فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:46
I. مقدمه. ۱
II. شرطی کردن دما ۲
A. شرطی کردن دما ۴
B. شرطی کردن دمایی دو مرحله ای… ۵
C. تغییرات فیزیولوژیکی القاء شده بوسیله شرطی کردن دما ۷
D. شرطی کردن دمایی بالا.. ۱۰
III. گرما دادن متناوب… ۱۲
A. بهبود از آسیب انجماد بوسیله گرما دادن متناوب… ۱۳
B. مکانیسمهای ممکن گرما دادن متناوب… ۲۰
IV. اتمسفر کنترل شده. ۲۲
A. فواید.. ۲۲
B. خطرات… ۲۵
V. تنظیم کننده های رشد گیاه. ۲۶
A. اسیداسکوربیک…. ۲۷
B. تری یازولها ۲۹
C. اتیلن.. ۳۱
D. پلی آمین ها ۳۲
VI. دیگر مواد شیمیایی… ۳۲
A. قارچ کشها ۳۵
B. کلسیم.. ۳۶
C. آنتی اکسیدانتها و پاک کننده های رادیکالهای آزاد. ۳۷
VII. بسته بندی… ۳۷
VIII. موم کردن و دیگر پوشش دهنده ها ۴۰
نکته های نتیجه گیری شده. ۴۱
یکی از اهداف اصلی تحقیق روی آسیب در طول سرد کردن محصولات کشت شده یافتن روشهای موثر برای کاهش آسیب حاصل از سرد کردن است. محصولات تازه حساس به سرد کردن از فواید کلی نگهداری از طریق سرد کردن بهره مند نیستند و سریعاً اگر در یخچال نگهداری نشوند، نابود می شوند. اگر عمل سرد کردن در این بافتهای حساس افزایش داده شود و یا اگر ظهور علائم آسیب در طول سرد کردن به تاخیر بیفتد، در این صورت نگهداری کالاها در دماهای پایین تر برای کاهش میزان نابودی امکانپذیر است.
در طول ۵۰ سال گذشته گزارشات متعددی درباره تکنیکهای مختلفی که می تواند در طول دوره بعد از برداشت برای کاهش آسیب به کار رود منتشر شده است. این تکنیکها می تواند به صورت شرایط دمایی، گرما دادن متناوب، کنترل اتمسفر، کاربرد تنظیم کننده های رشد، دیگر مواد شیمیایی، مومیایی کردن و پوشش دهنده ها و بستهبندی طبقه بندی شود.
سه پیشرفت اول دستکاری و تعدیل شرایط محیطی است، در حالی که بقیه شامل درمان مستقیم کالاست. بعضی از این تکنیکها روی کالاهای خاص موثرتر هستند. روشهای پیشگیری و کاهش آسیب در طول سرد کردن در مقالات مروری که قبلاً ذکر شده است. با وجود این تکنیکهای جدید دائماً در حال گسترش هستند. این مقاله مروری بر تکنیکهای مختلف بعد از برداشت برای کاهش آسیب در طول انجماد در خوشه های کشت های مختلف می باشد و آنها را جمع آوری می کند. همچنین برای کمک به خواننده و ارائه مطالب مورد علاقه اطلاعات بصورت جدول در آمده است. در یان جدولها، اجزاء مهم هر اقدام مانند دما، مدت شرطی کردن، دمای نگهداری، گرمای متناوب، مدت گرما دادن ودرجه حرارت و مقادیر CO2, O2 در نگهداری اتمسر کنترل شده، تنظیم کننده های رشد برای کاهش آسیب درطول سرد کردن آمده است.
خواننده هایی که به جزئیات بیشتر علاقه مند هستند (در مورد مکانیسمهای ممکن در کاهش آسیب در طول سرد کردن) به مطالعات پارکین و همکاران (۱۹۸۹)، وانگ (۱۹۸۹) ریسون و روت (۱۹۹۰) مراجعه کنند.
دمای پیش از نگهداری اثری مهم بر حساسیت محصولات در برابر آسیب حاصل از انجماد دارد.
درجه حرارتی که میوه ها و سبزیجات دقیقاً قبل از عمل سرد کردن در تماس با آن قرار می گیرند به طور معنی داری به تحمل سرد کردن این محصولات تاثیر دارد. شرطی کردن در درجه حرارتهای کمی بالاتر از محدوده سرد کردن بحرانی تحمل محصولات را به سرد کردن در طول دمای نگهداریکم متعاقب را افزایش می دهد و ظهور نشانه های آسیب را به تاخیر می اندازد.
فلفلهای شیرین که در درجه حرارت زیر ۷ نگهداری می شوند گودیهای سطحی و پرزهای زائد روی پوست آنها ظاهر می شود. با وجود این فلفلهایی که در ۱۰ برای ۵ روز قبل از شروع نگهداری در ۱، ۴ یا ۷ شرطی شدند، کمتر در برابر سرد شدن آسیب دیدند.
گودی و فساد در کدوی تابستانی در درجه حرارت زیر ۱۰ اتفاق می افتد. شروع علائم آسیب در طول سرد کردن به تاخیر افتاد وقتی کدوها در ۱۰ یا ۱۵ برای دو روز قبل از نگهداری در ۵/۲ یا ۵ شرطی شدند.
خیارها نیز می توانند در ۱۵ یا ۱۸ قبل از نگهداری در ۵ یا ۵/۶ برای پیشگیری از آسیب سرد شدن شرطی شوند.
خربزه های درختی در برابر سرماخوردگی پوستی روی آنها ظاهر می شود. پیش شرطی کردن خربزه های درختی برای ۴ روز در ۵/۱۲ حساسیت به سرد کردن را کاهش می دهد.
فرایند سرد کردن در ۲/۲-۱۰ مورد نیاز برای نگهداری لیمو و کریپ فورتها اغلب باعث آسیب در طول سرد کردن می شود. یکی از راههای کاهش وقوع آسیب در طول سرد کردن در زمان و بعد از فرآیند سرد کردن استفاده از شرطی کردن دمایی است. هاتون و کوبیدج فهمیدند که پیش شرطی کردن کریپ فروتها در ۱۰، ۱۵ یا ۱۶ برای ۷ روز می تواند باعث کاهش آسیب سرد کردن در ۰ یا ۸ شود.
چوآلتز نیز گزارش کرده اند که نگهداری گریپ فروتهای تازه چیده شده برای ۶ روز در ۱۷ قبل از آغاز فرایند سرد کردن باعث کاهش آسیب سرد کردن می شود. شرطی کردن دمایی نیز در بهبود آسیب سرد کردن دیگر مرکبات نیز موثر است.
لیموهای شرطی شده برای یک هفته در ۵ یا ۱۵ قبل از فرآیند سرد کردن در ۲/۲-۰ آسیب سرد کردن کمتری از میوههای غیر شرطی شده در طول ۴ هفته نگهداری در ۱۰ بعد از فرآیند سرد کردن نشان دادند. لیموهایی که برای یک هفته در ۷-۲۰ قبل از نگهداری در ۵/۱ برای دو هفته شرطی شدند نیز آسیب کمتری نشان دادند.
شرطی کردن دمایی دو مرحله از شرطی کردن دمایی یک مرحله ای موثرتر است. ناکامورا فهمید که بادمجانهایی که در ۱۵ برای ۱ یا ۲ روز و بدنبال آن ۱ روز دیگر در ۱۵ شرطی شدند گودیهای کمتری بعد از نگهداری در ۵/۶ برای ۷ روز در مقایسه با آنهایی که برای ۱ یا ۲ روز تنها در ۱۵ شرطی شده بودند از خود نشان دادند. توماس واکی گزارش کردند که انبه هایی در معرض شرطی شدن دمایی دو مرحلهای در ۱۵ و ۲۰ برای ۱و۲ رشوز به ترتیب قرار گرفتند مقاومت بیشتری در برابر نگهداری در ۱۰ برای مدت طولانی نشان دادند و در موقع رسیده شدن رنگ بهتر و کیفیت ارگانولپتیک بهتر داشتند.
گوجه فرنگی ها نیز می توانند به نحو تحسین بر انگیزی در درجه حرارت کم بوسیله تماس موفقیت آمیز برای ۴ روز در ۱۲ که بوسیله ۴ روز در ۸۰ و ۷ روز در ۵ دنبال می شود نگهداری شوند. کاهش به تدریج ۳ درجه دما در فاصله ۱۲ ساعت از ۲۱ به ۵ تولید حداقل آسیب سرد کردن را در موزها در مقایسه با دیگر فرآیندها از جمله کاهش ۵ هر ۲۴ ساعت، ۸ هر ۳۶ ساعت با یک تغییر تنها از ۲۱ به ۵٫
کاهش دو مرحله ای دما همچنین در پیشگیری از اختلال قلب سیاه موثر است و یک نشانه از آسیب سرد کردن در زمان نگهداری گلابی های چینی موثر بود. پیشنهاد شده بود که دمای نگهداری ابتدایی برای گلایی های داچ در ۱۰-۲۰ برای ۱۰ تا ۱۵ روز حفظ شود. بنابراین دما باید به ۰ در میزان ۱ برای ۳ روز پایین آورده شود. این فرآیند پیش رونده انجماد گلابی های داچ را برای نگهداری سرد تشویق میکند و از توسعه اختلال قلب سیاه جلوگیری کند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:75
چکیده:
ربات چیست؟
ربات یک ماشین هوشمند است که قادر است در شرایط خاصی که در آن قرار می گیرد، کار تعریف شده ای را انجام دهد و همچنین قابلیت تصمیم گیری در شرایط مختلف را نیز ممکن است داشته باشد. با این تعریف می توان گفت ربات ها برای کارهای مختلفی می توانند تعریف و ساخته شوند.مانند کارهایی که انجام آن برای انسان غیرممکن یا دشوار باشد.
برای مثال در قسمت مونتاژ یک کارخانه اتومبیل سازی، قسمتی هست که چرخ زاپاس ماشین را در صندوق عقب قرار می دهند، اگر یک انسان این کار را انجام دهد خیلی زود دچار ناراحتی هایی مثل کمر درد و ...می شود، اما می توان از یک ربات الکترومکانیکی برای این کار استفاده کرد و یا برای جوشکاری و سایر کارهای دشوار کارخانجات هم همینطور.
و یا ربات هایی که برای اکتشاف در سایر سیارات به کار میروند هم از انواع ربات هایی هستند که در جاهایی که حضور انسان غیرممکن است استفاده می شوند.
کلمه ربات توسط Karel Capek نویسنده نمایشنامه R.U.R (روباتهای جهانی روسیه) در سال 1921 ابداع شد. ریشه این کلمه، کلمه چک اسلواکی(robotnic) به معنی کارگر میباشد.
در نمایشنامه وی نمونه ماشین، بعد از انسان بدون دارا بودن نقاط ضعف معمولی او، بیشترین قدرت را داشت و در پایان نمایش این ماشین برای مبارزه علیه سازندگان خود استفاده شد.
البته پیش از آن یونانیان مجسمه متحرکی ساخته بودند که نمونه اولیه چیزی بوده که ما امروزه ربات مینامیم.
امروزه معمولاً کلمه ربات به معنی هر ماشین ساخت بشر که بتواند کار یا عملی که بهطور طبیعی توسط انسان انجام میشود را انجام دهد، استفاده میشود.
بیشتر رباتها امروزه در کارخانهها برای ساخت محصولاتی مانند اتومبیل؛ الکترونیک و همچنین برای اکتشافات زیرآب یا در سیارات دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
رُبات یا روبوت وسیلهای مکانیکی جهت انجام وظایف مختلف است. یک ماشین که میتواند برای عمل به دستورات مختلف برنامهریزی گردد و یا یک سری اعمال ویژه انجام دهد. مخصوصا آن دسته از کارها که فراتر از حد تواناییهای طبیعی بشر باشند. این ماشینهای مکانیکی برای بهتر به انجام رساندن اعمالی از قبیل احساس کردن درک نمودن و جابجایی اشیا یا اعمال تکراری شبیه جوشکاری تولید میشوند.
علم رباتیک از سه شاخه اصلی تشکیل شده است:
• الکترونیک ( شامل مغز ربات)
• مکانیک (شامل بدنه فیزیکی ربات)
• نرم افزار (شامل قوه تفکر و تصمیم گیری ربات)
اگریک ربات را به یک انسان تشبیه کنیم، بخشهایی مربوط به ظاهر فیزیکی انسان را متخصصان مکانیک می سازند، مغز ربات را متخصصان الکترونیک توسط مدارای پیچیده الکترونیک طراحی و می سازند و کارشناسان نرم افزار قوه تفکر را به وسیله برنامه های کامپیوتری برای ربات شبیه سازی می کنند تا در موقعیتهای خاص ، فعالیت مناسب را انجام دهد.
رباتها چه کارهایی انجام میدهند؟
بیشتر رباتها امروزه در کارخانهها برای ساخت محصولاتی مانند اتومبیل؛ الکترونیک و همچنین برای اکتشافات زیرآب یا در سیارات دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
رباتها از چه ساخته میشوند؟
رباتها دارای سه قسمت اصلی هستند:
• مغز که معمولاً یک کامپیوتر است.
• محرک و بخش مکانیکی شامل موتور، پیستون، تسمه، چرخها، چرخ دندهها و ...
• سنسور که میتواند از انواع بینایی، صوتی، تعیین دما، تشخیص نور، تماسی یا حرکتی باشد.
با این سه قسمت، یک ربات میتواند با اثرپذیری و اثرگذاری در محیط کاربردیتر شود.
ربات یک ماشین الکترومکانیکی هوشمند است با خصوصیات زیر:
* می توان آن را مکرراً برنامه ریزی کرد.
* چند کاره است.
* کارآمد و مناسب برای محیط است.
اجزای یک ربات با دیدی ریزتر :
** وسایل مکانیکی و الکتریکی شامل :
* شاسی، موتورها، منبع تغذیه،
* حسگرها (برای شناسایی محیط):
* دوربین ها، سنسورهای sonar، سنسورهای ultrasound، …
* عملکردها (برای انجام اعمال لازم)
* بازوی ربات، چرخها، پاها، …
* قسمت تصمیم گیری (برنامه ای برای تعیین اعمال لازم):
* حرکت در یک جهت خاص، دوری از موانع، برداشتن اجسام، …
* قسمت کنترل (برای راه اندازی و بررسی حرکات روبات):
* نیروها و گشتاورهای موتورها برای سرعت مورد نظر، جهت مورد نظر، کنترل مسیر، …
مزایای رباتها:
1- رباتیک و اتوماسیون در بسیاری از موارد می توانند ایمنی، میزان تولید، بهره و کیفیت محصولات را افزایش دهند.
2- رباتها می توانند در موقعیت های خطرناک کار کنند و با این کار جان هزاران انسان را نجات دهند.
3- رباتها به راحتی محیط اطراف خود توجه ندارند و نیازهای انسانی برای آنها مفهومی ندارد. رباتها هیچگاه خسته نمی شوند.
4- دقت رباتها خیلی بیشتر از انسانها است آنها در حد میلی یا حتی میکرو اینچ دقت دارند.
5- رباتها می توانند در یک لحظه چند کار را با هم انجام دهند ولی انسانها در یک لحظه تنها یک کار انجام می دهند.
معایب رباتها:
1- رباتها در موقعیتهای اضطراری توانایی پاسخگویی مناسب ندارند که این مطلب می تواند بسیار خطرناک باشد.
2- رباتها هزینه بر هستند.
3- قابلیت های محدود دارند یعنی فقط کاری که برای آن ساخته شده اند را انجام می دهند.
برای مثال امروزه برای بررسی وضعیت داخلی رآکتورها از ربات استفاده می شود تا تشعشعات رادیواکتیو به انسانها صدمه نزند.
مزایای رباتیک:
مزایا کاملاً آشکار است. معمولاً یک ربات میتواند کارهایی که ما انسانها میخواهیم انجام دهیم را ارزانتر انجام دهد. علاوه بر این رباتها میتوانند کارهای خطرناک مانند نظارت بر تأسیسات انرژی هستهای یا کاوش یک آتشفشان را انجام دهند. رباتها میتوانند کارها را دقیقتر از انسانها انجام دهند و روند پیشرفت در علم پزشکی و سایر علوم کاربردی را سرعت بخشند. رباتها به ویژه در امور تکراری و خسته کننده مانند ساختن صفحه مدار، ریختن چسب روی قطعات یدکی و… سودمند هستند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:17
چکیده:
برنامه چشم انداز بزرگراههای کالیفرنیا:
بزرگراههای بسیاری درایالات متحده در مناطق خوش منظره و باچشم اندازی زیبا قرار دارند. برنامه چشم انداز بزرگراههای کالیفرنیا توسط مجلس نمایندگان آمریکا در سال 1963 بوجود آمد. هدف از تصویب این طرح،حفاظت و نگهداری مناظر اطراف بزرگراهها از تغییراتی بود که منجر به لطمه زدن به زیبایی و طراوت زمینهای اطراف بزرگراه می شد.
سرزمینهای سر سبز و مزارعی که از نظر مسافران زیبا و جذاب به نظر می رسد ودیدن آنها لذت بصری به همراه دارد؛ از جمله مناطقی است که باید از تعرض بزرگراهها دور نگاه داشته شوند.
یک برنامه چشم انداز جاده ای از اجزای زیر تشکیل یافته است:
از نقطه نظر جلوه های بصری یک بزرگراه باید دارای دو عامل عمده باشد:
تا آن حد که مناظر اطراف برای بیننده بیاد ماندنی شود. این خصوصیت رابطه مستقیم با چشم انداز منحصر به فرد،متنوع و تقابل رنگها ومناظر دارد که با یکبار دیدن،اثر عمیقی بر بیننده خواهد گذاشت.
همگونی و یکدست بودن مناظر اطراف و عدم دخالت انسان در نظم حاکم بر آن؛ دومین عامل مهم جذابیت یک چشم انداز طبیعی در اطراف بزرگراه می باشد.
همیاری عمومی:
کمک و همیاری عمومی قسمت مهمی از تهیه واجرای برنامه حفاظت از چشم انداز بزرگراهها است. زمینداران حوالی طرح، کمیته های محلی ، گروههای حفاظت از محیط زیست و هرکس دیگری که علاقه مند به طرح مذکور است؛ می بایست در اولین زمان ممکن و قبل از اینکه اجرای رسمی کار آغاز شود، طرح را مطالعه کرده و در مورد آن نظر دهد. آگاهی دادن از طریق ارسال نامه به شهروندان درگیر این طرح، امری ضروری است. همکاری موثر شهروندان، این طرح را به آنجا خواهد رساند که توقعات و خواسته های عمومی را برآورده خواهد کردو از ایجاد مناقشات احتمالی آتی جلوگیری خواهد نمود.
برنامه پذیرش بزرگراه( Adopt-A-Highway program) :
برنامه پذیرش بزرگراه که از سال 1989 شروع شد؛ بدون شک یکی از همیاریهای موفق بین دولت ومردم در زمان ما بوده است. از سال 1989 به بعد، بیش از 120000 نفر ازساکنین کالیفرنیا توانستند بیش از 15000 مایل از کناره جاده ها را پاکسازی کنند. همکاریها شامل یک یا چند فعالیت زیر بود:
-- زدودن زباله (حجم کار از ناحیه ای به ناحیه دیگر تغییر می کرد )
-- کاشتن درخت و گلهای وحشی
-- پاکسازی دیوار نوشته ها و پوسترها
-- کنترل رشد گیاهان کنار جاده
تغییرات محیطی ایجاد شده معمولا یک گستره دو مایلی اطراف جاده را در بر می گیرد و مجوز این کار هم برای دورهای پنج ساله صادر می شود.
برنامه پذیرش بزرگراه در کلرادو وسیاستهای آن ایالت
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:34
چکیده:
در این داستان مرد سمبل عقل و زن سمبل نفس است:
کثرت القائات باعث میشود که انسان درگیر نفس بشود.
جهان ذهنی، جهان نفی است. تو به دنبال آن جهان معنوی باش.نفس و صورت های ذهنی و "من" را قربانی کن و در تبع آن ، جان چون دریای شیرین را بخر!
منظور جهان فیزیکی نیست، جهانی است که از نظر روانی در آن قرار داریم. جهان توهمی که در آن وارد شده ایم و از آن جهان کاملا تازه و زنده و تماما آرامش دور افتاده ایم.
نفس به عقل قیاس را القا میکند:
کین همه فقر و جفا ما میکشیم جمله عالم در خوشی، ما ناخوشیم
قیاس یکی از اصلی ترین موضوعات در بحث خودشناسی است. قیاس معانی فلسفی نیز دارد ، اما اینجا منظور قیاس در امور اعتباری هست.
این یکی از کیفیت های وحشتناکی است که جامعه به انسان القا میکند. ابتدا یک "من" به انسان نسبت میدهد که تو یه چیزی هستی… بعد میگوید این هویت تو همش در حال کوچک بودن و نیست بودن و ناکامی و اینهاست ، پس باید تکامل پیدا کنی!
به این ترتیب انسان را در کیفیت نارضایتی نگه میدارد و نمیگذارد که انسان خودش را آنگونه که هست، بپذیرد. برای این کار قیاس را پیش میکشد و باعث میشود انسان خودش را با چیزها و افراد دیگر مقایسه کند :
از خودم یک هویتی در ذهن دارم، از دیگری هم همینطور . هر کس یا چیزی را دارای یک ارزشی در ذهنم میدونم که ملاکش را هم جامعه بهم داده. پس پنداری را که از خودم دارم با بقیه مقایسه میکنم. و هدیه ای که از این مقایسه ی ذهنی دریافت میکنم ملالت، تیرگی ، نارضایتی و عدم شادمانی و … است!
در اینجا هم زن (نفس) نمیگذارد که مرد (عقل) در کیفیت پذیرش باشد و آنچه که هست را بپذیرد.
توجه داریم که در اینجا صحبت در مورد امور بیرونی نیست. و از طرفی: خود حقیقت وصف حال ماست آن !
زن دارد به مرد القا میکند که تو باید چیزی داشته باشی و دارای شخصیتی باشی و مرد (عقل) میگوید چیزی نداشتن برای من ضرری ندارد
فقر------> نداشتن "من" (معنای عرفانی)
وقتی انسان مرگ فیزیکی پیدا میکند ذهنش هم میمیرد. چون جایگاه این من پنداری چیزی جز ذهن نیست ، وقتی مرگ فیزیکی فرا میرسد این "من" به ناچار محو خواهد شد. پس معنای موتوا قبل عن تموتوا همین است: قبل از اینکه مرگ فیزیکی فرا برسد، خودت مرگ فیزیکی را با مرگ بر نفس تجربه کن!
اگر توانستی مرگ قبل از مرگ را تجربه کنی، بدان که آن مرگ فیزیکی نیز بر تو شیرین خواهد بود.
هر که شیرین میزید او تلخ مرد هرکه او تن پرستد جان نبرد
عمر گذشت و تمام شد، تا به کی به دنبال این افسانه ی زر (تعلقات ذهنی) هستی؟!
هر چه سن بالاتر میرود ، انسان بیشتر میچسبد به این اعتباریات.
درخت انگوری بودی پر از میوه. چه شد که اینقدر بی رونق شدی؟! وقتی که باید میوه ات پخته بشود و روح و روانت آماده بشود و رشد کنی، فاسد شدی!
دارایی (مال و زر و تعقلات ذهنی) مثل کلاهیست برای فرد کچل: کسی که با کلاه برای خودش پناهگاهی میسازد و عیبش را میپوشاند، در حقیقت کچل است!
باز هم توجه داریم که این پیمانه ی معنا بود، گندمی بستان که پیمانه است رد :
من انسانی که از لحاظ روانی در فقر به سر میبرم ، یعنی از لحاظ روانی احساس عشق را ندارم که هیچ، احساس گرسنگی روانی هم دارم و احساس میکنم که چیزی باید درونم باشد که نیست...، بنا بر القائات جامعه و پدر و مادر و ... برای خودم یک هستی پنداری درست میکنم و فکر میکنم باید فربه و چاقش کنم که احساس خلا روانیم را پر کنم. چاق و چله کردن این من پنداری به چه صورت است : غذای اعتباریات!
مثلا فکر میکنم اگر در فلان ماشین بنشینم چه اعتباری خواهم داشت!!!
داشتن ثروت گاهی روپوش قالب تهی و گرسنگی درونی و پوچی فرد میشود. میخواهم رویش کلاه بگذارم که نبینمش، در درجه ی اول خودم رو گول میزنم و در درجه ی دوم دیگران رو!
در اینجا مال و زر هم فقط ثروت و خونه و ماشین و اینها نیست! دامنه ش گسترده است: مدرک، ثروت، اعتبار اجتماعی که به واسطه ی شغلم به دست میارم ، اینکه جد من فلانی بوده و من ایرانی ام و ...!
کسی که از لحاظ روانی غنی است، از خودش هیچ تصوری ندارد که من چنین و چنانم.
از ارتباطاتش ، از پولش و ... برای خود شخصین نساخته است. و اگر در جایگاهی قرار بگیرد که اینها را از دست بدهد، دیگر تشویش روانی پیدا نمیکند:
آن که زلف و جعد رعنا باشدش چون کلاهش رفت، خوشتر آیدش
انسان وقتی در فطرت خودش باشد، اصلا نیک و بد ندارد. خوبی و بدی اصلا در فطرت جایی ندارند. کیفیت های موجود در دل، یک حالت بی نشانی و بی صفتی و بی سویی است. نه صلح است، نه جنگ!
موسی و فرعون در هستی تو دائما در حال جنگند. باید خودت را بشناسی. وقتی هستی نباشد و سکوت و بیرنگی باشد ، دیگر جنگی وجود نخواهد داشت.
از طرفی صلح هایی که اعتباری است، اصلا صلح نیست . مثلا میگویند هم میهنان باید با هم مهربان باشند! یعنی بقیه نباید باشند؟! اصلا هم میهن یعنی چه؟!
صلحی که واقعا صلحه، اصلا قائل به فکر نیست:
خانه را من روفتم از نیک و بد خانه ام پر گشت از نور احد
تا اینجا صحبتهای زن و مرد را گفتیم . اینکه زن از شوهرش میخواهد که از فقر بیرون بیاید و مرد قبول نمیکند ، زن با تندی بر سخنانش پافشاری میکند، تا آنجا که مرد میگوید اگر بیش از این ادامه دهی ، تو را ترک خواهم کرد. پس زن به گریه می افتد و میگوید من اینها را به خاطر تو میگویم و ... و از او میخواهد سخن از رفتن نگوید.
وقتی فرد با توجه به آگاهی یافتن و تعمیق آگاهی هایش ، خود را نظاره میکند ، نفس، خود را در خطر میبیند و کمی آرام میگیرد و ساکت میشود. ولی بعد از مدتی آرام آرام برمیگردد. چنین چیزی در سیر و سلوک وجود دارد.
رفته رفته انسان آگاهیش بیشتر میشود و وجود معنویش در راستای عقل و خردش شروع به کار کردن میکنند.
مرد گریه زن را تاب نمی آورد و سخنانش را میپذیرد.
در اینجا زن پیشنهادی میدهد و میگوید نزد پادشاه برود و بخشش او را طلب کند. مرد میگوید با دست خالی و بدون وسیله که نمیشود به نزد شاه رفت!
در حالیکه وقتی شاه میاید و شروع به بخشش میکند، خود بی وسیلگی ابزار دریافت بخشش اوست. زیرا وسیله (فکر) دعوی است و هستی ، در حالیکه بی آلتی و نیستی لازم است!
هرچه انسان بخواهد برای دریافت و تجربه و درک حقیقت تلاش کند، همان تلاش مانع میشود. این وسیله معمولا فکر است. فکر باید بخوابد و سکوت متحقق بشود ، تا وصل به حقیقت صورت بپذیرد.
مراقبه و سکوت، یعنی همان بی آلتی... هیچ...!
پس وصل به شاه حقیقت وقتی صورت میپذیرد که بی وسیلگی و نبود فکر وجود داشته باشد.
مرد بهانه می آورد که بی وسیلگی هم وسیله میخواهد. باید گواهی داشته باشم که من فقیر و بیچیزم. تو گواهی به من بده که آنجا عرضه کنم.
گواهی که در آن رنگ باشد مقبول نیست. فقط حرف زدن و ادعا نمیتواند فایده داشته باشد. باید صداقت جلو برود. یعنی همان سکوت...در سکوت است که صدق وجود دارد. یعنی من همانی هستم که هستم.
هر آنچه فکرم در آن دخیل باشد، آن توهم من است و دیگر صدق نیست.
صداقت آن است که از تلاش برای چیزی شدن دست برداری.
بود خویش: خود اشعاری ، هستی خود که چیزی جز فکر آن را نمیسازد.
من و فکر ، هستی و وجود ندارد ، مگر اینکه بین گذشته و آینده نوسان کند : من فلان چیز هستم ، بوده ام و در آینده میخواهم فلان چیز باشم. در حالیکه اگر ذهن در همین الان حضور داشته باشد، محو و مات و حیران میشود و حضور در هستی را تجربه میکند.
غایب شدن از اکنون یعنی فرو رفتن در "من" !
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
زندگی آبتنی در حوضچه ی اکنون است.
تصمیم میگیرند کوزه ای از آب باران را که برای بیابان نشینان تحفه ای است، به شهر و به نزد شاه ببرد. (کوزه----> نفس- تن : خدایا این هستی کوچک مرا بپذیر. من از آن میگذرم تا از تو برخوردار شوم، مرا از اعتباریات رها کن!) این کار را میکند و شاه و اطرافیانش کوزه را میپذیرند و شاه به او بخشش میکند. در راه بازگشت مرد دجله و آب گوارایش را میبیند!
گفتیم زن سمبل نفس است. سوالی که اینجا پیش میاید آن است که چطور زن مرد را به سوی پادشاه حقیقت رهنمون میشود؟! چرا نفس؟!
بعد از اینکه انسان ، آن هستی مجازی و پندار من را پذیرفت و اسیر این هستی مجازی شد، وقتی که پا در راه سیر و سلوک و خودشناسی میگذارد، مراقبه میکند و به آن استمرار میدهد، برایش وقت و انرژی میگذارد و ... ، ذهن به درجه ای از آگاهی و ادراک و تجربه میرسد که میتواند مخرب بودن و پنداری بودن این هستی مجازی را ببیند. به طوریکه در لحظاتی میتواند آن طرف این غبار "من" را ببیند و روشنی را درک کند. رفته رفته که فرد ممارست میکند و آگاهیش بیشتر و بیشتر میشود ، این غبارها بیشتر کنار زده میشوند و حتی تمام عناصری که تا به حال به عنوان مانع بوده اند، در راستای آن عقل کلی قرار میگیرند.
بیابان: خشک و بی آب و علف ----> نفس
شهر------> خرد ، عشق
بر سبو لرزان بود-----> نگران این منمون هستیم! نکنه یه وقت یکی یه چیزی بگه...!!!
احتما کن احتما ز اندیشهها فکر شیر و گور و دلها بیشهها
احتماها بر دواها سرورست زانک خاریدن فزونی گرست
احتما اصل دوا آمد یقین احتما کن قوت جانت ببین
قابل این گفتهها شو گوشوار تا که از زر سازمت من گوشوار
عشق شنگ بی قرار بی سکون چون در آرد کل تن را در جنون؟
هنگامی که عشق واقع میشود، انسان حالت یگانه پیدا میکند. انسانی که پیوسته اسیر "من" است.
از خصوصیات عشق حرکت داشتن ، نو بودن ، بیقراری و بی سکونی است. به خاطر پویایی و زنده بودنش!
در حالیکه من تماما ثبات است و کهنگی بر کهنگی! انسانهای اسیر من هم گرفتار این کهنگی هستند.
حرکت های عشق از سر عادت نیست.
زندگی با عشق یعنی حرکت در هستی نو !
داستانهای مثنوی به نثر
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
درد عاشق با دیگر دردها فرق دارد. عشق آینة اسرارِ خداست. عقل از شرح عشق ناتوان است. شرحِ عشق و عاشقی را فقط خدا میداند. حکیم به شاه گفت: خانه را خلوت کن! همه بروند بیرون، حتی خود شاه. من میخواهم از این دخترک چیزهایی بپرسم. همه رفتند، حکیم ماند و دخترک. حکیم آرام آرام از دخترک پرسید: شهر تو کجاست؟ دوستان و خویشان تو کی هستند؟ پزشک نبض دختر را گرفته بود و میپرسید و دختر جواب میداد. از شهرها و مردمان مختلف پرسید، از بزرگان شهرها پرسید، نبض آرام بود، تا به شهر سمرقند رسید، ناگهان نبض دختر تند شد و صورتش سرخ شد. حکیم از محلههای شهر سمر قند پرسید. نام کوچة غاتْفَر، نبض را شدیدتر کرد. حکیم فهمید که دخترک با این کوچه دلبستگی خاصی دارد. پرسید و پرسید تا به نام جوان زرگر در آن کوچه رسید، رنگ دختر زرد شد، حکیم گفت: بیماریت را شناختم، بزودی تو را درمان میکنم. این راز را با کسی نگویی. راز مانند دانه است اگر راز را در دل حفظ کنی مانند دانه از خاک میروید و سبزه و درخت میشود. حکیم پیش شاه آمد و شاه را از کار دختر آگاه کرد و گفت: چارة درد دختر آن است که جوان زرگر را از سمرقند به اینجا بیاوری و با زر و پول و او را فریب دهی تا دختر از دیدن او بهتر شود. شاه دو نفر دانای کار دان را به دنبال زرگر فرستاد. آن دو زرگر را یافتند او را ستودند و گفتند که شهرت و استادی تو در همه جا پخش شده، شاهنشاه ما تو را برای زرگری و خزانه داری انتخاب کرده است. این هدیهها و طلاها را برایت فرستاده و از تو دعوت کرده تا به دربار بیایی، در آنجا بیش از این خواهی دید. زرگر جوان، گول مال و زر را خورد و شهر و خانوادهاش را رها کرد و شادمان به راه افتاد. او نمیدانست که شاه میخواهد او را بکشد. سوار اسب تیزپای عربی شد و به سمت دربار به راه افتاد. آن هدیهها خون بهای او بود. در تمام راه خیال مال و زر در سر داشت. وقتی به دربار رسیدند حکیم او را به گرمی استقبال کرد و پیش شاه برد، شاه او را گرامی داشت و خزانههای طلا را به او سپرد و او را سرپرست خزانه کرد. حکیم گفت: ای شاه اکنون باید کنیزک را به این جوان بدهی تا بیماریش خوب شود. به دستور شاه کنیزک با جوان زرگر ازدواج کردند و شش ماه در خوبی و خوشی گذراندند تا حال دخترک خوبِ خوب شد. آنگاه حکیم دارویی ساخت و به زرگر داد. جوان روز بروز ضعیف میشد. پس از یکماه زشت و مریض و زرد شد و زیبایی و شادابی او از بین رفت و عشق او در دل دخترک سرد شد:
عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
زرگر جوان از دو چشم خون میگریست. روی زیبا دشمن جانش بود مانند طاووس که پرهای زیبایش دشمن اویند. زرگر نالید و گفت: من مانند آن آهویی هستم که صیاد برای نافة خوشبو خون او را میریزد. من مانند روباهی هستم که به خاطر پوست زیبایش او را میکشند. من آن فیل هستم که برای استخوان عاج زیبایش خونش را میریزند. ای شاه مرا کشتی. اما بدان که این جهان مانند کوه است و کارهای ما مانند صدا در کوه میپیچد و صدای اعمال ما دوباره به ما برمیگردد. زرگر آنگاه لب فروبست و جان داد. کنیزک از عشق او خلاص شد. عشق او عشق صورت بود. عشق بر چیزهای ناپایدار. پایدار نیست. عشق زنده, پایدار است. عشق به معشوق حقیقی که پایدار است. هر لحظه چشم و جان را تازه تازهتر میکند مثل غنچه.
عشق حقیقی را انتخاب کن, که همیشه باقی است. جان ترا تازه میکند. عشق کسی را انتخاب کن که همة پیامبران و بزرگان از عشقِ او به والایی و بزرگی یافتند. و مگو که ما را به درگاه حقیقت راه نیست در نزد کریمان و بخشندگان بزرگ کارها دشوار نیست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
فهرست مطالب:
زندگی نامه صادق هدایت...........................................................................2
سال شمار تفصیلی آثار صادق هدایت.........................................................6
بخش هایی از زندگی صادق هدایت..........................................................14
منابع و مآخذ...............................................................................................51
چکیده:
زندگی نامه صادق هدایت:
صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.
در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.
در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از بانک ملی ایران مجددا استعفا داد و در اداره موسیقی کشور به کار پرداخت و ضمنا همکاری با مجله موسیقی را آغاز کرد و در سال 1319 در دانشکده هنرهای زیبا با سمت مترجم به کار مشغول شد.
در سال 1322 همکاری با مجله سخن را آغاز کرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتی آسیای میانه در ازبکستان عازم تاشکند شد. ضمنا همکاری با مجله پیام نور را آغاز کرد و در همین سال مراسم بزرگداشت صادق هدایت در انجمن فرهنگی ایران و شوروی برگزار شد. در سال 1328 برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولی به دلیل مشکلات اداری نتوانست در کنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاریس شد و در 19 فروردین 1330 در همین شهر بوسیله گاز دست به خودکشی زد. او 48 سال داشت که خود را از رنج زندگی رهانید و مزار او در گورستان پرلاشز در پاریس قرار دارد. او تمام مدت عمر کوتاه خود را در خانه پدری زندگی کرد.