فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات40
* * *
ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش
بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیة عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.
تولد حضرت محمد ( ص)
دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشگین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.
تاریخ تولد حضرت محمد (ص)
تولد با سعادتش بروایت عامه بتاریخ 13 فروردینماه شمسی مطابق 20 آوریل سال 569 میلادی و 12 ربیع الاول سال عام الفیل و بنظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر 5 اردیبهشت شمشی- 25 آوریل 569 میلادی- 17 ربیع الاول درشهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.
نسبت محمد (ص)
آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.
مدفن عبدالله
شهر مدینه را آنزمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم بدنیا آمد.
خواب دیدن آمنه
آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.
به دایه سپردن محمد (ص)
ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را بخارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخواری فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همة عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.
آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد بآنها نمی دهند.
بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایة مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.
حلیمه او را قبول کرد
حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.
حلیمه سعدیه به او شیر می داد و محمد جز از پستان راستش شیر نمی نوشید و مانند کسی که بداند شیر پستان چپ حق برادر رضاعی اوست از نوشیدن شیر آن پستان خودداری می کرد.
شیما دختر حلیمه از محمد پرستاری می کرد و با او همبازی بود، تا اواخر سن چهار سالگی بخوشی و شادمانی بین طایفة بنی سعد پرورش یافت و از برکت وجود محمد برکت و وسعتی در آن طایفه پدید آمد که مورد توجه همه قرار گرفت.
احترام محمد (ص) در بزرگی نسبت به حلیمه
این طفیل گفت روزی پیغمبر را دیدم که گوشت قربانی بمردم می داد، ناگاه زنی وارد شد از جای برخاست و ردای خود را بر زمین انداخت و آنزن را بر رویش نشاند، از حاضرین پرسیدم این زن کیست؟ گفتند حلیمه مادر رضاعی محمد (ص) است.
مرگ مادر
شش سال از سن شریفش نگذشته بود که بهمراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.
هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغدیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات92
مقدمه: ۱
«مادر علی» ۱
«چگونگی متولد شدن علی درکعبه» ۲
صورت علی: ۴
القاب امیرالمؤمنین ۵
تربیت امام علی: ۵
«علی (ع) و تزکیه نفس» ۶
نفس ازنظر قرآن ۷
«علی و ذکر» ۷
ذکر خدا چیست؟ ۹
علی پدر عرفان اسلامی: ۱۰
به قول استادشهیدمطهری: ۱۴
علی و جهاد ۱۵
«مفهوم جهاد» ۱۶
اهیمت جهاد ۱۸
«چند آیه دربارهی اهیمت جهاد» ۱۸
جهادعلی و شرایط زنان ۱۹
علی و نماز ۲۱
علی و کارو انفاق ۲۲
دیدگاه و کردار امام ۲۵
علی و زهد و پارسایی ۲۵
مفهوم زهد. ۲۶
«ازدواج علی» ۲۷
نقش حضرت فاطمه زهرا در زندگی حضرت علی (ع) ۲۸
«ولادت فاطمه زهرا» ۲۸
ازدواج علی با فاطمه ۲۹
امام علی (ع) ۳۳
صفات بارز در امیر مومنان علی (ع) ۴۶
صراحت : ۴۶
اعتماد بنفس : ۴۶
استبداد ,آفت قومیت ۸۸
ولاء چیست و موالی چه کسانی هستند؟ ۸۸
درتاریخ علوم، کاوشهای بسیاری صورت میگیرد تا بنیانگذار و پدرهرعلم شناخته شود، بدین منظور که به آبشخور اصلی آراء و اندیشههای گوناگون رسیده و در هرموضوعی به اصل آن رجوع گردد اندیشمندان واقعی درمطالعات و تفکرات خویش معمولاً به منابع اصلی و اولیه توجه دارند و آب را از سرچشمه مینوشند و جویبارهای متعدد – هرچند که زلال و گوارایند عطش آنها را برطرف نمیکند و اگر چندصباحی هم از آن جویبارها مینوشتند ولی همیشه درامید رسیدن به سرچشمة اصلیاند. بدون شک سرجشمه بسیاری از علوم – از جلمه عرفان گرفته تا علم حدیث و رجال و اصول فقه و رشتههای علوم انسانی و ریاضی و حکمت متعالیه را در برابر انسان گشوده است مفسران واقعی این کتاب بزرگ و پیامبران اهل بیت و عصمت و طهارتاند.
تمام کتابهای آنان در واقع شرح وبسط کلمات علی علیهالسلام است. علی علیهالسلام که تربیت شده مکتب قرآن است از وجود مربی چون پیامبر (س) سود میبرده است. پیامبربا آگاهی از استعدادهای عظیم و ؟؟؟ شگرف علی (ع) چشمههای فراوانی از معارفالهی را دراین کوه بلند حفر کرد و سیلابهای علم و دانش را از آن سرازیر ساخت. امیرالمؤمنین علی (ع) خود در این باره میفرماید: «شما به خوبی موقعیت مرا ازنظر خویشاوندی و مقام و … و بویژه ازنظر رسول خدا (س) میدانید.» از همان آغاز که رسول خدا را از بسترباز گرفتند خداوند بزرگترین فرشته و از فرشتگان خویش را مأمور ساخت را شب و روز وی را به همای بزرگواری و درستی و اخلاق نیک سوق میدهد. من ؟؟؟ روحی و رسالت را میدیدم و رایحة نبوت را استشمام میکردم، من به هنگام نزول وحی برمحمد صدای نالة شیطان را شنیدم از رسول خدا پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود این شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گشته است. آری علی (ع) شاگرد اول پیامبر و نخستین و بهترین خداشناس مکتب اسلام بوده دراسلام کسی از علی با سابقهتر، آگاهتر و مومنتر نداریم او بود که این جملة شگفتانگیز را فرمود: «اگر پرده برداشته شود بریقین من افزوده نشود»
عمربن خطاب میگوید: از رسول خد (س) شنیدم که فرمود:
«اگر هفت آسمان و هفت زمین دریک کفة ترازو گذاشته شود و ایمان علی درکفه دیگر، ایمان علی فزونی خواهد داشت.» احمدبن خلیل میگوید: درفضائی که دربارة حضرت علی (ع) وارد شده است دربارة هیچکس نقل نشده است. قاضی اسماعیل دهنائی و نیشابوری میگویند: دربارة هیچ یک از صحابه روایتی با استناد صحیح مانند علی (ع) وارد نشده است پیامبر درجائی دیگر باز میفرماید: علی امیرمومنان پیشوای متقیان و فرمانده باشکوهی است که نیکان را به بهشت پروردگار عالمیان درمیآورد هرکس که اورا تصدیق خود رستگار شود و هرکس که او را تکذیب نمود ناکام شد اگر بندة هزاران سال خدا را درمیان رکن و مقام بندگی کند تا بدنش پینه بسته و فرسوده شود ولی خدا را درهرحالی ملاقات کند که آل احمد را دشمن میدارد خداوند او را به صورت درآتش جهنم اندازد.عایشه از رسول خدا شنیدم که میگوید: «من دیدم اولین و آخرینم و علی بن ابیطالب سیداوصیاء من است براتم و محبتش وسیله تقرب به خداست حزب او حزب خدا و شیعة او انصار خدا و دشمنان او دشمنان خدایند او بعد از من امام مسلمین و مولا و امیرالمومنین است.» او با تفسیر درست حقایق قرآنی ونبوی آشنا سازد دردمندانه و دلسوزانه میفرماید: «ای مردم قبل ازاینکه مرا از دست بدهید هرچه میخواهید سئوال کنید زیرا که من به راه آسمان از راه زمین آشناترم.»
مولا علی (ع) درخطبهای دیگر فرمود:
«به خدا سوگند اگر بخواهم میتوانم هرکدام شما را از آغاز و پایان کارش و ازت تمام شئون زندگیش آگاه سازم ولی میترسم که این کار موجب کافرشدن شما به پیامبر گردد.» بیتردید باید گفت اگر علم و معرفتی هست معدن آن، علی و اولادعلی (ع) است همانطور که قرآن کریم دربیان نکتههای معرفتی گویا، حضرت علی را بارزترین شاگرد دراین مکتب دانست و ؟؟؟ نکتههای پرمغز است. حضرت علی (ع) درجای دیگر فرمود: «چیزی ندیدم مگر آنکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم.
مثلاً در زمینة تفسیر قرآن خود حضرت میفرماید:
«و نوری که باید به آن اقتدارشود آن نورهمان قرآن است آن را به سخن آرید اگرچه هرگز سخن نمیگوید اما من از جانب او شما را آگاهی میدهم، بدانید درقرآن علوم آینده و اخبارگذشته علاج درد و نظم حیات اجتماعی شماست.»
مفسران بزرگ گفتهاند:
«علی (ع) نخستین کسی بود که علوم قرآن را به چند نوع تقسیم کرد و شصت نوع آن را دیکته فرمود و برای هرنوع مثال ویژهای ذکر کرد. در زمینة فصاحت، سخنوری، ادب و بلاغت به گونهای بود که سیدرضی میگوید:«امیرالمومنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگان بلاغت است.» هرگوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هرواعظ سخنرانی از سخن او مدد گرفت درعین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. فصاحت و بلاغت حضرت علی (ع) فقط درآوردن الفاظ زیبا و چیدن آنها درکنارهم نبود بلکه پرمغز و حکمتآمیز هم بود آن حضرت اساساً سخنانش را برای ادای مقصود میگفت و آهنگ موسیقی کلامش براعماق احساسات پنجه میافکند آن گاه درپیش ازنیم صفحه این جملة ملوا را ستایش میکند و میگوید درهمة کتاب ما اگر جز این یک جمله نبود کافی بلکه کفایت بود بهترین سخن آن است که کم آن تو را از بسیارش بینیاز کند و معنی درلفظ پنهان نشده باشد و بلکه ظاهر و نمودار باشد.
اما درزمینة عرفان چه نظری وچه علمی به اندازهای از آن حضرت مطلب نقل شده است که بای هیچکس جای تردیدی باقی نمیگذارد که علی (ع) پدرعرفان است. عارفان و صوفیان چه آنان که بیراهه رفتهان و درمباحث عقلی علی را پیشوای و مقتدای خود میدانند. همة عرفا از قرن هفتم هجری به این طرف دربارة تویحد به شکل فلسفی و با مددگرفتن از کشف و شهود عرفانی بحث کردهاند. اما عارفانی کم قصد آن را دارند آب را از سرچشمة اصلی و زلال آن بنوشند و آیات قرآنی مربوط به توحید و اسما و صفات را از هنر واقعی آن فراگیرد. آن حضرت درنهجالبلاغه با دو روش به بحث توحید و خداشناسی پرداخته است: یکی از طریق توجه انسانها به پدیدهها و نظم موجود در آنها و این که پدیدهها نیازمند پدیدآورندهای است اما روش جذاب و دلنشین دیگری که دربیشتر مباحث توحیدی نهجالبلاغه ارائه شده است. روش تعلقی و مکفی است.
دربحثهای توحیدی نهجالبلاغه آنچه اساس محور و تکیهگاه همه بحثها و استدلالهاست اطلاق و لاحوی و احاطة ذاتی حق است. مسأله دیگر «سباطت مطلقه» و نفی هرگونه کثرت تجزی ونفی هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است و این که قدمت او زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست. کلام خدا عینالعقل اوست نه ازنوع احاطة اذهان بریک معنی و مفهوم دیگر.
علی نه تنها خدا را پرستش میکرد و به آن یگانه عشق میورزید و شب و روزش با یادحق میگذشت بلکه توانست با تفکر عقلی، یافتههای قلبی خویش را درمورد خدا و صفات و اسماء او، به تندرستی تبیین کند او درمیان مردم و دربیان اندیشها صاف و زلال توحیدی و ذوق عرفانی همچون معقول درمیان محسوس بود. او به توصیه پیامبر (س) غیراز سولک علمی درمسائل تعلقی و استدلالی کردن اندیشههای توحیدی، گوی سبقت را از همگان ربوده بود، از همین روی ما این بزرگ مرد را پدرعرفان اسلامی میدانیم.
جهاد یکی از عالیترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و بشرخاکی را که دل درطلب راحتی داند با بذل جان و مال در برابردشمن خدا به پرواز درمیآورد. چه عملی بالاتر و بهتر از اینکه اسنان با ایمان از خانه و فرزند و همسر ویاران و دوستان دست بکشد و از کاروعلایق دنیوی دل بکند و به نبرد دشمنان خدا برود، آیا سیروسلوکی بالاتر و مقامی والاتر و بهتر از این میتوان یافت بنابراین کسانی که درگوشهای به تسبیح و ذکر و ورد مشغول شوند و تنها به رازونیاز و دعا میپردازند و از خطردشمنان اسلام غفلت نمایند نه تنها سیرالله نکرده بلکه این نوعی خلود در ارض و دل بستن به دنیاست. سپس آنان که درمقام سیروسلوک و درتکاپوی رسیدن به قرب الهیاند و دوست دارند میهمان خدا باشند نباید از جهاد فیسبیلالله غافل گردند بلکه باید برای دفاع از کیان اسلام و نشر آن باوجود شرایطی از جان و مال دریغ نورزند تا انسانی وارسته وموردعنایت خدا باشند. به همین اساسا که میبینیم الگو اسوه عارفان امیرالمونین علی (ع) درتمامی جنگهای صدراسلام و رکاب رسول خدا شرک کردند و از کیان اسلام و قرآن دفاع نمود و ارکان اسلام را محکم کرد و هرگز نگفت درگوشهای به عبادت مشغول میگردم بلکه درجهاد در راه خدا و تلاش برای استقرار ارکان اسلام را بالاترین عبادت میدانست.
علامه حلی مینویسد:
لاخلاف بین المسلمین کافه ان الدین انما تمهدت قواعده و تسیدت ارکانه بسیف مولانا امیرالمومنین (ع) لم یسبقه فی ذلک سابق و لالحقه لاحق …،
معنی هیچ خلافی بین مسلمانان نیست که پایدار و ارکان دین اسلام به شمشیر علی (ع) استحکام یافت هیچکس دراین کار به او سبقت نگرفت و بعد ازاوکسی به او محلق نخواهد شد،…. او کرب و اندوه را از چهره رسول خدا میزدود و ملائکه از حملاتش برمشرکین تعجب میکردند.
در ریشه واژه جهاد اختلاف است بعضی اهل لغت چنین گفتهاند جهاد اگر از ریشه «جهد» باشد به معنای وسعت، قدرت، توان و طلاقت است. و اگر از مادة «جهد» آمده باشد به معنای سختی و مشقت میباشد. درمجمع البحرین آمده است: جهد هم به فتح جیم آمده (جهد) و هم به ضم جیم (جهد) و هردو به معنای وسعت و طاقت است، و بعضی گفتهاند اگر به فتح باشد به معنای شفقت است و اگر به فهم باشد به معنی ملاقت و توان است راغب میگوید: (جهد) و (جهد) هردوبه معنای ملاقات و مشقت آمده و بعضی گویند (جهد) به معنای مشقت است و (جهد) به معنای وسعت است. به هرحال هرگاه کلمه جهاد را از ریشه جهد بدانیم درصورت مجاهد به کسی گفته میشود که تمام قدرت و توان و نیروی خود را در راه هدف خود بکارگرفته است و اگر جهاد را از ریشه جهد درنظر بگیریم دراین صورت مجاهد به کسی گفته میشود که برای رسیدن به هدف خود درمشکلات گام بردارد و درسختیهای طاقت فرسا خواسته خود را پیدا میکند. به نظرمیرسد معنای اول که جماد از ماده (جهد) گرفته شده باشد با آنچه از نظرقوانین شرع مطرح است مناسبت باشد. درمجمعالبحرین آمده است، جهاد شرعاً دادن مال و جان برای اعلای کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمان است.
جهاد یک قانون عمومی در عالم خلقت است، زیرا تمامی موجودات زنده اعم از نبات و حیوان به وسیله جهاد و کوشش موانع را از سر راه خود به میدارند تا به کمال مطلوب خود برسند. ریشههای درخت دراعماق زمین برای بدست آوردن غذا و نیرو به طوردائم درحرکت و فعالیت است و اگر روزی این کوشش را ترک کند ادامه حیات برای آن غیرممکن است و لذا اگر درحرکت خود دراعماق زمین با موانعی برخورد کند چنان چه قادر باشد آن را سوراخ کند و به مسیر خود ادامه میدهد. عجیب این است که ریشههای نازک و لطیف گاهی همانند متدهای فولادی با موانعی به نبرد برمیخیزند و اگر احیاناً این توانایی را نداشت راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن مانع میگذرد.
۱- یا ایتها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماویهم جهنم و بئس المقیر.
ای پیامبر با کافران و منافقان به جهاد برخیز و پیکار کن و برآنان سخت بگیر جایگاه آنان جهنم است و به جایگاهی است.
۲- یا ایها النبی مرض المومنین علی القتال …؛
ای پیامبر مؤمنان را به جنگ با دشمنان تحریک کن.
۳- ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل علی العالمین.
اگر خداوند بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع ونابود نمیکرد فساد روی زمین را میگرفت ولی خداوند برجهانیان منت میگذارد و از سرلطف خود بربندگانش اجازه نمیدهد که ناپسندی و فساد درجهان پیروز گردد زیرا که او خدای فضل و کرم برتمامی اهل این عالم است.
۴- وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین و کله لله .
ای مسلمانان با کافران به پیکار و جهاد برخیزید تا در روی زمین فتند و فسادی باقی نماد و دین خدا آیین همگانی گردد.
بدون تردید ارزش هرکاری و عملی بستگی به اخلاص آن عمل و موقعیت و شرایط و تحقق آن کار دارد. و هرچه عمل خالصتر و خداپسندانهتر باشد ارزش آن بیشتر است. چیزی که درآن شک و تردیدی وجود ندارد این است که پیکار و جهاد علی (ع) تنها برای خدا و تقویت اسلام بود. او درمیدانهای جنگ به این هدف میجنگید که جمعیتی هدایت شوند و از تاریکیها به نورحق روی آورند و از قعرجهنم به اعلی اعلیین بهشت راه یابند.
این حقیقت را دریکی از خطبههای حضرت درجنگ صفین به یارانش ملاحظه میکنیم در آن موقعی که یارانش از تأخیر فرمان جنگ صفین ناراحت بود به آنها فرمود: به خدا سوگند هرروزی جنگ را به تأخیر میاندازم به خاطر آن است که آرزو دارم عدهای از آنها به جمعیت ما بپوندند و هدایت شوند و در لابهلای تاریکیها پرتویی از نور مرا ببینند و به سوی من آیند. و ازطرف دیگر جهادعلی درشرایطی بود که اسلام درغربت و تنهایی به سر میبرد نه عده و جمعیتی داشت و نه نیرو و قدرتی، ازنظر سلاح و امکانات درحد صفر بود و از جهت سرباز و لشکر ضعیف بود و تعداد نفراتی که در پیامبر اسلام گرویده بودند هم اندک بود و هم امکانات مالی نداشتند و درجنگ «بدر» تنها چند مرکب برای لشکر اسلام بیشتر نبود و دربعضی جنگها چند روز را هرنفر به خرمایی اکتفا میکرد و درصحنه نبرد و کار زار حضور فعال داشت. درچنین شرایط و اوضاع غربت اسلام بود که علی (ع)مردانه وارد میدان جنگ میشد و یک تنه با صدها نفرمیجنگید و دشمنان اسلام را قلع و قمع میکرد و گاهی با حملة مردانهی علی درمیدانهای جنگ شکست به لشکر نیرومند دشمن وارد میگردید. امیرمؤمنان در شرایطی میجنگید که تمام کفر و شرک با یهود و نصارای جزیرهالعرب دست به دست هم دادند وبا هم پیمانی نظامی علیهالسلام بستند و تمام امکانات خود را تجهیز کردند و به میدان آوردند و جنگ احزاب «خندق» را به پاکردند. درآن جنگ تنها علی میداندار بود که عمدو بن عبد و درابه جهنم فرستاد و سایر همراهیانش را که برای نبرد با مسلمانان به میدان سوی خندق آمده بودند تارومار کرد و نیروی چند هزارنفری دشمن را مجبور به عقبنشینی کرد. این فرزند ابوطالب حیدر کرار بود که درجنگ حسین یک تنه در برابر دشمنان قوی و قسم خوردهی آنجا ایستادگی کرد و شمشیر زد تا جایی که دشمنان مجبور به عقبنشینی شدند و بالاخره علی (ع) آن کسی که درب خیبر را از جاکند و راه مسلمانان را به قلعههای یهودیان خیبر بگشود و فتح و پیروزی را برای آنان به ارمغان آورد، درچنین شرایطی جهاد امیرمومنان و خلیفه رسول الله علیبن ابیطالب معنای واقعی به خود میگیرد و نام «جهاد فی سبیلالله» را به خود اختصاص میدهد. پس اگر بگوییم اسلام بربرکت شمشیر علیبن ابیطالب حیات گرفت، گزاف نگفتهایم زیرا شمشیر علی جلو هجوم دشمنان اسلام را گرفت و نگذاشت دین چنین اسلام تضعیف گردد.
درمیان اعمال مذهبی نماز دارای اهمیت بسیار والایی است و از سابقهای بسیار دیرینه برخوردار است، چون از دیرباز درهمهی ادیان الهی نقش برجسته و مهمی داشته است. از باب نمونه درقرآن کریم از زبان حضرت عیسی (ع) نقل شده که : و او حیانی بالصلاه و الزکاه مادمت حیا؛ خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرده است تا آنگاه که زندهام.
مشابه این سخن در مورد پیامبران دیگر نیز آمده است. در تاریخ اسلام نیز نماز اولین عبادتی بود که پیامبر به برپای آن فرمان یافت و از آن پس بود که سایر احکام اسلامی تشریع شد. نماز یکی از تعلیمات بنیادی و علمی اسلام است و کانون محوری بسیاری ارزشهای اخلاقی و معنوی و اجتماعی اینم مکتب آسمانی بشمار میرود.
نماز همچون کعبهای است که ایر اعمال عبادی برگرد آن میچرخد و با آن ارتباط وثیق دارد. همچنان که در قرآن نماز همپای زکات ذکر شده است و بااعمال سیاسی عبادی حج با همه اهمیتی که دارد بدون نماز طواف ناقص و باطل است و جماد نیز روح و معنا و انگیزه و نیروی خود را از نماز میگیرد و همچنین سایر اعمال عبادی اسلام اعم از فردی و اجتماعی که به نحوی به نماز گره خورده تحت تأثیر قرار دارد. بنابراین این نماز رکنی از ارکان اصلی شریعت اسلام و آیین مسلمانی است و نه قابل تفکیک از سایر تعالیم اسلامی است و نه در هیچ حالی کنار گذاشتنی و قابل بی اعتنایی و سستی در بر پای همگانی آن که « الصلاه لاتسقط مجال ».
نماز یاد خدا و همسخین با اوست نماز اظهار خضوع و خشوع و بندگی در برابر معبودی بیهمتا و پرواز ملکوتی بندگان به سوب خداست، تا جایی که پیامبر فرمود: نور چشم من در نماز قرار داده شده ).
انسان اتز روزگاران پیشین تاکنون با هرایده و مکتبی مجبور بوده که بهکار و فعالت اقتصادی اهمیت بدهد؛ انسان مادی و دنیا گرد برای زفاه و عیش و نوش بهتر، و انسانهای الهی آبادکردن مزرعه آخرت و آرامش خاطر و برای ادامة حیات و عبادت و کمال به کار توجه نموده است.
ار این روست بیتردید میتوان گفت در طول تاریخ هر جامعهای ـ هرچند محدود و کوچک ـ بخش عمدهای از فعالیتهای خود سعی در راه مسائل اقتصادیب و کاری صرف کرده و میکنید. اسلام هم از ان جا کردین کامل و جامعی است و به تمام خواستههای انسان ارجح میژ نهد به کار و تلاش اقتصادی واهمیت فراوان داده وحتی آن را در کمال و رشد انسانها مؤثر دانسته و بیکاری و تنبلی و کمکاری را خدمت نموده است.
توجه و تأکید اسلام به مسائل مالی و کسب و کار از آن روست که بیگانگان نتواند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن میفرماید تسلط بیگانگان نتوانند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن میفرماید تسلط بیگانگان وقتی است که مسلمانان از جنبههای مالی و اقتصادی توان و بنیة کافی داشته باشند و بدون تردید ریشة تمام وابستگیها در وابستگی اقتصادی بوده است. چنان حضرت علی فرموده است: «محتاج هرکس شوی، اسیرش خواهی شد.» مع الاسف مسلمانانی که کمتر به حقایق اسلامی آگاهی دارند به اشتباه میپندارند که اسلام با کار و فعالیت اقتصادی میانهای ندارد و پیروان خود را به عزلت و گوشهنشینی سفارش میکند.! اما باید گفت: اسلام همان گونه که جنبههای روحی ومعنوی انسانها را موردعنایت قرارداده و بعضی عبادتها را واجب و برخی را مستحب نموده، جهاد و کفر ستبری را برای بقای حق و حقیقت ضروری دانسته به همسرداری و علاقه به فرزند برای بقاء نسل و ارضاء خواستههای درونی به دید موافق نگریسته است و احیاناً لازم و واجب شمرده است همین طور که به کار و فعالیت اقتصادی و بینیازی فرد و جامعه اسلامی سفارش اکید کرده و بیکاری را خدمت و ملامت نموده است. البته درمکتب حیاتبخش اسلام برای کار و فعالیت اقتصادی مثل سایر مسائل و احکام دیگر شرایط و مقرراتی قرارداده شده تا مسلمانان دچار دلبستگی به دنیا و انحراف از مسیر صحیح که موجب اخلال در زمین میشود نگردند و با رعایت شرایط و مقررات اسلامی کار برای آنها مسیر الی الله شود و به تعبیر کلام معصو «لکاسب حبیبالله» گردد.
برای روشن شدن موضوع توجه به چند نکته ضروری است:
- از دیدگاه اسلام کار منحصر به کارهای بدنی و دستی نیست بلکه هرنوع تلاش و کوششی که درخدمت به جامعه و خیروصلاح مردم باشد کارمحسوب میشود. بنابراین همانگونه که ساختمانسازی، جادهسازی، کارگری، کشاورزی و تجارت مصداق کار است. پزشکی – مهندسی – کارهای اداری – تبلیغ دینی و خلاصه هرگونه فعالیتی که در رفع نیاز جامعه مؤثر باشد نیز کار به شمارمیآید. ۲ کار از دیدگاه اسلام وقتی محترم است که به عفت عمومی و اخلاق جامعه آسیب نرساند و یا با شرافت و عزت نفس انسانی منافاتی نداشته باشد، بنابراین درشریعت اسلام رشوهخواری، رباخواری، درآمد از راه قمار و زنا، فروش مشروبات الکلی و هرنوع درآمدی که از این نوع کارهای زشت و پلید باشد حرام است و مجازات دنیوی و اخروی دارد.
- ازسخنان پیشوایان اسلام به خوبی استفاده میشود که اگر هدف انسان از کار، این باشد که زندگیخوار عائله خویش را بهبود بخشد و از مازاد درآمد درآمدش به معیشت دیگران کمک کند، آن کار دراسلام به مقدس و مرضای خداوند است و موجب کمال و رشد و تعالی انسان به سوی رب الارباب است. ولی اگر به قصد ثروتاندوزی و تکاثر وقدرت و تفوق طلبی به دیگران باشد نه تنها ممدوح نیست بلکه مذموم و راه شیطان رفتن است همین طور از بیکاری و تنبلی و بارخود به دوش دیگران انداختن و از درآمد دیگران بهرهوری نمودن نیز خدمت شده و اسلام سخت به مخالفت با آن برخاسته است.
عنوان : دانلود تحقیق مناسبت روز معلم و زندگانی شهید مطهری
قالب فایل : (word قابل ویرایش )
تعداد صفحات : (17)
مقدمه :
استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:34
«دوران نیابت سلطنت»
« طغیان محمد خان بلوچ»
«نبرد مجدد با ترک ها و تسخیر قفقازیه»
« تاج گذاری نادر»
« لشکر کشی به هند»
«در راه بازگشت»
وقایع مهم پس از لشگر کشی به هند
«پایان کار»
«جانشینان نادر شاه»
علیقلی خان ( عادل شاه)
«ابراهیم شاه»
«شاهرخ شاه»
زندگانی نادر
آغاز کار نادر و به عبارت دیگر ندرقلی بیگ افشار ابیوردی در هاله ای از ابهام و افسانه فرو رفته است و از آنجا که بعدها مرد مهمی در صحنه سیاستهای ایران و جهان شد و بالطبع دوستان اندک ودشمنان متعددی پیدا کرد کمتر کسی است که بی حب و بغض درباره او سخن گفته باشد.
قدر مسلم آن است که قهرمان ما روزگار کودکی و نوجوانی را مانند همه مردمی که در دور و بر او می زیستند در گمنامی گذرانیده است و چون تا قیام افاغنه غلزائی و به خطر افتادن سلسله صفوی موجبی برای تغییر احوال مردم مملکت در بین نبوده، او نیز به همان شیوه شبانی که حرفه آباء و اجدادیش محسوب می شده عمر گذرانیده است.
محمد کاظم بدایت حال نادر را گهگاه با افسانه هائی ممزوج کرده و داستانهای شیرینی از سنین اولیه عمر قهرمان کتاب خود حکایت می کند و حالتی اشراف منشانه بدو نسبت می دهد، تا آنجا که : « چون به سن ده سالگی رسید، سوار مرکب گردیده ، به شکار شیر و پلنگ و گراز می رفت و با طفلان که بازی می کرد، خود را سردار و پادشاه لقب نموده، طفلان را منصب حکومت و ایالت می داد و طرح جنگی و جدل میان اطفال و هم سران خود می انداخت و هرگاه یکی از آنها فایق بر دیگری آمدی قبا و کلاه خود را عوض خلعت به آن دادی و مکرر اوقات عریان به خانه می رفت که تمام رخوت خود را بخشیده بود.»
به گواهی مستندات پدر وی ، شغل خطیر و قابل اعتنائی نداشت و محتملاً حتی در دستگاه دیوانی ساده و کدخدا منشانه حاکم ابیورد نیز، مقام مهمی را حائز نبود، چه نه تنها تا آن زمان که هنوز هم در ایران، بیش و کم نازشی به اسلاف « سایه خشک» و به تعبیر دیگر « پشت میز نشین » محسوس است و آنها که « سعادت باری» را که « زاده لطف خدای یگانه و گرامی فرزند مادر زمانه باشد نه مفاخرتش به نسب، و نه مباهاتش را به سلطنت مکتسب» می دانستند از ادای توضیح در این خصوص خودداری نمی ورزیدند. اهل تحقیق ، این نظر را دارند، که پدر نادر، مردی ساده دل و زارع و احیاناٌ چوپان بود که در کمال قناعت روزگار می گذرانید.
هیچیک از معاصران نادر، ننوشته اند که او تا پیش از رسیدن به مدارج رشد، به چه کارهائی مشغول بوده است.
نادر در عنفوان جوانی احساس کرد که قدم برداشتن در طریق اسلاف ثمری نخواهد داشت و بهتر است راهی پیش گیرد که او را بطرف تعالی و ترقی سوق دهد. بهمین جهت با کوشش بسیار، خود را در سلک خدمتکاران باباعلی بیک کوسه احمدلو، رئیس طایفه افشار و حاکم شهر ابیورد در آورد و در پرتو کاردانی و کفایت، توجه او را به گونه ای جلب کرد که در اندک مدت نه تنها به فرماندهی نگهبانان وی تعیین گردید، بلکه دختر او را نیز به قید ازدواج درآورد. محمد کاظم اعتقاد دارد که این شهرت و شجاعت نادر بود که نظر مساعد باباعلی بیک را بجانب او معطوف داشت، و چون مدتی در این سمت گذارند، ترقی یافت و به رتبت تفنگچی آقاسی گری وایشیک آقاسی گری او نائل آمد. جربزه و لیاقت نادر، به مرور زمان او را مردی پر توان و لایق اعتماد نشان داده ، و استعداد فرماندهی و جلب توجه و اعتنای به دوستان و صمیمیان را که خصلت ممدوح آغاز زندگانی اجتماعی اوست با تواناییهای ذاتی و جبلیش بر همگان نمود تا آنجا که باباعلی بیک دختر خود را بدو داد و مرد بلند آوازه قرن را، یک قدم به سوی مرکز قدرت کوچک محلی ابیورد نزدیک کرد. منشی نادر می نویسد که : « بسیاری از حسد پیشگان افشار سالک طریق امتناع و هنگامه آرای جنگ و نزاع» بودند ، و این خود گواه است که هیچ ناموری نمی تواند از تنگ چشمی ها وکوته بینیهای مردم دور و بر مصون بماند. به عبارت دیگر ، بزرگتر دشمنان هر مرد بزرگی در ابتدا اطرافیان خود او هستند! ولی البته نادر تا به این زمان که سی سال از عمرش گذشته بود . شخصیتی آنچنان نیرومند و با هدف یافته بود که بداند چه می خواهد، چه باید بخواهد و چه باید بکند! پس ناگزیر، شدت عمل بکار برد و جمعی از رؤسای آن طایفه « شاهد فنا و همخوابه رنج و عنا» گشتند.
از این زن، رضا قلی میرزا، مهین فرزند وی بوجود آمد و چون همسر اول نادر پس از پنج سال، بدرود زندگی گفت ، نادر با دختر دوم باباعلی بیک ازدواج کرد که نصرالله و امام قلی را بدنیا آورد.
«دوران نیابت سلطنت»
نادر در حال حرکت از مشهد، حسنعلی بیک معیر الممالک و میرزا کافی خلفا و ملا علی اکبر ملا باشی و میرزا ابوالقاسم کاشانی را به اصفهان فرستاد تا عدم رضایت او را برای عقد قرار داد صلح به سمع تهماسب برسانند. همچنین سفیری به استانبول فرستاد که دولت عثمانی ولایات منتزع از ایران را سریعاً پس بدهد و یا مهیای جنگ بماند. و چون با روس ها نیز پیشتر مذاکره کرده بود که مناطق اشغالی ایران در سواحل بحر خزر را تخلیه کنند، دو نفر صاحب منصب اعزام داشت تا معلوم دارد تعویقی در این امر صورت نخواهد پذیرفت.
به لطایف الحیل سران سپاهی مقیم دربار صفوی را به قم دعوت کرد تا تدارک امر برکناری شاه را بی حضور هواداران وی ببیند، و از سویی سپاه ملتزم رکاب خود را که سخت هوادارش بودند به همراه گرفت تا پس از مدتها دوری از حضور تهماسب، به « شرف زیارت» وی نائل گردند! دراین میان از تحبیب رجال قوم نیز دست بر نمی داشت و اعاظم اعیان و سران ملت را به جانب خویش کشیده و مقاصد خود را بر زبان آنها جاری ساخته بود. نادر در نزدیکی اصفهان در باغ هزار جریب اردو زد و پس از جلب خاطر پر تشویش شاه، وی را به سان سپاه دعوت نمود و در آنجا به کمک « سازنده و نوازنده خراسانی» جشنی آراست و « با پسران ماه سیما و دختران خورشید لقا» محشور و مسحورش ساخت. شاه که به می گساری پرداخته و در نوشیدن مشروبات که « گویا دواهای مخدر هم در آن ممزوج بود» افراط کرده بود، مدهوش بر بستر افتاد و نادر آن حال را به بزرگان نمود و آنها را با تهدید وادار به عزل شاه از سلطنت نمود ( ربیع الاول 1145 – اوت 1732 ) . با تمهید همه این مقدمات هنوز جرأت آن را در خویش نمی دید که خود را شاه اعلام کند. پس نظر به روایات فرزند سه یا هشت ماهه تهماسب را به نام شاه عباس سوم به سلطنت برداشت و خود مقام نیابت سلطنت را انتخاب کرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:62
فهرست مطالب:
مقدمه :
نگاهی گذرا بر زندگی شیر ذوالجلال
1ـ نام و نسب آن حضرت :
2ـ ولادت آن حضرت :
3ـ کنیةآن حضرت :
4ـ القاب شیر خدا
5ـ علی در خانة رسول الله (ص)
6 ـ اسلام علی (ع)
7 ـ علی (ع) همراه پیغمبر
8 ـ ولی الله (ع) در بستر نبی الله (ص)
9 ـ اقامت سه روزه در مکه
10 ـ مواخات با رسول الله (ص)
11 ـ شیر خدا در غزوات رسول الله (ص)
12 ـ علی (ع) و ازدواج او با فاطمة زهرا (س)
13 ـ علی (ع) و غزوه تبوک
14 ـ مأموریت های علی (ع) ، سیدالعرب پس از فتح مکه
15 ـ علی (ع) و غدیر خم
16 ـ علی (ع) و وفات پیغمبر
17 ـ علی (ع) و جانشینی پیغمبر
18 ـ مولای متقیان و خلیفه سوم
19 ـ بیعت دیگر مسلمانان با علی (ع)
20 ـ حیدر کرار قاتل ناکثین در وقعه جمل
21 ـ شاه ولایت در صفین
22 ـ شیر معرکه در قتال فتنه جویان نهروان
23 ـ فرق علی (ع) مظهر رادی و جوانمردی و شمشیر مسموم مرادی
24 ـ شهادت شاه لافتی از ضربت اشقی الاشقیاء
25 ـ علی (ع) و فرزندانش
26 ـ سیره و شخصیت علی (ع)
ولایت علی (ع)
1 ـ ولی و ولایت در لغت
2 ـ ولی و ولایت در قرآت مجید
ولی و اولیاء در قرآن
ولی و ولایت در اصطلاح مشایخ صوفیه
ماجرای خلافت :
جلوه هایی از اسرار حضرت علی (ع)
منابع و مراجع :
امام علی مولای متقیان در دل و جان مسلمانان ایران چنان جای دارد که او را با القابی مثل شاه مردان ، شاه ولایت ، تهمتن دین ، شیر خدا ، مظهر عجایب و القابی مانند آن می شناسند . پهلوانان همه از او الهام می گیرند و در موقع کارزار و حوادث به او متوسل می شوند . پیوسته او را یار و یاور مظلومان می دانند . شاعران یاد او را زینت شعرهای خود می سازند و وی را آیتی بالاتر از رستم داستان می ستایند . داستان زندگی حضرت علی (ع) و شمه ای از دلاوری ها و جلوه هایی از حوادث زندگی عنصری ایشان که عمدتاً از کتاب سیمای شیر یزدان نوشته دکتر عباس ماهیان و همچنین از سایر منابع اقتباس شده است را از نظر می گذرانید .
1ـ نام و نسب آن حضرت :
امیرالمؤمنین چون بدنیا آمد مادرش او را حیدره نامید و ابوطالب این نام را به علی تغییر داد . او ابوالحسن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هشم بن عبد مناف است .
مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود که با رسول خدا به مدینه مهاجرت کرد امام علی کوچک ترین پسران ابی طالب بود و خواهری با نام ام هانی داشت که نام او فاخته بود و مادر همة آنان فاطمه بنت اسد بود .
2ـ ولادت آن حضرت :
شیر ذوالجلال در سیزدهم ماه رجب و سی سال بعد از عام الفیل در بیت الحرام به دنیا آمد.
3ـ کنیةآن حضرت :
کنیة آن حضرت ابوالحسن و ابوالحسین و ابوالریحانتین و ابو تراب است و کنیه اخیر از سوی رسول خدا به آن حضرت داده شده است . در روایات آمده است که امیرالمؤمنین در مسجد خوابیده بود و ردای او از کتف مبارکش به کناری افتاده بود و تن حضرت خاک آلود شده رسول خدا بر بالای سر او حاضر شد و دست در پسر عم زد و گفت : قم یا اباتراب . قم یا اباتراب و می گویند این کنیه بیش از دیگر کنیه ها مورد پسند امام بود .
4ـ القاب شیر خدا
توجه به عنوان این گفتار که نگاهی گذرا است بر زندگی امیرالمؤمنین این و جیزه القاب فراوان آن حضرت را بر نمی تابد و جز اختصار و انتخاب گزیری نیست معروف ترین لقب های امام عبارت است از : مرتضی ، امیرالمؤمنین ، یعسوب الدین ، اسدالله ،ولی الله ، سیدالعرب ، صاحب اللواء ، ساقی کوثر ، قسیم الجنه و النار ،قاتل الناکثین و القاسطین و المارقین . مولی الموحدین ووو…
5ـ علی در خانة رسول الله (ص)
از جملةفضل هایی که حق تعالی نصیب امیرالمؤمنین کرد یکی آن بود که او در خانةرسول خدا تربیت یافت . مورخان و نویسندگان سیره نقل کرده اند که در ایام جاهلیت در مکه قحطی سختی پیش آمد که مردم را در رنج و عذابی شدید قرار داد . رسول خدا به عم خود عباس بن عبدالمطلب پیشنهاد یاری ابوطالب کرد که بروند و هر یک یکی از فرزندان او را برای تخفیف مؤونت او در اختیار بگیرند . پس از موافقت ابوطالب رسول خدا علی را بر گفت و عم او جعفر را .