فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:66
فهرست مطالب:
پیشگفتار
عصر جدید
ریشههای رنسانس
بازرگانان و تجارت
جامعة دوران رنسانس
نیروهای متحول کننده
پذیرش موقعیتها و تغییرات
رنسانس متعالی
هنرمندان و آثارشان
پدر انسانگرایی
نامة پترارک به سیسرو
خواندن متون قدیمی
هدیة کنستانتین
حامیان و مدیسی
آکادمی افلاطونی
انسانگرایان فلورانس
نیاز آموزشهای انسانگرایانه
نیاز به اصلاحات در کلیسا
رنسانس شمال
نئوکلاسیسم
رومانتیسم
امپرسیونیسم
اتحادیة هانسایی
قدرت اتحادیة هانسایی
افول اتحادیة هانسایی
ونیز امتیاز انحصاریاش را از دست میدهد
صنعت و تولید
گناه بهره
ابداعات تجاری
ظهور بانکداری
بانکداران فلورانس
فوگرها
فوگرها و هابسبورگها
پایان کار فوگرها
پیدایش جهان امروزی
سلطنتهای ملی
پیشگفتار
عصر جدید
در آغاز قرن چهاردهم میلادی، عصر میانی یا قرون وسطی که از زمان سقوط روم حدود هزار سال طول کشیده بود، رو به پایان بود و رنسانس، یکی از بزرگترین جنبشهای فرهنگی تاریخ، به تدریج جایگزینش میشد. رنسانس در سالهای 1300 از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ن درت در دورهای چنین کوتاه ازنظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع میپیوندد، حال آن که این قرنها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیتهای بزرگ است. جهان امروز ی زاییدة همین فعالیتهاست، زیرا رنسانس پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدنهای کنونی غرب را بنا نهاد.
ریشههای رنسانس
به نظر کسانی که در دوران رنسانس زندگی میکردند، عصر آنها با قرون وسطی که به اشتباه دوران بیتوجهی خوانده میشد،ارتباطی نداشت، بلکه با دوران یونان و روم باستان مرتبط بود. آنها معتقد بودند که تنها در دنیای باستان چنین موفقیتها و کارهای بزرگی انجام شده است. در واقع رنسانس خودش را به صورت زندگی دوباره یا نوزایی فرهنگ یونان و روم باستان میدید. نام رنسانس که در زبان فرانسه به معنی «نوزایی» است از همین جا نشئت میگیرد.
اما در واقع، بسیاری از ریشههای رنسانس از قرون وسطی منشأ گرفته بود. در قرون وسطی ترجمة عربی آثار کلاسیک در اسپانیا- که در آن زمان تحت سلطه مسلمانان بود- دانشآموزان و دانشجویان را حتی در شمال اروپا به روم و یونان علاقهمند کرد. حتی بسیاری از اختراعات در اصل در قرون وسطی صورت گرفتند. قطبنمای مغناطیسی که کاشفان رنسانس را به سوی آسیا و آمریکا هدایت کرد، در قرن دوازدهم اختراع شده بود.
رنسانس پیشین در اواخر سده سیزدهم و اوائل سدة چهاردهم میلادی در ایتالیا، در شهرهای متمولی چون فلورانس سینا، نقاشیهای یادمانی مجدداً احیا شدند. حیوتو که نقاشی فلورانسی بود، در آثار فرسک خود نقوش و پیکرههایی را پیش کشید که بار دیگر جلوهای سه بعدی را عرضه میکرد که در فضای خاصی حضور داشت و در هر حالتشان حس نمایشی پنهانی را انتقال میداد. در سینا نیز دوچیو و شاگرد او سیمون مارتینی سبک خطی گوتیک متخر و مادیزدایی پیکره را با کاوشهای تازه دنیای مادی و محیط انسانی تلفیق کردند. اما به دلیل شیوع طاعون در ایتالیا در میانة سدة چهاردهم، تلاش دوچیو و جیوتو تا سدة پانزدهم امکان اجرا نیافت آن هم عمدتاً در فلورانس زیرا سینا هرگز به طور کامل از طاعون رهایی نیافت. گیبرتی و دوناتلوی پیکرتراش و رونلسکی معمار و نقاش جوان مازاچیو در واقع آغازگر رنسانس در ایتالیا بودند. این هنرمندان در جستجوی یک هنر معقول و انسانمدار بودند، که بر فلسفة معاصر اومانیسم متکی بود. آنها با رویکردی دوباره به هنر یونان و روم باستان، که آنها نیز بر انسان تأکید داشت، درصدد بودند تا منابعی برای سبک نوین خود که آگاهانه در پی آن بودند، بیابند. برونلسکی در حدود سال 1420 میلادی با ابداع پرسپکتیو یک نقطهای نظام معقولی برای بازنمایی فضاهای سه بعدی بر روی سطح دو بعدی یافت. پیکرتراشان و نقاشان ایتالیایی به مطالعة آناتومی و نیز تناسبات اندامها که مورد استفادة هنرمندان باستان بود پرداختند. پس از 1450 میلادی، لئون باتیستا آلبرتی در زمینة معماری تلاش داشت تا نه تنها تناسبات و تزئینات بناهای رومی بلکه اصول فضا، حجم و ساختار آن را نیز مجدداً احیا کند.
در زمینة نقاشی نیز در حدود سال 1480، لئوناردو داوینچی تلاش پیشینیانش را به سبکی جمع و جورتر و پویاتر بدل ساخت. سبکی که وی ملاحظات تازهای به ماهیت نور، یعنی چگونگی تأثیر نور و سایه در شکلدهی به فرمهای سه بعدی و نیز به تناسبات و چهرهشناسی را بدان افزود. لئوناردو به یک اندازه هنرمند و دانشمند بود. در حقیقت در این دوران هنر و علم عملاً با هم متداخل بودند. چرا که هر دو در خدمت تلاش بشر برای کشف و درک خودش و دنیای طبیعی بودند.
در کشورهای پایین به ویژه فلاندر، پیشرفتی موازی با این حرکت در سدة پانزدهم به وقوع پیوست. نقاشانی همچون استاد فلیمال و برادران هوبرت و یان وان آیک برای اولین بار قابلیتهای نقاشی با رنگ روغن را کشف کردند که به آنها امکان میداد تا رنگها، سطوح و بافتهای مواد عالم را به دقت درخشندگی و وفاداری بازسازی کند. گرچه از آثار هوبرت ونآیک اطلاعات اندکی در دست است، اما آثار یانون آیک وقت و وسواس زیادی در بازنمایی جزئیات بصری داشتند. سبک واقعگرا و نحوة به کارگیری رنگ در آثار او سنت پایداری را در هنر شمال اروپا پدید آورد. سبک نقاشان فلاندری هنوز به نوعی پیوندهایی با سبک بینالمللی گوتیک متأخر داشت، اگرچه رنگ در آثار آنها به واقعیت نزدیکتر شده و برخی نقاشان همچون ریگور وان در وایدن، تأثیرات حسی جدید و چشمگیری را خلق کرد.
بازرگانان و تجارت
رنسانس عهد شکوفایی تجارت بود و در این دوران اروپا به طور کلی ثروتمند بود. انواع تجارت سبب به جریان افتادن داراییها میشد و ثروتهایی از راه خرید و فروش، تولیدات و بانکداری حاصل میآمد. بعضی از تجارتهای دوران رنسانس جنبه بینالمللی داشتند و درآمد حاصل از آن به اندازهای بود که منجر به تکامل روشهای مدیریت مالی شد؛ روشهایی که هنوز هم از آنها استفاده میشود.
جامعة دوران رنسانس
جامعهای که از شکوفایی اقتصادی برخوردار گردیده بود به سه طبقه تقسیم میشد. طبقة بالایی یا حاکم، طبقه متوسط یا تجار و طبقه پایینی یا کارگر. اشراف طبقة بالا هنوز هم بیشترین قدرت سیاسی را داشتند و اغلب آنها صاحب املاک وسیعی بودند که قسمت عمدهای از م ردم اروپا در آنها کار و زندگی میکردند.
کارگران این املاک یا رعایای آزاد بودند یا سرف، یعنی کشاورزانی که به زمینی که در آن کار میکردند وابسته بودند. اگرچه در شروع دورة رنسانس در غرب اروپا نظام سرواژ
نیروهای متحول کننده
اما جامعة قرون وسطی که در سال 1300 در آستانة رنسانس قرار گرفته بود، جامعهای مشکلدار بود. چنان که چارلز جی نوئر مینویسد:
تمدن قرون وسطایی نقایص اساسی داشت … بحرانی که در قرن چهاردهم پدیدار شد با بحرانی که جامعة روم ]باستان[ را درهم شکست، مقایسه شده است … ]برخلاف روم[، تمدن اروپایی ادامه یافت … زیرا برای پذیرفتن اصلاحات زیربنایی انعطاف به خرج داد.
فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی، دیگر مؤثر نبود. این نظام زمانی به وجود آمد که اهرمهای اقتصاد اروپا، یعنی کشاورزی و قدرت سیاسی، در دستان اعیان و اشراف منطقهای قرار گرفت. هنگامی که اوضاع اجتماعی در اواخر قرون وسطی پیچیدهتر شد، فئودالیسم در مواجهه با مطالبات جامعة جدید ناتوان بود. به علاوه، در نظام فئودالی تجارت با شهرها و شهرستانهایی که در قرون پایانی دوران وسطی پدید آمده بودند، پیشبینی نشده بود. همچنین ساختار سست سیاسی آن نمیتوانست شیوههایی را برای تشکیل و ادارة کشورهایی که حکومت مرکزی قدرتمند داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکلگیری بودند، فراهم بیاورد.
کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعة قرون وسطایی ثبات میبخشید، در سالهای پایانی قرون وسطی گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیتشان برای خود قدرت سیاسی و موقعیتهای شخصی کسب میکردند. پاپ تحت سلطة پادشاه فرانسه بود و تا ربع پایانی قرن چهاردهم از این نفوذ و سلطه رهایی نیافت. به دلایل فوق و نیز سایر مشکلات، کلیسا به جای آن که نیروی سازندة اجتماعی باشد، به عاملی مخرب تبدیل شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
الف) مقدمه 2-1
ب) تاریخچه نفت در ایران 4-3
ج) در کشاکش ملی شدن صنعت نفت 19-5
د) منابع 20
مقدمه:
روز شنبه 27 اوت سال 1859، در نقطهای به نام تیتوسویل واقع در ایالت «پنسیلوانیا»، «ادوین دریک» انقلابی را آغاز کرد که بیش از یک قرن اقتصاد جهانی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
دنیای کنونی در همة جنبه های زندگی اعم از کشاورزی، بهداشت، آموزش و پرورش، حمل و نقل، اقتصاد، سیاست، ارتش و امکانات رفاهی و درون خانگی و غیره بر پایه تکنولوژی بنا شده و همه این ها مساوی است با یک کلمه؛ «نفت» و اگر در حال حاضر تکنولوژی را از زندگی حذف کنیم، بازگشت بشر به طور تمام عیار به قرون تاریک تاریخ خواهد بود؛ اعصار قحطی و طاعون و جهل و اوهام و خرافه.
اما نزدیک به یک قرن است که مردم کشور ما با مقولة نفت و مسائل مربوط به آن آشنا شده اند و نقش حیاتی این ماده در حیات اقتصادی کشورها، خصوصاً در چند دهة اخیر به جایی رسیده که باید آن را ماده اساسی زندگی نامید؛ اصولاً هیچ جنبهای از زندگی مادی انسان نیست که «نفت» در آن بطور زیربنایی رخنه نکرده باشد، و همین نقش حیاتی، سیاست کشورهای صاحب نفت را با خطر مواجه کرده و در عرصه بین الملل با مشکلات جدی مواجه کرده است. بدون تردید جنگ ایران و عراق با آغازگری کشور همسایه یا به عبارت بهتر «صدام» بدون تردید بی ارتباط به مسئلة «نفت» نبود. از طرفی دیگر کشور ما با در دست داشتن ذخایر غنی و سرشار نفت و گاز در سطح دنیا و بمراتب اولی تر در خاورمیانه نیاز و عزم راسخی را می طلب تا مردم ما دانش و آگاهی خود را در بارة تاریخ نفت، «این طلای سیاه» بیفزایند. از این رو در این مجال مختصر می کوشم تا شمه ای از تاریخ و اثرات این ماده ارزشمند را در جهت تکمیل آگاهیمان تقدیم دارم. بنابراین می بایست شرحی کوتاه از تاریخچة نفت و تبعات کشف و استخراج این مهم در بحث گنجانده شود تا مسئله برای ما واضح و خالی از ابهام باشد.
تاریخچه نفت در ایران
اصلی ترین مادة انرژی زا در حال حاضر «نفت» است: اگر در عالم خیال «نفت» را از چرخة حیات تکنولوژی حذف کنیم چه باقی می ماند مطمئناً؛ هواپیماها بازمیایستند؟ حرکت قطارها متوقف می شود. اتومبیل های سبک و سنگین دیگر قادر به حرکت نخواهد بود و کشتیها که همه روزه دهها تن بار و هزاران مسافر را حمل می کنند، تبدیل به قطعات چوبی و آهن قراضه می شوند و همة کارخانجات تولید ماشین آلات بسته می شوند، تکنولوژی رشته های متنوع داروسازی و پزشکی با خطر جدیدی موجه می شود و ژنراتورهای مولد برق و نیروی هسته ای و هیدرولیک شدیداً صدمه می بیند و همة اینها مساوی با درهم پیچیده شدن طومار تمدن فعلی بشر.
طبق آخرین تحقیقات زمین شناسی و معدن شناسی، حدود 677 میلیارد بشکه نفت در سطح جهان شناسائی شده و 5/54 درصد از تمام این ذخائر در حوزة کوچک خلیج فارس یعنی در چهار کشور؛ ایران، عراق، عربستان و کویت نیمی از ذخائر ثابت شدخ جهان قرار دارد. عربستان با داشتن 160 میلیارد بشکه و ایران با 100 میلیارد بشکه به ترتیب در مقام اول و دوم می باشند.
عملیات حفاری انگلیسی ها پس از تلاشهای انصافاً طاقت فرسا، بالاخره در سال 1908 در مسجد سلیمان به نفت رسید. اما بهره برداری تا سال 1913 به تأخیر افتاد: عمل لوله کشی از چاهها تا جزیرة ابادان و تأسیس پالایشگاه آبادان حدود پنج سال وقت گرفت. بهرحال در سال 1913 مقدار کمی نفت استخراج شد و از اوائل سال 1914 نفت ایران به مقدار تجارتی مورد بهرهبرداری واقع شد.
در 5 سال اول بهره برداری از نفت جنوب، انگلیسی ها برخلاف قرارداد «دارسی» و حقوق و عرف بازرگانی، وجهی به ایران نپرداختند و فقط از سال 1919 بود که شروع به پرداخت سهم ناچیز به ایران کردند.
انگلیسی ها از سال 1914 تا سال ملی شدن صنعت نفت یعنی سال 1950 طی 36 سال مجموع مقدار 000/992/275/2 بشکه نفت از خوزستان استخراج کردند و متقابلاً بابت حق الامتیاز جمعاً مبلغ 8/112 میلیون لیره به ایران می پرداختند که این مبلغ به نرخ آن زمان 2/451 میلیون دلار می شود. در دورة کنسرسیوم و مابعد تا آغاز انقلاب یعنی از 1955 تا پایان سال 1977
(1356 هـ . ش) در مجموع 7/23 میلیارد بشکه نفت از منابع ایران استخراج شده و در مقابل کلاً 1/97 میلیارد دلار به ایران پرداخت شد.
در کشاکش ملی شدن نفت
مصدق با علاقه زایدالوصفی که به ملی کردن صنعت نفت داشت باعث شد قانون ملی کردن در 30 آوریل 1951 از تصویب مجلس بگذرد. ایران در سال 1950 فقط حدود 16 میلیون دلار دقیقاً نصف بودجه ملی بابت حق امتیاز نفت دریافت می کرد این در حالی بود که شرکت نفت انگلیس و ایران پنج برابر این مبلغ را به جیب می زد. هفت خواهران نفتی فوراً برای طرفداری از اهداف و دعاوی شرکت نفت انگیس و ایران به حرکت درآمدند. تنها یک کشور به طور مخفیانه از مصدق طرفداری می نمودند و آن ایالت متحده آمریکا بود که بوسیلة سفیر خود «هنری گریدی» در تهران از او حمایت می کرد. در اجرای یک برنامة کوتاه مدت فروش نفت ایران فوراً بایکوت شد. متقابلاً تولید و فروش نفت کویت، عربستان و بحرین بالا رفت، برای اینکه ایران را به زانو درآورند، بالا بردن حق الامتیاز نفت اعراب را موقتاً قطع کردند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:12
فهرست مطالب:
دلیل پیدایش زمین لرزه:
• نظریه بازگشت کشسان
• زمینلرزههای زمینساختی :
• زمینلرزههای آتشفشانی:
خوانده میشوند.
• زمینلرزههای فروریختی:
• زمینلرزههای القایی:
• زمین لرزه های ناشی از رویدادهای کنترل شده :
مفاهیم زلزله:
موج های لرزه ای:
انواع موج درونی (Body Wave) :
امواج سطحی (Surface Waves) :
گسله
شدت زمین لرزه:
بزرگای زلزله:
چرا زلزله بوجود میآید؟
رابطه گسل با زلزله
نحوه آزاد شدن انرژی زلزله
لرزش اصلی
پس لرزه
دسته لرزه
ریز لرزه
منابع
چکیده:
دلیل پیدایش زمین لرزه:
طبق آخرین بررسیهای به عمل آمده، سطح کره زمین از 12 صفحه برزگ به نام Plate تشکیل شده است که این صفحات ساکن نبوده و جابجا می شوند و در طی جابجایی خود به همدیگر نیرو وارد کرده و این نیروها بتدریج در کناره ها یا داخل این صفحات انباشته شده و در نهایت به صورت زمین لرزه آزاد می گردد. دلیل حرکت این صفحات، جریان همرفتی ای است که در زیر این پوسته ها و در قسمت مایع کره زمین وجود دارد. همانطور که می دانید، داخل کره زمین بصورت مذاب است، و دمای این مایع مذاب در همه جای آن یکسان نیست و این گرادیان دما باعث جابجایی در این مایع می گردد. پوسته ها نیز که درواقع بر روی این ماده مذاب شناور هستند، دچار جابجایی می شوند.
از میان نظریات گوناگونی که در رابطه با منشاء زمین لرزه ها ارائه شده است، نظریه ای وجود دارد به نام نظریه "بازگشت کشسان" که ازجامعیت بیشتری برخوردار است.
بر اساس این نظریه عامل ایجاد تغییر شکل در سنگها ایجاد شکستگی در آنها و زمین لرزه در آنها , معمولا نیروهای افقی جهت داری است که در اثر حرکت و جابجایی ورقه های سنگ کره (پلیت ها) ایجاد می شود. در بسیاری موارد بر اثر انباشته شدن زیاده از حد انرژی در سنگ، حرکاتی در امتداد شکستگی ها و گسل های قبلی موجود در سنگ روی می دهد و در ضمن رها شدن انرژی ذخیره شده، زمین لرزه هایی بوجود می آید. به همین دلیل در زمان بررسی لرزه خیزی یک منطقه باید تاریخچه لرزه ها و گسل های فعال و لرزه زا را مورد بررسی قرار داد. البته باید توجه نمود که در یک زمین لرزه، تمام طول گسل جابجا نمی شود بلکه بخشهایی از آن مقاومت می نمایند. این بخشهای به ظاهر فاقد جابجایی ممکن است در زمانی دیگر گسیخته شده و زمین لرزه ای را به وجود آورند، علاوه بر این بر اثر آتشفشانها، ریزش سقف غارها و معادن، ایجاد بهمن، برخورد شهاب سنگها، فعالیتهای بشری و ... نیز زمین لرزه هایی ایجاد شود که درصد ناچیزی از زمین لرزه های معمولا کوچک را تشکیل می دهند. بسیاری از زمین لرزه ها با تعدادی حرکات ضعیف تر در پیش از زمین لرزه اصلی و پس از حرکت اصلی همراهند که به نامهای پیش لرزه و پس لرزه خوانده می شوند.
• نظریه بازگشت کشسان
بر طبق این نظریه نیروهای فعالی که سبب تغییر شکل پوسته زمین هستند, موجب تغییر شکل صفحه ها (خمشدگی، کشیدگی و فشردگی)، اصطکاک بین صفحه های برخورد کننده، گرادیان (تفاوت) بالای دما و ... می شوند به طرز قابل توجهی در افزایش تنش نقش دارند این نیروها در قسمتهای سطحی که سنگها رفتار خمیدگی کمتری از خود نشان می دهند، به تدریج باعث تغییر شکل کشسان سنگها می شوند. زمانی که میزان تغییر شکل کشسان از لایه ها، به حالت اولیه خود باز می گردند. ترک خوردن سنگ معمولا از نقطه ی کانون شروع و با سرعت حدود 3 کیلومتر بر ثانیه در امتداد صفحه منتشر می شود. به این ترتیب انرژی ای که به صورت "تنش کشسان" در سنگ ذخیره شده بود به طور ناگهانی آزاد شده و زمین لرزه را ایجاد می نماید.
در نتیجه تعریف کلی ای که می توان برای زلزله در نظر گرفت این است:
زلزله عبارتست از لرزش زمین در اثر آزاد سازی سریع انرژی که اغلب موارد در اثر لغزش در امتداد یک گسل در پوسته زمین اتفاق می-افتد. انرژی آزاد شده از محل آزاد شدن آن، که کانون نامیده می شود، بصورت امواج در همه جهت ها منتشر می شود. این موجها شباهت بسیار زیادی به امواج ایجاد شده در اثر فروافتادن یک سنگ در آب آرام یک حوضچه دارد. به همان ترتیب که ضربه سنگ باعث به جنبش درآوردن امواج آب می شود، یک زلزله امواج لرزه¬ای را ایجاد می¬کند که در زمین منتشر می شوند. با وجود اینکه انرژی آزاد شده با فاصله گرفتن از کانون زلزله به سرعت پراکنده شده و میرا می شود(انرژی خود را از دست می دهد.) ، ولی ابزارهای بسیار حساسی که در سراسر جهان بمنظور ثبت ارتعاشات پوسته زمین نصب شده اند، آن را حس کرده و ثبت می کنند.
زلزله ها بر اساس منشاء ایجاد آنها (چشمههای لرزهای) به چند دسته تقسیم بندی می شوند که در زیر به بررسی آنها می پردازیم.
زمینلرزهها ممکن است به طور طبیعی پدید ایند و یا بر اثر رویدادهای ساخت بشر به وقوع بپیوندند. براساس دلیل پیدایش، آنها را به دستههای مختلفی تقسیم مینمایند.
1- رویدادهای طبیعی
• زمینلرزههای زمین ساختی
• زمینلرزههای آتش فشانی
• زمینلرزههای فروریختی
• زمینلرزههای اقیانوسی
2- رویدادهای ساخت بشر
• - زمینلرزههای القایی
• - زمینلرزههای ناشی از رویدادهای کنترل شده
• زمینلرزههای زمینساختی :
یکی از انواع لرزه با منشاء طبیعی است که بر اثر رهاشدن ناگهانی انرژی ذخیره شده، در اثر برهم کنش چند صفحهی پوسته ایجاد میشود.
• زمینلرزههای آتشفشانی:
این نوع زمینلرزه بر اثر بازشدن ناگهانی کانالهایی در پوسته زمین، حرکات سریع ماگما، فروریختن سقف کانالهای زیرزمینی و مخازن تخلیه شده از ماگما و یا بر اثر ترکم بیش از اندازهی گاز و فشار ناشی از آن و... ایجاد میشود. کانون این زمین لرزهها ممکن است بسیار عمق داشته باشد، اما گاهی بر روی زمین روی میدهند که به نام زمین لرزههای انفجاری خوانده میشوند.
• زمینلرزههای فروریختی:
بر اثر فروریختن غارها و کانال های زیرزمینی، لرزههایی ایجاد میشود که به نام زمینلرزههای فروریختی موسومند. این تکان ها همواره بسیار کوچکند و تنها اهمیت محلی دارند.
• زمینلرزههای القایی:
بر اثر آبگیری یا تغییرات ناگهانی سطح آب دریاچههای پشت سدها، تزریق آب یا سیالهای دیگر به داخل زمین و یا استخراج آنها، مخصوصاً در جاهایی که گسلهای فعال وجود دارد زمینلرزههایی ایجاد میشود. در واقع دلیل اصلی این لرزهها را میتوان بارگذاری سریع برروی زمین و یا برداشتن ناگهانی بار زیادی از روی آن ذکر کرد. این لرزهها به نام القایی موسومند. لرزههای ناشی از معادن نیز در این دسته قرار میگیرند. به عنوان مثال میتوان به زمینلرزهای که د ر ارتباط با آبگیری و تغییرات فصلی سطح آب دریاچه سفیدرود روی داد اشاره نمود.
• زمین لرزه های ناشی از رویدادهای کنترل شده :
انفجارهای نظامی و صنعتی، همچنین آمدو شد و یا فعالیتهای ساختمانی نیز لرزههایی را ایجاد مینمایند که شدت، زمان وقوع و محل آنها قابل پیشبینی است . این نوع لرزهها به نام لرزههای ناشی از رویدادهای کنترل شده موسوم اند.
مفاهیم زلزله:
موج های لرزه ای:
بطور کلی پس از اینکه در داخل زمین زلزله ای به وجود آمد و انرژی زمین آزاد شد، این انرژی آزاد شده به صورت امواج ارتعاشی در کلیه جهات منتشر می شوند و انرژی زلزله را با خود منتقل می نمایند. امواج زمین لرزه با توجه به حرکتشان در داخل یا سطح زمین به دو دسته "امواج داخلی یا پیکری" و "امواج سطحی" تقسیم می شوند.
امواج سطحی بیشترین انرژی ناشی از لرزه های کم عمق را دارا بوده و عامل اصلی خرابی های ناشی از زمین لرزه بخصوص در مناطق مسکونی می باشند. این گروه از امواج پس از تداخل موجهای داخلی در امتداد حدفاصلها، شروع به ارتعاش کرده و عمق نفوذ محدودی دارند، از این رو همواره در نزدیکی سطح های ناپیوستگی متمرکز می شوند. بدین جهت در محیطهای همگن و محیط های نامحلول موجهای سطحی نخواهیم داشت. این امواج به نامهای موجهای محدود شده و یا موجهای هدایت شده نیز معروفند و خود به گروههای مختلفی چون "موج لاو" و "امواج ریلی" تفکیک می گردند.
امواج داخلی یا پیکری دسته دیگری از امواج لرزه ای هستند که در درون زمین حرکت کرده و در تمامی جهات منتشر می شوند و با سرعتی بیش از موجهای سطحی حرکت می نمایند. امواج داخلی نیز به دو گروه امواج طولی یا اولیه و امواج عرضی یا ثانویه قابل تقسیم هستند.
این امواج توسط ویژگیهایی چون سرعت، دامنه، طول موج، دوره تناوب و فرکانس از یکدیگر تمییز داده می شوند.
انواع موج درونی (Body Wave) :
1- امواج تراکمی P یا اولیه (Primary Waves) :
امواج تراکمی از همه محیطهایی که توان تحمل فشار را دارند از جمله گازها و مایعات عبور می کنند. ذراتی که تحت تاثیر موج P قرار می گیرند در جهت انتشار موج به جلو یا عقب نوسان می کنند. در صورتی که بخشی از یک فنر را جمع کرده و به طور ناگهانی رها کنیم، فشردگی تمام طول فنر را طی خواهد کرد تا به انتهای آن برسد. در این مثال فنر در راستای حرکت موج به ارتعاش درآمده است که بسیار شبیه به نحوه انتشار امواج P است. دلیل نامگذاری این امواج به نام امواج اولیه سرعت بالای این امواج می باشد، چرا که اولین موجی که از زلزله احساس می شود امواج P هستند. این امواج با وجود سرعت بالای انتقال، چون بسیار سریعتر از سایر امواج دیگر میرا می شوند باعث ایجاد خرابی زیادی در زلزله ها نمی شوند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:205
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده
مقدمه 1
جنگی خاموش و شگفت 7
آتش افروز جنگها 10
دوگانگی در اخلاق 11
دورویی یک سکه 13
سرزمین بدون مرز 17
افسانه امنیت اسرائیل 20
نیم نگاهی به روابط آمریکا و اسرائیل 22
امام خمینی ومسالهی فلسطین 24
خصلتهای قومی یهود 30
اوضاع یهودیان در اروپا
معظلی بنام یهود درغرب 33
ایفای نقش مزدوری 36
یهود در نگاه اروپائیان 40
اسپانیا 49
انگلستان 54
فرانسه 58
آلمان 61
روسیه 64
زندگی در گتو 70
تصویری از اوضاع گتو 72
زیستن در گتو اجبار یا اختیار؟ 76
گتو در دوران معاصر 80
عوامل نفرت از یهود
گشتن عیسی مسیح 83
بغض و کینه نسبت به دیگران 85
خون آشامی 89
انزوا و درون گرائی 91
خود برتر بینی و نژاد پرستی 92
فعالیتهای اقتصادی غیر تولیدی 94
تجارت برده 96
تجارت در عرصه فحشاء 98
ربا خواری 101
انحصار معاملات طلا و نقره 104
رشوه 104
جاسوسی 105
اشاعه بیماری و ایجاد مسمومیتهای جمعی 108
تحریف کتابهای آسمانی 110
یهود و مافیا 112
وضع یهودیان در جوامع اسلامی
یهود در عصر پیامبر اسلام 117
یهود در قرآن کریم 119
رفتار مسلمانان با یهودیان اهل ذمه 120
رفتار یهودیان صاحب منصب با مسلمانان 127
بررسی زمینههای تاریخی اشغال فلسطین
تمهید مقدمات و نخستین اقدامات 130
هرتزل و دولت یهود 133
کنفرانسهای صهیونیسم 135
نقش هربرت ساموئل 137
فلسطین در کام صهیونیسم 141
جنگ 1948 م ، نماد خیانت و خفت 150
تاثیر عناصر دینی در قضیهی اشغال فلسطین
صهیونیسم مسیحی 158
ظهور مجدد ودولت هزار ساله مسیح 161
صهیونیسم مسیحی در سدههای 16 تا 18 میلادی 164
صهیونیسم مسیحی در سدهی نوزدهم 166
صهیونیسم مسیحی آمریکایی و اسرائیل 172
آمریکا زیر سلطهی یهود
پیشینه تاریخی یهود در آمریکا 175
دامنه و عمق نفوذ 176
لابی صهیونیستی 185
سازمان آیپاک 191
خدمات و کمکهای ایالات متحده به اسرائیل 194
مقدمه
واژه « یهودی» مشترک لفظی میان دو معناست:
الف) پیرو «دین یهود».
ب) وابسته به «نژاد یهود».
توجه به این تقسیم از آن جهت ضروری است که باید حریم پیروان آیین موسوی را از آنچه دامن یک مشت نژاد پرستان تنگ نظر و مدعی یهودیت را آلوده است، مبرا سازیم.
سران صهیونیسم ، همواره از «یهودیت» به عنوان یک ابزار، برای تحقق اهداف نژاد پرستانه خویش بهره برده و حتی گاه اظهارالحاد و بی دینی نیز ابایی نداشتهاند.
ماکس نورداو از برجسته ترین چهره های نژاد پرست صهیونیسم، و دوست بسیار نزدیک هرتزل ، با سخنان قاطع و صریح خود ، تاکید کرده است:
یهودیت ، دین نیست ، بلکه تنها مسئله خون ونژاد است .
وی که آشکارا به کفر تظاهر میکرد، تورات را به عنوان یک فلسفه، کودکانه خواند و به عنوان یک نظام اخلاقی، چندش آورشمرد وکتاب دولت یهودی هرتزل را هم سنگ کتاب مقدس قرار داد. لویس براندیس رهبر صهیونیست های آمریکا، در سخنرانی خود به سال 1915 م اظهار داشت:
یهودیت ، مسئله تعلق خونی است.
خود هرتزل، بنیان گذار صهیونیسم سیاسی نیز به حاخام بزرگ پاریس ، آشکارا اعلام کرد:
من در طرح خود ، هرگز از هیچ کدام از تعالیم دینی فرمان نمی برم.
و در پاسخ به این پرسش که رابطه ات با تورات چگونه است؟ گفت: « من اندیشمندی آزادم».
همچنان که مصوبات نخستین کنفرانس صهونیستی (بال- 1897م) به ریاست تئودور هرتزل، نیز فاقد هرگونه اشاره به دیانت یهودی بود.
ولادیمیر ژابوتنسکی (1880-1940) چهره سرشناس دیگر صهیونیسم، می گفت:
من بنایی هستم که در ساخت معبد جدید برای پروردگارم که نامش ملت یهود است،شرکت کرده ام.»
اینگونه اظهارات آشکار ملحدانه را در بیانات دیگر رهبران سیاسی صهیونیسم، همچون پینسکر، کلاتزکین ، حاییم وایزمن ، ناحوم گلدمن ، بن گوریون و ... به فراوانی می توان یافت.
به همین دلیل است که آحادهاعام معلم روحی وایزمن گفته است:
بیشتر شخصیتهای بزرگ ما که به لحاظ تحصیلات علمی و جایگاه اجتماعی، شایسته زمامداری در دولت یهود اند، واقعاً از روح دیانت یهودی بی بهره اند.
لائیک بودن دولتمردان رژیم صهیونیستی، موجب شده است که وابستگی نژادی در نظر آنان ، بسی مهم تر از اعتقادات دینی رقم بخورد. از نگاه این نژاد پرستان، یک یهودی هر قدر که از اصل دیانت یهود فاصله بگیرد، هرگز از قالب یهودی بودن خود خارج نمیشود.
دیوید دیوک عضو اسبق کنگره آمریکا، درا ین مورد می نویسد:
شرط پذیرش مهاجر یهودی به اسرائیل، داشتن التزام دینی و باورهای یهودی نیست. مهاجر می تواند بی دین و یا مثلاً رسماً کمونیست باشد . این ها مهم نیست، تنها باید معلوم باشد که او از تیره یهودیان است.
دیوک در جای دیگری از کتاب خود می گوید:
دست کم 4/3 یهودیان و اسرائیلیان، اعتقادی به خدا ندارند (و بی دین اند) .
این مدعیان یهودیت،« آیین یهود » و « زبان عربی» را تنها به عنوان حلقه الوصلوعامل وحدت میان یهودیان سراسر جهان برگزیده اند.
در توضیح جمله اخیر باید گفت :
نظر به این بود که یهودیان در طول تاریخ ، به عنوان یک اقلیت وابسته به جامعه اکثریت ، در سراسر جهان پراکنده بوده اند، قهراً نمی توانسته اند از تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه میزبان، برکنار باشند.
گرچه آنان با اعتقاد به برتری نژادی و ممتاز بودن از دیگر اقوام و ملل و با اتصاف به ویژگی درون گرایی و ایجاد یک جامعه بسته ، می کوشیده اند از امتزاج و اختلاط با جامعه اکثریت بپرهیزند ، اما هرگز نمی توانسته اند از این تاثیرات ، به طور کلی بر کنار باشند. چنان که یهودیان سیاه پوست فلاشا و یهودیان هلند، فرانسه، هند، مراکش، ایران،ترکیه، روسیه و... از جهات بسیاری با یکدیگر متفاوتند. هر یک تاریخی جدا و زبان، آداب و رسوم و فرهنگی گوناگون دارند.
روشن است که مهاجرت یهودیانی این چنین، به سرزمینی چون فلسطین اشغالی و ایجاد یک تشکل انسانی مونتاژ شده، نمیتواند موجبات تشکیل یک ملت واحد را به معنای صحیح کلمه فراهم آورد.
این امر، از معضلات پیچیده و مشکلات اساسی رژیم صهیونیستیاست که با همة برنامه های آموزشی ویژه ای که در مدارس و هم از طریق رسانه ها برای عموم، به منظور همسان سازی فرهنگ افراد جامعه، انجام می گیرد، هنوز پس از گذشت قریب شش دهه، موفق به حل آن نشده است.
خاستگاه این مشکل آنجاست که اسرائیل، یهودیان مهاجر حدود یک صد کشور جهان را در خود جای داده است. از سفید پوستان شمال اروپا تا سیاه پوستان هند و آفریقا، همة اعضای این جامعه اند .
این تنوع فرهنگ، ملیت، رنگ و زبان که در صدها روستا و شهر و شهرک صهیونیست نشین، ظهور و بروز دارد، در هیچ نقطه ای از جهان، با محدوده ای این چنین و جمعیتی کمتر از چهار میلیون نفر، قابل مشاهده نیست. از این روست که اخبار رادیو اسرائیل، نه تنها به زبان عبری و عربی که به انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، یدیشی، آلمانی، روسی و ... نیز پخش میشود.
این یهودیان جامعه اسرائیلی، از حقوق و امتیازات واحد برخوردار نیستند؛بلکه به لحاظ مبدا مهاجرت و فرهنگی که حامل آن اند، طبقه بندی میشوند.
در این طبقه بندی، یهودیان آفریقایی و عربی در پایین ترین پلکان جای گرفتهاندواز بسیاری امتیازات و امکاناتی که یهودیان اشکناز (اروپایی و غربی) برخوردارند، محروم اند.
لورنس مایر می نویسد:
جامعه اسرائیل با یک خط مستقیم، به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم شده است. بخش نخست، اسرائیل غربی است که ثروتمند، متخصص و مسلط بر دستگاه های اجرایی رژیم است. بخش دوم، اسرائیل شرقی است که فقیر و محروم بوده و از تخصصی برخوردار نیست. اکثریت شهروندان اسرائیلی از این دسته اند.
باری، نا گفته پیداست که در جامعه متشتت و پراکندهای این چنین، دستیابی به یک نظام منسجم، مستلزم تکیه و تاکید بر برخی عناصر وحدت زاست.
به همین جهت، رهبران «لائیک» اسرائیل ، به منظور حل این بحران، بر دو عنصر «دین یهود» و «زبان عبری» به عنوان عامل وحدت یهودیان، تکیه و تاکید میکنند. به ویژه که اصولاً سخن گفتن از یک مجموعه واحد انسانی در جهان به نام «نژاد یهود» امری مهمل و بیمعناست.
انبوه تبلیغات صهیونیستی ادعا دارد که یهودیان امروز دارای نژادی ناب بوده و همة از نسل فرزندان یعقوب و عبرانیان باستاناند؛ ولی ادله متقن و شواهد روشن تاریخی، این ادعا را مردود می شمارد.
مثلاً ترکان سواحل دریای خزر در سده هشتم میلادی، به دنبال یهودی شدن فرمانروای خود، به دین یهود درآمدند، و بسیاری از اعراب یمن یهودی شدند و یهودیان فلاشا از سیاه پوستان بودند و نیز یهودیان هندی تفاوت چندانی با سیک ها ندارند و برخی از مردم چین نیز آیین یهود را گردن نهادند... . ازاین رو،اختلاط و امتزاج یهود با دیگر اقوام و ملل،امری مسلم و قطعی است که بوق های تبلیغات صهیونیسم و هزینه میلیون ها دلار، قادر به کتمان آن نیست.
هرتزل، خود، شیفته تئوری نژادی بود و یهودیان را دارای وحدت نژادی می دانست؛ اما دوست وی، اسرائیل زانگویل (Israel zangwill 1864-1926/م) داستان نویس انگلیسی و رهبر صهیونیست یهودی، مانند سیاه پوستان، بینی بزرگ و موهای مشکی فر داشت. به گفته خود هرتزل، یک نگاه به وی برای رد هر گونه نگرش نژادی به یهودیان کافی بود.
هم اینک بسیاری از سازمان های یهودی در سراسر جهان که نگاه دینی محض و مجرد از صبغه سیاسی به دین خود دارند، بر ضد صهیونیسم به فعالیت می پردازند. یکی از مهمترین این سازمان ها، انجمن آمریکایی یهودی در ایالات متحده است که«نژاد» و«دین» را دومقوله جدا از یکدیگر میشناسد و معتقد است که هیچ یهودی و یا گروهی نباید به نام یهودیان آمریکا سخن بگوید. اسرائیل نیز تنها میهن ساکنان آن است ، نه آنچنان که سران رژیم صهیونیستی ، اصرار و تاکید می ورزند ، وطن همة یهودیان جهان!
از سوی دیگر، ما شاهد بسیاری از چهره های فرهیخته یهودی هستیم که با روشن بینی و آزادگی و با وجدانی بیدار، رو در روی سیاست های بی رحمانه و خشونت بار رژیم صهیونیستی ایستادگی میکنند و غرامت و تاوان مخالفت های خود را نیز با هر بهایی می پردازند.
در این مورد، نام های یهودیان برجسته ای چون دکتر اسرائیل شاهاک، حاخام المربرگر، خانم فیلیسیا لانگر (قاضی اسرائیلی و نماینده سابق پارلمان اسرائیل)، خانم شلیمت آلونی، اوری افنیو، آلفرد لیلنتال، ناعوم چامسکی و .... که در سخنان و آثار خود، صهیونیسم را به محاکمه کشانده و رفتار های تجاوز کارانه رژیم صهیونیستی را محکوم می سازند.
اسرائیل شاهاک، استاد شیمی آلی دانشگاه عبری قدس بود که به علت مواضع ضد صهیونیستی، از آن دانشگاه اخراج شد . وی در مقاله ای که با عنوان «من اسرائیل را محکوم می کنم» گفته است:
من معتقدم که اشغال فلسطین به دست اسرائیل، تنها یک رفتار ضد لیبرالیستی نیست، بلکه یک حرکت قساوت بار و وحشی و نابود کننده در عصر حاضر است.
نخستین اقدام دولت صهیونیستی، حمله بی رحمانه ای بود که طی آن فلسطینیان را از سرزمین پدرانشان بیرون راندند. آنان به ملتی که در این سرزمین به دنیا آمده و همواره در آن زیسته است، اجازه ندادند که بدان بازگردد و در خاک آن زندگی کند؛ اما به یک هلندی یهودی اجازه می دهند به قدس وارد شود ودر یک دستگاه آپارتمان اشرافی اهدایی زندگی نماید.
در چنین شرایطی واقعاً طبیعی است که این عرب مظلوم، به هر شکل ممکن ، پا در رکاب مبارزه زند تا حقوق تضییع شده خود را باز پس گیرد. به ویژه که اسرائیل، مقررات کنوانسیون ژنو را درباره اسرای جنگی و ساکنان سرزمین اشغالی به راحتی نادیده می گیرد و زیر پا می گذارد ... .
اما حاخام المربرگر، نویسنده برجسته یهودی، با شهامت و اندیشه ای آزاد، دانش و عمر خود را در مبارزه با صهیونیسم صرف کرد.
او در سال 1955/م از خاورمیانه دیدار کرد و طی نامه ای از قدس، در زمینه فقر و بی نوایی ناشی از اقدامات صهیونیسم، مطالبی نگاشت و در آن متذکر شد:
من از این که یهودی هستم ، عمیقاً احساس خواری و شرمندگی می کنم. اسرائیل به خود یهودیان هم ستم روا می دارد.
روزنامه اسرائیلی عل همشار در شماره مورخ 9/3/1976/م، اظهارات و نظریات موشه هیرش، حاخام یهودی را منتشر کرد. وی معتقد به یک دولت دموکراتیک در فلسطین است که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، به صورت عادلانه و بدون تبعیض نژادی، در آن سهیم باشند .
نام برده و هم فکرانش ، خود را «پناهندگان یهودی به فلسطین» می نامند و دولت صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسند و حتی بسیاری از ایشان، پارچه نوشته هایی را بر سر در منازل خویش نصب کرده اند که به زبان های عربی، عبری و انگلیسی، بر آن نوشته شده است: « یهودی، و نه صهیونیست» .
با توجه به آن چه بیان شد، باید گفت: با آن که صهیونیست ها می کوشند تا بر این اصل کاذب تاکید کنند که «هر یهودی صهیونیست است، اما لازم نیست که هر صهیونیستی یهودی باشد». وجود سازمان های یهودی ضدصهیونیستی و شخصیت های برجسته یهودی مخالف صهیونیسم، بخش نخست این اصل را نقض کرده و نشان میدهد که میان دو مفهوم کلی «یهودی» و «صهیونیست»، اصطلاحاً رابطه «عموم و خصوص من وجه» برقرار است؛ یعنی تنها می توان گفت: بعضی یهودیان صهیونست، و برخی صهیونیست ها، یهودی اند. بنابراین، هیچ گونه تلازمی میان یهودیت و صهیونیسم وجود ندارد.
امام خمینی قد س سره شریف بنیانگذار جمهوری اسلامی، با دقت و درایت، بارها میان دو مقوله «یهود» و «صهیونیسم» تفکیک قائل شده و حساب آنها را از یکدیگر جدا کرد.
ایشان در 24 اردیبهشت 1358 ش، در دیدار اعضای جامعه کلیمیان ایران با ایشان در قم، فرمود:
ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیزم و صهیونیست ها جدا می دانیم. آنها جز اهل مذهب اصلا نیستند ... .
ایشان در همین سخنرانی بار دیگر تاکید می کند:
ما می دانیم که حساب جامعه یهود غیر حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفتمان برای این است که آنها با همة ادیان مخالف هستند. آنها یهودی نیستند. آنها یک مردم سیاسی هستند که به اسم یهودی یک کارهایی را می کنند و یهودی ها هم از آنها متنفر هستند... .
امام خمینی یک بار دیگر در هفدهم آبان ماه همان سال، در مصاحبه با خبرنگاران آلمانی در قم، آشکارا اعلام کرد:
یهودی ها حساب شان از صهیونیست ها جداست ... .
نکته دیگری که پیش از به پایان بردن این مقال، شایان یادآوری است، این که اقلیت یهود در دو حوزه اروپایی و اسلامی، دو سرنوشت متمایز و مختلف داشته است ؛در آن جا همة تحقیر، آزار، فشار و شکنجه بود و در این جا (به عنوان اهل کتاب و ذمی) سراسر مهر، نوازش، عزت و آزادی.
آنچه در این یادداشت، از ویژگی های منفی و رذایل اخلاقی قوم یهود، یاد شده است، ناظر بر یهودیانی است که نه به عنوان پیروان دین و آیین موسوی، بلکه در اصطلاح به منزله نژادی به همین نام، آن هم در کشورهای اروپایی، منشا انجام رفتارهای نا هنجار و نفرت بار بوده اند.
اگر در سده های میانی، یهودیان اروپا برای حفظ جان و مال خویش، و احساس امنیت در برابر اذیت و آزار جامعه اکثریت، ناچار بودند که در محله های تنگ و تاریک و آلوده گتو در نهایت تلخی و سختی، روزگار بگذرانند، در سراسر کشورهای اسلامی، هرگز به درون دخمه ای گتو نخزیدند؛ چرا که در غایت آرامش و امنیت، با مسلمانان هم زیستی مسالمت آمیز داشتند و آزادانه در معبدهای فراوانی که در شهرها بنا کرده بودند، به انجام مناسک دینی خویش می پرداختند. سلیمان بن جبرول و موسی بن میمون، دو فیلسوف یهودی بودند که در همین محیط نشو و نما یافتند و آثاری از خویش بر جای گذاردند.
تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی، بخش قابل توجهی از بازار شهر های بزرگ اسلامی مانند بغداد، قاهره، دمشق و ... در حیطه اقتدار و قبضه فعالیت این طایفه بود و سرمایه های کلان جامعه، احیاناً در دستان ایشان می گشت.
فضای کار و فعالیت چنان برای اقلیت یهود در این کشورها فراهم بود که در سده های گذشته، و نیز در دوران معاصر، بسیاری از آنان به مقامات حساس دولتی ارتقا یافتند و گاه به مقام وزارت نیز رسیدند.
جنگی خاموش و شگفت
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تخریب دیوار برلین در دسامبر 1989/م و بروز تحولاتی در روابط بین الملل، ایالات متحده آمریکا را بر آن داشت تا با اغتنام فرصت و اجرای سیاست تک قطبی، جهان را به سوی اهداف و منافع امپریالیستی خویش سوق دهد.
طرح شعارها و اجرای برنامه هایی چون «نظم نوین جهانی» ، « جهانی شدن»، «نقشه راه» و ... محصول همین سیاست است.
دراین چارچوب ، مسائل جهانی بر اساس منافع ملی قدرت های بزرگ طبقه بندی گردیده و شیوه های سیطره قدرت های جهانی بر ملل جهان سوم، دست خوش استحاله کلی خواهد شد.
هم اینک ایالات متحده آمریکا، به دنبال ترسیم نقشه جدیدی برای خاورمیانه است که با نقشه ترسیم شده پس از جنگ جهانی دوم متفاوت است.
به یقین این نقشه جدید، تنها محدود به محو کامل فلسطین از خاور میانه و لغو هویت عربی- اسلامی بیت المقدس نمیشود ؛ بلکه در نقشه کشورهای لبنان، سوریه، اردن، عراق و پاره ای سرزمین های دیگر نیز تغییراتی به عمل خواهد آمد.
از سوی دیگر چنان که می دانیم ، اسرائیل تنها عضو سازمان ملل است که مرز های آن از سوی این رژیم نا معلوم و تعیین نشده باقی مانده است. این مرزها به این دلیل نا مشخص و مبهم رها شده است که راه دست رسی به «اسرائیل بزرگ» همواره برای این رژیم گشوده باشد.
آیا رابطه ای میان «اسرائیل بزرگ» و «نقشه جدید خاورمیانه» نمی توان یافت؟
آیا حضور نظامی آمریکا در عراق به بهانه اولیه دست یابی به سلاح های کشتار جمعی و سپس با شعار مضحک «برقراری دموکراسی!» ، با توسل به سیاست «تجاوز و تخریب» و «نسل کشی» و ارتکاب هولناک ترین شکنجه ها نسبت به مردم مظلوم و بی پناه این کشور، بخشی از تمهیدات «تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه» به شمار نمی آید؟
آیا نمی توان گفت که پس از شکست فضیحت بار سیاست توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان، هم اینک در سال های آغازین سده بیست و یکم، این سیاست در چارچوب یک راهبرد تازه و پیچیده و نامرئی دنبال میشود؟
آیا نمی توان گفت که نفوذ صهیونیسم در تار و پود و عمق ساختار نظام های سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی غرب، موجب شده است که هم اینک رژیم صهیونیستی به منظور دستیابی به اهداف توسعه طلبانه خود، دست تطاول و تجاوز خود را از آستین آمریکا و انگلیس در عراق بیرون آورد؟
نیکولاس کریستوف، تحلیل گر سیاسی ایالات متحده، طی مقاله ای در روزنامه آمریکایی هرالد تریبیون می گوید: جناح دینی راست گرای انجیلی، نقش موثری در تصمیمات سیاسی جرج بوش دارد ؛ به گونه ای که حمله نظامی به عراق، تا حدود زیادی عمق این تاثیر را آشکار می سازد. که، جنگ عراق دارای ابعاد روشن دینی است.
دو روز پیش از انتشار مقاله کریستوف، موران، سناتور آمریکایی در تاریخ 3/3/2003/م گفت: جنگی که بر عراق سایه افکنده است، محصول عملکرد یهودیان آمریکاست و چنان چه فشار یهودیان نمی بود، به یقین ما به گونه ای دیگر عمل می کردیم.
پس از این اظهار نظر، صهیونیست های آمریکا، حملات فشرده خود را متوجه موران کرده و چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور به استعفای از مقام خویش شد و بارها دست به عذرخواهی و پوزش زد.
خانم دکتر شری ویلیامز، استاد دانشگاه هاروارد و همسر ریچارد نیوستاد، نویسنده نامدار آمریکایی نیز می گوید:جنگ بر ضد عراق را بنیاد گرایان مسیحی و یهودی آمریکا برنامه ریزی کردهاند.
فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:90
لباس همان سطح هر چیزی است و در لایه های اولیه، هر فاعل شناسان با آن درگیر میشود در مفهوم عربی معنای ستر کردن، پوشاندن، مخفی کردن، و حتی بدل کردن را یادآوری می شود و پوشاننده شده را آن طور به نمایش می گذارد که اقتضای ظاهری اش باشد.
این امر که بشر، براینشان دادن خود را از قدیم الایام مانند حیوانات (که در زمان های خاص مثل جفت گیری یا نزاع تغییر ظاهر می دهند) مبدل شده، با هنر نقش اندازی اولین قدم د ر راه مفاهیم جدید پوشش را برداشته است، ما را به این گفته ویل دورانت که «هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوستی و خال کوبی برخاسته» راهنما میشود. بشر نخستین، در مراسم خاص، بدن خود را با رنگ ها یا نقوشی زینت می داده تا در «جلب نظر» یا «جعل نظر» خود را نوع خاصی نشان دهد. به مرور استفاده از رنگ به دلیل عدم ثبات از میان رفت و خال کوبی (Taboo) با هزار نیش سوزن جایگزین آن شد، سیر آرایش بدن پس از استفاده از پوست حیوانات کم کم به دوران جدیدتری رسید و بشر با دستیابی به تکنولوژی نساجی الیاف را به صورت پارچه تولید کرد و مفاهیم پوشش را تحت تاثیر قرار داد. در این سیر تکامل آن نقوش و رنگهایی که با خالکوبی و رنگ کردن بدن یا با استفاده از پوست حیوانات و قطعات بدن آنها یا شاخ و برگ گیاهان، انسان را به نحوی دیگر نشان می داد یا می پوشاند به منسوجات منتقل می شد و پیشرفت فن آوری، ظواهر و نقوش جادویی، دینی، خانوادگی، طبقه بندی حرف، سطوح اجتماعی و غیره … را به سوی تولید شکل یافته تر منسوج و البسه سوق داد و رسوم و آداب اجتماعی و نیز تکنولوژی نساجی و پوشاک را به سمت اشاعه و حفاظت از معانی و ظواهر کشاند.
هزاره دهم ق.م دوره ای است که اصطلاحاً دوران نوسنگی نامگذاری شده است و معمولاً با نامهایی چون عصر استقرار، عصر دهکده نشینی، عصر کشاورزی و عصر دامداری نیز شهرت داشته و به عنوان یکی از ادوار مهم تاریخ تکامل بشر از بعد فنی و معنوی محسوب می شود. باید گفت، پیش از تاریخ اطلاع دقیقی از جوامع انسانی در دست نیست و آنچه گفته شد بیشتر بر اساس حدس و گمان بوده است. به نظر می رسد، پیش از این تاریخ انسان ها همانند گله های حیوانی در رفت و آمد بوده اند و از آنان آثار مادی ملموسی جز اشیای سنگی به دست نیامده است. و اما در مورد پوشاک، بافت و تاریخ آن، که محور اصلی موضوع است و شاید بتوان آنرا به دوران پیش از نوسنگی نسبت داد، دوره ای که با نامهای میان سنگی، پارینه سنگی و یا دوره پیش از تاریخ نامگذاری شده و از دو تا هفت میلیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش (آغاز دوره نوسنگی) ادامه داشته است. برای شناخت دقیق تر از تاریخ بافت و پوشاک آنرا در سه مقوله:
۱- پارچه و طرح ۲- فرم و شکل ۳- دوخت لباس
مورد بررسی قرار می دهیم.
احتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی که به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می کردند تهیه شده است. آنها بعد از آن که حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شکار می کردند کم کم به این نتیجه رسیدند که می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده کرد و قطعاً فیزیک این حیوانات و تناسب آن با یک نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر کرد که مثلاً بعد از شکار یک حیوان بزرگ، با کندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. هنوز هم این عادت در بعضی از انسان ها (پاره ای قبایل در آفریقا و آمریکای لاتین) وجود دارد که علاقه مندند خود را به شکل حیوانات درآورده و نقشی را ایفا نمایند. حتی در نقش برجسته های باستانی نیز گاهی موجوداتی با پیکر انسان و سر حیوانی و یا بالعکس حیواناتی که سر انسان دارند، دیده می شود.
پس این احتمال وجود دارد که تفکرات این گونه، ریشه در دوران بسیار قدیم داشته باشند، یعنی زمانی که بشر از پوست حیوانات برای تهیه تن پوش استفاده می کرده است.
همانگونه که پیداست فرم پوست به صورتی است که گویا یک خط از زیر گردن تا انتهای بدن که به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد که می توان پس از جدا کردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان کمک کرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده کند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسکیموهای قطب شمال دیده می شود که از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می کنند.
آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاک به دوران خیلی گذشته می رسد که مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی میتوان حدس زد که انسان کماکان از همان تجربه های گذشته استفاده می کرده است. ولی در نمونه هایی که از نقاط باستانی «علی کش» ، «گنج دره» و «تپه سیلک»، از سال های هفت، هشت و نه هزار قبل از میلاد به دست آمده آثاری از بافت دیده می شود که با توجه به قدرت آن می توان گفت این فن قبل از هنر سفال گری شکل گرفته است. برای نمونه در کف اتاق های این مناطق خطوط متقاطع و ضربدری به صورت بافت های بسیار ساده (یکی از رو یکی از زیر) به چشم می خورد که آثاری از الیاف بافته شده هستند و میتوان از اینها به عنوان نخستین نمونه های بافت نام برد.
باستان شناسان بر این گمان اند که همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (که هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از ترکه های بید نیز معمول بوده است و به نظر می رسد که آنها برای غیر قابل نفوذ کردن و یا جلوگیری از خلل و فرج این سبدهای حصیری که عمدتاً بافت شطرنجی داشته اند ، بیرون و داخل آن را گل می زدند تا بتوانند مواد غذایی خود را در آن نگهداری کنند. باستان شناسان همچنین معتقدند که اولین اشکال نیز با همان دستی که با گل روی این سبدها کشیده شده، به وجود آمده است. به این صورت سطح بیرونی و داخل سبدهای بیدی بعد از گل مالیدن شکل سفال پیدا می کرده و خطوط متوازی به هم را نشان می داده است. علاوه بر این نقش های شطرنجی را نیز می توان دید که نمونه هایی از آن در نقش هایی که در ظرف کشف شده در «سیلک» به دست آمده و همان بافت را دارند، (به شکل خطوط افقی و عمودی) قابل مشاهده می باشد. پس اولین نمونه های قطعات منسوج (بافت) به حدود هشت هزار سال ق.م. می رسد. بنابراین انسان تا آن زمان فقط این فن را تا حدی میدانسته است که بتواند از نی و بید برای بافت استفاده کند. اما تجربه استفاده از سایر الیاف مربوط به زمانی است که انسان ها گوسفند و بز را اهلی کردند و با پشم آشنا شدند. در هزاره هفتم ق.م. انسان متوجه شد بعضی گوسفندها نمونه های گوشتی خوبی هستند و بعضی پشم مناسبی دارند و فهمید که می توان با پشم این حیوانات کارهای دیگر کرد و بالاخره در هزاره ششم قبل از میلاد انسان استفاده از پشم را به صورت بافت و البته به صورتی خیلی ساده و ابتدایی آغاز نمود. ولی هنوز به دلیل نداشتن ابزار قادر به چیدن نبود. در نخستین لوحه های به دست آمده که متعلق به چهار هزار سال قبل از میلاد است نیز به واژه «پشم کنی» به جای «پشم چینی» اشاره شده است و به نظر میرسد که در آن زمان بشر به کمک دست یا تیغ سنگی موی گوسفندان را می کنده است.
آشنایی با فلز در هزاره پنجم قبل از میلاد، انسان را قادر به ساختن اشیای فلزی کرد و احتمال می رود که ابزاری مانند قیچی نیز در این زمان ساخته شده باشد، لیکن تا هزاره چهارم ق.م. در گل نوشته های به دست آمده، اشاره ای به واژه «پشم چینی» نشده بود و این، احتمال ساخت قیچی را در هزاره قبل کم می کرد، اما قطعاً در این دوران دوک را میشناختند. دوک اولین و اساسی ترین وسیله برای بافت بود و کار ریسیدن پشم را با آن انجام می دادند. دوک های سفالی و چوبی اولین دوک های به دست آمده مربوط به هزاره پنجم و ششم ق.م. است (آثار به دست آمده در تپه سیلک، تپه قیچی ، شهر سوخته و نیز کشورهای همجوار).
در ۳۵۰۰ قبل از میلاد تحول تازه ای به وجود آمد و آن تشکیل نخستین جوامع شهر نشین بود. در این دوره کارها شکل تخصصی به خود گرفتند و همانطور که در گل نوشته های به دست آمده چه از «شوش» و چه در «ارک» (واقع در جنوب بین النهرین) نیز اشاره شده، بر فراوانی و تولید محصولات پارچه ای توجه بسیاری می شده است.
یعنی جامعه قادر بوده کارگاه هایی به وجود آورد که در آن از گروه هایی از دختران و زنان برای پارچه بافی استفاده کند. در مورد چگونگی بافت قطعاً آنها تکنیک های خیلی ساده ای برای داشته اند که هنوز هم آن تکنیک ها در مناطق عشایری و بعضی شهر ها مانند یزد و کرمان رواج دارد.
در مهرهای «شوش» و «چغامیش» و به طور همزمان در «جنوب بین النهرین» که از مراکز اصلی بافت بوده است، نقش دارهای زمینی بافت را با خانمی که در حال ریسیدن نخ است و نیز نقش دو زن که در طرفین یک دار زمینی نشسته اند و به نظر می رسد در حال بافتن پارچه یا یک منسوج دیگر مثل گلیم باشند را می توان مشاهده نمود. ولی قطعاً در هزاره چهارم ق.م. بافندگی در ایران به صورت کارگاهی، به کار گروهی و یک صنعت زنانه تبدیل شده بود و معابد در بین النهرین و شوش که منابع اقتصادی در اختیارشان بوده است در اعتلای بافندگی تلاش ویژه ای می کردند. در «خوزستان» (هسته تمدن ایلام) و یا در بین النهرین امور بافندگی یک تخصص حرفه ای برای کسب درآمد و فروش شده بود و معابد، کارگاه های مختلفی داشتند که از زن ها و دخترها به صورت گروه های متخصص در بافت استفاده می کردند.
در مورد چگونگی تکنیک های به کار رفته در بافندگی، با توجه به این که پارچه های به دست آمده از آن دوران کم است،اطلاعات زیادی در دست نیست. در شوش پیکره بانویی با سر گاو و نیم تنه زن به دست آمده که روی تن این پیکره که از جنس نقره است، پارچه ای با طرح های هندسی رسم شده که بر اساس آن می توان گفت هنرمندان پارچه باف در ۳۰۰۰ ق.م. با نقش های هندسی در بافت آشنا شده بودند. نقوش هندسی با کار بافت تناسب بسیاری دارد. بافت از یکسری حرکات عمودی و افقی تشکیل شده که تار و پود نام دارد و در واقع یک شبکه شطرنجی یا یک تصویر هندسی را تشکیل می دهد که از بهترین و ساده ترین نقوش است که آن را در بدن این پیکره ها می توان دید. همچنین با بررسی های انجام شده و آثار به دست آمده می توان نتیجه گرفت که بافندگان آن زمان قادر بودند الیاف را رنگ کنند و با آن پارچه های طرح دار درست کنند. در متونی که از سه هزار سال قبل از میلاد از مناطق «عراق» و «شوش» و «جنوب ایران» به دست آمده به کرات نشان می دهند که مردم این نقاط پارچه هایی را که تولید می نمودند برای فروش به نقاط مختلف به ویژه تمدن های «شرق ایران» و «هند» صادر و در ازای آنها ادویه جات، عطریات، سنگ های قیمتی و پرنده های نایاب وارد می کردند.