لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:52
مقدمه
بروز مکرر تن فروشی برای بقا به عنوان یگانه راهکار نزد دختران متواری از خانه (پدری) خود نمایانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذیرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است.
یکی از نمونه های بارز و رو به افزایش خشونت علیه زنان در سال های اخیر در کشور پدیده فرار دختران از خانه است. علیرغم عدم وجود آمار دقیق و اطلاعات مبتنی بر تحقیقات، پدیده فرار دختران از منزل در سال های اخیر در ایران رو به رشد بوده است.
درک و بررسی پدیده فرار دختران از منزل، ملزوم بررسی مفاهیم ارزشی و کلیدی دیگری است چون مفهوم «بکارت» و معانی مجازی فرهنگی «دختر بودن» در چارچوب نظام کهن مردسالارانه و متعصب مذهبی ایران و خصوصاً درک همه جانبه از عمق و ابعاد گسترده خشونت علیه زنان در جامعه.
گستاخی نهفته در عمل گریز از حیطه کنترل و حفاظت مردان (که به ویژه مترادف است با مفهوم خانه و خانواده بنا بر نگرش سنتی) یکی از مهمترین عوامل موثر در ایجاد فضای رعب آور و باز تولید تابوهای متعدد فرهنگی حول پدیده اجتماعی دختران فراری است. آنچه پدیده دختران فراری ایران را از سایر نمونه های مشابه اجتماعی آن در سطح جهانی متمایز می سازدتنوع علل گریز از خانه در وهله نخست است. به عبارت دیگر نوجوانان دختر در ایران بر خلاف سایر کشورهاـ که فقر مادی انگیزه اصلی گریز از خانه و هجرت به خیابان است ـ به دلایل گوناگونی که همگی حاکی از وجود و بروز پیاپی خشونت در محیط خانوادگی ایشان است تصمیم به فرار می گیرند و نیاز مالی فرد یا خانواده وی تنها بخشی از جامعه دختران متواری را شامل می شود.
گریز از بند خشونت جسمانی و یوغ اعتیاد و اسارت های جنسی و همچنین امید به آغاز زندگی نوین و مستقل از جمله دیگر انگیزه های رایج در تصمیم به فرار دختران و هجومشان به شهرهای بزرگ به ویژه تهران است. بنابراین در درجه نخست هر پژوهش رسمی و علمی ملزم است که ساختار و جایگاه خانواده را بازبینی کرده و تصویر مثبت ولی نادرست و افراطی رایج در فرهنگ مان از این پدیده را به نقد بکشد.
تحقیقات معتبر باید در بررسی خود بر ناامن بودن محیط خانه برای افرادی که از آن گریزان می شوندتأکید کنند.
از سوی دیگر گر چه فرار یک دختر از منزل معادل برقراری رابطه جنسی برای بقا توسط وی نیست اما بدلیل بالا بودن احتمال وقوع این امر به ویژه در چند روز ابتدای فرار بررسی پدیده اجتماعی فرار دختران با تحقیق حول جمعیت زنان ویژه و روسپی های جوان در هم تنیده شده است. در اینجا دو نکته را لازم به تذکر می دانم. اولاً بروز مکرر تن فروشی برای بقا به عنوان یگانه راهکار نزد دختران متواری از خانه (پدری) خود نمایانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذیرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است. به عبارتی دیگر اگر نظام دولتی و جامعه ما ابزار و کانون های متعدد و قابل دسترس دیگری را برای امرار معاش و گذران وقت برای دختران (و پسران جوان) تولید و تثبیت کرده بود اولین ساعات رهایی از قید و فشارهای موجود در خانه اینچنین ساده معادل با تن فروشی و درگیرشدنشان در باندهای فحشا نمی شد.
نکته دوم آنکه از منظر فرهنگی نیز دختران فراری، زن خیابانی و روسپی های جوان در ذهنیت عامه ما همواره مترادف همدیگر قلمداد می شوند. ریشه این نگرش عمومی را می توان در سطحی وسیع تر در فرهنگ مان جویا شدکه در آن زنان و دختران در اجتماع ما همواره معادل هستند با کاربرد صرفاً جنسی ایشان ( آن هم برای مردان جامعه ما). «بکر بودن» یک تن نقطه جذابیت فرد برای تسخیر و اکتساب (لااقل تن) اوست.
«گریزان بودن» وی از سویی نشانگر بی کس وکاری وی و بالنتیجه قابل دسترس بودنش برای شکارچیان تن است و از سویی دیگر زنگ خطری برای «غیرت ورزان» جامعه مرد سالار ماست تا به اعمال خشونت بیشتر سعی در پنهان سازی زنان و دختران کشور نمایند. حجاب اجباری به عنوان نمادین ترین راهکار رسمی برای تأمین و تثبیت «عفت زنانه» همزمان یادآور مفهوم کهن «محجوبیت» (که ساختار مفعولی ست) به عنوان یگانه صفت نیک و برازنده برای جنس مونث در فرهنگ ما می باشد و معادل با باز تولید جایگاه اجتماعی زنان ـ در پرده ماندن و محصور بودن جنس مونث ـ در چارچوب این نظام مردسالار است.
غالب فعالیت های دولتی و حکومتی پیرامون «مجرم سازی» و انکار حقوق دختران فراری در ایران باقی مانده است. اخبار رسانه های کشور و پژوهش های مستقل و رسمی نشانگر آنست که تاکنون بیشترین تلاش ها و مسئولان امر در این زمینه حول بازگرداندن هر چه زودتر افراد به خانواده هایشان و تخلیه فوری اماکن مخصوص رسیدگی به این جماعت (زندان ها و مراکز نگهداری موقت دولتی) همراه با کمترین توجهی به اهمیت ریشه یابی این پدیده رو به افزایش اجتماعی بوده است. از این رو سازمان های غیر دولتی و افراد داوطلب متعددی که در زمینه های گوناگونی چون مددکاری اجتماعی روانکاوی ایجاد شبکه های کمک رسانی گوناگون ارزیابی و مبارزه حقوقی و آموزش های علمی آسیب شناسانه پدیده گریز دختران و عواقب گسترده و غالباً دردناک آن فعالیت کرده و می کنند عمیقاً قابل تحسین هستند.آنچه مسلم است ابعاد وحشتناک رشد این پدیده در جامعه متلاطم مان که طیف وسیعی از نگرانی های بهداشتی( سلامت روحی و جسمانی خصوصاً نسل جوان) و تنزل ارزش های فرهنگی و انسانی به ویژه نگرش عمومی نسبت به زنان و دختران در کشورمان را به همراه دارد می تواند موثرترین انگیزه برای تأکید بر اهمیت انجام پروژه های عمیق علمی و حمایت از فعالیت های موجود در این زمینه باشد.
بیان مسأله :
پدیده دختران فراری با گسترش روزافزون خود امروز به عنوان یک تهدید جدی برای کانون گرم خانواده ها مطرح و عامل افزایش ناهنجاریهای اجتماعی در شهر شناخته شده است شهر تهران از جمله شهرهایی است که این پدیده در آن همچون زنگ خطری دائم در گوش شهروندان شنیده می شود و بیم آسیب های اجتماعی گوناگون را گوشزد می کند بر اساس آمار، میزان سن دختران فراری 15 تا 20 سال است و سن دختران فراری در حال کاهش است.
دختران فراری اقدام خود را نوعی اعتراض می دانند و خود را قربانی روابط ناسالم در خانواده ها و فراموش شده در جامعه می دانند.
دختران به علت اختلافات فکری که بین آنها و خانواده هایشان رخ می دهد و به نیازها و امکانات مورد نیاز آنها توجه کافی نشده است دچار کمبودهای عاطفی و احساسی گشته اند و برای نجات از چنین وضعیتی بهترین راه ممکن که در عین حال مذموم ترین راه می باشد را انتخاب می کنند.
تحقیقات اجتماعی صورت گرفته نشان می دهد که گزارشهای بی شماری درباره ولگردان خیابانی مرد و باندهای تبهکاری نوشته شده است، اما در این مطالعات تنها اشاره ای کوتاه و گذرا به زنان شده است (آن کمپل) دختران را در باندهای خیابانی نیویورک مورد مطالعه قرار داده است این موضوع از زمانی به عنوان پدیده اجتماعی مورد توجه قرار گرفت که تعداد دختران فراری زیاد شد و نظم و امنیت جامعه را زیر سؤال برد، نگاهی گذرا به تاریخ گذشته، سرزمین ما نشان می دهد که زنان همیشه در پشت پرده قرار گرفته اند. شمار بسیار اندکی از زنان توانسته اند در زمینه های مختلف تواناییهای خویش را به اثبات برسانند. بیایید دورتر نرویم همین قاجارها زن را به عنوان ضعیفه می شناختند. همین گذشته به ارث مانده در خانواده ها این اصل را تأکید می کند که زنان را از حقوق انسانی خویش محروم سازند و با بهانه های مختلفی چون (احساساتی بودن، مادر بودن، مطیع شوهر بودن) از وظایف اجتماعی ـ سیاسی کنار گذارند و چنین تعصباتی حتی تا آنجا پیش می رود حق تحصیل ـ تفریح و غیره را به دختران و زنان ندهند، ولی پس از گسترش آگاهیهای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی زنان توانسته اند به تواناییهای خویش پی ببرند و راهی را برای اثبات خویش پیدا کنند و اگر ارزش های سنتی جامعه و خانواده با آن به مخالفت برخاست راهی ناهنجار را انتخاب نمایند جامعه کنونی ایران باید زن را به عنوان یک موجود اجتماعی که نیمی از جامعه بشریت را تشکیل می دهد بپذیرد اما آمار منتشره از فرار دختران حاکی از این واقعیت است که جامعه هنوز به نیازها و احساسات و علایق دختران توجه ننموده است.
در این تحقیق برآنیم تا عوامل مؤثر بر بروز چنین پدیده ای را دریابیم و درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر برآییم.
1) چرا دختران از خانه فرار می کنند؟
2) وضعیت اقتصادی چه تأثیری در فرار دختران از خانه می تواند داشته باشد؟
3) بها ندادن به دختر در خانواده به عنوان یک فرد چه تأثیری در فرار دختران از خانه دارد؟
4) آیا عدم ثبات خانواده می تواند یکی از دلایل فرار دختران باشد؟
مقاله درباره بررسی زمینه های اجتماعی و فرهنگی فرار دختران از خانه