بهینه سازی وب سایت امروزه به علم تبدیل شده است. یکی از مهترین پارامترهای موجود در طراحی سایت ارتباط سایت با موتورهای جستجو گر اینترنت و گوگل رنکینگ بالا می باشد.
اگر سایت شما در موتورهای جستجو گر اینترنت رتبه بالایی نداشته باشد کاربران نمی توانند سایت شما را پیدا کرده و از خدمات شما استفاده کنند.
لذا ما بر اساس آخرین تکنیکهای بهینه سازی سایت و الگوریتم موتورهای جستجوگر اینترنت نرم افزار هایی آماده کرده ایم که به واسطه ی آن ها پس از 4 الی 8 ماه شما را در صفحات اول Google و دیگر موتورهای جستجو گر معروف اینترنت قرار خواهیم داد.
این نرم افزار ها به صورت اتوماتیک لینک شما را در سایت های دارای بک لینک بالا قرار می دهند و این امر سبب بالا رفتن رنک خود شما می شود
همچنین این نرم افزارها وبلاگ و یا وبسایت و فروشگاه شما را آنالیز می کنند و نکات منفی و مثبت را به شما یادآور می شوند که آنها را رفع و یا تقویت کنید
ابزارهای Seo ( بهینه سازی سایت - بالا بردن رتبه شما در Alexa - Google Rank )
Alexa Booster - Pages view - Backlink Power Indexer - BacklinkBeast - BacklinkSpeed - Code Seo Site - SearchEngineScraper - Send Hit - SEO Link Robot - SeoSpyGlass - FakeVisit UltraRank - Hits Generator - Automatic increase of Statistics website or blog - My tag - Ignite SEO
با دانلود و بکارگیری این نرم افزار ها
خود را جز اولین نفر ها در صفحه جست و جو گوگل تصور کنید
تبدیل حرف به صدا در زبان فارسی به کمک شبکه های عصبی پرسپترون چندلایه ای
ساخت سیستم های اتوماتیک تبدیل حرف به صدا برای استفاده در سیستم های تبدیل متن به گفتار در زبان فارسی، به دلیل عدم استفاده از اعراب در نوشتار و در نتیجه مستوربودن بعضی از واژه ها مشکل می باشد و عموماً این سیستم ها برای زبان فارسی کارآیی پایینی دارند . در این مقاله ساختار یک سیستم تبدیل حرف به صدا با معماری سه لایه بررسی شده است. لایه اول این سیستم قانون گرا می باشد و لایه دوم از پنج شبکه عصبی پرسپترون چندلایه ای و یک بخش کنترلر برای تعیین دنباله واژه های متناظر با حروف تشکیل شده است. برای تعیین دنباله واژه های متناظر با حروف، از شبکه های عصبی استفاده می شود. بخش کنترلر نیز، خروجی شبکه ها را کنترل می کند تا دنباله واژه های نهایی متناظر با کلمات با ساختار هجابندی فارسی مطابقت داشته باشد.در لایه سوم نیز یک شبکه عصبی برای تعیین حروف مشدد، با استفاده از نتایج مراحل قبل وجود دارد. اجزاء مختلف این سیستم به گونه ای طراحی شده اند که در نهایت برای هر کلمه، یک دنباله واژه منطقی تولید گردد منظور از دنباله واژه منطقی، دنباله واژه می باشد که در آن اصول بدیهی واژه نگاری و ساختار هجابندی زبان فارسی رعایت شده باشد. میزان درستی به دست آمده برای حروف 88 % و برای کلمات %61 می باشد که برای تبدیل حرف به صدای زبان فارسی کارآی بسیارخوبی می باشد.
فهرست :
چکیده
مقدمه
واژگان مورد استفاده
لایه قانون گرا
لایه میانی
لایه سوم : شبکه تعیین حروف مشدد
ارزیابی سیستم
نتیجه گیری و پیشنهاد
منابع
ساخت سیستم های اتوماتیک تبدیل حرف به صدا برای استفاده در سیستم های تبدیل متن به گفتار در زبان فارسی، به دلیل عدم استفاده از اعراب در نوشتار و در نتیجه مستوربودن بعضی از واژه ها مشکل می باشد و عموماً این سیستم ها برای زبان فارسی کارآیی پایینی دارند . در این مقاله ساختار یک سیستم تبدیل حرف به صدا با معماری سه لایه بررسی شده است. لایه اول این سیستم قانون گرا می باشد و لایه دوم از پنج شبکه عصبی پرسپترون چندلایه ای و یک بخش کنترلر برای تعیین دنباله واژه های متناظر با حروف تشکیل شده است. برای تعیین دنباله واژه های متناظر با حروف، از شبکه های عصبی استفاده می شود. بخش کنترلر نیز، خروجی شبکه ها را کنترل می کند تا دنباله واژه های نهایی متناظر با کلمات با ساختار هجابندی فارسی مطابقت داشته باشد.در لایه سوم نیز یک شبکه عصبی برای تعیین حروف مشدد، با استفاده از نتایج مراحل قبل وجود دارد. اجزاء مختلف این سیستم به گونه ای طراحی شده اند که در نهایت برای هر کلمه، یک دنباله واژه منطقی تولید گردد منظور از دنباله واژه منطقی، دنباله واژه می باشد که در آن اصول بدیهی واژه نگاری و ساختار هجابندی زبان فارسی رعایت شده باشد. میزان درستی به دست آمده برای حروف 88 % و برای کلمات %61 می باشد که برای تبدیل حرف به صدای زبان فارسی کارآی بسیارخوبی می باشد.
فهرست :
چکیده
مقدمه
واژگان مورد استفاده
لایه قانون گرا
لایه میانی
لایه سوم : شبکه تعیین حروف مشدد
ارزیابی سیستم
نتیجه گیری و پیشنهاد
منابع
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:46
حرف کوچولوها
روش های 101
مردان بزرگ هم می گریند
کابوسی لطیف
اصالت همه چیز نیست
پناهگاهی برای شب
یادگیری و آموزش زبان
فراموشی و سالمند
ماهیت فرایند خواندن
مرگ فیلسوف (پروژه)
چکیده:
حرف کوچولوها
بیشتر اوقات ما بزرگسالان زبان را امری بدیهی فرض می کنیم – مگر در مواردی که بخو اهیم زبان جدیدی را بیاموزیم. در این موقع همه چیز به سرعت تغییر می کند. تلفظ ها را به درستی ادا نمی کنیم و تفاوت بین صداها را تشخیص نمی دهیم. لغات جدید زیادی وجود دارد و ما لغتی را که دیروز یاد گرفته ایم، امروز فراموش می کنیم. نمی توانیم منظور خود را برسانیم و منظور دیگران را هم متوجه نمی شویم، زیرا همه سریع صحبت می کنند.
این موضوع به اندازه کافی آزاردهنده است، اما آزاددهنده تر آن است که با کودکی سه ساله روبرو می شویم و با حسرت و شگفتی به او می نگریم که به راحتی به آن زبان مشکل صحبت می کند. بچه ای که نمی تواند یک گره بزند، از روی طناب بپرد، یک دایره بی نقص را رسم کند و یا بدون کثیف کردن اطراف خودش غذا بخورد. ولی هنگامی که هنوز پوشک می شد، معنی چندین هزار کلمه را می دانست، اینکه چطور تلفظ می شوند و چگونه با هم ترکیب می شوند تا جمله ها را بسازند. (می دانیم در طول این پاراگراف از ضمیر فاعلی مونث استفاده کرده ام، طوری که به نظر می رسد فقط دختران زبان می آموزند. چون زبان انگلیسی دارای لغتی نمی باشد که معنی ضمیر فاعلی مونث و مذکر را با هم داشته باشد، من فقط و به تناوب از آنها استفاده می کنم. از ضمیر فاعلی مونث در این فصل استفاده می کنم و از ضمیر فاعلی در فصل بعدی او دوباره از ضمیر فاعلی مونث در فصل سوم و همینطور ادامه خواهم داد.)
استعداد کودکان به طور عجیبی محدود می باشد. آنها زبان آموزان خوبی هستند ولی به درستی نمی دانند که چه باید بگویند و چه نباید بگویند. یک کودک سه ساله به پدرش که مو ندارد ولی ریش بلندی دارد، می گوید: «بابا موهات افتاده؟»
وقتی مادر دختری سه ساله به او می گوید که می توانی یک اسباب بازی کوچک بخری؟ ولی اسباب بازی که دختر انتخاب کرد خیلی گران بود. دختر پرسید: «مامان چرا پول گرانتر نمی گیری؟»
دختر شش ساله در یک مراسم ختم گفت: «کاش یکی از آشناهامون بمیره تا نا هم براش گل بذاریم»
«لگر یک راکون بودم، جسد کشاورزان را می خوردم، جمله ای است که یک مهدکودکی در داستانش در باره «اگر یک راکون بودم»، می نوشت».
یک دانش آموز مهد کودک وقتی به بچه های کلاس آموزش داده می شد که هر وقت یکی از آنها می خواهد به دستشویی برود، باید دوتا از انگشتانش را بالا بگیرد. پرسید: «این کار چه فایده ای دارد؟»
این مثال ها از صحبت کردن کودکانه بامزه هستند، چون شامل یک دسته سوء تفاهماتی در باره چیزهایی بسیار ابتدایی در جهان می باشد، مثل: ریش، پول، راکون ها، رفتن به دستشویی در مهد کودک و خیلی چیزهای دیگر. آسان است که به خیلی از کمبودهای زبانی آنها در صحبت کردن توجه نکنیم، مثل: تلفظ های اشتباه، کلماتی با معانی نادرست یا خطاهای دستوری.
این موضوع داریا جنبه های بسیار جالب می باشد. علی رغم سادگی کودکان، آنها می توانند تفاوت های موجود بین تعداد زیادی صداها را بشنوند و تولید کنند. آنها لغات زیادی را یاد گرفته اند بدون اینکه حتی یک تعریف واحد در باره شان شنیده باشند و همچنین قادر به درک و ساختن جملاتی با پیچیدگی شگفت انگیز می باشند. اینجاست که راز فراگیری زبان نهفته است که چگونه کودکان می توانند در یادگیری زبان خیلی خوب و در یادگیری تمام چیزهای دیگر خیلی بد باشند.
صداها، کلمات و جمله ها
شاید از نظر والدین مهمترین و هیجان انگیزترین چیز در باره فراگیری زبان این است که فرزندانشان می توانند با آنها صحبت کنند. اما به چیزی نیاز است که بتوان به یک زبان صحبت کرد؟
بیشتر کودکان ساختن لغات را در سنین هشت تا دوازده ماهگی یا چیزی در این حدود آغاز می کنند و بسیاری از کودکان در پانزده ماهگی ده لغت را در مجموعه واژگان خود دارند. از آنجا به بعد سرعت یادگیری آرام آرام بیشتر می شود. در حالی که ممکن است یک کودک هجده ماهه در هر روز یک یا دو کلمه بیاموزد، یک کودک چهار ساله معمولاً چندین کلمه و یک کودک هفت ساله بیش از بیست لغت را اکتساب می کند (یعنی بیشتر از یک کلمه در هر ساعت از بیداری!)
چگونه این اتفاق می افتد؟ بزرگترها هنگام صحبت کردن بین کلمات مکث نمی کنند، پس چطور کودکان متوجه می شوند که کجا یک لغت تمام شده و لغت بعدی شروع می شود؟ چگونه یاد می گیرند که کلمات را با اضافه کردن نشانه جمع (s) جمع ببندند و با اضافه کردن (ed) فعل ها را به گذشته تبدیل کنند؟ چرا ما خطاهایی از اضافه کردن (ed) به افعال بی قاعده را در صحبت هایشان می بینیم؟ چرا کودکان اسم و فعل و صفت را از یکدیگر تشخیص نمی دهند؟
لغات به تنهایی فقط قفسه هایی خالی هستند و فقط هنگامی می توانید کلمه ای جدید بیاموزید که معنی آن را یاد بگیرید. کودکان به طور قابل توجهی در این مورد توانا هستند، آنقدر توانا که معمولاً معنی یک کلمه برای اولین باری که آن را در جمله ای می شنوید یاد می یگرند. برای مثال کودکی یک اسب که در زمین می دود را می بیند که مادرش می گوید: «اسب»، در همان لحظه به طور خاصی متوجه می شود که آن هم مربوط به آن حویان است نه به رنگش یا به پایش یا به عمل دویدن. چه چیز این امکان را بوجود می آورد.
لغات معنی دار مانند بلوک سازنده ای هستند که ما توسط آنها جمله ها را خلق می کنیم و آنها معانی مهمی که می خواهیم در بر دارند. بیشتر در کودکان در سنینی بین هیحده تا بیست و چهار ماهگی شروع به ساختن جملات می کنند، در مرحله ای که مجموعه لغاتی در حدود پنجاه کلمه دارند. ابتدا جملات دو حرفی می سازند (مثل مامان اینجا و مال منه)، سپس سخنان تلگرافی طولانی تر مثل جمله هایی که فاقد چند کلمه کوچک هستند.
در سه سالگی اصول اطلاعاتی جمله در جای خود هستند و بسیاری از جملات را با ارزش می یابین و او از زبان یک انسان بالغ می شنویم – نمی دانستم که به آن صورت می ایستد، او هم دکمه می خواهد؟ و غیره. چگونه یک کودک مهارت ساختن جمله را به این زودی بدست می آورد؟
کودک هنگام یادگیری معانی جملات با یک سری از چالش های مختلف روبرو می شود. برای مثال، چگونه کودک در زمانی که فقط یک یا دو کلمه می گوید، خود را توجیه می کند؟ چگونه متوجه می شود که کامیون به ماشین برخورد کرد؟ در حالی که درست برعکس، ماشین به کامیون برخورد نکرده است و فقط جای کلمات ماشین، برخورد کردن و کامیون در هر دو جمله یکی می باشد. چرا جمله «دیدن عروسک آسان است» به این معنی است که عروسک می تواند بخوبی ببیند.
سپس نوبت به صداهای صحبت می رسد، مرحله ای که برای زبان آموزان بزرگسال کابوس تلقی می شود. چگونه یک کودک می تواند بین تعداد زیادی از صداهای صحبتی تمایز قائل شود؟ و مهمتر این که چگونه قادر است که آن صداها را تولید کند و سپس آن را به صورت هارمونی روان از سیلاب ها و کلمات جمع کند؟ چگونه متوجه می شود که باید این کارها را انجام دهد؟ آیا واقعاً کودکان تمام صداهای بشری را قبل از اینکه یاد بگیرند تولید می کنند؟
تمام این سوال ها ما را به سوال پایانی می رساند. چگونه کودکان زبان را می آموزند؟ هر وقت این سوال از من پرسیده می شود، کاش می توانستم به راحتی پاسخ دهم. در حقیقت این صادقانه ترین جوابی است که هر کس می تواند بدهد. حقیقت آن است که ما هوز نمی دانیم که کودکان چگونه زبان را می آموزند – همانطوریکه نمی توانیم چگونگی کار جهان را درک کنیم و با اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای دایناسورهای افتاده است و یا چرا نمی توانیم دویست سال زندگی کنیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:46
حرف کوچولوها
روش های 101
مردان بزرگ هم می گریند
کابوسی لطیف
اصالت همه چیز نیست
پناهگاهی برای شب
یادگیری و آموزش زبان
فراموشی و سالمند
ماهیت فرایند خواندن
مرگ فیلسوف (پروژه)
چکیده:
حرف کوچولوها
بیشتر اوقات ما بزرگسالان زبان را امری بدیهی فرض می کنیم – مگر در مواردی که بخو اهیم زبان جدیدی را بیاموزیم. در این موقع همه چیز به سرعت تغییر می کند. تلفظ ها را به درستی ادا نمی کنیم و تفاوت بین صداها را تشخیص نمی دهیم. لغات جدید زیادی وجود دارد و ما لغتی را که دیروز یاد گرفته ایم، امروز فراموش می کنیم. نمی توانیم منظور خود را برسانیم و منظور دیگران را هم متوجه نمی شویم، زیرا همه سریع صحبت می کنند.
این موضوع به اندازه کافی آزاردهنده است، اما آزاددهنده تر آن است که با کودکی سه ساله روبرو می شویم و با حسرت و شگفتی به او می نگریم که به راحتی به آن زبان مشکل صحبت می کند. بچه ای که نمی تواند یک گره بزند، از روی طناب بپرد، یک دایره بی نقص را رسم کند و یا بدون کثیف کردن اطراف خودش غذا بخورد. ولی هنگامی که هنوز پوشک می شد، معنی چندین هزار کلمه را می دانست، اینکه چطور تلفظ می شوند و چگونه با هم ترکیب می شوند تا جمله ها را بسازند. (می دانیم در طول این پاراگراف از ضمیر فاعلی مونث استفاده کرده ام، طوری که به نظر می رسد فقط دختران زبان می آموزند. چون زبان انگلیسی دارای لغتی نمی باشد که معنی ضمیر فاعلی مونث و مذکر را با هم داشته باشد، من فقط و به تناوب از آنها استفاده می کنم. از ضمیر فاعلی مونث در این فصل استفاده می کنم و از ضمیر فاعلی در فصل بعدی او دوباره از ضمیر فاعلی مونث در فصل سوم و همینطور ادامه خواهم داد.)
استعداد کودکان به طور عجیبی محدود می باشد. آنها زبان آموزان خوبی هستند ولی به درستی نمی دانند که چه باید بگویند و چه نباید بگویند. یک کودک سه ساله به پدرش که مو ندارد ولی ریش بلندی دارد، می گوید: «بابا موهات افتاده؟»
وقتی مادر دختری سه ساله به او می گوید که می توانی یک اسباب بازی کوچک بخری؟ ولی اسباب بازی که دختر انتخاب کرد خیلی گران بود. دختر پرسید: «مامان چرا پول گرانتر نمی گیری؟»
دختر شش ساله در یک مراسم ختم گفت: «کاش یکی از آشناهامون بمیره تا نا هم براش گل بذاریم»
«لگر یک راکون بودم، جسد کشاورزان را می خوردم، جمله ای است که یک مهدکودکی در داستانش در باره «اگر یک راکون بودم»، می نوشت».
یک دانش آموز مهد کودک وقتی به بچه های کلاس آموزش داده می شد که هر وقت یکی از آنها می خواهد به دستشویی برود، باید دوتا از انگشتانش را بالا بگیرد. پرسید: «این کار چه فایده ای دارد؟»
این مثال ها از صحبت کردن کودکانه بامزه هستند، چون شامل یک دسته سوء تفاهماتی در باره چیزهایی بسیار ابتدایی در جهان می باشد، مثل: ریش، پول، راکون ها، رفتن به دستشویی در مهد کودک و خیلی چیزهای دیگر. آسان است که به خیلی از کمبودهای زبانی آنها در صحبت کردن توجه نکنیم، مثل: تلفظ های اشتباه، کلماتی با معانی نادرست یا خطاهای دستوری.
این موضوع داریا جنبه های بسیار جالب می باشد. علی رغم سادگی کودکان، آنها می توانند تفاوت های موجود بین تعداد زیادی صداها را بشنوند و تولید کنند. آنها لغات زیادی را یاد گرفته اند بدون اینکه حتی یک تعریف واحد در باره شان شنیده باشند و همچنین قادر به درک و ساختن جملاتی با پیچیدگی شگفت انگیز می باشند. اینجاست که راز فراگیری زبان نهفته است که چگونه کودکان می توانند در یادگیری زبان خیلی خوب و در یادگیری تمام چیزهای دیگر خیلی بد باشند.
صداها، کلمات و جمله ها
شاید از نظر والدین مهمترین و هیجان انگیزترین چیز در باره فراگیری زبان این است که فرزندانشان می توانند با آنها صحبت کنند. اما به چیزی نیاز است که بتوان به یک زبان صحبت کرد؟
بیشتر کودکان ساختن لغات را در سنین هشت تا دوازده ماهگی یا چیزی در این حدود آغاز می کنند و بسیاری از کودکان در پانزده ماهگی ده لغت را در مجموعه واژگان خود دارند. از آنجا به بعد سرعت یادگیری آرام آرام بیشتر می شود. در حالی که ممکن است یک کودک هجده ماهه در هر روز یک یا دو کلمه بیاموزد، یک کودک چهار ساله معمولاً چندین کلمه و یک کودک هفت ساله بیش از بیست لغت را اکتساب می کند (یعنی بیشتر از یک کلمه در هر ساعت از بیداری!)
چگونه این اتفاق می افتد؟ بزرگترها هنگام صحبت کردن بین کلمات مکث نمی کنند، پس چطور کودکان متوجه می شوند که کجا یک لغت تمام شده و لغت بعدی شروع می شود؟ چگونه یاد می گیرند که کلمات را با اضافه کردن نشانه جمع (s) جمع ببندند و با اضافه کردن (ed) فعل ها را به گذشته تبدیل کنند؟ چرا ما خطاهایی از اضافه کردن (ed) به افعال بی قاعده را در صحبت هایشان می بینیم؟ چرا کودکان اسم و فعل و صفت را از یکدیگر تشخیص نمی دهند؟
لغات به تنهایی فقط قفسه هایی خالی هستند و فقط هنگامی می توانید کلمه ای جدید بیاموزید که معنی آن را یاد بگیرید. کودکان به طور قابل توجهی در این مورد توانا هستند، آنقدر توانا که معمولاً معنی یک کلمه برای اولین باری که آن را در جمله ای می شنوید یاد می یگرند. برای مثال کودکی یک اسب که در زمین می دود را می بیند که مادرش می گوید: «اسب»، در همان لحظه به طور خاصی متوجه می شود که آن هم مربوط به آن حویان است نه به رنگش یا به پایش یا به عمل دویدن. چه چیز این امکان را بوجود می آورد.
لغات معنی دار مانند بلوک سازنده ای هستند که ما توسط آنها جمله ها را خلق می کنیم و آنها معانی مهمی که می خواهیم در بر دارند. بیشتر در کودکان در سنینی بین هیحده تا بیست و چهار ماهگی شروع به ساختن جملات می کنند، در مرحله ای که مجموعه لغاتی در حدود پنجاه کلمه دارند. ابتدا جملات دو حرفی می سازند (مثل مامان اینجا و مال منه)، سپس سخنان تلگرافی طولانی تر مثل جمله هایی که فاقد چند کلمه کوچک هستند.
در سه سالگی اصول اطلاعاتی جمله در جای خود هستند و بسیاری از جملات را با ارزش می یابین و او از زبان یک انسان بالغ می شنویم – نمی دانستم که به آن صورت می ایستد، او هم دکمه می خواهد؟ و غیره. چگونه یک کودک مهارت ساختن جمله را به این زودی بدست می آورد؟
کودک هنگام یادگیری معانی جملات با یک سری از چالش های مختلف روبرو می شود. برای مثال، چگونه کودک در زمانی که فقط یک یا دو کلمه می گوید، خود را توجیه می کند؟ چگونه متوجه می شود که کامیون به ماشین برخورد کرد؟ در حالی که درست برعکس، ماشین به کامیون برخورد نکرده است و فقط جای کلمات ماشین، برخورد کردن و کامیون در هر دو جمله یکی می باشد. چرا جمله «دیدن عروسک آسان است» به این معنی است که عروسک می تواند بخوبی ببیند.
سپس نوبت به صداهای صحبت می رسد، مرحله ای که برای زبان آموزان بزرگسال کابوس تلقی می شود. چگونه یک کودک می تواند بین تعداد زیادی از صداهای صحبتی تمایز قائل شود؟ و مهمتر این که چگونه قادر است که آن صداها را تولید کند و سپس آن را به صورت هارمونی روان از سیلاب ها و کلمات جمع کند؟ چگونه متوجه می شود که باید این کارها را انجام دهد؟ آیا واقعاً کودکان تمام صداهای بشری را قبل از اینکه یاد بگیرند تولید می کنند؟
تمام این سوال ها ما را به سوال پایانی می رساند. چگونه کودکان زبان را می آموزند؟ هر وقت این سوال از من پرسیده می شود، کاش می توانستم به راحتی پاسخ دهم. در حقیقت این صادقانه ترین جوابی است که هر کس می تواند بدهد. حقیقت آن است که ما هوز نمی دانیم که کودکان چگونه زبان را می آموزند – همانطوریکه نمی توانیم چگونگی کار جهان را درک کنیم و با اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای دایناسورهای افتاده است و یا چرا نمی توانیم دویست سال زندگی کنیم.