قدم اول تو این راه اینه : " شستشویی ده و آنگاه به خرابات درآ
تقریبا یعنی توبه از کارهای زشت(منظور کاریا عملی که درشأن یک انسان نیست . مثلا غیبت و...).
چون شما به اصل خود یعنی انسان میخوای برگردی( انسان والا که جایگاهش در بهشت بود) و سعی کنی و تلاش کنی که خودت رو اصلاح کنی. حالا که عزم کردی که وارد این راه بشی شیطان و نیروهای شیطانی ناراحت میشن و به عناوین گوناگون میان جلوتو بگیرن ممکنه بهت تلقین کنن که سخته این یکی از ترفندهای اوناست. وقتی شما کاری میخواین انجام بدین که باعث ناراحتی اونا میشه میان و ازکاه برات کوه میسازن که " ای وای این کار سخته من نمیتونم . اه حوصلم سررفت . حال داری؟ و ....." در صورتی که اگه اون موقع واقا تصمیم بگیرین که ادامه بدین وقتی قدم بعدی رو گذاشتی میبینی که " ای بابا من چه فکری میکردم! " . قدم بعدی: کار آدم تنها با نماز و .... حل نمیشه که بگیم نماز بخونم ولی کارهای دیگه هم انجام بدم مهم نیست چون نماز میخونم جام تو بهشته. نه نماز و ... لازم هست ولی رکن اصلی که تمام ادیان بهش اصرار دارن"کار خوب و دل پاک" هست .
بخشی از متن اصلی :
طالقان (زادگاه مردان خدا)
منطقه سردسیر و کوهستانی طالقان واقع در شمال غربی تهران بزرگ با قدمت تاریخی بیش از هزار سال، علاوه بر داشتن تشکیلات اداری و حکومتی، دارای قوانین و مقررات اجتماعی خاص منطقه ای بوده که بر اساس آن امور اجتماعی در هر روستا توسط اشخاص مورد تائید و انتخاب مردم اداره و اجراء می شد. اغلب روستاهای بزرگ علاوه بر داشتن مسئولانی از قبیل: کدخدا یا دهبان، پاکار، دشتبان، میرآب و چوپان که امور اجتماعی و اداری و کشاورزی و دامداری را اجراء می نمودند، یک شخصیت علمی و مذهبی برای اجرا و انجام امور تبلیغات دینی و احکام شرعی معاملات و عقود اسلامی، و برنامه های مذهبی در ماه های رمضان المبارک، محرم الحرام، ایام سوگواری، اعیاد و میلاد چهارده معصوم علیهم اسلام و نیز مراسم نماز میت و مجالس ختم از دنیا رفتگان وجود داشت و بعضی از این روحانیون بزرگ دارای شاگردان علوم دینی نیز بودند.
منطقه طالقان علیرغم کوهستانی و سردسیر بودن و کمبود اراضی کشاورزی آبی مردمانی سخت کوش داشته و با کشاورزی و دامداری مایحتاج زندگی خود را تامین مینمودند.
زنان زحمتکش هر روستا علاوه بر انجام امور خانه داری در کنار همسران خود در فصل بهار و تابستان در کار کشاورزی یاور مردان خود بودند و در سایر فصول و اوقات فراغت به بافتن قالی و قالیچه و گلیم و جاجیم و چادر شب و پارچه کرباسی و دستکش و جوراب و شال گردن پشمی ضمن تامین نیاز خانواده با فروش مازاد آن قسمتی از نیازهای دیگر خود و خانواده خود را فراهم می نمودند، در حقیقت هر زنی بازوی کارآمد همسرش بود.
علاوه بر کشاورزی، دامداری و پرورش گاو و گوسفند در روستاها از اهمیت زیادی برخوردار بود، این کار به دو صورت انجام می گرفت یکی نگهداری گاو و گوسفند به صورت محدود در روستا در تمام فصول سال و دیگری به صورت کلی و سپردن آنها به شبان یا چوپان در طول نه ماه.
نگهداری گوسفندان نیز به دو روش انجام می شد، یکی چوپان محلی که در مقابل دریافت مزد در ازاء تعداد گوسفندان هر روستائی و چرای آنها در طول روز در مراتع و تپه های اطراف روستا و تحویل گوسفندان به صاحبان آنها در غروب هر روز و روش دیگر سپردن گوسفندان به چوپانان حرفه ای و بزرگ برای سه فصل شبانه روزی بهار و تابستان و پائیز در قبال پنیر نسبت به تعداد دام های شیری و چرای آنها در دامنه کوه های سرسبز دور دست آبادی.
علاوه بر امور کشاورزی و دامداری عده ای از اهالی هر روستا به کارهالیی از قبیل داد و ستد و خرید و فروش مواد غذائی و ملزومات زندگی و گاو و گوسفند و اسب و قاطر و چهارپا و عده ای دیگر نیز به حرفه های فنی مانند بنایی ، نجاری، خیاطی، آهنگری، مسگری و رنگرزی اشتغال داشتند.
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 79
خدا نخواهد پرسید که در کمد لباسهایتان چقدر لباس داشته اید، بلکه از شما میپرسد که چند نفر را لباس پوشانده اید؟
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید.
همه در پی این سوالند. این سوالیست که همه اشتیاق شنیدن جواب آنرا دارند این سوال طفل کوچک را دست بر دامن پدر می کند و دل جوان حیران را پریشان می سازد و خواب از چشمش می رباید تا کسی را پیدا کند و پاسخی قاطع بشنود و در دل شخص سست ایمان نیز راه می یابد اما فوری استغفار می کتد و از وسوسه شیطان به خدا پناه می برد, فکر همه را به خود مشغول می دارد مخصوصا در انکسار ضعف و بیماری و نومیدی در روزگاران پیشین نیز مردم این پرسش را کرده اند و با پیروی از نیروی اندیشه و درک خود گروهی به پرستش ماه و خورشید و ستارگان و گروهی به پرستش بتها و اصنام و گروهی به پرستش پرودگار یگانه توانا گرویده اند, گروهی دیگر نیز اسیر افکار و الحاد مانده اند. در آینده هم مادام که دنیا می گردد و عقل می اندیشد و بشر می بیند و درک می کند صاحبان خرد در پی آشنائی با پاسخ این سوال خواهند ماند.
ایمان به خدا :
انسان از دیرباز به خدا ایمان داشته است, او را پرستیده, خاطر به او سپرده و پیوند عمیقی را با او احساس کرده است پیش از آنکه به هر نوع تجدید فکری, فلسفی یا به فهم کامل روش های استدلال دست یافته باشد.
این ایمان زاینده تضاد طبقاتی یا ساخته استثمارگران ستمگر- که بوسیله استثمار شان گرد یا پرداخته استثمارشدگان ستمدیده که راه نفسی برایشان باشد- نیست زیرا که وجود ایمان مذکور در تاریخ بشر بر همه اینگونه تضاد و کشاکش ها مقدم بوده است. از طرف دیگر ایمان به خدا زاینده امور وحشتناک و احساس ترس در برابر حوادث طبیعی و خطرات ناشی از آنهم نیست چه اگر دین زاینده خوف و نتیجه وحشت و هراس می بود لازم می آمد دیندارترین مردم در طول تاریخ کسانی باشند که از این وقایع و حوادث بیشتر از همه می ترسند و زودتر به ناشکیبایی و بیتابی می افتند, حال آنکه مشعل داران دین در سیر زمان از قویدل ترین و نیرومندترین مردم
بوده اند.
این ایمان از کشش اصلی سرچشمه می گیرد که انسان به آفریدگارش پیوند می دهد و نتیجه احساس عمیقی است که آدمی به کمک آن فطرتا رابطه خود را با خدای خود و هستی خود درک می کند.
اثبات وجود خدا با توجه به آیات:
قال الله تعالی فی کتابه : مثل الذین التخذوا من دون الله اولیا کمثل العنکبوت التخذت بیتاوان هن البیوت لبیت العنکبوت لو کانو یعلمون. (سوره عنکبوت آیه 41)
و به فاصله یک آیه می فرماید :
و تلک الامثال فضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون. (سوره عنکبوت آیه 43)
در این آیه قرآن کریم تشریح می کند, مردمی که تکیه گاهی غیر از خدا قرار می دهند و پناهگاهی غیر خدا برای روح و روان خود جستجو می کنند مثل اینها از نظر این پناهگاه ها, مثل عنکبوت است که برای خود خانه ای می تنند این خانه عنکبوت در سستی و بی مبنایی ضرب المثل است.
بعد می فرماید: ما این مثل ها را برای مردم بیان می کنیم ولی همه مردم به عمق این مثل ها پی نمی برند, تنها عالمان, دانایان و دانشمندان آنها هستند که به عمق این مثل ها پی می برند.
مقدمه 1
بکار بردن روش های علمی 7
دلایل طبیعی وجود خدا 11
تعریف « نیروی آفرینش» اینشتین 15
اکتشافات علمی وجود خدا را ثابت می کند 22
خدا از نظر علمی 26
سیر عارفی جوان به سوی روشن بینی 31
شهادت چند دانشمند 33
تفرق خداشناسی بر مادی گری 37
انسان, یک دلیل زنده 44
خدا در معالجات پزشکی 48
وجود خدا حقیقت مطلق است .54
منابع . 68
شامل 72 صفحه فایل word
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:47
مقدمه ۱
سپیده سیادت (احرام سپید) ۲
طلوع عشق و اندیشه (در محضر اساتید) ۴
یادگارهای ماندگار ۵
بوی گل را از که جوییم از گلاب ۶
راه های بشر به سوی خدا ۲۶
ما خدا را چگونه تصور می کنیم ۳۰
خدای هستی همه کمالات هستی را دارد ۳۵
پرسش و پاسخ ها ۳۷
ارجعی الی ربک ۴۲
منابع ۴۴
مقدمه:
درد امروز بشر فقط مولود فقر صنعت و تکنولوژی نیست بلکه بیشتر نتیجه کمبود معنویت و اخلاق و فرهنگ است. انسانی که سالهاست بر کره ماه قدم نهاده هنوز یک بار در قلب مهتابی و کرانه باورهای فطری خویش خیمه نزده است. انسان روزگار ما با ابزارهای پیشرفته و پیچیده اوج کهکشان ها و اقیانوس ها را رصد میکند ولی در میان امواج متراکم ظلمت برخاسته از کردار و رفتار ظالمانه خویشتن خویش را گم کرده است. بشر هر روز کف دریاها و دل آسمان ها را با ابزارهای قوی می بیند و درمینوردد اما برای یک ساعت به عمق روح پهناور خویش نپرداخته و از خویش بیگانه شده است. نیاز انسان فقط خوراک و پوشاک و تفریح و مسائل مادی نیست، عطش این روح ناآرام و ماجراجو در تشنگی آب و جستجوی غذا و گشت و گذار زمین و آسمان خلاصه نمیشود. آدمی زاد قرن حاضر «حیات طیبه» را با رفاه و «توسعه اقتصادی و صنعتی» اشتباه گرفته و در پی اقتصاد و لذت و رفاه بدون توجه به فرهنگ و عقیده و اخلاق، دویدن در پی سراب را تکرار میکند ولی هر چه بیشتر می دود دورتر، خسته تر و مأیوس تر و ناکام تر می گردد. در این ظلمت آباد که مدعیان هدایت انسان، وی را در میان گرد و غبار کویر جهل و نفاق و فقر و بیداد، سرگردان کرده اند، تشخیص آب از سراب و راه از بیراهه بسیار دشوار است. در این «حیرت آباد اندیشه ها» نسل جوان چگونه راه را پیدا کند و صراط سعادت را از جاده های منتهی به سوی پرتگاه و گردنههای دزدادن فضیلت، باز شناسد؟ معرفت درست و نادرست را با کدام میزان بسنجد و اخلاق و ادب را در کدام مکتب بیاموزد؟ بدون شک بسیاری از مذاهب و فلسفه ها و برنامه ها و سیاست های فرهنگی، اجتماعی با پوشش واژه های «بین المللی» و «آزادی» و «حقوق بشر» و «دموکراسی» شکارگاه شیطان است و دامگاه طاغوت و کویر خشک و خشن و تاریک زندگی جوانان. اندیشمندان فرزانه بسان خورشیدی فروزان گستره هستی را روشنی می بخشند و از دریای بصیرت خویش جرعه های معرفت در کام دانش پژوهان می ریزند.
«سپیده سیادت»
احرام سپید
روزهای ماه «ذیحجة» 1321 قمری یکی پس از دیگری می گذشت. و قلوب عشاق و ارادتمندان در هوای بیت الله الحرام «لبیک شوق» سر می داد. یاد احرام و طواف، شوق عرفات و منی و شور مشعر و صفا عطش دیدار به دل ها داده بود. «ناگاه کعبة کرامت الهی زیبا چهره ای پریروی را در احرام سپید نور در آغوش پدر و مادری مهربان و الهی نهاد. طفلی که نور سیادت و بزرگواری بر سیمای بلورینش آینده ای روشن را خبر می داد و نگاه زیبای او گاه رفیع و والایی را بیان می کرد. نام او را «محمدحسین» نهادند و آن را به تبرک نام «جد و فرزند» مایة برکت و جاودانگی شمردند تا بار دیگر ستاره ای از این خاندان در پهنه تاریخ درخشیده، تاریکی ضلالت را به روشنی هدایت مبدل سازد. چرا که خاندان محمدحسین، خانواده ای اصیل و افتخار آفرین بوده که هماره بیرق «بزرگی» در دست داشته و شهر تبریز از نام آنان لبریز از شادی و شعف بوده است. «سراج الدین عبدالوهاب حسن حسین» جد معروف ایشان است که در سمرقند پای میلاد بر هستی گذارده و چندی بعد به تبریز سفر کرد. وی قبل از ظهور دولت صفویه «شیخ الاسلام» آذربایجان بوده است. در سال 920 قمری که نبرد خونین میان دولت ایران و عثمانی درگرفت وی به عنوان وساطت و خاموش کردن آتش جنگ، راهی دربار سلطان سلیم گردید و رسالت خود را انجام داد ولی به دستور سلطان سلیم زندانی گردید و پس از مرگ وی به دستور فرزندش سلطان سلیمان با کمال عزت و احترام از زندان آزاد گردید. ایشان پس از مدتی کوتاه در سال 937 قمری در آنجا درگذشت و در جوار قبر ابو ایوب انصاری به خاک سپرده شد. از آن زمان تاکنون پیوسته این خانواده به علم و تقوا، فضیلت و بزرگواری معروف بوده و در هر عصری شخصیت های علمی بزرگی از آن برخاسته است. یکی از شخصیت های گران قدر و برجسته «مرحوم میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی» است که شاگرد گران قدر مرحوم استاد وحید بهبهانی و آیت الله سید مهدی بحرالعلوم است. نسب سید محمدحسین با سه واسطه به این شخصیت الهی و ربانی می رسد که عبارتند از: «سید محمد حسین بن محمدحسین بن علی اصغر شیخ الاسلام بن میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی». مرحوم میرزا محمدتقی خود به ده واسطه به جد اعلای این خانواده، مرحوم میرعبدالوهاب می پیوندد. استاد خود از روزگار تحصیل چنین بازگو میکند: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم نمی فهمیدم. چهار سال را به همین نحو گذراندم پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دل سردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان- که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم. وقتی که به درس حضور می یافتم از آن چه استاد می گفت قبلا روشن بودم هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم».