نمونه سوال تاریخچه و مکاتب روان شناسی تا 14 ترم همراه با پاسخنامه
پیشینهی سبکِ زیستن به حیات بشر باز میگردد و هر فرد یا گروه انسانی که در هر کجای این کرهی خاکی میزیسته اند، به زبان امروزی دارای سبک زندگی مختصّ به خود بودهاند، اما پیشینهی ادبیات و مفهوم سبک زندگی به زمانی باز میگردد که افرادی مانند آدلر (1922)، برای نخستین بار این مقوله را شکلبندی کرده و به صورت علمی مورد بررسی قرار دادند. افراد یک جامعه، دارای نوع خاصی از رفتار و کنش و طرز فکر و اعتقاد هستند که سبک زندگی و شیوهی زیست آنان را تشکیل میدهد. هر فرد ممکن است در برهههای زمانی مختلف دارای سبکهای زیست مختلفی باشد، اما چیزی که مشخص است آن است که میتوان این سبکهای زندگی را به وسیلهی معیارها و مؤلفههایی شاخصهبندی کرد و افراد را به وسیلهی آن گروهبندی نمود. به بیانی دیگر علیرغم اینکه افراد ممکن است دارای انواع مختلفی از سبک زندگی باشند، میتوان آنها را بر اساس یک سری الگوهای مشخص دستهبندی کرد.
در زبانهای مختلف از ترکیب «سبک زندگی» در شکلهای مختلف یاد شده است: در زبان آلمانی «lebensstill» و در زبان انگلیسی در گذشته در شکل«life style» و «style of life living» و امروزه بیشتر به صورت «lifestyle» استفاده شده است. این ترکیب از دو واژهی «سبک» (style) و «زندگی» (life) تشکیل میشود (مهدویکنی،1390 :46). معنای لغوی واژهی «زندگی» روشن است اما در تعریف واژهی «سبک» در لغتنامهها معانی گوناگونی درج شده است، مانند: شیوه و روش انجام چیزی یا اجرا و انجام اموری که تمایزدهندهی فرد یا گروه یا سطح یا ... خاصی باشد. شیوهی زندگی، تکیهکلام آدلر است و در تمام نوشتههایش مکرر به کار رفته و مشخصترین بعد روانشناسی فردی است. از نظر آدلر «سبک زندگی، یعنی کلیت بیهمتا و فردی زندگی که همهی فرایندهای عمومی زندگی، ذیل آن قرار دارد» (به نقل از برزگر، 1388).
ضرورت پرداختن به این مقوله زمانی نمایان میشود که بدانیم سبک زندگی، یک ابزار نرم و فرهنگی برای مدیریت اجتماعی محسوب میشود و در صورتی که دانش آن به درستی تدوین گردد، بسیاری از ابزارهای سخت مدیریت اجتماعی دیگر لازم نخواهد بود و حتی جای بسیاری از منازعات سخت را در تاریخ پر خواهد کرد. سبک زندگی راه شناخت هویت خودی از بیگانه میباشد. سبک زندگیِ هر فرد موقعیت او را در جامعه برای دیگران مشخص میکند. سبک زندگی صرفاً جنبهی نمادی ندارد و خود نیز اصالت دارد. افرادی که عزلتنشینی اختیار کرده و تارک دنیا شدهاند نیز سبک زندگی دارند و این مقوله صرفاً اجتماعی نیست و به انسان بما هو انسان نیز مینگرد.
همچنین میتوان این نکته را بیان کرد که، توجه به کیفیت زندگی معیاری به مدیران اجتماعی و سیاسی ارائه میدهد تا به وسیلهی آن بتوانند سبکهای زندگی مختلف جامعهی خود را شناخته و نحوهی مواجهه با ساختار کلی جامعهای که تحت اختیارشان هست را دریابند. آشنایی و حساس شدن به مفهوم سبک زندگی به دولتها و حکومتها کمک میکند تا در راه مطلوب کردن شرایط عینی زندگی و واقعیتها گام بردارند و به فرد نیز امکان میدهد که در قلمرو نفوذ خویش، مدیریت کیفیت زندگی خویش را در دست بگیرد.
برای دانلود کل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته حقوق بررسی مکاتب حقوقی در سیستم های حقوقی رومی-ژرمنی-کامن لا و حقوق اسلامی با فرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 147
مقدمه
دسته بندی نظامهای حقوقی در خانواده های بزرگ حقوقی مشابهت نظامهای حقوقی به یکدیگر امر انکار ناپذیری است و قوانین و مقررات در کشورهای گوناگون شباهت فراوانی به یکدیگر دارند . کسانی که به خارج از مسافرت و در آنجا به خرید ، فروش ، اجاره هتل ، کرایه ماشین ، استفاده از اتوبوس و امثال آن مبادرت می کنند ، تفاوت ماهوی بین این قراردادها و قراردادهای منعقده در کشورهای خود نمی بینند . همین طور مسافران مزبور می دانند که در کشور خارجی نیز دزدی جرم است ، عبور از چراغ قرمز تخلف است ، کسب مال از طریق کلاهبرداری و حیله موجب مسئولیت می شود و از بین بردن اموال عمومی مجاز نیست . با وجود این ، همانندی و مشابهت بین برخی از نظامهای حقوقی به اندازه ای روشن و شفاف است که می توان این نظامها را متعلق به یک خانواده حقوقی بزرگ تر دانست. طبقه بندی نظامهای حقوقی در خانواده های حقوقی بزرگ تر یک فعالیت علمی و نظری برای مقاصد آموزشی و ایجاد نظم و انضباط در مطالعات حقوق تطبیقی است . در علوم ، طبقه بندی امر رایجی بوده و فواید آن انکاناپذیر است . برای نمونه ، دانشمندان علوم طبیعی گیاهان یا جانوران را طبقه بندی می کنند و این طبیقه بندی به دانش آموزان کمک می کند تا راحت تر بتوانند گونه های گوناگون گیاهی یا حیوانی را شناسایی و نسبت به مشخصه های عمومی آنها اطلاع پیدا کنند. در این صورت با آگاهی از اینکه یک گیاه یا یک حیوان متعلق به کدام طبقه است ، می توان نسبت به خصوصیات کلی آن اطلاع یافت . مثلاً با دانستن اینکه کانگورو جزء پستانداران است ، می توانیم به خصوصیات کلی آن حیوان پی ببریم بدون آنکه به طور مشخص آن را مورد مطالعه قرار دهیم. در حقوق نیز طبقه بندی نظامهای حقوقی متفاوت به دانستن پژوهان حقوقی کمک می کند که نسبت به نظامهای حقوقی متفاوت و متنوع آگاهی کلی بیابند . مثلاً وقتی اطلاع حاصل می شود که کشور برزیل جزء کشورهای متعلق به خانواده روی – ژرمنی است ، فرد بدون مطالعه حقوق برزیل می تواند نسبت به ساختار ، اصول حاکم ، نهادها و مفاهیم حقوقی ، منابع حقوقی ، سلسله مراتب منابع و امثال آن ، آگاهی کلی بیابد ، زیرا فرض این است که نظامهای حقوقی متعلق به یک خانواده پیشینه تاریخی مشترک و نهادها و ساختارهای مشابهی دارند . این آگاهی عمومی به درک جزئیات مسائل حقوقی آن کشور و به حقوقدان کمک می کند که بداند با چه دیدگاهی با قوانین و مقررات آن کشور برخورد کند و چه انتظاری از آنها داشته باشد. طبقه بندی نظامهای حقوقی گوناگون در خانواده های بزرگ تر مفید ولی با محدودیتها و مشکلاتی مواجه است ، زیرا این امر مستلزم تعیین معیارها و ملاکهایی است که براساس آن بتوان کشوری را در یک خانواده به خصوصی قرار داد. تعیین تعداد خانواده های بزرگ حقوقی نیز به سادگی ممکن نیست و در نهایت برخی از کشورها نظام مختلط دارند و گنجاندن آنها در یک طبقه دقیق نیست. این مشکلات در سه گفتار به شرح ذیل بررسی می شود.
گفتار اول :
معیار و ملاک دسته بندی نظامهای حقوقی اولین مشکل در طبقه بندی نظامهای حقوقی یافتن معیارها و ملاکهایی است که بتوان به استناد آن یک نظام حقوقی را در یک خانواده بزرگ حقوقی قرار داد. در ابتدا بسیاری از دانشمندان حقوق تطبیقی می کوشیدند که یک عامل مثل پیشینه تاریخی یا نظام اقتصادی را ملاک قرار داده و بر اساس آن به تقسیم بندی نظامای حقوقی مبادرت کنند . در حال حاضر گرایش کلی به این سمت است که یک عامل به تنهایی کفایت نمی کند و ترکیبی از عوامل گوناگون باید در تقسیم ملاک عمل باشد. برخی از نویسندگان از یک عامل واحد صحبت کرده اند ، ولی ملاک واحد آنان در واقع حاوی ملاکها و معیارهای متفاوتی است ( مثلاً اِسوایگِرات معیار واحدی را با عنوان «سبک» مطرح می کند ، ولی متذکر می شود که تعیین سبک یک نظام حقوقی به در نظر گرفتن پیشینه تاریخی ، منطق حقوقی حاکم حقوقی مفاهیم و نهادهای حقوقی خاص حقوقی منابع حقوقی و سلسله مراتب آنها و ایدئولوژی حاکم بر آن نظام حقوقی منوط است. رنه داوید برای طبقه بندی نظامهای حقوقی دو معیار را مطرح کرده است اولین معیار که جنبه فنی دارد این است که حقوقدانی که در یک نظام حقوقی آموزش دیده است می تواند بدون مشکل زیاد در نظام دیگر فعالیت کند . چنانچه پاسخ به این سوال مثبت باشد ، این فرض مطرح می شود که منطق حقوقی حاکم و نهاد و مفاهیم حقوقی مشترکی وجود دارد و احتمالاً این دو به یک خانواده متعلق هستند . معیار دوم مشابهت در فلسفه و ایدئولوژی حاکم بر نظامهای حقوقی و مشارکت در اصول اقتصادی و سیاسی است که مبنای تقسیم بندی خواهد بود . به نظر رنه داوید ترکیب این دو معیار مبنای قابل قبولی را برای دسته بندی نظامهای حقوقی در خانواده های بزرگ تر فراهم می سازد. ساختار حقوق یکی دیگر از ملاکهایی است که مبنای طبقه بندی نظامهای حقوقی قرار می گیرد . از دیدگاه رنه داوید ، موارد سه گانه ذیل ساختار حقوق را تشکیل می دهد : مفاهیمی که در پرتو آن مفاهیم قواعد آن نظام شرح و تفسیر می شود ؛ نقسیماتی که در چهارچوب آن تقسیمات قواعد آن نظام دسته بندی می گردد ؛ طرز فکر رایج نسبت به قاعده حقوقی . در هر حال ، ترکیبی از عوال ذیل به عنوان معیاری برای طبقه بندی مورد توجه قرار می گیرد : 1-سابقه تاریخی یکی از عوامل مهم در طبقه بندی نظامهای حقوقی در نظر گرفتن سابقه تاریخی مشترک در شکل گیری ساختار ، نهادها ، مفاهیم و منابع حقوقی است . مثلاً کشورهای کامن لو سابقه حقوقی مشترکی دارند که این سابقه تاریخی آنها را به یکدیگر پیوند می زند. 2- منطق حقوقی حاکم در کلیه نظامهای حقوقی برای رسیدن به حکم یک موضوع مشخص از منطق حقوقی استفاده می شود . این منطق حقوقی ممکن است براساس برهان باشد که ازیک قضیه کلی (هر کس به دیگری خساترت وارد کند باید آن را جبران کند) و یک قضیه جزئی (حسن به حسین خسارت وارد کرده است ) و نتیجه ( بنابراین حسن باید خسارت وارده به حسین را جبران کند ) تشکیل می شود . این منطق حقوقی ممکن است براساس قیاس باشد که از یک قضیه جزئی ( حسن شیشه منزل حسین را شکست و به تعویض شیشه محکوم شد) و یک قضیه جزئی مشابه ( احمد با ماشین خود به دیوار خانه تقی زد و آن را خرابکرد) و یک نتیجه ( احمد باید دیوار خانه را بازسازی کند) تشکیل می شود . برخی از نظامهای حقوقی مثل کشورهای متعلق به نظام رومی – ژرمنی از روش اول و کشورهای متعلق به نظام کامن لو از روش دوم استفاده می کنند. 3-نهادهای حقوقی ویژه برخی از نهادهای حقوقی اختصاصی به یک نظام حقوقی معین دارند و وجود چنین نهادهایی در یک نظام حقوقی مبنایی برای طبقه بندی آن نظام حقوقی تلقی می شود . مثلاً نهاد وقف مختص نظام حقوقی اسلامی است و وجود این نهاد در یک نظام حقوقی مبنای منطقی برای قرار دادن آن نظام در نظام حقوقی اسلامی تلقی می شود . همچنین وجود نهاد « عوض یا معوض» در حقوق قرار دادها مختص به نظام کامن لوست و وجود این نهاد در حقوق یک کشور مبنایی برای قرار دادن آن کشور در نظام حقوقی کامن لو تلقی می گردد. 1- منابع حقوق و جایگاه آن اشتراک منابع حقوقی ، سلسله مراتب آن منابع و نحوه تفسیرشان از دیگر عوامل مهم طبقه بندی نظام های حقوقی محسوب می شود . در حقوق کامن لو رویه قضایی اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد و در صدر منابع حقوقی قرار می گیرد ؛ در صورتی که در حقوق نوشته ، قانون در صدر قرار دارد . همچنین در حقوق کامن لو اصولاً قوانین به صورت لفظی و ادبی و در نتیجه به صورت مضیق تفسیر می شود ، در صورتی که در حقوق نوشته اصولاً قانون به صورت منطقی و با در نظر گرفتن قصد قانون گذار تفسیر می گردد. 5- ایدئولوژی حاکم زندگی اجتماعی ، اقتصادی و حقوقی در کشوری تحت تاثیر ایدئولوژی حاکم قرار دارد . این ایدئولوژی ممکن است مذهب ، اعتقادات ملی ی گرایشهای سیاسی باشد . مثلاً نظامهای متعلق به نظام های اسلامی ، هندو سوسیالیستی از جمله طبقه بندیهایی هستند که براساس ایدئولوژی شکل گرفته اند.
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته معارف اسلامی اعتقاد به معاد در مکاتب مختلف با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 127
مقدمه
بحث ما درباره مسأله معاد است. مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است. پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده میشود) آمدهاند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند: یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است، یعنی چه؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است. ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف، به معنی این است که انفکاکپذیر نیست که انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد. مثلاً روزه ماه رمضان ، میگویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است. اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد، از اسلام خارج است، چرا؟ برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است، یعنی نمیشود انسان در ذهن خودش میان قبول گفتههای پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند. ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلاً موضوع ایمان و اعتقاد نیست. یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان میآورند" . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است (یعنی نمیشود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد ) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت، ایمان به یوم آخر آمده است، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همانطوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا میکنند، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند، که معنی آن این میشود که همینطوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک خدی مستقلاً با فکر خودش باید خدا را بشناسد) در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد, یعنی پیغمبر نیامده است که در مسأله معاد بگوید چون من میگویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است ، نه . ضمناً افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند. انسان از ابتدای آفرینش بر روی زمنین تاکنون علیرغم همه پیشرفتهایی که کرده، نتوانسته است تا مسئله مرگ و نیستی خود را حل کند، زیرا مرگ انسان یکی از قوانین ثابت و پابرجای طبیعت میباشد. این فکر که ما از کجا آمدهایم؟ علّت بوجود آمدن ما چه بوده است؟ چرا باید زندگی کنیم؟ چرا باید بمیریم؟ و پس از مرگ به کجا میرویم؟ و سوألاتی از این قبیل همیشه بطور طبیعی ذهن هر انسان را رف نظر از عقاید، مذاهب و آرمانهای موجود در جامعه در قورن گذشته و حال مشغول نگهداشته و برای آن تاکنون جوابی نیافته است. بطور مثال : این فکر در شاعران معروف گذشته تأثیر و این قطعه زیبا را در این وصف سروده است: روزهـا فکـر من این است و همه شب سخنـم که چرا غافـل از احـوال دل خویشتنـم از کجــا آمـدهام، آمـدن از بهــر چــه بـــود به کـجا مـیرم آخـر ننمائــی وطنـــم ماندهام سخت عجب،کزچه سبب ساخت مرا یا چه بودست مراد وی از این ساختنم به هر حال پیدا کردن جواب سؤالات متعددی که انسان در این باره مطرح میکند زمینهساز این تحقیق در خصوص امکان و ضرورت معاد میباشد. ابتدا سعی میکنیم با یک پیشزمینه تاریخی از گذشته و نحوه پاسخگویی افکار، مذاهب و ایدهئولوژیهای موجود در قبل از اسلام موضوع را تا حدی بشکافیم و پس از آن پاسخها و نتایج تحقیقات انجام در این زمینه را از زبان مکاتب ( خصوصاً مکتب اسلام و قرآن) را مورد بررسی قرار داده و از این راه به نتیجهای که مورد نظر میباشد برسیم.
پیشینه تاریخی
1/1- عقیده به معاد در انسانهای بُدوی ( اوّلیه ) : عقیده به معاد در انسانهایی که قبل از ایجاد تمدنهای بزرگ تاریخی زندگی میکردهاند، وجود داشته است ولی آنها عقیده داشتند که انسان در همین دنیا مجدداً زنده میشود و زندگی جدیدی را از سر میگیرد، زیرا انسان همیشه دوست داشته که زندگی جاویدان داشته باشد و هیچوقت نمیرد، و این الهام در وجود او بوده و شواهدی که از آثار باستانی بدست آمده نشانگر این مطالب است که انسان بدوی در کنار قبر مردگان خود وسایل راحتی و خوراک او را نیز دفن میکرده که تا پس از زنده شدن مجدد برای رسیدن به مقاصد خود از آن استفاده نماید.
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته فلسفه انسان و ماهیت او از دیدگاه مکاتب و مذاهب مختلف با فرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 77
مقدمه
اینکه انسان نمونه و ایده آل باید دارای چه خصوصیات و ویژگیهایی باشد تا بعنوان یک الگو برای همة انسانها مطرح شود، در همة ادیان الهی و عمومی مکاتب بشری مورد توجه قرار گرفته است. اساساً هر مذهب و مکتبی که داعیة انسان سازی و انسان شناسی دارد باید انسانی را با ویژگیها و صفات خاصی بعنوان یک الگو معرفی کند و اگر مکتبی نتواند از عهدة چنین مهمی برآید، هیچگاه نمی توان از آن مکتب بعنوان یک مکتب عاری از عیب و نقص یاد کرد. هر مکتبی نه تنها باید «انسان ایده آل» خود را معرفی نماید، بلکه باید «جامعة نمونه» خود را نیز معرفی کند. توجه به انسان و شناسائی وی مسئله ای است که از قدیم الایام مورد توجه مذاهب و مکاتب و فرهنگهای گوناگون بوده است و کمتر سیستم فکری و فلسفی را می توان سراغ گرفت که به گونه ای به شناسائی انسان پرداخته باشد. جملة معروف «خودت را بشناس» که از سقراط نقل شده، اما با تعابیر دیگر در تفکرات و اندیشه های قبل از سقراط وجود داشته، نمایشگر این مسئله است که آدمی نسبت به «خود» و حقیقت وجودی خود همواره بی اعتنا نبوده است و اگر هم بر بعضی از مکاتب فکری ایراد گرفته می شود که به انسان توجه نکرده اند، این نه به آن معناس که آن مکاتب اصلاً توجهی به انسان نداشته اند، بلکه مراد آنست که از اندیشیدن در بارة انسان آن گونه که شایستة مقام آدمی بوده است، خودداری کرده اند. از مکاتب و مذاهب هند گرفته تا فلسفة یونان و رم، از تفکرات اندیشمندان قرون وسطائی مسیحی گرفته تا ندیشه های اصیل اسلامی، از رنسانس گرفته تا عصر حاضر، همواره شناسائی انسان و توجه به ابعاد وجودی وی مورد نظر بوده است. اگر چه توجهی که اسلام یا مذاهب هندی به انسان دارند، هیچگاه نمی توان با تئجه فیلسوفان یونانی به انسان یکی دانست، اما اینقدر هست که بتوان گفت شناسائی انسان مورد توجه همة سیستمهای فکری و عقیدتی بوده است.
بیان کلی مسئله
همانگونه که ذکر گردید، توجه به انسان کامل از جمله مطالبی است کهن ظرگاه بسیاری از مکاتب و مذاهب و همچنین بسیاری از فلاسفه و دانشمندان را به خود معطوف کرده است. روان شناس انسانی در مشرق زمین ریشه های ژرفی داشته و این گفتة راجرز که «هر کس سرانجام باید بر تجربه های خویش تکیه کند. اعتقاد و اعتماد به تجربه های شخصی تنها واقعیتی است که هر فرد می تواند بشناسد.» (شولتس، دوآن- روان شناسی کمال- 1362، ص 49)، نوعی خودشناسی علمی است که هر چند راجرز آن را ضرورتاً پایة خداشناسی به شمار نمی آورد و اصلاً او وارد قلمرو الهیات و عرفان نمی شود، با این وجود اندیشه های او در بارة انسان با تجربه های عرفا و سالکان خدا نزدیک می شود. از اصطلاح «خود درمانی مراجع»، نیک پیداست که نظریة راجرز بر این فرض بنا شده است که فرد مبتلا به اختلال روانی از توانائی و هوشیاری معینی برخوردار می باشد. او مسئول بهبود شخصیت خویش است و توانائی این کار را دارد. جلال الدین محمد مولوی شاعر پرآوازة قرن هفتم هجری، مفاهیم بالا را در بیت زیبای خود، چنین آورده است: «آنانکه طلبکار خدائید، خدائید حاجت به طلب نیست شمائید، شمائید»(دیوان شمس تبریز) از مختصر فوق محرض است که نظرگاه کارل رنسام راجرز تا حدود بسیار زیادی با عقاید دانشمندان و فلاسفة مشرق زمین، بخصوص با دانشمندان و عرفای ایرانی مشابهت داشته و شاید بتوان گفت که تا حدود زیادی یک کلام د ردو بیان است. در این تحقیق، محقق در پی آن است تا هر چه بیشتر نقاط اشتراک و تفارق دو دانشمند بزرگ شرق و غرب جهان یعنی جلال الدین محمد مولوی، عارف و شاعر نامدار ایرانی و کارل راجرز را جستجو کرده و به بررسی هر چه دقیق تر نظرگاههای این دو دانشمند بپردازد.