مقدمه
اولین هسته شهر در مکان ملاقات قبایل و اقوام برای اجرای بعضی از مراسم و شعایر و یا بازگشت به همان قبرستانها شکل میگیرد. بعضی از این آثار در دوره کهنهسنگی دیده میشود، اما در این دوره هنوز زمینه مساعد برای رشد شهر پدید نیامده است. در دوره کهنهسنگی انسان مشغول شکار و جمع آوری خوراک است در نتیجه از یک طرف به زمینهای وسیع نیاز دارد و از طرف دیگر شانس و حادثه نقش مهمی در تامین معاش او دارند. انسان در این دوره روزی جشن میگیرد و روزی گرسنه میماند. اولین شرایط برای پیدایش غذای کافی در دوره میانسنگی فراهم میشود (15000 سال پیش)، یعنی آغاز پیدایش کشاورزی، اهلی کردن حیوانات و اسکان یافتن انسان در مکانهایی به شکل دهات. (ممتازی، 1383، 11)
اولین شهرهای جهان بر مبنای نظر گوردون چایلد در بینالنهرین حدود 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح پدید آمدند و شهرهایی را به وجود آوردند که بین 12 هزار تا 24 هزار نفر سکنه داشتهاند. بعضی از جامعه شناسان شهر مانند رایزمن اظهار میدارند که علت پدیدآمدن شهر را نمیدانند و بعضی دیگر معتقد که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از اینکه انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور میکند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار میگیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا میکند؛ یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیدهتری را به دست میآورد. در هر صورت برای پیدایش شهر انسان باید از مرحله ابتدایی تنازعبقا عبور کند و وابستگی انسان به طبیع به طور نسبی کمتر شده وابستگی اجتماعی او بیشتر میشود. (ممتازی، 1383، 14)
در شهر نخستین، ابعاد دوگانهای دیده میشود. از یک طرف شهر امنیت حفاظت و دفاع را در مقابل حملات بیرونی نوید میدهد و از طرف دیگر اولین شکل نهاد سیاسی، با خشونت، زورگویی و سلطهجویی همراه است. همانطور که چایلد هم اشاره کرده شهرهای نخستین دارای معماری مجللی بودند و هنر برای نخستین بار در معماری این شهرها به شکلی ظاهر میشود که نمایشگر قدرت است. بعدا در اطراف شهر در بیشتر موارد دیوارها و دروازهها ساخته میشوند که نه تنها شهر را از روستا جدا میکند، بلکه قدرت نمادین شهر و حکام آن را متجلی میسازد. مثلا دروازه اغلب شهرهای باستانی با نقوش یا مجسمههایی تزئین شده اند که ترکیبی از انسان و حیوان یا حیوانات نیرومندی است که هم نمایشگر قدرت برتر شهر و تقدس آن میباشد، و هم از شهر تصویر یک مکان خاص و استثنایی را میدهد. مامفورد معتقد است که در شهرهای باستانی حتی حقیرترین فرد هم احساس نوعی بالندگی میکرد و فرض بر این بود به میتواند بخشی از یک زندگی مرفهتر، پر تجملتر و پرقدرتتر باشد. یا در حال در زندگیای شرکت کند که با زندگی ساده روستایی بسیار متفاوت است. مامفورد برای نشان دادن این نظر به یکی از آثار نوشته شده آکاد اشاره میکند:
اجتماعات شهری و روستایی
بیایید به شهر با شکوه اروک، جایی که مردم در جشنهای با شکوه شرکت میکنند، جایی که هر روز جشنی برقرار است. (ممتازی، 1383، 18)
برای شکل گرفتن چند شهر چند عامل ضرورت دارد:
خصایص بالا در تمام شهرهای نخستین دیده میشود.
در اثر شهری شدن نهادهای اجتماعی گوناگون مانند سیاست، اقتصاد، دین و نظارت اجتماعی پدید میآیند، و انسان برای نخستین بار محیطی اجتماعی به وجود میآورد که پیچیدهتر از هر نوع سازمان ماقبل شهری است و در این جا این نکته به وضوح به چشم میخورد که بشر برای ساختن شهر باید از سطح ابتدایی تنازعبقا عبور میکرد بنابراین شکی نیست که جریان شهری شدن یکی از دست آوردهای مهم بشر بوده است و میتوان در نظر گرفت که برای نگاهداری از یک جمعیت نسبتا بزرگ در شرایط شهری، مهارت و دانشی نسبتا فراگیر ضرورت داشته است. علاوه بر این یک سازمان اجتماعی پیچیده هم برای حفظ نظم و امنیت این افراد باید شکل میگرفته، و این سازمان باید از نوعی مشروعیت برخوردار میبوده است. در عین حال مشکلات زیادی هم در اثر شهرنشینی پدید آمده. هر گاه انسان یکی از مشکلات و یا نیازهای خود را برطرف کرده، مشکل دیگری در راه او به وجود آمده است. بدون شک شهرهای اولیه با مشکلات زیادی روبرو بودهاند. به خصوص با در نظر گرفتن سطح پایین تکنولوژی میتوان دید که فقر، جنگ، کمبود مواد غذایی، مسکن، فقدان بهداشت، بیماریهای عفونی در کنار نابسامانیهای اجتماعی دیگر همواره زندگی شهری را تهدید میکرده است و با اینکه انسان هرگز نتوانسته راه حل قانع کنندهای برای این مشکل بیابد، همچنان به ساخت شهرها ادامه داده است. (ممتازی، 1383، 23 - 24)
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
مقدمه
خانوادههای طبقهی متوسط در دوران ملکه ویکتوریا مفاهیم خدمت و از خودگذشتگی را از ابتدای کودکی به گوش دختران میخواندند در حالی که پسران به استقلال تشویق میشدند دختران و پسران طبقه متوسط را از دوران بلوغ از یکدیگر جدا میکردند و دختران را وامیداشتند که از بازیهای خشن دست بکشند، زنانهتر لباس بپوشند و درس خواندن را کنار بگذارند از اینرو که تصور میشد زنان ذاتاً ضعیفاند و باید تمام انرژی خود را برای کارکرد طبیعیشان که پرورش فرزندان است ذخیره کنند در همین دوران پسران به جهان ِ تماماً مردانهی کار یا مدرسه پای میگذاشتند، و تشویق میشدند که برتحرک جسمی و فکری خود بیافزایند و هر چه بیشتر فعال و مستقل شوند. به این ترتیب دوران آموزش جوانان طبقه متوسط مدت زیادی طول میکشید اما در حالی که پسران به مدارس شبانهروزی میرفتند یا وارد بازار کار میشدند، دختران باید در خانه میماندند و خود را برای خانهداری آماده میکردند.
از سوی دیگر مدرسه رفتن برای کودکان طبقه کارگر تا سال 1880 اجباری نبود، اگرچه دولت براساس مصوبهی مجلس در سال 1870 اجازه تأسیس مدرسه برای ایشان را به هیئت امنای مدارس محلی میداد و مصوبهی دیگری در سال 1834 روزی 2 ساعت آموزش را برای کودکان کارگر کارخانهها الزامی کرده بود. هدف اصلی از آموزش کودکان طبقه کارگر این بود که اطاعت، نظم، پاکیزگی و احترام به قدرت را بیاموزند تا به اصطلاح کاستیهای خانوادهی کارگری جبران شود. به این کودکان خواندن و نوشتن یاد میدادند اما توجه بیشتر به آموزش اخلاقی و انضباط بود به پسرها باغبانی و نجاری یاد میدادند و به دخترها خیاطی و آشپزی و دیگر مهارتهای خانگی. هدف از این کار تولید انبوهی از کارگران مرد ماهر و سر به راه و همسران و مادران و خدمتکارانی خانگیتر بود. البته والدین و کارفرماها آموزش را برای دختران کمتر ضروری میدانستند. فرار از مدرسه در مورد دختران مجازات خفیفتری داشت زیرا احساس میشد که ماندن در خانه و کمک به مادر برای دختر جنبهی تربیتی دارد (دایهاوس، 1981).
عموماً عقیده دارند که سودآموزی به دلایل اقتصادی و سیاسی اجباری شد، اما به نظر آنا دیوین (1979) از آن جا که زنان حق رأی نداشتند درک علت شمول زنان در طرح آموزش همگانی چندان آسان نیست توضیحی که به نظر او میتوان ارائه داد این است که مرام زندگی خانگی از این راه گسترش مییافت چون با آموزش میشد الگوی خانوادهی طبقه متوسط را به طبقه کارگر تحمیل کرد پس آموزش به صورتی تدارک دیده میشد که دختران را برای مادر شدن آماده سازد تا بتوانند نسلی تندرست و مناسب برای آینده تربیت کنند.
در روند کٌندِ تدارک آموزش برای دختران در سدهی نوزدهم دو الگوی آموزشیِ متفاوت ظهور کرد الگوی اول که مبتنی برنگرش سنتی و نمونهی مجسمِ آن روش دوشیزه بِیل در کالج زان چلتنهم بود، دختران را به مهارتهای لازم برای ایفای نقش همسری و مادری مردان طبقه متوسط تجهیز میکرد. آموزش میبایست با تعلیم خانهداری و هنرهای زنانه دختران را در چشم همسر آیندهشان جذابتر سازد. این الگو به تقویت مرام زندگیِ خانگیِ طبقه متوسط سدهی نوزدهم کمک میکرد الگوی دوم را دوشیزه فرانسیس باس در کالج شمالی لندن به اجرا گذاشت دوشیزه باس معتقد بود که دختران اگر ازدواج نکنند غالباً نیاز به کسب درآمد دارند و حرفهی معمول برای زنان آبرومند طبقه متوسط «مدیریت داخلی» خانهها بود در کالج دوشیزه باس دختران از آموزشی مشابه پسران برخوردار میشدند اما راهی به آموزش عالی نداشتند؛ دانشگاه آکسفورد تا سال 1920 و دانشگاه کمبریج تا 1947 زنان را به صورت دانشجوی تمام وقت نمیپذیرفت با تلاشهای جنبش زنان در سدهی نوزدهم سرانجام کالجهای ویژهی زنان مانند گریتٌن در کمبریج راه را برای آموزش عالی زنان هموار کرد. برخی کالجهای زنان آموزشی معادل کالجهای مردانهی موجود ارائه میکردند اما در برخی دیگر برنامهی آموزشی متفاوت و به اصطلاح سبکتر بود.
چکیده
یکی از پیچیده ترین مباحث مطرح شده در تعلیم و تربیت امروزی، مساله پیشرفت تحصیلی و عوامل موثر بر آن است. از عمده ترین این عوامل مساله هوش است، به این معنا که هوش و عواملی از قبیل سواد و شغل والدین می توانند با پیشرفت تحصیلی رابطه تعاملی و تقابلی داشته باشند. هدف پژوهش حاضر پاسخی علمی و کاربردی به این مساله است.
نتایج بدست امده از این تحقیق نشان میدهد دخترانی که از نظر جسمانی فعال هستند مشخصاً شادتر میباشندانرژی بیشتری دارند.
هر چند زنان همچون مردان در معرض آسیب دیدگی احتمالی در هنگام ورزش قرار دارنداما مزایای آن بسیار بیشتر و مهمتر از خطرات آن میباشددر طول دو دهه گذشته محبوبیت ورزش در میان بانوان در بالاترین سطح خود بوده است.بسیاری از پزشکان معتقدند هنوز برای ترغیب زنان به ورزش باید کارهای زیادی انجام شود.دکتر رابرت ولف جراح ارتوپد در مرکز ارتوپدی و پزشکی ورزش آلبامای هلت ساوت واقع در شهر آلباما بیرمنگام میگوید:«ورزش عامل بسیار مهمی در رسیدن به سلامت روحی و جسمی در دوران کودکی،بلوغ و بزرگسالی میباشد» در ادامه او اظهار میدارد:«از آنجایی که زنان به طور سنتی کمتر ورزش میکرده اند باید تاکید بیشتری بر ترغیب آنان به ورزش کردن انجام شود»بنا به نظر انجمن ورزش بانوان زنان یا دخترتنی که به طور منظم تمرینات ورزشی را انجام میدهند تصور بهتری از جسم خود دارند و احساس اعتماد به نفس و هوش بیشتری نسبت به همسالان خود دارند. زمانی که شما برای انجام کاری وقت میگذارید و تلاش میکنیدانجام موفقیت آمیز آن سبب مباهات میشود .
این تحقیق در درک پدیده ورزش و تاثیر آن در تمام مراحل زندگی از جمله پیشرفت تحصیلی به ما کمک ناچیزی میکنند.
مقدمه:
در غالب جرایم دو کنشگر ضروری است: بزهکار و بزه دیده بر اساس نظریه حسابگری بنتام شخص قبل از ارتکاب جرم با سنجش منافع و مضار آن به حسابگری میپردازد و چنانچه دریابد منافع مکتبی احتمالی بیشتر از مضار است، اقدام خواهد کرد یکی از مواردی که میتواند در حسابگری بزهکار مورد لحاظ قرار گیرد وجود بزه دیدهای است که آماج مناسبی برای ارتکاب جرم باشد. اطفال و زنان به دلیل وضع فیزیولوژیکشان آماج مناسبی برای بزهکارانند. این گروه به دلیل فقدان قدرت جسمی کافی در مقابل ارتکاب جرم علیه خود مقاومت کمتری نشان میدهند و بعد از ارتکاب جرم نیز ادعای آنها به سختی پذیرفته میشود، از این رو از افشای بزهدیدگی خود ابا دارند. این مشکل باعث شده است که هم در عرصه بینالمللی و هم داخلی در جهت حمایت از این دو گروه سیاست افتراقی اتخاذ شود در عرصه بینالمللی اسناد بینالمللی و در عرصه داخلی قوانین حمایتی عهدهدار این هدفند که در حقوق داخلی گاه به صورت جرمانگاری خاص و گاه به صورت وضع مجازات شدیدتر نیست به مرتکبان جرایم علیه آنها تجلی پیدا میکند موقعیت اطفال که «بزه دیدگاه آرمانی» هستند به مراتب وخیمتر موقعیت زنان است، از این رو نیازمند حمایت و مساعدتهای خاصی اند که متناسب با سن و مراحل رشد و نیازهای ویژه و فردی آنها باشد.
آنچه در این تحقیق در پی بررسی آنیم، وضعیت کودکان به عنوان بزهدیدگان بالقوهای است که یافتههای بزهدیده شناسی حمایت هر چه بیشتر از آنان را ایجاب میکند.
در این تحقیق سعی بر آن است که حداقل به چند سئوال مطرح دراین زمینه پاسخ داده شود:
سئوال اصلی آن است که چه علل و عواملی در بروز چنین رفتارهایی دخیل بوده و راهکارهای مناسب مبارزه با چنین عوامل کدامند. سئوال دیگر اینکه چه ارقام و حمایتهای کیفری از طرف قانونگار در این زمینه پیشبینی شده است و سئوال آخر اینکه پیامدهای آزار کودکان به چند صورت قابل تصور است.
سوالی مطرح می کنیم که خیلی ساده به نظر می رسد: آیا رسانه های ارتباط جمعی مردم را تحت تاثیر قرارا می دهند؟ اگر این سوال را به طور تصادفی از تعدادی زیادی اشخاص بپرسید، خواهید دید که تعداد بسیار کمی از انها هیچ نظری ندارند، اما برخی با اطمینان به شما می گویند که فیلمها، مخصوصا فیلمهای خشونت آمیز بر جوانان اثر سوء دارند. بعضی دیگر با اعتقاد کامل پاسخ می دهند که در مورد اثر رسانه های ارتباط جمعی بر رفتار خیلی اغراق شده است. پزوهشگر روانشناسی اجتماعی نیز به نوبه خود درباره سوالاتی که مطرح می کند نظراتی دارد. با این همه او نباید علم خود را بر اساس نظرات شخصی پایه ریزی کند. او باید انها را با روشهای علمی مشاهده منظم، مطالعه همبستگی و آزمایشی مورد بررسی قرار دهد.
شناخت با مشاهده منظم
مطالعه رفتار اجتماعی ممکن است تنها به تبیین آن محدود شود. پیش از تلاش برای تبیین یک رفتار باید مطمئن شد که ان رفتار وجود دارد. مشاهده منظم (به عنوان یک روش علمی و نه یک فن) اجازه می دهد که رفتار اشخاص در موقعیت هایمورد نظر تبیین شود. اطلاعاتی که از این طریق جمع اوری می شود، معمولا اولین عناصر پاسخ به سوال را تشکیل می دهد. برای جمع اوری اطلاعات فنون متعددی به کار می رود. فرض کنیم پژوهشگری این سوال را مطرح می کند: ایرانیان نسبت به مهاجران افغانی چه نظری دارند؟ یا با وجو روابط سیاسی تیره بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت امریکا، مردم ایران نسبت به مردم امریکا چه نظری دارند؟ ممکن است پزوهشگر به این فکر بیافتد که با استفاده از پرسشنامه برای سوال خود پاسخ پیدا کند. او پرسشنامه را طوری تنظیم می کند که رتار ایرانیان با مهاجران افغانی را در محیط کار، همسایگی، مدرسه، کوچه و بازار، خرید و روش، ازدواج و ... آشکار سازد. همچنین پژوهشگر می تواند پی ببرد که ایرانیان تا چه اندازه مهاجران افغانی را افراد کاری می دانند یا معتقدند که آنها موجب کاهش دستمزد کارگران ایرانی یا بیکاری انها شده اند. برای پی بردن
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.