موضوع فارسی : انواع طنز کودکان و تنظیم روانی
موضوع انگلیسی : Children's humor types and psychosocial adjustment
تعداد صفحه : 6
فرمت فایل :pdf
سال انتشار : 2015
زبان مقاله : انگلیسی
چکیده
تلاش برای درک که چگونه سبک طنز مربوط به تنظیم روانی از طریق مرتبط این دو مفهوم
ساختمانها نتواند به آدرس درک حال ظهور است که افراد استفاده از ترکیبات سبک طنز، و
که ترکیب های مختلف ممکن است متفاوت با تنظیم روانی همراه است. در واقع انواع طنز
تشکر شده: اد شناسایی در نمونه بالغ (گالووی، 2010؛ Leist و مولر، 2013). هدف اصلی از این مطالعه
برای کشف این که آیا انواع طنز مشابه در سن و سال تر و اینکه آیا این نوع را می توان از لحاظ روانشناختی و رفاه اجتماعی کودکان متمایز مشهود است. شرکت کنندگان 1234 نوجوانان (52٪ آهن
مرد) با سن 11-13 سال، که از شش مدارس متوسطه در انگلستان است. گزارش خود از سبک های طنز و
تنظیم روانی در دو نقطه زمان، 6 ماه از هم جدا جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل خوشه ای انجام شد
با استفاده از نمرات سبک طنز کودک در زمان 1.چهار نوع طنز اد شناسایی شد: humorists های بین فردی،
(بالا بر روی تهاجمی و AF فی طنز liative، پایین در خود را شکست داد و طنز خود افزایش)، «خود-Defeaters،
(بالا خود را شکست داد طنز، پایین در سه دیگر)، 'Endorsers طنز (بالا در تمام چهار سبک طنز)، و
"humorists های تطبیقی (بالا بر روی خود افزایش و فی AF طنز liative، اما کم تهاجمی در و متناقض
شوخ طبعی). «خود-Defeaters بالاترین از نظر ناسازگاری در تمام نتایج اندازه گیری به ثمر رساند. خارج آنالیز
yses در دوران کودکی حمایت از حضور انواع متمایز طنز و نشان می دهد که این مربوط به روان
سازگاری اجتماعی
کلمات کلیدی: سبک های طنز
آنالیز خوشه ای
بچه ها
انواع
تنظیم روانی اجتماعی
ارتباط دادن تلفظ هر لغت به یک جمله طنز باعث حفظ سریع و یادآوری بسیار سریعتر میگردد . این روش اخیرا بعنوان بهترین روش ثبت لغات در حافظه انتخاب گردیده است .شما در هر روز میتوانید ۲۰۰ لغت را بیاموزید و این کار فقط با روش شبیه سازی کلمات به جملات طنز امکان پذیر است .
بخشی از متن اصلی :
زن در طنز مشروطه،چهره ای دوگانه دارد:چهره ای برزخی و معلق میان سنت و مدرنیته،میان آن چه در چهارچوب مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه سنتی شکل گرفته،و آن چه پیامد آرمانخواهی مشروطه است.
در این دوره است که شکل بندی و نوع برخورد با مسایل جنسیتی در طنز دستخوش تحول می شود.تحولی که در گذر از نگرش ابزاری و هجوآمیز،به طرح انتقادی هویت و جایگاه زنان می رسد و از مولفه های اصلی انتقاد اجتماعی حرکت مشروطه به شمار می آید.این تحول،در دگرگونی خاستگاه اجتماعی و جنسیتی طنز ریشه دارد.اگر تا پیش از آن تاریخ، طنزنویسی، رنگ تفنن داشت که یا از سوی خواص و یا برای خوشامد خواص وحکام آفریده می شد،در مشروطه،طنز، بیشتر هنر طبقه متوسط است که در پی آشنایی با حقوق و آزادی های جوامع مدنی در غرب وبرخورداری از نگاه نو به شئون سیاسی و اجتماعی ،در صدد ارائه اندیشه های خود به مردم است .از این رو طنز این دوره،رنگی تجدد طلبانه دارد،ژورنالیستی است ومخاطب عام را هدف قرار می دهد،مسایل مردم را باز می گوید و نقشی کمابیش کارکردگرایانه در طرح و پی جویی اندیشه های تجدد طلبی می یابد.میرزا فتعلی آخوند زاده که اولین نظریه پرداز این جریان به شمار می آید، در 25 مارس 187(تقویم روسی)،در نامه ای به میرزا جعفر،مترجم اثر خود(تمثیلات)،می نویسد که نصایح و مواعظ در بهترین صورت تاثیر چندانی در اصلاح جامعه و اخلاق مردم ندارند و می افزاید:"به تجارب حکمای یوروپا و به براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمی کند ،مگر کریتیکا و استهزا و تمسخر." و هم او هدف از نگارش آثار طنزآمیز را تهذیب اخلاق می داند.(آخوند زاده،ص206)
این فایل با فرمت word در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 10
بخشی از متن اصلی :
به نظر من کمدی، چه در شعر و چه در نثر و چه در هنر نمایش، به سه دسته اصلی تقسیم میشود : طنز، هزل و هجو. هر یک از این سه، زیرمجموعههایی دارد :
- زیرمجموعههای طنز عبارتند از:
لطیفه، ظریفه، مطایبه، بذله، شوخی، تعریض و تجاهل العارف سقراطی، نقیضهگویی طنز یا به عبارت کوتاهتر : نقیضه طنز.
زیرمجموعههای هزل عبارتند از:
ذم شبیه به مدح، مدح شبیه به ذم، مزاح، ضحک، سخریه، تهکم، اشتلم، تسخر زدن، ریشخند، طعنه، کنایه، بیغاره یا سرزنش، استهزاء و نقیضه هزل.
زیرمجموعههای هجو عبارتند از:
ژاژ، فحش، دشنام، سقط، تقبیح، بیهودهگویی، ذم، بدگویی، بدزبانی، بددهانی، ترّهات و خزعبلات، سبکساری، فضولی، قذف، چرند و پرند، لاغ، گستاخی، لودگی، لعن و طعن، هرزه لافی، هرزه درایی، استهجان و نقیضه هجو.
حال به سراغ تعاریف طنز و هزل و هجو می پردازیم:
1- هزل (faceteae) آن است که به لفظ نه معنای حقیقی و نه معنای مجازی آن را اراده کنند و آن ضدّ جدّ است و در فن بدیع از محسنات معنوی است و آن در حقیقت جدّی است که مطلب در آن، بر سبیل شوخی و مطایبه ذکر شود و این البته ظاهر امر باشد و غرض از آن، امر درستی باشد. مانند اینکه شاعر گوید :
اذا ما تمیمیُ اتاکَ مفاخراً فقل عُد عن ذاک کیفَ اکلُکَ لِلضَبِ
(تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 532)
تمیمی چو آید به پیشت دوان کند نازش و فخر چون مهتران؛
بگویش رها کن تو این ادّعـا وزغ را چگونه خوری مهتــرا؟
2- هجو (satire) عبارت از این است که : معایب کسی یا گروهی یا چیزی را به نظم یا نثر بیان کنند و این نوع گاه با دشنام و سخنان تند نیز همراه باشد. در ادب پارسی و تازی و همین طور غربی، هجو و طنز غالباً در کنار هم بودند. مانند موش و گربه عبید زاکانی و سفرهای گالیور سویفت.
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 67
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
طنز ادبی
طنز اجتماعی
طنز در مطبوعات
منابع و مآخذ
چکیده
طنز زمانی در اثر شاعر یا نویسنده به ظهور میرسد که در اندیشهی او بنمایههایی از تعهد و مسئولیتپذیری وجود داشته باشد. زیرا طنز واقعی به دور از نگرش نقادانه نسبت به امور، تحقق پیدا نمیکند و چنان که میدانیم نقد نیز خود جلوهای از تعهد است. در ادبیات متعهد و معناگرای معاصر، طنز اخلاقیتر است از این رو کمتر به هزل و هجو و فکاهی نزدیک میشود و به ندرت با آنها در میآمیزد. اینجا حوزهی دخالت طنزپرداز شامل مسائل فکری، اعتقادی و مذهبی، سیاسی ـ اجتماعی، اخلاقی، ادبی و حتی اقتصادی نیز میشود.
کلید واژهها: طنز، ادبی، اجتماعی، وارونهگویی، نظیرهسازی، مطبوعات.
مقدمه
طنز خروج از هنجار عادی کلام است. زیرا نویسنده در طنز، چیزی جز معنای عرفی کلام مّدنظر قرار میدهد. به عبارت دیگر طنز روایتی واقعگراست که شکل و لحن واقعگرایانه ندارد.گوینده در طنز برای گریز از واقعیت نامطلوب و رسیدن به واقعیت مطلوب، خود را به «کوچهی علیچپ» میزند. وگاه «نعل وارونه» میکند تا ازخود، نشان درستی برجای نگذارد.
طنزپردازی، بازی با کلمات نیست بلکه احیای کلمات در عالمی دیگر است. درطنز معنی راکد نیست وخیال، تحرک افزونتری دارد، از این رو طنزپردازی کار شاعران و نویسندگان موشکاف و نکتهسنج است و هر کلام طنز ناگزیر نکتهی بکر و لطیفی دربر دارد. باز به همین دلیل طنز از تب و تاب افزونتری برخوردار است و نشاط و سرزندگی بیشتری دارد.
بالاخره این که طنز چوبدستی شاعر و نویسندهی متعهد است که آن را به دست میگیرد تا رمهای را بیدار کند که خورده یا نخورده، خفتهاند. لذا ادبیات طنز از والاترین مصادیق هنر متعهد است زیرا در آن شاعر و نویسنده خود را فدای هنر خود میکند و هنرش را نیز دربست در خدمت جامعه و مردم قرار میدهد.
اگر چه اصطلاحاتی مانند هزل، فکاهی و طنز اغلب مترادف تلقی میشوند اما باید در نظر داشت که در فکاهی و هزل، هدف اصلی خوشمزگی و شوخی و خندهسازی است و اگر انتقادی هم باشد در درجه دوم اهمیت است، اما در طنز هدف اصلی انتقاد و اصلاح در جامعه و افراد آن است و شوخی یک ابزار و وسیله است. به عبارت دیگر طنزپرداز مانند طبیبی است که داروی تلخ انتقاد را در لفافهی نگارین ظرافت قرار میدهد و به شیرینی طیبت میآمیزد تا کام مخاطب را تلخ نسازد و در ضمن امراض اجتماعی، روحی و اخلاقی را برطرف کند. باری، رسالت طنزپرداز دفع آفات و امراض روحی و اجتماعی از طریق طنز است پس باید هم روانشناس باشد و هم جامعهشناس.»
(خندهسازان و خندهپردازان، 1382: 27)
بنابراین طنزپرداز واقعی یک منتقد و مبارز است و هدف او چیزی جز اصلاح و بازسازی نیست اما واضح است که در این بازسازی باید بناهای ناراست و کج و معوج ویران شود تا از نو بناهایی استوار و محکم بر پا شود. رسالت طنزپرداز نمایاندن این ناراستیها و کجیها و پدید آوردن باور جمعی و عزم عمومی در جهت اصلاح آنهاست.
توجه به طنز، با طرح مسائل سیاسی، اجتماعی، انتقادی در متون ادبی، رابطهی تنگاتنگی دارد و بنابراین هر شاعر و نویسندهای به میزانی که درد جامعه و مردم برای او ملموس بوده، به طنز توجه کرده است. از این رو منحنی طنز در ادبیات فارسی، در کل سیری صعودی طی کرده است؛ چنان که از آن جایگاه نداشتهی خود در سدههای نخستین پیدایش متون ادبی، به جایگاه بایستهای در سدهی حاضر رسیده است. چنان که میدانیم در ادبیات سنتی پیش از مشروطه شگرد طنزنویسی جلوه وجلال چشمگیری نداشت و به جز «عبید زاکانی» شاعر یا نویسندهی دیگری سراغ نداریم که بتوانیم وی را طنزپرداز تمام عیاری درشمار آوریم.روح فاضلانهی حاکم برادبیات سنتی، مانع از اقبال کلی اهل ادب به این شیوه بوده است، از این رو کار عبید، در شکستن این فضای کلیشهای و توجه جدی به طرز طنز نوعی انحراف از نُرم ادبیات آن دوره بود. با این حال در لابهلای آثار بزرگان ادب فارسی به رگههایی از طنز بر میخوریم که با وجود کمیت پایین، اغلب از کیفیت بالایی برخوردار است. در آثار کسانی چون سعدی، حافظ، اوحدی مراغهای، جامی و یغمای جندقی این رگهها نمایانتر است.
در فاصلهی میان افول و طلوع دو طنزپرداز بزرگ از قزوین، یعنی عبید زاکانی و دهخدا، هزلنویسان، خندهسازان و فکاهیپردازان متعددی ظهور کردهاند که کارشان بیشتر بر شوخی و لودگی و خوشمزگی استوار بود و به جهت عدم توجه به جنبهی انتقادی و اصلاحی یا کمرنگ بودن آن نمیتوان آثار آنها را طنز واقعی به حساب آورد بلکه بهتر است عنوان هزل یا فکاهی به اینگونه آثار اطلاق شود. برای مثال، «دیوان اطعمه»ی ابواسحاق شیرازی و «دیوان البسه»ی قاری یزدی که مجموعه نظیرههای تمسخرآمیزی از شعر شاعران بزرگ گذشتهاند، از این قماشند. از دیگر نمونههای هزل و فکاهی این دوره میتوان به «تحفهی طنز» سام میرزایصفوی، «عقاید النساء» آقاجمال خوانساری، «تذکرهی یخچالیه» مُذََّهِب اصفهانی، «لطایف الطوایف» فخرالدین علی صفی و «پریشان» قاآنی اشاره کرد. (ر. ک. ص،1382: 50 ـ 160)
دورهی مشروطه، دورهی رستاخیز طنز در ادب فارسی است. از این زمان به بعد، طنز را در مفهوم حقیقی آن و با رویکردی سیاسی، اجتماعی و انتقادی در آثار شاعران و نویسندگان میبینیم. از میان خیل طنزآوران این دوره کسانی چون دهخدا، نسیم شمال، ایرج میرزا، میرزادهی عشقی، ابوالقاسم لاهوتی و ابوالقاسم حالت، عیار طنزشان کاملتر است.