فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرست مطالب:
جرایم در حقوق کیفری یهود
اشاره
گفتار یکم: جرایم بر ضد تمامیت جسمانى اشخاص
الف) قتل
رکن قانونى جرم قتل
رکن روانى قتل عمد
رکن مادى قتل عمد
قتل به تسبیب
اثبات قتل
ب) ضرب و جرح
ضرب و جرح دوجانبه یا قابل حدس
ضرب و جرح بدون سوءنیت
تکرار ضرب و جرح
ج) سقط جنین
گفتار دوم: جرایم بر ضد حیثیت معنوى افراد
الف) آدمربایى
متن میدراش چنین است:
ب) قذف
ج) توهین و افترا
گفتار سوم: جرایم منافى عفت
الف) زنا
مجازات زناى محصنه
نقش رضایت در ارتکاب جرم
تجاوز به زن برده
ُردالى بدگمانى
تجاوز به عنف به دختر باکره
مجازات زناى با محارم
1. زنا با دختر باکره
2. جرایم دیگر در ارتباط با زنان
ب) همجنس بازى مردان (لواط)
ج) همجنسبازى زنان (مساحقه)
د) مقاربت با حیوان
گفتار چهارم: جرایم برضد اموال
الف) سرقت و اخذ مال غیر به عنف (راهزنى)
مجازات سرقت
ورود به عنف به قصد سرقت
ب) غبن
ج) خیانت در امانت
د) اضرار به مال غیر
ه ) جعل
گفتار پنجم: جرایم عمومى؛ جرایم بر ضد جامعه و جرایم دینى
الف) ارتشا
ب) شهادت دروغ
ج) جاسوسى
د) رباخوارى
ه ) جرایم دینى خاص
کتابنامه
ب) منابع انگلیسى
جرایم در حقوق کیفری یهود
اشاره
در نظامهاى حقوقى غیردینى جرم و گناه دو مقوله جدا از هماند و بین این دو هیچ ربط و نسبت مستقیمى وجود ندارد. جرم در رابطه فرد با افراد دیگر و جامعه معنا مىیابد؛ در اینجا جرم رفتارى (به صورت فعل یا ترک فعل) مخالف نظم جامعه است که قانونگذار ارتکاب آن را منع مىکند و براى آن ضمانت اجرا (به صورت مجازات یا اقدامات تأمینى) در نظر مىگیرد.
در نظامهاى حقوقى دینى، که بارزترین مصداق آن را مىتوان در دو دین شریعتمدارِ اسلام و یهودیت سراغ گرفت، تفکیک مفهوم جرم و گناه دشوار است؛ چرا که خاستگاه این هر دو یکى است و قانونگذار الاهى است که هر دو را ممنوع مىکند. در این نظامها، ماهیت تمام احکام یکى است و بین جرم (تجاوز نامشروع به حقوق دیگران و جامعه) و گناه (تعدى نسبت به شریعت خدا) جز در حوزه ضمانت اجرا، تمایزى نیست. بااینهمه، به نظر مىرسد در حقوق یهود درک و تشخیص این تمایز دشوارتر از سایر نظامهاى دینى باشد؛ چرا که ارتکاب هر یک از محرمات مجازاتى را در پى دارد؛ با این تفاوت که برخى از این مجازاتها را دادگاه آسمانى صادر مىکند (گرچه حکمِ آن در همین زندگى دنیوى به صورت مرگ ناگهانى و غیره اجرا مىشود.)
دانشمندان یهودى شریعت موسى را مشتمل بر 613 حکم دانستهاند که از این تعداد 248 حکم درباره واجبات است و 365 حکم مربوط به محرمات.
محرمات خود بر دو دستهاند:
آنچه به موضوع گفتار ما مربوط مىشود همین بخش اخیر است.
براساس تلمود، هیچ عملى جرم و در نتیجه قابل مجازات نیست مگر آنکه در تورات هم ارتکاب آن منع، و هم براى آن مجازات تعیین شده باشد. ازاینرو، براى مثال، براى اجراى حکم مجازات درباره قاتل باید دو حکم در شریعت موجود باشد؛ یکى قتل نکن، و دیگرى قاتل باید کشته شود.
به گفته تلمود، اگر منع از عمل موجود نباشد، حتى اگر به صراحت مجازات نیز تعیین شده باشد، عمل جرم به معناىِ خاصِ آن نیست و مجازات ذکر شده به مجازات آسمانى تعبیر مىشود.(1)
براساس تقسیمبندى جرایم در مکاتب جدید حقوقى، جرایم را مىتوان در آیین یهود به این صورت تقسیم کرد:
الف) جرایم برضد اشخاص؛ این دسته از جرایم مستقیما به خود شخص بزهدیده آسیب مىزنند. این جرایم خود به دو دسته تقسیم مىشوند:
ب) جرایم بر ضد اموال؛ جرایمى چون سرقت و راهزنى، خیانت در امانت، اضرار به مال غیر و غبن در این گروه جاى دارند.
ج) جرایم بر ضد امنیت جامعه و جرایم دینى خاص؛ در این گروه جرایمى جاى مىگیرند که جنبه عمومى آنها غلبه دارد، مانند ارتشا، شهادت دروغ، بتپرستى و مانند اینها. اکنون براساس این تقسیمبندى به جرایم در حقوق کیفرى یهود مىپردازیم.
گفتار یکم: جرایم بر ضد تمامیت جسمانى اشخاص
هدف مستقیم این دسته از جرایم، حق حیات انسان و اصل مصونیت وى از هر گونه تعرض است. در نظامهاى مختلف حقوقى این دسته از جرایم شدیدترین مجازاتها را در پىدارند. حقوق کیفرى یهود نیز به این جرایم اهتمام خاصى داشته است. مهمترین این جرایم عبارتاند از: قتل، ضرب و جرح، و سقطجنین.
الف) قتل
در کتاب مقدس عبرى حدودا 400 بار کلمه خون به کار رفته است. از این تعداد حدود نیمى مرتبط با مرگ از روى خشونت است.(2) ریختن خون (شفیکوت دمیم)(3) گناه آغازین روى زمین است: قائن =] قابیل] بر برادر خود، هابیل، برخاسته، او را کشت. در حقوق کیفرى یهود، قتل شدیدترین و نکوهیدهترین جرم تلقى شده است.(4)
بر طبق برخى تفاسیر یهودى، منظور از فساد و شرارت که در پیدایش آمده،(5) قتل عمد است.(6) همچنین به گفته تلمود، تورات از آن جهت در پیدایش، سدوم، قوم لوط، را بسیار شریر و خطاکار خوانده است که ایشان قاتل بودند (سنهدرین، 109 الف.)
خونریزى نخستین گناهى است که در کتاب مقدس داراى ماهیت کیفرى است: ?هر که خون انسان ریزد ]باید] خون وى به دست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت? (پیدایش، 9:6). خون بهناحق ریخته شده از زمین نزد خدا فریاد برمىآورد (پیدایش، 4:10) و ?خون زمین را ملوث مىکند و زمین را براى خونى که در آن ریخته شود کفاره نمىتوان کرد، مگر به خون کسى که آن را ریخته باشد? (اعداد، 35:33). براساس تورات، خون بهناحق ریخته عبارت است از: خون بىگناه (تثنیه، 19:10،13؛ 21:8؛ 27:25؛ اول سموئیل، 19:5؛ دوم پادشاهان، 21:16؛ 24:4؛ اشعیا، 59:7؛ ارمیا، 2:34؛ 7:6؛ 19:4؛ 22:3،17 و...)، و خون صالح (خروج، 23:7؛ دوم سموئیل، 4:11؛ اول پادشاهان، 2:32 و...)، و یا خونریزى بدون دلیل (اول پادشاهان، 2:31؛ اول سموئیل، 25:31).(7)
به تبع پیدایش، 9:6، که مىگوید خدا انسان را به صورت خود ساخت، گفتهاند که هر گونه خونریزى تحقیر و کوچکشمارى صورت خداوند (توسیفتا یواموت، 4:8 و...) و موجب دورى از خدا و ویرانى معبد (توسیفتا یوما، 1:12؛ شبات، 33الف؛ سیفرا اعداد، 161) و پراکندگى در زمین (آووت، 5:9؛ و..) است.(8)