بیش از ۷ ساعت آموزش
دانلود کارگاه زوج درمانی دکتر تبریزی
بیش از ۷ ساعت آموزش
فایل ورد قابل ویرایش
دانلود دیوان شمس تبریزی (غزلیات)
1164 صفحه
بخشی از متن اصلی :
شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی از مشاهیر شاعران ایران در قرن پنجم هجری است . او شاعری توانا و نیکو سخن است تمایل وی به صنایع از قصاید وی آشکار است و با وجود آن لطافت و روانی کلام را همواره در شعر رعایت کرده است. یکی از وجوه اهمیت او آن است که نخستین کسی است که در آذربایجان به پارسی دری آغاز سخنوری کرده و مقتدای شاعران آن دیار گردیده است . وی مرثیه ای دارد که معلوم نیست برای چه کسی سروده است . به مطلع زیر:
ای میر بستان مصطفی بودی چون او زهمه بدی جدا بودی
. . .
15- مسعود سعد سلمان :
وی از شاعران بزرگ ایران در نیمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم از ارکان استوار شعر فارسی است . ولادت او بنابر محاسبه علامه مرحوم محمد قزوینی در میان سالهای 438 و440 اتفاق افتاده است و ظهور او در شاعری مصادف بود با عهد سلطنت سلطان ابراهیم و گو در عهد همین پادشاه مسعود به توصیه پدر خود در دربارراه یافت محل تولد وی لاهور پاکستان بوده استو نیاکان وی در همدان می زیسته اند . او در سال 480 هجری به همراه سیف الدوله محمود محبوس گردید که هفت سال در قلعه های سوودهک و سه سال در قلعه نای زندانی بود وی در مرگ فرزندش صالح رباعی مؤثری سروده است.
در حبس مرنج با چنین آهنها صالح بی تو چگونه باشم تنها
گه خون گریم به مرگ تو دامن ها گه پاره کنم ز درد پیراهن ها
و قطعه زیر از مسعود سعد است در رثاء شاعر ناکام سید حسن غزنوی به مطلع :
بر تو سید حسن دلم سوزد که چو تو هیچ غمگسار نداشت
تن من زار بر تو می نالد که تنم هیچ چون تو یار نداشت
ای عزیزی که درهمه احوال جان من دوستیت خوار نداشت
. . .
سی نشد سال عمر تو ویحک سال زان تو را شمار نداشت
هیج روزی به شب نشدکه مرا نامه در تو انتظار نداشت
گوشم اول که این خبر بشنود بر وانت که انتظار نداشت
زان اجل اختیار جان تو کرد که به از جانت اختیار نداشت
اینقدر داد چون توئی را عمر شرم بادش که شرم و عار نداشت
مسعود سعد در حق عطاء بن یعقوب متوفی 491 هجری مرثیه زیر را سروده است :
عطایعقوب ازمرگ توهراسیدم شدی وپیش نبودم زمرگ هیچ هراس
از وفات عطاء بن یعقوب تازه تر شد وقاحت عالم
. . .
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 11
صائب تبریزی و مشروعیت سلطنت صفوی
خدایا شاه ما را صحت کامل کرامت کن
به غیر از«درد دین»از دردها او را حمایت کن
در میان انواع و اقسام منابعى که به نحوى مىتوان در دریافت اندیشه سیاسى یک دوره از آنها بهره گرفت، باید به شعر سیاسى توجه کامل داشت. طبیعى است که این دریافت مىباید با توجه به جایگاه شعر در بازگو کردن اندیشههاى عامه باشد.شعر سیاسى دوره صفوى چندان گسترده نیست؛آن مقدار نیز که وجود دارد، همانند سیار منابع سیاسى این دوره، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.پیش از این، چکامه«مکافات نامه»که یکهزار و چهارصد بیت شعر در زمینه تعلیل سقوط دولت صفوى بود، در کتاب«علل بر افتادن صفویان»چاپ کردیم.در اینجا مرورى کوتاه بر اشعار سیاسى صائب تبریزى داریم.
میرزا محمدعلى پسر میرزا عبد الرحیم، مشهور به صائب، در اصل تبریزى است اما وى در اصفهان رشد یافت و در همانجا مدفون شد.شرح حال تفصیلى وى را استاد گلچین معانى در مقدمه«فرهنگ اشعار صائب»و نیز در«کاروان هند»آورده است.صائب لرزند یکى از تاجران تبریزى بود که به همراه پدر به اصفهان آمد.چند سالى را در عهد جوانى در هند گذراند و پس از آن به اصفهان آمده در آنجا رحل اقامت افکند.وى در شعر مقام و منزلتى بزرگ یافت و عنوان مشهورترین غزلسراى دوره صفوى و بنیانگذارى مکتبى نوین را به خود اختصاص داد.وى در سن نود سالگى، به سال 1087(ه.ق)در اصفهان درگذشت و در تکیه درویش صالح که معتقدش بوده، مدفون شد. (1) صائب غزلسراست و کمتر به شعر سیاسى یا حماسى و امثال ذلک توجه دارد.با این حال، در طول زندگى خویش، در برخورد با سلاطین متعدد، اشعارى در مدح و مرثیه آنان سروده است.وى در این اشعار به تمجید از شخصیت آنان پرداخته و بخش مهمى از اشعار خویش را به تمجیدان بىپایه، بر پایه استعارات و تشبیهات تخیلى بنا کرده است.با وجود این، مىتوان در لابلاى اشعار او، حساسیتهاى ذهنى وى را در زمینه سیاست دریافت.این حساسیتها بازتاب افکار و اندیشههاى بخشى از عامه مردم است.
اشعارى که انتخاب شده، از چند قصیده او در ستایش از سه شاه صفوى مىباشد.نخست شاه صفى است که از سال 1038-1052(ه.ق)سلطنت کرده است.پس از آن شاه عباس دوم است که در فاصله سالهاى 1052-1077 سلطنت کرد. سومین شاه معاصر وى، شاه سلیمان است که از سال 1077-1105 حکم راند و صائب یازده سال نخست سلطنت او را درک کرد.بر پایه شعرى از او که ماده تاریخى در تعمیر یکى از روضات متبرکه دارد، وى تا سال 1087 زنده بوده است (2) به نقل ملیحاى سمرقندى وى به سال 1087 درگذشته است.
قصیدههایى که اشعار مقاله ما از آنها برگزیده شده، در مجلد ششم دیوان صائب(به کوشش محمد قهرمان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1370).
1-صفویان مدافع تشیّع دوازده امامى
نزاع دولت عثمانى و صفوى از یکسو، و نزاع ازبکان با صفویان از سوى دیگر نشان آن بود که على رغم فشار تسنن از دو سوى بر ایران، دولت صفوى حامى و حافظ تشیّع امامى است.دو دولت عثمانى و صفوى، صرف نظر از مطامع شخصى خویش، به هر روى، نشان دو گرایش مذهبى بودند.در چنین شرایطى، مردم و حتى عالمان، براى حفظ تشیع در برابر سلطهجویى خلافت عثمانى، خود را ملزم به دفاع از دولت صفوى مىدیدند.آنان، ایستادگى دولت مزبور را در برابر توسعه طلبى عثمانیان، از مهمترین دلایل حمایت خویش از دولت مزبور و مقبولیت و مشروعیت آن در میان خویش تصور مىکردند.صائب نیز، به همین دلیل، در ستایشهاى خود از دولت صفوى، بر این امر اصرار مىورزد.او درباره شاه صفى مىگوید:
صاحب لواى مذهب اثنى عشر صفى
کامروز ازوست سکه دین، جعفرى عیار
خاک ره ائمه اثنى عشر تقى
کز کلک راست خانه جهان را دهد قرار
(ص 3544)
در جایى دیگر درباره همو مىگوید:
رواج مذهب اثنا عشر به عهده توست
بکوش و دست از این شیوه ستوده مدار
به تیغ عدل یکى کن چهار مذهب را
سفینه نبوى را ز چهار موجه برآر
(ص 3554)
و در مرثیه شاه صفى مىگوید:
چهارده سال هلاکى مذهب اثنا عشر
بود از شمشیر گردون صولت او پایدار
(ص 3557)
این در حالى است که شاه صفى به شاه سنىگرا شهرت یافته است. (3)
صائب درباره شاه عباس دوم مىگوید:
از رسوخ اعتقادات آسمان بنیاد شد
چون بروج آسمانى مذهب هشت و چار
(ص 3559)
و در جاى دیگر مىگوید:
آسمان بنیاد خواهد کرد از اقبال بلند
مذهب اثنا عشر را چون بروج آسمان
(ص 3565)
برای دانلود متن کامل این تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
صائب تبریزی و مکتب جمال در عرفان اسلامی
ء نگاهی دقیق درباره شعر صائب، چهره دیگری از او مینمایاند، چهره شاعری که به مدد شعر در حریم عرفان پا میگذارد و مسیر بزرگانی مانند سنایی و عطار و مولوی و حافظ و سعدی و جامی را پی میگیرد.
ء صائب میگوید خدا در تتق غیب نیست، بلکه «از در و دیوار در تجلی» است، اما هیهات از «اولیالابصار». شاعر میگوید: حسن معشوق حقیقی نیست در بند نقاب/ دست مژگان ترا خوان گران پیچیده است.
راههای رسیدن به خدا به عدد انسانهاست.»(1) هر انسانی براساس فطرت خداجوییش، راهی را برای رسیدن به خدا برمیگزیند، یکی راه دین، یکی راه اخلاق، یکی از راه عبادت، یکی از راه تعقل؛ اما به شهادت دل، کوتاهترین راه برای رسیدن به خدا، راه عشق است.(2)
عشق از انگیزههای بسیاری حاصل میشود، اما باز به گواهی دل، مهمترین محرک و برانگیزاننده عشق، جمال است؛ تا آنجا که جمال را، مادر عشق نامیدهاند.
تسری عشق از طریق حسن در رگهای عالم و عالمیان، در میان دیربازترین آراء فلسفی غرب و شرق دیده میشود. نگاهی به آثار افلاطون و فلوطین(3)، یا بررسی آیینهای کهن دینی در ایران باستان (چون آیین مهر یا میتراییسم و دین زردتشتی)(4) و بالاخره اصول عقاید مکتب جمال در عرفان اسلامی(5) به روشنی این مطلب را برای ما بازگو خواهد کرد.
مقدمه
ء صائب را بیشتر به عنوان یک شاعر میشناسند تا عارف؛ شهرت او بیشتر به خاطر سبک شعریش (هندی) و به خاطر «طرزنو»ش است و از او بیشتر انتظار تازهگویی و خیالبندی و نکتهپردازی و مفردات نغز میرود تا عرفان.
اما نگاهی دوباره به شعر صائب، چهره دیگری هم از او مینماید؛ چهره شاعری که به مدد شعر در حریم عرفان پا میگذارد و مسیر بزرگانی چون سنایی و عطار و مولوی و حافظ و سعدی و جامی را پیمیگیرد؛ او نهتنها از معتقدان این مکتب عرفانی، بلکه یکی از مفسران و داعیان و مبلغان بزرگ آن است.(6)
سعی ما در این مقاله، بررسی اصول عقاید مکتب جمال عرفان در شعر صائب است.
ء در یک نگاه کلی، رئوس عقاید مکتب جمال را میتوان در سه عنوان خلاصه کرد:
وحدت وجود- زیبایی- عشق
این سه عنوان با هم، تشکیل یک چرخه را میدهند و چرخه از هرکجا که آغاز شود و به هر جهت که حرکت کند، به وحدت وجود خواهد انجامید.
ء در فلسفه «وحدت وجود» وجودی جز معشوق ازلی نیست، هرچه هست از من و تو، ما و شما از اوست و به او بازمیگردد.
صائب، مسأله وحدت وجود را بارها در شعر خود با زبانی هنرمندانه مطرح کرده است:(7)
«نیست به جز یک شراب در خم و مینا و جام/ دیده غفلت بمال، باده وحدت بنوش.» ج5 ص 2459
و این اویی که اول و آخر است(8) و ظاهر و باطن (9) و خالق مایشاء(10)، بس زیباست (11)؛ همه اسماء او زیباست(12)؛ و همه اوصافش زیباست؛ و هرآنچه آفریده زیباست.(13)
براساس داستان زیبای آفرینش، خداوند منشأ زیبایی، حسن خود را میدید اما چون تنها بود، مثلث عشق را کامل نمییافت(14)؛ پس خداوند جهان را آفرید و جن و انس را و جمال خود و عشق را به آنان عرضه کرد (15) و همه میدانند تنها موجود ظلوم جهولی که زیر بار امانت سنگین عشق (که گردون هم آن را نیارد کشیدن) رفت، آدم بود.(16) صائب در این مورد طنز ظریفی به کار برده است و میگوید عشق از «بیآدمی» هم صحبتی ما را پذیرفت.(17)
به هر جهت، آدم با و جود خردیش در قیاس با افلاک و سماوات و ارض و جبار، چیزی در وجودش داشت که او را مستعد پذیرش عشق ساخت و این عشق نهتنها در وجود آدم، بلکه در وجود «ملک»(18) همچنان شوری انگیخت، که رشک ابلیس را برانگیخت:
«عشق اول به دل سوخته آدم زد/ مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد
در دل و جان ملک شور قیامت افتاد/ زان نمک کز دل خود بر جگر آدم زد
تن خاکی که همان دید ز انسان ابلیس/ مشت خاکی است که بر دیده نامحرم زد
صائب از عشق چه سان قامت خود راست کند/ که فلک از ته این بار گران پس خم زد» ج4 ص 1636
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.