225 اسلاید
ازمیان 8 واحد قواعد عربی که دانشجویان رشته زبان
و ادبیات فارسی می خوانند 4 واحد آن به صرف
(شناخت انواع کلمه و دگرگونی های آن) اختصاص دارد که قواعد1 و 2 به آن می پردازد. و قواعد عربی 3و4 به نحو اختصاص دارد.
ازآن میان قواعد عربی 3 در24 فصل به مرفوعات، منصوبات و مجرورات می پردازد.
علم نحو:
علم نحو علمی است که از حالات اواخر کلمات هنگام ترکیب کلمه ای با کلمه ی دیگر بحث می کند. موضوع علم نحو، کلمه و کلام است.
کلمه لفظی است که وضعا دال بر معنی است و لفظ عبارت است ازچیزی که منطوق انسان است. لفظ مستعمل را کلمه گویند .
کلام لفظی است مرکب از دو یا چند کلمه که نسبتی بین آنها برقرار باشد.
معرب و مبنی:
کلمه وقتی که با کلمه ی دیگر ترکیب می شود از نظر حالت آخر آن بر 2 قسم است :
- یک قسم از کلمه آخرش هم از لحاظ حرکت و هم ازلحاظ حرف بر یک حالت ثابت می ماند که آن را مبنی می گویند.
- یک قسم دیگر آخرش یا از لحاظ حرکت ویا از لحاظ حرف متغیر است که آن را معرب می خوانند.
اعراب و بناء
اعراب به تغییر حرف آخر و یا حرکت حرف آخر کلمه به اقتضای موقعیتی که از نظر معنی در جمله پیدا می کند گفته می شود.
مثال:
«علی» در مثالهای فوق به ترتیب فاعل و مرفوع، مفعول و منصوب و مجرور به حرف جر است، چون«علی» معرب است اعراب مختلف بر آن ظاهر شده است.
فرمت فایل : WORD ( قابل ویرایش ) تعداد صفحات:65
فعل معتل
به فعلی که در ریشة آن حرف علّه (و، ی، ا) وجود داشته باشد «فعل معتل» میگویند.[1]
مانند:«وعد، یسر، قول، بیع، دعو، رمی و …»
انواع فعل معتل
از این جهت که حرف عله چندمین حرف ریشه باشد فعل معتل، به سه دسته تقسیم می شود: مثال، اجوف، ناقص
1-معتل مثال: فعلی است که اولین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)مثال واوی مانند:وعد(وعده داد)، وصل(رسید)، ودع(رها کرد، ترک کرد)، وهب(بخشید)…
ب)مثال یائی مانند یقظ (بیدار شد)، یسر(آسان شد)، یئس(ناامید و مأیوس شد)…
2معتل اجوف: فعلی است که دومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)اجوف واوی مانند: قول (گفت)، عود(بازگشت)…
ب)اجوف یائی مانند: بیع(فروخت)، سیر(حرکت کرد)…
3-معتل ناقص: فعلی است که سومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)ناقص واوی مانند: دعو(دعوت کرد، خواند)، تلو (تلاوت کرد)…
ب)ناقص یائی مانند: رمی (پرتاب کرد)، هدی (هدایت کرد)…
وجود حروف عله در ریشة فعل های معتل باعث می شود که تلفظ بعضی از صیغه ها دشوار یا غیر ممکن باشد به همین دلیل برای حل این مشکل تغییراتی در فعل های معتل به وجود می آوریم که به این تغییرات «اعلال» می گویند.
مثلاُ «قول» برای تلفظ راحت تر به «قال» تبدیل می شود و «یرمی» به «یرمیُ»، «لم تقول» به «لم تقل».
بنابراین به تغییراتی که در فعل معتل ایجاد می شود«اعلال» می گویند.[2]
انواع اعلال
در فعل معتل سه نوع اعلال (تغییر) بوجود می آید:(اعلال به قلب، اعلال به حذف، اعلال به اسکان)
الف)اعلال به قلب:
هرگاه یک حرف عله به حرف علة دیگری تبدیل شود به این نوع تغییر «اعلال به قلب»[3] می گویند.
مانند: قول قال بیعباع یخشیُیخشی
ب)اعلال به حذف:
هرگاه حرف عله حذف شود به این نوع تغییر، «اعلال به حذف» می گویند.
مانند:یدعوون یدعون لم یقول لم یقل
ج)اعلال به اسکان:
هرگاه حرف علة متحرک، ساکن شود به این نوع تغییر «اعلال به اسکان» می گویند.
مانند: یرمی یرمی یقول یقول
سؤال: اعلال فعل های معتل بر چه اساسی و با توجه به چه قواعدی انجام می شود؟
جواب: اگرچه اعلال هریک از سه نوع معتل (مثال، اجوف، ناقص) را باید جداگانه یاد گرفت اما بعضی از قواعد و اصول اعلال وجود دارد که تقریباً در اکثر فعل های معتل اجرا و رعایت می شود.
اصول اعلال
1-معمولاً حرف عله متحرکی که حرف قبلی اش ساکن باشد، حرکتش را به حرف قبلی منتقل می کند(و خودش ساکن می شود)
مانند: یَبِیْعُ یَبِیْعُ یَقْوُلُ یَقُوْلُ (اعلال به اسکان)
2-هرگاه دو حرف ساکن کنار هم قرار گیرند به این حالت «التقای ساکنین» می گویند که باید این حالت را از بین برد بنابراین حرف علة ساکن را حذف می کنیم (برای رفع التقای ساکنین)[4]
یقولن یقلن یقول لم یقول لم یقل
3-معمولاً حرف عله متحرک باید با حرکت حرف قبل از خودش تناسب[5] داشته باشد در غیر این صورت باید به حرف علة متناسب با حرکت ماقبل خود، تبدیل شود.
تناسب حرف با حرکت ماقبلش عبارتست از: فتحه با الف(َ ا)- کسره با یاء(ِ-ی)- ضمه با واو(ُ و)
مانند: قول قال بیع باع
دو تذکر مهم:
1-صداهای کشیدة (ا-و-ی) در حقیقت حرکتشان ساکن می باشد (دانستن این مورد برای تشخیص التقای ساکنین، ضروری است)
2-در همة فعل های ماضی معتل، تغییرات صیغه های 6 تا 14 دقیقاً همانند هم می باشد بنابراین اگر در صیغة (6) ماضی اعلال انجام شود همان اعلال در بقیة صیغه ها نیز تا صیغة (14) انجام شود.
اعلال فعل ها (مثال، اجوف، ناقص)
تذکر مهم: همانطوریکه می دانید حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با هم تفاوت دارد و این تفاوت حرکت در چگونگی اعلال ها بسیار مؤثر و مهم است.[6]
معتل مثال: وعد ِ یوعد (وعد-یعد)
وهب َ یوهب (وهب- یهب)
معتل مثال در ماضی هیچ اعلالی ندارد و مانند فعل های معمولی صرف می شود.
وعد وعدا وعدوا وعدت وعدتا وعدن / وعدت وعدتما وعدتم وعدت وعدتما وعدتن / وعدت وعدنا
وهب وهبا وهبوا وهبت وهبتا وهبن / وهبت وهبتما وهبتم وهبت وهبتما وهبتن / وهبت وهبنا
معتل مثال واوی در مضارع در تمامی صیغه ها حرف عله حذف می شود(اعلال به حذف)
یوعد یعد یوهب یهب
یعد یعدان یعدون تعد تعدان یعدن / تعد تعدان تعدون تعدین تعدان تعدن / اعد نعد
یهب یهبان یهبون تهب تهبان یهبن / تهب تهبان تهبون تهبین تهبان تهبن/ اهب نهب
الف)شش صیغة امر مخاطب از ریشة (وعد ِ)، (وهب َ) را بنویسید.[7]
ب)در جملة زیر، فعل معتل و نوع آن را مشخص کنید.
[1] -در اصل حروف علّه فقط دو حرف «و،ی» می باشد و تمام فعل های معتل که در ریشة آن ها «ا» وجود دارد این الف در اصل «و» یا «ی» بوده و به خاطر اعلال تبدیل به «ا» شده مثل «قال» که در اصل «قول» می باشد و «باع» که در اصل «بیع» می باشد به همین دلیل هر یک از انواع معتل (مثال، اجوف، ناقص) به دو قسمت «واوی» و یا «یائی» تقسیم می شوند.
[2] -ضمناً تعداد کمی از فعل های معتل وجود دارد که دو حرف اصلی آنها حرف عله است به این نوع فعل ها معتل «لفیف» می گویند مانند «روی» (روایت کرد) «هوی» (درخواست، دوست داشت) «وقی» (محافظت کرد) «وفی» (وفا کرد) و …
[3] -«قلب» از نظر لغت به معنی «عوض کردن» و «تبدیل کردن» است.
[4] -اینجا «رفع» یعنی از بین بردن و «رفع التقای ساکنین» یعنی از بین بردن حالت التقای ساکنین زیرا دو ساکن کنار هم قابل تلفظ نیست.
[5] -«تناسب» در اینجا یعنی مناسب بودن و هماهنگ بودن که در برخی از کتاب ها بجای تناسب، «تجانس» گفته که به همین معنی است.
[6] -به همین دلیل در کتاب ها حرکت عین الفعل مضارع در کنار فعل نوشته می شود مثلاً وعد « »یعنی عین الفعل مضارع مکسور است (یوعد) وهب « » یعنی عین الفعل مضارع مفتوح است (یوهب)، قول«ُ» یعنی عین الفعل مضارع مضموم است یقول …. .
17ص
در این نوشته پایان نامه های کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی دانشگده تهران به منظور آگاهی از میزان استفاده از قواعد کتابشناختی مورد بررسی قرار گرفته است. میانگین نمره های حاصله برابر 96/84 و نمره خوبی است. اما با توجه به انحراف معیار
18/11، این نتیجه حاصل میشود که هر چند استفاده از قواعد استناد در سطح بالایی است، ولی پراکندگی و ناهماهنگی در جامعه نمونه وجود دارد.
مؤلف برای به وجود آوردن یک اثر به منابع و مآخذ متعددی رجوع می کند. این منابع و مأخذ ازطرفی در به وجود آوردن یک اثر تقش دارد و از طرف دیگر ارتباط موضوعی بین یک نوشته و سایر آثار را بیان می کند. او برای پیگیری عمیق تر یک موضوع به سراغ ارجاعات آن اثر می رود تا به سرچشمه اصلی برسد و آغاز و شروع یک فکر را دریابد. اهمیت مستندات در یک نوشته، بتدریج قواعد نوشتاری مناسبی را برای آن ها به وجود آورده است. این قواعد موجب یکدستی در ارائه یک سند می شود و جوینده را در بازیابی و دستیابی ملی و بین المللی یاری می کند. پس به کار بردن قواعد استناد از ضروریات یک نوشته علمی و تحقیقی است که موجب اعتبار بخشیدن به آن نوشته می شود و لازم است پدید آوردنده اثر با استعانت از متخصصین اطلاع رسانی در تهیه مستندات نوشته خود طبق ضوابط و قواعد ملی اقدام نماید. این مقاله به بررسی پایان نامه های رشته کتابداری از نظر میزان استفاده از چنین قواعدی می پردازد. از جمله مطالعاتی که در این زمینه انجام شده و از نظر محتوا در حوزه این تحقیق قرار دارد، میتوان از کار کربلا آقایی (1375) نام برد. در این اثر مؤلف استفاده از استانداردهای بین المللی را در نوشتن پایان نامه های کارشناسی ارشد رابررسی و مقایسه کرده و نتیجه گرفته که درصد استناد به کتاب ها بیش تر از مقالات بوده است. هدف از این بررسی، آگاهی از میزان آشنایی فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی به قواعد و ضوابط استنادهای کتابشناختی و کاربرد این قواعد برای انواع مواد می باشد. روش انتخابی در این تحقیق، روش سندی است و برای دستبابی به میزان استفاده از قواعد استناد، به پایان نامه های موجود در کتابخانه رجوع شده است. منابع معیار در باره قواعد نوشتن اسناد که در این نوشته از آن ها به عنوان شاخص استفاده شده عبارت اند از : حری (1371) و سلطانی (1363) که اولی مفصل تر و کامل تر از دومی، و موارد اختلاف ناچیز و اندک است.