دانلود کتاب سفر زندگی و پیدا کردن پاسخ ده سؤال اساسی در زندگی که شامل 156 صفحه میباشد بشرح زیر است :
مقدمه :ما تحتتأثیر نیروهایی که درون ما حضور دارند زندگی میکنیم ، ما وانمود میکنیم آنها را به خوبی درک میکنیم. این نیروها عشقهای ما را برای ما تدراک میبینند، این نیروها در نهایت زندگی ما را هدایت میکنند: تیر دشمن، بیماری و حتی کارهایی که با دستانمان یا حتی ورقی که در بازی به دستمان میدهند. دابلیو. راچ. آدِن انجام میدهیم.
من جز آن دسته از افراد هستم که معتقدند یونگ هنوز کشف نشده است یا حداقل اینکه به درستی به رسمیت شناخته نشده است، با اینکه چندین دهه از مرگ او در سال 1961 میگذرد. یونگ، به عنوان یک فرد، مردی پر از ایراد بود، همانگونه که بسیاری از ما اینگونه هستیم. او که مردی بزرگ بود، ایرادهای بزرگی نیز داشت. وقتی براساس ناخودآگاهش عمل میکرد، به خودش و دیگران لطمه میزد، همانگونه که ما گاهی به خودمان و دیگران لطمه میزنیم. درآمیختن شخصیت انسانی او با کمکی که او در زمینه شناخت خودمان به ما کرد مانند این است که (همانگونه که یکی از همکاران مدتی قبل عنوان کرد) بگوییم از آنجایی که انیشتین یک مورد رابطه نامشروع داشته است، اکنون باید به تئوری نسبیت او به دیده تردید نگریست. یونگ گاهی اشتباهاتی داشته است، گاهی متهم به خودبزرگبینی بوده است و گاهی در روابطش با دیگران سوءاستفاده کرده است، اما چه کسانی در میان ما این کارها را نکردهایم.
یونگ بهعنوان یک متفکر (مذهبی) در زمینه چشمانداز مدرنیسم، و کسی که نقشه جابهجایی محل روانی معنا از یکسری نهادهای اجتماعی مقدس به فرد را طراحی کرد، بینظیر بود. با این که هیچیک از ما نباید یونگ را هدایتگر زندگیمان بدانیم و نباید اختیارمان در مورد تجربیات شخصیمان را بهدست او دهیم، هیچکس به اندازه او در زمینه هدایت آگاهانهی «سفری که ما آن را زندگی مینامیم» به ما بینش نداده است. با این حال، او در اواخر عمرش اعتراف کرد که احساس میکند که گویی در مأموریت زندگیاش ناکام مانده است....
مصاحبه شماره 1 – فروزان: 48 ساله
پانزده ساله بودم که راهی خانه بخت شدم. بهمن شوهرم مرد خوبی بود و فروشنده پوشاک بچگانه بود. همه خانواده ام بهمن را بخاطر دست و دل بازی و مردانگی اش دوست داشتند. حاصل ازدواج ما 5 بچه بود. 3 دختر و 2 پسر.
همه چیز خوب بود تا اینکه شوهرم بر اثر یک بیمار کبدی مریض شد و دیری نگذشت که فوت کرد و من بدون هیچ درآمد و پشتوانه ای تنهای تنها با پنج بچه قد و نیم قد ماندم. اوایل از پدر و مادر و برادرهایم تقاضای پشتیبانی و حمایت کردم ولی آنها که هر کدام به نوعی مشکلات خاص زندگی خودشان را داشتند بعد از مدتی به طور کامل مرا با تمام بدبختی هایم تنها گذاشتند. آن زمان پسرهایم خیلی کوچک بودند ولی بخاطر وضع نابسمان زندگی مدرسه را رها کرده و صبح تا شب کار میکردند اما پول خیلی خیلی کمی میگرفتند. دخترها هم که کاری نمیتوانستند بکنند. چندین بار به فکر ازدواج مجدد افتادم اما هیچکس بچه هایم را نمیپذیرفت. بنابراین من ماندم و آن تصمیم اجباری!
از آنجایی که جوان و زیبا بودم، کم کم نگاهها و پیشنهادها مرا به سوی خود فروشی کشاند که درآمد خیلی خوبی هم داشت. بعد از فوت بهمن فروشنده هایی که بهمن از آنها لباس بچگانه خریده بود مدام به خانه ما می آمدند و پولشان را طلب میکردند و وقتی درماندگی من را میدیدند بی درنگ با من وارد معامله میشدند و در نهایت من نیز از سر ناچاری تسلیم خواسته آنها شدم. با پولی که از تن فروشی بدست آوردم بدهی های بهمن را دادم و دخترانم را راهی خانه بخت کردم، هر چند آنها هم سرانجامی شبیه من و یا حتی بدتر پیدا کردند! از آنجایی که به خاطر پول خود را به هر بی سر و پایی تسلیم کرده بودم، به مواد مخدر هم آلوده شدم. از تریاک شروع شد و به بدترین مواد مخدر صنعتی هم رسیدم. پسرها که حالا دیگر بزرگتر شده بودند و از کارهایم باخبر شده بودند رهایم کردند و رفتند دنبال زندگی خودشان. دختر بزرگم بعد از ازدواج با مردی معتاد و عقیم طلاق گرفت و راه من را در پیش گرفت و تقریبا تمام مشتری های من حالا دیگر به سراغ او میرفتند!!!!یکی دیگر از دخترهایم به سرطان سینه مبتلا شد و بخاطر بی پولی خیلی زود فوت کرد و دختر دیگرم بخاطر اعتیاد به کراک آواره کوچه و خیابانها شد و مدت هاست که از او بی خبرم اما دختر و پسر کوچکش از بچگی با من هستند! پدر و مادر و برادر و خواهرهایم به کلی مرا فراموش کرده اند، انگار که هیچوقت وجود نداشته ام!
با گذشت زمان هم که جوانی از چهره ام رفت، دیگر مشتری خوب و دندانگیری نداشتم و برای به دست آوردن پول مواد، به دزدی روی آوردم. یکبار که در حال خالی کردن دخل مغازه ایی بودم توسط پلیس دستگیر شدم و چند ماهی روانه زندان شدم. در زندان هروئین را تجربه کردم و بخاطر زیاده روی اور دوز شدم و تا پای مرگ رفتم. بعد از برگشت از زندان متوجه شدم صاحبخانه اثباب و اثاثیه ام را بیرون ریخته و نوه هایم را نیز راهی پرورشگاه کرده. دیگر هیچ چیز و هیچکس را نداشتم و آواره ی خیابان ها شدم و در پارک ها برای مردی جنس میفروشم که بجای دستمزدم مواد روزانه ام را تامین میکند. در تمام این سالهای بعد از مرگ بهمن هیچوقت نتوانستم روی آرامش را ببینم و هرچه در این منجلاب بیشتر دست و پا می زدم بیشتر فرو می رفتم و همه این بدبختی ها را تنها از چشم خانواده ام می بینم که مرا به حال خود رها کردند. شاید اگر بهمن نمرده بود و خانواده ام پشتم را خالی نمیکردند هیچوقت به اینجا نمیرسیدم.
برای دانلود کل مصاحبه ها از لینک زیر استفاده کنید.
در این تحقیق می خوانیم:
منزل ششم، صبر و استقامت صبر عبارت است از ثبات و اطمینان نفس چنان که خواجه نصیرالدین طوسى(ره) صبر را معرفى مىکند به: نگهدارى نفس از بیتابى نزد مکروه(1) بنابراین صابر کسى است که صبر ملکه او باشد.
یعنى نفسش در بلایا و مصایب مضطرب نگشته و در حوادث و شداید مقاوم باشد به نحوى که سینهاش از آن تنگ نشده و اظهار گله و شکایت پیش خلق ننماید.
نکته اول: صبر یا بر نعمت است یا بر نقمت توضیح اینکه آنچه در این دنیا براى انسان است یا موافق باطبع و خواسته اوست و یا مطابق میل او نیست.
آنچه که مطابق میل اوست دو چیز است: یکى ثروت و جاه و مقام و صحت و امنیت و. صبر بر این نعمات به این است که طاغى و یاغى و مغرور نشده و خدا را از یاد نبرد و گردنکشى نکند. همچنانکه حقتعالى در وصف این قسم افراد فرمود: ان الانسان لیطغى ان رآه استغنى؛(2) جمعى از اصحاب پیغمبر چون از فقر رهایى یافتند، گفتند: خدا ما را بر فقر و محنت امتحان کرد و ما صبر کردیم و به رفاه و نعمت آزمود پس قدرت صبر بر آن نداریم.
(3) حق به این گروه هشدار داده فرمود: «یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لااولادکم عن ذکر اللّه؛(4) اى کسانى که ایمان آوردهاید مبادا مال و اولاد شما را به سبب فراموشى یاد خدا هلاک کند.
» طغیان نکردن بنده در برابر خداوند به این است که بنده به خود بفهماند که این اموال و نعمتها در نزد او عاریهاند و به زودى از او پس گرفته مىشوند.
بنابراین باید که بر بندگان خدا فخر نفروشد، تکبر نکند، حقوق الهى خود اعم از خمس و زکات و انفاق را ادا کند، از مستمندان دستگیرى کند و کسى را با مال و مقام خود نیازارد.
صبر بر این امور از جمله دشوارترین مراتب صبر است. دیگرى معصیت است و گناه از این جهت موافق با میل و نفس است که قوا و نیروهاى نفس بیشتر تمایل به بدى و شرارت دارند و این نیروها اگر تحت کنترل عقل قرار نگیرند انسان را به گمراهى و هلاکت هدایت مىکنند.
پس صبر بر معصیت به این است که همه آن چیزهایى را که نفس به آنها مایل است و در شرع اسلام گناه مىباشد را باید کنار بگذارد و قادر باشد با بهرهگیرى از نیروى عقل جلو خود را از ورود در معاصى اعم از گناهان قلبى و قالبى بگیرد.
و به این جهت صبر بر معصیتهایى که در فرد ملکه شده و به آنها خو کرده بسیار مشکلتر از صبر بر معصیتهاى دیگر است.
اما آنچه که موافق طبع انسان نیست دو چیز است که صبر بر آنهادر روایات و آیات بسیار تأکید شده است.
اول: معصیات اعم از فقر و گرسنگى و ترس، ضرر و زیان و نقص در اموال و اولاد، خداوند در سوره بقره به این مصیبات اشاره کرده و صابران را به رحمت و غفران خود بشارت داده است.
«ولنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا للّه و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمه و اولئک هم المهتدون؛(5) و شما را مىآزمائیم به چیزى از ترس و گرسنگى و نقص در مالها و جانها و ثمرات و بشارت باد صابران را آنانکه چون مصیبتى به آنها رسید گفتند: ما براى خدائیم و همانا به سوى او باز مىگردیم بر آنها درودهایى از پروردگار و رحمت اوست و آنان هدایت یافته شدگانند.
دوم: طاعات و عبادات و دشوارىاش به این جهت است که مخالفت با نفس است به دو جهت یکى آنکه انجام اینگونه امور براى نفس دشوار است و دیگر آنکه آدمى طالب قهر و غلبه است و ذلت و پیشانى برخاک گذاشتن و بندگى و اطاعت دیگرى را کردن برایش دشوار است و آنچه بر او دشوارتر است آنکه باید نیتش را هم براى حقتعالى خالص کند.
بنابراین بر صبر بر طاعات و عبادات در روایات بسیار تأکید شده و منظورشان نیز همین است.
جمعى از عرفا چون حضرت امام خمینى صبر را با این تعریف و مراتب از مقامات متوسطین دانستهاند: زیرا سالک تا زمانى که مصیبت و طاعت را کراهت و سختى براى خود ببیند به مقامات عالیه سلوک نرسیده است.
عارف آن است که مصیبات را از جانب حقتعالى نعمت و بلایا را رحمت ببیند.
نکته دوم: خداوند در قرآن ده پاداش براى صابران نام برده است که همه نشان از بزرگى و عظمت مقام ایشان نزد حقتعالى است.
1. خداوند در همه حال با صابران است و آنان را در همه وقت چه در امور دنیوى و چه اخروى یارى مىدهد.
«استعینوا بالصبر و الصلاة انّ اللّه مع الصابرین»؛(6) لفظ مع در آیه نشان از همراهى حق با صابر در همه موارد مذکور است.
2. خداوند صابران را دوست دارد و به عبارت دیگر ایشان محبوب خداوند هستند.
«و اللّه یحب الصابرین»(7) 3.
حقتعالى براى صابران مغفرت و اجر بزرگى در نظر گرفته است.
«الا الذین صبروا و عملوا الصالحات اولئک لهم مغفرة و اجر کریم»(8) 4.
عاقبت نیکو در روز قیامت. «سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار.»(9) 5.
رستگارى براى اهل صبر. «انى جزیتهم الیوم بما صبروا انّهم هم الفائزون.
»(10) 6 و 7. غرفههایى در بهشت و همچنین سلام و تحیت پروردگار بر اهل صبر.
«اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقّون فیها تحیّة و سلاماً»(11) 8.
خداوند مىفرماید:صابران را دو بار اجر مىدهیم. «اولئک یؤتون اجرهم مرّتین بما صبروا».(12) 9.
خداوند صاحبان صبر را صاحبان عزمى قوى معرفى مىکند.
«واصبر على ما اصابک انّ ذلک من عزم الامور.»(13) 10
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید:
32 اسلاید