یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

صدای ناله عارف بگوش هر که رسید                    چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد

"ابوالقاسم عارف" فرزند "ملا هادی وکیل" است که در شهر قزوین به وکالت اشتغال داشته است. مولد عارف قزوین، تاریخ تولدش در حدود سال 1259 خورشیدی و 1300 هجری قمری بوده است. عارف صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداوله را در قزوین فرا گرفته و در ادبیات ممارست کرده و نزد سه معلم خوش خط، تحصیل خط نمود؛ به طوری که شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت و علاوه بر اینها به فراگرفتن علم موسیقی پرداخته و در این فن مهارتی تام پیدا می نماید و بعدها از این راه به خدمات ملی قیام کرده، اشتهاری تمام به هم می رساند. چون عارف دارای "حنجره داوودی" بوده و آواز بسیار خوشی داشته است، پدرش (ملا هادی وکیل) او را وادار ساخت در پای منبر یکی از وعاظ قزوین به نوحه خوانی بپردازد و روی این اصل جشنی ترتیب داد و عارف را معمم ساخته و بدین ترتیب او را در زمره روضه خوان های قزوین وارد کرد.

عارف هم راجع به مصائب خانواده اطهار اشعاری سرود که با آواز روح بخش خود در بالای منبر به خواندن آنها مبادرت می کرد، ولی پس از مرگ پدر، عمامه را برداشته و ترک روضه خوانی کرده و مکلا گردید. عارف در 17 سالگی به دختری عشق و علاقه پیدا می نماید، ولی پدر دختر او را برای دامادی خود مناسب ندانسته و رضایت به ازدواج نمی دهد. اقدامات و تلاش های عارف هم نتیجه ای نمی بخشد، لذا عارف در خفا دختر را به عقد خود در می آورد، پدر دختر بعد از مطلع شدن از اینکه عارف، دختر را عقد کرده است در صدد ایذاء دختر خود برآمده و خود و کسانش از هر طرف عارف را تهدید کرده و اصرار می نمایند که او را طلاق دهد، عارف هم ناچار از قزوین فراری شده مدت یکسال در رشت توقف می نماید و سپس به قزوین مراجعت نموده و به تهران می رود. بالاخره پس از یکسال اقامت در تهران به قزوین آمده و با وجود عشق و علاقه ای که بین دختر و عارف حکمفرما بوده است به علت ناراضی بودن دختر، عارف او را طلاق داده و دیگر تا آخر عمر تاهل اختیار نمی نماید.

عارف در سال 1316 هجری قمری برای اولین بار وارد تهران می شود و چون، هم موسیقی می دانسته و هم آوازی خوش داشته است با شاهزادگان قاجار و دربار مظفرالدین شاه رابطه پیدا کرده، به ندیمی وثوق الدوله و میرزا علی اصغر خان اتابک در می آید. با آنکه در نهضت جمهوری، عارف به نفع جمهوری خواهان قیام کرده و به طرفداری آن "کنسرت" داده و افکار مردم را تا اندازه ای برای قبول رژیم مزبور آماده ساخته بود و طبعاً می بایستی سردار سپه از او راضی باشد، بر عکس بنا به عللی، پهلوی نظر خوبی به عارف نداشته است. سردار سپه به سلطنت ایران رسید و به تدریج اغلب اشخاص که وجهه ملی داشته و صاحب نفوذ بودند را یا از بین بردند، یا خانه نشین ساختند، زیرا او از آن می ترسید که آنان همان طوری که امروز به نفع او و به ضرر قاجاریه، دست به اقداماتی زدند ممکن است فردا هم به ضرر او و نفع دیگری وارد عمل شوند، بنابراین عارف را هم که ترانه هایش تا اعماق قلب هر ایرانی نفوذ کرده بود را به همدان فرستاده و دست او را از اجتماعات و فعالیت های سیاسی کوتاه ساختند.

عارف در همدان به سختی روزگار می گذرانید، برای آنکه در تمام مدت عمر خود عادت به جمع آوری مال و منال نداشته و به مادیات بی علاقه بوده و غالباً زندگی او را یا دوستانش اداره می کردند یا از درآمد نمایش هایش تامین می گردید و روی این اصل هیچوقت از خود چیزی نداشته است. بنابراین عارف در اواخر عمر خود غالباً در مضیقه بوده، حتی اثاث منزل او را دوستانش فراهم آورده بودند؛ بقول خودش:

بود رختخوابم ز"حاجی وکیل"

که خصمش زبون باد و عمرش طویل

اگر پهن فرشم به ایوان بود

سپاسم زالطاف "کیوان" بود

اگر میز و هم یک دو تا صندلی ست

ز"دکتر بدیع" است، از بنده نیست

من این زندگانی ناپایدار

به زحمت از آن کرده ام اختیار

که از هر بداندیش، بد نشنوم

زبدگوی و بدخواه، راحت شوم

و حال برای آشنایی بیشتر با عارف، مناسب است از نامه هایی که عارف از همدان به دوستان نوشته است، مطالی را انتخاب کرده و اینجا نقل نماییم:

در موقعی که بعضی از مخالفین عارف در روزنامه ها بر علیه او مقالاتی انتشار می دادند در نامه ای که برای دکتر شفق فرستاده است چنین می نویسد: "من ایرانیم، من وطنم را دوست می دارم. گمان می کردم در قلب و دل این مردمان جا گرفته ام، من از همه چیز چشم پوشیده و تن به زحمت بی چیزی و خانه بدوشی و فلاکت و بدبختی دادم که حیثیتم محفوظ بماند، ولی افسوس که حال فهمیدم تمام عمر به خطا رفته و تمام امیدهای خیالی مبدل به یاس و نومیدی شده است."

عارف در نامه ای برای محمدرضای هزار نوشته:

"آریالای محمدرضا خان، من ایرانی پاک و بی آلایش هستم که به هیچ چیز جز وطنم علاقه ندارم، من کسی هستم که آرزو می کنم در خاکستر درون حمام بخوابم، ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد باشد. من اگر علاقه به خودم داشتم کارم به اینجا نمی کشید که با سه تا سگ و یک زن بدبخت که کارهای داخلی و خارجی مرا تنها او بایستی اداره کند در یک گوشه همدان به سختی روزگار بگذرانم. مبادا خدا نکرده تصور کنید دلتنگی من از این است که چرا مانند همه وطن خواهان یک زندگانی مرتب و آرزومندی فراهم نکردم، یا اینکه چرا پول و ملک و باغ و خانه و زن ندارم یا لااقل برای خاتمه دادن خانه بدوشی خود چرا در تمام این کشور پهناور یک اطاق گلی برای چنین روز بدبختی خود تدارک ندادم، خیر، از هیچ یک از اینها کدر و دلتنگ نیستمو چون همیشه روزگار با روی خوش و آغوش باز به طرف من آمد و من همیشه پشت پا به او زده روی خوش به او ننموده به سخت ترین زندگانی، ساخته و قانع ام."

عارف شاعر خوش ذوقی بود به طوری که کلمات اشعارش را موافق نغمه، و نغمه را مناسب کلمه انتخاب می کند که گویی از بدو خلقت این دو برای همدیگر آفریده شده اند و در این خصوص می توان گفت اگر عارف از موسیقی علمی مغرب زمین نیز بهره ای داشت شاید یم "شوپن" یا "شومان" ایرانی می شد. حافظه موسیقی عارف که چگونه تصنیف های پرپیچ و خم خود را بدون یاری نت در ابتدا در خاطره نگه می دارد شایان ملاحظه است. دقت او در "وزن و آهنگ"، استادان تار که با وی بوده اند بهتر می دانند و بر او لک الفضل گویند. اگر حسن صوت و خنای موثر او را نیز داخل حساب کنیم، خواهیم دید که هنوز شخص دومی در ایران به هنرمندی این آدم در این فن نیست و قیمت این شاعر به مراتب زیاد تر از شهرت اوست، و بسی مایه تاسف است که در ایران که صدها عارف لازم دارد و هنوز بازار معرفت از این قبیل میوه های صنعت چندان پر نیست که کار به رقابت بکشد، باز حسودان و بدگویانی در هر فرصت احساسات او را از رعشه و پیچ و تاب نیش های قلم و زبان آسوده نگذاشته اند! از حسرت های بسیار عمیق عارف یکی رایج نبودن اشارات نت در ایران است. عارف مانند هر موسیقی پرداز در آرزوی آن است که سرودهای او را مطابق واقع بخوانند و بنوازند و تحریف ننمایند، ولی بدبختانه تنها در محیط تهران نیز به این آرزوی خود نرسیده است و با خواندن تصانیف او گاهی از هر دهنی، آوازی درآید. عارف اگرچه در تمام دوره زندگی خود از رفتار پدر خود گله و شکایت می کند ولی از زبان خود چنین می گوید: "پدرم به اندازه استعداد دماغ من از تربیت من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله خود و تربیت آن زمان گوتاهی نکرد و در دو چیز بیشتر ساعی بود: یکی در خصوص خط که آن اوقات می گفتند "حسن الخط کمال المرء (نیکوبی خط از کمال مرد است)" و دیگر در باب موسیقی. در سن سیزده سالگی به اولین معلم موسیقی مرحوم حاجی صادق خرازی که در شمار محترمین قزویم شمرده می شد، مرا سپرد. چهارده ماه در خدمت استاد بزرگوار خود به تحصیل این علم کوشیدم. اگر تحصیلات آن وقت را به همان ترتیب که نوشته بودم یعنی آن کتابچه ای را که به دستور معلم خود به مناسبت هر آوازی شعری داشت، امروز داشتم خیلی چیزها از آن فهمیده می شد، چون دارای حنجره داوودی بودم که می توان گفت معجز یا سحری بود. همین اسبا شد که پدر به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره زندگی به واسطه شغل وکالت مرتکب آنها شده بود، جلوگیری از آنها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندی که مرا به شغل روضه خوانی وادار کند..." 

 

     تصنیف «گریه را به مستی...» از عارف قزوینی :با صدای محمدرضا شجریان . مقدمه و تنظیم از فرامرز پایور

      نت تصنیف «گریه را به مستی...» (از کتاب ردیف آوازی و تصنیف های قدیمی به روایت استاد دوامی)

 

    

عارف در جایی دیگر از خاطرات سفر به تهران می گوید: "تا آن وقت تهران ندیده بودم که ای کاش هیچ وقت نمی دیدم. از آن به بعد در واقع تهرانی شدم. گمان می کنم این مسافرت در سال هزار و سیصد و شانزده بود. بعد از چند روز توقف در تهران صدورالممالک (همسفر عارف به تهران) چون با اغلب درباری هایی که از تبریز با مظفرالدین شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت، شبی که از ایشان یعنی از درباریها دعوت کرده بود، به من هم فرمود که آن شب را به منزل ایشان بروم و من چون این اولین مجلسی بود که بایستی اشخاص مهم این مملکت را ببینم با اینکه خیلی برای من دیدن چنین مجلسی زحمت داشت، ناچار بودم از اینکه فرمایش ایشان را قبول کنم. حسب الامر اطاعت کردم و به منزل صدر رفتم. در آنجا اشخاص مهمی حضور داشتند، از جمله امیر بهادر سلطان علیخان که آن وقت وزیر دربار بود، شاهزاده موثق الدوله که پسرش داماد مظفرالدین شاه بود و خانسالاری را هم که در آن وقت کار مهمی بود به پسرش واگذار کرده بود. از آنجایی که کار موسیقی در ایران به واسطه نادانی و جهالت راهنمایان نادان و عوام فریب به منتهی درجه افتضاح رسیده بود هیچ وقت میل نداشتم به داشتن این صفت مفتضح معرفی شوم، ولی بدبختانه برخلاف میل خود معرفی شدم. آن شب هم از شبهای تاریخی خواندن من محسوب می شد. وقتی کع شروع به خواندن کردم شاید تا یک ساعت از احدی نفس بیرون نیامد، همین طور مات و مبهوت همچون مجسمه گوش بودند. قفل سکوت وقتی شکست که من ساکت ماندم. آن وقت همگی به حرف آمدند و همه حرفها در تعریف من بود. اول کسی که به سخن آمد موثق الدوله بود. اول حرفی هم که زد این بود که شیخ باید از این به بعد با من باشد. حتی هر چه کردم شب به منزل رفته صبح شرفیابی حاصل کنم قبول نفرمودند. فرمودند شب را همین جا باشد صبح به اتفاق به دربار برویم!"

عارف ماجرای آشنایی خود با درویش خان را چنین بیان می کند که : "درویش خان تار زن معروف را هم ندیده بودم چون با هر جمعیت و جرگه ای آمیزش نمی کردم. درویش هم در خدمت شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه بود. شعاع السلطنه هم فارس را تیول داشت و سلطنت کوچکی، ولی از سلطنت پدرش مقتدرتر تشکیل داده بود. اغلب درویش در رکاب او بود تا اینکه از دست ظلم و استبداد او، به جان آمده در یکی از سفارتخانه ها متحصن شده و خود را از خدمت شعاع السلطنه خارج کرد. این همان اوقاتی بود که خود را به این زحمت از چنگ شعاع السلطنه راحت کرده بود. ورود بی نظم و ترتیب آقایان تا غروب خاتمه پیدا کرد و نزدیک غروب وقت سخن سرایی و زمینه سازی فراهم آمد.

اغلب آقایان اسم من را شنیده بودند ولی از دور، درویش از همه جا بی خبر، خودی کوک کرد و برای اینکه ساز خود را هم کوک کرده باشد، دستش برای گوشمالی به گوشه تار رفت. من چون هیچ وقت از خود معرفی به خواندن نکرده و نمی خواستم به اسم خواننده معرفی شده باشم به همین جهت کسی هم قدرت اینکه به من تکلیف خواندن کند نداشت.

درویش بنا به عادتی که در ساز زدن داشت چشم ها را روی هم گذاشته، از آواز بوسلیک که مقدمه شور است داخل دستگاه شور نشده بود که من دیدم حقیقتاً:

این شور که در سر است ما را

روزی برود که سر نباشد

شور کله من یکدفعه عنان متانت و سنگینی را از دست من گرفت. زمام گسیخته بنا کردم به خواندن. مستمعین زن و مرد با یک حالت بهت و سکوتی هوش را تبدیل به گوش کرده بودند..."

عارف در انتهای خاطرات خود چنین می نویسد: "در مدت بیست روز در منتها درجه کسالت و ناخوشی بودم، اینها در کردستان به نظرم آمد و تا این مساعدت که تا بیست و نهم شهر رمضان 1341 است از خوشی دنیا، خود را محروم و از همه چیز صرف نظر کردم. خواب خوش نکرده، آب راحت از گلوی من پایین نرفت. در این مدت آخر هم فقط به واسطه طرفداری سید ضیاء به سزای خود رسیده و الان پشیمانم که چرا من هم مانند سایرین نباشم که راحت زندگانی کنم و از آن می ترسم که در آخر زندگانی از دست این مردم کارم به انتحار بکشد. اگر توانستم، در عریضه خود شرح بدبختی های خود را خواهم نوشت، در صورتی که حالت قلم روی کاغذ گذاشتن را از کثرت پریشانی ندارم."

اشکم از سر، گذشت در غم هجر

یکی از سرگذشت من این است

عارف در سرودن غزلیات نیز طبعی قوی و بیانی رسا داشت تا آنجا که خود می نویسد: "باری هجده سال قبل شبی در خانه مرحوم حاجی نائب الصدر سرایی به من گفته شد: "عارف من از عرفان تو تاکنون چیزی نفهمیدم، امروز بیتی شنیدم، اگر راست می گویی آن را غزل کن." آن شعر این بود:

چه آشنا نگهی داری ای رمیده غزل

خدا نگاه تو را با کس آشنا نکند

قبل از شام بود که امیر این امر را داد و تا موقع خواب غزل را تمام کرده، صبح برابش خواندم. گفت منتظر بودم این غزل را از شیخ بشنوم و فقط ایرادی که کرد در مقطع آن بود.

دلم زکف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگر چه خون مرا بیگناه ریخت و لیک

کسی مطالبه از یار خون بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جام می گیرد

نظر به جانب جام حهان نما نکند

بسوخت سینه ندیدم اثر از آه سحر

زمن گذشت کسی بعد از این دعا نکند

به بلبلان چمن از زبان من گویید

به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند

تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد

کسی معامله بهتر از این دو تا نکند

بگفتمش که دلت جای عارفست بگفت

کسی به دیر شهان بوریا نکند"

ترانه ملی عارف در شب 28 ذیحجه 1333 در تهران، تیاتر باقراف در یک کنسرت که از اولین کنسرتهای ایرانی محسوب می شود خوانده است. می توان گفت، بنای کنسرت را در تهران عارف و بعد درویش خان نهادند.

دور نیست که این در سفر عارف به استانبول فعلیت پیدا نموده باشد. در افتتاح نمایش، عارف این غزل مهیج خود را که در آن بدبختی مملکت، بیچارگی ملت، بی کفایتی دولت و از طرف دیگر فتنه روس و انگلیس را در ایران نشان می دهد در ابوعطا خوانده است:

لباس مرگ بر اندام عالمی زیبا

چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد عارف قزوینی

دانلود عارف قزوینی 10 ص.DOC

اختصاصی از یارا فایل دانلود عارف قزوینی 10 ص.DOC دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 14 صفحه

عارف قزوینی عارف پسر ملاهادی متخلص به عارف در شهر قزوین تولد یافت، تحصیلات خود را در هفده‌سالگی بپایان رسانید، غزلیات واشعار دیگرش شورانگیز وحاوی مضامین ملی ووطن‌پرستی بود، در اواخر عمر گوشه‌گیری کرد به تصنیف شکلی نوداد.
کلیات دیوان عارف چاپ شده است مشتمل بر 97 غزل، 89 تصنیف و12 شعر هجویه میباشد.
با اینکه تعداد اشعار این شاعر کم است، با اینحال مسأئل اجتماعی وسیاسی یک ربع قرن رادربردارد.
عارف درآغازکارادبی خود ازدرک اهمیت وقایع سیاسی بسیاردور بود،نخست بشیوه متقدمان با همان مضمون ومحتوی وقالی، شعرمیسرود.
امارفته رفته با آشنائی بیشتر بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی، بشاعری انقلابی، میهن‌پرست، مبارزه راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران بدل میگردد وسرانجام مدافع سرسخت آزادی میشود.
انقلاب مشروطه درشکل گرفتن شخصیت حق‌طلبی وآزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت ومبارزه بارژیم سلطنت رابشدت دنبال میکردوحکومت جمهوری رامی‌ستود وبدست آوردن آزادی ملی واجتماعی رامنوط به بدست گرفتن اسلحه وبرانداختن ریشه استبداد می‌پنداشت0 شعارانقلابی عارف درخدمت هدفها وآرمانهای آزادیخواهانه وروشنفکرانه روزگارش بود0 عارف بااستفاده ازقالب تصنیف وآمیختن اشعار خویش باامثال وحکم وضرب‌المثل‌های عادی مردم شعر خود راهر چه بیشترساده وروان ساخت وبقول د0 س کامیسلروف:“ آثار عارف قزوینی نمونة مناسبات جدید انقلابی نسبت بشعرونمودار پرهیز ازتفنن وشاخص تبدیل ادبیات بیک وسیله واقعی مبارزه درراه آرمانهای ملی است0 نقل ازکتاب عارف شاعر مردم ترجمه غلامحسین متین عشق به میهن درتمامی دوران‌های زندگانی دشوار شاعر بچشم میخورد0 درست قبل ازمرگ نوشت: من یک ایرانی پاک که برای اوهیچ چیز گرانبهاتر ازوطنش نیست بوده وباقی خواهم ماند، بگذار که درگمنامی بمیرم وآرزوی من این است که ملتم نیرومندتر وسر‌بلند وکشورم شکوفا باشد کلیات دیوان عارف ص457 نقل از کتاب عارف شاعرمردم تألیف گ‌گ‌گامین ترجمه غلامحسین متین در دوران انقلاب مشروط عارف بیشتر درتهران بود، مدتی کوتاه نیز درگیلان، اصفهان واراک بسر برد“ ظاهراً“ وقایع انقلابی، بقدری شاعر جوانرا تحت سیطره خود گرفته بودند که بقیه مسائل زندگی اورادردرجه دوم اهمیت قرار میداده است0 اوتمامی استعدادخویش رادر موسیقی درخوانندگی وشاعری، وقف انقلاب میکند دکتر رضازاده شفق مینویسد“ عارف ازنخستین روزهای نهضت مشروطه درایران، همراه ملت درمبارزه باآن روبروبود0 درین احوال اشعار عارف درجراید چاپ ودرمعابر بوسیله مردم خوانده میشدوازهمین دوره بعنوان شاعر ملی، وطن‌پرست ومبارزه شهرت بسیار یافت0 پیام دوشم از پیر می‌فروش آمد بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد هزارپرده زایران درید استبداد هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد زخاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد برای فتح جوانان جنگجو، جامی زدیم باده وفریاد نوش آمد زخواب غفلت هر آن دیده‌ای که بیدار است بدین گناه اگرکور شد،سزاوار است زده است یکسره خود رابراه بدمستی قسم بچشم تو، ما، مست وخصم بدبیدارست نالة مرغ اسیر، این همه، بهروطن است مسلک مرغ گرفتار قفس، همچو من است خانه‌ای کوشودازدست اجانب آباد زاشک ویران کنش آن خانه، که بیت‌الحزن است جامه‌ای کونشود غرقه بخون بهروطن بدرآن جامه، که ننگ تن وکم ازکفن است آن کسی را که دراین ملک سلیمان کردیم ملت امروز یقین کرد که اواهر من است همه اشراف بوصلت خوش، همچوخسرو رنجبردرغم هجران توچون کوه کن است0 چه ظلم‌ها که از گردش آسمان ندیدم بعیر مشتی دزد، همره کاروان ندیدم دراسن رمه بجز گرگ دگر شبان ندیدم بپای گل بجز زحمت باغبان ندیدم همتی ای خلق اگر ایران پرستید ازچه درین مرحله، ایمن نشستید منتظر روزی، ازین بدتر هستید صبر ازاین بیش، دگر جاندارد گرمی نبری رنج، توانگر نگردی این ره عشق است، دلابرنگردی شمع صفت سوز که تاکشته گردی عارف بیدل سرپرواندارد ناله مرغ اسیر، این همه، بهروطن است مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است تانفس باقی است نام دوست باشد برزبانم تاکه جانی هست نقش یار باشد درضمیرم گرنکردم خدمت، این دانم خیانت هم نکردم شکر ایزدراکه عارف نی وکیلم، نی وزیرم بزرگان؟
جملگی، مست غرورند خدا کسی فکر مانیست زانصاف ومروت سخت دورند خدا، کسی فکر مانیست رعیت بیسواد وگنگ وکورند خدا،کسی فکر مانیست هفده، هجده، نوزده وبیست ای خدا، کسی فکر مانیست ازخون جوانان وطن لاله دمیده، ازفاتم سروقدشان، سروخمیده درسایة‌گل، بلبل ازین غصه خزیده گل نیز چون درغمشان جامه دریده شد مسلمانی مابین وزیران تقسیم هرکه تقسیمی خود کرد بدشمن تقدیم حزبی اندرطلبت برسراین راُی مقیم کافریم اربگذاریم که ایمان برود پیام دوشم ازپیر می‌فروش آمد بنوش باده که یک ملتی به هوش آمد باد خزان پیرهن گل درید دامن گل شد زنظر ناپدید سروچویعقوب ازین غم خمید غصه قد سروکمان میکند خارجه درمجلس ماجا گرفت نرگس شهلا ده ایما گرفت نابود بادظلم چوضحاک ماردوش تابود وهست کاوه حداد زنده باد به هیچ مملکت وملک این نبود ونیست بدست گرگ، شبانی رها کند گله را دردایره کلام عارف، واژه‌هائی وارد میشوند که برای شعر سنتی، بیگانه وغیر معمولی هستند: انقلاب ، حزب، فراکسیون، استبداد، آزادی، اجنبی، ملی، قانون‌اساسی، سیاست دولت، هموطن، اشراف، رنجبر، پلیس، مردم، آموزش و پرورش، استقلال، خائن و0000 نقل ازکتاب عارف شاعغر مردم تاُ لیف گ ک گامین ترجمه غلامحسین متین چندزپلی تیک اجانب بخوانید؟
تابکی زدست عدو درعذابند منتظرروزی، ازین بدتر هستید، ازچه درین مرحله، ایمن نشستید؟
همتی ای خلق، گرایران پرستید گرنبری رنج، توانگری نگردی این ره عشق است دلا ! برنگردی شمع صفت سوزکه، تا کشته گردی خرابه‌ای شد ایران ومرکز دزدان کنم چه چاره که این جا، پناهگاه من است اگرچه عشق وطن میکشد مرا، اما خوشم بمرگ، که این دوست، خیرخواه من است زتربت من اگر سر زندگیاه واز آن برنگ خون ، گل اربشکفد گیاه من است زراه رنج چو بمنزل نمی‌رسی، بر‌گرد براه راست که این راه شاهراه من است حقوق خویش زمردان، اگر زنان گیرند دراین میان من وصددشت زن- سپاه من است گریزد هرکه زظلمی بمأمنی، عارف شراب خانه درایران، پیاهگاه من است هروقت زآشیانةخودیاد میکنم نفرین بخانواده صیاد میکنم یادرغم اسارت ، جان میدهم بباد یاجان خویش ازقفس آزاد می کنم آتش بجان چند تن افتد، که بیگناه بی موجبی، به ملتی آتش بجان زدند از پرده کار زهد فروشان برون فتاد روزی که پا بدائره امتحان زدند ایران چنان تهی شد از هرکسی، که دست ایرانیان بدامن این ناکسان زدند از من مپرس چونی؟
دلی چوکاسه‌خونی زاشک پرس که افشا نمود راز درونی حکومت موقتی چه کرد؟
به که نشنوی گشود در سرای جم بروی اجنبی ای دیده خون ببار که یک ملتی زبون رفته است ومن دوبدیدةبیدارم آرزوست ایران خراب‌تر زدوچشم تو ای صنم اصلاح کار، از تو ، درین کارم آرزوست بیدارم هرکه گشت در ایران زود بدار بیدار و زندگی بی دارم آرزوست ایران فدای بلهوسی های خائنین گردیده یک قشون فداکارم آرزوست عارف برخلاف اغلبی از گذشتگان در قسمتی از اشعار خود ترجمان احساسات طبقه عامه وآزادیخواه ملت ایرانست.

اگر فی‌المثل بعضی از معروفترین قصاید منوچهری قصیده شمعیه یا از بهترین قصاید انوری را در یک مجمع ایرانی بخوانید اغلب تأثیرات ادبی و بدیعی درحاضرین خواهید دید ولی اگر از غزلیات عارف خوانده شود بعضی از آنها می‌تواند حاضرین را به هیجان آورد وباعماق قلوب واحساسات آن‌هافرورود.
خود دلیل این مدعا خوانده شدن تصانیف وغزلیات اوست در سرتاسر ایران چون اینها تعبیرات ادبی احساسات ملتند، کسانی که در کنسرت‌های عارف شرکت داشته از اشعار دلدوز او را در نغمه دلسوز ومؤثر او شنیده وهیجان ورقت وتأثر مستهمین را دیده‌اندمیتوانند پایةتاثیر این شاعر شورانگیزودلیر ایرانرا بهتر بسنجند.
عارف تملق کسی رانگفت، زندگی سراسر باتنگرستی داشت، هرچند گاه ازخانه‌ای بخانه‌ای میکوچید،اغلب رفقای خودمیشد وازنابسامانی‌های ایران دستخوش اندوه میشد0“ نقل ازقستی ازمقاله رضازاده شفق درمقدمه کلیات دیوان عارف0 عارف شادروان دردوره ظلمانی استبداد زیست می‌نموده وباهرطبقه ازجامعه تماس داشته وبخوبی ازریاکاری وسالوس وعوام فریبی وفجایع ومظالم واجحافات وتجاوزات استبدادیان دردوره استبداد واقف بوده ودرشئون اجتماعی هم جز خواب غفلت وخستگی وجمودت چیز دیگری ملاحظه ننموده واین وضعیت رابرای نسل معاصر وآینده قابل تحمل ندانسته، لذادر صدد برآمده که بوسیله کنسرت‌ها وسرودهای هیجان‌انگیز (وگاهی تلخ‌) خود بنیان واساس موجودةزمامداران آن دوره زادرهم شکند وملت رااز خواب بیدار وازغفلت هشیار نموده، سازمان تازه ونوی بوجود آورد.
تاجامعه ایرانی بتواند ازچنگال مظالم استبدادآزادگرددو روی این نظریه با صراحت لهجه و بیان روشن و اشعار دلپسند سودمند وغزلیات شیوای با معنی با ذکر نظائر وامثال، منظور ومرام خود را در طی قطعات دلپذیر ونافذ وعمیق ابراز داشته وگاهی عنان اختیار از کف داده با گفتن اشعار مهییج وگاهی تندوزننده در انتقاد از رفتار ظالمانةزمامداران وبیان اصلاحات مملکت ومبارزه با عناصر فاسدةمستبده اشعار نفر سروده است .
اینست که اشعار ملی دلنشین وبیانات نمکین او در تیپ مخالفین تأثیر تلخ وناگوار ودرطبقات دیگر نشاط تازه وهیجان بی‌اندازه بوجودآورده تأثیر بزرگی در پیشرفت کارآزادیخواهان نموده است.
نتیجه و عکس‌ العمل این ایمان پاک وحسن‌نظر که از سرچشمه میهن‌خواهی تراوش کرده بود که براثر سعایت وبدخواهی عده‌ای از عناصر مستبده ومفسده جوآن شادروان منزوی وگوشه‌نشین شده، دچار تیره‌بختی و دست‌تنگی و فشار سخت درامرارمعاش وگذرانیدن روزگار گردید000 از سیف آزاد فروردین 1337 نقل ازمقدمه کلیات دیوان عارف.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود عارف قزوینی 10 ص.DOC

دانلود چند شاعر و عارف

اختصاصی از یارا فایل دانلود چند شاعر و عارف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 63 صفحه

ای برادر، در این اشارات،زبده حقایق حکمت را بر تو ایثار کردم پس این (گنج معرفت) را از دسترس جاهلان(وبیخردان) و افرادی که آن را ب خاطر هدفهای ناچیز طلب می کنند وآنها که از هوش وذکاوت وجرات وشجاعت بهره ای نبرده اند، وآنان که میلشان به جانب اکثریت است، یا از سوفسطلائیان وفیلسوفان ملحد تبعیت می کنند، دورنگهدار، اما هرگاه جوینده ای روشن ضمیر وبا همت یافتی که از وساوس شیطانی برکنار مانده وحق را به چشم رضا واخلاص می نگرد، این حقایق را بر روی عرضه کن.
چنانکه از مطالب ما قبل مباحث بر او روشن گردد.
واز او در پیشگاه خداوند عهد وپیمان گیر که در اشاعه آنچه می آموزد طریق تو را اختیار کند.
پس اگر این علوم را به گوش نااهل رساندی وضایع گردانیدی، خداوند بین من وتو حاکم خواهد بود، واو به داوری کافی است.
از اشارات وتنبیهات بوعلی سینا ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای شرح رباعیات خیام آسانا یوگانندا ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای سالها پیش در هندوستانیک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دومعنی ظاهری و باطنی است و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دوگانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت وابتهاجی در خاطر من حاصل گردید.
یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذرندم ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت وقله زرین گنجهای روحانی عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.
گویی یک قانون اسرارآمیز الهی از آثار معنوی وروحانی در روی زمین حراست می کند چنانکه رباعیات خیام را با وجود قرنها سوءتعبیر همچنان حفظ کرده است.
عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلند مرتبه شناخته شده ورباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است.
پرفسور چارلز.
اف.
هورن .
در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدمه وادبیات کلاسیک قشری طبع گردیده می نویسد: ایه تاسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد وشهوت طلب و یک مست لایغل که تنها شوق او شرب خمر وبرخورداری از لذات دنیوی است شناخته شده است.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود چند شاعر و عارف

دانلود تحقیق ابوالقاسم عارف قزوینی 23 ص

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق ابوالقاسم عارف قزوینی 23 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق ابوالقاسم عارف قزوینی 23 ص


دانلود تحقیق ابوالقاسم عارف قزوینی 23 ص

دسته بندی : علوم انسانی _ ادبیات و تاریخ

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

سال فایل


 قسمتی از محتوی متن ....

 

 

موضوع تحقیق: ابوالقاسم عارف قزوینی فهرست مطالب عنوان صفحه زندگینامه 2 عارف قزوینی و مشروطه 5 عارف و روحانیت، یاور استوار 12 منابع: 22 ابوالقاسم عارف قزوینی ابوالقاسم‌ عارف قزوینی (۱۲۵۹ - ۱ بهمن ۱۳۱۲)، شاعر و تصنیف ساز ایران.
عارف در حدود سال ۱۳۰۰ ه.
ق در قزوین متولد شد.
پدرش "ملاهادی وکیل" بود.
عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فرا گرفت.
خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت.
موسیقی را نزد حاج صادق خوارزمی فرا گرفت.
مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسین واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه می‌بست ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد.
عارف در ۱۷ سالگی به دختری عشق و علاقه پیدا کرد و با او در پنهان ازدواج کرد.
فشارهای خانواده دختر پس از اینکه مطلع گردیدند زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
عارف در سال ۱۳۱۶ به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد اما عارف به به قزوین بازگشت.
در سال ۱۳۲۳ ه.
ش در زمان آغاز 23 سالگی عارف زمزمه مشروطیت بلند گشته بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد.
در سال ۱۳۳۵ یکی از دوستان عارف به نام «عبدالرحیم خان» خودکشی کرد و عارف بر اثر این به جنون مبتلا شد و نظام السلطنه مافی او را برای مداوا به بغداد برد.
پس از چندی همراه نظام السلطنه به استانبول رفت.
او تا اواخر عمر تصنیف‌ها و شعرهای ملی سرود.
تصنیف‌های او از دوران مشروطیت و جنگ‌جهانی اول تا امروز نیز برسرزبان‌ها است.
در اواخر عمر به افسردگی دچار شد و در روز ۲ بهمن ۱۳۱۶ خورشیدی در همدان درگذشت.
آثار دیوان اشعار عارف قزوینی تصنیف‌ها دیدم صنمی، سرو قدی، روی چو ماهی – آواز افشاری – ۱۲۶۵ ای امان از فراقت امان – دستگاه شور – ۱۲۷۵ (همزمان با ورود مشروطه خواهان به تهران) نمی دانم چه در پیمانه کردی – آواز افشاری نکنم چاره اگر دل هر جایی را – آواز افشاری – ۱۲۷۶ افتخار همه آفاقی و منظور منی – دستگاه سه‌گاه - (برای افتخارالسلطنه - دختر ناصرالدین شاه، که عارف را عشقی بود) تو‌ای تاج، تاج سر خسروانی – آواز افشاری – ۱۲۷۷ هنگام می فصل گل و گشت چمن شد – آواز دشتی - (به مناسبت افتتاح دوره‌ی دوم مجلس‌شورای‌ملی‌ایران) دل هوس سبزه و صحرا ندارد – آواز ابوعطا نه قدرت که با وی نشینم، نا طاقت که جز وی ببینم – آواز افشاری ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود – آواز دشتی – ۱۲۸۸ - (به مناسبت اخراج مورگان شوستر امریکایی از ایران) باد فرح بخش بهاری وزید – آواز بیات‌زند بلبل شوریده فغان می‌کند – دستگاه ماهور – ۱۲۸۹ گریه را به مستی بهانه کردم – آ

تعداد صفحات : 23 صفحه

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق ابوالقاسم عارف قزوینی 23 ص

دانلود تحقیق کامل درباره عارف قزوینی

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق کامل درباره عارف قزوینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درباره عارف قزوینی


دانلود تحقیق کامل درباره عارف قزوینی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :10

 

بخشی از متن مقاله

عارف قزوینی

عارف پسر ملاهادی متخلص به عارف در شهر قزوین تولد یافت، تحصیلات خود را در هفده‌سالگی بپایان رسانید، غزلیات واشعار دیگرش شورانگیز وحاوی مضامین ملی ووطن‌پرستی بود، در اواخر عمر گوشه‌گیری کرد به تصنیف شکلی نوداد.

کلیات دیوان عارف چاپ شده است مشتمل بر 97 غزل، 89 تصنیف و12 شعر هجویه میباشد.

با اینکه تعداد اشعار این شاعر کم است، با اینحال مسأئل اجتماعی وسیاسی یک ربع قرن رادربردارد.

عارف درآغازکارادبی خود ازدرک اهمیت وقایع سیاسی بسیاردور بود،نخست بشیوه متقدمان با همان مضمون ومحتوی وقالی، شعرمیسرود. امارفته رفته با آشنائی بیشتر بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی، بشاعری انقلابی، میهن‌پرست، مبارزه راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران بدل میگردد وسرانجام مدافع سرسخت آزادی میشود.

انقلاب مشروطه درشکل گرفتن شخصیت حق‌طلبی وآزادیخواهی عارف نقشی عمده داشت ومبارزه بارژیم سلطنت رابشدت دنبال میکردوحکومت جمهوری رامی‌ستود وبدست آوردن آزادی ملی واجتماعی رامنوط به بدست گرفتن اسلحه وبرانداختن ریشه استبداد می‌پنداشت0
شعارانقلابی عارف درخدمت هدفها وآرمانهای آزادیخواهانه وروشنفکرانه روزگارش بود0
عارف بااستفاده ازقالب تصنیف وآمیختن اشعار خویش باامثال وحکم وضرب‌المثل‌های عادی مردم شعر خود راهر چه بیشترساده وروان ساخت وبقول د0 س کامیسلروف:“ آثار عارف قزوینی نمونة مناسبات جدید انقلابی نسبت بشعرونمودار پرهیز ازتفنن وشاخص تبدیل ادبیات بیک وسیله واقعی مبارزه درراه آرمانهای ملی است0

نقل ازکتاب عارف شاعر مردم ترجمه غلامحسین متین

عشق به میهن درتمامی دوران‌های زندگانی دشوار شاعر بچشم میخورد0 درست قبل ازمرگ نوشت: من یک ایرانی پاک که برای اوهیچ چیز گرانبهاتر ازوطنش نیست بوده وباقی خواهم ماند، بگذار که درگمنامی بمیرم وآرزوی من این است که ملتم نیرومندتر وسر‌بلند وکشورم شکوفا باشد کلیات دیوان عارف ص457 نقل از کتاب عارف شاعرمردم تألیف گ‌گ‌گامین ترجمه غلامحسین متین

در دوران انقلاب مشروط عارف بیشتر درتهران بود، مدتی کوتاه نیز درگیلان، اصفهان واراک بسر برد“ ظاهراً“ وقایع انقلابی، بقدری شاعر جوانرا تحت سیطره خود گرفته بودند که بقیه مسائل زندگی اورادردرجه دوم اهمیت قرار میداده است0 اوتمامی استعدادخویش رادر موسیقی درخوانندگی وشاعری، وقف انقلاب میکند دکتر رضازاده شفق مینویسد“ عارف ازنخستین روزهای نهضت مشروطه درایران، همراه ملت درمبارزه باآن روبروبود.

درین احوال اشعار عارف درجراید چاپ ودرمعابر بوسیله مردم خوانده میشدوازهمین دوره بعنوان شاعر ملی، وطن‌پرست ومبارزه شهرت بسیار یافت.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره عارف قزوینی