فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:46
فهرست مطالب:
پیش نگار
وضعیت اقتصادی
ازدواج فامیلی
عوامل مؤثر در ازدواج:
از دیدگاه اسلام به چه کسانی نمی توان ازدواج کرد؟
عوامل مهم و مؤثر در انتخاب همسر نامناسب
خصوصیات کلی ازدواج از دیدگاه اسلام
مراحل ازدواج
خواستگاری
خواستگاری بر دو قسم میباشد
بهداشت روانی ازدواج
10 توصیه روان شناسی برای گزینش همسر ایده آل
عوامل مؤثر در سعادت و کامیابی ازدواج
چند اصل اساسی برای داشتن یک ازدواج موفق و زندگی زناشویی پایدار
فصل دوم
تشکیل خانواده در اسلام
اثر دکتر علی قائمی
ضوابط و مقررات ازدواج
ازدواج در چه سنی انجام گیرد
ازدواج دائم:
ازدواج موقت:
ضرورت های مذهبی ازدواج:
انواع مشکلات ازدواج:
راه حل مشکلات
لزوم دقت در انتخاب همسر
در ازدواج به چه جنبه هایی نباید توجه داشت
شرایط اسلامی برای زن در ازدواج
توضیح راز مشروط بودن ازدواج
چرا خواستگاری از طرف مرد میباشد
چرا نظرخواهی از پدر حق مسلم وی میباشد
روش مسائل در پاسخ به خواستگار
مهر چیست و چه می تواند باشد؟
مهر چه قدر باشد
شرایط زوجین در حین عقد
از جمله حقوق زن و شوهر مسائل اساسی در نفقه میباشد
روابط شوهر با همسرش
روابط زن با شوهرش (همسرش)
چرا حق تعدد زوجین برای زن مطرح نیست
ازدواج موقت چیست؟
اهمیت راه حل اسلامی:
هدف از ازدواج موقت
فرق های اساسی ازدواج موقت با دائم
موانع ادامه ی همسری
شرایط ظهار
فصل سوم
60 نکته برای زندگی بهتر
نویسنده سیندا فیلد
مترجم: سپیده خلیلی
انتشارات قدیانی
نظرتان را تغییر دهید:
یاد بگیرید چگونه تعارضات خود را حل کنید:
آگاهی درونی خود را باور کنید:
احساساتی باشید:
از زندگیتان لذت ببرید:
بخش چهارم
زن و مرد
نوشته ی دکتر الیزابت بادانتر
مترجم سروی شیوا رضوی
چکیده:
ازدواج یعنی نگرش نو به زندگی، ازدواج یعنی تولدی دیگر در زندگی رسیدن به آرمانهای والای انسانی
تقدیم به: سرکار خانم سلیمان دبیر عزیزمان
پیش نگار
انسان از دیرباز تا کنون تحت هر شرایطی نیاز به یک هم دم برای مطرح ساختن مصائب و مشکلات زندگی خود داشته و خواهد داشت این حقیقتی است که انکار آن امری بس غیر قابل توجیه میباشد.
یکی از گرایشات بحث انگیز و قابل توجه روان شناسی که امروز نیز به طور گسترده ای مورد توجه اقشار جامعه قرار گرفته حطیه روان شناسی و مشاورة ازدواج، خانوادگی، تربیتی و شغلی است از دیدگاه شخصی باید اذعان نمایم که انسان 2 بار در زندگی متولد می شود.
ازدواج مهم ترین قدمی است که یک فرد در زندگی بر می دارد این اقدام ممکن است تمام زندگی یک شخص را از نو بسازد یا خراب کند ممکن است وجود و شخصیت شما را فنا کند می تواند باعث رشد اخلاق و یا شما را به انسانی افسرده تبدیل کند.
وضعیت اقتصادی
طبعاً داشتن شرایط اقتصادی مناسب نیز مانند سایر شرایط نقش مهم و به سزایی در امر ازدواج ایفا میکند به عبارت بهتر داشتن قدرت توانایی در امور اقتصادی و تأمینمخارج زندگی مسأله ای است که به سادگی از کنار آن عبور کرد. امروزه دیده میشود که برای تأمین زندگی و توانایی اقتصادی و شوهر هر دو با نیازی که دارند کار می کنند و با همکاری و همیاری یکدیگر سعی در ایجاد رفاه اقتصادی و آسایش فراهم نمودن زندگی خوب و ایده ال برای خود و فرزندانشان هستند پس شریک مساعی در زندگی زناشویی امری قابل توجه و قبول شده است.
ازدواج فامیلی
صفت جسمی وروحی کودک که در پدر و مادر خویشاوند مانند: پسرخاله و دخترخاله بوجود می آید تابع قوانین وراثتی وژنتیکی در افراد فامیل است. اگر پدر و مادر با یکدیگر نسبت فامیلی دارند صاحب فرزندی شوند صفات نیکو یا بد و یا بیماری و اختلالات غیر طبیعی آنان به فرزندانشان منتقل می شود. اگر پدر و مادر خویشاوند دارای صفات خوب ارثی بوده و سالم باشند کودک به دنیا آمده از آنها نیز دارای صفات خوب و سالم خواهد بود. و در صورت دوم، یعنی صفات ناشایست و داشتن بیماری در یکی از والدین باعث نقص فامیلی در کودک خود می شوند که از این نقایص می توان به بیماری تالاسمی اشاره کردو باعث عقب ماندگی ذهنی کودک و معلولیت جسمی یا حرکتی است.
عوامل مؤثر در ازدواج:
عوامل متعددی وجود دارد که در ازدواج مؤثر میباشد. چنانچه این عوامل نادیده گرفته شوند زوجین در زندگی شاد و خوشبخت نخواهند بود.
1-عوامل سیاسی یا اجتماعی
2-تحصیلات
3-عوامل فرهنگی شامل مذاهب، آداب و رسوم، لباس پوشیدن
4-عوامل اقتصادی
5-عواملی اخلاقی و روانی
6-عوامل جسمی و ژنتیکی
7-سن
8-شغل
پرهیز از ازدواج های ناخواسته:
دختر و پسری که در تمام تولد بنا بر سنت خوانده نامزده می شوند و یا ناخواسته از سوی پدر و مادر به عقد یکدیگر در می ایند ازدواجی که بدون مطالعه ی همه جانبه تنها به یکدیگر با یک نکته ی مثبت در طرف مقابل انجام می شود. باعث می شود زندگی از شاد بودن به اندوه و نارضایتی تبدیل شود.
از دیدگاه اسلام به چه کسانی نمی توان ازدواج کرد؟
برای توضیح و تبیین این عبارت بایستی توجه کرد که طبقات مختلفی از افراد وجود دارند که ازدواج با آنها ممنوع، مکروه و یا نامناسب تشخیص داده شده است که عبارتند از:
1-کسانی که فرد رابطه نسبی یا سببی و رضاعی دارد
2-کسانی که ازدواج با آنها مکروه است
3-کسانی که ازدواج با آنها حرام است
4-کسانی که ازدواج با آنها اساساً رد شده است و مناسب هم شأن خود بوده و شایسته و مؤمن نیستند
5-وقتی در ازدواج تعحیل بی مورد وجود دارد
6-کسانی که از دیدگاه آسیب شناسی پزشکی با آنها نمی توان ازدواج کرد
7-کسانی که از نظر اقتصادی و مذهبی نمی توان با آنها ازدواج کرد
8-وقتی توافق سنی وجود ندارد
9-کسانی که مشکل در قدرت مزایایی دارند
10-کسانی که دستگاه تناسلی- جنسی معیوب دارند
11-کسانی که اصالت خانوادگی و تربیت مناسب نداشته اند
12-کسانی که میزان هوش پایین دارند
13-کسانی که حساسیت به عفت و پاکدامنی و حسن اخلاقی جنسی ندارند
14-کسانی که معلولیت های گوناگون دارند
15-کسانی که وضعیت اقتصادی نامطلوبی دارند
16-کسانی که خانواده های ناموفق دارند
وقتی که ازدواج می کنید توقعات شما در زندگی چیست
1-توقعات در مورد مردم نسبت به خودشان
2-عقیدة آنان در مورد اینکه شریک زندگی تان چه رفتاری را می پسندند
3-توقعات و حقوقی که به عنوان فردی متعهد برای خود قائل می شوید
4-توجه آنان در مورد حقوق و وظایف شریک زندگی شان
5-توقعات آنان از زندگی زناشویی و نوع زندگی که به دنبال آن هستند
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:52
فهرست مطالب:
تعریف روانشناسی:
تعریف اداره:
تعریف شخصیت و عوامل موجد آن:
تغییر شخصیت:
نقش اداره در تغییر شخصیت:
انواع شخصیت:
1- شخصیت حاد:
2- شخصیت متعادل:
3- شخصیت بیتفاوت:
انواع مظاهر حضور مدیران صاحب شخصیت متعادل در محیط اداری:
1- پایبندی عمومی اعضای سازمان به رعایت اصول و مقررات دربارة دستورات مقامات بالا و در رابطه با افراد همتراز و مادون و مراجعین، و نیز عدم تمکین به دستورات و توصیههای نامعقول:
2- حضور روحیة متعهد بودن کارکنان سازمان نسبت به تأمین مقاصد مشروع مراجعین، و نیز برخورد مؤدبانه با آنان:
3- وجود مناعت طبع و روحیة مقاومت در بین شاغلین، در قبال هرگونه تطمیع، خوشزبانی و چاپلوسی مراجعین:
4- حضور روحیة تعاون و مشارکت عمومی در پیشبرد امور و اهداف سازمان و بخصوص استفاده از تجارب دیگران در اتخاذ تصمیمات مهم:
نمونهای دیگر:
5- حضور شرایط رقابت مطلوب برای احراز مشاغل بالاتر:
در مورد مجازات و تنبیه خطاکاران نیز باید چنان رفتار نمود که:
تعریف روانشناسی:
عنوان کتاب حاضر، نویسنده را موظف میدارد که «روانشناسی» را، بدواً به صورت هر چه ساده توضیح و تشریح نماید. و سپس از «محیط اداری» تعریف به دست دهد. چه، شرط مبادلةصحیح اطلاعات بین نویسنده و خواننده، یا گوینده و شنوند، وجود محیط تفاهم و درک مفاهیم درست از اصطلاحاتی است که در مکاتبه و یا محاوره ذکر میشود. بنابراین، صرفنظر از اختلافاتی که بین دانشمندان دربارة تعریف این علم وجود دارد، روانشناسی را (که از قدیم موضوع و هدف از مطالعة آن، شناخت خصوصیات پندار و کردار یک فرد آدمی بوده است، علمالنفس، معرفتالنفس و یا معرفتالروح میگفتهاند) به شرح زیر تعریف میکنیم:
روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی، و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف.
چنان که میدانیم وجود انسان از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت مادی یا بیولوژیکی (مانند استخوانها،عضلات، امعا، و احشا، و به طور کلی سلولهای گونا گون زندة تشکیل دهندة بدن) و قسمت غیرمادی (شامل افکار و تمایلات، احساسات غریزی، خشم، شادی و غم، پشیمانی و حالات روانی دیگر) ساخته شده است. قسمت مادی را «بدنیات» یا، «جسمیات»، و قسمت افکار و امیار را «نفسانیات» اصطلاح کردهاند. بدین ترتیب محدودة مباحث علم روانشناسی منحصر به تحقیق و مطا لعه در نفسانیات، و کشف قوانین موجود در روابط آنها است.
علم روانشناسی از قرون قبل از میلاد مورد توجه بوده، تا دو قرن پیش در اروپا و تا چندی قبل در ایران، جزء یکی از فصول فلسفه شناخته میشد. به همت دانشمندانی چون «جانلاک» انگلیسی و «کندیاک» فرانسوی این علم به صورت مستقل از فلسفه درآمد. در حال حاضر رشتههای مختلف این دانش بسیار زیاد است. کافی است که به نظر آوریم عدهای در روانشناسی کودکان، جماعتی در روانشناسی تطبیقی، گروهی در روانشنای حیوانی، یا روانشناسی از لحاظ بیماریهای دماغی و همچنین روانشناسی اجتماعی تخصص یافتهاند.
از آنجا که «روانشناسی در محیط اداری» را باید فصلی از «روانشناسی اجتماعی» بدانیم، لازم است که دربارة این رشته بیشتر توضیح دهیم:
اصولاً در روانشناسی اجتماعی، سعی بر این است که رفتار فرد در قبال اعمال و سلوک دیگران نسبت به او، مطالعه شود. یا بنا به عقیدة «آلپورت» غرض آن است که دریابیم و بیان کنیم که اندیشه و احساس و رفتار یک فرد، در جمع آدمیان دیگر، چگونه و تابع چه اصولی است.
حال با توجه به تعریفی که از «اداره» بیان خواهیم داشت، خواهیم دانست که محیط اداری نیز به نوبة خود، محیط اجتماعی محدود و مخصوصی است که روابط و فعل و انفعالات افراد در آن، قسمتی به موجب قوانین و مقررات مصوب، و قسمتی برابر رسوم و نظامات عمومی، استوار و برقرار میگردد. فیالمثل، اگر در محیط اجتماعی، طبقات مختلفی براساس ثروت و امکانات اقتصادی موجود است، و این اختلاف طبقاتی، خالق رفتار و سلوک معینی بین مردم میباشد، در محیط ادرای هم سلسله مراتب سازمانی مقتضیاتی به وجود میآورد که عضو اداره را ناگزیر از یک سری عکسالعملهای خاص در مقابل اعماق مافوق میسازد. ما در این کتاب میخواهیم اثر خصوصیات خلقی و روانی فرد را در جامعة اداری، و تأثیر دیگران (زیردستان همطرازان و مافوقان) را روی شخصیت او مورد مطالعه قرار دهیم، لذا باید در ابتدا «اداره» را تعریف کنیم:
تعریف اداره:
در علم اداره میگویند: «آنگاه که سعی و کوشش چند نفر از افراد انسانی به منظور وصول به هدف معینی، مشترک شود، اداره به وجود میآید». به عبارت دیگر، غرض از اداره، محیطی است که در آن جمعی برای رسیدن به هدف واحد و مشخصی میکوشند.
در این مقال کنشها و واکنشهای افراد را، در شرایطی که عضو یک ادارهاند، بررسی میکنیم. خواه این محیط به صورت ادارة عمومی، مثل یک مؤسسة دولتی باشد، و یا به وضع ادارة خصوصی، مانند تجارتخانه یا شرکت فلان.
برای توضیح روانشناسی در محیط اداری، ناگزیر باید شخصیت و عوامل موجد آن را ولو به اجمال، ذکر کنیم:
تعریف شخصیت و عوامل موجد آن:
فارغ از گفتگوهایی که در تعریف شخصیت شده است، اگر آن را مجموع سلوک، و نحوة عمل و عکسالعمل فرد در قبال پدیدههای گوناگون بدانیم، عوامل موجد آن در هر کس بدین قرار است:
1- مختصات ارثی.
2- نژاد
3- دین و مذهب.
4- محیط جغرافیایی طبیعی، سیاسی و بخصوص اقتصادی.
5- رسوم و سنن خانوادگی و ملی.
6- معلم و کتاب.
7- رفتار و سلوک دوستان.
8- عوارض جسمی.
بعضی از دانشمندان عوامل مذکور را در چهار گروه اساسی به شرح زیر قرار دادهاند:
1- عوامل زیستی: شامل خصوصیات ناشی از ارث، نژاد، و عوارض جسمی بیماریها، جراحات و نقص عضو و یا اعضا).
2- عوامل محیط طبیعی: شامل اثر آب و هوای مناطق سرد، معتدل و گرم، کوهستانی یا جلگهای، کویری و یا غیرکویری بودن محل زندگی و نشو و نما در شد و پرورش آدمی.
3- عوامل محیط اجتماعی: که مشتمل بر دین و مذهب، مسائل مربوط به جغرافیای سیاسی، رسوم و سنن خانوادگی و ملی، معلم و کتاب، رفتار و سلوک دوستان میگردد.
4- عوامل اقتصادی: که شامل امکانات مالی خانوادگی، قومی و ملی، و مقررات حمایتی و رفاهی دولتی هرگونه مسائلی است که در رابطه با رفع عوارض و نیازهای مادی تأثیر دارند.
بنا به آنچه اهل نظر گفتهاند، مظاهر تکوین شخصیت کودک، که بیشتر متأثر از مختصات ارثی و نژاد و عوارض جسمی، و بالاخره طرز تفکر و بالمال رفت ار و سلوک پدر و مادر اوست، در سن سه سالگی آشکار میشود. بدیهی است که به هر اندازه سایر عوامل ذکر شده روی جسم و فکر آدمی عمل کند، تکامل شخصیت او سریعتر صورت گرفته، رفتار و سلوک وی را به مرور چنان مشخص میسازد که بتوان گفت صاحب کدام نوع از انواع شخصیتهاست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:52
فهرست مطالب:
تعریف روانشناسی:
تعریف اداره:
تعریف شخصیت و عوامل موجد آن:
تغییر شخصیت:
نقش اداره در تغییر شخصیت:
انواع شخصیت:
1- شخصیت حاد:
2- شخصیت متعادل:
انواع مظاهر حضور مدیران صاحب شخصیت متعادل در محیط اداری:
1- پایبندی عمومی اعضای سازمان به رعایت اصول و مقررات دربارة دستورات مقامات بالا و در رابطه با افراد همتراز و مادون و مراجعین، و نیز عدم تمکین به دستورات و توصیههای نامعقول:
2- حضور روحیة متعهد بودن کارکنان سازمان نسبت به تأمین مقاصد مشروع مراجعین، و نیز برخورد مؤدبانه با آنان:
3- وجود مناعت طبع و روحیة مقاومت در بین شاغلین، در قبال هرگونه تطمیع، خوشزبانی و چاپلوسی مراجعین:
4- حضور روحیة تعاون و مشارکت عمومی در پیشبرد امور و اهداف سازمان و بخصوص استفاده از تجارب دیگران در اتخاذ تصمیمات مهم:
نمونهای دیگر:
5- حضور شرایط رقابت مطلوب برای احراز مشاغل بالاتر:
در مورد مجازات و تنبیه خطاکاران نیز باید چنان رفتار نمود که:
تعریف روانشناسی:
عنوان کتاب حاضر، نویسنده را موظف میدارد که «روانشناسی» را، بدواً به صورت هر چه ساده توضیح و تشریح نماید. و سپس از «محیط اداری» تعریف به دست دهد. چه، شرط مبادلةصحیح اطلاعات بین نویسنده و خواننده، یا گوینده و شنوند، وجود محیط تفاهم و درک مفاهیم درست از اصطلاحاتی است که در مکاتبه و یا محاوره ذکر میشود. بنابراین، صرفنظر از اختلافاتی که بین دانشمندان دربارة تعریف این علم وجود دارد، روانشناسی را (که از قدیم موضوع و هدف از مطالعة آن، شناخت خصوصیات پندار و کردار یک فرد آدمی بوده است، علمالنفس، معرفتالنفس و یا معرفتالروح میگفتهاند) به شرح زیر تعریف میکنیم:
روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی، و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف.
چنان که میدانیم وجود انسان از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت مادی یا بیولوژیکی (مانند استخوانها،عضلات، امعا، و احشا، و به طور کلی سلولهای گونا گون زندة تشکیل دهندة بدن) و قسمت غیرمادی (شامل افکار و تمایلات، احساسات غریزی، خشم، شادی و غم، پشیمانی و حالات روانی دیگر) ساخته شده است. قسمت مادی را «بدنیات» یا، «جسمیات»، و قسمت افکار و امیار را «نفسانیات» اصطلاح کردهاند. بدین ترتیب محدودة مباحث علم روانشناسی منحصر به تحقیق و مطا لعه در نفسانیات، و کشف قوانین موجود در روابط آنها است.
علم روانشناسی از قرون قبل از میلاد مورد توجه بوده، تا دو قرن پیش در اروپا و تا چندی قبل در ایران، جزء یکی از فصول فلسفه شناخته میشد. به همت دانشمندانی چون «جانلاک» انگلیسی و «کندیاک» فرانسوی این علم به صورت مستقل از فلسفه درآمد. در حال حاضر رشتههای مختلف این دانش بسیار زیاد است. کافی است که به نظر آوریم عدهای در روانشناسی کودکان، جماعتی در روانشناسی تطبیقی، گروهی در روانشنای حیوانی، یا روانشناسی از لحاظ بیماریهای دماغی و همچنین روانشناسی اجتماعی تخصص یافتهاند.
از آنجا که «روانشناسی در محیط اداری» را باید فصلی از «روانشناسی اجتماعی» بدانیم، لازم است که دربارة این رشته بیشتر توضیح دهیم:
اصولاً در روانشناسی اجتماعی، سعی بر این است که رفتار فرد در قبال اعمال و سلوک دیگران نسبت به او، مطالعه شود. یا بنا به عقیدة «آلپورت» غرض آن است که دریابیم و بیان کنیم که اندیشه و احساس و رفتار یک فرد، در جمع آدمیان دیگر، چگونه و تابع چه اصولی است.
حال با توجه به تعریفی که از «اداره» بیان خواهیم داشت، خواهیم دانست که محیط اداری نیز به نوبة خود، محیط اجتماعی محدود و مخصوصی است که روابط و فعل و انفعالات افراد در آن، قسمتی به موجب قوانین و مقررات مصوب، و قسمتی برابر رسوم و نظامات عمومی، استوار و برقرار میگردد. فیالمثل، اگر در محیط اجتماعی، طبقات مختلفی براساس ثروت و امکانات اقتصادی موجود است، و این اختلاف طبقاتی، خالق رفتار و سلوک معینی بین مردم میباشد، در محیط ادرای هم سلسله مراتب سازمانی مقتضیاتی به وجود میآورد که عضو اداره را ناگزیر از یک سری عکسالعملهای خاص در مقابل اعماق مافوق میسازد. ما در این کتاب میخواهیم اثر خصوصیات خلقی و روانی فرد را در جامعة اداری، و تأثیر دیگران (زیردستان همطرازان و مافوقان) را روی شخصیت او مورد مطالعه قرار دهیم، لذا باید در ابتدا «اداره» را تعریف کنیم:
تعریف اداره:
در علم اداره میگویند: «آنگاه که سعی و کوشش چند نفر از افراد انسانی به منظور وصول به هدف معینی، مشترک شود، اداره به وجود میآید». به عبارت دیگر، غرض از اداره، محیطی است که در آن جمعی برای رسیدن به هدف واحد و مشخصی میکوشند.
در این مقال کنشها و واکنشهای افراد را، در شرایطی که عضو یک ادارهاند، بررسی میکنیم. خواه این محیط به صورت ادارة عمومی، مثل یک مؤسسة دولتی باشد، و یا به وضع ادارة خصوصی، مانند تجارتخانه یا شرکت فلان.
برای توضیح روانشناسی در محیط اداری، ناگزیر باید شخصیت و عوامل موجد آن را ولو به اجمال، ذکر کنیم:
تعریف شخصیت و عوامل موجد آن:
فارغ از گفتگوهایی که در تعریف شخصیت شده است، اگر آن را مجموع سلوک، و نحوة عمل و عکسالعمل فرد در قبال پدیدههای گوناگون بدانیم، عوامل موجد آن در هر کس بدین قرار است:
1- مختصات ارثی.
2- نژاد
3- دین و مذهب.
4- محیط جغرافیایی طبیعی، سیاسی و بخصوص اقتصادی.
5- رسوم و سنن خانوادگی و ملی.
6- معلم و کتاب.
7- رفتار و سلوک دوستان.
8- عوارض جسمی.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش) , PDF
تعداد صفحات:90
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل اول : مقدمه
مقدمه 1
بیان مسئله 4
هدف پژوهش 4
اهمیت موضوع 4
فرضیات پژوهش 5
متغیرهای اساسی پژوهش 5
تعاریف عملیاتی 6
فصل دوم : پیشینه تحقیق
مفهوم رنگ 8
پیدایش رنگها 11
دسته بندی رنگها 14
رنگ شناسی کودکان 21
رویت رنگ 25
طبیعت رنگها 26
آمیزش رنگها 27
اختلالات رویت رنگ 30
فیزیولوژی رنگ 32
عنوان صفحه
تقویت درک رنگ 33
حافظه 34
رشد حافظه در نوباوگی 40
حافظه چیست ؟ 42
انواع حافظه 46
حافظه کوتاه مدت 47
حافظه بلند مدت 49
اندازه گیری حافظه (یادآوری با فرایندشناسی بازآموزی) 53
حافظه سازنده 56
عوامل موثر بر یادگیری وتقویت حافظه 57
تداعی اندیشه ها 59
درباره فرایند به خاطر سپردن 61
حافظه و فراگیری 63
فصل سوم : روش اجرای تحقیق
جامعه آماری 69
روش تحقیق 69
نمونه 69
حجم نمونه 69
روش نمونه گیری 70
عنوان صفحه
ابزار تحقیق 70
روش و چگونگی اجرا 70
روش آماری 71
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل
جدول شماره 1 و 2 برای گروه رنگی و بازشناسی همراه با نمودار 73
جدول شماره 3 برای گروه سیاه و سفید همراه با نمودار 74
جدول شماره 4 برای بازشناسی گروه سیاه و سفید همراه با نمودار 75
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
خلاصه مطالب 82
محدودیتهای پژوهش و پیشنهادات
منابع
ضمایم
چکیده
چکیده:
در پژوهش حاضر تأثیر رنگ بر حافظه کودکان اول دبستان پسرانه شهید عباسپور شهرستان کرج در سال 84-1383 مورد آزمون قرار گرفته است. جامعه آماری و تعداد دانش آموزان، آزمون شده 42 نفر می باشند که با استفاده از روش دو گروه مستقل و تصادفی مورد سنجش قرار گرفته اند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش یک سری تصاویر که تعداد آنها 20 عدد بوده است و به صورت رنگی در همان تعداد بصورت سیاه و سفید تهیه شده است و هر دو گروه با یک سری از این تصاویر یعنی گروهی با تصاویر رنگی و گروه دیگر با تصاویر سیاه و سفید مورد سنجش قرار گرفته اند. مسأله در این پژوهش این بود که آیا رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد. آیا بین رنگ و حافظه رابطه مستقیم است، که با انجام عملیات آماری که در این پژوهش از آزمون t دو گروه مستقل استفاده شده و پس از تجزیه و تحلیل نتایج زیر بدست آمده که اولاً رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد، ثانیاً رابطه بین رنگ و حافظه مستقیم است.
مقدمه
حافظه موضوعی است که از دیرزمان مورد توجه انسان بوده و او همواره برای شناخت و بهبود آن کوشیده است. در واقع کمتر فردی است که با توانمندی های حافظه خویش درگیر نبوده و برای تقویت آن تلاش نکند. از نظر مردم، موفقیتهای تحصیلی و شغلی مستقیماً با این توانایی ارتباط دارد. پژوهشگران و رهبران عموماً افرادی با حافظه قوی بوده و از آن در راه رسیدن به اهداف خود کمک گرفته اند. هر چند حافظه قوی به معنای «هوش و خلاقیت» زیاد نیست آزمایشها نشان داده اند که این دو، با حافظه ارتباط مستقیم دارند. (جعفریان، 1375)
درگیری فکری با استعداد پرسش برانگیز حافظه حوضه اختصاصی انسان نوین نیست، زیرا که بسیاری از تمدنها در گذشته، منشأ کارکرد و تربیت آن را عمیقاً مد نظر داشتهاند در حقیقت، مطالعه حافظه از تاریخچه ای غنی برخوردار است که به روزگاران دور یعنی آغاز تمدن مغرب زمین باز می گردد. این مطلب موضوعی است مورد علاقه و تفحص برای اندیشمندان بزرگ تمامی دوره ها بوده است.(ابراهیم زاده، 1368، ص 18)
عوامل مختلفی بر حافظه مؤثر هستند از جمله هیجان، هوش، سن و رنگ که در اینجا ما به تأثیر رنگ بر حافظه پرداخته ایم.
رنگ در محیط زندگی انسان اهمیت بسزایی برخوردار است تا جایی که زندگی بدون رنگ قابل تصور نیست. یکی از کیفیات بارز و ملموس اشیا و پدیده های جهان، رنگ است. از زمانی که قوة بینایی بشر به موازات رشد و تکوین سیستم فکری وی به فعلیت در آمد، قدرت پیدا کرد از رنگ به عنوان عاملی در ایجاد تمایز و تشخیص وجوه اشتراک و همچنین اختلاف اشیا استفاده کند. رنگ تدریجاً نزد بشر اولیه جنبه ای سمبولیک یا نمادین یافت. بدین معنا که بسیاری از اقوام بشر برای هر رنگی رمز ویژه ای وضوع کرده بودند، که در صورت آشنایی با آن رمزها، مخاطبان آنها میتوانستند مفاهیم مربوط را به سهولت دریافت کنند. برای نمونه در ایران باستان، سیاه، رنگ تاریکی و دنیای اهریمن بود. رنگی بود که ناخودآگاه شب را به خاطر مردم می آورد. و شب نیز به نوبة خود برای بشر احساسات نامطلوبی چون وحشت، رعب و اضطراب و ... را به همراه داشت. حال آنکه سفید، رنگ روز و روشنایی بود. رنگی بود که مفاهیمی چون پاکی، صفا و خلوص و قداست را در نظر مردم تداعی می کرد.
رنگها خواه به طور جداگانه و خواه در ترکیب با یکدیگر، تأثیرات متفاوتی بر روح و روان آدمی باقی می گذارند. در واقع تأثیرات رنگها و احساساتی که در اثر مشاهده آنها در انسان ظاهر می شود، آنچنان است که امروزه رنگ در روانکاوی اشخاص بویژه کودکان در حکم یکی از عوامل اساسی تلقی می شود. رنگ و تصویر بیش از هر چیز دیگر ذهن کودک رابه خود جلب می کند برای درک رنگ و تصویر کافی است که چشم او ببیندو برای خلق آن کافیست که کودک دست در رنگ کند و بر روی کاغذ بمالد رنگ وسیله ای است که کودک آرزوها و پیامهای خود را در قالب آن بیان میکند.(دوالو، 1371، ص1)
یکی از با نفوذترین جنبه ها در کیفیت زندگیمان رنگ است. ما از قدرت ادراکمان هر روز از رنگ استفاده می کنیم.
بدون رنگ هیچ چیز بر ما قابل تشخیص نیست، علائمی که عدم ترافیک در خیابانها را باعث شوند و به وسیله آن سرعت ماشینها تنظیم شود و قابل کنترل نیست. از همه مهمتر تکنیک یادگیری (که مورد بحث ما نیز هست) بمراتب افزایش می یابد.یک وظیفه مهم رنگ این است که به قسمت سازماندهی ادراکی مغز ما علامت فرستاده و به آن کمک می کند. رنگ یکی از پارامترهای مهمی است که با ارسال علامت به قوة ادراک ما کمک و آن را سازماندهی می کند. رنگ حافظه نمودی است که توسط آن ویژگیهای متفاوت اشیاء شناسایی و لذا درک ما را از آنها روشن می کند. رنگ حافظه نمودی است که رنگ متعلق به موضوع مشخصه ادراکمان از طریق آن رنگ نفوذ می کند. بنا به دلایل زیاد مطالعه آنچه که رنگها مهارت در از بر کردن را به حداکثر میرساند بسیار مهم است. ما انسانها به رنگ اعتماد می کنیم که در زندگیمان نظم وجود دارد.]ترافیک علامت می دهد ... و خیلی علامتهای دیگر به ادراک رنگ نیاز دارند به این ترتیب مؤثر بودن رنگ کاربرد اعمال دنیای ما آشفته می شود.
مؤثرترین رنگهائیکه قدرت فراگیری (از بر کردن) و همچنین نظم در زندگیمان را افزایش می دهند پیدا کنید.
همچنین رنگهائیکه حافظه فراگیری را بهتر تحریک کرده و مهارت یادگیری یا بطور خاص ناتوانی فراگیری در دانشجویان را بهبود بخشد پیدا کنید. رنگ حافظه هم چنین می تواند در تجارت نیز بکار گرفته شود مثلاً فروش بهینه توسط استفاده از رنگهائی که بیشتر مورد پستد مردم و توجه شان را بیشتر جلب می کند. پیش بردن مطالعة تأثیر رنگ بر حافظه در حوزه های وسیعی سودمند خواهد بود. بدین ترتیب زندگی ما توسط نشانه ها، علامتها و وسایل متعددی نگه داشته شده که آموزش، راهنمایی، دستورالعمل و احتیاطهای لازم را فراهم می کند. Noor در سال 2001 دریافت که دانش رنگ با نمایش موضوع در سطحهای زیادی تأثیر متقابل داشته بنابراین سیگنالها و علائم ناشی از کاربرد رنگهائیکه برای مردم آشناترند تأثیر پذیری وسایل و اشیاء را افزایش می دهد. یک علامت Stop به رنگ قرمز، آن قسمت از ذهن که دانش رنگ به آن مربوط می شود، را برای تشخیص، از موضوع مربوطه تحریک می کند. رنگ نتیجه مهم دیگری روی فرایند فراگیری در زندگیمان دارد. بعضی اوقات نیز اختلات مثل خواندن پریشی توسط رنگ تأثیر گذشته شده است.
بیان مسئله
آیا رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد؟
آیا بین رنگ و حافظه رابطه مستقیم دارد؟
هدف پژوهش:
بررسی و تعیین تأثیر رنگ بر حافظه دانش آموزان کلاس اول شهرستان کرج
اهمیت موضوع:
هنر عملاً فعالیتی روانی است و به این جهت نیازمند بررسی روان شناختی می باشد زیرا از انگیزه های روانی انسان نشأت می گیرد (مجلة نگاه نو-1371). رنگها چه به عنوان نشانه ها و چه به صورت نمادها و چه برای زیبایی در زندگی عادی و معمولی انسان نقش عمده ای دارند، آسمان آبی، انوار زرین خورشید و دریای نیلگون سبب آرامش و شادی و آسمان خاکستری در شب تیره سبب خستگی و ترس می شود (فدایی-1371). آری رنگ یعنی زندگی، زیرا جهان بدون رنگ در نظر ما مرده جلوه می کند. علیرغم خصوصیات گوناگون، این پدیده از قواعدی پیروی می کند که شناخت آنها می تواند در بهره گیری مناسب از رنگ کمک و راهنمایی مؤثری باشد و با فراگیری قواعد استفاده از رنگها می توان محیط زندگی را به مکانی دلپذیر تبدیل نمود. (دکتر ملجائی، 1367، ص 11)
حافظه موضوعی است که از دیر زمان انسان به آن توجه داشته و همراه برای شناخت و بهبود آن کوشیده است. بدون حافظه، ما با هر چیزی به گونه ای مواجه خواهیم شد که گویا قبلاً آن را تجربه نکرده ایم. ارزش حافظه آنگاه بر ما روشنتر می شود که بخواهیم بر اساس موارد به خاطر سپرده شده، استدلال و قضاوتی داشته باشیم. به اضافه ما می توانیم با زمان وارد معامله شویم. ارتباط دادن زمان حال به گذشته و پیش بینی نسبت به آینده، به دلیل وجود چیزهائی است که ما در حافظه مان انبار کرده ایم. حتی ادراک ما از وجود خود نیز بستگی به یادآورهای ما نسبت به گذشته مان است.(جعفریان، 1375 ص 13)
فرضیات پژوهش:
رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد. بین رنگ و حافظه رابطه مستقیم وجود دارد.
متغیرهای اساسی پژوهش:
الف: متغیر وابسته: متغیر وابسته پاسخ برون داد یا ملاک است و عبارت از وجهی یا جنبه ای از رفتار یک ارگانیزم که تحریک شده است. متغیر وابسته متغیری است که مشاهده یا اندازه گیری می شود تا متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود. در پژوهش حاضر متغیر وابسته حافظه دانش آموزان می باشد.
ب:متغیر مستقل: متغیر مستقل به مغییری گفته می شود که از طریق آن متغیر وابسته تبیین یا پیش بینی می شود. به این متغییر، متغییر محرک یا درون داد گفته می شود و متغییر است که توسط پژوهشگر دستکاری می شود، در پژوهش حاضر متغییر مستقل رنگ می باشد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:85
فهرست مطالب:
مقدمه:
خاستگاه عقده اختگی در زنان
فرار از زنانگی
عقده نرینگی در زنان از نگاه مردان و زنان
تصورات پسران از دختران تصورات ما از رشد زنان
زنانگی سرکوب شده
سرد مزاجی زنان از دیدگاه روانکاوی
مسئله آرمان تک همسری
تنش پیش از قاعدگی
بی اعتمادی میان زن و مرد
وحشت از زن
ملاحظاتی در باب تفاوت خاص وحشت مرد و زن از یکدیگر
انکار واژن
بررسی معضل اضطراب های تناسلی خاص زنان
عوامل روانزا در اختلالات عملکردی زنان
ارجگذاری بیش از حد به عشق
بررسی زن متعارف امروزی
مسئله آزارطلبی زنان
تغییرات شخصیت در دختران نوبالغ
نیاز روان رنجورانه به عشق
مقدمه:
فروید در سال 1935 اعلام کرد که سال 1912 نقطه اوج تحقیقاتش در روانکاوی بوده است. او افزود: «از زمانی که به طرح نظریه وجود دو نوع غریزه (غریزه زندگی و غریزه مرگ) پرداختم و شخصیت روانی را (د رسال 1923) به سه بخش خود، فرا خود و نهاد تقسیم کردم، تا به امروز هیچ مفهوم تعیین کننده دیگری را در عالم روانکاوی مطرح نکرده ام.»
کارن هورنای در سال 1913 تحصیلات پزشکی و دوره آموزش روان پزشکی و روانکاوی را در برلین به پایان رساند، در سال 1917 اولین مقاله خود را در باب روانکاوی به رشته تحریر در آورد، در سال 1920 در زمره اعضای برجسته «موسسه روانکاوی برلین»، که به تازگی تأسیس شده بود، در آمد، و در سال 1923 اولین مقاله از مجموعه مقالات خود را درباره روان شناسی زنان به خاستگاه عقده اختگی در زنان که در همین کتاب نیز آمده است، به چاپ رساند.
فروید تقریبا سی سال از هورنای بزرگ تر بود. هنگامی که هورنای برای رسیدن به پربارترین دوره زندگی اش آموزش می دید، فروید از دوره اوج خلاقیت های شگرفش فاصله گرفته بود. ارزیابی فروید از خودش در سال 1935 تا حدی ریشه در «بیماری کشنده» ای داشت که به تدریج زندگی و کارش را مختل کرده بود. پس از سال 1923 فروید مجدداً متوجه دلمشغولی های آغازین خود شد. این امر در آخرین اثرش، موسی و توحید (1939) به بهترین نحو انعکاس یافته است: پس از عمری تحقیق و بررسی در عرصه های علوم طبیعی، پزشکی و روان درمانی، حال، بار دیگر توجهم به مسائل فرهنگی ای معطوف شده است که دیر زمانی پیش، هنگامی که از فرط ناپختگی و جوانی راه و رسم درست اندیشیدن را نمی دانستم، مسحورم کرده بودند.
فروید محصول قرن نوزدهم بود. عصر روشنگری عرصه شکوفایی شأن فردی انسان و برتری خود بود. روش شناسی نگرش علمی موجد پیشرفت هایی چشمگیر در علوم طبیعی شده بود. در زمانی که انسان غربی هنوز به دشواری می توانست نظریه مرکزیت خورشید را در منظومه شمسی بپذیرد با نظریه تکامل داروین روبرو و کاملاً گیج و حیران شد، و این در حالی بود که نظریات فروید در باب ناخودآگاه در کمینش نشسته بود.
مسلما بعضی از ابعاد محیط زندگی فروید نیز بر نگرش او تأثیر گذاشت. او در فرایبرگ، واقع در موراویا، یکی از ایالت های اتریش، و در میان گروه اقلیت مطرودی دیده به جهان گشود و در خانواده ای یهودی و سنتی پرورش یافت، خانواده ای که مرد در آن ولی نعمت و سرور بود و زن موجودی پست محسوب می شد. جانبداری و حمایت بیش از حد مادر از فروید نیز موید اهمیت همین نظام مردسالار بوده است. امپراتوری رو به زوال اتریش – مجارستان و وین کاتولیک و آداب زاهدمآبانه، خشک مقدسانه و مزورانه جنسی در عصر ویکتوریا، که فروید در آن پرورش یافت، نیز بر او تأثیر گذاشت. فروید در مقام نابغه ای مرد به نوعی روان شناسی مردانه شکل بخشید که پایه هایش را بر اصول لایتغیر کالبدشناسی - «کالبد انسان تقدیر اوست» - استوار ساخته بود، اصولی که پشتوانه شان قوانین و روش شناسی های علمی قرن نوزدهم بود.
فروید اعلام کرد: روانکاوی شاخه ای از علم است و می تواند به پیشبرد جهان بینی علمی کمک کند. واقعیت ها داده های حاصل از تجربه علمی محسوب می شد. واقعیت ها را می شد مشاهده کرد، سنجید و عینیت بخشید. این امکان وجود داشت که آن ها را در تجربه هایی تکرارپذیر و یکسان با نتایجی پیش بینی شده ضبط و مهار کرد. در مورد این تجارب فرضیه هایی مطرح می شد که در صورت تأیید به قانون بدل می گشت.
کارن هورنای در هامبورگ و در میان خانواده ای پروتستان و اندکی فراپایه تر از طبقه متوسط دیده به جهان گشود. پدرش انجیل خوانی قهار و مادرش آزاداندیش بود. کارن هورنای در نوجوانی دستخوش تب و تابی مذهبی شد که البته در آن زمان در میان دختران بالغ حالتی معمول بود. خانواده او به لحاظ اقتصادی و اجتماعی از امنیت کامل برخوردار بود. پدرش، برنت هنریک واکلز دانیلسن، ناخدای کشتی بود که بعدها شهروندی آلمانی و سپس ناخدا یکم شرکت کشتیرانی نورث جرمن لوید شد. هورنای در جوانی همراه پدرش به سفرهای طولانی دریایی می رفت و همان سفرها توشه عشق مادام العمرش به سفر و علاقه اش به مکان های عجیب و دورافتاده شد. مادرش، کلوتیلده ماری ون رنزلن، هلندی بود.
اختلاف محیط زندگی فروید با محیط زندگی هورنای بسیار زیاد است. والدین فروید هنگام تولد او در تنگنا قرار گرفتند و شرایط اجتماعیشان به دلیل عرق ملی فزاینده چک ها در برابر حاکمیت اتریش و نیز خصومت چک ها با اقلیت یهود و آلمانی زبان بیش از پیش وخیم شد. وقتی فروید سه ساله بود، افول صنعت نساجی، که پدرش در مقام تاجر پشم به آن وابسته بود، خانواده را به وین کشاند. هنگامی که فروید دوازده سال داشت، فردی مسیحی پدرش را مسخره کرد و او متوجه «عجز و بزدلی» پدر شد. این وضعیت ذهن فروید را آشفته کرد و حتی تا میانسالی نیز به دنبال جایگزینی آرمانی برای پدر شکست خورده اش می گشت.
گرچه هورنای در سفرهای طولانی دریایی اوقات زیادی را با پدرش می گذراند، بیش تر تحت تأثیر و نفوذ مادرش بود. هورنای به دلیل غیبت های طولانی و مکرر پدرش، بیش تر اوقاتش را با مادر پویا، هوشمند و زیبایش می گذراند، که اغلب جانب برنت، برادر بزرگ کارن را می گرفت. کارن برادرش را می ستود و به او وابسته بود، اما از اواسط دوره نوجوانی، برادر دیگر نقش چندان مهمی در زندگی او ایفا نکرد.
حتی در پایان قرن نوزدهم نیز پزشک شدن زنان بسیار نامعمول بود، اما کارن هورنای به تشویق مادرش تصمیم گرفت پزشکی را پیشه خود سازد. او برای گذراندن دوره آموزش پزشکی، روان پزشکی و روانکاوی به برلین رفت.
هورنای در نوشته هایش هرگز به انگیزه اش در انتخاب حرفه روانکاوی اشاره نکرده است. او دانشجویی عالی و اغلب شاگرد اول کلاس بود. توانایی و شخصیتش باعث شد استادان و نیز همکلاسی های مذکرش به دیده احترام به او بنگرند.
کارن در سال 1909 در 24 سالگی با وکیلی برلینی به نام اسکار هورنای ازدواج کرد و از او صاحب سه دختر شد، اما به دلیل اختلاف سلایق و سر و کار داشتن روزافزون با جنبش روانکاوی در سال 1937 از او جدا شد. احتمالا مشکلات مادری و شاغل بودن و پایان دادن به ازدواجی که از نظر او دیگر بی معنی بود در علاقه روزافزونش به روان شناسی زنان موثر بوده است. اما به گمان من، علاقه کارن بیش تر زاییده تعهدش نسبت به روانکاوی، اشتیاقش به تحقیقات و تیزبینی و بصیرتش در مشاهدات بالینی بود. کشف ناهماهنگی و تناقض میان نظریات فروید در روانکاوی و نتایج درمانی ای که هورنای از اعمال این نظریه ها گرفت نیز او را ترغیب کرد که در روانکاوی بعد درمانی را نیز مد نظر قرار دهد.
کارن هورنای مستقیما در فعالیت های اجتماعی شرکت نمی کرد، اما از مسائل اجتماعی و موقعیت جهان آگاه بود و سخاوتمندانه از سازمان های امدادی و اهداف آزادی خواهانه حمایت می کرد. در سال 1941 به وضوح پرده از موضع ضد فاشیستی اش برداشت و اعلام کرد: «اصول دموکراتیک آشکارا با جهان بینی فاشیستی در تضادند و بر استقلال و قدرت فرد تأکید می کنند و بر حق مسلم او برای خوشبختی پای می فشارند.»
هورنای را ابتدا کارل آبراهام، که فروید او را یکی از تواناترین شاگردان خود می پنداشت، و سپس هانس زاخس، که فروید را می پرستید، مورد تحلیل روانکاوانه قرار دادند. احتمالاً تحلیلی که به دست چنین مریدان وفاداری انجام می گیرد به اصول روانکاوی فرویدی پای بند است.
اما ریشه ها و تجارب اولیه کارن هورنای نیاز به افق هایی وسیع تر را در او ایجاد کرده بود. هورنای از دل و جان به علم نوظهور قرن بیستم علاقه مند بود و مسلماً این علاقه و عطش در پزشک و روانکاو شدن او سهمی بسزا داشت.
هورنای می گوید: «فروید در برخی از آثار اخیرش با تأکیدی فزاینده ما را به نوعی یکسویه نگری در تحقیقات تحلیلیمان سوق داده است. منظورم این واقعیت است که تا همین اواخر تنها روان پسران و مردان موضوع تحقیق محسوب می شد. دلیل این امر کاملاً روشن است. روانکاوی آفریده نابغه ای مذکر است و تقریبا تمام کسانی که نظریه های او را بسط داده اند مرد بوده اند. بنابراین، به سادگی می توان دریافت که چرا آنها بیش تر تلاش خود را صرف گسترش روان شناسی مردان کرده اند و رشد روانی مردان را بیش از زنان درک می کنند.
یکی دیگر از دلایلی که در آغاز علاقه دکتر هورنای را به روان شناسی زنان جلب کرد مشاهدات بالینی او بود که با نظریه لیبیدو مغایرت داشت. علاقه هورنای به آثار گئورگ زیمل، فیلسوف اجتماعی (آلمانی)، و نیز آثار انسان شناختی دلیل بعدی علاقه اش به روان شناسی زنان بوده است. تدوین اصول روان شناسی مردان و زنان راه را برای کل فلسفه شخصی او هموار کرد.
هورنای در خلال دوره فراگیری تحلیل و پس از آن کدام یک از نظریات جنسی فروید را مدنظر قرار داد و به کار بست؟ نظریه اولیه فروید (1895) بر این فرض استوار بود که ناکامی جنسی دلیل اصلی روان رنجوری است. او گفت هدف غریزه جنسی، که در دوران طفولیت متجلی می شود، رفع تنش است و موضوعش نیز خود شخص یا جایگزینی است که این تنش را فرو می نشاند. به عقیده فروید فرد روان رنجور در عالم خیال همان کاری را می کند که آدم منحرف در عالم واقعی انجام می دهد و کودک دارای انحراف چند شکلی است. فروید مفهوم میل جنسی را چنان بسط داد که علاوه بر میل به ارضای تناسلی، همه لذت های جسمی و احساس عطوفت و محبت را نیز در بر گرفت.
به عقیده فروید، حیات جنسی انسان به سه دوره تقسیم می شود. اولین دوره میل جنسی دوران طفولیت است که بعدها به سه مرحله دهانی، مقعدی و قضیبی تقسیم می شود و با عقده ادیپ به اوج می رسد. دوره دوم، بین سنین هفت تا دوازده مرحله نهفتگی است. این دوره با رفع عقده ادیپ و تحکیم و تثیبت فراخود در روان نوجوان آغاز می شود. بلوغ، دوره سوم است که از دوازده تا چهارده سالگی را در برمی گیرد و به بلوغ تناسلی، انتخاب هدف جنسی از جنس مخالف و آمیزش جنسی منجر می گردد.
گرچه مشاهدات بالینی فروید همواره معتبر شمرده شده و به ندرت زیر سوال رفته است، تعبیر و تفسیرهای نظری ای که بر اساس آن ها بیان شده، محل بحث و مناقشات بسیاری بوده است. فروید می گفت در وهله اول به تحقیقات علاقه مند است و درمان از نظر او در مرحله دوم قرار دارد، اما از نظر کارن هورنای، مداوا در اولویت قرار داشت. به همین دلیل، او را معلم و تحلیلگری ناظر قلمداد می کرده اند. قابلیت ها و توانایی او در تعلیم و تربیت نمایانگر توانایی ذاتی او در تحقیقات بالینی بود.
دکتر هورنای تمامی ابعاد رویکرد مثبت خود را نسبت به روانکاوی در حین پروردن نظریاتش درباره روان شناسی زنان مدنظر قرار داده و به کار بسته است. او در فرار از زنانگی به نظریه من در باب رشد زن ارجاع می دهد. در انکار واژن از عبارت روان شناسی زنان به عنوان یک کل استفاده و از فروید و هلن دویچ انتقاد می کند. هورنای در این مقاله به کرات می گوید نظریه من و این نظریه را با استفاده از داده های بالینی خود ثابت می کند. گرچه هدف او در مسئله آزارطلبی زنان ارزیابی نقادانه تفسیر کلاسیک آزارطلبی است، این اصطلاح را با استفاده از افکار و عقاید خود در قالبی کاملاً بالینی تشریح می کند. او تأثیر شرایط فرهنگی را نیز در مشکل آزارطلبی بررسی می کند. همین افق های جدید، شامل رویکردهای پویش شناختی روانی، پدیدار شناختی و فرهنگی، او را به سوی مضمون بسط یافته در اثرش به نام شخصیت روان رنجور عصر ما سوق داد: پیامدهای تأثیر فرهنگ بر مردم، صرف نظر از جنسیتشان.
در اولین مقاله کتاب حاضر به نام خاستگاه عقده اختگی در زنان هورنای نظر فروید را در مورد عقده اختگی زیر سوال می برد. فروید می گفت تصور اختگی در زنان زاییده حسادت دختران به آلت رجولیت پسران است. دکتر هورنای با استفاده از شواهد بالینی شرح می دهد که هم مردان و هم زنان در تلاش برای مهار عقده ادیپ اغلب یا دچار نوعی عقده اختگی می شوند یا به سوی همجنس خواهی سوق می یابند.
هورنای در فرار از زنانگی در مورد تعمیم مفهوم حسادت به آلت رجولیت به مرحله مفروض قضیبی نظر می دهد. این نظریه، که فقط به آلت تناسلی مرد می پردازد، کلیتوریس را نیز نوعی قضیب فرض می کند. هورنای به نقل از گئورک زیمل، فیلسوفی اجتماعی که جهت گیری اساساً مردانه جامعه ما را بررسی کرده است، می گوید با فرض حسادت اولیه دختران به آلت رجولیت، بر مبنای استدلالی پسینی / تجربی به منطق نیروی پویای عظیم نهفته در این حسادت دست پیدا می کنیم.
هورنای به عنوان یک زن در مقابل نظریه مردگرایانه فروید این سوال را مطرح می کند که پس نقش مادری چه می شود؟ آگاهی شادی بخش مادر از وجود موجود زنده دیگری در رحم خود چه نقشی ایفا می کند؟ خوشبختی وصف ناپذیر انتظار، انتظار روزافزون تولد موجودی جدید، چه تأثیری دارد؟ و نقش شادی و سعادت مادر هنگام تولد فرزندش چیست؟ نظریه حسادت به آلت رجولیت تمام این ها را انکار می کند و شاید دلیل این امر ترس و حسادت جنس مذکر بوده باشد. از نظر هورنای، این حسادت نه پدیده ای غیر طبیعی، که تجلی حسادت دو جانبه و جذابیت دو جنس در نزد یکدیگر است. این حسادت در مراحل بعدی به دلیل مشکلات مربوط به فرو نشاندن عقده ادیپ به پدیده ای آسیب شناختی تبدیل می شود.
دکتر هورنای در وحشت از زنان به وحشت مردان از زنان می پردازد، وحشتی که احتمالا باعث شده است مردان نظریه مردگرایانه حسادت دختران به آلت رجولیت را مطرح کنند. در طول تاریخ زن از نظر مرد همواره موجودی منحوس و مرموز بوده است، به خصوص در دوره قاعدگی. انسان همواره در مواجهه با هراس هایش به انکار و دفاع متوسل می شود. در این عرصه مردان در برخورد با زنان چنان موفق بوده اند که حتی خود زنان نیز از حقیقت امر غافل مانده اند. مردان از راه عشق و تحسین، وحشت خود را انکار می کنند و با تسخیر وجود زن، تحقیر او یا لطمه زدن به اعتماد به نفسش از خود دفاع می کنند.
دکتر هورنای در همین مقاله به تأکید می گوید هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که فرض کنیم تمایلات قضیبی پسر بچه ها نسبت به نفوذ در آلت تناسلی مادرانشان ماهیتی آزارگرانه دارد. از این رو، بدون در دست داشتن شواهد دقیق در هر یک از موارد نمی توان اصطلاح مذکر را معادل آزارگرانه و مونث را به معنای آزارطلبانه فرض کرد. هورنای مجدداً بر ضرورت شواهد دقیق تأکید می کند و هشدار می دهد که نظریه پردازی های ناموثق و نادرست ممکن است بهای گزافی در پی داشته باشند. حتی تحلیلگران با سابقه و مجرب نیز اغلب نظریه منفعل و آزارخواه بودن زنان و فعال و آزارگر بودن مردان را طبیعی می انگارند. چنین مفاهیمی بر اساس نظریه های نامعتبر و نادرست قبول عام یافته اند.
دکتر هورنای این اندیشه را نیز مطرح می کند که مفهوم غبطه به آلت رجولیت ممکن است در حسادت مردان نسبت به زنان ریشه داشته باشد. هنگامی که هورنای پس از سال ها تحقیق درباره زنان، کار تحلیل مردان را آغاز کرد، از شدت حسادت عمیق مردان به آبستنی، زایمان، مادری، پستان ها و عمل شیر دادن زن ها سخت متعجب شد.
گرگوری زیلبورگ، روانکاو معاصر کارن هورنای، از حسادت مردان نسبت به زنان سخن می گوید، حسادتی که به لحاظ روانزایی دیرپاتر و از این رو بنیادی تر از غبطه زنان به آلت رجولیت است. او می افزاید: بی شک به محض آن که بیاموزیم پرده مردگرایانه را از روی داده های مهم روان شناختی پس بزنیم، با بررسی های بیشتر و عمیق تر روان انسان، می توانیم به اطلاعات روشنگرانه بسیاری دست پیدا کنیم.
هورنای در مسئله آرمان تک همسری با جانبداری مغرضانه از مردان مخالفت می کند و این عقیده رایج را که مردها بیش از زن ها به چند همسری گرایش دارند مردود می شمارد و آن را نظری نامستدل و غیر منطقی توصیف می کند. در مورد اهمیت روان شناختی احتمال آبستنی پس از مقاربت هیچ اطلاعات مفیدی وجود ندارد. به علاوه این نظریه که دلیل تمایل زن به آمیزش جنسی غریزه تولید مثل است و پس از آبستنی این تمایل از بین می رود از پشتوانه منطقی برخوردار نیست.