در این فایل هدف از تحریف شخصیت و آرمانهاى امام خمینى ( ره ) به صورت کامل و از چند دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است و در قالب word و قابل ویرایش به شما عزیزان ارائه می شود
تعداد صفحات : 28
در این تحقیق سعى داریم به این نکات بپردازیم که تحریف شخصیت امام(ره) و انحراف از اصول مکتب ایشان به چه معناست؟
نظام سلطه و دشمنان انقلاب یک بار دیگر سناریوى پیچیده و بسیار خطرناکى را طراحى نمودهاند. طراحان و کارگزاران این سناریو با بهره گیرى از عوامل نفوذى، تجدیدنظرطلبان و منحرفین از مکتب امام خمینى تغییر و استحاله رامدنظر قرار دادهاند. براى شناخت تفسیر درست خط امام و جلوگیرى از تحریف وجود نازنین، رفتار، عملکرد و خط مشى امام راحل، دو مسیر وجود دارد که مراجعه به هر کدام از این دو مسیر، آفت تحریف را به حاشیه مى برد و بهره مندى از زلال خط درست امام را ممکن مى سازد. اولین و مطمئن ترین راه، اخذ مفهوم درست و تفسیر خط امام از کلام ولى فقیه زمان است؛ فردى که تقوا، عدالت، اجتهاد و تدبیر وى عوامل کشف ایشان به عنوان ولى فقیه و سکاندارى جامعه اسلامى بوده است. بدون تردید حضرت آیت الله العظمى امام خامنه اى به عنوان شاگردى امین، همراهى صدیق و یاورى انقلابى که سال هاى سال در کنار امام خمینى (ره) در کوران حوادث انقلاب طى طریق نموده اند و امروز ولایت نظام اسلامى را به عهده دارند، مرجعى قابل اعتماد براى تفسیر درست خط امام مى باشند
امروز مهم ترین تحریف و انحرافى که مى تواند نسبت به این شخصیت و مکتب به عنوان نقشه راه سعادت ملت و پیشرفت کشور - رخ دهد در کدام اصول است؟ و سهم طراحى دشمنان و غفلت و فراموشى یا لغزش دوستان در این انحراف و تحریف کدام است?
یکى از آفت هایى که در تداوم هر نهضتى ازجمله نهضت امام راحل خودنمایى مى کند و باید از آن صیانت کرد، تحریف شخصیت، افکار و اندیشه هاى بنیان گذار و مبدع نهضت است. به تدریج که از مبدأ انقلاب فاصله زیاد مى شود و نسل هایى که رهبر و بنیان گذار انقلاب خود را ندیده و با اندیشه هاى وى به طور مستقیم آشنا نشده اند، پا به میدان مى گذارند و حافظة تاریخى بزرگ سالان هم ضعیف شده و دیگر یارى نمى کند، زمینه براى تحریف شخصیت بنیان گذار نهضت فراهم مى شود و گروه هاى مختلف با انگیزه هاى گوناگون در این مسیر قدم برمى دارند.
نخستین گروهى که درصدد تحریف شخصیت بنیان گذار انقلاب حتى در زمان حیات او برمى آیند، دشمنان آن انقلاب هستند. دشمن تلاش مى کند چهره و شخصیت رهبر و بنیان گذار انقلاب را وارونه جلوه دهد تا پیروان آن انقلاب در زمان حیات یا ممات او با شخصیتى معمولى یا غیرجذاب و احیاناً آلوده مواجه شوند و مسیرى انحرافى را بپیمایند یا انگیزة خود را براى پیروى از آرمان هاى او از دست بدهند.
گروه دیگرى که ممکن است دست به تحریف شخصیت مبدع و پایه گذار نهضت بزنند، دوستان انقلاب و حتى همراهان بنیان گذار انقلاب هستند. این گروه با دو نوع انگیزه دست به این کار مى زنند؛ نخست، از سر ارادت و شدت علاقه به نوعى اسطوره سازى مى کنند و با تعاریف غلوآمیز و اغراق آلود، شخصیتى غیرواقعى از بنیان گذار نهضت ارائه مى کنند که در واقعیت مصداقى ندارد و گروه دوم، به ظاهر دوستانى هستند که ازطرفى، چرب و شیرین روزگار آن ها را از ادامة راه انقلاب خسته کرده است و از طرف دیگر، عظمت و ابهت شخصیت بنیان گذار نهضت اجازه نمى دهد آن ها به صراحت در مقابل او قرار گیرند و وامانده از انقلاب معرفى شوند. این گروه براى حفظ وجهة خود از سویى و توجیه تغییر مشى خود از سوى دیگر مى کوشند چهره اى از بنیان گذار نهضت ارائه دهند که با شخصیت و شرایط فرتوت و خستة آن ها سازگار باشد. به بیان دیگر، مثل این گروه به کسى مى ماند که جثة کوچک و نحیف او با پوشیدن ردایى فاخر ناسازگار است و سعى مى کند آن ردا را اندازة خود کند! البته هدف دیگر این گروه زیر سؤال بردن مسیرى است که انقلابیون راسخ و ثابت قدم درحال طى آن هستند تا از این راه در ادامة انقلاب خلل ایجاد کنند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:17
فهرست مطالب:
گفتار اول: پیش درآمد :
گفتار دوم : رئالیسم با وجدان
گفتار سوم: نظریه ناتورالیستی :
گفتار چهارم : دوستی دو مکتب
گفتار پنجم : رئالیسم آگاه :
« آزادی را باید محدود کرد تا بتوان صاحبش شد »
گفتار ششم : سخنی درباره ی رئالیسم سوسیالیستی
منابع و مآخذ :
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه
قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.