فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:107
فصل اول:
کلیات
مقدمه:
بسمالله الرحمن الرحیم
«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعلهای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستونهای آن خراب نشود، شفا دهندهای است که بیماریهای وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.
قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمههای دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایههای اسلام و ستونهای محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمینهای آن است.»
بار دیگر خدای مهربان را شکر میگویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربویاش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.
حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»
و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که میدانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که میتوان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.
کتاب مقدسی که از آن صحبت میکنیم، مجموعهای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظهای قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.
برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن مینماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.
اینجانب سعی کردهام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه میتوان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!
و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور میکنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کردهاند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا میگیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کردهاند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کردهاند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.
و اما پاسخ سؤال دوم:
انگیزههای انتخاب سورة یوسف را در چند مورد میتوانم بیان کنم:
اولاً: راهنمایی استاد گرامیام به این سوره برای کارکردن، یکی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یکی از زیباترین قصههای قرآن و یکی از زیباترین شیوههای قصهگویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یکی از انگیزههای انتخاب این سوره بود.
ثالثاً: به نظرم رسید که حجم این سوره با نوع فعالیت بنده که در حد یک پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی که آیاتش نه چندان زیاد است که عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان کم است که پرداختن به آن، کمتر از حد انتظار باشد،
بیان مسئله و اهمیت موضوع:
چنان که ذکر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر میرسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن کرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض میکنم که پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراک و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را کتاب قرار داده است که «تبیاناً لکلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی که اتمام دورة امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمیدانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیکه شیطان و مزدورانش دست به دست هم دادهاند تا تکتک افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان کار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب که تنها راه بشریت تمسک به قرآن و همچنین قرآنهای ناطق: اهل بیت علیهم السلام) میباشد، به نظر شما آیا در روی این کره خاکی کاری مهمتر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن که مؤثرترین کار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان که ذکر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است که دست کم یکی از مهمترین موضوعاتی که جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن کریم است. و خدا را شاکریم که اکنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند کار ما بسیار کوچک است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.
مسئله دیگری که علاه داشتم در ضمن انجام تحقیق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظی آن بود.به این صورت که معجزة هر پیامبری، آنگاه ارزش و اهمیت مییابد که در میان امت آن پیامبر، پرداختن به آن کار، امری عادی و رایج باشد و متخصصان زیادی در آن زمینه در جامعه فعالیت کنند و آن گاه که معجزه بر آنها وارد میشوند به مصداق این ضربالمثل که : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» بتوانند به آسانی میان فعالیت بشری و امر مافوق بشری تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پیامبر الهی نمایند. چنانکه قرآن کریم نیز در میان ادیبان و شاعرانی ظهور کرد که خود سرآمد فضاهای عرب بودند و با اینحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف کردند. ما نیز امت پیامبر هستم . و حق داریم که اعجاز قرآن را درک کنیم. لذا قصد داشتم این سؤال را مطرح کنم که آیا بررسی نکات ادبی و خصوصاً نکات بلاغی آیات قرآن، میتواند ما را در جهت رسیدن به درک اعجاز قرآن یاری کند یا خیر؟
همچنین فرضیهای که قصد داشتم مطرح شود این بود که میتوان اعجاز قرآن را درک نمود». اما پس از مدتی دریافتم که پرداختن به این سؤال از حوصله زمانی این تحقیق خارج است و نیاز به کار بیشتر و جدیتر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زمانی دیگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موکول نمودم.
شیوه انجام تحقیق:
شیوه این تحقیق بصورت مطالعه کتابخانهای و تحقیق در میان مطالب کتبی میباشد. در انجام این کار، ابتدا حضور آیات سوره یوسف در کتابهایی همچون «اتقان» و « مغنی الادیه» مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از تفاسیر ادبی چون «کشاف» و «جوامع الجامع، مطالبی بصورت فیش برداری تهیه شد. نیز از تفسیر المیزان، مطالب ادبی استخراج گردید. سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفت.
محدودیتها:
یکی از بزرگترین مشکلات این کار، کمبود محسوس منابع است. که به خودی خود میتواند باعث عدم تنوع در بیان اقوال و نظرات شده و از کیفیت تحقیق بکاهد. مسئله دیگر این است که در همان منابع موجود هم، گاه یک عبارت عیناً در چندین کتاب مختلف تکرار میگردد و حتی مثالها بصورت مشترک جلوه میکند که عملاً باعث میشود تا مثلاً از بین دو یا سه منبع مختلف، تنها یکی مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله دیگر (که البته کاملاً شخصی میباشد) مسئلة ضیق وقت بود که به نوبه خود باعث افت کیفیت گردید.
فهرست مطالب:
مبحث صفحه
فصل اول: کلیات
مقدمه ………………………………………………………………………………………………………
بیان مسئله………………………………………………………………………………………………….
اهمیت موضوع……………………………………………………………………………………………
شیوة تحقیق………………………………………………………………………………………………..
محدویتها………………………………………………………………………………………………..
توضیحات………………………………………………………………………………………………….
فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)…………………………………………………………
فصل سوم: خلاصه و نتیجهگیری……………………………………………………………………..
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………
از سوره های مکی قران است و در سال دوم سیزده سوره بر پیامبر(ص) نازل شد که نازل شد که شامل:
از سوره قیامت در جزء 29 تا الاعلی در جزء 30 قرآن قرار دارد. این سوره دارای 40 آیه می باشد. محتوای سوره ب محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند، جزء بر چند آیه درباره قرآن مجید و مکذبین به آن سخن می گوید به چند بخش تقسیم می شود:
1-مسائل مربوط به اشراط الساعه (حوادث عجیب و بسیار هول انگیزی که در پایان این جهان و آغاز قیامت روی می دهد.
2-مسائل مربوط به وضع و حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.
3-آیات مربوط به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
4-بحثهای مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مسئله معاد. نام دیگر این سوره داراست به نام «اقسم بیوم القیمه» که آیه اول این سوره است.
فضیلت سوره: رسول اکرم (ص): کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل برای او در روز قیامت گواهی می دهیم که او ایمان به آن روز داشته و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است. امام صادق(ع): کسیکه تداوم به سوره قیام کند و به آن عمل نماید خداوند این سوره را در قیامت همراه و از قبرش با بهترین بهره بر میانگیزد و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش می خند تا از صراط و میزان بگذرد.
آیه1: این سوره با دو سوگند پر معنی آغاز می شود. می فرماید سوگند به روز قیامت و سوگند به وجدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده «اقسم بیوم القیامه، و لا اقسم بالنفس» این موضوع بقدری بزرگ است که سوگند یاد نمی کنم و در اول آیه آنرا مؤکدتر می کند.
به قیامت سوگند یاد شده که قیامت و رستاخیزی هست، مسأله قیامت آنچنان مسلم شمرده شده که حتی در برابر منکران می توان به آن سوگند یاد کرد. مهمی از معارفت قرآن و مسائل اعتقادی بر آن محور رستاخیزی و قیامت دور می زند چرا که مهمترن تأثیر را در تربیت انسان و روند تکامل او دارد. نامهایی که در قرآن برای این روز بزرگ انتخاب شده بسیار است و هر کدام بیانگر بعدی از ابعاد آن روز می باشد. و در هر یک از این نامها سری نهفته شده. بیش از یکصد نام برای قیامت ذکر کرده اند که هفتاد باز یوم القیامه در قرآن مجید ذکر شده از آن روز بترسید که هیچکس بجای دیگری مجازات نمی شود، نه ضفاعتی پذیرفته می شود و نه هدیه و رشوه ای و نه یاری میشوند. قطورترین پرونده ها در کوتاه ترین مدت رسیدگی کرده حکم نهایی خود را به سرعت صادر می کند نه سالها سرگردانی و نه تجدید نظر. او سریع الحساب است. مجازات و کیفرش بر خلاف مجازاتهای دادگاه های رسمی این جهان است. روح انسان را می آزارد، سپس آثارش در جسم، چهره و دگرگون شدن خواب و خوراک او آشکار می شود. (نارالله الموقده سوره همزه آیه 6) این دادگاه نیاز به شهود و ناظر ندارد، بلکه آگاهیهای خود انسان متهم را به عنوان شهود به نفع یا بر صد او می پذیرد. بعد از متلاشی شدن نظام هستی جهان نوینی بر پا می شود، همه به پیشگاه خدا عرضه می شود و چیزی از کارها پنهان نمی ماند.
سوره تغابن که یکی از نامهای قیامت است به معنای مغبون شدن گروهی و برنده شدن گروه دیگر است. غابن= برنده مغبون= بازنده
رسول اکرم (ص): هیچ نوزادی متولد نمی شود مگر اینکه در مشبکه های سرش پنج آیه از سوره تغابن نوشته شده، این اشاره به حتمی بودن این مسئله است، محتوای این آیات درباره همه فرزندان آدم بدون استثناء صادق است.
رسول اکرم (ص) هرکس سوره تغابن را بخواند مرگ ناگهانی از او دفع می شود. در سوره واقعه آیه 49-50 قل ان الاولین … که یوم الجمع نام گرفته- سوره طارق آیه 9: آن روز روزی است که صفات نهانی ظاهر می شود نه تنها اعمال مخفیانه انسانهاست که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه بر ملا می شود. روز رسوایی بزرگ بدکاران و سر بلندی بی نظیر مؤمنان است.
رسول اکم(ص): خداوند در قیامت نخست از بندگان خود اقرار بر گناهان می گیرد سپس می فرماید:
من این گناهان را در دنیا بر شما مستور ساختم و امروز هم می بخشم، گفته اند آن روز خدا سیئات مؤمنان را به حسنات تبدیل می کند و در مجموع نامه اعمالشات نقطه ضعفی وجود ندارد. سوره حافه آیه 19 وقتی نامه اعمال را به دست راست می گیرد می خواند فریاد خوشحالی سر می دهد و الحمداله می گوید.
21-فهو فی عیشه راضیه» عامل بدبختی دو چیز شمرده شده- کفر- تکذیب آیات الهی که ضد ایمان و عمل صالح است. به این نامها بیندیشیم و وضع خودمان را در آن روز در نظر بگیریم.
آیه 2: و لا اقسم بالنفس اللو امه- سوگند به وجدان بیدار. روح و نفس انسانی دارای سه مرحله است. نفس اماره: یعنی روح سرکش که پیوسته انسان را به زشتیها و بدیها دعوت می کند و شهوات و فجور را در برابر او زینت می بخشد.
2-نفس لوامه: روحی است بیدار و نسبتاً آگاه، هرچند در برابر گناه مصونیت نیافته گاه لغزش پیدا می کند و در دامان گناه می افتد اما کمی بعد بیدار می شود توبه می کند و به مسیر سعادت باز می گردد.
3-نفس مطمئنه: یعنی روح تکامل یافته ای که به مرحله اطمینان رسیده نفس سرکش را آرام کرده، و به مقام تقوای کامل و احساس مسئولیت رسید که دیگر به آسانی لغزش برای او امکان پذیر نیست.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 31صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
(انا انزلنا فی لیله القدر)
ضمیر در (انزلناه) بقرآن بر می گردد، و ظاهرش این است که می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده. نه بعضی از آیات آنرا، مؤیدش هم اینست که تعبیر بانزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است.
و در معنای آیه مورد بحث آیة زیر است، که می فرماید: (والکتاب المبین، انا أنزلناه فی لیله مبارکه) (سوگند بکتاب مبین ما آنرا در شبی مبارک نازل کردیم) (دخان-3)، که صریحاً فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همة کتاب خورده. بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 24صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید