فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:177
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب(M.SC)
پیشگفتار
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،”شیخ ناصیف یازجی” را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال ۱۸۰۰م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او “شیخ ابراهیم یازجی” است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب “مجمع البحرین ” شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
در پایان از تمامی اساتید ارجمندم به خصوص استاد محترم جناب آقای دکتر جعفری و استاد گرامی جناب آقای دکتر شایگان مهر نهایت تشکر را دارم ، ونیز بسی لازم است از سر کار خانم وحدانی استاد محترم دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد واحد مشهد که مرا از راهنمایی بی شائبه شان بهره مند نمودند تقدیر و تشکر نمایم .
در ضمن از کتابداران محترم آستان قدس رضوی و کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و از تمام دوستان عزیزم که مرا در این مهم یاری رساندند از جمله خانم حاتمی کمال تشکر را دارم و از خداوند برای تمام این بزرگواران توفیق روز افزون خواستارم .
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
– اوضاع اجتماعی
– اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
– اصل خاندان
– در دربار امیر بشیر شهابی
– زندگی ناصیف در بیروت
– وفات یازجی
– مقام و منزلت ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
– المقامه الطبیه
– المقامه العقیقیه
– المقامه النجدیه
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
– مدح
– رثا
– حکمت
– غزل
– تاریخ شعری
منابع و ماخذ
ملخص الرساله
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
چکیده
قاچاق مشروبات الکلی در زمره جرایمی است که در مقالات و کتب حقوقی به طور صریح بدان پرداخته نشده است و در مواردی هم که مورد اشاره واقع گشته به طور ضمنی بوده و لذا کاملاً مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است، لکن در نوشتار حاضر نگارنده به بیان سیر تاریخی این جرم قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و در این راستا مباحث پیرامون مالیت داشتن یا نداشتن مشروبات الکلی و نیز مقام صالح در رسیدگی به این جرم را مد نظر قرار داده و دلایل موافقان و مخالفان نظرات موجود در هریک از این مباحث را متذکر گشته است. در خاتمه صحیح ترین اقوال ، رویه موجود و آخرین اراده قانونگذار در این مورد نیز مورد امعان نظر قرار گرفته است.
واژگان کلیدی
قاچاق، مشروبات الکلی، رویه قضایی، سیر قانونگذاری
مقدمه
قاچاق امروزه در دنیا نقش مهمی در بر هم زدن اقتصاد جوامع دارد و دولتها هر کدام به گونه ای به اقدام علیه آن می اندیشند. قاچاق می تواند مسائل سیاسی،اجتماعی و حتی امنیتی جوامع را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. قاچاق به فراخور موضوع آن به دسته های مختلفی تقسیم می شود که عبارتند از: قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا، قاچاق ارز، قاچاق انسان و قاچاق مشروبات الکلی که مورد اخیر به علت شبهاتی که در باره آن وجود دارد موضوع این مقاله قرار گرفته است. در کشور ما قاچاق مشروبات الکلی از آغاز قانونگذاری تا به حال دوران مختلفی را به خود دیده و با رویه های مختلفی مواجه گشته که این مسئله سبب تعارضات زیادی میان آراء محاکم شده است و به نوعی موجب سردرگمی قضات و وکلا در این مورد شده است و می توان آن را مانعی بر سر راه یک دادرسی عادلانه دانست.
در نوشتار حاضر ما در صدد پاسخگویی به چند سوال ذیل هستیم: آیا مشروبات الکلی کالا محسوب می شوند ؟ آیا کالا محسوب شدن یا نشدن آنها تاثیری در جرم انگاری، قانون حاکم و مجازات آن دارد ؟ جرم انگاری و مجازات آن توسط چه قانونی صورت می گیرد ؟ نهاد صالح به رسیدگی در مورد آن کدام یک از مراجع دادگستری است ؟ رویه محاکم ما دراین مورد چگونه است ؟ هرچند که سوالات دیگری چون: آیا امکان تعیین مجازات در قانون بودجه وجود دارد یا خیر ؟ و امثال آن در این میان مطرح می شوند، لکن مجال طرح آنها در این مختصر میسر نیست، لذا از پرداختن به آنها خودداری می شود.
سعی ما برآن است تا پاسخی مستدل و مستند و بر پایه منابع قانونی به سوالات مطروحه مورد نظر فوق الذکر بدهیم. لذا برای تبیین هر چه بهتر مسئله مورد بحث در بدو امر تحولات این جرم را در طول دوران قانونگذاری آن بررسی نموده، سپس به شرح رویه قضایی و آخرین اراده قانونگذار در این مورد می پردازیم.
سیر قانونگذاری در مورد قاچاق مشروبات الکلی
در این فسمت به بررسی قوانین مربوط به قاچاق مشروبات الکلی می پردازیم و برای آشنایی هر چه بیشتر خوانندگان به سیر قانون گذاری در این مورد اشاره می کنیم، لهذا در دو دوره قبل و بعد از انقلاب به بیان نظرات قانونگذار در این مورد می پردازیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:52
مقدمه:
بعد از جنگ بینالمللی دوم مساله «پناهندگی» یکی از مسائل مهم اجتماعی و سیاسی بینالمللی شد و روز به روز ابعاد گستردهتری به خود گرفت.
هر کس که بنا به دلایل نژادی یا مذهبی یا ملیتی یا عضویت در گروههای سیاسی یا اجتماعی جان و یا حقوق بنیادین خود را در مخاطره بیند، حق دارد به کشور دیگری پناه برد و این حق یعنی پناهندگی جزء حقوقی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. هر پناهنده علاوه بر آن که طالب امنیت جانی است، باید بتواند احتیاجات اولیه خود و خانوادهاش را مرتفع سازد و از این رو زیستن در کشوری با ثبات سیاسی بیشتر و استفاده از مزایای رفاهی آن، رویای هر پناهندهای است.
اما اینکه پس از تحقق رویای پناهندگی، چه بر سر پناهنده و یا خانواده او میآید و با آنان چگونه رفتار خواهد شد، مسالهای است قابل تامل. مسلم است که به هر پناهنده، نانی و آبی داده خواهد شد و سقفی برای خوابیدن و امکان ادامه تحصیل برای فرزندان خانواده، یعنی همان اموری که روزی رویای شیرین پناهنده بود، اما بهای این رویا بسیار گران است. استحاله فرهنگی و گم کردن هویت قومی و اجتماعی، به دور ریختن عادات و رسومی که طی قرون محترم شمرده میشد، وداع با خاکی که ریشه در آن دارد … جزئی از این بهاست……..
فهرست مطالب:
مقدمه ۱
بخش اول
نگاهی به مسائل حقوقی پناهندگان در ایران
فصل اول ۳
تاریخچه و منابع حقوقی پناهندگی ۳
پناهندگی در اسلام ۴
سنت پناهندگی تا زمان مشروطیت ۴
منابع حقوقی پناهندگی ۵
فصل دوم ۶
اعطای پناهندگی ۶
علل پناهندگی ۶
پناهندگان بدون تابعیت ۷
تقاضای پناهندگی ۷
مرجع رسیدگی به تقاضای پناهندگی ۸
فصل سوم ۹
ازدواج پناهندگان با ایرانیان ۹
ازدواج مرد پناهنده با زن ایرانی ۹
ازدواج زن پناهنده با مرد ایرانی ۱۰
فصل چهارم ۱۱
احوال شخصیه ۱۱
احوال شخصیه پناهندگان ۱۱
احاله ۱۲
قواعد مربوط به حل تعارض قوانین ۱۲
فصل پنجم ۱۵
حق مراجعه به دادگاهها ۱۵
نحوه دادرسی در ایران ۱۵
تامینی که اتباع خارجی باید بدهند ۱۶
معافیت پناهندگان از دادن تامین ۱۷
ترجمه اظهارات و اسناد در محاکم ۱۷
فصل ششم ۱۸
اشتغال پناهندگان ۱۸
شرایط صدور پروانه کار اتباع بیگانه ۱۹
اعتبار پروانه کار اتباع بیگانه ۲۰
ضمانت اجرای عدم رعایت مقررات مربوط به پروانه کار ۲۰
پناهندگان شاغل در ادارات دولتی ۲۱
شمول مقررات قانون کار نسبت به پناهندگان ۲۱
فصل هفتم ۲۳
تحصیل تابعیت ۲۳
معافیت از شرط اقامت ۲۳
درخواست تابعیت و نحوه اعطای آن ۲۴
تاثیر تحصیل تابعیت ایران ۲۵
فصل هشتم ۲۶
فوت پناهنده ۲۶
فوت پناهنده در ایران ۲۶
ترکه پناهندگان ۲۷
علت مهر و موم ترکه ۲۸
تصفیه ترکه ۲۸
بخش دوم
حمایت بینالمللی از پناهندگان از دیدگاه کنوانسیون ۱۹۵۱ سازمان ملل متحد
فصل اول ۳۱
حمایت بینالمللی پناهندگان و نقش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ۳۱
پناهنده کیست؟ ۳۱
فصل دوم ۴۱
کنوانسیون ۱۹۵۱ پناهندگان ۴۱
منابع و ماخذ: ۵۰
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:107
فصل اول:
کلیات
مقدمه:
بسمالله الرحمن الرحیم
«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعلهای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستونهای آن خراب نشود، شفا دهندهای است که بیماریهای وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.
قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمههای دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایههای اسلام و ستونهای محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمینهای آن است.»
بار دیگر خدای مهربان را شکر میگویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربویاش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.
حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»
و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که میدانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که میتوان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.
کتاب مقدسی که از آن صحبت میکنیم، مجموعهای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظهای قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.
برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن مینماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.
اینجانب سعی کردهام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه میتوان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!
و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور میکنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کردهاند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا میگیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کردهاند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کردهاند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.
و اما پاسخ سؤال دوم:
انگیزههای انتخاب سورة یوسف را در چند مورد میتوانم بیان کنم:
اولاً: راهنمایی استاد گرامیام به این سوره برای کارکردن، یکی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یکی از زیباترین قصههای قرآن و یکی از زیباترین شیوههای قصهگویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یکی از انگیزههای انتخاب این سوره بود.
ثالثاً: به نظرم رسید که حجم این سوره با نوع فعالیت بنده که در حد یک پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی که آیاتش نه چندان زیاد است که عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان کم است که پرداختن به آن، کمتر از حد انتظار باشد،
بیان مسئله و اهمیت موضوع:
چنان که ذکر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر میرسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن کرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض میکنم که پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراک و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را کتاب قرار داده است که «تبیاناً لکلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی که اتمام دورة امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمیدانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیکه شیطان و مزدورانش دست به دست هم دادهاند تا تکتک افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان کار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب که تنها راه بشریت تمسک به قرآن و همچنین قرآنهای ناطق: اهل بیت علیهم السلام) میباشد، به نظر شما آیا در روی این کره خاکی کاری مهمتر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن که مؤثرترین کار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان که ذکر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است که دست کم یکی از مهمترین موضوعاتی که جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن کریم است. و خدا را شاکریم که اکنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند کار ما بسیار کوچک است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.
مسئله دیگری که علاه داشتم در ضمن انجام تحقیق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظی آن بود.به این صورت که معجزة هر پیامبری، آنگاه ارزش و اهمیت مییابد که در میان امت آن پیامبر، پرداختن به آن کار، امری عادی و رایج باشد و متخصصان زیادی در آن زمینه در جامعه فعالیت کنند و آن گاه که معجزه بر آنها وارد میشوند به مصداق این ضربالمثل که : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» بتوانند به آسانی میان فعالیت بشری و امر مافوق بشری تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پیامبر الهی نمایند. چنانکه قرآن کریم نیز در میان ادیبان و شاعرانی ظهور کرد که خود سرآمد فضاهای عرب بودند و با اینحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف کردند. ما نیز امت پیامبر هستم . و حق داریم که اعجاز قرآن را درک کنیم. لذا قصد داشتم این سؤال را مطرح کنم که آیا بررسی نکات ادبی و خصوصاً نکات بلاغی آیات قرآن، میتواند ما را در جهت رسیدن به درک اعجاز قرآن یاری کند یا خیر؟
همچنین فرضیهای که قصد داشتم مطرح شود این بود که میتوان اعجاز قرآن را درک نمود». اما پس از مدتی دریافتم که پرداختن به این سؤال از حوصله زمانی این تحقیق خارج است و نیاز به کار بیشتر و جدیتر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زمانی دیگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موکول نمودم.
شیوه انجام تحقیق:
شیوه این تحقیق بصورت مطالعه کتابخانهای و تحقیق در میان مطالب کتبی میباشد. در انجام این کار، ابتدا حضور آیات سوره یوسف در کتابهایی همچون «اتقان» و « مغنی الادیه» مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از تفاسیر ادبی چون «کشاف» و «جوامع الجامع، مطالبی بصورت فیش برداری تهیه شد. نیز از تفسیر المیزان، مطالب ادبی استخراج گردید. سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفت.
محدودیتها:
یکی از بزرگترین مشکلات این کار، کمبود محسوس منابع است. که به خودی خود میتواند باعث عدم تنوع در بیان اقوال و نظرات شده و از کیفیت تحقیق بکاهد. مسئله دیگر این است که در همان منابع موجود هم، گاه یک عبارت عیناً در چندین کتاب مختلف تکرار میگردد و حتی مثالها بصورت مشترک جلوه میکند که عملاً باعث میشود تا مثلاً از بین دو یا سه منبع مختلف، تنها یکی مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله دیگر (که البته کاملاً شخصی میباشد) مسئلة ضیق وقت بود که به نوبه خود باعث افت کیفیت گردید.
فهرست مطالب:
مبحث صفحه
فصل اول: کلیات
مقدمه ………………………………………………………………………………………………………
بیان مسئله………………………………………………………………………………………………….
اهمیت موضوع……………………………………………………………………………………………
شیوة تحقیق………………………………………………………………………………………………..
محدویتها………………………………………………………………………………………………..
توضیحات………………………………………………………………………………………………….
فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)…………………………………………………………
فصل سوم: خلاصه و نتیجهگیری……………………………………………………………………..
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:49
چکیده:
شناسایی کلاههای گوناگون اقوام مختلف تاریخی و باستانی، مبحثی است بسیار شیرین و جالب زیرا در طی مطالعه آن، نکات سودمندی مطرح و روشن میگردد که از دیده تاریخ پوشاک و تاریخ تمدن یک ملت بسیار مهم و ارزنده است و اعتقادات، تشکیلات، ابتکارات و پیشرفتهای آنان را در راه زندگانی نشان می دهد بدین منظور ما در این شماره بخشی از تاریخ پوشاک پارسیان را که همه از روی مدارک محکم تاریخی و باستانی تهیه شده است منعکس می کنیم و امیدواریم بتوانیم در آینده نیز از اینگونه مباحث علمی و فنی که از تاریخ تمدن و باستان شناسی ایران دارای اهمیت بسیار می باشد، بررسی کنیم.
تاریخ استعمال کلاه و هرچه بدان ماند، به منظور پوشاندن و نگاهداری سر و صورت از سوز سرما و گرما و حوادث طبیعی دیگر، به روزگاران بسیار کهن باز می گردد، و حتی مدارکی موجود است که نشان میدهد، مردمان وحشی غارنشین نیز کلاههایی از پشم و پوست جانوران ساخته، بسر می نهادهاند.
اقوام باستانی، گذشته از اینکه از کلاه برای پوشاک استفاده میکردند، از آن برای آرایش سر و صورت و نمایش خصوصیات قومی و نژادی و مذهبی و صنفی نیز سود میجستند، و از همان زمانها، این بخش از پوشاک آدمی، نسبت به دیگر بخشها، دارای ارج مخصوص و فراوانی بود و به آن با دیده دیگری مینگریستند، چنانکه هنوز هم آثار این توجه در میان بسیاری از اقوام جهان بازمانده، و کلاه در نزد آنان احترام مخصوصی دارد.
از زمانهای بسیار قدیم، نوه مخصوصی از کلاه فرمانروایان و پادشاهان که «تاج» نامیده میشود، رمز و نشانهیی از قدرت و مقام و افتخارات پوشیده آن بود و در ایران نیز از همان زمان باستان، تاج شاهان دارای معنای خاصی بود بدینسان که شکل افسر شاهنشاهان نماینده کره آسمان و خورشید، تابش و درخشش گوهر های گوناگون آن نشانهیی از آتش یعنی سرچشمه زندگانی جاودانی بشر بود.
جلوه و جمال تاج و چگونگی آن بیشتر با مقام دینی سلطنت ارتباط داشت و هر یک از بخشها و اشکال و نقوش آن با عقاید مذهبی آن زمان بستگی داشت و به همین علت است که اغلب در ایران آن را بصورت کنونی کره آسمانی ساخته و علائمی از ماه و خورشید و ستارگان و یا رموز مذهبی بر آن نصب می کردند. تاج کنگره دار شاهنشاهان هخامنشی نیز چنان که خواهیم دید بصورت برج و باروی شهر یا کاخ و معبد ساخته می شد و رمز و علامت قدت و حکومت و شهریاری بود. موضوع بستگی تاج به امر سلطنت چنان است که رفته رفته خود شکل تاج و افسر، رمزی از برای مقام سلطنت و پادشاهی گردید، برای نمایش این معنی بکار میرود.
تاجها را معمولاً فرمانروایان و شاهنشاهان بسر مینهادند وی از نیم تاجها و دیهیمها و پیشانی بندها، شاهزادگان و بزرگان و نجبا استفاده می کردند و اصولاً تاج درمیان اقوام مختلف جهان بر دو گونه بوده است یکی «تاج بسته» که دارای کلگی و طاق است و آرایشهایی از زر و زیور بر روی قبه و لبه و دیواره آن انجام میگیرد و سنگها و نگینهای گرانبهای رنگین بر آن افزوده میشود و دیگری «تاج باز » که بدون کلگی و روباز است و گاهی تنها دو بست متقاطع از بالا ، دیواره آن را بهم میپیوندد و آن همان است که ما در این گفتار نیم تاج و دیهیم نامیدهایم .
در دربار هخامنشیان نیز مانند تیرههای باستانی دیگر ، ارجدارترین بخش پوشاک شاهنشاهان تاج آنان بود و همیشه یکی از بزرگان معتبر پارسی برای پاسداری و نگهبانی آن گمارده میشد و چنانچه از مطالب تاریخی مربوط به آن زمان بر میآید، استعمال منغیر حق تاج مانند پوشیده جامه مخصوص شاهنشاهان، یک گناه نابخشودنی بشمار میرفت و هر کس مبادرت به این کار میکرد، بیگمان سر و گردن خود را حواله تیغ دژخیم میساخت.
کوتاه سخن آنکه، در شاهنشاهی هخامنشی گذشته از کلاههای گوناگونی که مردم و نژادها و تیرههای مختلف شاهنشاهی بسر میگذاشتند، خود پارسیان نیز در زمان و مکان و منصبهای مختلف از کلاههای گوناگون استفاده میکردند و طبقات گوناگون مردم پارس از شاهنشاهان گرفته تا بزرگان و کارگزاران و لشکریان و توده مردم همه از این رهگذر، جدائیهایی با هم داشتند که اینک شرح مفصل هر کدام در این گفتار خواهد آمد:
تاج شاهنشاهان هخامنشی
شاهنشاهان هخامنشی در مواقع مخصوص از جمله هنگام نشستن بر اورنگ شاهنشاهی و بار دادن بزرگان و فرستادگان کشورهای دیگر و برخی مراسم ملی و مذهبی کلاه زرین بلند و کنگرهداری بر سر مینهادند که برخی از تاریخ نویسان یونانی از زبان پارسیان آنگاه «کوداریس»(kydaris) یا «سیداریس» (Cidaris) نامیده اند لیک هرودت و پلوتارخ آن را «تیاره» (Tiara) نوشتهاند.
از قرائن و آثاری که در نقوش تخت جمشید باز مانده است چنین پیداست که این تاج از ورقههای زر ساخته میشده است.
تاج هخامنشی نسبت به کلاه های دیگر بلندتر بوده و لبه بالایی آن مانند ساختمانها و پرستشگاههای آن زمان از 22تا 24 کنگره داشته است. این تاج بیگمان داری آرایشها و زیورهایی بوده و چنان که هزیکیوس در نوشتههای خود آورده با صفحههایی از زر و گوهر و نگین های رنگین آراسته بوده است، ولی متأسفانه تاکنون، مدرک باستانی برای اثبات این موضوع بدست نیامده است.
در نقوش تخت جمشید در جاییکه شاهنشاهان را با تاج زرین نمایش دادهاند در دو سوی نقش تاج، در سنگ، برای نصب روکش زرین، اندکی گودی بوجود آوردهاند، گاهی نیز در متن برجسته تاج، روزنههایی کندهاند تا روکش زرین را با میخهایی که در پشت آن بوده بر روی سنگ نصب نمایند.
تاج هخامنشی نسبت به کلاه های دیگر بلندتر بوده و لبه بالایی آن مانند ساختمانها و پرستشگاههای آن زمان از 22تا 24 کنگره داشته است.
این تاج بیگمان داری آرایشها و زیورهایی بوده و چنان که هزیکیوس در نوشتههای خود آورده با صفحههایی از زر و گوهر و نگین های رنگین آراسته بوده است، ولی متأسفانه تاکنون، مدرک باستانی برای اثبات این موضوع بدست نیامده است.
در نقوش تخت جمشید در جاییکه شاهنشاهان را با تاج زرین نمایش دادهاند در دو سوی نقش تاج، در سنگ، برای نصب روکش زرین، اندکی گودی بوجود آوردهاند، گاهی نیز در متن برجسته تاج، روزنههایی کندهاند تا روکش زرین را با میخهایی که در پشت آن بوده بر روی سنگ نصب نمایند.
بنا بنوشته تاریخ نویسان، این تاج مخصوص شاهنشاهان بوده و دیگران حق به سر نهادن آن را نداشتهاند و خود شاهنشاهان نیز تنها در مواقع معین و مخصوصی از آن استفاده میکردهاند، هم چنین مواردی در نقوش تخت جمشید موجود است که نشان میدهد ولیعهدها نیز از این گونه تاجها ـ شاید با اندکی اختلاف ـ استفاده میکردهاند. مثلاً در چند مورد در تخت جمشید دیده میشود که خشایارشا ولیعهد داریوش که هنگام نشستن شاهنشاه بر اورنگ شاهی در پشت سر یا در پهلوی راست میایستاد است، تاجی به مانند تاج شاهنشاه بر سر دارد.
گذشته از گواهی نقوش تخت جمشید بر بودن چنین تاجی در دوره هخامنشیان، برای اثبات این موضوع خوشبختانه مدرک دیگری نیز از همان زمان وجود دارد که اینک در موزه ایران باستان محفوظ است و آن تندیسه (مجسمه) سر یک شاهنشاه جوان هخامنشی است که از سنگ لاجورد تراشیده شده و تاج کنگرهداری بر سر دارد و چنانکه برخی نوشتهاند شاید تندیس جوانی خشایارشاست.
خصوصیات تاج ـ از بلندی و شماره کنگرهها ـ در این تندیسه کاملاً هویداست ولی آرایشهای دیگری بر روی آن دیده نمیشود و میتوان گمان برد که در این تندیسه تاج دارای روکش زرینی بوده و آرایشها بر روی آن انجام گرفته بوده است.
تاج شاهنشاهان هخامنشی دارای ارج ویژهیی بوده، در دربار از بزرگان کشور برای نگاهداری و پاسداری آن نگهبان ویژهیی برگزیده میشده است و منصب«کلاهداری» شاهنشاهان یکی از منصبهای بزرگ بشمار میرفته است، چنانکه هرودوت در کتاب خود«کلاهداری» را یک منصب بالایی نام برده می نویسد:
«پر کزاسب» شغل کلاهداری شاه را، که در ایران افتخار کمی نیست، داشت.
کلاه راسته
نوع دیگری از کلاه شاهنشاهان هخامنشی، کلاهی بوده بلند و ساده که گردی لبه پائینی بزرگتر بوده، از اینرو طاق آن در دورادور کلاه، اندکی از دیوارهاش بیرون میزده است. این کلاه از نمد ساخته میشده و بنا به اشاره هزیکیوس (Hesychius) با مواد صمغی و معطر آغشته شده، با زر و گوهر آرایش مییافته است.
اینگونه کلاه را تاریخ نویسان یونانی با ترجمه تحت اللفظ «کلاه راسته» یا «تیار راسته» نامیدهاند و شکل و بلندی آن تقریباً مانند تاج زرین هخامنشی بوده، با این تفاوت که این یکی در بالا کنگرهیی نداشته است.
ز این کلاه نیز در مواقع رسمی استفاده میشده و جنبه تشریفاتی داشته است، چنانکه در سنگ نگارههای درگاهیهای تالار صد ستون نشان دادهاند، شاهنشاه در حالیکه بر تخت پادشاهی نشسته و برای احترام مگس پرانی بر بالای سرش گرفته شده است، از همین کلاه راسته بر سر دارد و چون در این نقش و مانندههای آن، اثری از گودی و یا جای کوبیدن میخ دیده نمیشود، از اینرو گمان نصب روکش زرین نیز نمیرود.