دانلود پاورپوینت اجتماعی پنجم شهراصفهان
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید:18
دانلود پاورپوینت اجتماعی پنجم شهراصفهان
دانلود فایل پاورپوینت اجتماعی پنجم شهراصفهان ..
دانلود پاورپوینت اجتماعی پنجم شهراصفهان
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید:18
دانلود پاورپوینت اجتماعی پنجم شهراصفهان
دانلود پاورپوینت درس پنجم هدیه های آسمان پایۀ پنجم دبستان گل صدبرگ
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 20
گل صدبرگ
خدای مهربان بر او سلام می فرستد. فرشتگان آسمان بر او سلام میفرستند. مسلمانان در سراسر زمین بر او سلام میفرستند. او دوست داشتنی ترین دوست خدا و بهترین بنده ی اوست. نام زیبایش، مشهورترین نام عالم است؛ محمّد درتمام نمازهایمان نام او را می بریم.
هرگاه نامش را میشنویم، قلبمان شاد می شود و بر او و خانواده ی پاکش درود میفرستیم. تک تک گفتارهایش شنیدنی، یک یک رفتارهایش دیدنی و لحظه لحظه ی زندگی اش لبریز از زیبایی است. گوشه هایی از زندگی زیبایش را به تماشا می نشینیم:
خدا رابسیار دوست داشت
تمام کارهایش را با نام خدا آغاز میکرد؛ وقتی کارش را به پایان میرساند، خدا را شکر میکرد؛ در برابر دستور خداوند همیشه تسلیم بود و میفرمود: «همیشه و همه جا فرمان خدا بر هر چیزی مقدّم است ؛» با اشتیاق تمام، چشم انتظار رسیدن وقت نماز بود و می فرمود: «نماز، نور چشم من است ؛» هرگاه وقت نماز میرسید، به بِلال میگفت: «ای بلال اذان بگو و ما را با اذان گفتن خوشحال کن ؛» به قرآن کریم علاقه ی زیادی داشت و با صدایی زیبا آن را میخواند؛ شب ها قبل از اینکه بخوابد، بعضی از سور ه ها را میخواند.
دانلود پاورپوینت درس مطالعات اجتماعی پنجم درس راهها
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 16
بخشی از متن
دانلود پاورپوینت ضرب کسر ها ریاضی پنجم
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 11
دانلود پاورپوینت ضرب کسر ها ریاضی پنجم
دانلود پاورپوینت درس چهارم هدیه های آسمان پایۀ پنجم دبستان
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 17
از نوزاد پرسید!
ناباورانه دور گهواره ی نوزاد حلقه زده بودند و با تعجّب و خشم به یکدیگر نگاه می کردند. هم همه ای میان جمعیت بلند شده بود:
- می گوید از نوزاد بپرسید!
- با نوزاد چندروزه چگونه حرف بزنیم؟
- چه حرف بی معنایی!
نوزاد نازنین، چشم های زیبایش را چرخاند و ناگهان لب های کوچکش را باز کرد:
«من بنده ی خدا هستم! »
همین که اوّلین جمله را از زبان نوزاد شنیدند، سکوت سنگینی بر جمعیت حاکم شد. نفس در سینه ها حبس شده بود!
-خیلی عجیب است! خودش حرف زد! چطور ممکن است؟
نوزاد با کمال آرامش به حرف هایش ادامه داد:
«خدای بزرگ به من کتاب آسمانی عطا میکند.
او مرا برای پیامبری برگزیده، و مرا مایه ی خیر و برکت قرار داده است. من هرجا باشم، سودمند خواهم بود .»
هم همه ها میان جمعیت بیشتر شد.