فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:4
چکیده:
الف) نقطه :
نقطه را کوچکترین واحد تصویر می توان نامید. البته در گرافیک دستی همیشه کوچک نیست !
در گرافیک دستی از نقطه برای بیان تجمع و تفرق و یا ساخت بعضی جلوه ها و یا توازن صفحه می توانیم استفاده کنیم .چند مثال در این رابطه به شمادر درک این مطلب بیشتر کمک می کند.
ریتم : تجمع تعدادی نقاط یا عناصر یا احجام در کادر به نحوی که تصویر دارای زیبایی و تعادل باشد.
و شامل دو قسمت است :
1-ریتم منظم : در کادر یک نظم ایجاد می کند.
2-ریتم نامنظم : بدون نظم خاصی دارای تعادل است .
من در اینجا از سعی کرده ام تجمع و تفرق نقاط را به دو صورت منظم و نامنظم نشان دهم .آیا حس جمع شدن نقاط و متفرق شدن نقاط به شما منتقل شده است ؟
ب) خط :
دو نوع خط اساسا" وجود دارد که ما برای ایجاد شکل و حجم وتجسم حرکت از آنها استفاده میکنیم .
الف - خطوط اکسپرسیو : خطوطی هستند که احساس دروی یک فرد یا هنرمند را نشان می دهدو نمایانگر حالات درونی افراد می باشد .حالاتی مانند حرکت و جنبش – سکون – برجستگی و فرو رفتگی و جهت و سایر موارد را می توانیم توسط این خطوط نشان دهیم.
ب- خطوط کنستراکتیو: از یک خطوط منظم که در نهایت به یک بافت منتهی می شود.
فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:19
چکیده:
اولین کارت گرافیک در سال 1981 توسط شرکتIBM عرضه گردید. کارت فوق بصورت تک رنگ و با نامMonochrome Display Adapters)MDAs) ارائه گردید. صفحات نمایشگری که از کارت فوق استفاده می کردند ، متنی بودند. رنگ نوشته سفید یا سبز و زمینه سیاه بود. در ادامه کارت های چهار رنگHercules Graphic Catd)HGC) ارائه گردیدند. سپس کارت های هشت رنگColor Graphic Adapter)CGA) و کارت های شانزده رنگEnhanced Graphic Adapter)EGA) ارائه گردیدند. تولیدکنندگانی دیگر، نظیر کمودور کامپیوترهائی را معرفی کردند که دارای کارت های گرافیک از قبل تعبیه شده و ساخته شده در سیستم بودند. کارت های فوق قادر به نمایش تعداد زیادی رنگ بودند.
زمانیکه شرکتIBM در سال 1987 کارتVideo Graphic Array)VGA) را معرفی کرد، استاندارد جدیدی در این راستا مطرح گردید. نمایشگرهایVGA قادر به ارائه 256 رنگ و وضوح تصویر 400 * 720 بودند. یک سال بعد استانداردSuper Video Graphic Array)SVGA) مطرح گردید. استاندارد فوق قادر به ارائه 16/8 میلیون رنگ با وضوح تصویر 1024 * 1280 است .
کارت های گرافیک از استانداردهای متفاوتی پیروی می نمایند. تولیدکنندگان کارت گرافیک همواره سعی در افزایش تعداد رنگ و وضوح تصویر با توجه به راهکارهای اختصاصی خود دارند. کارت های گرافیک می بایست قادر به اتصال به سیستم باشند. کارت های گرافیک قدیمی اغلب از طریق اسلات هایISA و یا PCI به سیستم متصل می شوند . اغلب کارت های گرافیک جدید از پورتAGP برای اتصال به کامپیوتر استفاده می نمایند.
آشنایی با کارت گرافیکی
اگر از فاصله بسیار نزدیک به صفحه نمایشگر یک کامپیوتر شخصی نگاه کنید ، مشاهده خواهید کرد که تمام چیزهائی که بر روی نمایشگر نشان داده می شود از "نقاط" تشکیل شده اند . نقاط فوق " پیکسل " نامیده می شوند. هر پیکسل دارای یک رنگ است . در برخی نمایشگرها ( مثلا" صفحه نمایشگر استفاده شده در کامپیوترهای اولیه مکینتاش ) هر پیکسل صرفا" دارای دو رنگ بود: سفید و سیاه . امروزه در برخی از صفحات نمایشگر ، هر پیکسل می تواند دارای 256 رنگ باشد. در اغلب صفحات نمایشگر ، پیکسل ها بصورت " تمام رنگ "(True Color) بوده و دارای 16/8 میلیون حالت متفاوت می باشند. با توجه به اینکه چشم انسان قادر به تشخیص ده میلیون رنگ متفاوت است ، 16/8 میلیون رنگ بمراتب بیش از آن چیزی است که چشم انسان قادر به تشخیص آنها بوده و به نظر همان ده میلیون رنگ کفایت می کند!
اینکه چه تصویری توسط این نقاط تشکیل می شود توسط کارت گرافیکی کامپیوتر مشخص می شود اساس کار کارت گرافیکی بسیار پیچیده است ولی طرح کلی عملیاتی که توسط این قسمت از کامپیوتر انجام می شود قابل فهم است . پردازشگر و برنامه ای که تصاویر را از نظر نرم افزاری تشکیل می دهد؛ اطلاعات را به کارت گرافیک می فرستند ... برای تشکیل تصاویر سه بعدی کارت گرافیک، همانند یک عروسک ساز عمل می کند ... برای تشکیل تصاویر پویا یک بازی کامپیوتری ابتدایی، کارت گرافیک این عملیات را 60بار در ثانیه تکرار می کند ... ابزار کار کارت گرافیک عبارتند از: ... یک نمایشگر که تصاویر روی آن تشکیل شودمانند ساختار کلی کامپیوتر، کارت گرافیک نیز از یک پردازشگر و یک ram تشکیل می شود ... به علاوه یک bios که نوعی حافظه است که اطلاعات و تنظیمات کار کارت را در خود نگاه می دارد ... پردازشگر کارت گرافیک با پردازشگر کامپیوتر کمی تفاوت دارد ... کارت گرافیک دارای برنامه ریزی مخصوصی است که چگونگی پردازش اطلاعات جزو آن است ... ram کارت های گرافیکی وظیفه ذخیره اطلاعات هر تصویر پردازش شده را بر عهده دارد ... این نوع ram بسیار سریع کار می کند و با دو درگاه به کارت متصل می شود ... کارت گرافیک از طریق motherboard با cpu ارتباط دارد و برق خود را نیز از motherboard می گیرد ... کارت گرافیک هایی که قابلیت های پردازش بالاتری دارند مستقیما به منبع تأمین برق متصل می شود برای اینکه بتوان در صفحه نمایش رایانه ، تصویرهای مربوط به داده ها و اطلاعات را مشاهده نمود باید ارتباطی بین مادربرد و نمایشگر برقرار شود ، به همین دلیل کارت گرافیکی در یکی از شکاف های توسعه مادربرد قرار می گیرد وبا یک کابل به مادربرد وصل می شود و نمایش اطلاعات بر روی صفحه را کنترل می کند.
به طور کوتاه ودر حالت کلی می توان کارت گرافیکی را اینگونه تعریف نمود:
یک کارت گرافیک پیشرفته، یک برد مدار چاپی بهمراه حافظه و یک پردازنده اختصاصی است . پردازنده با هدف انجام محاسبات مورد نیاز گرافیکی ، طراحی شده است . اکثر پردازنده های فوق دارای دستورات اختصاصی بوده که به کمک آنها می توان عملیات گرافیک را انجام داد. کارت گرافیک دارای اسامی متفاوتی نظیر : کارت ویدئو ، برد ویدئو ، برد نمایش ویدئوئی ، برد گرافیک ، آداپتور گرافیک و آداپتور ویدئو است .
بمنظور شناخت اهمیت و جایگاه کارت های گرافیک ، یک کارت گرافیک با ساده ترین امکانات را در نظر می گیریم . کارت مورد نظر قادر به نمایش پیکسل های سیاه وسفید بوده و از یک صفحه نمایشگر با وضوح تصویر 480 * 640 پیکسل استفاده می نماید
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
چکیده:
گرافیک سه بعدی
گرافیک سه بعدی یعنی که باید در یک محیط سه بعدی شامل عرض (width) و عمق (depht) و ارتفاع (height) کار کنید. صندلی میز و ساختمان و هر چیز که در اطراف ما هستند همگی سه بعدی هستند. در واقع گرافیک سه بعدی رایانهای نوعی معرفی دو بعدی از یک دنیای سه بعدی مجازی و هستند برای توصیف این حالت فرض کنید که با یک دوربین فیلمبرداری و ویدئوئی مشغول فیملمبرداری از اطراف اتاق هستید. وقتی از دریچه دوربن به اطراف اتاق نگاه کنید اشیا سه بعدی متعددی مشاهده می کنید اما وقتی فیلم ویدئوئی را روی دستگاه نمایشگر قرار می دهید با یک تصویر تخت و دو بعدی مواجه می شوید که معرف دنیای سه بعدی واقعی است. صحنه به خاط رنورها و رنگها و سایههایی که به آن صحنه زندگی و عمق سه بعدی می دهند به صورت واقعی ظاهر می شود. اگر همجنان یک صحنه دو بعدی است.
در گرافیک رایانه ای اشیا فقط در حافظه رایانه وجود دارند اما آنها فاقد هر نوع شکل فیزیکی می باشند آنها فقط فرمولهای ریاضی هستند چون شایا خارج از رایانه وجود حقیقی ندارند لذا تنها روش برای ضبط آنها افزودن فرمولهای بیشتر برای معرفی نورها و دوربین ها می باشد.
پس از خلق و موقعیت دهی اشیا در صحنه می توانید مواد پیش تعریف شده را از کتابخانه مربوطه انتخاب نموده و به اشیاء گوناگون نسبت دهید. همچنین با استفاده از ویرایشگر مواد در برنامه max می توانید موارد دلخواهتان را بسازید. هنگام ساخت مواد امکان کنترل و تغییر رنگ، درخشندگی و شفافیت وجود دارد. بعد از افزودن مواد به صحنه می توانید دوربین ها را ایجاد نموده و با استفاده از آنها صحنه را ضبط مشاهده نمایید با تغییر تنظیمات مشاهد دوربین مجازی ایجاد آثار زاویه گستر یا تمرکز به داخل (zoomin) روی یک جزء کوچکتر به راحتی میسر است موقعیت دهی به دوربین ها سبب افزایش حالت دراماتیک و یا واقعگرایی صحنه خواهد شد.
درک مفهوم فضای سه بعدی
فضای سه بعدی یک مکعب تعریف شده یا حتی از یک فضای داخل رایانه میباشد که توسط max نیز می توان یک شی را در فضای مجازی مفقود کرد.
مختصات coordinates
در فضای سه بعدی کوچکتری نحیه ای که اشغال می شود. را نقطه point مینامند.
هر نقطه با مجموعه منحصر به فردی از اعداد یعنی مختصات آن تعریف می شود به عنوان مثال نقطه o,o , o معرف نقطه مرکزی فضای سه بعدی که مبدا نامیده می شود.
هر نقطه در فضای مجازی دارای سه مختصات است که معرف ارتفاع و عمق آن نقطه می باشد به این ترتیب هر نقطه معرف یک محور منفرد در فضای مجازی میباشد.
محور Axes
محور خطی فرضی در فضای مجازی است که جهت خاصی را تعریف نموده و نشان می دهد سه محور استاندارد در برنامه max وجود دارند که همان محور z ارتفاع hight شیء است.
درک مفهوم نمای دید
اشیا در max مستلزم نمای دید هستند. نمای دید موقعیتی است داخل با اطراف فضای مجازی که معرف مکانی کاربران خواهد بود. نماهای دید مشابه درگاههای دید در برنامه max می باشند که نمایی به طرف فضای سه بعدی از نمادهای دید تصویر بوجود می آورند.
برنامه max دارای مجموعه پیش فرض شامل چهار نمای دید تصویر است. بالا (top)، چپ (left)، راست (Right) نمای پرپکتیو، به طور پیش فرض در نمای بالایی محور x به صورت افقی محور y را به صورت عمود و محور z را از صحنه بیورن می رود تا عمق زاویه را به شما نشان دهد.
نورها Hights
تاکنون در اطراف محیط سه بعدی برنامه max درون تاریکی گردش نمودهاید. با استفاده از نورها اشیاء را روشن نموده و می توانید آنها را در حالت رندر شدن نهایی مشاهده نمائید برنامه max در اصل دو نور پیش فرض برای روشن کردن صحنه ایجاد میکند می توانید نورهای دلخواهتان را خلق کنید تا زندگی در صحنه ها را آسانتر و مفرح تر سازید.
نورهای سه بعدی مشابه نورهای عکاسی عمل می کنند و می توانید آنها را هر جایی موقعیت دهی نمائید و اگر اشیاء به سمت این نورها برامده شوند نورها پائین نمی افتد.
نورهای محیطی Omni Lights: که شبیه حبابهایی خالی بوده و نور را در کلیه جهات پخش میکند.
نورهای متمرکز Spot Light: این نورها جهت دار هستند. اما برای شبیه سازی منابع نور نظیر خورشید استفاده می شوند.
نورهای محیطی Ambient Light: همه جای صحنه حاضر بوده و کلیه سطوح را به طور یکسان روشن میکند و یک درخشندگی پایدار در سراسر صحنه استفاده می شود.
دوربین ها
اشیاء غیر رند سازی هستند که در صحنه سه بعدی موقعیت دهی می نماید آنها مشابه دوربین های واقعی کار می کنند و یک نمای دید روی صحنه تنظیم می کنند که امکان تطبیق و متحرک سازی آن وجود دارد. نقطه دید مورد استفاده کاربران برای مدل سازی متفاوت است زیرا امکان مشاهده شدن صحنه با حالت پرسپکتیی واقعی و طبیعی تری را ایجاد میکند درست نظیر دوربین واقعی این دوربین ها دارای تنظیمات خاصی نظیر طول لنز و طول تمرکز می باشند. برای کنترل تمامی صحنه از آن استفاده می شود.
دو نوع دوربین داریم:
دوربین هدف از یک هدف استفاده میکند این هدف نقطه ای است داخل فضای سه بعدی جایی که دوربین آن نشانه رفته و می توانند در یک درگاه غیر دوربینی آن را ببینید.
دوربین آزاد هدف خاصی ندارد و می توانید آن را به راحتی روی یک میسر متحرک سازی نموده و یا به سادگی آن را حول یک نقطه چرخاند دوربین ها را با جزئیات بیشتری بررسی می نمائیم.
رندرسازی
مرحلهای است که طی آن برنامه ئشط کلیه اشیاء داخل صحنه را به همراه نورپردازی مواد و نمای دید مربوطه تغییر میکند تا یک تصویر کامل نهایی را تولید نمائید. تصویر به دست آمده ممکن است یک تصویر ساکن یا یک فریم از توالی تصویر متحرک باشد.
موتور رندر سازی برنامه max هنگام رندر سازی یک صحنه علاوه بر محاسبه و بررسی موقعیت نرمال ها هر نوع رنگ و بافت پیاده شده روی یک چند ضلعی موقعیتهای نور، شدت و رنگ و سایر عوامل را نیز در نظر میگیرد. آنگاه برنامه max نتایج این محاسبات را روی صحنه به عنوان یک تصویر نقاشی و ترمیم میکند. اصلی ترین و بهترین حالت رندرسازی Wireframe یا قالب سیمی است که مشابه وضعیت نمایش Wireframe می باشد. این حالت بندرت استفاده می شود بجز برای آزمایش های متحرک سازی یا زمانی که ظاهر رایانه برای یک تصویر مورد نیاز باشد.
پرتوسازی نور Ray traing شیوهای است که طی آن رنگ ومقدار هر پیکسل روی صحنه از طریق پخش یک پرتو خیالی از طریق پرستکتیو نمای دید به طرف مدل محاسبه میشود تا تعیین کند که گرافیک از عوامل نور و سطح آن بر آن تاثیر دارند.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:130
فهرست مطالب:
مقدمه :
وقتی که کتابهای تاریخ هنر و نقاشان بزرگ غربی را ورق می زنیم ، با تصاویر بی شماری از هنرمندان بزرگ روبرو می شویم ؛ تصاویری زیبا ، متنوع و با ترکیبهای گوناگون و سبکهای متفاوت ؛ برخی از این نقاشیها که تحت عنوان شمایلنگاری معرفی شده اند ، زندگی حضرت مریم و فرزندش مسیح را تشکیل میدهد که در دروه های مختلف به تصویر درآمده اند . این شمایلها علیرغم سادگی فرم و تکنیک ، با زیبائیهای چشم گیر ، انسان را ساعتها به خود مشغول می کنند ؛ بارها و بارها این صفحات را ورق می زنی و ساعتها به نظاره می نشینی و هر بار چیز تازه تری درآنها می یابی.
هنرمندان قرون وسطی بیش از هر موضوع دیگری شمایلهای حضرت مریم و عیسی (ع) را استادانه در صحنه های متفاوت ، همچون عبادت و نیایش ، معراج ، غسل تعمید و زندگی روزمره و . . . به تصویر کشیده اند.
زیبائی ، سادگی و معنویتی که توأمان در هماهنگی صورت ومحتوای این شمایلها وجود دارد باعث علاقمندی من به این موضوع گشت . این شد که تصمیم گرفتم علی رغم کمی منبع در حد توان خود به تحقیق و گردآوری نمونه هائی در مورد شمایلنگاری قرون وسطی و معرفی برخی از هنرمندان آن بپردازم ؛ لیکن به علت تجانس و نزدیکی شمایلنگاری قرون وسطی با هنر دوره بیزانس از لحاظ بصری و محتوایی ، در اکثر قسمتهای این جزوه ، هنر این دو دوره در کنار هم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
در فصل دوم اشاراتی به شکلهای نشانه ای و نمادین شده است ، اما چون بحث اصلی ، بررسی شمایلنگاری است و با این عقیده که جهان هستی در چهره انسان جلوه می کند و آنچه در سیمای افراد دیده می شود ، در واقع جلوه ای است از درون آنها و سیرت قدیسان در سیما و صورت ایشان نمایان است ، لذا در ارائه نمونه ها و مصادیق تصویری حاضر در بخش فوق ، قطع نظر از بررسی جنبه های فنی و موضوعی ، شخصیتهای روحانی نیز در برخی موارد تحلیل و نقد شده است .
در فصل سوم به بررسی ویژگیهای بیانی و بصری تعدادی از آثار شمایلنگاری قرون وسطی و بیزانس و مقایسه آن با نقاشی دوره گوتیک پرداخته شده است . علت انتخاب دوره گوتیک برای مقایسه با شمایلهای قرون وسطی و بیزانس ، وجود آثار فراوان با موضوعات مشابه و نزدیکی نقاشی این دوره ها با یکدیگر است . لذا به خاطر طولانی نشدن بحث ، همینطور اهمیتی که برخی از شخصیتهای روحانی و قدیس مانند حضرت مریم و مسیح (ع) در آثار هنرمندان این دوران داشته اند ، جهت بررسی بهتر موضوعات ، شمایلهای با موضوع حضرت مریم به عنوان یک نمونه بارز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
گرچه بررسی موضوع فوق با وجود کمی منبع ، برای اینجانب کاری بسیار سنگین و دشوار مینمود ، لیکن سعی کرده ام قدمی هر چند کوتاه و ناچیز در این راه پرفراز و نشیب بگذارم و نگاهی به این وادی دور دست و فراموش شده بیندازم تا رموز بیانی و جذابیت بصری این کارها را بهتر و بیشتر درک نمایم .
با عذر خواهی از قصورات ، امید است که صاحبنظران به بزرگواری خود ببخشایند .
پیشگفتار:
هنر مسیحیت در قرون وسطی بر اساس هنر روم پایه گذاری شده و روم نیز میراث خوار یونان بود و یونان از صدقات و نفقات مصر تقلید می کرد . لیکن مسلم است که هر ملتی هر چیز را که کسب کند به زعم و سلیقه خود در آن تغییراتی می دهد به استثناء مورد میراث خواری روم از یونان که تقریبا مقلدانه و با دگرگونی های بس اندک همراه بود. همانطور که تاریخ گواهی می دهد ، هر دو ملت از یک نژاد و یک سلاله بودند . آنچنانکه بسیاری معتقدند رومی ها که کوچنده های یونانی بودند ، خاک ایتالیا را همسان با آب و هوای وطن خود دیدند و در آنجا زندگی یونانی خود را دوباره احیاء کردند ، چنانکه شباهت زبانی و ریشه مشترک آنها دلیلی بر اشتراک ریشه های فرهنگی و هنری آنهاست.
یونان ، اساس هنر و فرهنگ خویش را بر ستایش و پرستش صورت انسان گونه قرار داده بود . بدون شک دلیل انتخاب بدن انسان ، وجود اندازه های زیبا و نسبتهای شکوهمند و تعادل بی تا ، در آن بوده است و این چنین انسانی نمادی از خداوند در زمین می گردید ، بدین ترتیب هر خدائی در آسمان مصداقی انسانی در زمین یافت .
دیدگاه مسیحیان اولیه این بود که چون خدا بصورت انسان در پسرش مسیح تجلی کرده است . بنابر این هنرمندان می توانند خدا را نیز در شکل انسانی تصویر کنند. از طرفی فقر عمومی مسیحیت و سلطه بی چون و چرای کلیسا بر زندگی ، افکار و اعمال مردم سبب شد که هنر نیز در میان هنرمندان مسیحی ، راه سادگی و حقارت بپیماید و بسوی بدویت سوق کند . این موضوع از آثار قرون وسطی بخوبی آشکار است .
در زمان حکومت کنستانتین با رسمیت یافتن دین مسیح ، هنر مسیحیان نیز از اختفا و انزوا بیرون آمد و به سرزمینهای دیگر گسترش یافت . گاه هنر مدیترانه خاوری در سده های چهارم تا ششم را جزئی از هنر مسیحی پیشین می دانند . زیرا در جهان مسیحیت آن روزگار هنوز مرزبندی مشخصی بین خاور و باختر وجود نداشت . در واقع صور مختلف هنری و شمایلنگاری مسیحی در سراسر مدیترانه و از فلسطین تا ایرلند به سرعت انتشار یافت ، اما از سده ششم بخصوص در دوره امپراتوری ایوستی نیانوس ( 527- 565 ) خصوصیات هنر بیزانسی کاملاً بارز شد و نخستین عصر طلائی در تاریخ این هنر رخ نمود . در این دوره ، شمایلنگاری بیزانسی جنبه شکوهمندی داشت و بیشتر به تجلیل از عظمت و اعتبار امپراتوری روم شرقی می پرداخت . جنبش شمایل شکنی در سده های هشتم و نهم رشد هنر مذهبی ( بالاخص شمایلنگاری ) را متوقف کرد و زمینه را برای گسترش هنر دنیوی و تزئینی مهیا ساخت .
دوران حکومت امپراطوری مقدونی ( 867 – 1057 ) مقارن با دومین عصر طلائی هنر بیزانسی بود . در این عصر تمایلی به آثار باستانی ، گرایش فزاینده به جنبه های تشریفاتی و نمایشی رواج یافت . در زمان فرمانروائی خاندان کهننوس ( 1057- 1185 ) سیمای هنر بیزانسی دوباره تغییر کرد . پس از این ، توسعه اروپای باختری آغاز شده ، یورش نرمانها و جنگهای صلیبی ، تسخیر قسطنطنیه توسط فرانک ها ( 1204 ) دورانی پر آشوب را پدید آورد و اینچنین نفوذ اقتصادی جمهوریهای ایتالیا در بیزانس افزایش یافت . ولی این همه به انحطاط هنر نینجامید . در زمان فرمانروائی خاندان پالایولوگوس ( 1261 ـ 1453 ) دوره ای جدید فرا رسید که به عنوان سومین عصر طلائی هنر بیزانسی شناخته می شود .
اگر چه هنر بیزانسی ماهیت دینی داشت ، اما منحصر به موضوعات مذهبی نبود . آنها گاه با نقاشیها و موزائیک های غیر مذهبی کاخهای شاهی را می آراستند ولی آثار تصویری غیر مذهبی در مقایسه با آثاری که موضوعاتشان از تورات ، انجیل ، کتابهای مجعول شرح کودکی مسیح و مریم و زندگینامه قدسیان گرفته شده بود ، شمار کمتری داشتند .
در واقع هنر بیزانسی حتی هنگامی که در خدمت امپراتوران بود . خصلت دین سالارانه اش را حفظ کرد ؛ به طور کلی میتوان گفت که هنر بیزانسی ترجمان تصویری افکار و نظرات علمای الهی به زبان هنر بود . از این رو این هنر فاقد شخصیت پردازی و مقید صرف به مضامین دینی بود . در موزائیک ها ونقاشی های داخل کلیسا ، انتخاب موضوعها و حتی نمایش حالت شخصیتها از الگوی دینی معین پیروی می کرد .
هنر بیزانسی و بالاخص شمایلنگاری اساساً به موضوعات ماوراء بشری می پرداخت . از همین رو در برابر طبیعت گرائی هنر یونانی ـ رومی ، به تخلیص در فرم رو می آورد و بدین سان معیار های هنر خاور زمین را برتر از معیار های کلاسیک باستان دانست . شیوه موزائیک ، عرصه مناسبی برای هنرمندان بیزانسی بود تا جهانی بی زمان ومکان ودر عین حال پر شکوه بیافریند .
هنر بیزانسی به هنر اروپای شرقی قرون وسطی بسیار اثر گذاشت و این تأثیر به خصوص در آثار نقاشان سده سیزدهم و چهاردهم ایتالیا نمایان است ، اما از جمله تفاوتهای هنر بیزانسی با هنر اروپائی باختری در قرون وسطی این بود که وجه دینی در آن اهمیت بیشتری از وجه تزئینی داشت .
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:74
فهرست مطالب:
چکیده:
دیوارنگاری در دوره سلجوقی
سلجوقیان که نسبت ایشان به ( سلجوق بن دقاق) می رسد طایفه ای بودند از ترکمنان و غز و خزر که در روزگار سامانیان در دشتهای خوارزم و سوانح دریایی خزر در آن سوی رود جیحون سکونت داشتند. در حدود سال 416 هجری قمری ترکمنان سلجوقی در ماوراءالنهر سر به شورش بداشتند. ریاست ایشان در آن زمان با ارسلان بن سلجوق بود. سلطان محمود بر ارسلان دستیافت و او را در دژ (کالنجر) از قلاع هندوستان به زندان lpTافکند و بسیاری از ایشان را بکشت. تا محمود زنده بود سلجوقیان به سبب قدرت او یارای شورش و عصیان نداشتند.
چون در گذشت و پسرش مسعود به سلطنت نشست در سال 426 هجری قمری قریب ده هزار تن از جنگاوران سلوقی به سرکردگی طغرل بیگ و چغری بیگ و ینجو پسران میکائیل از ماوراء النهر به حدود خراسان آمدند و از مسعود خواستند که به داخل ایران مهاجرت نمایند. چون مسعود از این کار مانع شد بین سلجوقیان و دولت او اختلاف افتاد و پس از چند جنگ مسعود را از بین مرو و سرخس شکست دادند و طغرل پسر میکائیل در سال 429 ه ق به نیشابور در آمد و بر تخت و به نام خویش خطبه خواند. وی موسس سلسله سلجوقی است.
سلجوقیان ساختمانهای خود را با طرح های برجسته و گچبری ها تزئین می کردند و دیوارهای اتاق ها را با کاشی های رنگین درخشان می پوشانیدند. در ایران رنگ امیزی از ضروریات است زیرا که بیشتر این سرزمین ویران است و گل ها و گیاهان در بهار دورانی کوتاه دارند و با فرا رسیدن فصل گما تنها زمین تشنه لب بر جی می ماند پی دیوارهای رنگین کاخ ها و محراب های مسجد ها می توانند جبران بی رنگی های طبیعت را بکنند و در هر فصلی یادگاری از بهار باشند. کاشی ساان ایرانی در کاشان و ری در کار خویش استاد بودند و در سده دوازدهم برابر با قرن ششم هجری کاشی های شگفتی می ساختند. این کاشی ها به شکل ستاره و صلیب با رنگهای برجسته و چشم گیر بودند که به شکل ها جلوه ای خاص می بخشیدند. کاشی های مسجدها با گل و بته به شیوه اسلیمی و عباراتی از قرآن کریم پرداخته می شد. در کاخهایی که برآوردن تصویرهای آدمیان و جانواران و درخت ها در ان مجاز بود این تصویرها را در کاشی های ستاره شکل می بینیم.
کاشی ها معمولاً در فرم های ذیل جای می گیرند:
کاشیهای هشت گوش
علاوه بر نقوش اسلیمی طرح های هندسی هم سهم زیادی در اشغال سطوح محراب داشته اند، یشتر نقش های هندسی در حاشیه ها و زواره ها و قاب ها بکار رفته است. قدیمی ترین نقوش هنری در حاشیه محراب مسجد نایین به سکل اختر چلیپا به کار رفته است. علاوه بر این باید از کتیبه های گچبری نام برد کهبه صورت عنصر اصلی تزئئن محراب نمود پیدا کرده که در متون تاریخی سابقه آن به قرن اول هجری نسبت داده شده است ولی اولین نمونه باقی مانده در بالای پیشانی محراب مسجد نایین است که متعلق به 350 هجری است.
هنرمندان کاشیکار با دستیابی به تکنیک های جدید و توانایی در ساخت کاشی در ابعاد بزرگ موفق به ساخت محراب های یکپارچه و یا تشکیل شده از چندین قطعه بزرگ شدند. توسعه تدریجی ساخت کاشی زیرن فام و استفاده از آن در معماری به ویژه در بناهای مذهبی را از اواخر دوره سلجوقی می دانند که در دوره های خوارزمشاهیان و به خصوص ایلخانیانی که به اوج ترقی خود رسیده اند.
اوج هنر کاشیکاری محراب را می توان در محراب های زرین فام حرم امام رضا (ع) مشاهده کرد.
برجهای خرقان:
نمونه های متعدددی از آجر کاری های دوره سلجوقی وجود دارد که برجسته ترین آنها جهت تنوع در نقوش برجهای دوگانه خرقان است. این برجها که ازبین راه قزوین به همدان و در نزدیکی آبادی حصار قوشه امام یا حصار ارمنی قرار دارد، در فاصله 29 متر از یکدیگر قرار دارند که برج شرقی قدیمی تر از بنای برج غربی است که بسیار شبیه هم ساخته شده اند، اما بر اساس کتیبه آنها حدود 26 سال اختلاف زمان در ساختمان دارند.
بنای مزبور دارای نقشه هشت ضلعی است که در گوشه های برج، ستونهای مدور نگهدارنده مشاهده می گردد. تمامی بنا به ضخامت 60 ساتی متر به وسیله آجرهای ساده بنا گردیده و سپس روی آن پوشش تزیینی با آجر به ضخامت 21 سانتی متر انجام شده است.
داخل بقعه نیز به صورت هشت ضلعی و زیر گنبد آن آثار ارزنده ای از نقاشی دیواری(فرسک) دوره سلجوقی وجود دارد که در نوع خود کم سابقه و حائز اهمیت است. تزئینات روی دیوارهای بقعه در سه قسمت اجرا شدهاست که عبارتند از : داخل طاق نما که در جهت طولی به دو قسمت تقسیم یافته که قسمت بالا به وسیله حاشیه برجسته ای محدود شده است.
نقش قسمت پایین طاق نما عبارت ات از یک طاق نمای تزئینی که از تیزه آن قندیلی با سه زنجیر تزیینی پهن آویزان یم باشد . بر روی بدنه قندیل مزبور به خط کوفی چنین نوشته شده است(برکه ئی صاحبک) رنگ های به کار رفته عبارتند از ، سیاه ، قهوه ای و نخودی. در قسمت بالای طاق نما ها، مدال های بیضی شکلی که اطراف آنها را شعاع های به صورت شعاع خورشیدی فراگرفته مشاهده می شود. در داخل این مدال ها طرح های جالب زیر نقاشی شده است.
بر روی گوشه های هشت گانه حد فاصل هر دو طاق نما، طرح جالبی از نقش یک درخت انار به شیوه استیلیزه دیده می شود. در طرح مزبور امر قرینه سازی رعایت گردیده و از جمله هر دو سوی درخت نقش دو پرنده در مقابل هم مشاهده می شود. نوک و پنجه پرندگان با رنگ قرمز مشخص شده است.
برروی حاشیه های مربوط به قاب سازی اطراف قوس های مزبور، نقش های گل و بوته به رنگ آبی اجرا شده است. در داخل کاربندی ها تنها در و قسمت آثاری از یک طرح تزیینی به کمک خطوط کوفی دیده می شود که با رنگ سبز و آبی طرح شده است.
در برج جدیدتر که کتیبه آن تاریخ و سازنده بنا را مشخص می کند:
عمل ابولمعالی بن مکر الزنجانی
سنه سته و ثمانین و اربعمائه
ابی منصور السفی(؟) بن تکین
دیوارنگاری در دوره مغول:
پس از به قدرت رسیدن چنگیز، مغول ها هجوم گسترده ای را بر علیه کشورهای مجاور آغاز کردند. ابتدا چین را به تصرف در آوردند و سپس به سوی ایران روانه شدند. چنگیز در سال 616 هجری قمری به بخارا رسید و آن شهر را به آتش کشید و سپس تولی پسر چنگیز خان در سال 618 هجری قمری نیشابور را تسخیر و زن و مرد و کودک را از دم تیغ گذرانید و شمار کشته شدگان در این شهر را یک میلیون و هفتصد هزار تن نوشتند. بدین ترتیب مغولان در مدت 5 سال شهرهای مرو و بلخ و هرات و سپس طوس و نیشابور و ری ، خوارزم و سمرقند را به ویرانه ای مبدل کردند و بیش از پنج میلیون از مردم خراسان را کشتند.
گچ فقط در سطوح داخلی به کار برده شده است. ممکن است تصور شود که علت عدم استفادهاز گچ برای سوح خارجی آن بود که گچ در مقابل تغییرات هوا استقامت کمتری دارد و همچنین انعکاس نور خورشید درآن شدید است، ولی احتمال قوی تر آنست که سلیقه ایرانیان اقتضا نمی کند کهرد خارج بنا گچ به کار برده شود. زیرا در ابنیه اسلامی ممالک دیگر سطوح خارجی با گچ طرق مختلف موازن و مقارن یکدیگر در تمام دوره دیده می شود.
برجسته کاری با گچ که اغلب در چندین ورقه ساخته و اشکال و طرح ها عمیقاً از زیر تراشیده شده تا اواخر دورهبه کار رفته است. در طی این دوره سطوح صاف دارای طرح های منگنه ای رواج یافت و دراواخر دوره استعمال گچ در رجسته کاری کوتاه و آنچه که می توان گچکاری خطی نامید ، پیدا شد و هر یک از این شیوه با چندین رنگ نمایان تر می شد.
در شیوه های مختلف گچکاری و گچبری در دوره مغول، زمانی گچ به عنوان کمک و ماده الحاقی به ساختمان به کار رفته و گاه به شیوه توپی های ته آجری، یا سطوح گچی در برجسته کاری بلند یا تزیین گچی تو پر و تو خالی، گچکاری وصله ای و همچنین گچکاری رنگی است.
در بسیاری از گچبری ها از رنگ استفاده می شد، حتی در گچکاری برجسته بلند نیز از رنگ های سفید، آبی روشن، آبی سیر، زرد، قرمز و سبز روی آن ها به کار می رفت.
فهرست کامل همه رنگ هایی که روی سه نوع گچکاری به کار رفته از این قرار است: سفید، آبی روشن، آبی سیر، قرمز، پرتقالی، زرد ، کرم، قهوه ای متمایل به قرمز، قهوه ای ، سیاه و طلایی به خوبی می توان تصو کرد که داخل بسیاری از ابنیه وقتی که تازه از زیر کار در آمده بود، با رنگ های روشن جلوه خاصی داشته اس. استفاده زیاد از رنگ در دوره های قبل معمول نبود و مدت زیادی هم به طول نینجامید زیرا کاشی جای آن را گرفت. برجسته کاری در کاشی مقام مهمتری را احراز می نماید. مقدار زیادی از کاشی های ستاره ای شکل زمان مغول در کنارشان تاریخ دارند. در وسط این کاشی ها معمولاً شکل انسان ویا حیوانات لعاب دار و براق است و نوشته ای دور آن به رنگ سفید روی زمینه سورمه ای است یا اینکه فقط به رنگ سیاه نوشته شده است. علاوه بر کاشی های ستاره ای و صلیبی که در اوایل این دوره تولید شده اند، بعداً کاشی های بزرگ قالبی با کتیبه دیده می شود و معمولاً به شکل محراب ساختهش ده اند و یا اینکه کتبه قالبی روی یک رشته کاشی برای تزیین در معماری به کار می رفت. کاشی های مربع شکل خیلی عالی نیز شاخته می شده که ترکیبی بوده است از طرح لعاب داده با اشکال و نقش های برجسته.
تزیینات ظروف و کاشی ها بسیارشبیه به هم هستند و در این بررسی صرفاً نقوش مربوط به کاشی ها بررسی خواهدش د. نقوش کاشی ها متأثر از کتاب آرایی و نگارگری و تا حدی نیز تحت نفوذ هنر چین است ولی فرهنگ و هنر ایران شکل یافته تر از آ« بود که به سادگی متأثر هنر چینی قرار گیرد و تنها نقش هایی را پذیرفت و حال و هوایی به آن بخشید که در هیچ کجا و در هیچ مقع تاریخی شاهد آن نیستیم. ادبیات نیز تأثیر به سزایی در طرح و نقش این آثار داشت و هنرمند برداشت های خود را از متون ادبی بر پایه نقش هایی زیبا بر کتاب و یا کاشی منتقل می ساخت.
سبک نقاشی کاشان در روی لعاب های رنگی دیده نشده ولی در همین آثار زرین فام سبک کاشان برای نشان دادن جزئیات نمایش بهتر تصاویر از رنگ آبی و فیروزه ای استفاده شده است و در این مرد نمونه های بیشتری نسبت به سبک های قبلی داریم.
از رنگ های آبی نه تنها برای قلم گیری خطوط جداکننده و فضاها استفاده شده بلکه برای رنگ کردن ساقه ها و خطوط پیچشی و اسلیمی ها نقوش روی جامه ها و علایم کوچک دیگر نیز استفاده شده است. رنگ فیروزه ای که سطح وسیعی را بپوشاند و معمولاً به صورت پخش شده و غیر واضح باشد کمتر معمول است و معمولاً در تنه های درختان و خود درختان به صورت سطحی یک دست استفاده می شود.
نام حددو 17 سفالگر از قرن هفتم هجری شناخته شده که بر روی ظروف و خصوصاً کاشی امضاء زده اند. در حالیکه در قرون بعد حدود شش سفالگر مورد شناسایی قرار گرفته اند. در کتاب عرایس الجواه و نفایس الاطباب شجره نامه ای از این سفالگران آورده شده است. هنرمندانی چون خانواده ابوطاهر که عبارت بودند از ابوطاهر، محمدبن ابی طاهر، علی وی وسف.
خلنواده الحسینی که شامل علی بن احمد بن علی الحسینی و حسین.
خانواده ابوزید، ابوزید، محمد بن ابی زیر و علی
الحسن بن شاه
استاد جمال نقاش
الحسین بن المرتضی بن ابن محمد
محمدبن ابی منصور
محمدبن ابی نصر
محمد بن مجد
شمی الدین الحسنی
عمر علی آثاری از این هنرمندان در حرم امام رضا(ع) و محرابی در قم، ورامین، مسجد میدان کاشان… موجود است.