فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:205
پیشگفتار:
امروزه سیستمهای رادیویی سیار نقش مهمی در فعالیتهای بازرگانی، تجاری، امور مراقبتی و حفاظت عمومی و زندگی روزمره عموم افراد ایفا میکنند. این سیستمها موجب کاهش هزینه، صرفه جویی در انرژی و افزایش راندمان در زمینههای مختلف می شوند.
در ایران، نیز از سال 1992 بهرهبرداری از سیستمهای مخابرات سیار آغاز شده است. سیستم کنونی مخابرات سیار در کشورمان، سیستم GSM ( نسل دوم) میباشد و استفاده از سیستمهای WCDMA (نسل سوم) در آینده از جمله طرحهای شرکت مخابرات کشورمان میباشد. با این حال منبع جامع و مختصری از این سیستمها و استانداردهای مربوط در دسترس نیست.
در مورد سیستمهایی مانند GSM وCDMA و بطور کلی در هر سیستم بیسیم دیگری، شاید مشکلترین قسمت در فهم و یادگیری اولیه سیستم، وجود انبوهی از لغات انحصاری، تخصصی و فنی و اختصارات ویژه این سیستمها است.
در این تحقیق سعی شده که با ترجمه و گردآوری و سازماندهی و تفصیل مطالب پراکندهای که در کتب و مقالات مخابراتی مربوطه آمده است ( که از جدیدترین کتب و مقالات موجودمیباشد)، مجموعهای تهیه شود که علاوه بر تشریح کامل ساختار کلی مهمترین سیستمهای مخابرات سیار موجود، بسیاری از اصطلاحات و اختصارات مربوط به این استانداردها نیز بطور واضح بیان شوند. در اینجا، ساختار نسلهای موبایل ( اول، دوم و سوم) و مقایسه آنها با هم و علل گرایش به سیستمهای نسل سوم مورد بررسی قرار گرفته است و مطالعه آن میتواند برای محققان سودمند و برای مبتدیان راهگشا باشد.
چکیده:
فصل 1
معرفی سیستمها و شبکههای سلولی مخابرات سیار
1-1-سیستمهای مخابرات سیار
1-1-1- مقدمه
سیستمهای رادیویی سیار نقش مهمی را در فعالیتهای بازرگانی، تجارتی و امور مراقبتی و حفاظتی عمومی بگونهای صنعتی و پیشرفته دارا میباشند. نیاز به این سیستمها و درخواستهای فراوان برای آن توسط بخشهای مختلف لزوم ایجاد مقررات خاص رادیویی و اختصاص بخش معینی از طیف امواج رادیویی را برای این سیستمها در کشورهای مختلف ایجادکرده است. باندهای رادیویی150 و450 مگاهرتز،همچنین باندرادیویی حدود900 مگاهرتز برای سرویسهای رادیوتلفنی سیار سلولی (GSM900) و باندПΙ (175-225 مگاهرتز) برای سیستمهای رادیویی سیار ترانکی اختصاص داده شدهاند. باند 1800 مگاهرتز برای سیستم سلولی دیجیتال DCS1800 و باند1900 مگاهرتز برای PCS1900 آمریکایی استفاده میشود. علاوه براین به نظر میرسدکه به علت افزایش تقاضا درآینده شاهد اختصاص باندهای دیگری برای این سرویسها باشیم.
عصر مخابرات بی سیم در سال1897 با اختراع تلگراف بی سیم توسط مارکنی آغاز شد و اکنون پس از گذشت یک قرن سومین نسل از سیستم های مخابرات بی سیم یعنی سیستمهای مخابرات فردی ((PCS پا به عرصه ظهور میگذارد. کاربران چنین سیستمی با استفاده از یک ترمینال دستی کوچک (handset ) خواهند توانست با هرکس، در هر زمان و از هر مکان، انواع اطلاعات (صوت و تصویر و دیتا) را مبادله نمایند0
تاریخ کامل مخابرات بی سیم به چهار دوره زیر قابل تقسیم است :
1ــ دوره قبل از همگانی شدن این سیستم ها
2ــ سیستم های آنالوگ (نسل اول )
3ــ سیستم های دیجیتال نسل دوم
4ــ سیستم های دیجیتال نسل سوم (PCS)
دوره قبل از همگانی شدن سیستمهای مخابرات بی سیم از سالهای 1950 شروع و تا 1960 ادامه یافت. دراین دوره از مخابرات سیار برای کاربردهای پلیسی، نظامی، کشتیرانی، هواپیمایی استفاده میشدوتجهیزات ارسال و دریافت ،حجیم،پرمصرف وگران قیمت بود0
نسل اول در سال های 1970 تا1980 بر پایه تکنولوژی آنالوگ واستفاده از مفهوم سلولی برای مصارف عمومی پدید آمد0 ایده اساسی در مخابرات سیار سلولی (MCS)، استفاده مجدد از طیف فرکانسی در مناطقی است که به اندازه کافی از هم دورند ودر نتیجه میزان تداخل هم کانال ناچیزخواهد بود. استفاده از مخابرات سیارسلولی موجب افزایش چشمگیر ظرفیت سیستم،کاهش هزینه، بهبودکیفیت سرویس وکاهش توان موردنیاز شد0
سیستم AMPS در سال 1978 راه اندازی شد. این سیستم در باندفرکانسی 800 تا900 مگاهرتز کار میکرد و دارای 666 کانال دوطرفه با پهنای باند 30KHZ و مدولاسیون FM آنالوگ بود. با افزایش بیش از حدتقاضا،سیستم های آنالوگ نسل اول قادربه تامین ظرفیت مورد نیازبرای برخی ازمناطق شهری نبودند، درهمین زمان تکنیکهای مخابرات دیجیتال به رشد لازم جهت کاربردهای تجاری رسیدند.
سیستم های نسل دوم درسالهای 1980 و1990 با استفاده از تکنولوژی دیجیتال تحقق یافت. GSM ، اولین استاندارد MCS تمام دیجیتال در دنیاست. این سیستم درسال 1992 در اروپا به بهره برداری تجاری رسید وحدوداً دو سال بعد در ایران نصب شد. در این سیستم موبایل ها از فرکانس های 890 تا 915 مگاهرتز و ایستگاه پایهها(BS) از فرکانسهای 935 تا960 مگاهرتز برای ارسال سیگنال استفاده میکنند. پهنای باند هر کانال رادیویی200 کیلوهرتز است که توسط 8 کاربر مورد استفاده قرار میگیرد، بنابراین جمعاً 2000 کانال دو طرفه موجود است0
به علت رشد حیرت آور تقاضا برای سرویسهایMCS، تکنولوژیهای جدیدی نظیرCDMA برای بهبود بهره برداری از طیف فرکانسی پدید آمد. در CDMA جدایی کانالها با استفاده از کدهای متعامد صورت میگیرد. پهنای باند هر کانال 23/1 مگاهرتز بوده و ترمینالهای دستی بکار رفته در آن میتوانند در سیستم AMPS نیز کار کنند.
امروزه سرویس سیستم های ماهواره ای با تامین پوشش در منطقهای که سیستم های زمینی از لحاظ فیزیکی یا اقتصادی قادر به تامین سرویس نیستند (مثلاً پوشش هواپیماها، کشتیها و...) مکمل سیستمهای مخابرات زمینی هستند. در سالهای آینده انواع سیستمهای مخابرات سیار زمینی و ماهوارهای و همچنین شبکه های سیمی با یکدیگر یکپارچه خواهند شد تا بتوانند انواع سرویسهای صوتی، تصویری و دیتا را به صورت مجتمع به کاربران واقع در تمام نقاط دنیا عرضه کنند. این سیستم ها نسل سوم به شمار میآیند و سیستمهای مخابرات فردی (PCS) نامیده میشوند. بنا بر تعریف FCC ، PCS سیستمی است که با استفاده از آن کاربر میتواند در هر زمان و در هر مکان با هر کس به کمک یک مخابرات فردی واحد (PTN) تبادل اطلاعات نماید. شکل 1-1 روند تکاملی سیستمهای مخابرات بیسیم را نشان میدهد.
شکل1-1-روند تکاملی سیستمهای مخابرات بیسیم
1-1-2- اصول سیستم های رادیویی موبایل
سیستمهای رادیویی موبایل علیرغم تنوع زیاد سرویسها و مطالب فنی، دارای اصول و پارامترهای مشترکی هستند که در این قسمت اشاره مختصری به این نکات خواهیم داشت.
فرکانسهای بهره برداری و نوع مدولاسیون
در کلیه تشکیلاتی که از سرویسهای رادیویی سیار بهره برداری میکنند، عموماً واحدهای سیار نیاز به برقراری ارتباط رادیویی با یک ایستگاه کنترل کننده مرکزی دارند. در این سیستمها تعداد زیادی سیار با مرکز ثابت مربوط به خود در تماس هستند و معمولاً تشکیلات مختلف میبایستی همزمان و بدون ایجاد تداخل با یکدیگر قادر به برقراری تماس مورد نیاز باشند. در این سیستمها نیاز به آنتنهایی داریم که به صورت همه جهته و در موازات سطح زمین از ایستگاه ثابت، اطلاعات را پخش و یا جمع آوری نمایند و آنتنهای سیار نیز بایستی با راندمان مناسب و ابعاد منطقی جهت نصب روی واحد سیار باشد. در محیطهای شهری امواج رادیویی باید قدرت نفوذ و انتشار از میان ساختمانهای بلند و مرتفع را داشته باشند. همچنین بعلت محدودیت در باندهای رادیویی، باید بتوان از باندهای رادیویی مشابه در شهرهای مختلف که دارای فاصله مناسبی از یکدیگر هستند به صورت مکرر استفاده نمود.
باتوجه به موارد فوق، باندهای رادیوییVHF (150 مگاهرتز) وUHF (450 و900 مگاهرتز) با فرستندههای با قدرت 30 تا 100 وات و با آنتنهایی با گین صفر تا شش dB که بصورت همه جهته کار میکنند، در سیستم های رادیویی سیار جهت انتقال صحبت، فراخوانی، انتقال دیتا و مکالمات تلفنی استفاده میشود. همچنین جهت صرفه جویی در عرض باند، از کانالهای رادیویی با عرض باند 5/ 12، 25 ،30 و یا50 کیلوهرتز استفاده میشود. نوع مدولاسیون در سیستمهای آنالوگ عموماً FMبوده است، ولی امروزه با پیشرفت تکنولوژی از انواع مدولاسیون های دیجیتال استفاده میشود.
حالتهای مختلف عملیاتی و بهره برداری در این سیستمها بصورت زیر میباشند:
Single Frequency Simplex : دراین سیستم ها ارتباط ثابت به سیار و سیار به ثابت با یک فرکانس و بصورت ترتیبی برقرار میشود (Semi Duplex )
Simplex Two Frequency : در این سیستم ارتباط ثابت به سیار و سیار به ثابت باز هم بصورت ترتیبی اما از طریق دو فرکانس صورت میگیرد.
Duplex : دراین سیستم ها ارتباط ثابت به سیار و سیار به ثابت به طور همزمان وبااستفاده از دو فرکانس جداگانه برقرار میشود.
شکل1-2
در سیستمهای Simplex، واحد سیار به صورت PTT عمل میکند. در صورتی که فرکانسهای دریافت و ارسال مشابه باشند. سیستم دارای این حسن است که واحدهای سیار نیز در شرایطی که با توجه به موقعیت زمین و ساختمانها در برد رادیویی یکدیگر هستند، با یکدیگر تماس مستقیم خواهند داشت ودارای این عیب نیزهست که ترافیک کانال بعلت امکان کاربرد فوق زیاد خواهد شد. در صورتیکه فرکانسهای دریافت و ارسال مشابه نباشند، ارتباط واحدهای سیار با ایستگاه مرکزی برقرارخواهد بود. اغلب جهت کاهش تداخل از این نوع سیستم استفاده میشود و معمولاً باندهای ارسال و در یافت با یک فاصله از یکدیگر قرار دارند.
در سیستم های Duplex، فرستنده و گیرنده به طور همزمان قادر به کار کردن هستند و لذا واحدهای سیار نیاز به دوآنتن جداگانه و یا یک دوطرف کننده خواهند داشت. این سیستم در انتقال کانالهای تلفنی ضروری میباشد و تقریباً در کلیه سیستمهای رادیو تلفنی سلولی، نوع ارتباط بصورت Duplex خواهد بود.
در اکثر سیستمهای عملی جهت برقراری ارتباط مناسب با واحدهای سیار لازم است تا از یک ایستگاه رادیویی مرتفع جهت ارسال و دریافت پیامها استفاده نمود. اما معمولاً ایستگاه مرکزی و تشکیلات در موقعیتی قرار دارد که دارای شرایط مناسب رادیویی نمیباشد. لذا در این نوع سیستم ها معمولاً ارتباط ما بین دفتر مرکزی وایستگاه رادیویی مورد نیاز از طریق یک لینک ثانویه که میتواند ترکیبی از کابلهای تلفنی داخل شهری و یک لینک رادیویی ماکروویو باشد، برقرار شده و این لینک ثانویه پیامهای مرکز ثابت را جهت پخش به ایستگاه رادیویی VHF انتقال داده و پیامها از آن نقطه برای واحدهای سیار پخش خواهد شد.
روش دیگر برای ایجاد پوشش رادیویی مناسب، استفاده از ایستگاههای تکرارکننده میباشد که موجب افزایش برد عملیاتی ایستگاه مرکزی خواهد شد. در این نوع تکرارکننده بدلیل امکان کار همزمان بخش فرستنده و گیرنده، فرکانس ارسال و دریافت باید از یکدیگر حداقل فاصله ای داشته باشند تا از کاهش حساسیت گیرنده و نوسان جلوگیری بعمل آید (شکل 1-3 ).
شکل1-3
یکی از اشکالات سیستم با لینک ثانویه نیز آنست که چنانچه به عللی لینک ثانویه قطع شود، شبکه سیار از کار خواهد افتاد، ولی سیستم شکل3-1 به علت عدم وابستگی به لینک ثانویه دچار این نوع مشکل نخواهد شد.
در سیستمهای سیار (مانند رادیوهای دستی)، هیچ یک از مراکز ثابت و سیار از زمان دریافت پیام اطلاعی ندارند و لذا در این سیستمها معمولاً گیرنده ها درحالت معمولی روشن بوده و آماده دریافت پیام میباشند. از طرف دیگر به علت تغییرات دامنه سیگنال دریافتی در سیستمهای سیار که در یک محدوده وسیع انجام میپذیرد، گیرنده میبایستی مجهز به یک مدار کنترل کننده بهره بطور اتوماتیک (AGC) برای تثبیت قدرت سیگنال دریافتی باشد. در نتیجه در زمانهایی که پیامی دریافت نمیشود به علت وجود نویز در سیستم، گیرندههایFM مجهز به مداری موسوم به(Mute یاSquelch) هستند که وجودکاریر را درسیگنال دریافتی آشکارکرده وخروجی صوتی را تنها درصورتی که وجود کاریر تشخیص داده شود باز خواهد نمود. بنا براین وجود این مدار باعث خواهد شد تا در حالت انتظار برای دریافت پیام، گیرنده Mute شده و نویز مزاحم از گیرنده شنیده نشود. از وجود همین مدار جهت ایجاد امکانات احضار انتخابی در سیستمهای رادیویی سیار استفاده میشود.
1-1-3- سیرتکاملی روشهای احضارگیرنده سیار
1-1-3-1- سیستمCTCSS1: در سادهترین سیستم احضار انتخابی که به سیستمCTCSS معروف است، فرستنده همواره کاریر را که با یک سیگنال تن که در زیر باند صحبت(300-3400هرتز) قرار دارد مدوله کرده و ارسال میکند. گیرندهها در این سیستم وجود این تن را همراه با کاریر تشخیص داده و با دریافت این تن مدار Mute باز شده، گیرنده پیام دریافتی را پخش خواهد نمود. به عنوان مثال دو ایستگاه A و B را در نظر میگیریم که مجهز به امکاناتCTCSS بوده و تن اختصاص داده شده به ثابت A برابر77هرتز و تن اختصاص داده شده به ثابت B برابر125هرتز باشد. در این صورت هرگاه که بیسیم های ثابت و سیار در شبکه A با یکدیگر صحبت کنند، علیرغم آنکه فرکانس کاریر دو شبکه A وB مساوی هستند، گیرنده های B از حالتMute خارج نخواهند شد.
تن های استانداردشده برای استفاده در سیستمهایCTCSS در باند67- 250 هرتز قرار دارند.یکی از اشکالاتی که در این سیستمها به نظر میرسد آنست که چنانچه شبکه B همزمان با کار شبکهA در صدد گرفتن تماس باشد، در اینصورت صدای او در شبکه A نیز شنیده خواهد شد. لذا در این سیستمها، بیسیمها مجهز به چراغ اشغال کانال(Busy ) خواهند بود وهر اپراتور قبل از ارسال پیام، بایستی از آزاد بودن کانال اطمینان داشته باشد.
1-1-3-2- سیستم احضار انتخابی
در این نوع سیستمها ،مرکز ثابت جهت انتخاب سیار مورد نظر، کد مربوط به آن مرکز را قبل از ارسال پیام پخش کرده و فقط گیرندهای که مجهز به مدار کدبردار با این کد باشد، از حالت Mute خارج شده و آماده دریافت پیام خواهد شد. دو سیستم معروف از این نوع ZVE1 و CCIR نام دارند.
1-1-3-3- سیستم های شماره گیری
با توجه به امکانات احضار انتخابی در شبکه رادیویی سیار و شمارهگیری تلفن در یک شبکه تلفن اختصاصی، میتوان ارتباط مشترکین شبکه سیار با شبکه تلفن را از طریق اپراتوری که در مرکز ثابت شبکه رادیویی قرارگرفته تامین نمود. همچنین با توجه به شناخت نحوه ارسال کد در شبکه سیار و ارسال سیگنالینگ در شبکه تلفن، میتوان تبدیل این دو سیستم کدبندی و سیگنالینگ را به کمک رابط مناسب به صورت اتوماتیک انجام داده و امکان تماس واحد سیار با دستگاه تلفن را فراهم نمود.
تا مدتهای طولانی موضوع ارتباطات تلفنی ازطریق کابلهای تلفنی وانتقال مکالمات صوتی از طریق سیستم های سیار دو مطلب کاملاً جداگانه از یکدیگر بود و بهمین دلیل رشد و توسعه این دو سیستم بدون ارتباط با یکدیگر و با استفاده از استانداردها، مقررات و تکنولوژیهای جداگانه انجام میشد. جهت اتصال این دوشبکه به یکدیگر در اولین مرحله،
این امکان ازطریق ایستگاه ثابت و بصورت غیراتوماتیک و از طریق اپراتور و دستگاه رابطی به نامPatch Phone عملی گردید. بعدها، با استفاده ازتکنیکها، استفاده اشتراکی از کانالهای رادیویی و ارتباط به صورت اتوماتیک در سیستمهای رادیو تلفنی سیار، متداول گردید و سپس شبکههای رادیو تلفنی سلولی بوجود آمد.
1-1-4- استفاده اشتراکی از کانالهای رادیویی
در اوایل پیدایش سیستمهای سیار، ابتدا موسوم بود که به هر تشکیلات و یا سازمانی که خواستار چنین سیستمی بود، یک کانال رادیویی تخصیص مییافت. اما به مرور مشکل کمبود طیف فرکانسی بروز نمود. با بررسیهای آماری مشخص گردید که مشترکین شبکههای اختصاصی در درصد کمی از زمان در حال بهره برداری از کانال تخصیص داده شده هستند و لذا واگذاری دائمی یک کانال رادیویی به یک مشترک و یا سازمان مناسب نبود. در این زمان استفاده از کانالهای رادیویی بصورت اشتراکی پیشنهاد شد. در این روش اختصاص کانال به یک مشترک، برای یک مدت زمان محدود تا پایان زمان مورد نیاز برای ارتباط بوده و پس از پایان تماس کانال تخصیص داده شده آزاد و در اختیار سایر مشترکین قرارخواهد گرفت. این تکنیک، به تکنیک ترانکینگ موسوم گردیده است...
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:215
چکیده:
بخش اول
مروری بر مکتب اکسپرسیونیسم یا گزارهگرائی در ادبیات نمایشی
اکسپرسیونیسم یکی از رایجترین شیوههای تئاتر معاصر جهان است که از سردمداران آن مانند رهبران دیگر مکاتب هنری تحت تأثیر شرایط اجتماعی و جو حاکم بر جامعه این شیوه را به عنوان شیوهای نوین در ادبیات به وجود آوردند. در اواخر قرن 19 رهبران مکتب سمبویسم در تلاشی که در زمینة توسل به نماد برای بیان افکار و همچنین ایجاد قالب هنری نو برای آثار خود آغاز کردند بیان داشته که نمایش بهانهای بیش برای رویا نیست این منش تحت شرایط سیاسی اجتماعی بعد از جنگ جهانی اول در آلمان منجر به پیدایش نمایش اکسپرسیونیستی میگردد. جنبش اکسپرسیونیست در آلمان در واقع حاصل جریانهای گوناگون اجتماعی و هنری بسیاری بود میتوان اولین نشانههای اکسپرسیونیسم را در آتالااکسترتبرگ و نمایشنامههای مضحک و عجیب و غریب و بحثانگیز فرانک و دکنید که محتوای سرمایه داری و ضد جنگ افروزی داشتند پیدا کرد.
جنگ خانمان سوز جهانی اول و عواقب وحشت ناک آن که شکست آلمان را ایجاد نمود تأثیری بس ژرف در اندیشه هنرمندان ایجاد نمود. یأس ایجاد شده پس از جنگ ویرانیهای به جای مانده از جنگ و کم ارزش شدن هویت انسانی و سوق جامعه به سوی ماشینیزم با سرعتی مافوق سرعت نور این اندیشه را در انسان ایجاد کرد که دیگر جامعه، جامعة انسانی و متعادی نیست ارزش انسان در مقایسه با پیشرفت ماشینیزم روز به روز بر یخی شدن احساس در انسان میافزود. له شدن تودههای انسانی در بین چرخ دندههای صنعتی و پدیدار شدن قشر سرمایه دار از عوامل مهم ظهور مکتب اکسپرسیونیسم بود.
مکتب اکسپرسیونیسم در نمایش عکس العمل در مقابل ناتورالیسم بود. نویسندگان جوان و حساس و خشمگین آلمان در تلاش یافتن غالبهای هنری دیگری جز ناتورالیسم برای بیان افکار و احساسات و تأثیرات خود بودند. در واقع اکسپرسیونیسم به معنای صرف خود به عنوان یک مکتب نمایش کوششی است برای تمرکز و قدرت بخشیدن در عبادات، صدا، رنگ، و حرکت در جهت ارائه تکنیکی غیر واقعی که به طریق تند و سخت تماشاگران را برانگیزد و با نمایشنامههای اکسپرسیونیسم که در واقع واکنش ذهن نویسندگان آلمان در مقابل شرایط حاکم بر جامعه بود. شخصیتها به یک دنیای خاص تعلق داشتند و آنها اسیر تصورات خود و شخصیت درونی خودشان بودند و بیش از آنکه خود و دیگران را به عنوان واقعیتهای عینی به حساب بیاورند برداشتی ذهنی پندارگرایانه و گاه رمانتیک از همدیگر دارندو بدین گونه خلاء زندگی احتماعیاشان را با تصوری فرا واقعی از دیگران پر میکنند همة موجودیت فلسفی آنها در همین تصورات فردی آنها خلاصه شده است.
یکی از مهمترین اندیشههای طرح شده در این دوران اصلی بیشتر آثار ادبی و هنری قرار گرفت تباه و منحرف گردیدن ماهیت و فطرت انسان در اثر فقدان معنویت راستین و نجات بخش است. یکی از عوامل معرفی شده در این آثار به عنوان ضایع کننده فطرت انسانی ماشینیزم و صنعتزدگی است. پس از جنگ جهانی اول انسان جدید صنعت گر و شهرنشین شده و در محیطی که صنعت به وجود آورده زندگی میکند. صنعت خود نیز وابسته ماشین است و ماشین نیز هیولای مقتدر جدیدی است که به نحوی مرموز انسان را در استثمار خود قرار داده است. به طور کلی پیروان اکسپرسیونیسم با ارائه این مکتب دین خود را تا حد قابل قبولی نسبت به هویت انسانی در مفهوم انسانیت و ضد ماشنیزم ادا کردند.
با این حال پیدایش اکسپرسیونیسم در آلمان به عنوان یک انقلاب معرفی نمیشود. در آلمان هیچ انقلابی رخ نداد. در واقع آنچه اتفاق افتاد در هم شکستن هیئت حاکمه بود که در اثر یک وضعیت نظامی لاعلاج و شورش ملوانان که تنها به علت انزجار مردم از جنگ توانست گسترش یابد رخ داد. سوسیال و دموکراتها که قدرت را بدست گرفتند آنقدر برای انقلاب آمادگی نداشتند که ابتدا حتی به فکر تأسیس جمهوری آلمان هم نبودند.
اکسپرسیونیسم در آلمان در یک هیجان فکری همه گیر بود که نشان میدهد آلمان پس از سقوط سیستم سابق طبقاتی معیارها و عرفها تکان شدیدی را متحمل شد که در اندیشه مردم به عنوان یک شوک آزادیخواه معرفی میگردد.
در این زمان آلمانیها سعی کردند در آثار خود به مبارزه با عادتهای موروثی بپردازند و خود را کاملاً بازسازی کنند. در این راستا شخصیتها دیگر از میان مردم به صورت ملموس انتخاب نمیشدند بلکه سعی میشد تا شخصیت ایده آلی را که گرایشات درونی آن در ذهن آزادیخواه نویسندگان تداعی شده بود به عنوان نمونههایی از انسان مورد نیاز در جامعه معرفی کنند. در این دوران آنچه که ذهن هر انسان را به خود مشغول میداشت گرسنگی بینظمی، بیکاری و تورم رنج بود. لذا اکسپرسیونیستها سعی داشتند تا جامعة دلخواه خود را که بعد از جنگ به عنوان یک اجتماع دست نیافتنی نمایان شده بود در آثار خود به صورت ذهنی معرفی کنند.
نکته جالب توجه این است که نقاشی و ادبیات اکسپرسیونیسم سالها قبل از جنگ هم به وجود آمده بود ولی شرایط ایجاد شده پس از جنگ باعث شد که این مکتب از سال 1918 به بعد طرفدار پیدا کند. از این نظر آلمان به نوعی شبیه شوروی بود که در آنجا در دوران کوتاه کمونیست جنگی جریانهای متفاوت هنر از رونق واقعی برخوردار بودند. برای این مردم انقابی شده به نظر میرسید که اکسپرسیونیسم سنتهای بورژائی را با ایمان به قدرت انسان برای شکل دادن آزادانه به جامعه و طبیعت ادغام میکرد این مکتب شاید به خاطر چنین نکات مثبتی بود که آلمانیهای فراوانی را که به خاطر از هم پاشیدن دنیایشان ناراحت بودند طلسم کرده بود و حتی پس از جنگ هم تأثیر نقاشیهای اکسپرسیونیسم در طراحی صحنه و نور آثار نمایشی اکسپرسیونیستی مصداق این ادعا است که اکسپرسیونیست قبل از نمایش در هنر نقاشی پدیدار شده بود و در واقع این اندیشه که از سالهای قبل از جنگ بذر آن کاشته شده بود پس از جنگ سریعاً در زمینههای مختلف جنگ اکثر آلمانیها مشتاقانه از دنیای خشن بیرون به عرصه غیر ملموس انزوا عقبنشینی میکردند و در این عرصه به دنبال راهی بودند تا بتوانند به واسطة آن توقع خود از حیات را معرفی کنند.
این مهاجرت روانی از دنیای بیرون به عرصة انزوا به عنوان یک مهاجرت روانی مورد بحث قرار میگیرد که در واقع نمونهای از تلاش فراوانی بود که در آن بنیاد و اساس نفس مورد بازنگری قرار میگرفت و سعی میکرد نقش را با شرایط عینی زندگی تطبیق دهد شوکهای شدید در مورد گرایشات ریشهای که رژیم مستبد سرنگون شده را مورد پشتیبانی قرار داده بودند باعث شد که در خلال سالهای پس از جنگ درون گرایی به صورت یک مفهوم قابل احترام عنوان شود ولی این لزوماً به این معنا نیست که نفی دیدن اجتماعی فرد را باعث میشد که انسان در ارزشهای غنی خود مختاری را ایجاد کند بلکه باعث میشد که انسان در ارزشهای غنی خود به عنوان یک موجود تأمل نماید. دلایل و عوامل متعددی را میتوان به عنوان علل این مهاجرت معرفی کرد که بخشی از آن در فوق مورد بررسی قرار گرفت اما علل دیگری چون خواست طبقه متوسط بر اینکه به یک آزادی سیاسی برسند و همچنین جبران آزادسازی برژوائی و آمادگی تودهها برای غافل شدن، علل مصیبتهایشان را نیز میتوان عنوان کرد.
2-1- اصطلاح گزارهگرائی:
گزاره گرایی به تعریف دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی مفهوم فارسی اکسپرسینویسم است که در اینجا گزاره به معنای تعبیر استفاده شده است. اصطلاح اکسپرسیونیسم از واژة اکسپری Expere به معنای ادا کردن، رساندن، دلالت کردن، تعبیر کردن و گزاره کردن، … مشتق شده است. از سوی دیگر اصطلاح گزاره در فرهنگ معین به معنای انجام دادن، اجرا، پرداخت، بیان، اظهار و از همه مهمتر به مفهوم شرح و تفسیر به کار برده شده است. حال که با اصطلاح اکسپرسیونیسم که مکتبی در تئاتر مدرن است از رئالیسم یا واقعگرایی ناشی شده است و در مقابل آن واکنش نشان میدهد بزرگترین نقطة جدایی یا واکنش اکسپرسیوسیم در برابر واقعگرایی در تعریف و توجه به گونة واقعیت است.
رئالیسم در واقع یک سبک ادبی میباشد که در آن بیشتر توجه به واقعیات ملموس و عینی و خارجی معطوف میشود. در این مکتب سعی میشود تا آنچه که برای مخاطب لمس شده است به تصویر کشیده شود و سعی میگردد تماشاگر به واسطة بررسی دقیق واقعیات عینی پیرامون خود به یک نتیجه در خور و قابل تأمل برسد. در حالی که اکسپرسیونیستها از واقعیات عینی فاصله گرفته و توجه خود را معطوف به واقعیات ذهنی کردهاند و از خلال ذهنیت واحدی به بررسی مسائل پیرامون و مورد بحث خود خواهند رسید. آنها مسائلی چون تبعیضات نژادی روابط مکانیکی و بدون روح زندگی مدرن و فقر و بیعدالتی را از خلال ذهن شخصیت اصلی که گاهاً خود نمایش نامه نویسی است مورد بحث قرار میدهند از سوی دیگر میتوان به این نکته اشاره کرد که از نظر اجرائی واقع گرایان و طبیعت گرایان میکوشند آنچه بر صحنه میآورند توهم و نمودی از واقعیت باشد در حالیکه طرح و اجرائی نمایشنامههای اکسپرسیونیسم شگفتآور تلخ ترسناک رمزآمیز بزرگ مقیاس و مشعوف از نورپردازی و تمهیدات خاص و استفاده فراوان از تاریکی است.
همانگونه که اشاره شد اکسپرسیونیست در واکنش نسبت به واقع گرائی به وجود آمد واقع گرایی در هنر نمایش متعاقباً سبب پیدایش مکاتب دیگری گردید از نظر هواداران اکسپرسیونیست واقع گرایان از نظر موضوع عادی و کم هیجان و از نظر گفتگوی نمایشی ساده و کم جون و از نظر بازیگری محدود و کم جمال و از نظر صحنه آرائی عادی و بیتشخیص و از نظر تأثیر سطحی و کم دوام تلقی گردیده است و حال آنکه گزاره گرایان یا اکسپرسیونیستها خواستار ایجاد تئاتری پر جنبش نیرومند، گیرا، ژرف نگر، افشاگر، خلاق و پر ابتکار بودهاند.
3-1- مقایسة اکسپرسیونیست به عنوان یک مکتب ادبی با دیگر مکاتب ادبی جهان
در این مبحث سعی میکنیم با توجه به آنچه راجع به اکسپرسیونیسم بیان شد مقایسهای اجمالی در مورد این مکتب با دیگر مکتبهای ادبی انجام دهیم. همانگونه که گفته شد اکسپرسیونیسم مانند بسیاری از مکاتب ادبی مدرن از واکنش نسبت به رئالیسم و ناتورالیسم ایجاد شده است.
4-1- تفاوت رئالیست و ناتورالیست:
طبیعت گرائی یا ناتورالیست در واقع به عنوان واکنش نسبت به رمانتی سیسم ایجاد شده است و پایه گذاران و هواخواهان آن که شاید رهبری آن با امیل زولا بوده طرفدار و خواستار گونهای نمایش واقع گرایانه بودهاند که پیشرفتها و یافتههای علوم طبیعی در آن ملحوض و منعکس شده باشد.
به اعتقاد طبیعت گرایان هنر نمایش باید جبر و ضرورتهای طبیعی را که شخصیت و جامعه و سرنوشت را ایجاد و تبیین و تعلیل میکنند در خود گنجانده و آنها را جلوه دهند به نظر آنها جبر طبیعی به دو وجه ظاهر میگردد.
1- جبر اجتماعی
2- جبر زیستی و فیزیولوژیک
جبر اجتماعی مجموعة ضوابط و مقتضیات و شرایط اجتماعی حاکم بر زندگی فردی است و جبر زیستی از توارث زائیده میشود. پس به گمان طبیعت گرایان انسان نتیجة جبر توارث و جبر محیط بوده و شخصیت و سرنوشت او عمدتاً با این دو اصل قابل تبیین است. تفاوت طبیعتگرایان بیشتر بر شخصیت و زندگی خشن نکبت بار، فلاکت بار طبقات فرودست محرومان و قربانیان جامعه تأکید میورزند و لحظات و مدافع تلخ و دردناک آن را نشان میدهند.
5-1- اکسپرسیونیسم و رمانتی سیسم:
رمانتی سیسم با خود تحولات و تغییرات بسیاری در نمایشنامه نویسی از لحاظ محتوی و ساختمان ایجاد کرد و قواعد نئوکلاسیکها را در این زمینه به خاطر شکل و محتوی کنار نهاد. رمانتیکها در آثار خود بر جنبههای فردی و توانائیها و الهامات تأکید کرده و احساسات را بر افکار متقدم میدانستند و معتقد بودند که تنها زیباییها بلکه زشتیها را باید بر روی صحنه به نمایش گذاشت.
اکسپرسیونیست از لحاظ گرایش به ذهنیت با رمانتی سیسم پیوند دارد اما از آنجائی که بر خلاف آن به مسائل و وقایع زمان و مکان خود میپردازد از رمانتی سیسم فاصله میگیرد و همانطور که اشاره شد به لحاظ تغییر ذهنی و گزارة درونی واقعیتها نسبت به رئالیسم نیز متفاوت میگردد.
»گزاره گرائی به صورت گونهای از رمانتی سیسم پیچ و خم دار ظاهر میگردد و سپس طی مراحل بالندگی خود به صورت واقع گرائی دیالکتیکی مصمم و مصوی در میآید .»
از سوی دیگر در نمایشنامههای رمانتیک شخصیتها و ابسته به رستهها و قشرهای پائینتر اجتماعی بوده و اصولاً به شخصیتهای چون خدمتکاران ندیمهها سربازان و … ارج نمایش اعطا شده است و زبان نمایشی زبان عاطفی شیدائی گرایانه مزین و طولانی است در حالیکه در نمایشنامههای اکسپرسیونیست شخصیتها بیشتر تیپ گونه بوده و زبان، زبان هیجانانگیز و پر کنش است. صحنهها در ادبیات رمانتی سیسم صحنههایی مجلل میباشند که بیشتر سعی میشود قصاوت و خونریزی و مفاهیمی این چنینی را ضمن حفظ اعتبار و ارزش نمایش به تصویر کشید در صورتی که در ادبیات اکسپرسیونیست فضاها بیشتر تداعی کنندة رعب و وحشت ناشی از شرایط اجتماعی پیرامون میباشند.
ویژگیهای کلی در ادبیات دراماتیک در مکتب اکسپرسیونیسم در این بخش نخستین فیلم در مکتب اکسپرسیونیسم و همچنین نمایشنامهای در این مکتب به عنوان نمونه به صورت مختصر مورد تحلیل قرار میگیرد و سپس ویژگیهای نمایشنامهها و فیلم نامههای اکسپرسیونیستی معرفی میگردد.
4-1- دوری از رئالیسم
زمانی بود که تنها شیوه خاصی از تئاتر، موقعیتی به دست آورد تا امکان خود را گسترش دهد. بازیگران از «بترتون» تا «کلوکلین» توانستند هنرشان را پالوده کنند و آن را از عادتی دیرینه به مایملکی شخصی تبدیل کنند.
نمایشنامه نویسانی چون «سوفوکلس» و «شکسپیر» و «مولیر» توانستند با استواری اقتدار یابند. اما در تئاتر امروز برای آنکه سبکی ویژه به کمال برسد فرصتها بیرمق شدهاند. تئاتر امروز سبکهایی را عجولانه کنار نهاده و یا اقتباس کرده است، و صحنه از سال (1890) از ثبات کمتری برخوردار بوده است.
هنوز هنر «ناتورالیستی» در (1880) غلبه نیافته بود که نمایشنامه نویسان رومانتیک جدیدی چون «مترلینگ» و «روستاند» پا به میدان رقابت نهادند. طراحان صحنه چون «گوردون کریگ» و «آپیا» منظرة صحنه رئالیستی را رد کردند و پیشتازان صحنه پردازی تخیلی و نو شدند.
مجریان و کارگردانان صحنه چون «لوگن پو» و «ماکس راینهات» شهر فرنگ تئاتر رئالیستی را به کنار نهادند. سپس به سبکهای متداول زمان «اکسپرسیونیسم» «شکل گرایی» ، تئاترگرایی» ، «ساختارگرایی» ، «فوتوریسم»، «سورئالیسم»، «رئالیسم حماسی» و دیگر سبکهای ضد رئالیستی روی آوردند، اگرچه هیچیک از این سبکها رئالیسم را به عنوان شکل غالب تئاتری از میدان به در نبرد.
«در اواخر قرن نوزده، در اثر تغییر و تحولاتی که در اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی جهان به عمل آمده بود چند نمایشنامه نویس و کارگردان نوجو، و نوآور در نمایشنامه نویسی و کارگردانی دست به تجربیاتی زدند تا بلکه ارزش و اعتباری را که تئاتر در دورههای کهن، یعنی در یونان باستان یا در زمان رنسانس و شکسپیر داشت دوباره به آن برگردانند. اشخاصی که در این جهت به جستجو و کوشش دست یازیدند هدفهای گوناگونی داشتند، گروهی میخواستند از تئاتر برای دگرگون شدن اوضاع اجتماعی و سیاسی بهره گیرند در حالیکه جمعی دیگر میکوشیدند که انسان را بهتر بشناسند و به اسرار پنهانی روان و ناخودآگاه او دست یابند و دلیل آشفتگیها، اضطرابهای بشری را دریابند.
هر دو گروه به همراه کوشندگان دیگر در یک فکر مشترک بودند که تئاتر میتواند در زندگی مردم بار فرهنگ معانی والا داشته باشد و آگاهی و بصیرت توده مردم را درباره شناخت و موقع او در جامعه افزونتر کند.»
از این طرز فکر، کوششها و تکاپوها بود که در واقع تئاتر «مدرن» زائیده شد.
«تأثیر تئاتر تجربی در نمایش شاعرانه و عموماً صحنه غیر رئالیستی را میتوان در بخش اروپایی و به همان پایه در بخشهایی از امریکا و انگلیس دید. برای مثال، میتوانیم اثرات واضح بازگشت به رومانتیسم را در نمایشهای «سیرانو دوبرژراک» و «ملکه الیزابت» که هر دو مبتنی بر کارهای رومانتیکی گذاشتهاند، مشاهده کنیم.»
«سمبولیسمی از کنایات و القاء شاعرانه در نمایشنامه «متجاوز» از «موریس مترلینگ» کاملاً به چشم میخورد و در نمایشنامه «دوندگان به سوی دریا» از «sgnge» به گونهای واقعگرایانه حمایت میشود. اگر عناوین نمایشنامهها بتوانند اندکی ما را یاری دهند، میتوانیم نشانههایی از سمبولیسم را در نمایشنامه هزلآمیز «سارویان» «قلب من در بلندیها» که به گونهای ظریف و پیچیده بیان میشود، بیابیم و نیز در حال و هوای ظریف بازگشت به گذشته که «باغ وحش شیشهای» اثر «تنسی ویلیامز» را در بر میگیرد، بیآنکه بخواهیم از نمادپردازی واضحتر در «جنایات و جنایات» استریندبرگ، و «عروسی خون» لورکا، ذکری به میان آوریم. تکنیک «مرگ دستفروش» آرتور میلر علیرغم متن رئالیستی اش دوری از ناتورالیسم را نشان میدهد.
«عروسی خون، لورکا نمایشی شاعرانه است که حتی تصاویر تخیلی سنتی از «ماه» و «مرگ» را در بر میگیرد. «آر.یو.آر» کاپک، داستانی خیال پردازانه است که با عدم شخصیت پروری توأم است، سبکی که جنبش اکسپرسیونیستی در اروپای مرکزی بعد از جنگ اول جهانی آن را به شهرت رسانید، چنانکه «میمون پشمالو»ی «اونیل» هم نمادین و هم اکسپرسیونیستی است.
«زندگی خصوصی ارباب رایس» از «برتولت برشت» رئالیسم حماسی را سنخیت میبخشد.
«شش تن در جستجوی یک نویسنده» اثر «لوئیجی پیراندللو»، نمایانگر سبک تئاتری «مضحکهآمیز » در ایتالیا و نمایانگر تئاترگرایی صریح است. این نمایش تئاتر رئالیستی را تکه تکه میکند، نخست نمایشنامه را در تمرین به تماشاگر مینمایاند. سپس شخصیتهای نویسنده را نشان میدهد که با بازی صحنهها، نه به آن صورتی که نویسنده آنها را نوشته است، بلکه آنگونه که خود آن را در زندگی واقعی تجربه کردهاند، استقلال خود را اعلام میدارند.
در این نمایشنامهها و دیگر نمایشنامههایی از این دست سبکهای بسیاری در هم میآمیزند که خود واکنشی را علیه ناتورالیسم به تصویر میکشند.
تماشاگران و منتقدین مجبور بودهاند مرتباً دیدگاههای خود را با آنها انطباق دهند تا بتوانند تئاتر پیشرفته امروز را همچنان که از سبکی به سبک دیگر روی میآورد، دریابند.
روح ناآرام مدرن به ویژه در پرداخت صحنهای محسوس بود، و حرفه بازیگری بخصوص همانطور که به استحاله سبک تئاتری تسلیم میشد، میتوانست گزارشگر تجربههای بهتآور باشد. از بازیگرانی که هنوز به سبکی خو نکرده بودند انتظار میرفت خود را با سبک اجرایی متفاوتی وفق دهند.
پس از سال (1890)، بسیاری از بازیگران که تازه آموخته بودند تا شخصیت استوار و کاملاً قابل فهمی را بر صحنه رئالیستی ارائه دهند، مجبور شدند خود را در غبار کنایههای شاعرانه حل کنند و به جای شخصیتی به اختصار توصیف شده، پارهای از یک رؤیا شدند.
هنگامیکه سبک رایج سمبولیستی نمایشهای پرنده آبی و پله آس و ملیزاند اثر موریس مترلینگ فروکش کرد و رئالیسم نیرومند از آنچه هواخواهان نمایش شاعرانه انتظار داشتند، تحکیم یافت بازیگر بار دیگر لزوم خدمت به رئالیسم را دریافت. اما نه برای مدتی طولانی! میان سالهای (1925 و 1919)، هنگامی که اکسپرسیونیسم متداول شد، بازیگر مجبور شد به فرمان کارگردانان اکسپرسیونیستی چون لئوپولدجسنر و یورکسن فلینگ خود را با دنیای خودکار منطبق نمایند. در آلمان، از بازیگر انتظار میرفت که گفتارش را فریاد بزند، با سرعتی دیوانه وار از پلکان بال برود و حالاتی پرشور را به تصویر کشد.»
میرهولد رهبر آوان گارد روسی، باز هم خواستهای دیگری داشت و بازیگر او محبور بود ماشین خودکار پر تحرکی باشد که از میلههای بارفیکس آویزان است و کارهای چشمگیر بندبازی را بر روی صحنهای به اجرا در آورد که به داربستهای آجرکارها یا ریلهای باریک، در کارخانهای صنعتی شباهت داشت. میرهولد مدام در پی در هم شکستن دیوار بین صحنه و تماشاگر بود.»
الکساندر نیروف، بازیگری را به نوعی از رقص آفرینی تبدیل کرد. اما اروین پیسکاتور از بازیگر میخواست که در عین حال شخصیت نمایش، سخنران، دلقک و هم نمادی را با تمام وجود نشان دهد.
«اولین نشانههای انحراف از رئالیسم در هیئت رومانتیسم احیا شده و سمبولیسم شکل گرفت.
بعد از سال (1890)، رومانتیسم، که عملاً هرگز از صحنه محو نشده بود، در آثار پراکندهای چون سیرانودو برژواک و ژست از سیم بنیل ، یکی از مشهورترین کامیابیهای جان باری مور، بار دیگر ادعاهای خود را با بوق و کرنای بیشتری اعلام داشت، اما، هنگامیکه رومانتیسم اعتبار خود را باز یافت، قصد داشت، شیوهای نظم یافتهتر و معتدل را به کار گیرد. شیوهای که انعطافپذیرتر، هیجان برانگیزتر و یا عامیانهتر بود. یا لحنی کمابیش طنزآمیز داشت.
در همان سال 1890، شاعر فرانسوی پل فورت تئاتر خود موسوم به Thearted Art را بنیان نهاد و آن را به کشف معجزه زندگی روزمره، مفهوم شگفتیها اختصاص داد.»
«سه سال بعد اوره لی ین لونیه - پو نمایشنامه پله آس و ملیزاند اثر مترلینگ را در پاریس به اجرا در آورد، با تأسیس تئاتر دولوور به تثبیت و پیشرفت نظریهها و عملکردهای نمادگرایانه خدمات مؤثری کرد. اوره لی ین – مری لوینه پو که یکی از بازیگران و کارگردانان سرشناس فرانسوی است – با نگرشی خلاق نسبت به هنر نمایش، و جمعآوری هنرمندان همفکر خود، و فعالیت در ایجاد و تأسیس تئاتری که از واقع گرایی فاصله میگرفت – در پیدایش و تکوین سبکها و شیوههایی اجرایی تئاتر – نمادگرای، نقش به سزایی ایفاء نموده است.»
این کوششها برای رهایی از رئالیسم به ساده پردازی و شکل پردازی صحنه منجر شد. حتی در تئاتر شکسپیری جوک ساویت در مونیخ و در تئاتر Elizabethen stage society ویلیام پل در انگلستان بازگشت به صحنهپردازی سکویی دوره الیزابت به چشم میخورد. «بخصوص سادهپردازی ژاک کوپو در تئاترش به نام تئاتر ویوکلمبیه که در سال 1913 در پاریس تأسیس شد، موثر بود. او قصد داشت صحنه را از شر ماشینهای سنگین و تأثیرهای ظاهرفریب برهاند. وی همچنین علیه اجراهای اغراقآمیز، تصنعی و کلاسیک در کمدی فرانسز و طبیعت گرایی افراطی آنتوان در تئاتر آزاد (Theatre libre) طغیان کرد.
حرکتهای دیگر، نقاشان غیر رئالیست را به تئاتر آورد. درست همانطور که دوک ماینینگن با استفاده از نقاشان رئالیست مناظر خود را بوجود آورده بود، تهیه کنندگان فرانسوی پیکاسو، ماتیس را بکار گرفتند.
این همه و دیگر تلاشها برای تئاترپردازی مجدد ، تئاتر مستقیم یا غیر مستقیم از کار دو شاعر تئاتر طبیعی، آدولف آپیا و گوردون کریگ الهام یافت.
رومانتیستها اوایل قرن نوزدهم از مدتها پیش این آموزه را مطرح میکردند که موسیقی کمال مطلوب تمامی هنرهاست و تئاتر میتوانست تنها در موسیقی به الوهیت خود دست یابد. نیچه فیلسوف بر همین آموزه در تولد تراژدی تأکید کرد، و ابداعات دوست نامیاش واگنر در اپرا، که وی آن را نمایش – موسیقیایی مینامید، آرمان رومانتیک را برای درهمآمیزی هنرها در تجربة تئاتری منحصر به فرد یاری داد. دستورالعمل واگنر که موسیقی روح نمایش، و نمایش پیکر موسیقی است، ترکیبی از هنرها را که تمام اپراهای عمدة وی وقف آن شده اعلام داشت.
موسیقیدان بزرگ نخست خود را به عنوان نظریه پرداز تئاتر مطرح نمود. مرید سوئیسی واگنر، آدلف آپیا (1928-1862) که با وی در بایروت کار کرده بود، رویاهای دور پرواز وی را برای صحنه پردازی به طراحی تئاتری تعبیر و تفسیر کرد.
در سال 1895 آپیا با هیجده طرح عالی برای اپراهای واگنر ظاهر شد، عوامل برای اپراهای واگنر ظاهر شد، عوامل طراحی صحنه، دورنما. محوطه بازی، بازیگر متحرک و فضا روشن شده بود، تئاتر که دست نویس نمایشنامه نویس را به تصویر میکشید، میبایدآمیزهای کامل تأثیری منحصر به فرد را ارائه میداد و در این میان نور عامل وحدت بخش بود، که دیگر تنها برای روئیت فضای خالی به کار نمیرفت، بلکه برای در هم آمیختن صحنه و بازیگران از آن سود میجستند، بدین وسیله حال و هوایی متحد میآفرید و جوهر پرداخت نمایش را انتقال میداد.
آپیا اظهار میداشت که تنها نور میتواند ماهیت درونی همه چیز را بنمایاند.نور با ظرفیت نامحدود خود برای ایجاد دگرگونی پاسخگوی طراحی موسیقیایی است و باید همانند موسیقی منطبق با هیجانات بکار رود.
اگرچه اپرای واگنری در بایروت از طرحهای آپیا استفاده نکرد و اساساً تعداد بسیار کمی از آن همه در جایی بر صحنه دیده شد، اما تأثیر وی بعد از سال 1900، بویژه بر روی ماکس راینهات و بر روی اکسپرسینویستها متأخر فوق العاده زیاد بود.
اگر آپیا، به عنوان رومانتیست واگنری بر هنر تئاتری تأثیر اندکی نهاد، آپیا به عنوان پیشگام کارآزموده تکنیک نورپردازی هنوز بر تئاتر تسلط دارد، حتی هنگامی که تئاتر رئالیسم را توصیف میکند.
اما رهبران طراحی صحنه مدرن اگر حمایت هوشمندانه کارگردانان صحنه را بدست نمیآوردند، عملاً کمتر تأثیر میگذاشتند، و در میان آنها ماکس راینهارت رهبریت بلامنازعی را در دست داشت. راینهارت در شروع بسیاری از طرحهای تئاتر تخلیلی در آلمان و اتریش، قبل و بعد از جنگ جهانی اول، و در ارائه تعدادی از پرداختهایش در وسعتی گسترده حتی در امریکا، تأثیری عمده بر جای نهاد. وی در سال 1922، سبک اجرایی ظریفی در تئاتر کوچک خود Redoutensaal در وین توسعه داد، جایی که وی سکویی را در یک گوشه سالن رقص قرن هجدهم نهاد و از هیچ چیز به جز پرده زیبای پر نقش و نگاری به عنوان زمینه دائمی صحنه استفاده نکرد. نمایشهای بزرگی را چون معجزه در سال 1912 به روی صحنه آورد.»
«راینهارت قصد داشت تا تئاتر را از قید و بند ادبیات آزاد کند و او تئاتر برای تئاتر را عرضه کرد. تمام ابداعهای تئاتری را مورد پژوهش قرار داد و هرگونه نمایشنامه را به شیوههای متفاوت کارگردانی کرد. هر اجرا متفاوت و متضمن کاوشی برای شکل بود. او با اطمینان میگفت: یک سبک یا یک شیوة واحد وجود ندارد، همه بستگی به شناختن فضای ویژه نمایشنامه و زنده ساختن آن دارد.»
«نمایشهایی در آغاز کار وی در سال 1902 ناتورالیسم را از میدان به در بردند. علاوه بر این که با به صحنه آوردن آثار شاعرانه مترلینگ و هفمانستال به شاعران مدرن امکان خودنمایی داد.
او مایل بود به هر وسیلهای یا به هر نوع سبک پردازی توسل جوید. به عنوان هنرمندی التقاطی، از بکارگیری هیچ سبک پرداخت تئاتری قدیمیتری که پسند ذوق و تفسیرش از نمایشنامه بعد، و یا در همآمیزی سبکهای گوناگون، امتناع نمیورزید.
صحنه مدور یا تئاتر انبوه در پارهای اوقات درست به همان اندازه بسته تری نوع صحنه پردازی در اتاقی کوچک به مذاق وی خوش میآمد او با اجرای کارهای اکسپرسیونیستی، که در انها ماهرانه از ماشینهای بدیع و گران استفاده کرده بود شور و هیجانی در برلین بوجود آورد. تأثیر پیروزی راینهارت همانا به شهرت رسیدن هنر تئاتر با شکوه و کمال آلمانی بود.
2-4- اکسپرسیونیسم و پیآمدهایش
بعد از پیشرفتهای چشمگیر و شاعرانه سمبولیستها و راینهارت نمایشگر، کار اکسپرسیونیستها توجه برانگیز بود.
تجارب نمایش استریندبرگ و وده کیند ظهور اکسپرسیونیسم را خبر داد و بعد از جنگ جهانی اولی به ویژه در اروپای مرکزی کاملاً شکوفا شد. در طی سالهای (1919 و 1925) در حقیقت، سبک جدید ارزشیابی مبارزه جویانهای را از معیارهای تئاتری به ارمغان آورد.
تکنیکهای اکسپرسیونیستی نه تنها توسط نمایشگرانی غیر منضبط، بلکه توسط نمایشنامه نویسانی به کار میرفت که انگیزهشان هر چیز بود، مگر توصیفی بودن. نویسندگانی چون استریندبرگ و اونیل تلاش میکردند تا تنشها و مشکلات فردی را بیان کنند. مشکلاتی که آنان به عنوان نماینگر بیگانگی انسان مدرن در جامعهای مادیگرا میدانستند. آنان با اعتقاد بر این که تنها احساس شاعرانه بیتأثیر است و اینکه رئالیسم نه میتواند تجربه درون و نه دنیای بیرون را آنچنان که روح آشفته انسان آن را میبیند، فرا افکند، به تصویری ناقص، که به طور مداوم رنگ میباخت، روی آوردند. آنان خویشتن درونی را به عنوان ارگانیسمی کاملاً نظم یافته که کمابیش به سوی پایانی خوش آیند و قابل حصول چون کسب موافقت دختری برای زناشویی، و یا یافتن کاری، پیش میرفت. در نظر نمیگرفتند، بلکه آن را به عنوان ترکیبی بیثبات از کنشها و پیچیدگیها در نظر داشتند. تصور نفس وحدت یافته محصول خودگرایی قرن هجدهم و مادیگرایی و علم ماشین گرایی قرن نوزدهم بود.
نمایندگان آرمانی ان افراد تغییر ناپذیر و مردان پر تلاش جهان بورژوازی بودند. طغیانها علیه این جامعه عملاً در ماهیت تا جهان بینی تفاوتی با آن نداشتند. از آنجا که آنها نیز اعتقادات، اهداف روشن، و مقاصد سادهای وضع کرده بودند که با عقل سلیم و تلاشهای به خوبی جهت یافته، قابل فهم بودند. اما اگر خط مشی یا برنامه قابل حصول اصلاحی دیگر هدفی ارزشمند را در نظر نداشته باشد چه میشود؟
اگر نتوان نمایشنامه را دنبال کرد و یا حتی اگر شخصیتهای آشفته و پریشان سرگرم کننده نباشند چه میشود؟
اگر مشکل عمده فرد دقیقاً به سبب فقدان خویشتنی وحدت یافته باشد که میتوانست واضح به جهانی روشنی طرح شده بنگرد، چه میشد؟
نمایشنامه نویسانی چون استریندبرگ و اونیل به حقیقت درونی از دید روانشناختی علاقهمند بودند. بنابراین شل نمایشهایی چون نمایش یک رویا ، سونات اشباح ، امپراطور جونز و میمون پشمالو حوادثی ناقص در صحنههای کوتاه شده بودند و از آنجا که دنیای بیرونی دنیایی است که ادراک کننده به آن شکل میبخشد، بدینسان تشکل خود را نیز از میان بردند. جهانی که ظاهر میشد آنی بود که موقعیت ذهنی فرد آن را در هم میریخت و اغراقآمیز جلوه میداد، و بالطبع، نویسندهای هم که قصد داشت دید خود را از دنیایی که به گونهای ناخوشایند در هم ریخته و از دورانهایی که تشکل خود را کاملاً از دست داده بود، ارائه دهد به همین صورت عمل میکرد. به عنوان مثال، استریندبرگ، در حمایت از دیدگاه کمابیش بودایی خود که بر اساس آن تمامی دنیا وهم و رنجی بیمعناست، در نمایش یک رویا زندگی را همانند کابوسی بر روی سیارهاش به تصویر کشید، شخصیتهای فرعی در نمایشهای اکسپرسیونیستی استریندبرگ بارها و بارها هویت خود را تغییر میدادند و یا صفاتی غیر عادی کسب میکردند. آتشانداز تنومند اونیل در میمون پشمالو خود را بر روی شهروندان خوش پوشی که از کلیسا خارج میشدند میاندازد تا تنها تنفر خودرا از آنان که نمودار جامعهای هستند که وی به آن تعلق ندارد، نشان دهد.
برای ارائه جهانی ذهنی از دنیایی عینی که مفاهیم قراردادی آن را به نظم کشیده است، نمایشنامه نویسان حتی بر قواعد زمان و مکان نیز پشت کردند. در نمایش یک رویا شخصیت افسر با سرعتی غیر معمول از جوانی به میانسالی و سپس به پیری میرسد. در نمایش اکسپرسیونیستی گذشته و حال آزادانه در هم میآمیزند، صحنههای مربوط به خاطرات به شرایط زمان حال هجوم میآورند و نه تنها بر آن غلبه مییابند بلکه آن را دگرگون میکنند. افسر استریندبرگ به عنوان یک معلم، به کودکی اش باز میگردد تا تنها خودرا دانش آموزی بیابد که از انجام عمل حساب سادهای ناتوان است. امپراطور جونز اونیل همچنانکه میکوشد تا از دشمنانش خاطرات زندگی در گروه محکومین در امریکا، و ترس نژادی از اشباح و حراج گروه بردگان، بگریزد مورد هجوم خاطرات گذشته قرار میگیرد، خاطراتیکه خود شخصاً تجربه کرده است.
پس اکسپرسیونیستها نه تنها برای تحقیقات قراردادی، بلکه برای شکلهای رؤیا و انفجار ناخودآگاه فروید و یونگ نیز کاربردهایی به دیرینگی تئاتر یافتند. ابداعات نمایشنامه نویسان در زمینهای استوار و محکم خود را ننمایاند، همچون آنی که در داستان رویای نیمه شب تابستان (که به گونهای مطلوب در پرداخت رومانتیک راینهارت ارائه شد.) شاهدش هستیم، بلکه در زمینه مخدوشی از حیطه دگرگون شده ذهن خوددار شد.
عامل مهم در اکسپرسیونیسم روان شناختی است، که نه کاوشگری معمولی انگیزههای شخصیتها در نمایش رئالیستی بود، نه روانشناسی ساده و مکانیکی قرن نوزدهم پیش از کار Charcot و دیگر پیشگامان فروید.
اکسپرسیونیسم فرایندهای اغراق برشی از شخصیت، را مطرح کرد که با منطق ارسطویی به مخالفت بر میخیزند و یا دارای منطقی نهانی ویژه خود هستند. از این پس تئاتر پدیده تداعی آزاد، جریان سیال ذهن، شخصیت زدایی، مکررات عجیب، شخصیت دو گانه، رفتار چندگانه و دور از آگاهی ذهنی، را پذیرا شد. در مقایسه با کشفیات نمایشنامه نویسان اکسپرسیونیست، رفتار ویلی لومان در مرگ دستفروش آرتورمیلر ابتدایی است.
اما، اکسپرسیونیسم تنها به تجربه منحصر به فرد روانشناختی اطلاق نمیشد، استریندبرگ و اونیل هر دو، که علائق اولیه اش مسائل روانشناختی و روحی بود، تکنیک اکسپرسیونیستی را برای تشریح اجتماعی نیز به کار بردند. نمایش یک رویا همانطور که به شکست افراد توجه دارد، به شکست اجتماعی نیز انگشت میگذارد، و میمون پشمالو بیشتر به عنوان داستان از هم پاشیدگی انسانیت اهمیت دارد تا نمایشی از آتش انداز یکه پس از تحقیر شدن، از خشم دیوانه میشود. در حقیقت کاربرد اکسپرسیونیسم در نمایش اجتماعی، نمایشنامهای مبارزه جویانهای بر ما عرضه نمود، از نخستین جمله ده کیند بر تابوهای جنسی در تراژدی نوجوانی اش به نام بیداری بهار (1898) گرفته تا نمایشهای کشمکشهای اجتماعی که تئاتر بعد از سال 1918 از آنها انباشته شد. نمایشنامه نویسان اکسپرسیونیست، گفتار عصبی و پندآمیز، شخصیتهای حساس، و طغیان عمومی را در نمایشهای ضد جنگ و شورش اجتماعی، به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، وارد کردند.
همچنین آنها به شدت به مضمون دنیای ماشینی مدرن علاقه مند بودند، و نویسندگانی چون جورج کایزر در نمایشهای مرجان و Gasi andii و کارل چاپک (در آر. یو. آر) با استفاده سبکی مناسب از گفتاری شتابزده، و شخصیت زدایی شخصیتهای نمایش، فاجعهای را برای دنیای مافوق صنعتی و بیش از حد ماشینی پیش بینی کردند. به علاوه سبک اکسپرسیونیستی به ویژه برای طنز اجتماعی مؤثر واقع شد. از آن جا که نمایش مضحک سر زندهتر و کنایهآمیزتر است تا برشهای یکنواختی از زندگی و نمایش مشکلات کسالت بار. پیش از (1920)، نمایشنامه نویس آلمانی کارل اشترنهایم، در کمدیهایی چون Buryher sehippel و نو کیسه طنز گزندة ضد بورژوازی را بکار گرفت و جورج کایزر هنگامی که از بامداد تا نیمروز را (1916) نوشت، شیادان اجتماع را تحت سلطه Hohenzollenn در کابوسهایی مهیج مطرح کرد. بعد از 1920، نمایشنامه نویسان امریکایی نیز طنز اکسپرسیونیستی را بکار بستند، و نتایج آن در نمایشنامة المرایس به نام ماشین حساب و گدایی به پشت اسب از کافمن و کونلی، و دبسته جمعی اثر جان هواردلاسون رضایت بخش بود.
اکسپرسیونیسم تئاتر اجتماعی را تئاتری کرد، بنابراین جای شگفتی نیست که بعد از حماقت هوادارانش که جنبش اکسپرسیونیستی را بیاعتبار ساختند و به واکنشی علیه هیستری، خودستیزی و اختلال افراطی منجر شد، دوام آورده است.
هرگز به اکسپرسیونیسم این فرصت داده نشد تا به مادة هنری پایدار و به سبکی خوش بینان دست یابد. در نتیجه بعد از سال 1925 دیگر نمایش اکسپرسیونیستی کمتر نوشته شد، گرچه بارها و بارها در بخشهایی نمایان شد و نمایشنامه نویسان بیش از آنچه شود لحن آن را به عاریت گرفتند. اما سبک ضد ناتورالیستی به هماورد جویی خود در برابر تئاتر قرادادی ادامه داد.
و در جنبشهای نامتعارفی چون فوتوریسم و سورئالیسم رخ نمایانده است، نمایشهای غریبی عرضه نموده، چون Tour de france اثر ویرژیل تامسون که در کل غیر قابل فهم اما جذاب است، و نمایشنامة چهار قدیس در سه پرده از گرتروداشتاین.
این جنبش در آثار ژان کوکتو وارونه شده و در نمایشنامههای سارویان دیوانگی جالب توجهی را به نمایش گذاشته است. در رئالیسم حماسی شکل ویژه یافت شد، که به طور مؤثری در برخی از نمایشنامههای برتولت برشت در قرن نوزدهم نمایان شد.
نمایش غنایی در آثار فدریکوگارسیالورکا شکوفا شد تا آنکه آتش وی توسط دارو دسته فاشیستها خاموش شد، و دیگر شاعرانی که دارای قریحة تئاتری کمتری بودند، چون تی. اس. الیوت و وی. اچ. آدن کوشیدند تا تئاتر شاعرانه مدرنی بیافرینند. و جالب توجه است که حتی در امریکای عمل گرا، نمایشنامه نویسانی چون تنسی ویلیامز و آرتورمیلر برای در همآمیزی رئالیسم با تخیل مورد ستایش قرار گرفتند.
در مورد صحنه پردازی، مدتها بعد از آنکه اکسپرسیونیسم قدرت خود را در تئاتر از دست داد، کوششهایی برای عرضة تئاترگیرایی پرمعنا با موقعیتی استثنایی ادامه یافت و بعید است که هنرمندان تخیلی هرگز به خود اجازه دهند تا با نظریات محافظه کارانه – یا پول سرکوب شوند.
تئاتر قرن بیستم، که با طوفان مبارزات سیاسی و جنگهای بیسابقه و ویرانی روبروست، راه خود را ادامه داده است، و به احتمال هم همین راه را پی میگیرد و در خدمت روح شعر و حقیقت تخیلی خواهد بود.
ب) پیشگامان مکتب اکسپرسیونیسم
ب) پیشگامان مکتب اکسپرسیونیسم
1- فریتزفن اون روه
وی در خانوادهای ارتشی بدنیا آمد، پدرش ژنرال ارتش بود، خود و برادرش با آنکه ذوق و استعداد سرشار ادبی داشتند به خدمت نظام در آمدند. شهرت اون روه از زمانی آغاز شد که ماکس راینهارت نخستین نمایشنامه اون روه را در برلن به روی صحنه آورد. نام این نمایشنامه افسراناست و موضوع آن شهادت افسری است که بر خلاف دستور مقامات فوق در میدان جنگ دست به حمله میزند در این اثر اون روه میکوشد فضای ملامت بار و پوسیدة پروسی را به مسخره گرفته و نظام سلسله مراتب ارتش آن عهد را به باد انتقاد بگیرد.
اثر بعدی وی لوئی فردیناند نام دارد نویسنده در این اثر سخن از طغیان شاهزادهای پروسی میراند که علیه پدر قیام نموده است. این شاهزاده در جنگ کشته میشود و مادرش جملهای به زبان میآورد که بعدها چون یک ضرب المثل زبان زد آلمانیهای آن زمان میگردد. آن جمله چنین بود:
پروس را جستجو کنید – دیگر پروسی وجود ندارد.
ویلهلم دوم امپراطور آلمان نمایش این اثر را قدغن کرد ولی بعدها در درسدن اجرا شد.
اثر دیگر وی پیش از تصمیم در سال 1914 نوشته شد که شامل ده صحنه جنگی به شعر و با مضامین عرفانی بود. همچنین از نوشتهای بنام راه قربانی باید نام برد که سرنوشت یک گردان سرباز در جنگ است. و نیز یک نسل را باید ذکر کرد که در سال 1916 نوشته شده است.
از سال 1916 به بعد اون روه رسماً به گروه اکسپرسیونیستها پیوست ولی در سال 1032 به علت تثبیت هیتلر و هیتلریسم در آلمان ناچار به ترک وطن گردید. یک سال بعد به زادگاه خود مراجعت نمود- نمایشنامههائی که در دوران اخیر نوشت تماشاگر و طرفدار زیادی پیدا نکردند و تنها در این میان میتوان از اثری بنام 17 ژوئن نام برد که موضوع آن مربوط به شورشی علیه حکومت وحشتزای هیتلر است.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
چکیده:
با وجود مطالعات نظری نسبتا زیادی که در زمینه استفاده از نظامهای خبره و هوشمند در بازیابی اطلاعات صورت گرفته، اما به طور نسبی نظامهای بازیابی اندکی را میتوان مشاهده کرد که در آنها از قابلیتهای نظامهای خبره و هوش مصنوعی استفاده شده باشد. به تعبیر دیگر، در اغلب اینگونه نظامها، استفاده از الگوهای سنتی بازیابی اطلاعات نظیر منطق بولی قابل مشاهده است.. بررسی متون مرتبط نشان میدهد که اغلب پیشرفتها در این زمینه مرتبط با مفاهیم پردازش هوشمند متن، واسطهای هوشمند و عاملهای هوشمند بوده است. این مقاله سعی دارد به طور نظری میان اهداف مورد انتظار از نظامهای خبره و هوشمند و فرایند بازیابی اطلاعات ارتباط برقرار کند. در نهایت، با رویکردی کاربرمدار این موضوع مورد تاکید قرار میگیرد که ماهیت برخی فرایندها در بازیابی اطلاعات مرتبط با نیاز اطلاعاتی واقعی کاربر به گونهای پیچیده است که به دشواری میتوان نظامهای خبره و هوش مصنوعی را به طور کامل جایگزین آن کرد.
مقدمه
مقالات و متون متعددی در مورد مفهوم و کاربردهای نظامهای خبره و هوش مصنوعی نوشته شده است. با این حال، جستجو در ویرایش پیوسته (2004) پایگاه چکیده مقالات کتابداری و اطلاعرسانی (لیزا) نشان داد که به طور نسبی مقالات اندکی در خصوص کاربردهای عینی نظامهای خبره و هوشمند در بازیابی اطلاعات نوشته شده است. هدف مقاله حاضر، پاسخگویی به این سؤال است که آیا نظامهای خبره و هوش مصنوعی (هوشمند) را میتوان در نظامهای بازیابی اطلاعات مورد استفاده قرار داد و اگر چنین است کاربرد عینی آنها در اینگونه نظامها چگونه است. مروری بر تحقیقات انجام شده در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی در این زمینه نشان میدهد که ابهامهایی در خصوص کاربردهای عینی فنآوریهای خبره و هوش مصنوعی در بازیابی اطلاعات مشاهده میشود. چه بسا، یکی از دلایل این امر انتشار متون و مقالاتی است که بیشتر بر جنبههای نظری تاکید داشتهاند. این موضوع توسط لنکستر و وارنر در کتاب” کاربرد فناوریهای هوشمند در خدمات کتابداری و اطلاعرسانی” برجسته شده است (لنکستر و وارنر، 2001، ص1). در واقع، این ابهام وجود دارد که آیا نظامهای مورد بحث در اینگونه متون و مقالات، به طور عینی به مرحله بهره برداری رسیدهاند و در پایگاههای اطلاعاتی حاوی انواع مختلفی از اطلاعات، برروی دیسک فشرده یا شبکههای پیوسته، مورد استفاده قرارگرفتهاند، یا اینکه تنها ساختار و عملکردهای آنها به طور نظری مورد بحث قرارگرفته است، یا در بهترین شکل، در قالب پیش نمون ارائه شدهاند. از طریق جدول 1 میتوان دیدگاهی کلان نسبت به مقالات مرتبط منتشر شده در مجلات حوزه کتابداری و اطلاعرسانی که در پایگاه لیزا نمایه شدهاند بدست آورد.
دو رویکرد را میتوان در خصوص کاربرد نظامهای خبره و هوشمند در متون مختلف مشاهده کرد. تعدادی از مؤلفان عقیده دارند که کامپیوتر میتواند به طور مجازی تقریبا هر کاری را که انسان انجام میدهد، شبیهسازی کند. نمونه بارز این ادعا را میتوان در طراحی برنامههایی که قادرند در سطح بسیار بالایی شطرنج بازی کنند، مشاهده کرد. برخی دیگر از مولفان، این ادعا را تا حدود زیادی اغراق آمیز میدانند و مدعی هستند که کامپیوتر هرگز نمیتواند اعمالی را انجام دهد که واقعا هوشمندانه باشند. حال این سؤال مطرح است فارغ از بحثهای جنجالی میان این دو طرز تفکر، در حال حاضر نظامهای خبره و هوشمند چه کاربردهای عینی را توانستهاند در بازیابی اطلاعات ایفا کنند و آیا ماهیت بازیابی اطلاعات به گونهای است که بتوان از نظامهای خبره و هوشمند برای بهبود عملکرد آن، یعنی همان بازیابی “بیشترین اطلاعات مرتبط با نیاز اطلاعاتی کاربر“، در یک پایگاه اطلاعاتی بهره جست. در اینکه کامپیوتر میتواند برخی امور (نظیر ذخیره و بازیابی حجم بسیار زیادی از اطلاعات یا انجام تجزیه و تحلیلهای آماری پیچیده)، را بهتر از انسان انجام دهد شکی نیست، اما باید به این پرسش نیز پاسخ داده شود که در مواردی که نیاز به تصمیمگیری مبتنی بر تجزیه و تحلیل نیاز اطلاعاتی کاربر و مطابقت آن با محتوای یک مدرک (انواع مختلفی از اطلاعات شامل متن، صوت و تصویر) موجود در یک نظام بازیابی اطلاعات است، آیا نظامهای خبره و هوشمند میتوانند بهبود اساسی را در فرایند تشخیص اینگونه مدارک با نیاز اطلاعاتی کاربران نهایی ایفا نمایند. تشخیص ربط خود از طریق کاربر یا متخصصان موضوعی با پیچیدگیهای فراوانی روبهرو است. به طور مثال، نیازهای اطلاعاتی و رویکردهای موضوعی افراد در رویاوریی با یک مدرک ممکن است متفاوت باشد. همچنین، حتی نیازی واحد از سوی یک فرد نیز ممکن است در زمانهای مختلف تغییر پیدا کند.
فزمت:wordو قابل ویرایش
تعداد صفحات:180
مقدمه ۱
فصل اول: مروری بر مقوله تشخیص و طرح درمان، مروری بر آناتومی محیط دهان
۱ـ مروری بر مقوله تشخیص و طرح درمان ۲
ـ روشهای تشخیص
ـ نکات مهم و مؤثر در تشخیص
۲ـ مروری بر آناتومی محیط دهان ۴
(انسان ساپورت کننده، استخوان فکین، مخاط)
ـ ساپورت و انساج ساپورت کننده پروتز ۵
ـ ملاحظات آناتومیک مندیبول از نظر نواحی ساپورت کننده ۶
ـ ملاحظات آناتومیک ماگزیلا از نظر نواحی ساپورت کننده ۸
ـ آناتومی استخوانهای ساپورت کننده فکین ۹
ـ فیزیولوژی استخوان ۱۲
ـ مخاط ۱۴
ـ نواحی آناتومیکی بافت نرم در بیماران بیدندان فک بالا ۱۷
ـ نواحی آناتومیکی بافت نرم در بیماران بیدندان فک پایین ۱۹
فصل دوم: مسائل مربوط به عدم موفقیت پروتز کامل و مشکلات پس از تحویل آن
قسمت اول (I): مسائل مربوط به بیمار که به منظور جلوگیری از عدم موفقیت پروتز کامل بایستی در نظر گرفت
الف) شرایط، خصوصیات ویژه و خواستههای بیمار ۲۲
ب) مسائلی که دندانپزشک در مورد بیمار باید در نظر داشته باشد ۲۳
ـ مرحله تحویل پروتز
ـ دستورالعملهای ویژه برای بیمار
قسمت دوم (II): اشکالات و مسائلی که در ضمن کار برای دندانپزشک بوجود میآیند و باعث عدم موفقیت پروتز کامل میشوند ۲۷
۱ـ گیر پروتز ۲۸
عوامل مؤثر بر گیر پروتز ۳۰
۲ـ روابط فکین ۳۱
ـ اشکال در تعیین ارتفاع عمودی و عوارض ناشی از آن ۳۲
۳ـ منطقه خنثی (Neutral Zone) ۳۳
۴ـ پلن / سطح اکلوژن ۳۴
ـ مشکلات ناشی از تعیین نادرست پلن اکلوژن ۳۴
۵ـ بالانس اکلوژن ۳۴
ـ مشکلات ناشی از اکلوژن ۳۴
ـ عدم بالانس اکلوژن ۳۵
ـ عادات پارافانگشنال ۳۶
ـ اکلوژن تروماتیک ۳۶
قسمت سوم (III): تجزیه و تحلیل مسائلی که پس از ساخته شدن پروتز و تحویل آن به بیمار پیش میآید
۱ـ بررسی مشکلات مربوط به فقدان گیر پروتزها ۳۷
الف) بررسی مشکلات مربوط به فقدان گیر پروتز فک بالا ۳۷
ـ هنگام تحویل آن ۳۷
ـ هنگام باز کردن کامل دهان ۳۸
ـ هنگام صحبت کردن، خواندن سرود یا آواز ۳۸
ـ افتادن یا جابجایی پروتز در سمت بالانس ۳۹
ـ هنگام خندیدن ۳۹
ـ هنگامیکه بیمار میخواهد سوت بزند ۴۰
ـ هنگام بریدن لقمه غذایی ۴۰
ـ نقش افزایش و کاهش بزاق بر گیر پروتز ۴۰
ـ لق بودن کلی پروتز ۴۱
ب) بررسی مشکلات مربوط به فقدان گیر پروتز فک پایین
ـ جابجایی پروتز فک پایین بطرف بالا هنگام زیاد باز کردن دهان ۴۳
ـ حرکت پروتز فک پایین که با حرکات مختلف زبان ایجاد میشود ۴۴
ـ خارج شدن پروتز هنگام فانکشن ۴۴
۲ـ بررسی مشکلات مربوط به عدم ثبات پروتز ۴۴
ـ عوامل مؤثر بر ثبات پروتز ۴۴
I) عدم ثبات پروتز هنگام اکلوژن مرکزی ۴۷
II) عدم ثبات پروتز هنگامیکه پروتزها در اکلوژن نباشند ۴۷
III) عدم ثبات پروتز هنگام بریدن غذا ۴۸
۳ـ بررسی آزردگیهای بافت مخاطی توسط پروتز ۴۸
ـ آزردگی در بافتهای دهان توسط پروتز ۴۹
ـ اشکال، علائم و نشانههای آزردگیهای مخاط تحمل کننده فشار ۴۹
ـ علائم و آزردگیهای مخاط بستر پروتز کامل ۵۰
ـ نواحی ایجاد آزردگی در بافتهای دهان ۵۲
ـ گاز گرفتن لب، گونه و زبان ۶۳
ـ ضایعات مخاط دهان ناشی از پروتز کامل ۶۴
۴ـ بررسی مشکلات مربوط به فانکشن ۶۷
الف ـ اشکال در بلع ۶۷
ب ـ حالت تهوع ۶۸
ج ـ صدای بهم خوردم دندانها (Clicking) ۷۰
د ـ خستگی عضلات جونده ۷۱
ح ـ ضایعات و درد در T.m.j. ۷۱
* احساس کلی ناجور بودن پروتز (در صورتیکه دردی وجود ندارد) ۷۱
۵ـ بررسی مشکلات مربوط به زیبائی ۷۲
* زیبایی ۷۲
۱ـ برجستگی (پری زیربینی) ۷۳
۲ـ فرورفتگی قسمت میانی لب و شیار بین لبی (فیلتروم) ۷۳
۳ـ لب بالا فرو رفته (تو افتاده) است ۷۳
۴ـ مقدار زیادی از دندانها دیده میشوند ۷۴
۵ـ مصنوعی بنظر رسیدن پروتز (نمای مصنوعی) ۷۴
۶ـ مقدار کمی از دندانها در معرض دید هستند ۷۴
۷ـ عدم تقارن صورت ۷۴
۸ـ رنگ دندانها ۷۴
۶ـ بررسی مشکلات مربوط به تکلم ۷۵
I ـ اشکال در ادای حروف لینگو ـ آلوئولار مانند (س) ۷۶
IIـ اشکال در ادای حروف لبی (ب م پ) ۷۷
III ـ صداهای «ف» و «و» مشخص نیستند ۷۷
IV ـ اشکال در ادای حروف زبانی ـ کامی (د (ز) ـ ت) ۷۷
۷ ـ بررسی مشکلات ناشی از عدم راحتی پروتز و علل آن ۷۸
۱) نواحی زخم شده ۷۹
۲) درد ۷۹
۳) احساس سوزش در ۲۴ ساعت اول یا در طول ۲ هفته اول ۸۰
۴) احساس سوزش در زبان – کام و گلو ۸۱
۵) قرمزی نسوج زیر پروتز یا استوماتیت ناشی از پروتز ۸۲
۶) قرمز آتشین بودن تمامی نواحی مجاور پروتز همراه زبان و گونه ۸۳
۷) جمع شدن غذا زیر پروتز ۸۴
۸) ارتباط بین پروتز، بزاق و ناراحتی های ایجاد شده در دهان (برسی کمیت و کیفیت بزاق) ۸۴
۹) اختلال در گیرنده های حسی ۸۵
۱۰) آزردگی در عضلات ۸۵
فصل سوم
مروری بر مقالات ۸۶
نتیجه و خلاصه ۱۰۸
فرمت:word
تعداد صفحات:106
مقدمه:
ویروس شناسی تخم مرغ جنین دار
یکی از شاخصه های مهم درمان تشخیص صحیح و سریع عامل عفونی می باشد.
هم اکنون علم تشخیص جایگاه رفیعی در علم پزشکی پیدا کرده و سالیانه میلیاردها دلار سرمایه در جهت پیشرفت این علم هزینه میشود.
در بیماریهای عفونی دستیابی به تشخیص صحیح باعث میشود که درمان توسط پزشک به نحو مطلوبی انجام گیرد.
که نتیجه آن ارتقاء سطح بهداشت عمومی و از سوی دیگر اعتماد و اطمینان بیمار و پزشک به آزمایشگاه است.
انواعی از بیماریهای عفونی در انسان بوسیله ویروس ها ایجاد می شوند، برخی از این بیماریها فوق العاده کشنده بود، مثل هاری، هپاتیت، ایدز، تبهای هموراژیک و انسفالیت و برخی هم ناراحتیهای مختلفی در انسان ایجاد میکنند مثل سرماخوردگی، اوریون، عفونت با هر ویروس ها برخی مثل سرخچه و سیتومگالو ویروس ها ناهنجاریهای مادرزادی ایجاد میکنند بالاخره بعضی از ویروس ها تومور و سرطان ایجاد میکنند.
شیوع روز افزون بیماری های ویروس اهمیت و استفاده از روشهای پیشرفته در تشخیص این عوامل را بیش از پیش مطرح می سازد.
در سیر تکامل شعب مختلف علوم پزشکی رشته ویروس شناسی نیز مستثنی نبوده و پیوسته محققین آن در حال تکاپیو و تحقیق هستند که حاصل تجربیات آنها راهنمای ما در یافتن روشهای بهتر جهت تشخیص آزمایشگاهی بیماریهای عفونی است.
این دفتر تحت عنوان مروری بر روشهای ویروس شناسی با بررسی روشهای معمول ویروس شناسی به علاقمندان این رشته و دانشجویان علوم آزمایشگاهی و پزشکی تقدیم میگردد.
لازم است قید گردد این کتاب طوری طراحی شده و تنظیم شده که شخص علاقمند باید با مقدمات اولیه ویروس آشنایی داشته باشد.
فهرست مطالب:
مقدمه ۶
روشهای مختلف تشخیص آزمایشگاهی بیماریهای ویروسی برسه اصل استوار است ۷
۱-۱ جداسازی ویروس ۸
۱- ا- الف-کشت درتخم مرغ جنین دار ۸
۲-۱- تشخیص بیماریهای ویروسی توسط آزمایشهای سرمی ۹
۳-۱- شناسایی بیماریهای ویروسی توسط آزمایشات ملکولی ۹
تاریخچه تلقیح به تخم مرغ جنین دار ۹
۲-۱- محاسن استفاده ازتخم مرغ جنین دار ۱۰
۲-۲ منبع تهیه تخم مرغ ۱۰
۳-۲ علائم رشد ویروس ۱۱
۴-۲ ساختمان تخم مرغ جنین دارد ۱۲
۵-۲ رشد جنین درسنین مختلف ۱۳
۶-۲ راههای تزریق ۱۳
۹-۲ روش تزریق درحفره الانتوئیک ۱۶
۱۰-۲ روش تزریق درحفره آمینوتیک ۱۸
روش سوم ۲۱
روش تزریق روی غشاء کوریوالانتوئیک ۲۲
۳-کشت سلول Cell Culture
۱-۳-مقدمه ای برکشت سلول ۲۴
۵-۳-جدا نمودن نسج مورد استفاده جهت کشت سلول اولیه ۳۲
۷-۳-تهیه سلول اولیه به روش آنزیمی ۳۳
۸-۳-هضم آنزیمی به روش تریپسین گرم ۳۴
۹-۳-هضم آنزیمی به روش تریپسین سرد ۳۵
۱۰-۳-استفاده از آنزیم های دیگر جهت هضم نسج ۳۵
۱۱-۳-هضم مکانیکی ۳۷
۱۲-۳-جداسازی سلولهای زنده و مرده ۳۸
۱۳-۲-کشت سلول ثانویه، دیپلوئید: ۴۵
۳-کشت سلول Cell Culture
۱-۳-مقدمه ای برکشت سلول ۶۶
۵-۳-جدا نمودن نسج مورد استفاده جهت کشت سلول اولیه ۷۴
۷-۳-تهیه سلول اولیه به روش آنزیمی ۷۵
۸-۳-هضم آنزیمی به روش تریپسین گرم ۷۶
۹-۳-هضم آنزیمی به روش تریپسین سرد ۷۷
۱۰-۳-استفاده از آنزیم های دیگر جهت هضم نسج ۷۷
۱۱-۳-هضم مکانیکی ۷۹
۱۲-۳-جداسازی سلولهای زنده و مرده ۸۰
۱۳-۲-کشت سلول ثانویه، دیپلوئید: ۸۷