در این تحقیق می خواینم:
حج، با شکوه ترین، معنوی ترین و اثر بخش ترین عبادات است و از منظر عرفانی می توان اسرار و حکمت های گهر باری برای آن در نظر گرفت. در این چشم انداز قدسی، «حج» تبلور و تجلّی فضایل و مکارم اخلاقیِ بهترین معبر و گذرگاه به سوی معبود ازلی و نیکوترین منزل تزکیه و تهذیب نفس است. عارفان، سیر و سلوک عرفانیِ خود را در حج به کمال می رسانند و عابدان، عرشی ترین عبادت ها و طاعت ها را در آن انجام می دهند. سالکان الی اللّه به فیض لقای الهی نائل می آیند و عالمان، بر معرفت و حکمت قدسیِ خود می افزایند... حج به راستی دیار معرفت و دلدادگی، کوی محبّت و شیدایی، وادی سیر و سلوک و تقرّب، سرای عبودیت و فروتنی و رستاخیز دل ها و جانهای مشتاق است.
این عبادت بی بدیل و ناب، فلسفه ای به گستره اقیانوس ها، مفهومی به عظمت کوه ها، ثمره ای به پهنای آسمان ها، حکمتی به حلاوت گل ها و معنویتی به اوج کهکشان ها دارد و چه نیکو است که این همه زیبایی و حلاوت را در دانشگاه عارفان فرزانه و عالمان وارسته به نظاره بنشینیم و غوّاص اقیانوس حکمت و دانش گهربار آنان باشیم.
حج، دارای اسرار و حکمت های شگرف و فلسفه و اهداف والایی است که با دانستن آنها، حج گزار می تواند حجّی عارفانه، عاشقانه و حکیمانه به جای آورد و با راز و رمز قدسی آن، بیشتر و بهتر آشنا شود.
از دیدگاه عارف کامل آیت اللّه ملکی تبریزی است که:
«حج و سایر عبادات، باید آنگونه انجام شود که خدا می خواهد و تنها زمانی به این امر رسیده و از نتیجه عبادت برخوردار می شویم که هدف از آن عبادت را بدانیم. اگر کسی حج را همانگونه که در روایات آمده، انجام دهد و به تک تک اعمال و نیت های آن عمل کند، می توان گفت: آنگونه حج را به جا آورده است که خداوند می خواهد».(1)
حج، اسرار و ابعاد مختلف عرفانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... دارد که در این مقال، تنها به گوشه ای از حکمت های عرفانی آن اشاره می شود:
یک ـ شناخت خدا
«توحید» و «شناخت خدا»، مهم ترین و بایسته ترین و ظیفه انسان ها است و هیچ تکلیف و امری، به بایستگی و اهمیت آن نیست. توحید، اساس و رکن تمامی اعتقادات و اعمال است و انسان در همه مواقع، به خصوص در حج، باید بر معرفت و شناخت خود نسبت به آفریدگار فزونی بخشد و یقین و ایمان خود را به یگانگی، قدرت، علم، سلطنت، تقدّس و ربوبیت او مستحکم سازد.
به راستی حکمت و فلسفه اصلیِ «حج»، توحید و معرفة اللّه است؛ یعنی حج گزاران باید در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسمای الهی زیاد کنند، با دقت و اندیشه در اعمال و ارکان حج، هر چه بیشتر با آیات و نشانه های او آشنا شوند.
امام سجّاد علیه السلام در سفارش های خود به شبلی، به این امر توجّه ویژه ای داشته، می فرماید: «هل عرفت بموقفک بعرفة، معرفة اللّه سبحانه...»(2) «آیا هنگام توقف در عرفات، معرفت خدا را یافتی...؟».
صاحبِ المراقبات در باره این حکمت حج می نویسد:
«خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکی و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است و به جهت اینکه انسان در اوایل کار، به دلیل فرو رفتن در تاریکی های عالَم طبیعت و اسارت در کره خاکی و میان آب و گِل، عالم های عالی دسترسی ندارد. خداوند، عالمِ او را با ایجاد مکانی آباد کرده و آن را خانه خود نامید و آن را زیارتگاه زائران و طالبان حضرتش قرار داد تا بر گِرد آن چرخیده، زیارتش کنند و به مقتضای حال خود، با پروردگارشان مأنوس شده و با این امور، آماده عالم های قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. برای این زیارت نیز عبادت هایی مقرر فرموده (حج) که تمامی آنها، باعث پرواز از عالم خاکی به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت دیگر، این عبادت ها انسان را آماده زیارت کعبه حقیقی می کند که در باره آن، در روایت آمده است: زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارد، بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد. این عبادات باعث شناخت نفس می شود که شناخت پروردگار را در بر دارد.»(3)
رو به هر قبله که کردم صنما سوی تو بود وآنچه محراب به معماری ابروی تو بود
نقش هر چهره غبار عالیه خط تو داشت پشت هر پرده نهان، آیینه روی تو بود
چشم دل روزنه خلوت جان، زان دادند که از این روزنه راهی به سر کوی تو بود...
عارف الهی مرحوم حاج سید هاشم حداد، در خاطرات و حالات خود از حج فرمودند:
«رمی جمره عقبه، بالأخص خیلی برای من جالب بود؛ چون در جمره اولی و جمره وسطی انسان رو به قبله می ایستد و رمی می کند؛ یعنی با توجّه و استقبال کعبه، انسان شیطان را می زند و می راند. اما در جمره عقبه که باید انسان پشت به قبله کند و رمی نماید، این چه معنا دارد؟ معنی آن، عین توحید است؛ یعنی آن کعبه ای را که من تا به حال با این نفس خود، بدان توجّه می نمودم، آن را اکنون پشت سر گذاره و با توجّه به اصل توحید ـ که دارای جهت و سمتی نیست و با نفسی که از آن نفس بیرون آمده و توجّه بدان سو ندارد ـ می خواهم شیطان را رمی کنم...».(4)
امام خمینی، این عارف کبیر، حکمت اصلی حج را توحید و تنزیه می داند که با عمل دقیق به دستورات عبادیِ حج حاصل می شود:
«در مراتب معنوی حج، که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک می نماید؛ حاصل نخواهد شد، مگر آنکه دستورات عبادی حج، به طور شایسته و مو به مو عمل شود... لبّیک های شما جواب دعوت حقّ تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید.»(5)
دو ـ انس و تقرّب (لقای الهی)
حج، موقعیتی شکوهمند و فرصتی کم نظیر برای انس و دلدادگی به محبوب حقیقی و تقرّب و نزدیکی به ساحت قدسی او است. وارستن از غیر و رسیدن به دوست و لقای فرحناک او، حکمت حکیمانه حج است و رستگار و سعادتمند کسی است که غیر را بگذارد و بگذرد و به یار بپیوندد.
اعمال و مناسک نورانی حج، بر صفای درون و نورانیت دل می افزاید و پرده های حجاب دل را به کناری می نهد و او را آماده معرفت و لقای الهی می سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگی بیشتری برای معرفت، محبّت و وصال الهی پیدا می کند و آنان را به معبود ازلی نزدیک تر می سازد.
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار از دست رفت صبرم، ای ناقه پای بردار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد ای دیده اشک می ریز، ای سینه باش افکار..
پیشوای هشتم در باره این فلسفه قدسیِ حج می فرمایند:
«انّ علّة الحجّ الوفادة الی اللّه تعالی... و التقرّب فی العبادة الی اللّه عزّوجل».(6)
«علّت حج، ورود به (میهمانی) خدای متعال است...(و در آن) نزدیک شدن به خداوند بلند مرتبه است.»
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این تحقیق می خوانیم:
مقاله حاضر بخشی است از ترجمه کتاب «حقیقة الحجّ» نوشته «وحیدالدین خان» یکی از چهرههای علمی و مسلمان هند که پارهای از اسرار حج را به تصویر کشیده و با قلم «ظفرالاسلام خان» به عربی برگردان شده است. و اینک ما ترجمه دو فصل از آن; یعنی «روح حج» و «حج سازنده تاریخ» را با اندک تصرّف و تلخیص در پارهای موارد، تقدیم خوانندگان گرامی میداریم. به امید آن که مفید و شایان توجّه باشد. «مترجم»
حج یکی از ارکان اساسی اسلام است، و روح و جوهره بنیادین آن، همانند دیگر عبادات، تقوا و پرهیزکاری است. با این امتیاز که حج از ویژگی خاص برخوردار است و عبادات دیگر فاقد چنین ویژگی هستند. ویژگی حج در اصل، به زندگانی پدر پیامبران، سرور ما ابراهیم خلیل(علیه السلام) پیوند خورده است.
هدف از حج این است که هر یک از بندگان خدا در صورت داشتن استطاعت، دست کم یک بار در طول زندگی به انجام آن توفیق یابند و با اعمال و مناسک و شعائر گوناگون، عبودیت و بندگی خود را به اثبات رسانند و بکوشند تا ظاهر و باطن خود را با صبغه ابراهیمی آراسته و با آیین حنیف وی پیوند دهند.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از بنای خانه کعبه صلای حج در داد تا مردم بیایند و خانه خدا را زیارت نموده، و حج گزارند. آهنگ حج در حقیقت پاسخی است به ندای ابراهیمی و آهنگهای «لبّیک أللّهمَّ لبّیک...» اجابت دعوت آن پیامبر عظیم الشأن است.
به سخن دیگر: حج گزار با پاسخ به ندای ابراهیم(علیه السلام) آمده تا با انجام مناسک این حقیقت را مورد تأکید قرار دهد که برای تنفیذ و اجرای همه احکام الهی بطور کامل آمادگی دارد.
حج در لغت به معنای «قصد» و یا «زیارت» آمده و در اصطلاح شریعت اسلامی، شعار سالانهای است که حاجیان با آهنگ مکه و طواف کعبه و حضور در عرفات و انجام سایر مناسک، به نمایش میگزاردند. حج عبادتی است جامع که انفاق مال و رنج تن و ذکر خدا و قربانی در راه معبود را در بر دارد، عبادتی است که روح سایر عبادات را در چهرهای دیگر متجلّی میسازد.
کانون انجام فرائض حج، خانه خدا و مکه مکرّمه است. خانهای که یاد آور حیات ایمانی و با شکوه گروهی از بهترین بندگان خدا است که در بستر زمین با آن زیستند.
این حیات ایمانی با تاریخ ابراهیم خلیل آغاز میگردد و به تاریخ پیامبر آخر الزمان حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) میانجامد. خانه خدا به یاد ما میآورد که چگونه بنده خالص خدا با تمام آنچه در اختیار دارد در راه او باید فداکاری کند و قربانی دهد و چگونه زندگی خود را با خوشنودی خدای یگانه شکل دهد و چگونه نفس خود را در راه رسالت خداوندی تا لحظهای که جان در کالبد دارد به تسخیر در آورد.
راهی به سوی خدا
حج راهی است که بندگان به سوی خدا میپویند، آخرین منزل قرب است که میتوانند در این زندگی دنیوی بدان راه یابند. هر چند سایر عبادات نیز متضمّن ذکر خداوند میباشند امّا مرحله تقرّب بنده به خدا در حج برتر و بالاتر است. آنگاه که حجگزار در برابر کعبه میایستد ایمان دارد که در برابر پروردگار کعبه ایستاده است، طواف پیرامون کعبه، نمایانگر این حقیقت است که گویی، خدا را یافته و در پیرامون او طواف میکند، آنسان که پروانه گرد شمع میگردد و آنگاه که حاجی «ملتزم»(1) را در آغوش میگیرد و به دعا و تضرّع میپردازد. گویی دامن صاحب خانه را گرفته و صاحبخانه بدو التفات و توجّه نموده تا هر چه بنده در سویدای دل دارد
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این تحقیق می خوانیم:
آنچه از حقایق عرفانی به ما میرسد، اگر مربوط به انبیا و اولیای دین باشد، چه بفهمیم و چه نفهمیم باید تعبّداً قبول کرده و از خدا توفیق فهم آن را بخواهیم، بدون این که کوچکترین شک و شبههای در صحّت کلام به خود راه دهیم.
ولی اگر به انبیا و اولیا منسوب نبود. بلکه به علما و عرفا مربوط باشد، اگر خارج از درک ما بوده و ما قادر به هضم آن نباشیم باید در بقعه امکان قرار دهیم تا این که توفیق بهرهبرداری از فیوضات عرفا از ما سلب نشود و ما در قضاوتهای خود راه خلاف یا دور از انصاف را طی نکنیم. در ضمن متوجّه این نکته هم باشیم که منبع احکام عبادی و سیاسی اسلام قرآن کریم است و خود قرآن کتاب نازل شده است.
یعنی از مقام حقیقی و عُلْوی خود تنزل کرده و پایین آمده است تا این که برای بشر قابل درک باشد، در عین حال این قرآن، ظاهری دارد و باطنی، غیبی دارد و شهادتی، صورتی دارد و سیرتی.
حرف قرآن را بدان که ظاهریست *** زیر ظاهر باطنی بس قاهریست
زیر آن باطن یکی بطن سِوُم *** که دَرو گردد خردها جمله گم
بطن چارم از نُبی خود کس ندید *** جز خدای بینظیر بیندید
تو زقرآن ای پسر ظاهر مبین *** دیو آدم را نبیند جز که طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است *** که نقوشش ظاهر و جانش خفی است
مرد را صد سال عم و خال او *** یک سر موی نبیند حال او(1)
با این که ظاهر قرآن کلماتی است که از حروف معمولی تشکیل یافته، ولی باطن آن همانند ظاهرش یکسان نبوده بلکه دارای مراتبی عظیم است همینگونهاند انسانها که مانند قرآن ظاهری همسان دارند ولی باطنشان مثل هم نبوده و بسیار متفاوت است.
مولوی گوید: باطن انسان همانند ظاهر فرشتگان است. چون فرشتگان ظاهراً پنهاناند ولی انسان ظاهراً آشکار و باطناً پنهان است، و این پنهان بودن به جهت پیچیدگی و عظمت بینهایت وی است;
گر به ظاهر آن پَری پنهان بود *** آدمی پنهانتر از پریان بود
نزد عاقل زآن پَری که مضمرست *** آدمی صد بار خود پنهانتر است
آدمی نزدیک عاقل چون خفی است *** چون بود آدم که در غیب او صفی است
آدمی همچون عصای موسی است *** آدمی همچون فسون عیسی است
در کف حق بهر داد و بهر زَیْن *** قلب مؤمن هست بین اصبعین
وقتی باطن قرآن دارای حقایق لایتناهی است و باطن انسان نیز همانند باطن قرآن عظیم و بیانتها است بدیهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مثنوی تصحیحنیکلسون، دفتر3 ابیات 49 ـ 44 42
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
است هنگامی که این دو بینهایت به هم میرسند، استفادهها و برداشتهای بیحدّ و حصری نیز حاصل خواهد شد، که چه بسا با این فکر و اندیشه محدود و قالب گیری شده بعضیها ناسازگار باشد. پس بهتر است که موارد سخت و پیچیده مسائل عرفانی به جای این که عرفان یا عارف را تأویل کنیم خود را تأویل نماییم.
کرده وی تأویل حرف بکر را *** خویش را تأویل کن نیذکر ر
هیچ بیتأویل این را در پذیر *** تا در آید در مگو چون شهد و شیر
زآنکه تأویلست واداد عطا *** چونکه بیند آن حقیقت را خط
آن خطا دیدن زضعف عقل اوست *** عقل کلّ مغزاست و عقل ما چو پوست
خویش را تأویل کن نه اخبار را *** مغز را بدگوی نیگلزار را(1)
ناگفته نماند که منظور از این حرف تبرئه کلّی عرفا از خطا و توجیه همه گفتار آنها نیست; زیرا عارف هر قدر هم عظیم باشد جایز الخطا بوده و چه بسا به قدر بزرگیش اشتباهش نیز بزرگ باشد. بلکه منظور معیار قرار ندادن خود در این امور است. در امور ذوقی و کشفی که عارف متعمّداً پوشیده سخن گفته و راز را به رمز بیان میکند نباید معلومات عمومی و محدود خود را قاضی کرده و عارف را محک بزنیم چون:
اصطلاحاتی است مر ابدال را *** که خبر نبود از او غفال ر
هندیان را اصطلاح هند مدح *** سندیان را اصطلاح سند مدح
پیش او مدح است و در پیش تو ذمّ *** پیش او شهداست و در پیش تو سم
هر کسی را اصطلاحی دادهایم *** هر کسی را سیرتی بنهادهایم(2)
با توجّه به این گفتار خواننده عزیز توجّه دارد که آنچه در خصوص اسرار و عرفان حج گفته میشود، توجّه به باطن امور ظاهری است; لذا احرام، سعی، طواف، لباس احرام، حجرالاسود، کعبه و... یک مفهوم ظاهری داشته و یک مفهوم یا مفاهیم باطنی خاصّی هم دارد که در اینجا غرض بیان آن مفاهیم باطنی است.
ارزش واقعی هر عملی، در نقش سازنده آن از راه شناخت اسرار باطنی و به کارگیری آن اسرار نهفته است.
نماز، روزه، حج و هر عمل دیگری که تنها در حدّ قالب ظاهری آن مورد توجّه بوده و به درونش پی برده نشده است، کارساز و مشکلگشا نبوده و نخواهد بود. حج ظاهری همانگونه که برای دشمنان حج زیانی ندارد برای حاجی نیز سودی ندارد و تنها جهت رفع تکلیف به جاآورده میشود. اگر میلیونها نفر به حج روند ولی شناخت آنها از حج تنها در حدّ مناسک صوری آن و اجرای دقیق مناسک بدون توجّه به محتوای آن باشد، نه سودی دارد و نه زیانی.
اگر از میان ملیونها زائر، حتی تنها چند هزار نفری ضمن اجرای صحیح آداب ظاهری اعمالِ حج، آنهم تا حدودی به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مثنوی دفتر اوّل ص 230.
2 ـ مثنوی کلاله خادر دفتر 2 ص 106.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسرار باطنی و نقش سازنده آن واقف شده و از نور درون آن مستضییء شوند و نور بگیرند، دشمنان ضدّ نور برای خاموشی آن با حاجیّان به مقابله میپردازند; «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرُون»(1)
«میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنندولی خداوند نور خود را به اتمام و کمال میرساند ولو کراهت داشته باشند.»
آری چنین حجّی به ضرر آنان است و حیات استعماریشان را تهدید میکند. همانگونه که نماز واقعی «تنهی عن الفحشاء و المنکر» و «معراج المؤمن» و «عمود الدّین» است، حج واقعی نیز چنین است; لیکن با کمال تأسّف بسیاری از مردم از این فیض عظما محروم و اسرار حج از آنان مکتوم است.
عارف بزرگ و بزرگمرد تاریخ معاصر حضرت امام خمینی ـ قدّس الله نفسه الزکیهـ به این حقیقت پیش از همه و بیش از هر کس دیگر پی برد و مردم را بدین مهم آگاه ساخت و از این که هنوز هم گروهی حج را فقط در اجرای احکام صوری و ظاهری محدودی خلاصه کردهاند تأسّف خورده، میگوید:
«بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکردهاند و حج با آن همه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بیثمر باقی ماندهاست. یکی از وظایف بزرگ مسلمانان، پیبردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا برای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند؟ چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیرهخواران، به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است، این است که حج یک عبادت دستجمعی و یک سفر زیارتی ـ سیاحتی است.
به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد و با چه کیفیّت در مقابل جهان سرمایهداری و کمونیسم ایستاد؟!
به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند؟! به حج چه که باید برای فشارهای روحی و جسمی مسلمانان چارهاندیشی نمود؟! به حج چه که مسلمانان باید بعنوان یک نیروی بزرگ و قدرت سوّم جهان خودنمایی کنند؟!
به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهای وابسته بشوراند؟! بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از «قبله» و «مدینه» است و بس.
و حال آن که حج برای نزدیک شدن و اتّصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک انسان به خدا نمیرسد. حج کانون معارف الهی است که از آن، محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیامآور ایجاد و بنای جامعهای بدور از رذائل مادّی و معنوی است.
حج تجلّی و تکرار همه صحنههای
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
برخی عناوین اصلی این تحقیق عبارتند از:
آثار حج ، رحمت الهی
آثار حج ، همبستگی دینی
آثار حج، شست و شوی گناهان
آثار حج، رونق اقتصادی
آثار حج، آمرزش الهی
آثار حج، سود معنوی
آثار بی توجهی و ترک حج
آثار عمره
آموزش حج
آمرزش گناهان در حج
اجاره و حکم آن در حرم
احرام
احکام، وجوب حج
احکام قربانی
ادای حقّ کعبه
ارزش کعبه
اشتیاق حج و دیدار کعبه
اعتکاف رسول اللّه در غارِ حِرا
اقامه حج
امتحان و آزمایش الهی در حج
امنیّت حرم
امنیت حرم
اموال کعبه
امیر الحاج
اهمّیت کعبه
اهمیت کعبه وحج
اهل و عیال مسافر
ایام اللّه در حج
بازار حج
بنای ساده کعبه
بهشت پاداش حج
بی توجّهی به زیبایی های دنیوی در حج
بیگانگان در مراسم حج
پاداش حج
پاداش حج، وصال بهشت
پاداش حج، غفران الهی
پناه بی پناهان
پناهگاه انسان ها
تبلیغات در حج
تجارت در حج
تعلیم و تعلّم در حج
...
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:70
فهرست مطالب:
حَجّ
آمارها
رخدادها
وجوب حج و شرط هاى آن
قـرآن
حدیـث
فلسفه حج
حدیـث
فضیلت حجّ
پاداش حج
پیوسته به حج رفتن
پاداش نیّت حج
پاداش کسى که در مسیر حج بمیرد
ویژگى هاى حج گزار
آثار حجّ
احرام، آغاز راه:
تقصیر، بُریدن از آلودگیها
عرفات، اعتراف به گناه
مشعرالحرام، مناجات با خدا
رمی جمرات، طرد شیطانها
قربانی: بریدن گلوی آز و طمع
حلق: اوج خضوع در برابر حق
منبع:
حَجّ
حَجّ یکی از مهمترین فروع دین اسلام است. مسلمانان با داشتن شرایطی مکلفاند در دهه اول ماه ذیالحجه به مسجد الحرام در شهر مکه در عربستان سعودی رفته و مجموعهای از اعمال نیایشی را بهجا آورند.
حج نخستین بار در دین ابراهیم انجام شد و آیینهای حج و عمره، احرام، لثم و لمس حجرالاسود، سعی بین صفا و مروه، وقفه در عرفات و رمی جمره، همگی پیش از اسلام رایج بود و تنها برخی تعدیلات در حج اسلامی نسبت به پیش از اسلام روی دادهاست.
اعراب پیش از اسلام هنگام طواف «لبیک یا لات»، «لبیک یا عزی» و «لبیک یا منات» میگفتند و هر قومی بت خود را میخواند و در اسلام، «اللهم» جای بتها را گرفت و آن عبارت بدین شکل تغییر کرد: «لبیک اللهم لبیک»
عربها صید را در ماه حج حرام میدانستند. پیامبر اسلام حرمت صید را ویژه ایام حج و هنگام احرام مقرر کرد. عربها گاهی لخت به پیرامونگردی (طواف) کعبه میپرداختند. اسلام آن را منع کرد و پوشیدن لباس دوختهنشده را مقرر کرد. عرب از خوردن گوشت قربانی اکراه داشت و پیامبر اسلام آن را مجاز دانست.
مسلمانان پس از فتح مکه و برانداختن بتهای قریش از سعی میان صفا و مروه اکراه داشتند؛ زیرا پیش از اسلام بر این دو کوه دو بت سنگی قرار داشت که حاجیان و زائران آن دوره سعی بین صفا و مروه را برای نزدیک شدن به آنها و دستکشیدن و بوسیدن آنها انجام میدادند. ولی محمد سعی بین صفا و مروه را مجاز کرد و بنا بر متن قرآن این کار از شعائر الله دانسته میشود.
آمارها
طبق آمار بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از حج 30 میلیارد دلار (29865000000) بوده که تعداد 1.937.000 نفر با مجموع پنج میلیارد دلار (4897000000) دلار سهم حجاج ایرانی بوده از این تعداد 46 درصد توسط هواپیمایی ایران جابجا شده اند. طبق یک گزارش دیپلماتیک زائران ایرانی ناخواسته ترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.
رخدادها
برخی از رویدادهای مرگبار پیشآمده در آیینهای حج بدین شرح است
در زمان حضرت رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله وسلّم ) شخصی که نسبت به انجام حجّ کوتاهی کرده و از انجام آن محروم گردیده بود ، از آن حضرت تقاضا کرد که او را به انجام عمل نیکی که جایگزین حجّ باشد راهنمایی نماید . حضرتش در پاسخ فرمودند : « اگر انبوهی از طلا به اندازة کوه ابو قبیس را هم در راه خدا انفاق کنی باز هم به ثواب و فضیلتی که حجّاج در راه خدا نادل گدیده اند ، نائل نخواهی شد »
در عظمت و فضیلت این فریضة الهی و این عبادت بزرگ اسلامی همین اندازه کافی است وسیلة باریافتن بندگان به پیشگاه با عظمت پروردگار جهان و نزول بر درِ خانة ذات ذوالجلال و مهمان او گردیدن است ، پروردگار کریمی که مهمانان خود را گرامی می دارد و نظر لطف بر آنها می افکند .
حضرت صادق ( علیه السّلام ) فرمودند : « رهسپاران حجّ و عمره ، باریابندگان به پیشگاه با عظمت خداوند می باشند ، هر گاه سؤال کنند خداوند به آنها عطا می کند ، دعا کنند خداوند اجابت می نماید ، شفاعت نمایند خداوند شفاعت آنها را می پذیرد و اگر سکوت کنند و چیزی هم نگویند خداوند به آنها ثواب می دهد و بجای هر درهمی که در این راه خرج کرده اند هزار هزار درهم به آنها عنایت می کند .
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم ) فرمودند : « سه دسته به پیشگاه خداوند بار می یابند
1- بجا آورندگان حجّ
2- کسانی که برای انجام عمره رهسپار مکّه می گردند .
3- جهادگرانی که به منظور انجام جهاد در راه خدا به حرکت در می آیند .
خداوند آنها را دعوت نموده و اجابت نموده اند اینها از خداوند مسألت کردند خداوند نیز آنچه را که اینها عنایت فرمود . »
از آنجا که این عمل به این درجه از اهمیّت است ، خداوند عظیم در قرآن کریم با تعبیری که از جهاتی مشتمل بر تأکید است ، فرمودند : « وَ ِللهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً (آیه 97 ورة آل عمران ) . یعنی : بر کسانی که استطاعت زیارت خانة خدا را دارند از جانب خداوند لازم گردیداست که به انجام این وظیفه قیام کنند ؛ بعد ازآن فرمود :
وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ کسانی که کفر ورزیده ، از انجام این وظیفة مهمّ سرباز زنند ، خداوند از جهانیان بی نیاز است .
حضرت صادق (علیه السّلام ) د رتفسیر آیة 72 از سورة اسراء« وَ مَنْ کان فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فی اْلأخِرَهِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبیلاً »یعنی کسی که در این دنیا نابینا است درآخرت نیز نابینا و گمراه ترین مردم خواهد بود ، فرمودند : « منظور کسانی است که با داشتن قدرت و استطاعت ادای حجّ ، آن را به تأخیر می اندازند تا مرگ آنها فرا می رسد .
و نیز حضرتش فرمود : «کسی که از دنیا می رود و حجّ خانةخدا را با داشتن استطاعت مالی با اینکه مانعی از قبیل کار بسیار ضروری ویا مرض شدید یا جلوگیری حکومت وقت … در میان نیست ،بجا نیاورد درهنگام مرگ درزمرة یهود یا نصارا از دنیا می رود »
در احادیث متعدّدی که از پیشوایان معصوم (سلام الله علیهم ) صادر گردیده است ،امده است که :«دین اسلام بر 5پایه استوار شده است .نماز ،زکوه،حجّ،روزه ولایت اهلبیت (علیهم السّلام ) .
حج
وجوب حج و شرط هاى آن
قـرآن
«براى خداست ، به عهده مردم حجِ خانه خدا ، هرکس بتواند راهى بدان بیابد . و هرکه کفر ورزد ، همانا خداوند از جهانیان بى نیاز است» .
حدیـث
1 ـ امام على علیه السّلام : (خداوند) حجِ خانه خویش را بر شما واجب کرده است ، خانه اى که آن را قبله مردم قرار داده . . . حقّ آن را فریضه و حج آن را واجب کرده و زیارتش را بر شما لازم دانسته (و نوشته) است ، خداوند سبحان مى فرماید :
«براى خداست ، به عهده مردم حجِ خانه خدا ، هرکس بتواند راهى بدان بیابد . و هرکه کفر ورزد ، همانا خداوند از جهانیان بى نیاز است» .
2 ـ امام باقر علیه السّلام : اسلام بر پنج چیز استوار شده است: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت .
3 ـ عمر بن اذینه: از امام صادق علیه السّلام درباره این سخن خدا پرسیدم: «حج و عمره را براى خدا تمام کنید». فرمود: مقصود او از تمامیّت این دو، انجام آن ها و پرهیز از چیزى است که مُحرِم در این دو، از آن پرهیز مى کند.
4 ـ عبدالرحمن بن حجّاج : به امام صادق علیه السّلام عرض کردم : آیا حج بر توانگر و فقیر ، واجب است؟ فرمود : حج بر عهده همه است ، چه بزرگ و چه کوچک . پس هرکه عذرى داشته باشد ، خداوند او را معذور داشته است .
5 ـ امام صادق علیه السّلام : حجِ خانه خدا ، بر هرکس که استطاعت داشته باشد واجب است و (استطاعت) همان زاد و توشه ، وسیله سفر و تندرستى است و این که انسان چیزى داشته باشد که براى خانواده اش بگذارد و نیز پس از بازگشت از حج هم ، چیزى داشته باشد .
6 ـ هر کس حجّة الاسلام (حج واجب) را انجام دهد، گِرهى از آتش را از گردن خویش گشوده است.
فلسفه حج
قـرآن
«خداوند ، کعبه ، بیت الحرام را وسیله قیام و استوارى و برپایى براى مردم قرار داد».
«مردم را براى حج فراخوان ، تا از هرجا گرد آمده منافع خویش را شاهد باشند و در روزهایى معیّن ، نام خدا را یاد کنند ، بر آنچه خداوند از چهار پایان روزى شان کرده است ، پس ، از آن ها بخورید و به بیچارگانِ فقیر هم بخورانید» .