فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:34
فهرست مطالب:
اصول سرپرستی در واحد های صنعتی:
مقدمه
عوامل یک برنامه ریزی نیروی انسانی:
مدل اصلی برنامه ریزی نیروی انسانی:
ارزشها علائق
نظارت و کنترل:
ارکان اساسی در مدیریت ایمنی
۱-انسانها: (PEOPLE)
۲-تجهیزات: (EQUIPMENT)
۳-مواد: (MATERIAL)
۴-محیط زیست: (ENVIRONMENT)
-حادثه: (ACCIDENT)
-رویداد: (INCIDENT)
مراحل کنترلی جهت جلوگیری از بروز حادثه
پیش بینی های قبل از وقوع حادثه
کنترل در زمان حادثه
شرایط FAIL Safe
کنترل های بعد از وقوع حادثه
قانون علتهای چندگانه
Multiple causes Principle
-تغییر: (CHANGE)
۱-تغییرات اداری: (ADMINISTRATIVE CHANGE)
۲-تغییرات سازمانی: (ORGANIZATIONAL CHANGE)
۳-تغییرات فنی: (TECHNICAL CHANGE)
انواع تغییر TYPES OF CHANGE
فرآیند برای تغییر
فرآیند تغییر THE PROCESS CHANGE
خطاهای انسانی
ریسک (Risk)
خطر (Hazard):
مدیریت مخاطرات
انواع مخاطرات:
تجزیه و تحلیل ریسک:
مخاطرات احتمالی و اثرات آن
روشهای سیستماتیک شناسایی خطرات
ارزیابی ریسک:
کنترل مخاطرات:
تامین مالی مخاطرات:
فرآیند مدیریت مخاطرات
نتیجه گیری
نگرشی به استقرار سیستم یکچارچه مدیریت کیفیت
۱-معرفی اجمالی سه سیستم:
۱-۱- ISO 9001:2000
۱-۳-OHSAS 18001:1999
۲-۲-اشتراک در دامنه کاربرد
۲-۳-اشتراک مربوط به مدون بودن
۲-۴-اشتراک مربوط به رویکرد فرآیندی
آب و سایر موارد زیست محیطی
مقدمه:
یکی از مسائل بسیار مهمی که امروزه در فرآیند استراتژیک سازمانهای صنعتی بزرگ جهان جایگاه ویژه ای را بخود اختصاص داده است مسئله برنامه ریزی نیروی انسانی است.
مسئله برنامه ریزی نیروی انسانی از چند دیدگاه قابل بررسی و علاقه است:
1-از دید اهداف سازمانی، هرچه برنامه ریزی نیروی انسانی در یک سازمان سنجیده تر و دقیق تر انجام شود تحقق اهداف سازمانی را تسهیل میکند.
2-از نظر صرفه جویی در هزینه ها برنامه ریزی صحیح نیروی انسانی عاملی موثر در جهت محدود کردن هزینه ها است.
3-از نظر استفاده از توانائیهای بالقوه انسانی در سازمان برنامه ریزی نیروی انسانی عاملی موثر و برانگیزاننده میباشد.
بقول یکی از کارشناسان مدیریت فی الواقع برنامه ریزی نیروی انسانی عبارت است از فرآیندی استراتژیک که کسب و جذب- بکارگیری- توسعه قابلیتها و حفظ منابع انسانی سازمان را در نظر دارد.
اصولا مهمترین فعالیت هر سازمان برنامه ریزی صحیح بر روی منابع و انسانها میباشد اگر ما با دیدی سیستماتیک و همه جانبه به مسئله مدیریت منابع انسانی بنگریم برنامه ریزی نیروی انسانی یکی از مهمترین اجزای این سیستم میباشد که کنترلی فراگیر و همه جانبه به مدیریت منابع انسانی میدهد.
عوامل یک برنامه ریزی نیروی انسانی:
1-برآورد- ارزشیابی – بکارگیری و استخدام – جایگذاری مناسب در سازمان با تعداد کافی
2-استفاده بهینه از نیروی انسانی در سازمان
3-انگیزش- پاداش- ارج نهادن به ارزشها و خلاقیتهای پرسنل
4-ایجاد یک سیستم کارآمد آموزش پرسنلی در سازمان
5-سعی در حفظ پرسنل در سازمان مهمترین مبنا در پیش بینی نیروی انسانی اهداف سازمان است این اهداف سازمانی است که میتواند خط مشی صحیح و حساب شده ای را به تمام سیستمهای جاری در سازمان از جمله سیستم مدیریت برنامه ریزی نیروی انسانی بدهد
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
اصول سرپرستی (فـروش )
احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است
3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست
تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:
5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟
6-2 – جلب رضایت مشتریان موجود سهل تر است
7-2 – راز موفقیت در کمیسیون.
8-2- مشتری باید حق انتخاب داشته باشد.
9-2- عدم اطاعت کور کورانه
10-2- چگونه پروژه فروش شکست خورد.
11-2- چگونه برای خود رقیب تراشیدیم
13-2 فروش ابتکاری
14-2- نقش کارکنان خدمات پس از فروش در افزایش فروش
16-2- پیدا کردن تصمیم گیرنده در سازمان
17-2- چرا ضرر کردیم؟
18-2- پرداخت پول تعهد می آورد
19-2- نبض خود را به دست دیگری ندهید
20-2- الگویی برای قیمت دادن
21-2- بازدید مشتری در حین ساخت دستگاه
اصول سرپرستی (فـروش )
هر سازمانی برای رسیدن به اهدافی فعالیت می کند. مهمترین هدف یک سازمان یا شرکت ارائه کار یا خدمات است. و باید کالاها، تولید یا خدمات را طوری ارائه دهد که برای مصرف کنندگان مقبول افتد. فروش با فنون متاقعد کردن طرف مقابل یا به اصطلاح عام با مشتری مرتبط است. مسلماً با خواندن کتاب درباره روشهای فورش می توان آنها را آموخت و به کار گرفت. ما به بررسی مسایل خواضی که مبتلا به فروشندگی ایرانی است پرداخته ایم. شاهد مثالهای زیر نمایانگر این دو نکته اساسی است که اولاً (فروش مثل هر مهارت دیگر یک تخصص است و باید با آموزش و تمرین آموخته شود، باوری که در یارن ضعیف است. دوم اینکه مواردی پیش می آید که در آنها روشهای گفته شده در کتابها کارائی ندارند و مستلزم ابتکار و نو آوری هستند. تجربیات ما نشانگر انعطاف پذیری شرایط فروش و حضور مشکلات خاص در موقعیت اجتماعی ما می باشد.
احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است
یکی از فعالیتهای عمده شرکت ما، تولید یکنوع وسیله الکتریکی است. از آنجا که این وسیله بطور سفارشی برای مشتریان ما تولید می شود، لذا ضروری است که اکثر خریداران، قبل از خرید، یکبار از محل کارخانه ما بازدیدد کنند و امکانات و توانائیهای شرکت ما را بررسی نمایند.
از جمله مشکلات ما برای فروش اینگونه محصولات، وجود شرکتی رقیب بود. این شرکت 15 سال بیشتر از ما سابقه فعالیت داشت و با امکانات خاص آنموقع، موفق به دریافت مقادیر زیادی ارز، با نرخ بسیار ارزان جهت خرید ماشین آلات و تجهیزات خود شده بود و با سرماه ای اندک امکانات فوق العاده زیادی فراهم آورده بود.
اگر ما تصمیم می گرفتیم ماشین آلات و ابزار مورد نیاز خود را ، معادل کارخانه آنها تهیه کنیم علاوه بر اینکه چنین سرمایه ای در اختیار نداشتیم، تهیه آن میزان سرمایه گذاری، عملاً امکان رقابت را از ما می گرفت؛ زیرا باید ارز به نرخ حدوداً یکصد برابر آنها تهیه می کردیم و در نتیجه، قیمت تمام شده محصولات ما حداقل 20 تا 50 برابر قیمت تمام شده آنها می گشت. بنابر این امکان رسیدن به آنها برای ما به هیچ وجه نه وجود نداشت و نه به فرض وجود، توجیه اقتصادی داشت. اما ما معتقد بودیم و ایمان داشتیم که توان فنی و تخصصی ما، اگر از آها بیشتر نباشد، حداقل کمتر از آنها نیست.
مدتها در این فکر بودم که چگونه بر این مشکل فائق آیم و مشتریان را متقاعد به خرید از شرکت خودمان بکنم. در همین خلال، ظرف مدت یکماه، دو مشتری بزرگ دولتی که هم از کارخانه آنها و هم از کارخانه ما بازدید کرده بودند شرکت ما را بعنوان تامین کننده کالا تایید نمودند. فرصت خوبی بود که از دیدگاه مشترین توانمندیهای خودمان را بفهمم و همچنین، ضعفهای موجود را تا نسبت به رفع نقایص و تقویت توانمندیها اقدام نمایم. هر دو مشتری بر روی دو نکته تاکید داشتند که شاید از نظر من در نگاه اول مهم جلوه نمی کرد، اما بعدها تاکید فراوان بر روی همین دو نکته باعث گردید که تعداد بسیار زیاد و غیر قابل تصوری از مشتریان را به خود جذب کنیم. آن دو نکته به قول مشتریان به شرح ذیل بود:
الف: در مواردی که نقصی بر روی دستگاه شما مشاهده می کنیم و آن را متذکر می شویم شما ضمن احترام به نظرات ما آن را یادداشت می کنید. در صورتی که در شرکت رقیب نه تنها تذکر ما را نمی پذیرند بلکه با ما بحث هم می کنند تا شاید ما را متقاعد سازند که در اشتباهیم.
ب: مدیرعامل شرکت شما را براحتی ملاقات می کنیم و با او مستقیما وارد مذاکره می شویم و با او غذا می خوریم، در صورتی که در شرکت دیگر به دلیل بزرگی از ابتدا تا انتها تنها با یکی از فروشندگان در تماس هستیم و اگر قرار باشد غذایی بخوریم تنها با همان فروشنده یا حداکثر با مدیرفروش غذا می خوریم.
بعد از آن قرار بر این گذاشتیم که اگر بنابر بازدید مشتری از کارخانه و صرف غذا در محل کارخانه باشد حتما غذا را با آنها بخورم و در ضمن متوجه شدم که مشتری بر روی یک نکته اساسی تاکید دارد و آن احترام و اهمیت به نظراتشان است.
2-2- دادن اطلاعات تخصصی به مشتری الزامی نیست
همزمان با تصدی شغل مدیرعاملی برخی از فروشهای شرکت را نیز خودم اداره می کردم تمامی مراحل فروش را از ابتدا تا انتها انجام می دادم و معتقد بودم با این کار علاوه بر اطلاع از موانع و مشکلات فروش و کسب نقطه نظرهای مشتریان باعث ایجاد انگیزه در دیگر فروشندگان نیز میشوم هیچگاه فروشندگان نمی توانستند در مقابل من بگویند، فروش دستگاه مشکل دارد یا قیمت دستگاه گران است؛ جملاتی که همواره فروشندگان و یا مدیرفروش به مدیرعامل تحویل می دهند.
در یکی از این پروژه های فروش که مبلغ فروش بسیار قابل توجه نیز بود دستگاه بسیار خوبی را با کیفیت عالی به مشتری عرضه کردم علی رغم تشکیل جلسات متعدد با مشتری و توضیحات فراوان در مورد دستگاه متاسفانه مشتری نه تنها به اطلاعات ذیقیمت و پیشنهاد عالی و استثنایی من توجهی نکرد بلکه با کمال شگفتی در نهایت تعداد زیادی دستگاه با کیفیت و مشخصات فنی بسیار ضعیف، از شرکت دیگری خریداری نمود. این مطلب مدتها ذهن من را به خود مشغول کرده بود. پس از اتمام خرید مشتری از شرکتی دیگر موضوع را تعقیب کردم تا علت را بیابم و بتوانم نقصیه را جبران کنم. سرانجام پاسخ سوال خود را دریافتم. پس از مدتها خریدار علت را برایم چنین توصیف کرد:
«توضیحات فنی زیادی دادی و من واقعا متوجه شدم که اطلاعاتم در این زمینه ضعیف است. نگران شدم که نکند در خرید کلاه به سرم برود لذا از شرکت دیگری خرید کردم.»
بعدها این تجربه برایم مفید واقع شد و متوجه شدم که برای فروش نیازی به این نیست که مشتری را متوجه کنم سواد من از او بیشتر است و اطلاعات بیشتری دارم تنها کافی است در حد دانش مشتری اطلاعات فنی در اختیارش قرار دهم به طوری که مشتری همواره احساس کند معلوماتش از من بیشتر است. با دادن اطلاعات زیاد فنی ممکمن است به مشتری احساس حقارت دست دهد و این امر خود باعث انصراف خریدار شود.
3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست
پنجره پشت اتاقم مشرف به خیابانی است که در آن چند درخت چنار بسیار تنومند، با شاخ و برگهای فراوان، همیشه توجه مرا به خود جلب می کند. هر زمان که به آنها نگاه می کنیم جملات یکی از دوستانم را به خاطر می آروم که «درختان عظیم و تنومند، به منزله شرکتهای بزرگ و قوی هستند آنچه که آنها را برافراشته نگاه می دارد، ریشه هایشان است که هر کدام از آنها تنها ملکول آب جذب می کنند و همین ملکول هایند که درخت را زنده نگه می دارند.
مشتریان کوچک نیز، همانند ریشه های درخت، مولکول به مولکول، برای شرکت سود آوری دارند و نهایتاً شرکت را زنده نگه می دارند. دی نیمه دوم سال 1376 بحران اقتصادی شدیدی بر شرکت حاکم گردید و دلیل آن نیز ، بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن رئیس جمهور و وزرای جدید بود. در نتیجه، تغییرات فراوانی در سطوح مدیریتی سازمانهای دولتی به وجود آمد.
مدیران جدید از تصمیم گیری احتراز می نمودند و مدیران قبلی، چون در خطر تغییر بودند، از تصمیم گیریهای اساسی و از جمله، خرید نیز، خودداری می کردند. در این تنگنا، آنچه که ما را نجات داد، خریدهای مشتریان قدیمی و کوچک بخش خصوصی بود که فارغ از قیل و قال سازمانهای دولتی، به خرید از ما ادامه می دادند و یکبار دیگر نقش ارزنده آنها را بطور جدی تجربه نمودم.در تاکید این مطلب، به یاد دارم که یکی از شرکهایی که در صنف ما فعالیت چندانی نداشت، یکباره شروع به سرمایه گذاری و راه اندازی خط تولید محصولاتی مشابه تولیدات ما را نمود. علت را از مدیر مربوط سئوال کردم. گفت، «یکی از سزمانهای دولتی، سفارش تولید بیش از هزار دستگاه را به ما داده است»(کل تولید این دستگاه توسط سایر شرکتها در سال قبل حدوداً 5000 دستگاه بود) از او سئوال کردم آیا مشتری دیگری دارد، گفت تا این مشتریان بزرگ هستند نیاز به تک فروشی نیست. بعد از دو سال متوجه شدم که این شرکت در حال فروش تجهیزات خط تولید خود می باشد؛ زیرا مشتری بزرگ دولتی خرید خود را انجام داده بود و دیگر نیازی به دستگاه نداشت. ایشان در طول یکسال، هیچگونه بازاریابی برای فروش محصول خود نکرده بود و به امید مشترین بزرگ دیگری بود و نهایتاً موفق به چنین فروشی نگریده بود. اکنون تمامی ریشه هایی که می توانست ایجاد کند، تبدیل به ساقه قطوری کرده بود که آن هم به یکباره قطع شده، و حیات شرکت خود را از دست داده بود. بیاد داشته باشید که در فروش باید ریشه ایجاد نمایید و ریشه ها هستند که درخت تنومند شما را زنده نگه می دارند.
4-2- شکستن قولی که به مشتری داده بودیم.
همه تجربیات ما الزاماً مثبت نبوده اند، چه بسا تجربیات تلخی هم داشته ایم. باید اضافه کنم که از این تجربیات هم، در سها آموخته ایم. اینک یکی از تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:
در شرکت ¬یک دستگاه مارک A داشتیم و یک مشتری، قول خرید این دستگاه را، با پرداخت چک بیست روزه به ما داده بود. یک روز قبل از اینکه دستگاه را به مشتری تحویل دهیم، مشتری دیگری پیدا شد و فروشنده ای آنرا به قیمتی بالاتر و نقدی فروخت. نمی دانستیم به مشتری قبلی چه جوابی بدهیم. جلسه ای تشکیل دادم.
پس از بحثها، همه به این نتیجه رسیدیم که کار خوبی نکرده ایم، به هر حال در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بودیم و می بایست تصمیم گرفت که چه کار کنیم. روشی اتخاذ کردیم که فکر می کردیم موثر خواهد افتاد؛ اما مدیر فروش ما که فردی بسیار با هوش و با تجربه است، گفت محال است این مشتری از ما خرید کند چون که ما بدقولی کرده ایم. روز بعد تصمیم خود را به آزمایش گذاشتیم.
یکی از اعضاء هیات مدیره همراه فروشنده ای پیش مشتری رفتند و واقعیت را بدینصورت به او گفتند:
«فروشنده ای در شرکت، بدون اطلاع ما دستگاه مورد نظر شما را فروخته است. ما از این بابت متاسفیم و حاضریم آنرا جبران کنیم، ما یک دستگاه مارک با همان ظرفیت، به مدت 4 ماه پیش شما به امانت می گذاریم. اگر پس از این مدت از دستگاه راضی بودید، آن را بخرید و اگرنه، آنرا برگردانید و اگر در این مدت تونستیم دستگاه مورد نظر شما را وارد کنیم، یک دستگاه را به شما می دهیم، و اگر نتوانستیم، شما می توانید از جای دیگر خرید بفرمایید. مشتری از پیمان شکنی ما آنقدر عصبانی بود که حتی حاضر نبود هیچ دستگاهی را از ما به هر مدتی به طور امانی و مجانی بپذیرد، تا چه رسد به این که از ما خرید بکند. تجربه تلخی بود، اعتماد مشتری را نسبت به خودمان از دست دادیم، و ضررهای ناشی از آن را شاید نتوانیم به این زودیها جبران کنیم. به فروشندگان یاد آور شدم که (اعتبار بیش از پول ارزش دارد و هیچ کس حق ندارد در تحت هیچ شرایطی، دروغ بگوید یا زیر قولش بزند.)
5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟
در یکی از کلاسهای فروش که برای فروشندگان شرکت ترتیب داده بودیم، روزی این سئوال را مطرح کردیم:
چه موقعی احساس می کنید که فروش تمام و کامل شده است و یا به اصطلاح فروش بسته شده است. جوابهای گوناون با دلایل خاص داده شد که قابل توجه است.
- موقعی که مشتری راجه به مسائل خصوصی خودش با من صحبت می کند، احساس می کنم که فروش حتمی است؛ زیرا مشترین فقط موقعی راجع به مسائل خصوصی خودش صحبت می کند که بمن اعتماد پیدا کرده باشد. اگر اعتماد پیدا کرد، حتماً می خرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
اصول سرپرستی (فـروش )
احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است
3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست
تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:
5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟
6-2 – جلب رضایت مشتریان موجود سهل تر است
7-2 – راز موفقیت در کمیسیون.
8-2- مشتری باید حق انتخاب داشته باشد.
9-2- عدم اطاعت کور کورانه
10-2- چگونه پروژه فروش شکست خورد.
11-2- چگونه برای خود رقیب تراشیدیم
13-2 فروش ابتکاری
14-2- نقش کارکنان خدمات پس از فروش در افزایش فروش
16-2- پیدا کردن تصمیم گیرنده در سازمان
17-2- چرا ضرر کردیم؟
18-2- پرداخت پول تعهد می آورد
19-2- نبض خود را به دست دیگری ندهید
20-2- الگویی برای قیمت دادن
21-2- بازدید مشتری در حین ساخت دستگاه
اصول سرپرستی (فـروش )
هر سازمانی برای رسیدن به اهدافی فعالیت می کند. مهمترین هدف یک سازمان یا شرکت ارائه کار یا خدمات است. و باید کالاها، تولید یا خدمات را طوری ارائه دهد که برای مصرف کنندگان مقبول افتد. فروش با فنون متاقعد کردن طرف مقابل یا به اصطلاح عام با مشتری مرتبط است. مسلماً با خواندن کتاب درباره روشهای فورش می توان آنها را آموخت و به کار گرفت. ما به بررسی مسایل خواضی که مبتلا به فروشندگی ایرانی است پرداخته ایم. شاهد مثالهای زیر نمایانگر این دو نکته اساسی است که اولاً (فروش مثل هر مهارت دیگر یک تخصص است و باید با آموزش و تمرین آموخته شود، باوری که در یارن ضعیف است. دوم اینکه مواردی پیش می آید که در آنها روشهای گفته شده در کتابها کارائی ندارند و مستلزم ابتکار و نو آوری هستند. تجربیات ما نشانگر انعطاف پذیری شرایط فروش و حضور مشکلات خاص در موقعیت اجتماعی ما می باشد.
احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است
یکی از فعالیتهای عمده شرکت ما، تولید یکنوع وسیله الکتریکی است. از آنجا که این وسیله بطور سفارشی برای مشتریان ما تولید می شود، لذا ضروری است که اکثر خریداران، قبل از خرید، یکبار از محل کارخانه ما بازدیدد کنند و امکانات و توانائیهای شرکت ما را بررسی نمایند.
از جمله مشکلات ما برای فروش اینگونه محصولات، وجود شرکتی رقیب بود. این شرکت 15 سال بیشتر از ما سابقه فعالیت داشت و با امکانات خاص آنموقع، موفق به دریافت مقادیر زیادی ارز، با نرخ بسیار ارزان جهت خرید ماشین آلات و تجهیزات خود شده بود و با سرماه ای اندک امکانات فوق العاده زیادی فراهم آورده بود.
اگر ما تصمیم می گرفتیم ماشین آلات و ابزار مورد نیاز خود را ، معادل کارخانه آنها تهیه کنیم علاوه بر اینکه چنین سرمایه ای در اختیار نداشتیم، تهیه آن میزان سرمایه گذاری، عملاً امکان رقابت را از ما می گرفت؛ زیرا باید ارز به نرخ حدوداً یکصد برابر آنها تهیه می کردیم و در نتیجه، قیمت تمام شده محصولات ما حداقل 20 تا 50 برابر قیمت تمام شده آنها می گشت. بنابر این امکان رسیدن به آنها برای ما به هیچ وجه نه وجود نداشت و نه به فرض وجود، توجیه اقتصادی داشت. اما ما معتقد بودیم و ایمان داشتیم که توان فنی و تخصصی ما، اگر از آها بیشتر نباشد، حداقل کمتر از آنها نیست.
مدتها در این فکر بودم که چگونه بر این مشکل فائق آیم و مشتریان را متقاعد به خرید از شرکت خودمان بکنم. در همین خلال، ظرف مدت یکماه، دو مشتری بزرگ دولتی که هم از کارخانه آنها و هم از کارخانه ما بازدید کرده بودند شرکت ما را بعنوان تامین کننده کالا تایید نمودند. فرصت خوبی بود که از دیدگاه مشترین توانمندیهای خودمان را بفهمم و همچنین، ضعفهای موجود را تا نسبت به رفع نقایص و تقویت توانمندیها اقدام نمایم. هر دو مشتری بر روی دو نکته تاکید داشتند که شاید از نظر من در نگاه اول مهم جلوه نمی کرد، اما بعدها تاکید فراوان بر روی همین دو نکته باعث گردید که تعداد بسیار زیاد و غیر قابل تصوری از مشتریان را به خود جذب کنیم. آن دو نکته به قول مشتریان به شرح ذیل بود:
الف: در مواردی که نقصی بر روی دستگاه شما مشاهده می کنیم و آن را متذکر می شویم شما ضمن احترام به نظرات ما آن را یادداشت می کنید. در صورتی که در شرکت رقیب نه تنها تذکر ما را نمی پذیرند بلکه با ما بحث هم می کنند تا شاید ما را متقاعد سازند که در اشتباهیم.
ب: مدیرعامل شرکت شما را براحتی ملاقات می کنیم و با او مستقیما وارد مذاکره می شویم و با او غذا می خوریم، در صورتی که در شرکت دیگر به دلیل بزرگی از ابتدا تا انتها تنها با یکی از فروشندگان در تماس هستیم و اگر قرار باشد غذایی بخوریم تنها با همان فروشنده یا حداکثر با مدیرفروش غذا می خوریم.
بعد از آن قرار بر این گذاشتیم که اگر بنابر بازدید مشتری از کارخانه و صرف غذا در محل کارخانه باشد حتما غذا را با آنها بخورم و در ضمن متوجه شدم که مشتری بر روی یک نکته اساسی تاکید دارد و آن احترام و اهمیت به نظراتشان است.
2-2- دادن اطلاعات تخصصی به مشتری الزامی نیست
همزمان با تصدی شغل مدیرعاملی برخی از فروشهای شرکت را نیز خودم اداره می کردم تمامی مراحل فروش را از ابتدا تا انتها انجام می دادم و معتقد بودم با این کار علاوه بر اطلاع از موانع و مشکلات فروش و کسب نقطه نظرهای مشتریان باعث ایجاد انگیزه در دیگر فروشندگان نیز میشوم هیچگاه فروشندگان نمی توانستند در مقابل من بگویند، فروش دستگاه مشکل دارد یا قیمت دستگاه گران است؛ جملاتی که همواره فروشندگان و یا مدیرفروش به مدیرعامل تحویل می دهند.
در یکی از این پروژه های فروش که مبلغ فروش بسیار قابل توجه نیز بود دستگاه بسیار خوبی را با کیفیت عالی به مشتری عرضه کردم علی رغم تشکیل جلسات متعدد با مشتری و توضیحات فراوان در مورد دستگاه متاسفانه مشتری نه تنها به اطلاعات ذیقیمت و پیشنهاد عالی و استثنایی من توجهی نکرد بلکه با کمال شگفتی در نهایت تعداد زیادی دستگاه با کیفیت و مشخصات فنی بسیار ضعیف، از شرکت دیگری خریداری نمود. این مطلب مدتها ذهن من را به خود مشغول کرده بود. پس از اتمام خرید مشتری از شرکتی دیگر موضوع را تعقیب کردم تا علت را بیابم و بتوانم نقصیه را جبران کنم. سرانجام پاسخ سوال خود را دریافتم. پس از مدتها خریدار علت را برایم چنین توصیف کرد:
«توضیحات فنی زیادی دادی و من واقعا متوجه شدم که اطلاعاتم در این زمینه ضعیف است. نگران شدم که نکند در خرید کلاه به سرم برود لذا از شرکت دیگری خرید کردم.»
بعدها این تجربه برایم مفید واقع شد و متوجه شدم که برای فروش نیازی به این نیست که مشتری را متوجه کنم سواد من از او بیشتر است و اطلاعات بیشتری دارم تنها کافی است در حد دانش مشتری اطلاعات فنی در اختیارش قرار دهم به طوری که مشتری همواره احساس کند معلوماتش از من بیشتر است. با دادن اطلاعات زیاد فنی ممکمن است به مشتری احساس حقارت دست دهد و این امر خود باعث انصراف خریدار شود.
3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست
پنجره پشت اتاقم مشرف به خیابانی است که در آن چند درخت چنار بسیار تنومند، با شاخ و برگهای فراوان، همیشه توجه مرا به خود جلب می کند. هر زمان که به آنها نگاه می کنیم جملات یکی از دوستانم را به خاطر می آروم که «درختان عظیم و تنومند، به منزله شرکتهای بزرگ و قوی هستند آنچه که آنها را برافراشته نگاه می دارد، ریشه هایشان است که هر کدام از آنها تنها ملکول آب جذب می کنند و همین ملکول هایند که درخت را زنده نگه می دارند.
مشتریان کوچک نیز، همانند ریشه های درخت، مولکول به مولکول، برای شرکت سود آوری دارند و نهایتاً شرکت را زنده نگه می دارند. دی نیمه دوم سال 1376 بحران اقتصادی شدیدی بر شرکت حاکم گردید و دلیل آن نیز ، بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن رئیس جمهور و وزرای جدید بود. در نتیجه، تغییرات فراوانی در سطوح مدیریتی سازمانهای دولتی به وجود آمد.
مدیران جدید از تصمیم گیری احتراز می نمودند و مدیران قبلی، چون در خطر تغییر بودند، از تصمیم گیریهای اساسی و از جمله، خرید نیز، خودداری می کردند. در این تنگنا، آنچه که ما را نجات داد، خریدهای مشتریان قدیمی و کوچک بخش خصوصی بود که فارغ از قیل و قال سازمانهای دولتی، به خرید از ما ادامه می دادند و یکبار دیگر نقش ارزنده آنها را بطور جدی تجربه نمودم.در تاکید این مطلب، به یاد دارم که یکی از شرکهایی که در صنف ما فعالیت چندانی نداشت، یکباره شروع به سرمایه گذاری و راه اندازی خط تولید محصولاتی مشابه تولیدات ما را نمود. علت را از مدیر مربوط سئوال کردم. گفت، «یکی از سزمانهای دولتی، سفارش تولید بیش از هزار دستگاه را به ما داده است»(کل تولید این دستگاه توسط سایر شرکتها در سال قبل حدوداً 5000 دستگاه بود) از او سئوال کردم آیا مشتری دیگری دارد، گفت تا این مشتریان بزرگ هستند نیاز به تک فروشی نیست. بعد از دو سال متوجه شدم که این شرکت در حال فروش تجهیزات خط تولید خود می باشد؛ زیرا مشتری بزرگ دولتی خرید خود را انجام داده بود و دیگر نیازی به دستگاه نداشت. ایشان در طول یکسال، هیچگونه بازاریابی برای فروش محصول خود نکرده بود و به امید مشترین بزرگ دیگری بود و نهایتاً موفق به چنین فروشی نگریده بود. اکنون تمامی ریشه هایی که می توانست ایجاد کند، تبدیل به ساقه قطوری کرده بود که آن هم به یکباره قطع شده، و حیات شرکت خود را از دست داده بود. بیاد داشته باشید که در فروش باید ریشه ایجاد نمایید و ریشه ها هستند که درخت تنومند شما را زنده نگه می دارند.
4-2- شکستن قولی که به مشتری داده بودیم.
همه تجربیات ما الزاماً مثبت نبوده اند، چه بسا تجربیات تلخی هم داشته ایم. باید اضافه کنم که از این تجربیات هم، در سها آموخته ایم. اینک یکی از تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:
در شرکت ¬یک دستگاه مارک A داشتیم و یک مشتری، قول خرید این دستگاه را، با پرداخت چک بیست روزه به ما داده بود. یک روز قبل از اینکه دستگاه را به مشتری تحویل دهیم، مشتری دیگری پیدا شد و فروشنده ای آنرا به قیمتی بالاتر و نقدی فروخت. نمی دانستیم به مشتری قبلی چه جوابی بدهیم. جلسه ای تشکیل دادم.
پس از بحثها، همه به این نتیجه رسیدیم که کار خوبی نکرده ایم، به هر حال در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بودیم و می بایست تصمیم گرفت که چه کار کنیم. روشی اتخاذ کردیم که فکر می کردیم موثر خواهد افتاد؛ اما مدیر فروش ما که فردی بسیار با هوش و با تجربه است، گفت محال است این مشتری از ما خرید کند چون که ما بدقولی کرده ایم. روز بعد تصمیم خود را به آزمایش گذاشتیم.
یکی از اعضاء هیات مدیره همراه فروشنده ای پیش مشتری رفتند و واقعیت را بدینصورت به او گفتند:
«فروشنده ای در شرکت، بدون اطلاع ما دستگاه مورد نظر شما را فروخته است. ما از این بابت متاسفیم و حاضریم آنرا جبران کنیم، ما یک دستگاه مارک با همان ظرفیت، به مدت 4 ماه پیش شما به امانت می گذاریم. اگر پس از این مدت از دستگاه راضی بودید، آن را بخرید و اگرنه، آنرا برگردانید و اگر در این مدت تونستیم دستگاه مورد نظر شما را وارد کنیم، یک دستگاه را به شما می دهیم، و اگر نتوانستیم، شما می توانید از جای دیگر خرید بفرمایید. مشتری از پیمان شکنی ما آنقدر عصبانی بود که حتی حاضر نبود هیچ دستگاهی را از ما به هر مدتی به طور امانی و مجانی بپذیرد، تا چه رسد به این که از ما خرید بکند. تجربه تلخی بود، اعتماد مشتری را نسبت به خودمان از دست دادیم، و ضررهای ناشی از آن را شاید نتوانیم به این زودیها جبران کنیم. به فروشندگان یاد آور شدم که (اعتبار بیش از پول ارزش دارد و هیچ کس حق ندارد در تحت هیچ شرایطی، دروغ بگوید یا زیر قولش بزند.)
5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟
در یکی از کلاسهای فروش که برای فروشندگان شرکت ترتیب داده بودیم، روزی این سئوال را مطرح کردیم:
چه موقعی احساس می کنید که فروش تمام و کامل شده است و یا به اصطلاح فروش بسته شده است. جوابهای گوناون با دلایل خاص داده شد که قابل توجه است.
- موقعی که مشتری راجه به مسائل خصوصی خودش با من صحبت می کند، احساس می کنم که فروش حتمی است؛ زیرا مشترین فقط موقعی راجع به مسائل خصوصی خودش صحبت می کند که بمن اعتماد پیدا کرده باشد. اگر اعتماد پیدا کرد، حتماً می خرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:14
فهرست مطالب :
عنوان صفحه
تعریف مدیریت
انواع مختلف مدیریت
- مدیریت دیکتاتوری
- مدیریت خشک و مقرراتی
- مدیریت دموکرات
- مدیریت فردی
مدیران موفق باید جزء افراد درون گرا باشند
منابع و مآخذ
چکیده:
اما برای مدیری که سعی می کند با افراد مورد نظر مانند دوست رفتار کند هیچگاه نمی تواند مدیریت کند و بنابراین فرآیند درج و مرجی در سازمان بوجود می آید که مشکل ساز می باشد .
عکس العمل یک مدیر موفق هنگامیکه به کارمند خود علاقمند می شود:
بعضی از مدیران در موقعیتی قرار می گیرند که به کارمند خود علاقمند می شوند و در نتیجه می خواهند هم عاشق باشند و هم رئیس . این یک اشتباه محض ، غیر اخلاقی و سوء استفاده از قدرت است . حتی یک عشق پاک و صادقانه بین دو فرد مجرد و در محیط کار نیز علاقة مناسبی نیست و اگر مدیر ، عاشق یکی از کارمندان خود شود ، بدین معنا نیست که چنین عشق و محبتی اظهار شود بلکه باید در جای دیگری به غیر از محیط کار از دو طرف ابراز شود . یک مدیر موفق د چنین شرایطی قبل از اولین قرار ملاقات یا قبل از اولین صحبتهای عاشقانه ، کارمند مذکور را به جای دیگری منتقل می کند و مثلاٌ دادن پست مشابهی در یک شرکت دوست.
شرح شغل کارمندان
بعد از اینکه مدیر فرد عاقل و اجد شرایطی برای استخدام در شرکت می پذیرد باید به طور دقیق فرد را از کار موردنظر آگاه کند یعنی چه بصورت مکتوب و یا تشریحی باید شرح کامل وظابفش را به او بگوید و مدیر دقیقاٌ مشخص کند که چه کاری را از او می خواهد اگر چه هیچ شغلی تنها شامل بخش های جذاب و جالبی نیست اما او حق دارد براند که چه کارهای خسته کننده و بکنواختی هماره با کار اصلی خود باید انجام دهد و قبل از پذیرفتن پست ، باید از مسئولیت این کارها مطلع نشود .
دادن مهارت های لازم به کارمندان جهت ایفای شغل
وقتیکه فرد جدیدی استخدام می شود باید مدیر چگونگی انجام کار را برایش باز گو کند و مهارتهای لازم برای انجام کار به فرد آموزش دهد و صرفآٌ به دلیل اینکه فرد در شرکت های مختلف پست مشابهی داشته و یا مدارک تحصیلی خوبی دارد ، مدیر فکر کند که او به اندازهی کافی با کار خود آشنایی دارد و مهارت های لازم را در مورد کارش به او آموزش ندهد .
تغییر طرز فکرها
مدیران موفق می دانند که عملکرد یک نفر با روشی که او فکر می کند و یا طرز نگرشش رابطة مشتقیم دارد .
اگرچه بنابر این به عنوان یک مدیر طرز فکر افرادشان را تغییر می دهند آنها می دانند که تإثیر رفتار خوب باعث افزایش اعتماد به نفس کارکنان و افزایش یهره وری آن ها می شود ، اما رفتار بد باعث می شود کارمندان فکر کنند تحت نفوذ و سلطه قرار گرفته اند . س در کار خود با مشکل مواجه می شوند . نابراین سعی می کنتند شناخت خود را نسبت به کار مندانشان ، هر روز بالاتر ببرند و به طور مؤثری طرز فکرها ترسها و موانع باز دارندهی ایجاد انگیزة آنها را بررسی کنند و برای آنها را حلی پیدا کنند و مشکلاتشان را از بین ببرند دو افرد خود را نسبت به توانایی ها و استعدادهایی که دارند مطلع سازند .
از بین بردن عواملی که باعث کاهش میل و توانایی افراد می شود
عواملی هستند که در میل و توانایی افراد برای انجام کار دخالت می نمایند که این عوامل می توانند شامل همکاری ، خانواده ، دوستان و حشتریان باشند :
همکاران : همکار می تواند کار را برای یک تازه وارد سخت کند و برای رفع هرگونه اذیت و ابهام ، مدیران موفق یک فرد با تجریه را برای نظارت بر هرکارمند تازه استخدام شده ای قرار می دهند .
خانواده : مانع مشکل ساز بعدی ، ممکن است در خانه به انتظار فرد نشسته باشد مثلا یک فرد جوان که شغلی را انتخاب می کند از طرف خانواده با مخالفت دو به رو می شود در اینصورت چون مدیران فرصت ندارند تا با خانوادهی کارمند خود بر خورد مستقیمی داشته باشند ، کارمند را با اطلاعات کتبی و شفاهی طوری مجهز می کنند تا با این ابهامو مخالفت های خانواده خانواده مقالبه کند وقتی کارمند راحت تر با مدیر خود دربارهی فشارهای صحبت می کند این امکان به مدیر داده می شود که مشاوره ای جهت آمادگی او انجام دهد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:69
فهرست مطالب:
مقدمه
اصول مدیریت و وظایف مدیران
اصول مدیریت از دیدگاه امام علی(ع)
1. صبر و تحمّل
2. صداقت
3. امانتداری
4. آگاهی و تخصص
5. پرهیزگاری
6. عدالت
7. دوری از بدرفتاری
8. مهربانی
9. برخورد منصفانه با فرودستان
10. توجّه به وضع معیشتی کارکنان
11. مصمم بودن در اجرا
12. توانایی انسجام دهی و حفظ جامعه
13. نظم
14. تعهد در برابر هدف
15. توانایی شناخت خویشتن
16. آگاهی از تحوّلات اجتماعی
17. آشنایی به تکلیف
18. پاکسازی محیط از چاپلوسان
19. رفتار ملایم
20. انتقادپذیری
21. رعایت اعتدال در امور
22. تشویق و تنبیه
23. حفظ اسرار
4. آیندهنگری
وظایف مدیران از نگاه امام علی(ع)
1. برنامه ریزی
مزایای برنامهریزی
عوامل شکست برنامهریزیها
به کارگیری افراد نامناسب
عدم آگاهی
تضاد و اختلاف نظر در برنامه
عدم مشارکت با دست اندرکاران برنامه
اسارت مدیر در چنگ افراد بانفوذ
2. سازمان دهی
فروع سازماندهی
الف. تفویض اختیار
ب. ضرورت رعایت نظم در سازماندهی
ج. رعایت سلسله مراتب در سازماندهی
3. دقت در گزینش کارگزاران
4. مشورت
5. هماهنگی
6. کسب اطلاع از رفتار کارگزاران
7. امور مالی
8. نظارت
اصول برنامه ریزی توسعه برای یک واحد کاری
برنامه ریزی برای تأسیس یک واحد کاری کوچک
برنامه ریزی توسعه شغلی
برنامه ریزی برای کاهش هزینه ها
مدیریت زمان (مدیریت استفاده بهینه از وقت)
تقسیم کار و تفویض اختیار
اهمیت توجه به روحیه کارکنان
برنامه ریزی زمان بندی برای اجرای تصمیمات
برنامه ریزی امور مالی
به کار گماردن (انتصاب)
توجیه مقدماتی
اشتباهات مدیران منابع انسانی
1- مقدمه
2- ده اشتباه رایج ارزشیابی
3- اشتباهات رایج دپارتمانهای منابع انسانی
3-1- تأکید و تمرکز بر کاغذ بازی
3-2- باور به این که فرم ارزشیابی بر مبنای نرخ میتواند از طر ح دعویهای حقوقی توسط کارکنان جلوگیری کند
3-3- به کار بردن یک سیستم خودکار
3-4- آموزش ناکافی یا ناصحیح مدیران پیرامون فرآیند ارزشیابی
3-5- آموزش ندادن کارکنان
3-6- باور به این که وادار ساختن مدیران به جمع آوری فرمها سودمند است
3-7- استفاده از روش یکسان در ارزشیابی
3-8- ایفای نقش پلیس ارزشیابی
4- ماهیت و بهبود عملکرد
4-1- تشخیص مشکلات عملکرد
4-2- یک الگوی هفت عامله در ارزشیابی عملکرد
4-2-1- استعداد
4-2-2- سطح مهارت
4-2-3- درک وظیفه(کار)
4-2-4- اجتناب از تلاش
4-2-5- کاستن از سطح تلاش
4-2-6- عدم پایداری
4-2-7- عوامل بیرونی
5- نتیجه گیری
منابع
مقدمه:
به طور دقیق برای مدیریت نمی توان مبدأ مشخصی را تعیین کرد و بشر در طول تاریخ جهت ادامه ی زندگی خود به نحوی از مدیریت استمداد جسته است. جهش علمی و شکل پذیری اماکن صنعتی در اواخر قرن 19 زمینه را برای تشکیل نطفه ی مدیریت علمی مساعد ساخت. در اوایل قرن 20 فردریک تایلور که از او به نام پدر مدیریت علمی یاد می کنند با تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات مدیریت تولید، روش علمی تجزیه وتحلیل مطالب را به عرصه ی مدیریت عرضه داشت.
در حال حاضر کشور ما که از هر نظر جزو کشورهای در حال توسعه می باشد و با برنامه ریزیهای دقیق قدم در راه توسعه ی پایدار گذاشته و با توجه به ایدئولوژی خاص حاکم بر کشور ما که نشأت گرفته از اسلام می باشد لازم دیده شد که ضمن استفاده ی بهینه از نظریات مدیریت علمی دانشمندان و نظریه پردازان بیگانه، مدیریت و عوامل آن از دیدگاه ایدئولوگ های بزرگ این مکتب نیز بررسی شود. چرا که خواه یا ناخواه این ایدئولوژی بر مدیریت حاکم در کشور ما تأثیرگذار می باشد لذا به بررسی مدیریت از دیدگاه بزرگ مرد تاریخ اسلام و بشریت امام علی ( ع ) پرداخته می شود.
اصول مدیریت و وظایف مدیران
مدیریت از دیدگاه اسلام امانتی است که به مدیران سپرده میشود و آنها باید به شدت از آن مراقبت کرده و آن را طبق معیارهای صحیح نگاه داشته و در نهایت به اهلش بسپارند.
از دیدگاه امام علی (ع)، مدیریت مسئولیتی سنگین و همراه با خدمت است و مدیر اسلامی هرگز منصب مدیریت را برای شخص خود نمیخواهد؛ زیرا نباید در پی تحقق آرزوهای خویش باشد.
اگر چنین اندیشهای در ذهن مدیر پدید آید که او “حاکم” است و نه “خادم”، جامعه و مدیران به آسیبهای جبرانناپذیری دچار خواهند شد. مدیریت اسلامی پیش از آنکه ریاستمداری باشد، خدمتگزاری است. مدیر در این منصب، با توجه به اصول مدیریت، در جهت خدمتگزاری، اقامه عدل و حق و رفع ستم و باطل عمل خواهد نمود.در این تحقیق که به بیان اصول مدیریت و ویژگیهای مدیران از نگاه حضرت (ع) میپردازیم، به ویژگی هایی از قبیل:برنامهریزی،سازماندهی،دقت در گزینش کارگزاران،مشورت،هماهنگی،کسب اطلاع از رفتار کارگزاران،امور مالی و نظارت اشاره شده است.
اصول مدیریت از دیدگاه امام علی(ع)
مدیران برای هدایت نیروی انسانی به سمت اهداف از پیش تعیین شده،باید به یک سلسله اصول در مدیریت پایبند باشند. رعایت این اصول، افزایشکیفیت کاری آنان را در پی داشته، همچنانکه بیتوجّهی به آنها نیز سببشکست مدیران در رسیدن به اهداف مورد نظر خواهد شد.
امام علی (ع) یکی از عوامل سقوط و تباهی هر تشکیلاتی را ضایع کردناصول اساسی آن میداند. در هر رشته از علوم بشری به ویژه علوم انسانیاصولی را شاهدیم که مسائل مربوط به حوزه آن علم بر محور آنها میچرخد و با آنها معنا مییابد، این اصول خود شاخههایی دارند که در گذر زمان ومکان دچار تغییر و تحوّل میشوند، بدون آن که اصول تغییر یابند. مدیریتچون سایر رشتههای علوم، از این قاعده کلّی مستثنی نیست و در جایگاه یکیاز رشتههای علوم انسانی اصولی دارد که باید آنها را شناخت. با مراجعه بهسخنان امام (ع) و روش و سیره عملی حضرت اصول متعددی برای مدیریتکارآمد بهدست میآید که در این بخش به مواردی از آنها پرداخته میشود.
تحمّل، از ارکان مدیریت اسلامی است. امام علی(ع) میفرماید:
ابزار مدیریت، سعه صدر است؛بردباری مهمترین رکن مدیریت و سیاست است.
در بحث صداقتِ مدیر، راستی در گفتار و رفتار با هم همراهند، ودراصطلاح امروز، صداقت به «قول و فعل» یا «عمل و گفتار» اطلاق میشود.این ویژگی از زیباترین جلوههای مدیریت است؛ چرا که عامل اصلی جلباعتماد دیگران و ایجاد صمیمیت بین او و زیردستان به شمار می رود. بیشترمدیران موفق، افزون بر سیاست و زیرکی و تدبیر، ویژگی صدق در گفتار وکردار را نیز دارند. خداوند در قرآن میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛
ای اهل ایمان، خدا ترس بوده و همراه با راستگویان باشید.
امام علی(ع) نیز مکرر بر صداقت و راستی در گفتار و کردار تأکیدمیکنند و آن را عامل نجات و موجب کرامت و بزرگمنشی میدانند.چنانکه آن را پیروزمندترین راهنما در کارها نیز معرفی میکنند.
از ویژگیهای پیامبر اکرم(ص)، حتی پیش از بعثت و زمامداری و مدیریترسمی و الاهیاش بر جامعه اسلامی، صفت امانتداری است. او امین بود و اینزیور و صفت را تا ابد در جایگاه رهبر و مدیر بزرگ الاهی با خود خواهدداشت. تأسی به این صفت، و نزدیکی به این حالت، تکلیفی بزرگ برایمدیران جوامع امروز، به ویژه جوامع اسلامی است.
حضرت موسی(ع) وقتی خواست برای حضرت شعیب(ع) عهدهدارکاری شود، دختر حضرت شعیب(ع) درباره او به پدر چنین گفت:
یا اَبَتِ اسْتَاجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَاجَرْتَ القَوِیُّ الاَمینُ.
پدر این جوان را برای خدمت اجیر کن، زیرا بهترین کارگزار کسیاست که در کارش توانمند و امین باشد.
مدیر در دنیای امروز، حافظ اموال، داراییها، سرمایهها، ابزار و متعلقاتسازمان تحت مدیریتش است. حفظ اسرار، پوشش عیوب، رازداری ونهانداری نیز از رموز توفیق مدیر است. ویژگی امانتداری از دیدگاهحضرتامیر(ع) تا بدان حد مهم است که اصل پُست مدیریت را نیز امانتمیداند. آن حضرت به یکی از کارگزارانش مینویسد:
پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی است کهدر گردن توست.
و لذا یکی از اصول مهم مدیریت و وظایف اصلی مدیر را امانتداری وامین بودن میداند و میفرماید:
در به کارگیری کارمندان و مدیرانی که باید زیر نظر تو کار کنند،هیچگونه واسطه و شفاعتی را نپذیر، مگر شفاعت «کفایت» و «امانت»را.
از ویژگیهای مهم مدیر کارآمد، آگاهی لازم از مسائل مربوط بهمسؤولیت او است که شرط کامیابی او نیز به شمار میرود. داشتن آگاهی ومهارت لازم، ضامن پیشرفت سازمان به سمت و سوی اهداف مورد نظر است.امام علی (ع) میفرماید:
ای مردم، همانا سزاوارترین فرد به این امر ]خلافت و مدیریت[، کسیاست که در اجرای امور تواناترین، و در فهم مسائل داناترین به فرمانخداوند باشد.
از این روست که حضرت یکی از آفات جدی مدیریت را برکناری وواپس نهادن انسانهای آگاه و بافضیلت میداند.
پرهیزگاری، عامل بازدارنده از خطا و مصونیت از لغزش به شمار میرود و از شرایط مهم مدیریت و زمامداری در نظرگاه امیرمؤمنان (ع) است. البتهدر قرآن نیز به این مهم اشاره شده است:
وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلَ لَهُ مِنْ أمْرِهِ یُسْراً؛
کسی که تقوا پیشه کند، خداوند سختیهایی را که برای او پیش می آید،آسان میکند.
امام علی (ع) میفرماید:
هر کس به دامن تقوا چنگ زند، سختیها و شدایدی که به او نزدیکشوند، از او دور گشته و کارهایی که بر ذائقه او تلخ آمدند، شیرینمیگردند و موجهای متراکمی که میخواهند او را به کام خود بکشند،از جلوی او کنار رفته و امور مشقتآفرین بر او آسان میشود.
عدالت، مجموعهای از رفتار، گفتار و کردار است که لازمه مدیریتکارآمد و پویا به شمار میرود. مدیری که در مؤلفههایی چون گفتار، رفتار وپندار خویش، عدالت و انصاف را رعایت کند، در حقیقت، افزایش وفاداریبه سازمان را به ارمغان آورده، و افراد با مشاهده این روحیات، به تحققاهداف سازمان وفادارتر و پایبندتر میشوند. امام علی(ع) رعایت عدالت رامایه روشنی چشم کارگزاران دانسته و میفرماید:
برترین روشنی چشم والیان، برقراری عدل در مملکت است.
ایشان همچنین در اهمیت عدالت یادآور میشوند که:
کسی که پس از من، سرپرستی را به عهده بگیرد، در روز قیامت در کنارصراط نگاه داشته میشود و فرشتگان مقرب الاهی نامه اعمال او رامیگشایند. اگر در میان مردم با عدالت رفتار کرده باشد، پس عدلش اورا نجات میدهد.
اخلاق تند و طلبکارانه، فضای مدیریت را به جهنم رفتاری تبدیلمیکند. او باید بسترسازی کند و سازمان را به سمت فرهنگ متعادل رفتاریسوق دهد، نه این که خود پرخاشگر و تندخو باشد. امام میفرماید:
بدرفتاری، آفت زمامداران[مدیران جامعه ] است.
همان طور که خشونت برای مدیر زیبنده نیست، قاطعیت، اصل مسلّم برایبالا بردن کیفیت کار و بهینه سازی رفتارها در سازمان است. در کنار قاطعیت،عطوفت و مهربانی بجا و مناسب، بسیار مؤثر و مفید است. مدیر با به کار بردنمهر و عطوفت، از دریچه قلبها وارد شده و سازمان را مالامال از تعهد وفداکاری میکند. امیرمؤمنان (ع) در این باره می فرماید:
مهمترین رکن سیاست، مهربانی است.
امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر بر این نکته تأکید فراوان دارند که:
مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش.
از ویژگیهای مدیریت کارآمد، رعایت حقوق فرودستان است. چرا کهاین امر عامل ثبات سازمانی و مانع تشکیل گروههای غیررسمی معارضبهشمار میرود و موجب بالا بردن انگیزش در بین نیروها است. برخوردمنصفانه، عین عدل است، و عدل، به تعبیر امیر مؤمنان (ع)، قرار دادن هر چیزدر جای خود است. امام علی(ع) میفرماید:
حاکم اسلامی پاسدار الاهی در زمین است.
چرا که قرآن انسان را خلیفه خدا در زمین، و دادگری و انصاف را ازویژگیهای ذات لایزال خداوند میداند. پس جانشین خدا نیز بایدمرزبندیهای عدالت را رعایت کند. امام در جای دیگری میفرماید:
دستور و حکم منصف و عادل، نافذ است.
حضرت درباره برخورد منصفانه مدیر میفرماید:
با آنان فروتن و نرمخو، و همواره گشادهرو باش، و به همگان به یکچشم بنگر؛ خواه به گوشه چشم نگری و خواه به آنان خیره شوی.
امیرمؤمنان (ع) در این باره میفرماید:
در وضع معیشتی آنان گشایشی پدید آور؛ زیرا این روش آنان را دراصلاح خود نیرو بخشیده و برای پاکسازی خود تشویق میکند و آنانرا از دست درازی به اموالی که در اختیار دارند، بینیاز میسازد.
رفق و مدارا از ویژگیهای مهم در ارتباطات مدیر کارکنان به شمارمیرود که با قاطعیت منافات ندارد. قاطعیت از ریشه «قَطَعَ» و به معنایبرشداشتن است. مدیر شایسته کسی است که کمتر دچار تردید و ضعفشود. البته ممکن است بعضی تصمیمها درست نباشد؛ زیرا انسانها از خطامصون نیستند؛ امّا آن چه با کوشش و صلاحاندیشی حاصل میشود، باید باقاطعیت انجام گیرد، زیرا تزلزل مدیر، موجب سستی و کاهش نیروی زیردستوی خواهد شد.
حفظ جامعه و سازمان، از ویژگیهای مدیریت کارآمد است. امام علی(ع)میفرماید:
باید از تفرقه پرهیز کرد؛ چه این که افراد تکرو و جدا شده، دستخوشامیال شیطانی میشوند؛ همان طور که گوسفند تک افتاده، طعمه گرگمیشود.
آراستگی و پیراستگی را که شامل نظم، پاکیزگی، زیبایی، ایمنی، بهداشتو انضباط است، در محیط کار اعمال کنید. زیرا این کار موجب بالا رفتنروحیه، و در نتیجه افزایش بهرهوری و کیفیت میشود. سازمان را از اساس،یک رشته روابط منظم و عقلایی بین افراد دانستهاند و فراگرد منظم آن رامیتوان جریان منظم و متوالی فعالیت بشری برای انجام کاری یا شغلی از ابتداتا انتها بیان کرد. امام علی(ع) درباره اهمیت نظم میفرماید:
شما را به تقوای الاهی و نظم در کارهایتان سفارش میکنم.
دستور ویژه آن حضرت درباره رعایت نظم در مدیریت، فرازی ازعهدنامه مالک اشتر است که امام فرمودهاند:
کار هر روز را در همان روز انجام ده زیرا هر روزی کاری مخصوص بهخود دارد.
برای گردش کار سازمان و امور آن، باید هدف گذاری و برنامهریزی سنجیدهو سازماندهی عاقلانه داشته باشیم و به آن متعهد باشیم. امامعلی(ع) میفرماید:
کسی که در طریق یک هدف نباشد، حیلههای دیگران او را شکستمیدهد.
حضرت در جای دیگر میفرماید:
جان خویش را در راه این مسؤولیت که خداوند بر عهده تو نهاده است،نثار کن.
از مهمترین عوامل توفیق در اداره سازمان و ارائه مدیریت کارآمد،خودشناسی است. امام علی (ع) در این باره میفرماید:
خدا رحمت کند کسی را که از خود شناخت دارد و قدر خود رامیشناسد و پا را از گلیم خود بیرون نمیگذارد.
کسی که به شناخت واقعی خود نایل نشود، مرده متحرک است و نمیتواندبه دیگران سودی برساند. امام میفرماید:
کسی که به خودشناسی و ارزش و مقدار خویش آگاهی نداشته باشد،نابود میشود.
حضرت در اهمیت و ضرورت شناخت خویش، برای مدیر واقعی،مرزبندی جدیدی برای شناخت افراد عالم و جاهل قائل میشود و میفرماید:
دانا کسی است که قدر خود را بشناسد، و در نادانی مرد همین بس کهارزش خویش را نشناسد.
امروزه ضرورت آگاهی از تحوّلات اجتماعی برای مدیران، به ویژه برایمدیران رأس هرم سازمان، امری حیاتی و تعیینکننده است. امام می فرماید:
به خدا سوگند، از اخبار و تحوّلات جاری کشور بیاطلاع نیستم تا مراغافلگیر کنند چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر درلانهاش، او را بخوابانند و ناگهان به دامش اندازند؛ من به طور کاملمراقب مخالفان هستم.
نباید فراموش کنیم که عدم هوشیاری، به عدم دقت در پیشبینی برنامهمنجر خواهد شد. در بُعد هوشیاری مدیر، سه افق وجود دارد: الف: باز؛ ب:دور؛ج: روشن. اگر این سه افق در مدیری جمع شد، هوشیاری او بالا است؛ امّا اگردر این ابعاد، ضعف و فتور داشته باشد، محیط خود را به خوبی نخواهد شناخت.