شکل پذیری که میزان انرژی اتلاف شده در زلزله در اثر تغییر شکل های پلاستیک می باشد، یک عامل مهم وموثر در زلزله برای پایداری یک سیستم است. بنابراین شناخت عواملی که بر روی شکل پذیری یک سیستم اثر می گذارد و محدود های که در آن عوامل موثر، شکل پذیری سیستم را افزایش می دهد لازم و ضروری است . با توجه به کاریرد وسیع قاب های خمشی به علت عملکرد مناسب در زلزله و فضای مناسبی که در اختیار معماران قرار می دهدو با توجه به اینکه در قاب های خمشی ویژه تمامی اتصالات از نوع اتصال صلب می باشد شناخت عوامل موثر بر شکل پذیری اتصال صلب لازم و ضروری می باشد. بهمین منظور در این مجموعه تلاش کردیم تا عوامل موثر بر شکل پذیری اتصال صلب بررسی کرده و کارهای که در این زمینه انجام گرفته است را جمع آوری کنیم.
در دستورالعمل بهسازی لرزه ای ساختمان های موجود بعد از اینکه چهار نوع اتصال مستقیم ، اتصال به وسیله ورق های انتهایی و اتصال با ورق اتصال بال و اتصال با جان جدا شده از بال را به عنوان اتصال صلب به رسمیت می شناسد.چهار پارامتر را برای کنترل شکل پذیری در محدوده های مختلف معرفی می کند که در آن محدوده ها اتصال صلب دارای بهترین شکل پذیری می باشد. اثرات ورق پیوستگی و اثرات چشمه اتصال و اثرات نسبت دهانه به عمق تیر و اثرات لاغری بال و جان تیر چهار پارامتر موثری است که در دستور العمل بهسازی و FEMA 356 آمده است.
و....
فرمت :pdf
تعداد صفحه :۸۰
بررسی تئوری و تجربی شکل دهی انفجاری مخروط و کنترل چروکیدگی ناشی از پایداری
در این تحقیق همچنین پدیده چروکیدگی مخروط در شکل دهی انفجاری از نظر تحلیلی و تجربی مورد بررسی قرار گرفته شده است. مدل تحلیلی ارائه شده بر اساس روش انرژی می باشد که در نهایت منجر به معادله حاکم بر پدیده چروکیدگی در شکل دهی انفجاری مخروط می گردد.
خلاصه پایان نامه:
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:126
فهرست مطالب:
عنوان شماره صفحه
مقدمه 1
فصل اول :
1 –1 شناخت نویسنده 5
1-2 بسترهای نمایشنامه 9
1-3 تحلیل کلی نمایشنامه 12
1-4 فضا و عناصر دراماتیک نمایشنامه 20
1-5 روابط و چگونگی ارتباط اشخاص نمایشنامه 26
فصل دوم :
2-1 تشریح نقش انتخابی بر اساس تیپ یا شخصیت 32
2-2 تشریح کلی و عام شخص 36
2-3 تشریح وضعیت جانبی نقش 39
2-4 تشریح وضعیت روحی / روانی نقش و پیچیدگی های آن 42
2-5 تشریح شرایط و موقعیتهای محیطی و غیر محیطی شخص بازی 45
فصل سوم :
الف : رفتار بیرونی 51
ب : رفتار درونی 52
ج : ریتم نمایش 53
فصل چهارم :
4-1 تشریح نظر و تحلیل کارگردان در بارة نقش 56
4-2 تشریح شیوه و مکتب انتخابی کارگردان در هدایت جمعی گروه و نوع
بازی بازیگران 63
4-3 نکته های مورد توافق و اختلاف بازیگر و کارگردان درباره نقش 69
4-4 تشریح و گزارش جلسات تمرین 72
فصل پنجم :
5-1 نتیجه گیری 76
5-2 منابع و ماخذ 78
مقدمه :
بدیهی است ، بازیگری انسانی ترین هنرهاست . از آن جهت که همدم روح ، کالبد ، پدیده ها و جهان پیرامون آدمیاست ، به مکاشفه ای میماند که جز با از میان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در کار انسان نمایشگر ، امکان بروز نخواهد یافت .
بازیگری فن مقابله آدمیبا خود است و یافتن یا ایجاد بهانه ای برای تسلط نقش بر بازیگر .
چگونه ایفای نقش کنم ؟
این پرسشی است که هر بازیگر از خود در ابتدای کارش بر روی متن نمایشنامه و کاراکتری که قرار است بازی کند ، میپرسد و با استفاده از دانش علمیو تجربی خود سعی میکند که به آن پاسخ دهد . در واقع او برای شخصیت پردازی درست نیاز به دانش و تجربه تئائری دارد و در این میان تئوریهای موجود تئائر نقش ویژهای را ایفا میکند . احتمالاً تئوری از زمانیکه علم رو به پیشرفت گذاشته است اهمیت بیشتری پیدا کرده است و در واقع هر تئوری چکیده تجربیات و آموخته های یک یا چند نسل از پیشینیان است ، پس بایستی با تأمل و احترامیخاص با آنها برخورد کنیم . نکته دیگر اینکه ما بواسطه همین تئوریهاست که میتوانیم به تجربیات جدید دست پیدا کنیم و همین تئوریها هستند که اندوخته علمیما را تشکیل میدهند و گاهی اوقات نیز با توجه به شرایط بایستی حذف و تعدیل شوند .
بارها و بارها از کارگردانم شنیدم که میگفت : بازیگر نباید نقش را بازی کند ، او ابزاری است در خدمت نقش ، پس بگذارید نقش شما را بازی کند . برای رسیدن به این نظریه و عمل کردن به آن دست به تجربه ای نو زدیم .
در این تجربه جدید برای رسیدن به شیوه اجرایی مورد نظر کارگران مجبور بودیم که بعضی از تئوری ها را به شکلی تعدیل و یا حذف کنیم . این قضیه در ابتدا باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بین اعضا گروه شد . زیرا عده ای بر این عقیده بودند که ماحق نداریم در تئوریها دست ببریم و باید آنها را بطور کامل بپذیریم و بقیه عکس این نظر را داشتند ولی کارگران برای آنها این موضوع را توضیح داد و گفت : که قصد ما نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن اصول نیست و مـا فقط میخواهیم تجربه ای جدیدی را به انجام برسانیم.
این شیوه اجرایی که ما میخواستیم تجربه کنیم و این نحوه بازی گرفتن از بازیگران برای من بسیار جالب بود و با انگیزه بدست آوردن تجربه ای نو و گرانبها کار را شروع کردیم . در این شیوه کارگردان متذکر میشود که ؛ برای جان بخشیدن به یک نقش و یک صحنه باید به اندازه کافی از قوه تخیل بهره مند باشید تا بتوانید مجذوب مشکلات و گرفتاریهای دنیای تخیلی نقش بشوید و نه درگیر گرفتاریهای حقیقی – واقعی دنیای بازیگری خودتان . اساس بازیگری باوراندن است .
در این راستا ، استانیسلاوسکی هم به شاگردانش یاد داد که از « اگر سحر آمیز » استفاده کنند تا در فکر کردن و عمل کردن به کلمات ، موفقیت اجرای کامل نقش را کسب کنند و شرایط مفروض به همان مقدار « اگر » واقعی شود ، در دنیای خیالی صحنه بازیگر به آن چیزی تبدیل میشود که نویسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و …. باید طوری عمل کرد که در صورت حقیقی بودن مسئله رفتار میکردیم . به عبارت دیگر ، موقع هنرپیشگی توجهمان را معطوف مشکلات نقش کنیم طوری که اگر مشکلات خودمان بودند . عمل میکردیم و تمام نیروهایمان را صرف پیدا کردن راه حل میکردیم . اگر نتوانیم این اطمینان را در خود ایجاد کنیم ، انتظار نداشته باشیم که تماشاچی این کار را بکند .
آلانازیمف (Alla Nazimova) ، بازیگر زن اوایل قرن بیستم که به خاطر چگونگی برداشتش از شخصیتهای ایبسن معروفیت داشت ، میگفت : « اول ، آخر و همیشه، یک بازیگر باید قوه تخیل داشته باشد ، بدون قوه تخیل بهتر است که یک واکسی باشد تا یک هنر پیشه » .