فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
فهرست مطالب:
روش های نوین یادگیری :
نحوه برگزاری آزمون سراسری
قداست علم
تشویق
یادگیری از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی
راههای یادگیری
عادت :
الگوهای یک تدریس نوین از کتاب کلیات روشها و فنون تدریس
الگوی تدریس به روش کاوشگری گروهی
منابع و مؤاخذ
برخی پیشنهاد ها از بزرگان و اهل علم
روش های نوین یادگیری :
آنچه بنده تا کنون مشاهده و تجربه کرده ام به طور اختصار عرض می کنم .یکی از مواردی که در یاد گیری مؤثّر است استفاده از رسانه های جمعی و رایانه میباشد .مثلادر درس آمار و مدلسازی هنگامی معلّم به کمک (CD) مینی تب تدریس می کند یادگیری راحت تر است و محاسبه و فاکتور های موجود مانند پراکندگی،چارکهاوغیره بسیار راحت تر و آسان تر می با شد و سریعتر می توان مطالب را به دانش آموزان ارائه کرد البتّه تجزیه و تحلیل این فاکتورها به عهده معلّم می باشد.
از طرفی با توجّه به تجرته ای که دارم به نتیجه رسیده ام اگر هر هفته در مقاطع راهنمائی و متوسطه دو ساعت کلاس درس ریاضی آزاد به شکلی که مطرح میکنم برگزار شود در ایجاد انگیزه و شور و نشاط در دانش آموزان مؤثّر است.از طرف مسئولین با توجّه به هر سال تحصیلی فهرستی از عنوان های مختلف مباحث ریاضی مطرح شود و معلّم مختار باشد هر عنوان را که می خواهد انتخواب کند و مطالبی را در مورد آن عنوان مطرح کند سپس مسائلی از خود در همان رابطه مطرح کند و آن را بین دانش آمو زان به بحث و تبادل نظر قرار دهد .حل مسائل را بعهده خود دانش آموزان قرار دهد و نحوه امتحان نیز به عهده معلّم باشد و باتوجّه به مطالب تدریس شده امتحان گرفته شود.
من تقریبا ده سال است که در ده دقیقه آخر هر کلاس سعی می کنم یک مسئله مربوط با موضوع درسی مطرح کنم و یک نمره برای حل آن در نظر می گیرم و این کار آنقدر باعث شور و نشاط در دانش آموزان می شود که هسجچان و علاقه وافر دانش آموزان به وضوح مشاهده می شود و با نظر خواهی که از ـنها به عمل آمده است این کار مورد تائید اکثر آنهابوده است.
این کلاس آزاد ریاضی بدان جهت مفید است که در کلاس درس معلم امکان آن را ندارد که به مسائل جانبی بپردازد و تاید به مطالب کتاب و تمرینات آن بپردازد. مشکلات دیگر آموزش ممکن است به مسائل زیر مربوط شود:
نحوه برگزاری آزمون سراسری
یکی از مواردی که در سال های سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی در نحوه تدریس معلم تآثیر می گذارد نحوه پذیرش دانشگاه ها بر اساس آزمون سراسری می باشد و این باعث شده است دانش آموزان کمتر به درک مفاهیم ریاضی بپردازند و از اثبات قضایا و چگونگی بدست آمدن یک فرمول سر باز زنند و تمایلی نشان نمی دهند در کلاس هندسه تحلیلی هنگامی طریقه بدست آوردن فرمول فاصله از یک نقطه از صفحه را تدریس می کردم در پایان یک دانش آموز پرسید آیا اثبات این فرمول در امتحان می آید در آزمون سراسری چه طور ؟من گفتم خیر .ایشان گفت : پس بهتر نبود از اول فقط فرمول را می نوشتید و می گفتید بدین ترتیب جایگزین کنیم و اگر در کلاس نکات تستی مطرح نشود دانش آموزان از کار معلم راضی نیستند پس باید در این مورد فکر اساسی برداشته شود که به مفاهیم توجه شود دیگر آنکه در کتب درسی بدون آنکه قبلاً همکاران کلاسهای مورد نظر را طی کرده باشند .
قداست علم
سه چیز در متن خود از قداست برخوردار است:علم،تقوا،جهاد.و باید سعی کنیم که قداست علم را به دانش آموزان بفهمانیم.
تشویق
قدر دانی از افراد شایسته و نیکوکار و ارج نهادن به شخصیت و اعمال و رفتار آنان بسیار اهمیت داردو فوق العاده در پیشرفت امور مؤثر است ، به گونه ای که ممکن است شخصی بر اثر تشویق دگرگون شود و کاملاً مسیر زندگی خویش را تغییر دهد و به درجاتی بس عالی ارتقاء یابد و به عکس بی اعتنائی و بی توجهی در برابر اعمال و رفتار پسندیده موجب دلسردی است و سبب می شود که افراد شور شوق و هیجان خود را از برای انجام کارهای نیک و ارزنده و کسب فضائل و محاسن از دست بدهند و رغبتی برای نیل به مقامات عالیه از خود نشان ندهند. لذا باید توجه داشته باشیم که مبادا نسبت بهه نیکان و کارهای نیک نوباوگان با بی اعتنائی برخورد نمائیم و ارزش و اهمیتی برای آنان در نظر نگیریم و نیز باید بدانیم که در مسابقات علمی داوری بسیار مهم است چنانکه معلوم است آن کسی که به رأی داور برنده معرفی می شود این برای او امتیاز و تشویق به حساب آمده چه بسا بر اثر داوری عادلانه آن کسی که برنده محسوب شده در زمینه آنچه مسابقه داده به درجات بس عالی نائل شود.
یادگیری از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی
یادگیری فرایند تغییر کردن ،تغییر یافتن ،با تغییر پذیرفتن کم و بیش دائمی است یا انجام می دهیم ایجاد می گردد.
می توان کفت بهترین تعریفی که تا کنون از یادگیری شده است از آن هیلگارد و مارگویز است.این دو روان شناس یادگیری را بدین شرح تعریف کرده اند: «یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبه ثابت،در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط بر این که این تغییر بر اثر اخذ تجربه رخ داده باشد»
خصوصیات این تعریف یعنی تغییر نسبه ثابت ،رفتار بالقوه و تجربه اهمیت بسزا دارد و اینها هستند که این تعریف را از دیگر تعریفهای یادگیری متمایز می سازند . با استناد به تعریف فوق بطوری که از کلمه «رفتار بالقوه»بر می آید،باید گفت که یادگیری با عملکرد تفاوت دارد.یادگیری ، بر تغییرات نسبه دراز مدت حاصل از تجربه و تمرین در دلالت دارد . در حالی که عملکرد عبارت از تبدیل یادگیری به رفتار است. عملکرد،متأثر از عوامل خلق الساعه ، چون انگیزش ، مقتضیات محیط و خستگی است . پس بنا به اقتضای این عملکرد ممکن است یک شاخص صحیح یا نا صحیح برای یادگیری باشد.
راههای یادگیری
1-تقلید:انسان بسیاری از رفتارها و کردارهای خود را در مرحله آغازین زندگی از راه تقلید از والدین و اطرافیان خود یاد می گیرد. مثلاً سعی می کند سخن گفتن را با تقلید از دیگران در مورد تلفظ کلمات که در برابرش بارها تکرار شده است یاد بگیرد.به همان گونه که تلاش می کند راه رفتن ، لباس پوشیدن و آداب و رسوم را از کسانی که با او در تماس هستند بیاموزد. بدین ترتیب آدمی بسیرای از عادتها و رفتارها را از راه تقلید از محیط زندگی فرا می گیرد.
کسی که از دیگران تقلید می کند او را الگو و پیشوای خود قرار می دهد و در او نسبت به خود تفوق و برتری احساس می کند لذا از او تقلید می کند و می خواهد که خودش را به مثابه او جلوه گر سازد. برای همین است که اعمال و رفتار افراد برجسته مورد توجه و تقلید دیگران قرار می گیرد و نظر ایشان را به خود جلب می کند. مثلاً والدین و اطرافیان چون در نظر کودک مهم و با عظمتند مقتدای او هستند و نیز پیامبران اسوه دیگرانند.
2-آزمایش علمی و آزمایش و خطا: آدمی از راه تجربه علمی در رویاروئی با مشکلات گوناگون زندگی و تلاش برای حل و غلبه بر آنها به فراگیری می پردازد. او در مراحل زندگی پیوسته با مسائل تازه ای برخورد می کند که پیش از آن نیاموخته است. در این هنگام می اندیشد که چه چاره ای در برابر آنها به کار برد و چه رفتاری داشته باشد.وی در چنین مواردی طوری عمل می کند ککه در شرایط مختلف دفتارهای گوناگون داشته باشد که البته در برخی موارد دچار اشتباه می شود.بدین ترتیب آدمی همواره از طریق آنچه روان شناسان آن را آزمایش و خطا می نامند چگونگی برخورد با مسائل جدید و راه حل مشکلاتی را که عملاًدر زندگی با آنها مواجه می شود می آمورد.
3-تفکر و مشاوره: انسان از طریق تفکر و مشاوره به یادگیری می پردارد زیرا وقتی درباره مشکل خاصی فکر یا مشاوره می کند در واقع به نوعی آزمایش و خطای ذهنی دست می زند. او با این کار در ذهن خود یا با استمداد از آرای دیگران راه حلهای گوناگون آن مشکل را مورد بررسی قرار می دهد و راه های اشتباه و غیر متناسب را رد می کند. بنابر این انسان از طریق تفکر و مشاوره برای رسیدن به هدف خود به راه های جدیدی پی می برد و به نوآوریها و ابداعهای تازه ای راهنمائی می شود . به همین دلیل روان شناسان جدید این نوع یادگیری را «عملیات عالی یادگیری»می نامند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:17
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:32
فهرست مطالب:
دیدگاه نوین در مدیریت عملکرد - ارزیابی عملکرد 1
مقدمـــه 1
ضرورت بهرهوری 1
بهبود بهرهوری 2
انصاف در کار 7
چند ویژگی شاخص سازمانهایی با عملکرد برتر 9
فرهنگ عملکــرد برتر 9
نظام مدیریتی 11
عناصر نظام ارزشیابی عملکـرد 12
مسئولیت طراحی نظام ارزشیابی 13
تهیه طرح ارزیابی عملکرد 13
رهنمودهایی برای اثربخشی مصاحبه ارزشیابی عملکرد 15
فرآیند ارزیابی عملکرد کارکنان 16
خلاصــه 20
منابــع 22
مقدمـــه :
برای هدایت عملکرد شاخصهائی ارائه گردیده است که مهمترین آن بهرهوری و برخورداری مدیران از دانش فنی و دانش علم مدیریت و تجربه و آگاهی از بهرهوری میباشد سپس ارزیابی عملکرد در فرآیندها متفاوت میباشد. در ارزیابی عملکرد اگر عملکردها بصورت کمی باشد محاسبه آن و ارزیابی آن خیلی آسان خواهد بود برای بهتر به نتیجه رسیدن در نظام شایسته سالاری ارتقاء عمودی و پرهیز از ارتقاء و انتصابهای افقی است و مدیران از ردههای پایین و میانی به سطوح مدیریت کل و مدیریت ارشد نایل آیند و این مهم رعایت عدل و انصاف هم میباشد. بطوریکه در ارزشیابی عملکرد به آن توجه خاص گردیده و یکی از مبانی اساسی عملکرد میباشد و انتظار می رود در ایران هم انتصابها بر اساس شایسته سالاری و براساس تجارب و علم و فنون و علم مدیریت و ارتقاءهای عمودی از پایین به بالا بصورت پذیرد و از انتصاب افرادی که دارای تجربه و علوم و فنون و علم مدیریت از همان شغل نیستند بخصوص در سطح مدیران جزء مدیران کل و مدیران ارشد پرهیز شود و حتی شایسته است در این خصوص سازمان مدیریت برنامهریزی کشور الگوهای کاربردی و راهبری را بطور جدی بکار ببرد تا شاهد بکار گماری مدیران خلاق، با تجربه و برخوردار از علوم و فنون و علم مدیریت در همان رشته و رسته شغلی باشیم. که در این قسمت با دیدگاههای نوین در مدیریت عملکرد و ارزیابی عملکرد و بررسی راهکارهای متفاوت انتظار میرود مدیریت عملکرد بهینه را همه شاهد باشیم.
ضرورت بهرهوری
چون مدیریت عملکرد بخش کلیدی از مدیریت بهرهوری میباشد و برای رسیدن به هدف بهرهوری باید از یکی از زیر مجموعههای آن یعنی بهبود عملکرد استفاده کرد لذا در این قسمت هدف اولیه که همان بهرهوری میباشد مشخص و سپس یکی از راههای رسیدن به این مهم یعنی مدیریت عملکرد بررسی میگردد.
بهبود بهرهوری
بهرهوری همیشه یک موضوع استراتژیک کشورها بوده به هرحال این فرصت برای سازمانها وجود دارد که بتوانند بهرهوری خود را افزایش دهند که امید است در آینده نرخ بهرهوری در کشور ما چند برابر نرخ آن در گذشته باشد این پیش بینی صرفاً یک حدس نیست زیرا، میدانیم که سرمایهگذاری و تکنولوژیهای نوین در بهبود بهرهوری موثر خواهندبود. در ایران میانگین شاخص بهرهوری در سالهای 55 – 45 در حدود 65/1 بوده یعنی به ازای هر واحد سرمایهگذاری 65/1 = GDP کشور افزوده شده است در حالی که در سال 1379 این شاخص به 64/0 تنزل پیدا کرده است.
لذا واکنش به مسئله بهرهوری باید کاملاً عاقلانه و محتاطانه صورت گیرد بهرهوری به عوامل متعددی بستگی دارد صرفاً نمیتوان انتظار داشت با اجرای یک برنامه خاص تغییر بسیاری در بهرهوری سازمان و نیروی انسانی بوجود آید.
برای بهبود بهرهوری در برنامهریزی استراتژیک توصیههائی بشرح ذیل وجود دارد.
1 – از تجربیات گذشته یاد بگیریم که بهبود بهرهوری از اجرای صرف یک برنامه بدست نمیآید.
2 – بهبود بهرهوری باید با عملیات سازمانی سازگار باشد یعنی از تجربه دیگران میآموزیم اما از کپی کردن آن اجتناب میکنیم.
3 – تکنولوژی اطلاعاتی (IT) ذهن بشر را توسعه داده و جایگزین کارهای یدی شده است بنابر این در بکارگیری اینگونه تکنولوژیها نباید اکراه داشته باشیم.
4 – هر مدیر نیروی انسانی باید یک مدیر بهرهور باشد.
5 – مدیریت بهرهوری باید بخش جدائی ناپذیری از سبک مدیریت سازمانی باشد.
روش مدیریت بهرهوری
روشهای مدیریت بهرهوری موثری در طول زمان شکل گرفتند که ذیلاً به یکی از آنها که خود شامل 12 مرحله است اشاره میشود.
1 – مدیران اجرائی را درگیر کنیم (GET Executive Involved)
اولین قدم در بهبود بهرهوری کارکنان آنست که اطمینان حاصل کنید واقعاً مدیران اجرائی به مدیریت بهرهوری متعهد هستند و شخصاً در آن درگیر میشوند این به مفهوم تحقق 4 مورد است.
الف – مدیران باید بخویی در مورد مدیریت بهرهوری آگاه شده باشند.
ب – آنها باید معتقد باشند که بهبود بهرهوری لازم و امکانپذیر است.
ج – مدیران باید خود بهرهوری باشند.
د – خط مشیهای درست و جهتگیری صحیح از بالا اعمال شود از طریق حمایت مدیریت ارشد و آموزش جلسات توجیهی
2 – آگاهی در مورد بهرهوری را ایجاد کنیم.
(Develop a praductivity consuousnes)
دومین قدم آنست که بهرهوری را در سراسر سازمان ایجاد کنیم و هر مدیری باید هر روزه در مورد بهرهوری فکر کند و در رابطه با هر رویدادی آن را مطرح سازد.
3 – سازمان را برای مدیریت بهرهوری آماده کنیم.
(Establish an ordanizotion for productivity managemht)
همه مدیران در کارشان مدیریت بهرهوری را ایجاد کنند و در گزارشات ماهانه نشان بدهند که چقدر به بهرهوری خودشان و واحدهای سازمانی ارتقا پیدا کرده است. هرگز یک واحد بهرهوری مجزا بوجود نیاآوریم آنچه پیشنهاد میشود یک سیستم است نه بوروکراسی
4 – عملیات غیر مولد را حذف کنید. (Remove unproductive practices)
موارد زیادی از عملیات غیر مولد در سطوح مختلف سازمان وجود دارند خیلی از گروههای ذینفع در سازمان ممکن است در جستجوی تغییر شرایط کار باشند که برغم آنها باعث تحکیم موقعیت قانونی آنها میشوند. این پیشنهادات اغلب به شکلگیری اقدامات غیر مولد منجر میشود که حاصل آن افت بهرهوری در سازمان است. قطعاً حذف عملیات غیر مولد فرصتهائی را برای افزایش بهره وری بوجود خواهدآورد.
5 – بهرهوری را بخشی از وظایف هر مدیر قرار دهید.
(Make prouductivity part of every maugment job)
وظیفه بهرهوری را به هر مدیری محول کنید به آنها فرصت دهید به این وظیفه عمل کنند و حمایتهای لازمه را از آنها بعمل آورید.
6 – یک سیستم مدیریت پیوسته برای مدیریت منابع انسانی مستقر کنید. (Establish an angoiny managment for many power management)
یک مسئله تاریخی مدیرت بهرهوری نیروی انسانی بیش از اندازه است بهرهوری سازمانها میتواند از طریق کاهش نفر ساعت افزایش یابد بنابر این کوچک سازی میتواند به دفعات در سازمان اتفاق افتد.
7 – قابلیت نیروی کار خود را افزایش دهید.
(In crrease the capability of workeforce)
این مهم که محوریت همایش با عنوان مدیریت عملکرد (P.M) میباشد که بسیار حائز اهمیت و نقطه اساسی میباشد. چون مدیریت عملکرد بخش کلیدی از مدیریت بهرهوری میباشد ارزیابی عملکرد باید وظیفه مستمر مدیر پرسنلی باشد. مدیریت عملکرد به معنای افزایش قابلیت و مزیت کاری و بر مطلوبسازی اثر بخش هر فرد توجه دارد مدیریت عملکرد به انجام کار و استعداد آنهائی که کار را انجام می دهند مربوط میشود. مدیریت عملکرد با انتخاب و گزینش موثر آغاز میشود و مستلزم ارزیابی عملکرد موثر است بعلاوه در فرایند ارزیابی است که مدیر میتواند راههائی را برای رشد و بهبود هر فرد تشخیص دهد بدون شک آموزش میتواند بر قابلیت و عملکرد اثر گذاشته البته آموزشها باید بتناسب با نیازهای بهبود قابلیت کار انتخاب و ارائه شود در آموزش قابلیتها مدیران باید خود آموزش دهنده باشند مشروط بر آنکه برنامههای آموزش و آموزشدهندگان نیز در سازمان اجرا شود. مدیریت عملکرد باید شامل تحکیم سازمانی نیز باشد یعنی محول کردن کار به افراد متناسب با استعداد آنها و جایگزین کردن افراد با دیگران که بیشتر موثر هستند بطور کلی فرایند مدیریت عملکرد عبارتند از:
A - برنامهریزی (Planiny) یعنی وضع انتظارات به عملکرد برای افراد و گروهها از طریق مشارکت در تحقق اهداف سازمانی
B – بازبینی (Monitoty) بازبینی مستمر پروژهها و وظایف اندازهگیری مستمر عملکرد و تامین باز خورد برای کارکنان و گروههای کاری در رابطه با پیشرفت آنها.
C – بهبود (Developoiay) بهبود عملکرد از طریق آموزش و محول کردن تکالیفی با عملکردها و سطوح بالائی از مسئولیت را میطلبد .
D - نرخگذاری (Rating) ارزشیابی عملکرد افراد گروهها و تعیین ارزش نسبی عملکردها.
E – پاداش (Rewardiny) پاداش دهی به افراد ی که در تحقق اهداف و مأموریتهای سازمان سهم برجسته ای دارند .
F – برای افزایش بهره وری باید فرد توانمند بشود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:64
چکیده:
بخش اول
داستان کوتاه درادبیات نوین ایران
داستان نویسی نوین ( مدرن ) فارسی ، نوزاد آزادی است ؛ با آزادی تولد یافت وبا آزادی گاه گاهی درجامعه ایرانی رشد وتعالی پیداکرد . درزمان حکومت های خودکامه پیش از انقلاب مشروطیت ، داستان کوتاه وبلند ورمان به معنا وساختار امروزی درایران سابقه نداشت . باتضعیف حکومت استبدادی قاجار ، انقلاب مشروطیت ( 1324-1327 ) درتمام شؤون اجتماعی ایران حرکتی به وجود آورد که موجب تحولات بنیادی در زمینه های گوناگون شد ازجمله ادبیات تخیلی متفاوتی پدید آمد که ازجهات مختلف از ادبیات تخیلی کلاسیک فارسی متمایز بود .
پیش از انقلاب مشروطیت ، انواع گوناگون قصه یعنی اسطوره ، حکایت اخلاقی ، افسانه تمثیلی ، افسانه پریان وسرگذشت ،رایج بودبه عبارت دیگر انواع روایت های خلاقه ای که به استقلال یا به صورت وابسته درمتن های ادبی فارسی گذشته آمده است ومحور آنها برسه خصوصیت عمده ،یعنی برحوادث ناگهانی وخرق عادت وکلی گرایی ومطلق نگری می گردد .
ادبیات داستانی نوین( مدرن ) فارسی تحت تاثیر ترجمه رمان وداستان کوتاه خارجی ( غرب ) کمی پیش وبعد ازانقلاب مشروطیت پاگرفت . وچون با اوضاع واحوال با زندگی طبقه متوسط که نقش مهمی درفراهم آوردن مقدمات انقلاب مشروطیت داشت هماهنگ وهمراه بود . پذیرشی روزافزون ومقبولیتی عام یافت وبه علت آنکه بر خصوصیت روانشناختی افرادتاکید داشت ودر ضمن واقعیت های زندگی روزمره وتلاش انسانی ودرگیرهای اجتماعی وسیاسی را منعکس می کرد ، به عنوان ادبیات داستانی زنده وپویا مقام خودرا به تدریج درمیان عامه خوانندگان ایرانی تثبیت کرد رمان ، به خصوص داستان کوتاه وسیله ای شد برا ی پرداختن به زندگی عامه مردم وچون تصویری عینی وموثر اززندگانی طبقات وگروه های مختلف مردم واوضاع واحوال نابسامان اجتماعی وسیاسی به دست می داد وحامی ضعیفان ومحرومان وافشا کننده ناروایی ها وبی عدالتی ها بود ، انواع گوناگونی یافت .
نویسندگان ایرانی درابتدا شروع به نوشتن رمان کردند . این رمان ها زیر نفوذ سفرنامه های ایرانی وبه خصوص رمان های حادثه ای فرانسوی بود که شاهزادگان قاجار وتحصیل کرده های خارج به فارسی بر گردانده بودند ؛ معروف ترین این رمان ها عبارت بودند از « کنت مونت کریستو » و « سه تفنگدار » اثر الکساندر دوما ( پدر ) « اسرار پاریس ، له میستر دوپاری » نوشته اژن سو و « پل وویرژینی » اثر برنا ردن دوسن پی یر ، این رمان های ترجمه شده همان طور که آریان پور درکتاب « از صبا تانیما » متذکر می شود ، ازلحاظ جنبه های فنی داستان نویسی نقص ها واشکا لات فراوان داشت وبه همین دلیل نتوانست پایه واساسی برا ی داستان نویسی نوین فارسی باشد وبرخلاف اغلب کشورهای دنیا پایه ادبیات داستانی نوین فارسی رانویسندگان داستان کوتاه گذاشتند .
نویسندگانی مثل محمد علی جمالزاده ، صادق هدایت وبزرگ علوی که بانوشتن داستان کوتاه آغاز کردند . البته بعدها رمان هم نوشتند. از این رو ، داستان کوتاه در ادبیات نوین ایران نسبت به رمان ازهمان آغاز ازاهمیت واعتبار بیشتری برخوردار شد وتوانست موقعیت ومنزلت خود را درجامعه بهتر تثبیت کند و خوانندگان بیشتری برای خود فراهم آورد ؛ زیرا اعتبار واقعی داستان کوتاه ، درپیام انسانی ، درطرفداری از له شدگان ومطر ودان جامعه در انتقاد سرسختانه وبی گذشت اجتماعی است ؛ از این رو ،داستان کوتاه نوین فارسی تقریبا همیشه دلسوز ومتعهد است .
خوانندگان ایرانی از آغاز با داستان کوتاه بیشترخو گرفته اند واغلب حد ورسم آن رابهتر ازرمان می شناسند وبه همین دلیل است که داستان نویسان بازاری وپاورقی نویسان درحیطه داستان کوتاه نتوانسته اند نامی از خود به جا بگذارند ودراین زمینه آثار پر فروشی به وجود آورند وخوانندگانی برای خود دست وپا کنند .
داستان نویسان معتبر ایرانی جزدوسه مورد استثنایی نوشتن رابا داستان کوتاه آغاز کرده اند واین امر دلیل های فردی ،اجتماعی وسیاسی بسیا ردارد ، ازجمله اینکه نویسندگانی درایران حرفه نیست ونویسندگان مجبورند کار کنند ودر ساعت های فراغت داستان بنویسند دیگراینکه داستان کوتاه ، به علت خصوصیت های انعطاف پذیری ذاتی وایجاز ساختاری آن ، با مقتضیات سیاسی و اجتماعی جامعه بسته ایران بیشتر می تواند خود را تطبیق بدهد وامکان باز آفرینی لحظه های ناپایدار را به نویسنده بدهد ؛ ازاین رو ، درجوامعی مثل ایران که مدام دستخوش نا آرامی وبی ثباتی است وخودکامی هابر آن حاکم است ، قالب داستان کوتاه بهتر می تواند رشد کند وکارایی داشته باشد ومناسبت های اجتماعی وسیاسی را درنظر داشته باشد و کمبودها و ناروایی هارابهتر نشان بدهد .
ازنظر تاریخی سه دوره مشخص را می توان برای داستان کوتاه نوین فارسی برشمرد :
1- دوره آغازین وتکوینی 2- دوره رشد وتحول 3- دوره ناهمگونی
1- دوره آغازین وتکوینی : از سال ( 1301) با مجموعه داستان های کوتاه « یکی بود یکی نبود » نوشته محمد علی جمال زاده ( 1274-1357) شروع می شود وبا مجموعه های داستان کوتاه صادق هدایت (1281-1330) ادامه می یابد .
محمد علی جمال زاده اولین بار خوانندگان ایرانی را با نوعی داستان کوتاه ( نوول ) آشنا کرد وبعضی ازمنتقدان اور ا پدر داستان کوتاه نوین فارسی می دانند . داستان های کوتاه او یاد آور نوول های گی دوموپاسان وبه خصوص اُ. هنری ( نام مستعار ویلیام سیدنی پورتر ) بود که اغلب بر پایه پیرنگ بنا شده است ودر آن به حال وهوا وخصوصیت های روانشناختی وقایع وشخصیت زیادتوجهی نمی شود . موضوع اغلب داستان های کوتاه جمال زاده ،مثل داستان های نویسندگان مذکور بر محور حادثه ای تمرکزمی یابد و گاهی پایانی شگفت انگیز دارد . داستان ها معمولا به علت برجسته شدن حادثه ، رنگ وحال وهوای قصه ها را به خود می گیردچون در آنها نیزحادثه نقش تعیین کننده دارد وتکوین وپرورش شخصیت ها ووضعیت وموقعیت ها چندان مورد اعتنا نیست . داستان های کوتاه مجموعه « یکی بود ؛ یکی نبود » که الگوی داستان های بعدی جمال زاده قرارمی گیرد اغلب داستان هایی است جذاب وسرگرم کننده ،اما بر خلاف شکل وظاهر خشنود کننده آن ها درباطن از عمق وجامعیت چندانی برخوردار نیست واز آنها می توان به عنوان داستان های حادثه پر دازانه ولطیفه واریاد کرد . ویژگی ممتاز اغلب این داستان ها ، لحن طنز آمیز وهجو کننده آن هاست که نابسامانی واپس ماندگی جامعه ایرانی را به انتقاد می کشد وخرافات وتعصبات مذهبی واختناق حاکم بر جامعه رابه استهزا می گیرد . جمال زاده اغلب شخصت های داستان های خود را ازمیان توده های مردم عامی وبیسواد کوچه وبازار انتخاب می کند وشیوه نگکار او ساده وگفتاری است وپرازکلمات واصطلاحات وضرب المثل های عامیانه ، پیش از جمال زاده ،نثر آثار ادبی داستانی ف مصنوع وانشاء پردازانه ومنشیانه ومخصوص خواص واقلیت درس خوانده جامعه بود .
جمال زاده تحت تاثیر زبان محاوره ای قصه های عامیانه فارسی ، زبان گفتاری و ساده رابرای روایت داستان هایش به کار گرفت واز نثر متکلفانه مصنوع آثارادبی پیش از خود پرهیز کرد . شیوه روایت داستانی او در داستان نویس نوین فارسی تحولی به وجود آورد وداستان نویسان بعد از او اغلب درساده نویسی واستفاده از واژه ها واصطلاحات عامیانه وزبان کوچه وبازار راه او را در پیش گرفتند اما خصلت لطیفه وار وحادثه پردازانه داستان های کوتاه او ، برداستان نویسان بعد از او کمتر اثر گذاشت وپیروان نام آوری نیافت . حال آنکه داستان های کوتاه صادق هدایت برداستان نویسان بعداز خود تاثیر بسیار گذاشت وموجب تحول داستان نویسی درایران شد . از این رو هدایت بنیاد راستین ، وواقعی داستان کوتاه نوین فارسی راگذاشت .
داستان های کوتاه هدایت به نسبت از ویژگی های تکنیکی معقولی با توجه به زمان نوشتن آنها برخوردار بود وویژگی های اغلب داستان های کوتاه مدرن غربی را داشت وگذشته ازاین ، درمیان آثار هدایت انواع گوناگون داستان های کوتاه ، از داستان های واقع گرایانه وناتورالیستی ، تا داستان های خیال و وهم ( فانتزی ) رامی توان یافت . تنوع این داستان ها حوزه گسترده ای از داستان نویسی را به وجود آورد وبعد ازهدایت ، داستان نویسان ایرانی با طبایع وجهان بینی های مختلف خود هر کدام به نوعی از آثار او تاثیرگرفتند . این تاثیر پذیری تقریبا درنویسندگان بلافصل اومستقیم بود ودر نویسندگان نسل های بعد غیر مستقیم ونا آگاهانه .
البته یاد آوری این نکته ضروری است که پیشرفت داستان کوتاه نویسی درجهان وابداع وکشف شیوه های تازه روایت داستان کوتاه وترجمه آثار گزیده داستان نویسان خارجی وآشنایی روز افزون داستان نویسان ایرانی با ویژگی های تکنیکی وانواع بدیع ومدرن داستان کوتاه ، ازهمان آغاز درتحول وگسترش داستان کوتاه فارسی بسیار موثر واقع شد ، تا آنجا که داستان های کوتاهی که در طی این هفتاد سال واندی نوشته شده ، ازنظرتنوع وساخت و پرداخت کلی اگر با انواع خوب داستان های کوتاه جهان نتواند برابری کند با معیارهای شناخته شده ومقبول داستان کوتاه نویسی دنیاهمخوانی دارد وهنگامی که به زبان های دیگرترجمه بشود ، می تواند توجه برانگیز وموثر واقع شودواعتباری برای ادبیات داستانی معاصر ایران به دست آورد ؛ ترجمه هایی که درگذشته وحال ازداستان های کوتاه فارسی به انگلیسی ، فرانسوی ، آلمانی ، ایتالیایی ، روسی و صورت گرفته واستقبالی که از این داستان ها شده ، صحت این ادعا را ثابت می کند ، حال آنکه در زمینه رمان نویسی چنین پیشرفت وتحولی به چشم نمی خورد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:65
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده 4
مقدمه 5
تعاریف واژه ها و اصطلاحات 10
1- سبک رهبری 21
2- ساختار 27
3- انگیزش 34
4- آموزش 44
5- رضایت شغلی 49
6- ارائه و تبیین الگوهای توانمندسازی کارکنان 56
فهرست منابع 64
چکیده:
در مقاله حاضر موضوع توانمند سازی کارکنان و مدیران مورد بررسی قرار گرفته است ابتدا تعاریفی از توانمند سازی ارائه گردیده و سپس عوامل مؤثر بر توانمندسازی در سازمان که عبارتند از سبک رهبری، ساختار، انگیزش، آموزش و رضایت شغلی مورد بررسی قرار گرفته است. و تأثیر عوامل ذکر شده بر توانمندسازی کارکنان تعیین گردیده است. در انتها چند مدل توانمندسازی ارائه گردیده پس از جمع بندی و نتیجه گیری بحث پیشنهادات محقق ارائه گردیده است.
واژه های کلیدی
توانمندسازی Empowermet
سبک رهبری Leadership style
ساختار Structure
انگیزش Metivation
رضایت شغلی Job Satisfaction
امنیت شغلی Job security
1- مقدمه:
سازمانها امروزه در محیطی کاملاً رقابتی که همراه با تحولات شگفت انگیز است باید اداره شوند. درچنین شرایطی مدیران فرصت چندانی برای کنترل کارکنان در اختیار ندارند و باید بیشترین وقت و نیروی خود را صرف شناسایی محیط خارجی و داخلی سازمان نمایند و سایر وظایف روزمره را به عهده کارکنان بگذارند. کارکنان زمانی می توانند به خوبی از عهده وظایف محوله برآیند که از مهارت، دانش، توانایی و انگیزه لازم برخوردار و اهداف سازمانی را به خوبی بشناسند. ابزاری که میتواند در این زمینه به کمک مدیران بشتابد فرآیند توانمند سازی است در این فرآیند نیروی محرکه از برون انسان به درون او منتقل میشود و به او آگاهی می دهد، اهداف کار را روشن می سازد، بطوری که به جای اینکه به افراد بگویند که چه انجام بدهند و چگونه و کی انجام بدهند باید به آنها توانایی ببخشند که خود مشکلات خود را حل کنند و برای خود تصمیم بگیرند. بدین ترتیب:
توانمندسازی فرآیند قدرت بخشیدن به افراد است در این فرآیند به افراد کمک میکنیم تا بر احساس ناتوانی و درماندگی خویش چیره شوند، تواناسازی در این معنی به بسیج انگیزه های درونی افراد منجر میشود. (وتن و کمرون، 1378)
اکنون اغلب کشورهای در حال توسعه، با توجه به تمامی مشکلات سرمایه گذاری در بخش نیروی انسانی، پی برده اند که علت عقب ماندگی این کشورها تنها کمبود سرمایه فیزیکی نیست، بلکه کمبود سرمایه های انسانی مانند مهارتهای فنی و حرفهای و همچنین عدم توجه کافی به رشد مداوم نیروهای شاغل مانع بزرگی است که بر سر راه صنعتی شدن و توسعه یافتن این کشورها قار دارد. زیرا کمبود یا ضعف نیروهای انسانی منجر به کاهش ظرفیت های تولیدی اقتصاد میشود و در نتیجه اقتصاد قادر نخواهد بود از سرمایه های فیزیکی موجود استفاده کامل و مناسبی ببرد. به این دلیل به عقیده بسیاری از اقتصاد دانان تمرکز و تقویت بنیه سرمایه های انسان عامل مهمتری از تمرکز سرمایه های مادی و فیزیکی در جریان توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه است. در حقیقت بدون اصلاح و بهبود کیفیت نیروی انسانی، پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ناممکن است. مطالعات صورت گرفته نشان میدهد که سرمایه گذاری انجام شده در این خصوص یکی از مهمترین عوامل تضمین کننده رشد کشورهای توسعه یافته است، بطوری که هر یک دلار سرمایه گذاری در آموزش و پرورش، درآمد ملی را به مراتب بیش از یک دلار سرمایه گذاری در ایجاد جاده ها، سدسازی، کارخانه ها یا دیگر کالاهای سرمایه ای افزایش میدهد.
براساس گزارش «برنامه عمران ملل متحد» روش جدید اندازه گیری ثروت ملی، در دنیای امروز بسیار اهمیت یافته است. هرچند شیوه های ارزیابی خام است ولی نتایج تکان دهنده ای به بار آورده است.
اقتصاددانان از مدتها پیش بر آن بوده اند که مهم ترین عنصر تشکیل دهنده ثروت مولد یک کشور سرمایه فیزیکی (دارایی های تولید شده) است اما بنابر ارزیابی بانک جهانی در 192 کشور سرمایه فیزیکی به طور متوسط تنها 16 درصد ثروت را تشکیل می دهد، سرمایه طبیعی مهم تر است و 20 درصد سرمایه را تشکیل میدهد و از همه مهم تر سرمایه انسانی است که 64 درصد ثروت را تشکیل میدهد.