فرمت ها:پی دی اف و ورد
تعداد:بیش از 60 نمایشنامه
نمایشنامه هایی مناسب برای دانش آموزان ابتدایی- متوسطه اول ، متوسطه دوم و بزرگسالان
برای دانلود سری دوم نمایشنامه های کودک و نوجوان اینجا کلیک کنید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
فهرست مطالب:
نمایشنامه نقاشی Painting. 2
بررسی ویژگی های تئاتر نه روالی در نمایشنامه نقاشی. ۵
۱-طنز سیاه: ۵
۲-نگارش خودکار: ۸
۴-درونمایه: ۱۰
۵-شگفتی و جادو : ۱۱
۶-منطق رویا و دیوانگی: ۱۱
۷-منطق شکنی: ۱۲
۸-اصول تصادفی: ۱۳
۹-توجه به اشیاء : ۱۴
۱۰-گرایش به کلاژ : ۱۴
۱۱-عروسک: ۱۵
۱۲-گرایش به جلو ترفندهای ویژه: ۱۷
۱۳-گرایش به مینیمالیسم: ۱۷
۱۴-ترکیب سبک ها و شیوه های دو نظام روایی و روالی: ۱۸
نمایشنامه «مارا-ساد». ۲۰
بررسی ویژگی های تئاتر نه روالی در نمایش «مارا- ساد». ۲۳
۱-طنز سیاه: ۲۳
۲-شگفتی و جادو: ۲۵
۳-نگارش خودکار: ۲۵
۴-منطق رویا و دیوانگی: ۲۶
۵-منطق شکنی: ۲۷
۶-اصول تصادفی: ۲۸
۷-توجه به اشیاء : ۲۸
۸-گرایش به کلاژ: ۲۹
۹-گرایش به عروسک: ۲۹
۱۰-گرایش به مینیمالیسم و کوتاهی زمان: ۲۹
۱۲-ترکیب سبکها و شیوه های دو نظام قبلی (روایی- روالی) : ۳۰
نمایشنامه نقاشی Painting
آنچه بیش از همه در مورد نمایشنامه نقاشی قابل بیان است جنبة اجتماعی طنز یونسکو در آن است. نقاش جوان ناتوانی توسط تاجری پر حرف استخدام شده تا حرف های بی سرو تهش را گوش کند. این مرد بسیار چاق اکنون بسیار ثروتمند است هرچند که قبلاً از راه گدایی این ثروت را اندوخته است. نقاش مفلوک مجبور است برای به دست آوردن دستمزد ناچیز به حرف های بی سر و ته تاجر گوش داده و همه را تأیید کند. تاجر تابلوی نقاشی را نیز برای فخر فروشی می خواهد. او آنچه را که نکرده، انجام شده می پندارد و با تکرار دستورهای اخلاقی در واقع به کارهای زشت خود سرپوش می گذارد.
آقای دکتر ناظر زاده در بخشی از کتاب «تئاتر پیشتاز تجربه گر و عبث نما» به این نکته مهم اشاره دارد که در کارهای یونسکو شخصیت های بازی تنها وقتی «صادق» هستند که «دروغ» می گویند. زیرا دروغ به آدم های بازی او صمیمی تر و نزدیک تر از واقعیت است: در نمایشنامه «نقاشی» مرد خوشبخت خود ساخته ای، با بی شرمی روش هایی را که خودش با توسل به آنها به همه چیز رسیده تقبیح می کند. مسخره این است که او با بازی شتر گاو پلنگ واقعیت اصلی وجدش را حتی از خودش کتمان
کرده است.
نکته مهم دیگر که در مورد این نمایشنامه قابل طرح است نفوذ افکار فروید بر نویسنده است. یکی از اصول روانکاوی فوریدی مبتنی بر علاقه پسر به مادر خود است و از آن به عنوان ادیپ کمپلکس نام می برند.
روابط آقای عظیم الجثه با خواهرش آلیس، تا حدودی به این گونه روابط شباهت دارد، که از سه نظر قابل بحث است. اولاً خواهر شدن آلیس بای این مرد نشانه کسالت آور بودن رابطه زناشویی آن دو است. دوماً ازدواج تنها یک سرگرمی انگاشته می شود و ثالثاً یونسکو نقش های متناوب دو جنس را در رابطه ازدواج معرفی می کند.
این رابطه که به تناوب آلیس نقش خواهر، همسر، مادر و کنیز را برای مرد عظیم الجثه بازی می کند، نمایشنامه را به سمت گروتسک می برد.
این نمایشنامه نه روالی با سبک آوانگارد و عبث نما دارای برخی شاخصه های بارز نمایشنامه های نه روالی است که ذیلاً به آنها اشاره خواهد شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
فهرست مطالب:
نمایشنامه نقاشی Painting. 2
بررسی ویژگی های تئاتر نه روالی در نمایشنامه نقاشی. ۵
۱-طنز سیاه: ۵
۲-نگارش خودکار: ۸
۴-درونمایه: ۱۰
۵-شگفتی و جادو : ۱۱
۶-منطق رویا و دیوانگی: ۱۱
۷-منطق شکنی: ۱۲
۸-اصول تصادفی: ۱۳
۹-توجه به اشیاء : ۱۴
۱۰-گرایش به کلاژ : ۱۴
۱۱-عروسک: ۱۵
۱۲-گرایش به جلو ترفندهای ویژه: ۱۷
۱۳-گرایش به مینیمالیسم: ۱۷
۱۴-ترکیب سبک ها و شیوه های دو نظام روایی و روالی: ۱۸
نمایشنامه «مارا-ساد». ۲۰
بررسی ویژگی های تئاتر نه روالی در نمایش «مارا- ساد». ۲۳
۱-طنز سیاه: ۲۳
۲-شگفتی و جادو: ۲۵
۳-نگارش خودکار: ۲۵
۴-منطق رویا و دیوانگی: ۲۶
۵-منطق شکنی: ۲۷
۶-اصول تصادفی: ۲۸
۷-توجه به اشیاء : ۲۸
۸-گرایش به کلاژ: ۲۹
۹-گرایش به عروسک: ۲۹
۱۰-گرایش به مینیمالیسم و کوتاهی زمان: ۲۹
۱۲-ترکیب سبکها و شیوه های دو نظام قبلی (روایی- روالی) : ۳۰
نگاهی به شگردهای ویژه نمایشی در نمایشنامه «مارا- ساد»
نمایشنامه نقاشی Painting
آنچه بیش از همه در مورد نمایشنامه نقاشی قابل بیان است جنبة اجتماعی طنز یونسکو در آن است. نقاش جوان ناتوانی توسط تاجری پر حرف استخدام شده تا حرف های بی سرو تهش را گوش کند. این مرد بسیار چاق اکنون بسیار ثروتمند است هرچند که قبلاً از راه گدایی این ثروت را اندوخته است. نقاش مفلوک مجبور است برای به دست آوردن دستمزد ناچیز به حرف های بی سر و ته تاجر گوش داده و همه را تأیید کند. تاجر تابلوی نقاشی را نیز برای فخر فروشی می خواهد. او آنچه را که نکرده، انجام شده می پندارد و با تکرار دستورهای اخلاقی در واقع به کارهای زشت خود سرپوش می گذارد.
آقای دکتر ناظر زاده در بخشی از کتاب «تئاتر پیشتاز تجربه گر و عبث نما» به این نکته مهم اشاره دارد که در کارهای یونسکو شخصیت های بازی تنها وقتی «صادق» هستند که «دروغ» می گویند. زیرا دروغ به آدم های بازی او صمیمی تر و نزدیک تر از واقعیت است: در نمایشنامه «نقاشی» مرد خوشبخت خود ساخته ای، با بی شرمی روش هایی را که خودش با توسل به آنها به همه چیز رسیده تقبیح می کند. مسخره این است که او با بازی شتر گاو پلنگ واقعیت اصلی وجدش را حتی از خودش کتمان
کرده است.
نکته مهم دیگر که در مورد این نمایشنامه قابل طرح است نفوذ افکار فروید بر نویسنده است. یکی از اصول روانکاوی فوریدی مبتنی بر علاقه پسر به مادر خود است و از آن به عنوان ادیپ کمپلکس نام می برند.
روابط آقای عظیم الجثه با خواهرش آلیس، تا حدودی به این گونه روابط شباهت دارد، که از سه نظر قابل بحث است. اولاً خواهر شدن آلیس بای این مرد نشانه کسالت آور بودن رابطه زناشویی آن دو است. دوماً ازدواج تنها یک سرگرمی انگاشته می شود و ثالثاً یونسکو نقش های متناوب دو جنس را در رابطه ازدواج معرفی می کند.
این رابطه که به تناوب آلیس نقش خواهر، همسر، مادر و کنیز را برای مرد عظیم الجثه بازی می کند، نمایشنامه را به سمت گروتسک می برد.
این نمایشنامه نه روالی با سبک آوانگارد و عبث نما دارای برخی شاخصه های بارز نمایشنامه های نه روالی است که ذیلاً به آنها اشاره خواهد شد.
بررسی ویژگی های تئاتر نه روالی در نمایشنامه نقاشی
1-طنز سیاه:
در طول نمایشنامه مجموعه حوادث مضحکی رخ می دهند که در وهلة اول خنده بر لب تماشاچی می نشاند اما در نهایت منجر به تأثر و اندوه و غم زدگی او می شوند. در طول این نمایش فاجعه چون آتش زیر خاکستر پنهان است. جنبه های طنز نمایشنامه از آغاز و با تأکیدهای نویسنده در توضیح صحنه قابل دریافت است:
صحنه:.... آقای عظیم الجثه و موقر روی صندلی راحتی نشسته ... از خود راضی به نظر می رسد کراواتی رنگارنگ بسته و آستین ها را بالا زده و ساعت طلای عظیمی به مچش بشته است. همان طور که حرف می زند دندانهایش را با خلال دندان عظیمی خلال و گوشش را با گوش پاک کن عظیمی که جعبه آن را روی میزش گذاشته، پاک می کند.
لباس نقاش فقیرانه است. ولگردی آسمان جل به نظر می رسد. کراوات جل و شلی دور گردن دارد و بومی زیر بغل لوله کرده است و مثل خل ها می ماند...
آلیس زن پیری است که پیشبندی کثیف بسته و کفش های صندل به پا دارد مکرراً باد در دماغش می افتد و مفش را بالا می کشد...
اما فاجعه پنهان در این اثر، ناکامی و ظلم زدگی آدم های نمایش است که زمینة فراگیر آن، انسان روح و جسم باخته در عصر حاضر است. افراد نمایش نه تنها ارتباطی عمیق با هم ندارند، بلکه ماده پرستی، ریاکاری و دروغ جای شرافتمندی در رابطه های آنان را نیز گرفته است. مرد عظیم الجثه ادعاهای پوچ و توخالی دارد و علاقه او به هنر و خرید تابلوهای نقاشی که آن ها را گران تر از ارزش واقعی می داند نیز، از سر تفرعن است. امیال او سرکوب شده است و پوشش هزل و طنز نیز حتی نمی تواند تأثیر این امیال را کمرنگ نشان دهد. با اینکه حرف های آدم های نمایش بسیار جدی به نظر میرسد، اما در آمیختن جدی و شوخی و بیان تراژدی انسان معاصر در لفاف و پوشه کمدی و انجام حرکات مضحک و عروسکی1 تأثیر فاجعه انسانی را عمیق تر و پایدار تر می کند. با اینکه فاجعه نمایشنامه های مدرن به دلایلی که بر خواهیم شمرد نمیتواند همچون فاجعه های تراژدی های کلاسیک باشد، اما همان تأثیر تراژیک در پایان نمایشنامه در ذهن و جان بیننده و مخاطب جاری می شود. برخی از نظریه پردازان تئاتر اعتقاد دارند، در عصر حاضر وقوع تراژدی به معنا کلاسیک دیگر میسر نیست و دلیل این است که اولاً ایجاد دموکراسی در عصر حاضر و برابری نسبی انسانها ، معنای شخصیت های فرادست و فرودست را از بین برده است و دلیل دیگر نیز این است که با وجود تئوریهای روانشناسی و نظریات مارکس و داروین در مورد انسان و موقعیت او در جهان، انسان ها خود مسئول عمل خویشتن هستند و پذیرش و انتخاب سرنوشت با خود آن ها است.
در نمایش نقاشی دیالوگ ها و رفتار آدم ها با اینکه مضحک و خنده آور به نظر میرسند، اما حقایقی تلخ و گزنده و کوبنده در درون آن ها نهفته است و حتی ظلم و ستم نیز به گونه ای مضحک اجرا می شود.یکی از نمونه های آن صحنه ای است که مرد عظیم الجثه با مکالمات سفسطه آمیز تابلوی نقاشی را تصاحب و روی دیوار نصب می کند. حتی رابطه ی این مرد با همسرش که از فرط کسالت و بی علاقگی شبیه رابطه خواهر و برادر است نشان از رابطة هولناک زن و شوهرها در دنیای معاصر و مدرن دارد، که هیچگونه عشقق و علاقه بین آنها وجود ندارد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:13
چکیده:
«حسین توفیق الحکیم» پدر نمایشنامه نویسی عرب به سال ۱۸۹۸م در اسکندریه زاده شد . پدرش، اسماعیل از قاضیان مشهور و اهل ادب بود. توفیق بسیاری از خوی های پدرش در متانت ، صبر و تأمل را به ارث برد.مادرش نیز زنی ترک نژاد و بسیار جسور بود . او تسلط زیادی بر همسر و فرزندش داشت و مانع ارتباط فرزند با دنیای خارج و بازی با همسن و سالهایش می گشت و همین عامل ، زمینه ی گوشه گیری توفیق حکیم را فراهم ساخت.
توفیق ، از همان کودکی به قران ، کتابهای ادبی ، داستانهای هزارو یک شب و کلیله و دمنه که مادرش برایش تعریف می کرد و نیز نمایشهایی که در شهرشان توسط گروه نمایشی «شیخ سلامه حجازی» اجرا می شد بسیار علاقمند بود و همین امور بعدها در رویکرد وی به ادبیات نمایشی و نمایشنامه نویسی ـ بنا به گفته ی خودش ـ بسیار تأثیر گذار بود. توفیق از دبیرستان شروع به تألیف نمایشنامه و اجرای آن توسط دوستانش کرد.
انقلاب ۱۹۱۹م نیز از جمله عللی بود که وی را به نگارش هدایت کرد . انقلابی که جوانان رابه طرفی سوق داد که هر کدام جویای وسیله ای بودند تا احساسات خود را به گونه ای در قالب شعر ، سخنرانی و یا سرودهای ملی بیان دارند .
توفیق حکیم هم به نگارش سرودهای ملی – حماسی پرداخت و گاه خودش آنها را آهنگ گذاری می کرد… ؟ هر چند اشعارش به چاپ نرسید و یا در رادیوها در میان ازدحام اشعار شوقی و امثال وی پخش نشد .
سرودهای وی گاه در میان مردم منتشر و خوانده می شد و حال آنکه آنها نمی دانستند شاعر و آهنگ گذار آنها که بوده است .
توفیق حکیم هم در انقلاب ۱۹۱۹ تأثیر گذاشت و هم از آن تأثیر پذیرفت . کتاب وی به نام «عودة الروح» نمونه ای از تأثیرپذیری ایشان می باشد چرا که داستانی کامل راجع به انقلاب است .
او در اثنای انقلاب ۱۹۱۹ دستگیر و در «القلعة» به اتهام شرکت در تظاهرات بازداشت شد.
در همان سال توفیق، اولین نمایشنامه اش به نام «الضیف الثقیل» را با الهام از پدیده ی اشغالگری و استعمار نوشت در آن موقع اجرای آن نمایش ممکن نبود به همین خاطر آن اثر از بین رفت.
رسالت نمایش نسبت به اوضاع اجتماعی موجود ، توفیق ،دانشجوی حقوق را بر آن داشت که دومین نمایشنامه اش به عنوان «المرأة الجدیدة» را به سال ۱۹۲۳ بنویسد .
او آن زمان که اشتیاق بسیار مردم نسبت به نمایش غنایی (شعری) را دید بر آن شد نمایشنامه ی «علی بابا» را بنگارد که برخی از قسمتهای آن به شکل زجل و عامیانه است .
از این سه نمایشنامه که توفیق، بدانها کار ادبی اش را آغاز کرد پیداست که وی به طور کامل تابع تحولات هنری حاکم در روزگارش بوده است .
توفیق حکیم همچنان به کارهای ادبی و هنری خود ادامه می داد به گونه ای که خانواده اش نگران آن شدند که مبادا اشتیاق او به ادبیات ، وی را از ادامه تحصیل در رشته ی حقوق بازدارد. به همین خاطر پدرش تصمیم گرفت حکیم را با فرستادن به فرانسه از محافل ادبی و هنری دور کند. اما بر خلاف آنچه انتظار می رفت سفر به فرانسه حکیم را وارد جریانات ادبی بسیاری کرد به گونه ای که سبب پختگی وی در ادبیات نمایشی شد. او از نزدیک با آثار مشاهیر بزرگ دنیای غرب بخصوص نمایشنامه نویسان بزرگی چون شکسپیر و مولییر آشنا شد و به تماشای نمایشنامه های آنها می رفت. توفیق به این نکته پی برد که تئاتر اروپا از تئاتر یونانیها سرمنشأ گرفته است . به همین خاطر به بررسی نمایش یونانی ها روی آورد و تکامل آن به دست غربیان را بررسی کرد . وی در خلال تحقیقاتش پیرامون داستانهای اروپایی فهمید که چقدر اروپائیان در پی انعکاس روحیه ی ملی و نیز اوضاع اجتماعی و روانشناختی خود هستند .
آری توفیق در فرانسه به سوی ادبیاتی سوق داده شد که بسیار برتر از سطح جلوه های سیاسی و اجتماعی و مردمی زودگذر بود تا بدان جا که به سمت ادبیات انسانی روی آورد ؛ ادبیاتی که در نمایشهای سمبلیکش که همانا نقطه شروع اوج ادبی وی به شمار می آید جلوه گر شد .
توفیق آنقدر غرق در دنیای نمایش و نمایشنامه نویسی شد که از احراز درجه ی دکترای حقوق در فرانسه باز ماند.زمانی که والدینش فهمیدند که پسرشان در پاریس همان مسلک هنری را دنبال کرده از او خواستند که بازگردد .
او به سال ۱۹۲۸ با کوله باری پر از اندوخته هایش از فرهنگ ها و ادبیات ملل مختلف به مصر باز گشت .
توفیق حکیم آماده ی ایجاد یک حول عظیم در ادبیات بود اما همه چیز بر وفق مرادش صورت نگرفت. در مصر آن زمان به خاطر کشمکش های سیاسی احزاب تمام توجهات معطوف به سیاست شده بود و دیگر توجهی به ادبیات و بخصوص نمایش و نمایشنامه نمی شد .دوستان قدیمی اش همه از کارهای نمایشی دست کشیده بودند. حکیم خود را تنها یافت، بی هیچ یاوری اما مأیوس نشد. هر چند این جوّ حاکم سبب گوشه گیری وی گشت ولی او همچنان به کارهای ادبی پرداخت.
او در نامه ای خطاب به دوست فرانسوی اش «اندریه» می نویسد : « از همه چیز و از همه کس خسته شده ام . از اینکه کشوری چون مصر در آینده ای نزدیک ، صاحب حیاتی فکری شود مأیوسم . کسی که برای فکر کردن زندگی می کند را توان زیستن در مصر نیست .
توفیق، بارها و بارها بر روزهای خوشی که در پاریس می گذراند غبطه می خورد.
او در مصر کارش را به عنوان دادستان کل در دادگاههای اسکندریه آغاز کرد .او از نزدیک با بسیاری از مشکلات جامعه اش آشنا شد ودر نوشته هایش از آنها الهام گرفت . وی بسیاری از ملاحظاتش در این خصوص را در دو کتاب «یومیات فی الاریاف» و«ذکریات فی الفن والعدالة» جمع آوری کرد.
او در سال ۱۹۳۳- آن زمان که رئیس تحقیقات وزارت آموزش و پرورش بود – نمایشنامه ی «اهل الکهف» را منتشر کرد و بدین وسیله نمایش فکری – فلسفی را وارد ادبیات عربی کرد و اعجاب ادب دوستان را برانگیخت . توفیق به سال ۱۹۴۳ از کارهای دولتی استعفا داد و در روزنامه ی «اخبار الیوم» به کار مشغول شد و از آن طریق به ابراز بسیاری از نظرات خود در ادب ، سیاست و فرهنگ و… می پرداخت. وی در این روزنامه نیز به چاپ سلسله ای از نمایشنامه های اجتماعی اش پرداخت.
حکیم در سال ۱۹۴۶ با زنی مطلقه ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای اسماعیل و زینب شد.
او در سال ۱۹۵۱ دوباره به کارهای دولتی روی آورد و همزمان با مسئولیت وزارت آموزش و پرورش به عنوان رئیس دارالکتب مصر منصوب گشت و در ۱۹۵۴ عضو مجمع زبان عربی قاهره شد. وی در ۱۹۵۷ عضو دائمی شورای عالی نظارت بر هنرها و ادبیات و علوم اجتماعی گردید و موفق شد بالاترین نشان دولتی را در تقدیر از خدماتش به ادبیات و تفکر عربی در ۱۹۵۸ از دستان «جمال عبدالناصر» – رئیس جمهور وقت مصر- کسب کند.
او همچنین توانست از سوی آکادمی هنرها با حضور «محمد انور سادات»- رئیس جمهور وقت مصر – مدرک دکترای افتخاری دریافت کند چرا که او توانسته بود تفکر و فرهنگ عرب را با بیش از پنجاه کتاب و هشتاد نمایشنامه اش غنی سازد.
توفیق حکیم و « طه حسین » نامزد جایزه نوبل در دهه شصت بودند و بعد از فوت دکتر طه حسین ، توفیق ، تنها نامزد جایزه نوبل در جهان عرب شد.
توفیق حکیم در ۲۶/۷/۱۹۸۷ در بیمارستان « المقاولون العرب » قاهره دار فانی را وداع گفت.
بیشتر آثار حکیم به زبانهای مختلف اروپایی ، آسیایی ترجمه شده برخی از نمایشنامه های وی بر صحنه های تئاتر غرب به اجرا درآمده است . او نویسنده ای بی سبک و بی اسلوب بود . به میراث و ارزشهای کهن احترام می گذاشت و از آنها در آثارش الهام می جست ، ولی از تقلید کردن بیزار بود . توفیق از اینکه هنرش را مبتنی بر مذهب و طریقه ای گرداند بیزار بود چر که معتقد بود هنر یک جستجوگر و کاشف آزاد در اسرار هستی است و این آزادی در احساس و جستجو وتفکر همان وسیله اول وی بود .
او بر خود واجب می دانست که از هر علم و ادب وهنری ،جرعه ای بر گیرد . چرا که معتقد بود که ادیب در زمان حاضر باید یک « دایرة المعارف » باشد . به همین خاطر می کوشید بر آثار برجسته ی نبوغ انسانها احاطه پیدا کند.
توفیق در برخی آثارش نظیر عودة الروح» ، «عصفور من الشرق» و «یومیات نائب فی الاریاف» و «مسرح المجتمع» هدفی ملی گرایانه و اصلاح طلبانه در پیش گرفت و در نمایشنامه هایی چون «اهل الکهف» ، «شهرزاد» ، «سلیمان الحکیم» ، «پجمالیون» و «الملک اودیب» و . . . هدفی مذهبی که متصل به سرنوشت انسان می باشد را تعقیب می نموده است . او این داستانها را بخاطر زیبایی یک اسطوره ننوشت بلکه به گفته ی خودش این اسطوره ها و داستانها را جهت تحقق هدفی دیگر نگاشت .