فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:86
مقدمه :
مروری بر سیر تکامل ترمز اتومبیل ها از ابتدا تا امروز
امروزه استفاده از ترمزهای ضد بلوکه ABS به صورت استاندارد در اکثر اتومبیلها دیده می شود و کمپانی بوش از ابتدای سال 1987 تاکنون بیش از ده ملیون دستگاه ترمز ضد بلوکه ABS تولید و روانه بازار کرده است برای آگاهی از سیر تکامل ترمز اتومبیلها ، تاریخچه ساخت و چگونگی بهینه سازی و پیشرفت آنها را با هم مرور می کنیم در گذشته برای بیشتر رانندگان ، راندن و بحرکت درآوردن و یا ادامه حرکت اتومبیلها جالبتر از ترمز کردن به نظر می رسید و شاید کمتر کسی به ترمز اتومبیل و نقش حیاتی آن توجه نشان می داد .
با ورق زدن برگهای تاریخ صنعت اتومبیل سازی و توقف در سال 1885 به زمانی می رسیم که کارل بنز برای نخستین بار از لنتهای ترمز چوبی و دیسکها یا صفحه های تسمه ای برای متوقف کردن اتومبیل های ساخت خود ، استفاده کرد کارل بنز این ایده را دقیقا ً از روی قطارها یا لوکوموتیوهای آن زمان کپی کرده بود بتدریج راه حلهای دیگری برای توقف اتومبیل توسط مبتکرین در این زمینه بکار بسته شد مثلا ً ترمزهای دایملر که شامل یک کابل فولادی بود و به دور یک صفحه فلزی در قسمت درونی چرخ پیچیده شده بود و در زمانی که این کابل کشیده می شد پس از مدتی وسیله نقلیه را مجبور به توقف می کرد ولی یکی از بزرگترین معایب اینگونه ترمزها این بود که در زمانی که راننده اتومبیل خود را در سر بالایی متوقف می کرد درست پس از توقف ، از فشار این کابل کاسته و خودرو به طرف عقب کشیده می شد بعدها راه حلی برای این مشکل پیدا شد و آن راه حل این بود که به وسیله یک اهرم بلند نیزه مانند که با بازوهای کششی در قسمت پشت اتومبیل در ارتباط بود درست در لحظه پس زدن خودرو این اهرم نیزه مانند به درون زمین فرو می رفت و اتومبیل را در سر بالایی متوقف می کرد .
پیش از پایان قرن هجدهم فکر ساختن ترمزهای مؤثرتر وارد فازهای جدی تری شد و در سال 1895 " فردریک لانکستر " انگلیسی نوعی ترمز کلاچ مانند را برای متوقف کردن اتومبیل بکار برد ساختار این ترمز بدینگونه بود که یک کلاچ مخروطی شکل که دارای یک صفحه سایشی (اصطکاکی ) در پشت بود وظیفه برقراری ارتباط بین موتور و جعبه دنده را بعهده داشت در زمانی که این کلاچ بطرف عقب کشیده می شد ارتباط موتور وجعبه دنده با یکدیگر قطع می شد و هنگامی که بیشتر به طرف عقب کشیده می شد از طریق صفحه سایشی خود با یک دیسک مرتبط شده و اتومبیل را بحالت ایست وا می داشت بدین ترتیب می توان گفت که ترمز گیری در تمام خودروها از طریق دستگاه انتقال قدرت صورت
می گرفت و این شروعی بود برای ترمزهای دیسکی .
بکارگیری سیستمهای انتقال قدرت ترمز به شیوه هیدرولیکی در گذشته تنها در دوچرخه ها کاربرد داشت و در سال 1897 دو نفر بنامهای Bayley و Brigg نخستین سیستم هیدرولیکی را برای وسائط نقلیه چهار چرخ ساخته و مورد بهره برداری قرار دادند در این سیستم فعالیت ترمزها با استفاده از نیروی فنر و عقب نشینی آنها بطریق هیدرولیک انجام می گرفت در سال 1897 آقای Herbert frood فعالیتهای خود را بیشتر بر روی مواد تشکیل دهنده آن چیزی که ما امروز آنرا لنتهای ترمز می نامیم قرار داد .
وی در سال 1902 موفق به گشایش شرکتی به نام Frodo گردید و در سال 1908 نخستین نمونه از لنت ترمزهای خود را که از ماده ای مقاوم به نام آزبست ساخته شده بود آماده فروش به خریداران نمود اینگونه لنتها تا سال 1921 مورد بهینه سازی قرار گرفتند و در این سال با استفاده از فن آوری ریخته گری از قیمتی ارزانتر از گذشته برخوردار گردیدند شاید ساخت لنتهای ترمز از Asbest که ماده ای مقاوم در برابر گرما است یک تحول اساسی در ساخت لنتهای ترمز باشد چرا که تا پیش از این زمان تنها از فلز در مقابل فلز ( دیسک و لنت ) استفاده می شد و شرکت بوگاتی نیز استفاده از فلز در برابر فلز را تا اواسط قرن بیستم همچنان مورد استفاده قرار می داد .
تاریخ تولید ترمزهای دیسکی به سال 1896 باز می گردد در این سال شرکت union electicitats gesellscaft با ساخت دیسکهای الکترومغناطیسی مجهز به یک صفحه فرسایشی نخستین گام را در این جهت برداشت طرز کار این سیستم بدین ترتیب بود که لنتهای ترمز با نیروی الکترومغناطیسی بطرف صفحه یا دیسک گردان فشرده و فشار لازم را برای توقف اتومبیل به دیسک ترمز وارد می آورند در سال 1901 آقای می باخ موفق به ساخت نوعی ترمز کاسه ای مجهز به لنتهای داخلی گردید این ترمزها در سال 1903 بر روی مرسدسهایی که دارای 40 اسب بخار نیز بودند مصرف گردید در همین سال کمپانی مرسدس نصب ترمز بر روی چرخهای جلو را نیز به عنوان وسایل اضافی و سفارشی به خریداران خود پیشنهاد می کرد .
ولی هیچگاه از این وسیله سفارشی استقبال در خور توجهی نشد چرا که رانندگان آن زمان ترمز برای محور جلو خودرو را خطرناک می دانستند .
ترمز اتومبیل ها برای هر چه کامل تر شدن راه دور و درازی را در پیش داشتند و فکر ساختن ترمزهای هیدرولیکی و با فشار روغن نیز عده ای را به خود مشغول داشت در سال 1908 آقای E.W.Weight ترمزی را طراحی و ساخته بود که تقریبا ً چیزی بود شبیه ترمزهای امروزی یعنی استفاده از نیروی فشار روغن و هیدرولیک و بکارگیری سیلندر و پیستون برای ترمزها
بدون شک ساخت ترمزهای هیدرولیکی گام مؤثری در زمینه بهینه سازی ترمزها محسوب می شد ولی این ترمزها نیز همچنان نقص داشته و افرادی نیز در فکر ساخت ترمزهای بهتر و یا سیستمهای کامل کننده و تقویت کننده ترمزهای هیدرولیکی بودند .
در سال 1919 آقای PARRY THOMAS نقشه و امکان ساخت بوستر ترمزها را مورد بررسی قرار داده بود این بوسترها در سال 1923 متولد شده و به واقعیت پیوستند ولی هنوز می باید زمان درازی بگذرد تا این سیستم های تقویت کننده عادی و بصورت استاندارد در آیند .
در سال 1940 شرکت گیرلینگ برای خودروهای نظامی ترمزهای دیسکی طراحی و تولید نمود این ترمزها شباهت زیادی با صفحه کلاچ های امروزی داشته یعنی دارای دو پوشش سایشی در دو طرف دیسک بودند .
سیستم ترمزهای هیدرولیکی همانگونه که می دانیم یکی از بهترین و مطمئن ترین ها است ولی اغلب این سیستم به صورت نخستین خود ( تک کاناله ) دارای عیب بزرگی بود بدین ترتیب که اگر هر گاه بدلیلی شکستگی جزئی در یکی از لوله های ترمز بوجود می آمد در اثر نشت مایع و یا ترمز و یا وارد شدن هوا در سیستم کلی ، تمام سیستم ترمز از حالت فعالیت خود بیرون آمده و خطر آفرین می شد.
برای از میان برداشتن این عیب ، خودروسازان و یا شرکتهای تولید کننده سیستمهای ترمز مجبور به تقسیم کردن نیروی ترمز در دو مدار یا کانال جداگانه بودند بدین ترتیب که نیروی ترمز ( از طریق فشار هیدرولیک ) به دو بخش یکی برای چرخهای جلو و دیگری برای چرخهای عقب تقسیم شدند .
پیشرفت و بهینه سازی سیستم ترمز اتومبیل ها با سرعتی نه چندان سریع صورت گرفته است و خوشبختانه امروزه ترمزهای سه و چهار کاناله ضد بلوکه ABS در بیشتر اتومبیلها بصورت استاندارد وجود ندارد حال ما در این پروژه قصد داریم به بررسی قسمتهای مختلف ترمز ABS و معمولی بپردازیم و سپس در پایان این دو سیستم ترمز را با یکدیگر مقایسه کنیم .
فصل اول :
تجزیه سیستم های ترمز هیدرولیکی
1-1- ترمزهای هیدرولیکی بدون تقویت کننده :
تنها نیرویی که در ترمزهای بدون تقویت کننده برای فشار دادن کفشک روی ترمز مورد استفاده قرار می گیرد نیروی پای راننده روی پدال ترمز است هیچ منبع انرژی دیگری مورد استفاده قرار نمی گیرد اینگونه ترمزها معمولا ً برای ماشینهای سبک تر و کوچکتر مورد استفاده قرار می گیرد نیرویی که بر پدال وارد می شود موجب جابجایی پدال می شود که در نتیجه آن میل انگشتی روی سیلندر اصلی فشار وارد می کند این اتصال پدال به این خاطر تعبیه شده است تا با ایجاد نیروی مکانیکی بین پدال و سینلدر اصلی ، پیستون سیلندر اصلی حرکت کند مساحت سطح مقطع سیلندر ترمز چرخ بیشتر از مساحت سطح مقطع سیلندر اصلی می باشد از آنجایی که میزان حرکت پیستون سیلندر اصلی با توجه به میزان حرکت پدال تعیین می شود پس رابطه بین سیلندر اصلی و سیلندر ترمز چرخ نیز محدود می شود به منظور حفظ نیروی پای راننده روی پدال کمتر از حد ماکزیمم که حدودا ً N445 (lb100) می باشد تقویت کننده ترمز که به صورت خلاء یا پمپهای فشار هستند تعبیه شده اند .
(PI) خط فشار ترمز هیدرولیک که توسط فشار پای راننده روی پدال ( ) تولید می شود را می توان به شکل زیر محاسبه کرد :
(1-1)
که در این فرمول داریم :
Amc = مساحت سطح مقطع سیلندر اصلی ،
= نیروی پای راننده روی پدال و (lb)N
= نسبت بازوی پدال
= بازده بازوی پدال
میزان معمول بازده بازوی پدال 8/0 می باشد که شامل بازده سیلندرهای اصلی به فنر بازگرداننده می باشد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:92
چکیده:
تکامل دلفین ها
قبل از دوره والسانان I.(cetacean)
پیدایش والسانهای ا ولیه II.
اولین III. Odontocetes
از adontocete تا دلفینیده .III
قبل از دوره والسانان
مورد قبول واقع شده که خانواده ای Mesonychidae در پایان دوره زمین شناسی سرتاسر شروعی بودند والسانان ازدیگر پستانداران جدا شدند. این خانواده گوناگون بوده و یک مدرک علمی وجود دارد که این خانواده به آنگولاهای اندونزی مثل اسب ها، خوکها، باضافه والسانان تبدیل شدند.
خانواده مزونیکیده از پستانداران خشکی بوده اند و زمینهای همواری راکه امروزه آفریقاست در اوایل ائوسن اشغال کرده بوند. آنها دارای بدن های بزرگی بوده اند وساختار دندانی آنها نشان می دهد که این خانواده شامل گیاهخواران، گوشتخواران و همه چیزخواران بوده فسیل های مربوطه درمصب رود ها و تالاپ ها پیدا شده و اینطور نتیجه می شود که بعضی از مزونیکیده درحال تکامل به سمت یک زندگی آبی بوده اند.
راسته ی ocndylarthra احتمالاً جد بین artiodactyla و والسانان بوده اند که به آنگولاها( سم داران) تبدیل شدند که دلایل حاکی از این موضوع شامل: فسیل های قدیمی، ترکیب خونی یکسان، قندخون جنینی( و کروموزومها) انسولین( مرفولوژی و هم ساختار هخونی) می باشد.
این تشابهات به همراه مرفولوژی جمجمه به این نتیجه منجر می شود که مزونیکیدهه احتمالاً جد والسانان امروزی هستند) قبل از پیدایش والسانان اولیه، condylarthra های زمینی احتمالاً در کنار رودهایی با جریان کند که به داخل دریای تستیس غربی و جنوبی ریخته می شده سکنی گزیده بودند که با دریای مدیترانه و خلیج فارس امروزی مطابقت دارد. مجتمع این حیوانات در منابع آبی مشابه پستانداران ساوانا در استوای امروز است مثل هیپوتالاموس احتمالاً این موجود ات بیشتر آبزی و کمتر حجیم و جاگیر بوده اند.
در ابتدا اجداد والسانان از ماهی های کندرو و نرمتنان تغذیه می کرده اند ولی وقتی رشد جمعیت افزایش یافت و رقابت برای بدست آوردن منابع ایجاد شد نیاز به رفلکس های مربع و دندانهای بسیار مناسب برای شکار ماهی های تندرو بوجود آمد توانایی فرار از صیادان نیز مهم بود ولی خیلی با اهمیت شده بود.
تغییراتی که در ساختمان دندانی مشاهده می شود تحلیل فسیل ها را آسانتر می کند. انهناء راسته ی condylarthra به نظر می رسد که به archaeocetes تبدیل شدند که مشابه همان والسانان اولیه در پایان ناپیوستن هستند. ممکن است که موجود ات حد واسط بین مزونیکیده و آرتئوست یک حیوان سیل شکل بوده که فقط برای ازدیاد نسل به ساحل می اید و در دریا تغذیه میکرده است. حدود 51 میلیون سال پیش سکنی گزیدن در دریا رخ داد.
* پیدایش والسانان اولیه
در دوره پالیوسین آنچه که امروز دریای مدیترانه و خلیج فارس است یک بخش بحساب شده بازو مانند قسمت غربی دریای تیسیس باستانی را ایجاد کرده است. احتمالاً دراین منطقه حدود 50 میلیون سال پیش condylarthra در حاشیه های ساحلی و مرداب ها سکنی گزیدند. آنها مناطق مناسب اکولوژیک را که در پایان کراتا سه باقی مانده بود. بهره برداری می کردند توسط خزنده های منقرض شده شامل، icthyosaurs,Plesiosars ودیگران.
آبهای گرم دریای تیسیس احتمالاً در طی ائوسن بواسطه ی فرونشستگی اروپا و افزایش فعالیت آتشفشان ها در مناطق مختلف جهان گسترش یافت. این دریای گسترده شده نهایتاً تبدیل شد به آنچه را که امروز اقیانوس هند و آتلانتیک است.
مابین والسانان اولیه و اجدادشان نقصان اطلاعات فسیلی وجود دارد وممکن استکه گونه های انتقالی شایع و موفق نبوده اند بنابراین فسیلهای اندکی که واقعاً مشخص باشند نایاب اند. در نطریه دیگر ممکن است که تکامل condylarthra ها به والسانان خیلی سریع و در اثر جغرافیایی عملی انجام شده.بعضی از تکامل گرایان درحال حاضر باور دارند که یک تغییر سلسله ای در بعضی از راسته ی حیوانات خیلی قابل قبول تر است.
دنیای والسانان اولیه که در زیر راسته ی archaeocetes طبقه بندی می شوند شامل رستنی های استوایی و مرداب ها و دریاهای پیشروی داده شده است. archaeocetes دارای بدن های طویل شده بودند و آبزی بودند از نظر سایز بعضی ها از آنها متعادل بوده اند ولی گروهی هم امکان داشته تا 21 متر رشد طولی داشته باشند.
قدیمی ترین فسیل قابل قبول والسانان به نام icthyosaurs,Plesiosaurs و دیگران. آب های گرم دریای تستیس احتمالاً در ی ائوسن بواسطه ی فروشستگی اروپا و افزایش فعالیت آتشفشانها در مناطق مختلف جهان گسترش یافت این دریای گسترده شده نهایتاً تبدیل شده به آنچه که امروز اقیانوس هند و آتلانتیک است.
مابین والسانان اولیه و اجدادشان نقصان اطلاعات فسیلی وجود دارد و ممکن است که گونه های انتقالی شایع و موفق نبوده اند بنابراین فسیلهای اندکی که واقعاً مشخص باشند نایاب اند. در نطریه دیگر ممکن است که تکامل condylarthra ها به والسانان خیلی سریع و در اثر جغرافیای علمی انجام شده. بعضی از تکامل گرایان در حال حاضر باور دارند که یک تغییر سلسله ای در بعضی از راسته ی حیوانات خیلی قابل قبول تر است.
دنیای والسانان اولیه که در زیر راسته ی Archaeoceti طبقه بندی می شود شامل رستنی های استوایی، مردابها و دریاهای پیشروی کرده است. Archaeoceti دارای بدن های طویل شده بودند و آبزی بودند. از نظر سای بعضی ها از آنها متعادل بوده اند ولی گروهی هم امکان داشته تا 21 متر رشد طولی داشته باشند.
قدیمی ترین فسیل قابل قبول والسانان به نام Pappocetus Luard از نیجریا شمالی و Protocetus avatus از مصر که هر دو مربوط به خانواده ی Protocetidae هستند و احتمالاً خصوصیات رفتاری مشابهی داشته اند. نام رایج برای اولین والسانان Zeuglodon است در ساختمان استخوان این حیوانات به پستانداران اواخر کراتاسه و اوایل ائوسن شبیه است مخصوصاً تخصصی شدن آنها برای به چنگ درآودن صیدهای تندرو مثل ماهی ها.
در طی پالیوسن و ائوسن گونه زایی در بین پستانداران ایجاد شد که منجر به جنگ و ستیزهای فراوان برای بدست آوردن منابع غذایی شد.
جمعیت بزرگی پرورش یافت ولی بعداً بدلیل تغییرات در تعادل اکولوژیک که افزایش جمعیت ایجاد شده بود باعث فروپاشیدن آنها شد. از آنجائیکه تکامل معمولاً درشرایط نامساعد رخ می دهد مثبل جاهایی که اندازه جمعیت کاهش یافته تکامل هم بالاخص در این دوره زمانی سرعت گرفت.
انتخاب طبیعی در این دوره زمانی سازش های مساعدی را برای شکارکردن ماهی های تندرو و چابک بجای موجودات آب شیرین زی، نرم تنهای دهانه رودخانه های بزرگ و ماهی های کندرو برگزید. از نظر ساختمان دندانی ناجور دندان بوده اند از و این نشان میدهد که دندانهای پیش،نیش و دندانهای آسیا متمایزند از انواعی که در پستانداران خشکی زی هستند مثل والهای امروز والسانان اوولیه دارای استخوانهای گوش بسیار متراکم، گام های بلند، سوراخ های بینی بالای پوزه، فضای اطراف استخوانهای گوش برای حضو چربی و کیسه های هوایی که گوش را از جمجمه جدا بکند بودند. بدن طویل شدهبود ودم بلندی داشته اند گردن کوتاه و اندام حرکتی عقبی کوتاه شده بود. اندام جنبه جلویی به شکل راکت تیس بوده و عمل خمیدگی در مهره دم دیده می شود که اجازه می داد ه حرکت های بالا و پائین دم به خوبی و حرکت های پهلو به پهلو انجام بگیرد.
والسانان اولیه احتمالاً از نظر فیزیولوژیکی بخوبی والسانان امروزی به زندگی دریازی سازگارنشده بودند وحتی بعداً نمونه های موجود فقط محدود به آبهای گرم بودد و archaecete فقط می توانستند در آبهای کم عمق شیرجه بزنند.
محدودیت های بسیار در بدنآنها رقابت را بین والسانان پیشرفته در دوره الیگوسن غیر ممکن کرد. با وجود انواع غالب در ائوسن تنوع در دوره الیگوسن فرو پاشید و الیگوسن به دلیل تنوع پائین گونه ها مخصوصاً در جنوب غربی اقیانوس آرام مشهور است آخرین باقیمانده های این زیر راسته مربوط به ابتدای میوسن در فرانسه هستند تاریخ های مربوط به این باقیمانده ها تأئید نشده است.
* اولین odontocetes
دردوره الیگوسن بین 28 تا 25 میلیون سال پیش archaeocete بوسیله 4 خانواده جایگزین شدند که شامل squalodontids, Agrophiidae که mysticete های اولیه هستند( در این دوره زندگی برای والسانان آبی تر شده به صورتی که سوراخ های خارجی بینی به سمت عقب منتقل شدند و ساختمان بدن به فرمی در آمد تا بتوانند حیوانات را از اب شکار کنند وگردن بلند و متحرک و اندام حرکتی عقبی کارآمد و بالاخره بیشتر محدوده کمربندی لگن از بین رفتند. هرگونه پوشش بدنی دارای مو و پشم که این مخلوقات را با اجداد خشکی زیشان ارتباط می داد کاملاً از بین رفت. بدن بیشتر به فرم از درآمد و یک باله پشتی بوجود آمد. گونه های پسین احتمالاًً با گونه های اولیه وجه مشترک داشته اند ولی در نهایت بوسیله ی انواعی مثل دلفین های باله راست از بین رفتند. همچنین در این دوره دلفین های با دم های پره صاف گسترش یافتند. هر نوع عملی را که برای زندگی در دریا مفید نبود توسط انتخابی طبیعی به سرعت از والسانان خذف شد تکامل خیلی تهاجمی عمل می کر و به همراه سازش های برای بقاء که شامل پایداری به انباشتگی و تجمع هموگلوبین، تحمل میزان پائین اکسیژن ایجاد پینه ی زیرپوستی که در پستانداران دریایی برای ذخیره مواد غذایی است و از آن روغن گرفته می شود کنترل پیشرفته دمای بدن، فشرده شدن جلوی جمجمه بیشترین odontocetes های اولیه هنوز تا حدو دندان بوده اند. ولی در اواخر الیگومن دندانها در بعضی نمونه ها تعدیل شد که شامل ردیف های بلند و بسیار تیز بود و دندان ها هم شکل تک ریشه ای با تاج های مخروطی شکل بود را حالتی مشابه جور ندان هاست. تقریباً همه ی دلفین های امروزی جور دندان هستند فقط یک استثناء قابل توجه در Rissos Dophin هست. بعضی از Odon toot ها به شدت مشتق شده بطور قابل ملاحظه ای به تاروال ها یا نهنگ های دریای شمال که بخشی از ساختمان دندان را از دست دادند یا به دندان های مخصوصی توسعه پیدا کردند. Odon toot ها به اصطلاحات و تغییراتی بسیاری تن دادند. مثلاً درشکل گیری جمجمه، سازش برای اسکن صوتی و غواصی، melon در شکاف بینی ایجاد شد] ملون:در سر قرار دارد که مخصوص عمل echolocation است. یعنی آنها از این طریق صوت را در محیط اطراف پخش می کنند و الگوهایی که در اثر برخورد صوت به اجسام اطراف ایجاد شده را دریافت می کند از این طریق صوت را در محیط اطراف پخش می کند و اکوهایی که در اثر برخورد صوت به اجسام اطراف ایجاد شده را دریافت می کند و می توانند عمل آن جسم و نوع آن را تشخیص دهند.[ توانایی انعکاس صدا احتمالاً زمانی بوجود آید که جمجمه متراکم شده بود و احتمالاً بوسیله ی adontocete های اولیه بطور ماهرانه تمرین شده و بعضی سازش ها که این توانایی را کمک کردند مثل جدایی جدایی استخوان های گوش با اجسام چربی و کیسه های هوا اجازه می داد تا شنوایی در آنها مدت دار باشد.
اولین adontocete های واقعی مربوط به خانواده ی Agrophiidae بوده اند آن والهای پوزه کوتاه بوده اند با دندانهای مثلثی کوسه مانند نهایتاً aqualodont بوجود آمدند که رفتار آنها مشابه به والهای قاتل است. اگرچه از لحاظ مورفولوژی کاملاً با هم متفاوت بودند. بیشتر آنها بزرگ با بدن های 3 متری بوده اند و جمجمه در آنها کاملاً فشرده شده بود. aqualodont ها به خانواده ای از دلفین هایی تبدیل شدند که قبلاً Eorhinodelphinidae نامیده می شدند. ولی امروزه این نام به ehabdosteidae تغییر یافت. این موجودات پوزه های بسیار بلند داشتند و بیشتر گونه های این خانواده تقریباً 3 متر طول داشتند. فسیل ها مربوط به اوایل و اواسط میوسن است و در اروپا ،امریکای شمال و جنوبی و رسوبات آبهای شیرین استرالیا یافت شده.جمجمه کاملاً فشرده شده و یک جور دندان بودند ولی بهر حال جمجمه ها در این زمان هنوز متقارن نبوده برخلاف دلفین های امروزی.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:130
فهرست مطالب:
نمو (growth): 5
رشد (development): 5
3) بالیدگی (maturation): 6
دیدگاه بالیدگی: 9
الف) شاخهی توصیفی- هنجاری: 10
5) دیدگاه پردازش اطلاعات: 12
6) دیدگاه بومشناختی: 12
الف) دیدگاه سیستمهای پویا: 12
ب) دیدگاه ادراکی- کنشی: 14
پیوستگی در برابر گسستگی: 17
عمومیت در برابر تغییرپذیری: 18
الف) اندازهگیری وزن بدن در زیر آب 19
6) طول بخشهای بدن: 21
سن تقویمی: 21
1) سن اسکلتی: 22
3) مشخصات جنسی ثانویه: 23
ج) منحنی شتاب: 24
شکلگیری سلولهای جنسی: 25
رشد جنینی: 27
الف) تغذیه جنین: 28
ب) وضعیت بهداشتی مادر: 28
نسبتهای بدنی: 30
الف) بینظمیهای غالب: 31
ب) بینظمیهای مغلوب: 31
ج) بینظمیهای مغلوب و مربوط به جنس: 32
الف) تراتوژنها: 33
نمو عمومی بدن: 35
4) ویژگی ثانویه جنسی: 37
دستگاه اسکلتی در سالمندان: 42
دستگاه عضلانی: 42
پراکندگی چربی: 45
حلقههای بازخورد: 47
الف) مغز: 49
علل سوء تغذیه: 53
روشهای اندازهگیری و ارزیابی رشد حرکتی: 56
حرکات تصادفی: 57
الف) لگد زدن در حالت خوابیده به پشت (طاقباز): 57
ب) حرکات همزمان بازو و دست: 58
طبقهبندی رفلکسها: 59
الف) دیدگاه بالیدگی: 61
مراحل توصیفی پیشرفت تا رسیدن به حرکت انتقالی ایستاد طبق نظر مک گرو: 65
1) سیستمهای کنترلکننده رشد حرکت انتقالی چهار دست و پا رفتن: 66
ب) دسترسی هدایت شده بصری: 70
3) پریدن: 76
برونسازی (انطباق): 78
2) ادراک شکل و زمینه: 80
5) جهتیابی فضایی: 81
موضعیابی لمسی: 85
نقاط چندگانه لمسی: 85
رشد جهتیابی: 88
2) ادراک تفاوت صداها: 90
سطوح یکپارچگی: 92
انتقادات از نظریه کفارت: 98
الف) استقامت قلبی- تنفسی: 100
تغییرات ناشی از رشد در عملکرد غیرهوازی: 100
عملکرد غیرهوازی در سالمندان: 101
1) تغییرات ساختاری دستگاه قلبی- تنفسی: 102
2) تغییرات کارکردی دستگاه قلبی- تنفسی: 103
د) اثر تمرین برای سالخوردگان: 104
تفاوتهای جنسی: 106
1) کودکان قبل از رسیدن به دوره بلوغ: 107
3) بزرگسالان: 108
فرآیندهای کنترل حافظه: 116
4) کدگذاری مجدد: 117
تغییرات حافظه در سالخوردگان: 118
عواطف: 120
تقطیع (روش بخش بخش پیشرو): 122
3) سادهسازی: (چهار روش برای کاستن دشواری) 122
فصل 20 سودمندی تمرین ذهنی برای یادگیری مهارت 124
تمرین ذهنی و توانایی تصویرسازی: 126
فرضیه توانایی عمومی حرکتی: 127
فرضیه اختصاصی حرکتی: 127
ورزشکار همهفن حریف:
چکیده:
رشد و تکامل حرکتی در طول عمر کاتلین. م. هیوود
کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دورهی کودکی و تا پایان عمر جایز میدانیم.
مهارتهای حرکتی بهطور معمول در اواخر دورهی نوجوانی و در دورهی جوانی کامل میشوند.
واژهشناسی در رشد حرکتی
1) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.
منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر میشوند نه اینکه یک بخش تازه به پا اضافه شود.
موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود. دورهی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین 22-19 سالگی است.
2) رشد (development): واژهی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود. یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.
رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیدهی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارتها که همراه با فرارسیدن پیری صورت میگیرد پیشرفت میکند. این فرآیند تنها به دورهی نمو جنسی محدود نمیشود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.
3) بالیدگی (maturation): این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یافته اندام یا پیشرفت یک سیستم در بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی میشود که در واقع حالت بهینه یکپارچهشدن سیستمهای مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولیدمثل است.
پیرشدن یا فرآیند افزایش سن: واژهی پیرشدن علیرغم سن تقویمی بر فرآیند نمو در پیری دلالت میکند. به طور اخص پیرشدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم ملکولی، یافتهای و ارگانیزمی ارجاع میدهد.
غیر از وقایعی مانند تولد و آغاز دورهی ماهیانه، دورههای سنی از یکدیگر جدا نیستند و این نشانهای از ماهیت دائمی بودن رشد و نمو و بالیدگی است.
سنین تقویمی برای دورههای مختلف رشد:
دورهی رشد سن تقریبی
پیش از تولد
رویانی 8-2 هفتگی
جنینی 8 هفتگی تا تولد
نوزادی تولد تا 4 هفتگی
طفولیت تولد تا 1 سالگی
کودکی
کودکی اولیه (پیش دبستانی) 6-1 سالگی
کودکی ثانویه (پیش نوجوانی) 10-6 سالگی
نوجوانی
دختران 8 یا 10 تا 18 سالگی
پسران 10 یا 12 تا 20 سالگی
بزرگسالی
جوانی 40-18 سالگی
میانسالی 60-40 سالگی
سالمندی 60 سالگی به بالا
ملاکهای مرحله از دیدگاه پیاژه:
1) خصلت اصلی مرحله تغییر کیفی است یعنی اینکه آن مرحله شامل رفتار تازهای شود که در مرحلهی قبل مشاهده نمیشد. (مثلاً کودکی که قبلاً نمیتوانست با دو پا بپرد الان این عمل را انجام میدهد)
2) مراحل بعدی نتیجهی پیوستگی و همجوشی مراحل قبلی است. خصلتی که به آن یکپارچگی مرتبهای گویند. (مثلاً کودک از پرش با یک پا به پرش با دوپا پیشرفت میکند و هر مرحله روی مرحلهی قبل بنا میشود)
3) در هر مرحله رفتار به طور تدریجی ظاهر میشود و با رفتار مرحلهی قبل از طریق فرآیند تحکیم ترکیب میشود (مثلاً موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای را یاد میگیرد این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتابکننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمیدارد انجام میدهد)
4) کودک رفتار مرحلهی قبل را دوبارهکاری میکند بهطوریکه پس از مدتی برگشت به مرحلهی قبلی غیرممکن میشود.
5) مراحل دورههای انتقالی هستند یعنی اینکه از یک مرحله به مرحلهی دیگر منجر میشوند لذا تنظیم وجود آنها عملی نیست. (از مرحلهی 1 به 2 و از 1 به 3 نه از 1 به 3 و دوباره به 2)
6) کلیهی افراد باید از طریق مراحل مشابه پیشرفت کنند و مراحل را نمیتوان به صورت جهشی گذراند.
7) حرکت به طرف مرحلهی تازه با عدم تعادل بین ساختارهای ذهنی کودک و محیط تحریک میشود این فرآیند تعادل در پایان هر مرحله به طور نسبی پایدار است لیکن در دورهی انتقال بین مراحل، ناپایدار میگردد. کودکان در پایان هر مرحله رفتار همسانی را نشان میدهند. لیکن هنگام انتقال به مرحلهی بعدی ممکن است رفتار ناهمسانی را به نمایش بگذارند.
8) فرد چیزی را که پیاژه کلیت ساختاری نامیده است به عنوان الگوی رفتاری در هر مرحله حفظ کرده از ارتباط بین آنها واحد نظام یافتهای را به وجود میآورد تمامی شیوههای مختلف رفتار، خصلتهای رفتاری آن مرحله را نشان میدهند.
9) برای افراد این امکان وجود دارد که الگوی رفتاری معین یا سطحی از تفکر را بدست آورند اما بلافاصله آن رفتار تازه را در کلیهی وضعیتها و کارهای ممکنی که در پیشرو دارند به کار نبرند، این فاصلهی زمانی درام کاربرد رفتارهای جدید در یک مرحله را رفتار جابهجا شدهی افقی گویند (تغییرات مرتبهای در رفتار را که با این خصلتها منطبق میشوند مراحل گویند)
دیدگاههای زیستی در برابر دیدگاههای روانشناختی:
معمولاً رشد از دو دیدگاه زیستی و روانشناختی ملاحظه میشود. در دیدگاه زیستی، بخشهای مختلف بدن و بافتها مورد مطالعه قرار میگیرند. این مطالعه در بعضی از اوقات در سطح سلول و در پارهای از مواقع در سطح ارگانیسمی انجام میشود.
در دیدگاه روانشناختی، ا نسان در مقام یک موجود عاطفی و متفکر مطالعه میشود که رفتار او بازتابی از فرآیند رشد است.
نظریههای رشد:
1) دیدگاه بالیدگی: در دههی 1930 توسط آرنولد گزل مطرح شد.
نظر مهم او در مورد رشد، تحت تأثیر نظریه به بازپیدایی بوجود آمد- تصور ما از پدیدآیی فردی یا رشد انسان، بازتابی از پدید آیی نوعی اوست.
کزل معتقد بود که تاریخ هستی و تکامل انسان، تعیینکننده نظم و توالی ثابت رشد است و میزان توالی رشد به طور فردی تعیین میشود. او بالیدگی را به عنوان فرآیند کنترل شده از طریق عوامل درونی (ژنتیکی) و نه خارجی (محیطی) بیان کرد. او چنین تصور میکرد که عوامل محیطی به بطور موقت در میزان رشد تأثیر میگذارند. زیرا عوامل ارثی نهایتاً کنترل رشد را به عهده دارند.
سورتل مک گروه تغییرات رفتار حرکتی را ناشی از رشد دستگاه عصبی فرض کرد. او بالیدگی دستگاه عصبی مرکزی (CNS) را عامل راهاندازی برای ظهور مهارتهای جدید دانست. (سیستم عصبی مرکزی، سیستم اصلی کنترلکننده است)
متخصصان رشد به سیستم عصبی به عنوان تنها دستگاهی که پیشرفت رفتار را راهاندازی میکند مینگرند در نقشی برای سایر سیستمها قائل نیستند. و نیز رشد را یک تغییر کیفی میدانند.
2) دیدگاه توصیفی: این دیدگاه به توصیف کیفی حرکت و تغییر ضوابط گروههای سنی تأکید داشت.
الف) شاخهی توصیفی- هنجاری: لپن شاد. گلاسو. رادیک (دههی 1950)
رشد حرکتی را میتوان از طریق ضوابط گروه شی توصیف کرد.
هر چند این افراد تحت تأثیر دیدگاه بالیدگی قرار داشتند اما توجه خود را در تأثیرات رشد متمرکز کردند تا فرآیندهای اساسی رشد که در زمینهی بدست آوردن نتایج مهم بود.
ب) شاخهی زیست- مکانیکی: کلاسو و هالورسون (دههی 1960)
رشد حرکتی را میتوان توالی پیشرفت در الگوهای حرکتی تعریف کرد.
رشد یک فرآیند کمی است.
3) دیدگاه رفتاری: بیشتر دیدگاههای رفتاری، فرد را یک موجود واکنشی میدانند که تحت تأثیر محرکهای خارجی است و نسبت به آنها خود واکنش نشان میدهد. از این نظر، ارتباط محرک و پاسخ واحدهای اساسی رفتار هستند.
نظریهی یادگیری اجتماعی باندورا: باندورا به تقویت پاسخ نسبت به یک محرک به عنوان یک وسیلهی قدرتمند که میتواند رفتار را شکل دهد مینگرد. او همچنین بسیاری از رفتارهای یاد گرفته شده را تقلید از مدلهای موفقیتآمیز، نسبت میدهد. به عبارت دیگر، تقویت مشاهدهای به عنوان یک تقویت مستقیم بسیار ارزشمند است.
رفتارگرایان در مقابل طرفداران دیدگاه بالیدگی مثل کزل بر آثار محیطی در رشد تأکید دارند. باندورا این اصل مسلم رفتاری را در حد متوسط میداند. او به مفهوم تقابل بین فرد در محیط اصرار میورزد.
از دیدگاه نظریهی یادگیری اجتماعی: 1- از تقویت و پاداش برای پالایش رفتار و دستیابی به مدل درونی استفاده میشود. 2- رفتار با تقویتهای مستقیم و تقلیدی شکل میگیرد.
4) از دیدگاه شناختی (ارگانیسمی): طرفدار اصلی این دیدگاه ژان پیاژه است. نظر او حاکی از ان است که فرد در محیط بر یکدیگر تأثیر میگذارند به عبارت دیگر، بین فرد در محیط تعادل روی میدهد. که فرد غیرفعال نموده بلکه در مقابل جنبههای یعنی از محیط کاملاً فعال است.
اصول پایه: رشد شامل عملکرد افراد بر روی محیط زندگی خود است. فرد یک موجود کنشی است به تغییرات کمی و کیفی اعتقاد دارند.
در نظر پیاژه فرآیند رشد شامل نمو زیستی، تجارب کودکان و انتقال اجتماعی اطلاعات و نگرشهای بزرگسالان به ویژه والدین به فرزندان میباشد.
کودکان برای ایجاد حالت تعادل بین محیط و خود تمایل ذاتی دارند.
5) دیدگاه پردازش اطلاعات: در دیدگاه پردازش اطلاعات، پژوهشگران سعی میکنند رفتار را براساس فرآیندهای ادراکی- شناختی توضیح دهند. این دیدگاه بر اساس مدل کامپیوتر و مغز انسان طراحی شده است. رفتارگرایان به واسطهی تأکید به ارتباط محرک و پاسخ، بازخورد و آگاهی از نتایج در این دیدگاه تأثیر قابل توجهی گذاشتند. اطلاعات از طریق زنجیرهای از عملکردها و دستکاریها منجر به پاسخ میشود (حرکت)
اصول پایه: فرد یک موجود واکنشی میدانند و به تغییرات کیفی متمرکز میشوند.
6) دیدگاه بومشناختی: (ecological perspective)
این دیدگاه تأکید زیادی بر روابط بین فرد و محیط دارد. در این دیدگاه در شاخهی متفاوت با هم وجود دارد که یکی بر روی ادراک و دیگری بر روی کنترل و هماهنگی حرکتی تأکید و تمرکز دارند.
در مقابل دیدگاه بالیدگی، این دو شاخه رشد حرکتی را ناشی از سیستمهای زیادی میدانند و آن را تنها به سیستم عصبی مرکزی نسبت نمیدهند.
دیدگاه بومشناختی قائل بر این است که یک عامل مرکزی کاملاً حرکت را پوشانیده و بر آن سایه افکنده است. ادراک از محیط، به طور مستقیم انجام میشود و عضلات در گردهمایی تجمع پیدا میکنند تا تصمیمات لازم از طرف مغز را کاهش دهند.
الف) دیدگاه سیستمهای پویا: پیتر کالگر، اسکات کلسو و میش تبردی این نظریه را در زمینهی کنترل و هماهنگی حرکتی توصیف کردند. آنان معتقدند که سیستمهای متعدد فیزیکی وشیمیایی رفتار را تا میزان معینی محدود میکند. در این صورت تعداد نامحدودی از احتمالات به یک مجموعهی قابل تنظیم منحصر میشود. تجمع عضلات میتواند بدون فرمانهای جزئی و تفصیلی عصبی از سیستم عصبی مرکزی که در صورت نامحدود بودن احتمالات رفتاری ضروری است. عامل هماهنگ کردن حرکات باشد. تجمع عضلات که برای کار در وضعیت ویژهای حاصل میشود ساختار هماهنگ نامیده میشود.
1) احتمال خودسازمانی همزمان یا همایش سیستمهای بدن نخستین اصل نظریهی سیستمهای پویاست.
حرکت ناشی از عوامل ذیل است:
1) خودسازمانی سیستمهای بدن
2) ماهیت محیط اجرا کننده
3) تقاضاهای مربوط به انجام حرکت
در این دیدگاه روابط نزدیکی بین فرد و محیط و حرکت ملاحظه میشود.
2) افراد از سیستمهای بسیار پیچیده و هماهنگ تشکیل میشوند. حتی سادهترین حرکت مستلزم هماهنگی سیستمهای زیادی است.
(سیستم عضلانی- سیستم اسکلتی- سیستم قامت- سیستمهای حسی و ادراکی- ...)
سیستمهای بدن با یکدیگر رشد نمیکنند. برخی به تندی بالیده میشوند و بعضی به کندی رشد میکنند. کودک زمانی میتواند مهارت جدیدی (مانند راه رفتن) را ارجا کند که کندترین سیستمهای لازم برای اجرای آن مهارت به درجه معینی از رشد رسیده باشند. میتوان هر سیستم یا سیستمهایی از این قبیل را به عنوان کنترلکنندهی میزان رشد برای آن مهارت شناخت. زیرا رشد آن سیستم در آن زمان، میزان رشد را کنترل میکند. مثلاً در مورد راه رفتن، قدرت عضلانی کنترلکنندهی میزان رشد است زیرا باید به فلات معینی برسد تا کودک راه رفتن را آغاز کند.
اصول نظریهی سیستمهای پویا با اصول نظریهی بالیدگی تفاوت بسیاری دارد.
3) ماهیت غیرمداوم رشد تغییرات کیفی در عملکرد مهارت ممکن است غیرمداوم باشد حتی اگر با عامل افزایشی یا کاهشی مداوم مانند سرعت همراه شود.
رشد دارای ماهیت غیرمداوم است. لذا الگوهای حرکتی جدید به جای الگوهای قدیمی قرار میگیرند.
دیدگاه سیستمهای پویا، رشد را به عنوان رشد موازی سیستمها میداند. هر سیستم دورهی رشد خود را دارد سیستمی که دیرتر رشد میکند ممکن است به عنوان کنترلکننده، میزان رشد عمل کند و میزان رشد فرد را محدود سازد.
دیدگاه سیستمهای پویا به تغییرات سیستمها در پیری نیز میپردازد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:130
فهرست مطالب:
نمو (growth): 5
رشد (development): 5
3) بالیدگی (maturation): 6
دیدگاه بالیدگی: 9
الف) شاخهی توصیفی- هنجاری: 10
5) دیدگاه پردازش اطلاعات: 12
6) دیدگاه بومشناختی: 12
الف) دیدگاه سیستمهای پویا: 12
ب) دیدگاه ادراکی- کنشی: 14
پیوستگی در برابر گسستگی: 17
عمومیت در برابر تغییرپذیری: 18
الف) اندازهگیری وزن بدن در زیر آب 19
6) طول بخشهای بدن: 21
سن تقویمی: 21
1) سن اسکلتی: 22
3) مشخصات جنسی ثانویه: 23
ج) منحنی شتاب: 24
شکلگیری سلولهای جنسی: 25
رشد جنینی: 27
الف) تغذیه جنین: 28
ب) وضعیت بهداشتی مادر: 28
نسبتهای بدنی: 30
الف) بینظمیهای غالب: 31
ب) بینظمیهای مغلوب: 31
ج) بینظمیهای مغلوب و مربوط به جنس: 32
الف) تراتوژنها: 33
نمو عمومی بدن: 35
4) ویژگی ثانویه جنسی: 37
دستگاه اسکلتی در سالمندان: 42
دستگاه عضلانی: 42
پراکندگی چربی: 45
حلقههای بازخورد: 47
الف) مغز: 49
علل سوء تغذیه: 53
روشهای اندازهگیری و ارزیابی رشد حرکتی: 56
حرکات تصادفی: 57
الف) لگد زدن در حالت خوابیده به پشت (طاقباز): 57
ب) حرکات همزمان بازو و دست: 58
طبقهبندی رفلکسها: 59
الف) دیدگاه بالیدگی: 61
مراحل توصیفی پیشرفت تا رسیدن به حرکت انتقالی ایستاد طبق نظر مک گرو: 65
1) سیستمهای کنترلکننده رشد حرکت انتقالی چهار دست و پا رفتن: 66
ب) دسترسی هدایت شده بصری: 70
3) پریدن: 76
برونسازی (انطباق): 78
2) ادراک شکل و زمینه: 80
5) جهتیابی فضایی: 81
موضعیابی لمسی: 85
نقاط چندگانه لمسی: 85
رشد جهتیابی: 88
2) ادراک تفاوت صداها: 90
سطوح یکپارچگی: 92
انتقادات از نظریه کفارت: 98
الف) استقامت قلبی- تنفسی: 100
تغییرات ناشی از رشد در عملکرد غیرهوازی: 100
عملکرد غیرهوازی در سالمندان: 101
1) تغییرات ساختاری دستگاه قلبی- تنفسی: 102
2) تغییرات کارکردی دستگاه قلبی- تنفسی: 103
د) اثر تمرین برای سالخوردگان: 104
تفاوتهای جنسی: 106
1) کودکان قبل از رسیدن به دوره بلوغ: 107
3) بزرگسالان: 108
فرآیندهای کنترل حافظه: 116
4) کدگذاری مجدد: 117
تغییرات حافظه در سالخوردگان: 118
عواطف: 120
تقطیع (روش بخش بخش پیشرو): 122
3) سادهسازی: (چهار روش برای کاستن دشواری) 122
فصل 20 سودمندی تمرین ذهنی برای یادگیری مهارت 124
تمرین ذهنی و توانایی تصویرسازی: 126
فرضیه توانایی عمومی حرکتی: 127
فرضیه اختصاصی حرکتی: 127
ورزشکار همهفن حریف:
چکیده:
رشد و تکامل حرکتی در طول عمر کاتلین. م. هیوود
کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دورهی کودکی و تا پایان عمر جایز میدانیم.
مهارتهای حرکتی بهطور معمول در اواخر دورهی نوجوانی و در دورهی جوانی کامل میشوند.
واژهشناسی در رشد حرکتی
1) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.
منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر میشوند نه اینکه یک بخش تازه به پا اضافه شود.
موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود. دورهی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین 22-19 سالگی است.
2) رشد (development): واژهی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود. یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.
رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیدهی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارتها که همراه با فرارسیدن پیری صورت میگیرد پیشرفت میکند. این فرآیند تنها به دورهی نمو جنسی محدود نمیشود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.
3) بالیدگی (maturation): این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یافته اندام یا پیشرفت یک سیستم در بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی میشود که در واقع حالت بهینه یکپارچهشدن سیستمهای مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولیدمثل است.
پیرشدن یا فرآیند افزایش سن: واژهی پیرشدن علیرغم سن تقویمی بر فرآیند نمو در پیری دلالت میکند. به طور اخص پیرشدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم ملکولی، یافتهای و ارگانیزمی ارجاع میدهد.
غیر از وقایعی مانند تولد و آغاز دورهی ماهیانه، دورههای سنی از یکدیگر جدا نیستند و این نشانهای از ماهیت دائمی بودن رشد و نمو و بالیدگی است.
سنین تقویمی برای دورههای مختلف رشد:
دورهی رشد سن تقریبی
پیش از تولد
رویانی 8-2 هفتگی
جنینی 8 هفتگی تا تولد
نوزادی تولد تا 4 هفتگی
طفولیت تولد تا 1 سالگی
کودکی
کودکی اولیه (پیش دبستانی) 6-1 سالگی
کودکی ثانویه (پیش نوجوانی) 10-6 سالگی
نوجوانی
دختران 8 یا 10 تا 18 سالگی
پسران 10 یا 12 تا 20 سالگی
بزرگسالی
جوانی 40-18 سالگی
میانسالی 60-40 سالگی
سالمندی 60 سالگی به بالا
ملاکهای مرحله از دیدگاه پیاژه:
1) خصلت اصلی مرحله تغییر کیفی است یعنی اینکه آن مرحله شامل رفتار تازهای شود که در مرحلهی قبل مشاهده نمیشد. (مثلاً کودکی که قبلاً نمیتوانست با دو پا بپرد الان این عمل را انجام میدهد)
2) مراحل بعدی نتیجهی پیوستگی و همجوشی مراحل قبلی است. خصلتی که به آن یکپارچگی مرتبهای گویند. (مثلاً کودک از پرش با یک پا به پرش با دوپا پیشرفت میکند و هر مرحله روی مرحلهی قبل بنا میشود)
3) در هر مرحله رفتار به طور تدریجی ظاهر میشود و با رفتار مرحلهی قبل از طریق فرآیند تحکیم ترکیب میشود (مثلاً موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای را یاد میگیرد این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتابکننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمیدارد انجام میدهد)
4) کودک رفتار مرحلهی قبل را دوبارهکاری میکند بهطوریکه پس از مدتی برگشت به مرحلهی قبلی غیرممکن میشود.
5) مراحل دورههای انتقالی هستند یعنی اینکه از یک مرحله به مرحلهی دیگر منجر میشوند لذا تنظیم وجود آنها عملی نیست. (از مرحلهی 1 به 2 و از 1 به 3 نه از 1 به 3 و دوباره به 2)
6) کلیهی افراد باید از طریق مراحل مشابه پیشرفت کنند و مراحل را نمیتوان به صورت جهشی گذراند.
7) حرکت به طرف مرحلهی تازه با عدم تعادل بین ساختارهای ذهنی کودک و محیط تحریک میشود این فرآیند تعادل در پایان هر مرحله به طور نسبی پایدار است لیکن در دورهی انتقال بین مراحل، ناپایدار میگردد. کودکان در پایان هر مرحله رفتار همسانی را نشان میدهند. لیکن هنگام انتقال به مرحلهی بعدی ممکن است رفتار ناهمسانی را به نمایش بگذارند.
8) فرد چیزی را که پیاژه کلیت ساختاری نامیده است به عنوان الگوی رفتاری در هر مرحله حفظ کرده از ارتباط بین آنها واحد نظام یافتهای را به وجود میآورد تمامی شیوههای مختلف رفتار، خصلتهای رفتاری آن مرحله را نشان میدهند.
9) برای افراد این امکان وجود دارد که الگوی رفتاری معین یا سطحی از تفکر را بدست آورند اما بلافاصله آن رفتار تازه را در کلیهی وضعیتها و کارهای ممکنی که در پیشرو دارند به کار نبرند، این فاصلهی زمانی درام کاربرد رفتارهای جدید در یک مرحله را رفتار جابهجا شدهی افقی گویند (تغییرات مرتبهای در رفتار را که با این خصلتها منطبق میشوند مراحل گویند)
دیدگاههای زیستی در برابر دیدگاههای روانشناختی:
معمولاً رشد از دو دیدگاه زیستی و روانشناختی ملاحظه میشود. در دیدگاه زیستی، بخشهای مختلف بدن و بافتها مورد مطالعه قرار میگیرند. این مطالعه در بعضی از اوقات در سطح سلول و در پارهای از مواقع در سطح ارگانیسمی انجام میشود.
در دیدگاه روانشناختی، ا نسان در مقام یک موجود عاطفی و متفکر مطالعه میشود که رفتار او بازتابی از فرآیند رشد است.
نظریههای رشد:
1) دیدگاه بالیدگی: در دههی 1930 توسط آرنولد گزل مطرح شد.
نظر مهم او در مورد رشد، تحت تأثیر نظریه به بازپیدایی بوجود آمد- تصور ما از پدیدآیی فردی یا رشد انسان، بازتابی از پدید آیی نوعی اوست.
کزل معتقد بود که تاریخ هستی و تکامل انسان، تعیینکننده نظم و توالی ثابت رشد است و میزان توالی رشد به طور فردی تعیین میشود. او بالیدگی را به عنوان فرآیند کنترل شده از طریق عوامل درونی (ژنتیکی) و نه خارجی (محیطی) بیان کرد. او چنین تصور میکرد که عوامل محیطی به بطور موقت در میزان رشد تأثیر میگذارند. زیرا عوامل ارثی نهایتاً کنترل رشد را به عهده دارند.
سورتل مک گروه تغییرات رفتار حرکتی را ناشی از رشد دستگاه عصبی فرض کرد. او بالیدگی دستگاه عصبی مرکزی (CNS) را عامل راهاندازی برای ظهور مهارتهای جدید دانست. (سیستم عصبی مرکزی، سیستم اصلی کنترلکننده است)
متخصصان رشد به سیستم عصبی به عنوان تنها دستگاهی که پیشرفت رفتار را راهاندازی میکند مینگرند در نقشی برای سایر سیستمها قائل نیستند. و نیز رشد را یک تغییر کیفی میدانند.
2) دیدگاه توصیفی: این دیدگاه به توصیف کیفی حرکت و تغییر ضوابط گروههای سنی تأکید داشت.
الف) شاخهی توصیفی- هنجاری: لپن شاد. گلاسو. رادیک (دههی 1950)
رشد حرکتی را میتوان از طریق ضوابط گروه شی توصیف کرد.
هر چند این افراد تحت تأثیر دیدگاه بالیدگی قرار داشتند اما توجه خود را در تأثیرات رشد متمرکز کردند تا فرآیندهای اساسی رشد که در زمینهی بدست آوردن نتایج مهم بود.
ب) شاخهی زیست- مکانیکی: کلاسو و هالورسون (دههی 1960)
رشد حرکتی را میتوان توالی پیشرفت در الگوهای حرکتی تعریف کرد.
رشد یک فرآیند کمی است.
3) دیدگاه رفتاری: بیشتر دیدگاههای رفتاری، فرد را یک موجود واکنشی میدانند که تحت تأثیر محرکهای خارجی است و نسبت به آنها خود واکنش نشان میدهد. از این نظر، ارتباط محرک و پاسخ واحدهای اساسی رفتار هستند.
نظریهی یادگیری اجتماعی باندورا: باندورا به تقویت پاسخ نسبت به یک محرک به عنوان یک وسیلهی قدرتمند که میتواند رفتار را شکل دهد مینگرد. او همچنین بسیاری از رفتارهای یاد گرفته شده را تقلید از مدلهای موفقیتآمیز، نسبت میدهد. به عبارت دیگر، تقویت مشاهدهای به عنوان یک تقویت مستقیم بسیار ارزشمند است.
رفتارگرایان در مقابل طرفداران دیدگاه بالیدگی مثل کزل بر آثار محیطی در رشد تأکید دارند. باندورا این اصل مسلم رفتاری را در حد متوسط میداند. او به مفهوم تقابل بین فرد در محیط اصرار میورزد.
از دیدگاه نظریهی یادگیری اجتماعی: 1- از تقویت و پاداش برای پالایش رفتار و دستیابی به مدل درونی استفاده میشود. 2- رفتار با تقویتهای مستقیم و تقلیدی شکل میگیرد.
4) از دیدگاه شناختی (ارگانیسمی): طرفدار اصلی این دیدگاه ژان پیاژه است. نظر او حاکی از ان است که فرد در محیط بر یکدیگر تأثیر میگذارند به عبارت دیگر، بین فرد در محیط تعادل روی میدهد. که فرد غیرفعال نموده بلکه در مقابل جنبههای یعنی از محیط کاملاً فعال است.
اصول پایه: رشد شامل عملکرد افراد بر روی محیط زندگی خود است. فرد یک موجود کنشی است به تغییرات کمی و کیفی اعتقاد دارند.
در نظر پیاژه فرآیند رشد شامل نمو زیستی، تجارب کودکان و انتقال اجتماعی اطلاعات و نگرشهای بزرگسالان به ویژه والدین به فرزندان میباشد.
کودکان برای ایجاد حالت تعادل بین محیط و خود تمایل ذاتی دارند.
5) دیدگاه پردازش اطلاعات: در دیدگاه پردازش اطلاعات، پژوهشگران سعی میکنند رفتار را براساس فرآیندهای ادراکی- شناختی توضیح دهند. این دیدگاه بر اساس مدل کامپیوتر و مغز انسان طراحی شده است. رفتارگرایان به واسطهی تأکید به ارتباط محرک و پاسخ، بازخورد و آگاهی از نتایج در این دیدگاه تأثیر قابل توجهی گذاشتند. اطلاعات از طریق زنجیرهای از عملکردها و دستکاریها منجر به پاسخ میشود (حرکت)
اصول پایه: فرد یک موجود واکنشی میدانند و به تغییرات کیفی متمرکز میشوند.
6) دیدگاه بومشناختی: (ecological perspective)
این دیدگاه تأکید زیادی بر روابط بین فرد و محیط دارد. در این دیدگاه در شاخهی متفاوت با هم وجود دارد که یکی بر روی ادراک و دیگری بر روی کنترل و هماهنگی حرکتی تأکید و تمرکز دارند.
در مقابل دیدگاه بالیدگی، این دو شاخه رشد حرکتی را ناشی از سیستمهای زیادی میدانند و آن را تنها به سیستم عصبی مرکزی نسبت نمیدهند.
دیدگاه بومشناختی قائل بر این است که یک عامل مرکزی کاملاً حرکت را پوشانیده و بر آن سایه افکنده است. ادراک از محیط، به طور مستقیم انجام میشود و عضلات در گردهمایی تجمع پیدا میکنند تا تصمیمات لازم از طرف مغز را کاهش دهند.
الف) دیدگاه سیستمهای پویا: پیتر کالگر، اسکات کلسو و میش تبردی این نظریه را در زمینهی کنترل و هماهنگی حرکتی توصیف کردند. آنان معتقدند که سیستمهای متعدد فیزیکی وشیمیایی رفتار را تا میزان معینی محدود میکند. در این صورت تعداد نامحدودی از احتمالات به یک مجموعهی قابل تنظیم منحصر میشود. تجمع عضلات میتواند بدون فرمانهای جزئی و تفصیلی عصبی از سیستم عصبی مرکزی که در صورت نامحدود بودن احتمالات رفتاری ضروری است. عامل هماهنگ کردن حرکات باشد. تجمع عضلات که برای کار در وضعیت ویژهای حاصل میشود ساختار هماهنگ نامیده میشود.
1) احتمال خودسازمانی همزمان یا همایش سیستمهای بدن نخستین اصل نظریهی سیستمهای پویاست.
حرکت ناشی از عوامل ذیل است:
1) خودسازمانی سیستمهای بدن
2) ماهیت محیط اجرا کننده
3) تقاضاهای مربوط به انجام حرکت
در این دیدگاه روابط نزدیکی بین فرد و محیط و حرکت ملاحظه میشود.
2) افراد از سیستمهای بسیار پیچیده و هماهنگ تشکیل میشوند. حتی سادهترین حرکت مستلزم هماهنگی سیستمهای زیادی است.
(سیستم عضلانی- سیستم اسکلتی- سیستم قامت- سیستمهای حسی و ادراکی- ...)
سیستمهای بدن با یکدیگر رشد نمیکنند. برخی به تندی بالیده میشوند و بعضی به کندی رشد میکنند. کودک زمانی میتواند مهارت جدیدی (مانند راه رفتن) را ارجا کند که کندترین سیستمهای لازم برای اجرای آن مهارت به درجه معینی از رشد رسیده باشند. میتوان هر سیستم یا سیستمهایی از این قبیل را به عنوان کنترلکنندهی میزان رشد برای آن مهارت شناخت. زیرا رشد آن سیستم در آن زمان، میزان رشد را کنترل میکند. مثلاً در مورد راه رفتن، قدرت عضلانی کنترلکنندهی میزان رشد است زیرا باید به فلات معینی برسد تا کودک راه رفتن را آغاز کند.
اصول نظریهی سیستمهای پویا با اصول نظریهی بالیدگی تفاوت بسیاری دارد.
3) ماهیت غیرمداوم رشد تغییرات کیفی در عملکرد مهارت ممکن است غیرمداوم باشد حتی اگر با عامل افزایشی یا کاهشی مداوم مانند سرعت همراه شود.
رشد دارای ماهیت غیرمداوم است. لذا الگوهای حرکتی جدید به جای الگوهای قدیمی قرار میگیرند.
دیدگاه سیستمهای پویا، رشد را به عنوان رشد موازی سیستمها میداند. هر سیستم دورهی رشد خود را دارد سیستمی که دیرتر رشد میکند ممکن است به عنوان کنترلکننده، میزان رشد عمل کند و میزان رشد فرد را محدود سازد.
دیدگاه سیستمهای پویا به تغییرات سیستمها در پیری نیز میپردازد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:12
فهرست مطالب:
روند تکامل مدیریت
گشایش
ظهور مدیریت
اولین مفاهیم مدیریت و تاثیرات آنان
رویکردهای کلاسیک
الف. مدیریت سیستماتیک:
ب. مدیریت علمی:
ج. مدیریت اجرایی (اداری):
چهارده اصل مدیریتی فایول بدین شرحاند:
رویکردهای نوین
الف. مدیریت کمـّی:
ب. رفتار سازمانی:
ج. نظریه سیستمها:
د. نگرش احتمالی:
روند تکامل مدیریت
گشایش
مطالعه سیر تکاملی مدیریت از گذشته تا کنون, نشاندهنده روند تغییر نوع تفکر بشر است. روزی پول و ثروت حرف اول و آخر را میزد, اما امروز فکر و اندیشه. روزی فقط خروجی اهمیت داشت اما امروز منابع انسانی داخل مجموعه و مشتری. مشاهده و بررسی این روند, حاوی درسهای بسیار ارزندهای برای ما است. اینکه بدانیم کجا هستیم و چقدر فاصله داریم.
ظهور مدیریت
انسان از اولین روزهای خلقت خود با مفهوم مدیریت همراه بوده است. اما برای اولین بار این چینیها بودند که در حدود 1100 سال قبل از میلاد مسیح, به صورت سازمانیافته چهار وظیفه مدیریتی برنامهریزی, سازماندهی, رهبری و کنترل را تجربه کردند. بعد از آنان نیز ایرانیان, مدیریت را با تجربیات و نگرشهای خود آزمودند. در حدود سالهای 350 تا 400 قبل از میلاد, یونانیان مدیریت را به عنوان یک هنر متمایز تشخیص داده و رویکردی علمی را برای آن ابداع نمودند. در آغاز قرن بیستم, مدیریت به عنوان یک رشته و مقوله رسمی و ساختیافته مطرح شد.
اولین مفاهیم مدیریت و تاثیرات آنان
اولین مقولات کلیدی که باعث تعویق رشد و شکوفایی کسبوکارهای گذشته میشدند ارتباطات و حملونقل بودهاند. به مرور زمان و با تسهیل و بهبود این دو, شرکتها مسیر رشد خود را با شتاب در پیش گرفتند و هر روز پیچیدهتر شدند. در چنین شرایطی کوچکترین ارتقا و بهبودی در شگردهای مدیریتی باعث بروز تغییرات قابلتوجهای در کمیت و کیفیت تولیدات میشد. ظهور عوامل ذیل در این عرصه, نقشی کلیدی در رشد شرکتها و سازمانها بازی نمود:
رویکردهای کلاسیک
دوره مابین سالهای اواسط قرن نوزدهم تا اوایل دهه 1950 میلادی را میتوان دوره کلاسیک دانست. از مهمترین رویکردهای متولدشده در این دوره میتوان به مدیریت سیستماتیک, مدیریت علمی, مدیریت اجرایی (یا اداری), مبحث روابط انسانی, و دیوانسالاری (تشریفات اداری) اشاره کرد.
الف. مدیریت سیستماتیک: در طول قرن نوزدهم, رشد کسبوکارهای آمریکایی بر محور ساخت و تولید متمرکز بود. در همین راستا:
الف. وظایف و مسؤولیتها به صورت دقیق و کامل تعریف میشدند.