31 ص
آداب و رسوم : سیزده بدر
در این روز هر کس به اتفاق خانواده ی خود با فامیل به دامنه ی کوه ها و دشتهای سرسبز و نقاط زیبا و ییلاقی میرود. جوانان در این روز با هم کشتی می گیرند و زنان دور هم جمع می شوند و شادی می کنند.
مراسم ازداواج
بین مراسم شهر و روستا تفاوت بسیار است که در این مجال به اختصار به آداب و رسوم نقاط روستایی اشاره می گردد
شب یلدا
در این شب مردم معمولا به خانه ی بزرگترها می روند و تا نیمه ی شب می نشینند. میزبان گوسفندی را ذبح نموده و از میهمانان پذیرایی می نماید. مردم در حد امکان در شب یلدا هندوانه می خورند و معتقدند که هر کس در این شب هندوانه بخورد تابستان، زیاد تشنه نمی شود.
21 ص
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.
نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.
عناصر دستوری
در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.
الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:
بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده
ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه
گیلوک {gilok}: گل آلود
ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:
آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)
چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)
چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)
ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:
پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند
تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»
زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه
د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:
شلاو {shallav}: شل گونه
کراو {karrav}: کر گونه
لنگاو {langav}: لنگ کونه
ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:
تنگنا {tangna}: جای تنگ
سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
فهرست مطالب:
مقدمه. ۱
۱- زیستواره علمی و کارنامه درخشان خیامی.. ۲
۲- ایران در روزگار حکیم نیشابوری.. ۲
۳- حکیم خیامی نیشابوری از نگاه دیگران. ۶
۴- آثار ریاضی حکیم خیامی.. ۷
۱- الرساله فی البراهین علی مسائل علم الجبر و المقابله . ۷
۲- رساله فی قسمه ربع دایره / رساله در تحلیل یک مسئله . ۷
۳- رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس… ۹
۴- مشکلات الحساب.. ۱۰
۵- رساله در صحت طرق هندی برای استخراج جذر و کعب.. ۱۰
تحلیل علمی محتوای جبری رساله حکیم خیامی.. ۱۰
۱- مقدمه کتاب جبر و مقابله. ۱۰
۲- متن کتاب جبر و مقابله. ۱۱
۲-۱- بعضی اصطلاح های جبری.. ۱۱
۲-۲- طبقه بندی معادلات.. ۱۳
۲-۳ حل و بحث معادلات.. ۱۶
۲-۳-۱ حل معادله درجه اول. ۱۶
۲-۳-۲ حل معادله درجه دوم. ۱۹
۲-۳-۲-۱- بحث در مورد جواب های معادله درجه دوم. ۲۱
۲-۳-۲-۲- روش حل هندسی حکیم خیامی نیشابوری.. ۲۲
۲-۳-۳- گفتاری در مقاطع مخروطی.. ۲۴
۲-۳-۳-۱- سهمی.. ۲۸
۲-۳-۳-۲- هذلولی.. ۳۰
محاسبه شعاع های حامل در هذلولی: ۳۱
۲-۳-۴-۱- حل معادلات درجة سوم سه جمله ای به روش حکیم خیامی.. ۳۱
روش علمی حکیم خیامی.. ۴۰
۳-۳- استفاده خواجه طوسی از روش حکیم خیامی.. ۴۳
۳-۴- بهره ساکری، دانشمند ایتالیایی از روش حکیم خیامی.. ۴۳
منابع: ۵۰
مقدمه
مطالعات آثار و دست نوشته های به جای مانده از اندیشمندان ، نوایغ و مشاهیر برای عموم مردم خصوصاً نسل آینده ساز ، جوانان فرهیخته و فرهنگ دوست امروز ایران ، ضروری است . زیرا بررسی آثار علمی ، ادبی ، فکری و تاریخی اندیشمندان میهن اسلامی موجب می شود تا آنان بدانند نیاکانشان از چه پیشینه تمدنی درخشانی برخوردار بوده ، چگونه می اندیشیده ، چگونه می زیستند و چگونه توانسته تمام فرهنگ ها بویژه تمدن دنیای غرب را چنانکه بزرگان آنها بارها اعتراف کرده اند . طی قرون پنجم تا نهم مدیون خود سازند و در علوم و متون مختلف اعم از طب ، ریاضی، فیزیک ، شیمی ، معماری و ادبیات پیشتاز همگان باشند .
این گذشته تابناک و غرور آفرین در آینه کتیبه های سنگی و سفالینه ها و آثار نقش بستته بر لوحه ها و اسناد و نسخه های خطی نمایان و آشکار است . لیکن به رغم تلاش های گسترده ای که برای معرفی این آثار شده ، باید که این میراث گرانبها از دسترس و اطلاع نسل جوان امروز به دور مانده ، به طوری که بسیاری از جوانان این مرز و بوم حتی اسامی برخی دانشمندان مشهور هم وطن خود را که منشا تحول دانش بشری بوده اند ، نشنیده اند و آثار و کتایبهای آنان را نمی شناسند .
خوشبختانه در عصر نظام شکوهمند اسلامی فرصتی پدید آمده است تا برای بازیابی هویت فرهنگی و احیای تمدن پرشکوه ، اسلامی و ملی تلاش هایی از سوی همه فرهنگ دوستان و فرهیفتگان کشور صورت پذیرد . بی شک مهمترین هدف همه دست اندرکاران ، هویت دار کردن نسل امروز و ایجاد و ارتباط بین نسل ها ، بویژه با گذشته درخشان کشور است .
امید است نسل جوان کشور با مطالعه این آثار که متناسب با فهم و اطلاعات آنان است، با شناخت بیشتر از گذشته پرافتخار خود به سوی آینده ای روشن تر گام بردارند .
1- زیستواره علمی و کارنامه درخشان خیامی
غیاث الدین ، ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیامی نیشابوری ، از بزرگترین ریاضیدانان و اندیشمندان اسلامی ، نیمه دوم قرن پنجم و ربع اول قرن ششم است ؛ عمر نام خاص اوست و ( غیاث الدین ) عنوانی افتخاری است که بعدها در زندگی دریافت نمود . لقب ( خیامی ) نشان می دهد که پدر یا سایر بستگان وی ، پیشینه خیمه دوزی داشته اند . وی در خانواده ای نیشابوری به دنیا آمد و در همان جا نیز تعلیم و تربیت یافت .
2- ایران در روزگار حکیم نیشابوری
خیام اندک زمانی پس از اینکه خراسان ، توسط سلجوقیان اشغال شد ، به دنیا آمد . سلجوقیان ، خوارزم ، ایران و آذربایحان را نیز تاراج کردند . آنها امپراتوری بزرگ متزلزلی را بنا نهادند . این دولت را « ابوطالب طغرل یک ) بنیاد نهاد و در سال 590 قمری به فرمان خلیفه عباسی و به دست خوارزمشاهیان انقراض یافت . در آغاز عصر خیامی ، اروپای غربی در نیمه دوم قرن یازدهم و نیمه اول قرن دوازدهم میلادی ، در تعصب جنگ های صلیبی می سوخت . این امر باعث بحران و ایجاد وحشت میان مردم شده بود . فرقه های مختلف سنی و شیعه ، اشعری و نعتزلی ، سرگرم بحث ها و مجادلات اصولی ، فقهی و کلامی بودند ، به طوری که در گوشه و کنار نواحی و حدود وسیع سلطنت سلجوقیان ، جوامع درس و بحث دینی و مجالس مناظره و مناقصه زیاد شد .
خیام در همان شهر نیشابور تعلیم و تربیت یافته و بزرگ شده است . داستان معروف
( سه یار دبستانی ) یعنی داستان رفاقت حسن صباح ، خواجه نظام الملک طوسی و خیامی نیشابوری ، افسانه ای خودساخته و بی اساس است . در آن روزگار خراسان بزرگ و شهر های معتبر آن چون نیشابور ، کانون علم و ادب بوده است . خیامی در حوزه درس ( امام موفق نیشابوری ) حاضر می شده است . اما او در یکی از رساله هایش خود را پیرو ( شیخ الرئیس ) حسین بن عبدالله سینا می خواند . چون خیامی هم عصر آن حکیم نبوده این گفته را باید حمل بر آن کرد که وی خود را شارگزد معنوی و از پیروان مکتب تفکر ابن سینا می دانسته است . او با بیشتر د انشمندان زمان خود ، مراوده ، ملاقات و مباحثه داشته است . محسوس ترین خصوصیتی که از تاریخ زندگی خیامی ، به نظر می آید ، احترام و تکریم تمام کسانی است که از وی به مناسبتی یاد کرده اند و او را به بزرگی ستوده اند و عنوان همایی از قبیل « حجت الحق، اما ، رستور ، فیلسوف و سید الحکماء المشرق و مغرب » به وی داده اند . آوازة علمی خیامی سبب شد که به دربار سلجوقیان راه یابد . امیر سلجوقی عموماً و خصوصاً سلطان ملک شاه ، خیامی را محترم می داشته اند و او را هم مرتبه ندمای خویش می دانسته اند .
سرنوشت دانش پژوهان در آن زمان غالباً تیره و تار بود ، مگر آن که ثروتی می داشتند . آنها ، تنها در صورتی می توانسته که تحقیقات و مطالعات منظمی داشته باشند که به دربار پادشاهان مقتدر یا نجیب زادگان وابسته می شدند . در این شرایط کارسان به میل صاحب منصبان ، درباریان و سرنوشت جنگ ها بستگی داشت . با این حال ، خیامی توانست در این شرایط نامساعد رساله مشکلات الحساب ، رساله ای بدون عنوان در جبر [ بعد ها موسوم به رساله در تحلیل یک مسئله ] و رساله ای در آموزه موسیقی القول علی جناس التی بالاربعه را به رشته تحریر در آورد .
نگاهی به فهرست کارهای علمی خیامی ما را به مقام او آگاه می سازد . او در تالیف کتاب ها و رساله های خویش ، جر به ضرورت اقدام نمی کرده است . خیامی در سال 467 قمری به همراه عده ای دیگر ریاضیدانان و اخترشناسان نامدار به دعوت سلطان ملک شاه سلجوقی به اصفهان می رود . او تقریباً هجده سال که احتمالاً این مدت ، آرام ترین دوران زندگی اشن بوده ، در اصفهان اقامت داشته است . از جمله فعالیت های ضمنی او در این مدت ، اتمام شرح خودش در آموزه خطوط موازی اقلیدس و آموزه نسبت ها در سال 470 قمری به نام شرح ما اشکان من مصادرات کتاب اقلیدس است . این اثر به همراه کتب « الرساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله » از جمله مهمترین کارهای علمی اوست . او در طول این سال ها ، در موضوع های فلسفی هم آثاری نوشته است . در سال 485 قمری اقبال از خیامی روی می گرداند زیرا در آن زمان ملک شاه فوت کرده و وزیرش نظام الملک نیز به قتل می رسد . پس از مرگ شاه ، خیامی مورد بی مهری قرار گرفته و در زمان سلطان سنجر ، در سال 482 قمری ، اصفهان را ترک می کند . روزگاری نیز در مرور زندگی می کند . چایی که احتمالاً خیامی ، میزان الحمکه و فی القسطاس المستقیم را با همکاری خواجه عبد الرحمن خازنی مروزی ، نوشته است .
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
زندگینامه
ویژگی های آثار
آثار عطار
نمونه آثار
مذهب عطار
اطلاعات و دانش عطار
عطار متأخرین
سخن آخر
منابع و مأخذ
زندگینامه
فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری،یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران دراواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق، می دانند. او در قریه کدکنیا شادیاخ که در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. وی در شهر شادیاخ ولادت یافت . چنانکه می دانیم پس از حمله غزان به سال 548 شهر نیشابور ویران شد و چندی بعد شادیاخ که در جانب راست نیشابور واقع بود جای آن را گرفت و چون باز در حمله مغولان ویران گشت این بار نیشابور به محل قدیم خود عودت یافت . بنابراین خواه عطار در شادیاخ و خواه در کدکن که هر دو از اعمال نیشابور بوده اند ولادت یافته باشد وی منسوب به شهر نیشابور هست و اینکه حاج خلیفه او را در چند مورد از کتاب خود همدانی شمرده البته درست نیست . ابی بکر ابراهیم مرد بیدار دلخدا شناس وطریقت دان بوددر نیشابور به دارو فروشی می پرداخت ومحترم ومعزز می زیست.
همسر ابراهیمزنی پاک نهادخداپرستزهد پیشه وزاهد منش بود که بیست وچند سال آخر عمر را به خلوت نشست بوددر را بر کس وناکس بسته وتنها به پرستش خدای یگانه می پرداخت(خسرونامه چاپ تهران).
این زن وشوهر دین داربه دامن عنایت پیامبر گرامی اسلام دست زدند وبه شرف نام عزیزشپسر را " محمد" نامیدند "ابو حامد" کنیه اش کردند:
آنچه آنرا صوفی آن گوید بنام ختم شد آن بر محمد والسلام
من محمد نامم واین شیوه نیز ختم کردم چون محمد ای عزیز
ابو حامد محمددر شهر نیشابور پرورش یافتبه استاد سپرده شدعلم وفضل آموخت و" فریدالدین" لقب یافت. سالهای کودکیش به احتمال قوی در اواخر عهد سنجر گذشت . در فاجعه غز (548) که نیشابور و خراسان به دست آن ها افتاد فریدالدین محمد شش یا هفت سالی بیشتر نداشت . ماجرا یک شورش خشم آلود مشتی تر کمان شبانکاره بود – که از ناچاری با سلطان به چالش برخاسته بودند . فقط بی تدبیری سلطان و امیران در گاه آن را به یک فتنه خونین تبدیل کرده بود – فتنه غز حادثه چنان عظیم چنان موحش و چنان درد ناک بود که نمی توانست در خاطر کودک خردسال تاثیر درد انگیز خود را باقی نگذاشته باشد .
چند سال بعد وقتی فتنه غز فروکش کرد و پایان یافت فریدالدین محمد دوران مکتب را می گذرانید . در خانه و شاید در مکتب نیز او را نه محمد بلکه محمشاد یا چیزی شبیه آن که درآن نواحی به جای محمد بکار می رفت می خواندند. در شادیاخ یا نشابور هر جا بود محمشاد از آنچه در آن ایام در مکتب ها آموخته می شد بهره می گرفت .خط و حساب و قرآن – با مایه یی از شعر و ادب عصر . درین مدت خراسان بارها دست به دست شده بود .
برخی از منابع قدیمی از جمله جامی انقلاب حال شیخ را به ملاقات او بادرویشی سبک بار و فرزانه نسبت میدهند که تحولی ناگهانی در روان او ایجادنمود، با این حال براساس مدارک متقن و معتبر این داستان ساختگی و افسانهاست. داستان که خود حکایتی بس زیبا، دلانگیز و آموزنده است بدین گونهاست: ( گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوفبمعامله بود، درویشی آنجا رسید و چند بار ـ شیء لله ـ گفت. وی بدرویشنپرداخت. درویش گفت ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت چنانکه توخواهی مرد درویش گفت تو همچون من میتوانی مرد؟ عطار گفت بلی درویش کاسهچوبین داشت زیر سر نهاد و گفت الله وجان بداد. عطار را خیال متغیر شد، دوکانبر هم زد و باین طریقه درآمد.) همانطور که اشاره شد این داستان افسانهایبیش نیست ولی مسلما شغل داروفروشی و طبابت عطار،که روزانه نبض حدود پانصدبیمار را میگرفت
به داروخانه پانصد شخص بودند که هر روز نبضم می نمودند
و به مداوای بیماران گوناگونی میپرداخت، او را با افکار وعقاید مختلفی از جمله پیروان طریقت صوفیه و دنیای اعجاب انگیز اولیاء الله آشنا نمود و حکیم که علاقهای مفرط به عرفان و تصوف داشت بدین خرقه درآمد. شیخ از زمان انقلاب و تحول روحی خود تا زمان مرگ دهها اثر تحسین برانگیز درادب و عرفان پدید آورد که نگارش و سرایش تألیفات به نظم در عین اشتغالبه حرفه سنگین طبابت گویای اراده نیرومند و پشتکار عطار است.عطار در روزگارجوانی و اواسط عمر خویش به رسم سالکان طریقت مسافرتهای دور و درازی راآغاز کرد و در این سفرها که مصر و هندوستان و مکه و دمشق و ترکستان وماوراءالنهر را در نوردید با مشایخ بزرگ زمان خود ملاقات و راز و نیاز کرد وظاهرا در طی یکی از همین سفرها به خدمت شیخ مجدالدین بغدادی (حکیم خاص سلطان محمد خوارزمشاه)رسید و چندیدر سلک شاگردان وی درآمد.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:26
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
نام و القاب 5
پدر و مادر عطار 7
تاریخ ولادت و مدت زندگانی عطار 10
معلومات عطار 14
مذهب عطار 16
چند نکته راجع به زندگانی عطار 17
مولانا وعطار 19
آثار عطار 20
فرزندان عطار 22
شهادت عطار 23
منابع و ماخذ 25
مقدمه
شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری از آن مردان مشهور و در عین حال ناشناخته ادبیات فارسی است و شاید چندین تن دیگر از شاعران پارسی زبان نیز چنین باشند زیرا اینان نه مرد روزگار خود ونه مرد روزگار ما بلکه مرد زمان و عصری هستند که ممکن است تکامل بشر وعلو انسانیت از این پس آنرا بوجود آورد.
اینگونه مردان را به حقیقت کسانی توانند شناخت که از جهت کمال ذات وصفت به پایه بلند آنان نزدیک شده و بر عالم بیچون ایشان اشرافی حاصل کرده باشند چه می دانیم که بی حصول جنسیت شناخت و معرفت راستین به حصول نمی پیوندد.
رواج مذهب تشیع در عهد صوفیه و تعصب شدید رجال آن عهد و علاقه انگشت نمای ایشان بدان مذهب خاص خود که مستلزم دور افکندن و فراموش کردن هر گونه اثری مخالف آن بود هم یکی از علل واسباب ناشناخته ماندن و مهجور شدن آثار کسانی که از تعصب آزاد بودند بشمار تواند رفت و اگر چاره اندیشی یا حسن ظن و خوش باوری بعضی نویسندگان که در تشیع این بزرگان اصرار ورزیده اند وجود نمی داشت شاید اطلاعات ما از احوال و آثار ایشان از این هم که هست کمتر بود.
درباره شیخ عطارتوان گفت که کثرت آثار واینکه در نتیجه اشتراک اسم و تخلص یا آنکه برخی از شعرای یاوه پرداز کوتاه فکر از روی نادرستی نام « عطار» بر خود بسته و شعرهای بسیار سست و رکیک که اغلب دور از مبانی صحیح و خلاف اصول عقلانیست بدو نسبت داده و خیانتی بزرگ بادب پارسی کرده اند سبب شده است که رویهمرفته اقبالی چنانکه شایسته و در خور است به آثار این استاد بزرگ روی ندهد و ارزش حقیقی آنها معلوم نگردد.
بی گمان ظهور مولانا جلال الدین محمد و شهرت آثار وی که از جهت بسط فکر و وسعت نظر و قوت تصرف در الفاظ و معانی و آمیختن بحث و استدلال و نظر با لطف ذوق وحال وشور و هیجان آتشین در زبان فارسی بلکه معارف اسلامی بی نظیر است و از اینرو اکثر یا تمام آثار صوفیانه را تحت الشعاع قرار داده و دل واندیشه اصحاب ذوق و خداوندان معرفت را مجذوب و شیفته خود ساخته است در این مطلب یعنی قلت توجه به آثار عطار و دیگران تاثیر قوی داشته است.
و عجب آنکه نگارنده از راه آشنایی به آثار مولانا به کتب و اشعار عطار معرفت گونه یی حاصل نمود و نخست در سال 1312 که مقدمات تالیف رساله احوال مولانا را فراهم میکرد عده یی ازآثار منسوب به وی را که در آن میان لسان الغیب و مظهر العجایب و جوهرالذات و مفتاح الفتوح و بلبل نامه و بی سرنامه نیز وجود داشت مطالعه کرد و راستی آنکه هیچگونه کششی به جانب شیخ در دل و جان خویش نیافت و با عشق مفرطی که به تذکره الاولیا همراه در خود می دید آثار منظوم عطار را به سردی و ازروی بی رغبتی تمام به پایان رسانید و ظاهرا چنانکه از این پس برای خود توجیه نمود علت آن آمیختگی آثار اصیل شیخ به گفته های سخیف و بی بنیاد دیگران بود و از اینرو تا سال 1327 جز تذکره الاولیا به دیگر آثار شیخ نظر نیفکند و خویش را از مطالعه آنها دور
می ساخت و می داشت.
در تابستان سال 1327 که درنیاوران فرصتی بدست آورده بود و تالیف کتاب ماخذ قصص و تمثیلات مثنوی را طرح می ریخت بار دیگر آثار مسلم عطار را از روی نسخه خطی متعلق به جناب آقای دکتر یحیی مهدوی و دکتر اصغر مهدوی استادان محترم دانشگاه تهران که به سال 844 کتابت شده است در مطالعه گرفت و تمام آن تابستان سرگرم این کار بود و نسبت به مقام ارجمند شیخ ارادتی در درون وی پدید آمد.
در سال 1330 بحث و تحقیق در منطق الطیر را جز وظایف دانشجویان دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات قرار دارد وبدین مناسب خود نیز آنرا به تکرار خواند و برای شرح اسرار و بیان رموز و کشف زبان مرغان سلیمانی عطار کوشش بسیار بکار برد و مطالب آن کتاب را چنانکه دریافته بود ترتیب داد و در تابستان 1331 آنرا به صورت منظم تری متضمن نقد و تحلیل و اظهار نظر در بعضی موارد درآورد وجهت راهنمایی دانشجویان دوره دکتری تقریر نمود و در نتیجه این اندیشه بر دل وی گذر کرد که سائر آثار مسلم عطار یعنی اسرار نامه و مصیبت نامه و الهی نامه و خسرو نامه را هم بر این سیرت و سان نقد و تحلیل کند واصول افکار شیخ را باز گشاید و نظم و ترتیبی نو آیین دهد و از اینرو در تابستان سال 1332 که عزلت گرفته و در گوشه یی به فراغت خویش بیرون می رفت بقیه روز و شب را در خانه بسر می برد . عزم جزم کرد که نیت خویش را جامه عمل پوشد و نقد و تحلیل مثنویات عطار را یکسره کند پس نخست از خسرو نامه در گرفت و چون آن را به پایان برد و از مصیبت نامه درآمد و مقدمه کتاب و یک فصل آن را از هم باز گشود و اصول مطالب شیخ را مرتب کرد و باز نمود وامید داشت که کارکتاب را هم در آن تابستان تمام کند ولی به سبب آلودگیها و گرفتاریهای نامنتظر از این مقصد باز ماند واین آرزو چندین سال در عهده تعویق اتفاد تا اینکه درسال 1338 انجمن محترم آثار ملی که درصدد تجدید بنای آرامگاه نشر آثار عطار برآمده بودند از این ضعیف درخواستند تا کتابی متضمن بحث در احوال وآثار عطار فراهم سازد و در این تقاضا چندان رعایت خاطر این ناچیز را وجهه همت قرار دادند که او با همه اشتغالی که به تصحیح و مقابله دیوان کبیر حضرت مولانا افاض الله علیناه انواره داشت و با وجود نالانی و ناتوانی از روی کمال شوق و فرط تکریم رد این پیشنهاد را خلاف ادب و نوعی از گرانجانی شمرد و هم به استحضار همت شیخ و عنایت مولانا و توجه مردان راه حق قدسنا الله به اسرار هم دامن عزم تنگ در بست و این خدمت را به قدم صدق پذیره رفت و دیگر بار مطالعه آثار شیخ را از سر گرفت و در این کرت به قصد تیمن وتفال از الهی نامه آغاز کرد و به سبب گسیختگی مطالب و ناپیوستگی حکایات بدانها به ناچار آنرا انشایی مجدد به نثر پرداخت کرد و جهات انتقال شیخ را از مطلبی به مطلب دیگر باز نمود و پیوند حکایات و افکار را تا آنجا که توانست روشن ساخت و هر جا که ضعفی در مطلب یا بیان، به نظر وی رسید گستاخ وار عقیده خویش را باز گفت و کتمان علم و شهادت را جایز نشمرد و با اینهمه درآغاز ، بحثی کلی و عام متضمن معرفی طرح اصلی و سبک منظم وتالیف معانی والفاظ کتاب و نظر خویش درباه آن ترتیب داد و در قلم آورد واز آن پس نسبت به منطق الطیر همین روش را معمول داشت و به مطالعه مجدد یاداشتهای گذشته را بر آیین بهتر و روشن تر و تکمیل و اصلاح نمود و آنرا به مقدمه یی دور از دامن در کیفیت ابواب کتاب و مقاصد شیخ و حل اسرار منطق الطیر و مبانی و ماخذ آن و نظر کلی درباره ارزش این اثر گرانمایه نتایج و اغراض وضعف و قوت افکار نقود و تحلیل نمود وسرآغازی به روش آن دو کتاب دیگر در مطلع بحث آورد و غرض از این همه آن بود که تا مگر دانشجویان عزیز دوره دکتری ادیبات فارسی را که نخستین باعث و محرض بوده اند راهی به معرفت آراء و افکار عطار باز شود و گره ای از کار گشوده گردد و مشکلی از پیش برداشته آید و اگر این مقصود حصول پذیرد رنجی که این ضعیف در گشایش این در حل رموز و کشف آسرار آثار عطار به خیال خود متحمل شده است بی هیچ شک به نتیجه مطلوب رسیده و بری نیک و شهرتی خویش ببار آورده است.