عنوان : ارزیابی عملکرد
قالب بندی : پاورپوینت
شرح مختصر :
نـظام ارزیابی عملـکـرد، یـکی از مهمترین و پایـه ای تـریـن زیـر نـظام هـای منـابع انسانی محسوب می شود ، بدیهی است که ارزیابی عملکرد کارکنان فرایندی بسیار مهم و از حساس ترین مسائلی است که مسئولان سازمانها با آن روبهرو هستند. شناخت مسائل و مشکلات و بهینه سازی نظام ارزیابی عملکرد، دست کم از دو بعد دارای اهمیت است: اول اینکه سازمانها نیازمنـد آگـاهی از کـارایی کارکنان خویش اند تا بتوانند برای بهبود عملکرد و ارتقای بهرهوری فردی و سازمانی، وضعیت منابع انسانی خود را بهبود بخشیده، بر کمیت و کیفیت تولیدات خود بیفزایند. دوم اینکه، آگاه شدن کارکنان از نتایج عملکرد خود برای آنها مطلوب بوده و عموماً احساس رشد خواهند کرد؛ به این صورت که به نقاط قوت و ضعف خود پی برده، برای افزایش توانمندی های خویش براساس واقعیات تلاش خواهند کرد.
فهرست :
چکیده
مقدمه
چرا نیازمند ارزیابی عملکرد هستیم؟
چگونه عملکرد افراد را مورد ارزیابی قرار دهیم؟
ارزیابی عملکرد توسط چه کسانی و در چه مکانی قابل اجرا میباشد؟
خصوصیات شخصیتی ارزیاب
نحوه مواجهه با سئوالات بی جوابی که درجلسه ارزیابی طرح میگردد
فرم ارزیابی اختصاصی عملکرد مدیران پایه
فرم ارزیابی عمومی عملکرد مدیران پایه
فرم ارزیابی اختصاصی عملکرد مدیران میانی و کارمندان
فرم ارزیابی عمومی عملکرد مدیران میانی
فرم ارزیابی عمومی عملکرد کارمندان
نکاتی که باید در حین تکمیل فرم ارزیابی مدنظر داشت
ارزیابی توسط زیردستان
کمیته ارزشیابی
محدودیتهای ارزیابی عملکرد
کاربردهای ارزیابی عملکرد
مراحل اجرایی فرایند ارزیابی عملکرد کارکنان
نمودار مراحل اجرایی فرایند ارزیابی عملکرد کارکنان
روشهای ارزیابی عملکرد کارکنان
مقاصد و اهداف اساسی ارزیابی عملکرد
در اول ماه مه 1886، پلیس شیکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران، که برای هشت ساعت کار در روز، و حق تشکیل اتحادیه های کارگری برپا شده بود، آنان را به خاک و خون کشید. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه، و به مرگ محکوم کرد. یکی از رهبران کارگران اعتصابی، پس از اعلام رای ، در برابر دادگاه چنین گفت:
کارگران اینک دریافته اند، که می توانند با اتحاد و همبستگی، و مبارزه جمعی بر مشکلات خود فائق آیند. کارگران دریافته اند که چه قدرت عظیمی در اتحاد آنان نهفته است، و به همین دلیل است که کارفرماها با تمام توان می کوشند تا اتحاد کارگران را بشکنند، و میتینگ کارگران را به خون بکشند. ما کارگران گرد هم آمدیم تا اندکی از حقوق خود را باز پس بگیریم؛ اما اکنون از دادگاه و زندان سر در آورده ایم . آیا این است معنای برابری و عدالت در جامعه ما؟ امروز اگر صدای حق طلبانه ما را با گلوله خفه می کنید، مطمئن باشید که این صداها دیگر خاموش شدنی نیست، و هر روز طنین آن رساتر خواهد شد.
کارآموزی مکانیک - چگونگی تهیه کامیونهای مازیران 29 ص
مقدمه
خانواده یکی از ارجمندترین نهادهای انسانی است که از همان بدو پیدایش همراه با تغییرات شئون مختلف بشر، دگرگونی یافته است. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب میگردد و گذشته از وظیفه فرزندآوری و پرورش کودک که موجب استمرار و بقای نوع بشر میگردد و وظایف متعدد دیگری از قبیل: فعالیتهای اقتصادی، آموزش و پرورش و اجتماعی کردن فرد را نیز بر عهده دارد. خانواده واسطهای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها، سازمانها و موسسات اجتماعی نقش مهمی در انتقال ارزشها، هنجارها و میراثهای فرهنگی جامعه بر عهده دارد.
جنبه های ژرف و نهان شخصیت انسان، ناشی از آموزش و پرورش در دوران کودکی است و از آنجا که نخستین سالهای زندگی انسان، در محیط خانواده میگذرد و در این دوران پایه شخصیت او گذاشته میشود، میتوان به اهمیت خانواده و تاثیری که در پرورش فرد و قوای روحی و اخلاقی او دارد، پیبرد. در همین رابطه مالبرانش معتقد است که ارزشها و انفعالاتی که در دوران کودکی به وسیله خانواده بر فرد تاثیر میگذارد، در پیش داوریهای بعدی کودک اهمیت زیادی داشته و اثر آن در تمام عمر باقی میماند. استو تزل این دوران را قالب مرجع آدمیان دانسته و معتقد است که در نگرش انسان نسبت به زندگانی اجتماعی سهم قطعی و حتمی ایفا میکند.
خانواده نهادی است اجتماعی که معنای آن در زمانها و مکانهای مختلف یکسان نبوده بلکه تطور یافته است. خانواده به معنای کنونی، اجتماع ثابت و قانونی پدر و مادر و احیانا فرزندان است که تا هنگام رسیدن به سن قانونی و رشد و بلوغ جسمانی و عقلانی با پدر و مادر میباشند. اتحاد موجود بین اعضای خانواده مبتنی بر حقوق مناسبات و تکالیفی است که به نظر برخی از دانشمندان از طبیعت حیوانی انسان، حاصل شده است. اما این عقیده را با مشاهدات عملی، تاریخی و اجتماعی نمیتوان اثبات نمود. هرچند که حب مادری از ساخت اعضای بدن مادر ناشی شده جمیع حیوانات درجه اول این غریزه را دارا هستند. همچنین به زعم بعضی حب پدری و مسئولیتی که پدر در حمیات زن و فرزند بر عهده دارد، به علت ضعف طبیعی زنان، انتخاب زن به همسری از طرف مرد نیز از جهت رابطه خونی است که از پدر به فرزندان میرسد. اما این امور بنا بر تحقیقات جامعهشناسانه اموری ظاهری است و وظایف اخلاقی جنبه اخلاقی دارد و ملاحظات اخلاقی را با نتایج غریزی نمیتوان یکسان دانست زیرا ضرورت طبیعی و قوانین اخلاقی متفاوت هستند.
در حیوانات تنها غریزه است که ماشینوار روابط را محفوظ میدارد ولی اعضای خانواده انسان، نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقی معین دارند و از حیث ماهیت با خانواده حیوانی تفاوت آشکاری وجود دارد. بنابراین نمیتوان حیات حیوانات را با زندگی انسانها یکسان داست. (قرائی مقدم، 1388، 233-234)
خانواده
تعریف
خانواده تعاریف مختلفی دارد که نه تنها بر اساس فرهنگها، بلکه در رون یک فرهنگ نیز بر پایه دیدگاههای مختلف فرق میکند. خانواده مجموعهای از افراد خویشاوندی است که از طریق ازدواج، از طریق نسب، یا از طریق فرزندخواندگی به یکدیگر متصلاند و زیر یک سقف زندگی میکنند، یعنی بر دو اصل خویشی و هم زیستی متکی است. شرفی به نقل از مرداک مینویسد: خانواده یک گروه اجتماعی است که اعضای آن به وسیله دودمان، ازدواج یا فرزندخواندگی با یکدیگر پیوند برقرار میکنند و نیز کسانی که در زندگی با هم تشریک مساعی در تامین درآمد، اقتصاد زندگی و نگهداری از فرزندان برخوردار هستند. علاوه بر دو تعریف ساختاری و کارکردی، دهها تعریف دیگر در مورد خانواده وجود دارد. (منادی، 1385، 13)
خانواده گروهی از اشخاصی است که با پیوندهای خویشی مستقیم به هم متصل میشوند و اعضای بزرگسال آن مسئولیت نگهداری کودکان را بر عهده دارند. خویشاوندی به پیوندهایی اطلاق میشود که یا از طریق ازدواج و یا از طریق تبار ایجاد می شود و بستگان خونی را به هم پیوند میدهد( مادران، پدران، خواهران و برادران، فرزندان و نوادگان و از این قبیل). (گیدنز،1387، 252)
خانواده پیوندی درازمدت بین بزرگسالان است که هدف اصلی آن داشتن و بزرگ کردن فرزندان و انتقال فرهنگ از یک نسل به نسل دیگر است.
به نظر مک ایور خانواده در سطح جهانی مفهومی گسترده و جامع دارد و عبارت است از روابط جنسی معین و بادوام که تولید اطفال و پرورش آنها را بر عهده دارد.
مالینوفسکی در تعریف خانواده میگوید:
ازدواج و خانواده واحدی است مرکب از پدر و مادر که از طریق پیمانی و قانونی با هم وصلت کردهاند و توسط آیینهای دینی که خانواده را به صورت یک واحد اخلاقی در میآورد، محاط شده اند.
در هر صورت خانواده عبارت است از گروهی که شامل پر و مادر و فرزندان که در مکان واحد زندگی میکنند، اقتصاد مشترکی دارند و مبتنی بر حقوق، مناسبات و تکالیف فردی و جمعی است. (قرائی مقدم، 1388، 237)
خانواده عبارت است از گروهی از افراد (دو نفر یا بیشتر) که میان آنها روابط خویشاوندی برقرار است و در مکان واحدی زیست میکنند و تغذیه مشترک دارند.
این گروه اختصاصا در جوامع امروز از پدر، مادر و فرزندان تشکیل میشود. به عبارت دیگر خانواده سازمان یا اجتماعی است که مبتنی بر روابط خویشاوندی (سببی و نسبی) میباشد. خانواده یک نهاد اجتماعی است و در همه جا و همه زمان وجود دارد و بدون آن دوام و بقاء جامعه میسر نخواهد بود. هیچ جامعه نیست که در آن نظام خانوادگی برقرار نباشد. هر یک از ما به گونهای در خانواده پا به هستی نهادهایم و در کانون خانواده و تحت مراقبت و تعلیمات اقوام خود پرورش یافته و با زندگی اجتماعی آشنا شدهایم و به احتمال زیاد خود نیز به تشکیل خانواده مبادرت خواهیم کرد. اصطلاح خانواده با خانوار فرق دارد. در خانواده روابط خویشواندی وجود دارد ولی در خانوار این رابطه شرط نیست، ممکن است افرادی با هم زندگی کنند که هیچگونه رابطه خویشاوندی نداشته باشند. در سرشماری عمومی ایران برای خانوار دو شرط اساسی در نظر گرفته شده است.
به عبارت دیگر خانوار تعدادی افراد را گویند که زیر یک سقف زندگی میکنند و دور یک سفره غذا میخورند، صرف نظر از رابطهای که میان آنها وجود دارد. درحالی که خانواده یک واحد زیستی است که مرکب از زن و شوهر و فرزندان آنها است که نسبت به هم روابط خویشاوندی دارند. (وثوقی و نیک خلق، 1385، 172 – 173)
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
مقدمه
جامعهشناسان، به ویژه به تأثیری که افزایش عدة زنان شوهردار و شاغل در زندگی خانوادگی گذاشته است علاقه نشان دادهاند. دو موضوع عمده در مطالعات مطرح شده است. یکی آن که اشتغال زن چگونه در الگوی نگهداری از فرزندان اثر میکند. دیگر آن که کار در خارج از خانه چه اثری بر روابط میان زن و شوهر میگذارد. اشتغال زنان به طور کلی و مادران به طور اخص موضوعی است که باید در قالب کلی تغییرات اجتماعی بررسی شود. تشخیص این که کدامیک از جنبههای تغییر زندگی خانوادگی به اشتغال مادران مربوط میگردد امر دشواری است. ساختار درونی خانواده یکی از عوامل مؤثر در زندگی کودکان است. ترکیب خانوار، شمار فرزندان، فاصلة سنی و جنسیت فرزندان، میزان تفاهم زناشویی، امنیت عاطفی و مادی، سطح تحصیلی والدین، جملگی دارای اهمیتاند. هم چنان که محیط خانواده، هنجارهای فرهنگی همسایگی، محیط مدرسه، معلمان نیز اثر گذارند (Farmer 1973:67).
یکی از مشکلات عمدهای که زنان برای بازگشت به کار با آن مواجهاند وابستگی عاطفی کودکان به آنهاست. زن، در اولین سالهای ازدواجش، کمتر دچار مشکل میشود و فقط پس از تولد فرزندان است که اشتغال او دچار محظوراتی میگردد. با وجود فرزندان خردسال یا شمار بیشتر فرزندان، احتمال وابستگی زن به خانه بیشتر میشود و تا زمانی که از زن این توقع وجود داشته باشد که در نگهداری از فرزندان، بیشترین سهم را بپذیرد، موقعیت شغلی او محدود خواهد بود. برخی از محققان به جنبههای سودمند اشتغال زنان اشاره کردهاند، از جمله این که افزایش امکانات مالی خانواده نباید نادیده گرفته شود. دیدگاه دیگر بر استقلال کودکان تأکید دارد که بتوانند از سنین پایین مسئولیت بپذیرند. توانائیهای کودکان غالباً بیش از آن است که بزرگسالان تصور میکنند. با توجه به این که مادران شاغل با جامعه به معنای وسیع آن ارتباط بیشتری دارند، تجربیات آنها میتواند در تربیت بهتر فرزندان و نیز در پیشرفت آنها مؤثر باشد. از نظر زنان شاغل، روابط خانوادگی، عموماً، و روابط زناشویی، خصوصاً، هنگامی که شوهر در امور خانه و در مراقبت از فرزندان قبول مسئولیت کند صمیمانهتر و علایق مشترک بیشتر میشود (Ibid, 1973: 71).
نتایج نتحقیقات در این زمینه نشان میدهد که، در آمریکا، کار مادران بحرانهای زناشویی را افزایش میدهد؛ اما، رضایت زن از کار تا حدی بحرانها را تخفیف میدهد. این امر به ویژه در طبقاتی که از نظر اجتماعی و اقتصادی مرفه ترند مشهود است؛ زیرا مادران این طبقات از کار خود بیشتر لذت میبرند و رضایت حاصل میکنند. در مقابل، مادر شاغل از طبقة پایین، به احتمال زیاد، مجبور به کار کردن در خارج از خانه شده است و به کار خود علاقهای هم ندارد. لذا ممکن است تصور کند که بیش از حد از او کار میکشند و احساس جبران زمان غیبت از خانه کمتر در او وجود دارد (گود 1352: 212 ـ 209).
تأثیر اشتغال زن بر روابط و مناسبات با همسر
اشتغال زنان شوهردار امر بیسابقهای نیست. در خانوادههای دوران پیش از صنعتی شدن[1] در جهان غرب، زن دارای نقش اقتصادی در درون خانه بود بیآن که در خارج از خانه اشتغال داشته باشد. یا صنعتی شدن جامعه بود که زنان به کار در کارخانجات پرداختند. یکی از تغییرات مهم یکی دو قرن اخیر افزایش میزان زنان شاغل بوده که طبعاً موجب افزایش شمار خانوادههای دوشغله[2] شده است. جامعهشناسی توجه خاصی به این نوع خانوادهها دارد؛ زیرا اشتغال زنان در روابط خانوادگی و در تغییر نقشها در درون خانواده اثرگذار است. (Adrian Wilson 1995, p. 74).
با آن که نقش زنان در تأمین نیروی کار افزایش یافته است و تقریباً، در همۀ کشورها، زنان شغل خارج از خانه نیز دارند، غالباً چنین تصور میشود که جای واقعی زن در خانه و پرداختن به امور خانواده است و وظیفۀ شوهر است که تأمین کنندۀ اصلی درآمد خانواده باشد و از زنان نباید توقع داشت که نخستین عامل تأمین درآمد خانوادگی باشند. در عین آن که بسیاری از زنان دستمزد یا حقوق خود را مکمل درآمد شوهرانشان میدانند و زن و شوهر، هر دو، درآمد شوهر را منبع اصلی درآمد میشمارند، بسیاری از زنان دارای مشاغل پردرآمد و برخوردار از منزلت بالای اجتماعی، مادر و کدبانوی خانه تلقی میشوند و به همین عنوان از آنان توقعاتی وجود دارد. (آنتونی گیدنز، 1373، ص 426).
غالباً بدیهی تلقی میشود که اشتغال زنان محدود گردد به مشاغلی با درآمد پائینتر. این باور وجود دارد که مرد خانواده باید از همسر خود بیشتر درآمد داشته باشد و از حیث شغل در موقعیتی برتر باشد. تقسیم مشاغل به زنانه و مردانه نیز تا حدود زیادی این طرز تفکر را تقویت میکند.
اشاره به این نکته ضرورت دارد که، در بسیاری از جوامع، نظام اجتماعی و مجموعه ارزشهای حاکم از تسلط مردان بر زنان حمایت میکند و با تأکید بر عرف و سنت است که این سلطۀ همسران مشروعیت مییابد. (Barker and Allen 1976, p.154).
در این باب، نباید اهمیّت جامعهپذیری نقشهای جنسیتی[3] در درون خانواده و پس از آن، در مدرسه را، که جامعهپذیری ثانوی در آن انجام میگیرد، به عنوان یکی از اجزا مهم ایدئولوژی سلطه بر زنان، نادیده گرفت (Ibid, p.160).
امکان دستیابی زنان به اشتغال همچنین از نحوۀ تربیت و اجتماعی شدن آنان متأثر میگردد. بدین معنی که، در پارهای از جوامع، از کودکی به زنان آموخته میشود که در کسب موقعیتها و مقامهای اجتماعی حایز شراط برابر با مردان نیستند. این تفاوت زن و مرد، از طریق تبلیغ الگوهای مشخصی از قالبهای رفتاری، مدام به آنان تلقین میشود. زنان و مردان این جوامع به گونهای تربیت میشوند که این پندار را که هرکدام آنان برای نقش و کار خاصی آفریده شدهاند پیدا میکنند و خود را با آن تطبیق میدهند. نقش تربیتی در این جوامع به گونهای است که زنان را، به دلیل داشتن وضعیت جسمانی متفاوت با مردان، برای فعالیتهایی در نظر میگیرند که به توان جسمانی کمتر، ساعات کار کمتر و تخصص پایینتر نیاز داشته باشد؛ در حالی که مردان برای مشاغل حساس کلیدی و دارای تخصص بالا در نظر گرفته میشوند. (سفیری 1377، ص 61).
تربیت اولیه دختران آنان را جنس دوم میسازد، والدین و معلمان نیز ناآگاهانه در ایجاد و تقویت چنین نگرشی در دختران موثرند. (همان، ص 86).
رسانههای گروهی و مواد آموزشی در مدارس نیز اغلب اشتغال زنان و مردان را براساس تقسیم کار سنتی به تصویر درمیآورند و در توصیفهای کلیشهای بر سنت تقسیم کار برحسب جنسیت تأکید میکنند (یونیسف 1372، ص 11).
بدین قرار، علاوه بر خانواده و مدرسه که محیط اجتماعی کردن کودکان شمرده میشوند، بر اهمیّت نحوۀ عرضه و معرفی انواع فعالیتها و چگونگی روابط اجتماعی دختر و پسر در کتابهای درسی نیز باید توجه کرد. در این کتابها نیز، در روابط میان اعضای خانواده، نوعی تقسیم کار برحسب جنسیت مشاهده میشود و قابلیتهای زنان برای تعهد مشاغل گوناگون به وضوح مطرح نمیشود تا هم دختران و هم پسران دانشآموز با این قابلیتها آشنا گردند.انعکاس وظایف زن به ابتداییترین و سادهترین صورت در کتابهای درسی، به نوعی، کم اهمیّت جلوه دادن زمینههای فعالیت اجتماعی زنان باید تلقی شود. تصاویر نمودار این فعالیتها به گونهای اختیار شدهاند که اشتغال زنان را در حد فعالیتهای کانون خانوادگی از قبیل پرستاری و آموزش نشان میدهد.
در فضای فرهنگی جامعه نیز، ضمن آنکه مهمترین وظیفۀ زن خانهداری شمرده میشود، از میان انواع مشاغلی که زنان، با هدف اصلی کمک به اقتصاد خانواده، اختیار میکنند، به ترتیب، معلمی و پزشکی مطلوب معرفی میگردد، ضمن آن که انتظار میرود زن، حتی اگر متمایل به ادامۀ کار باشد، در صورت مخالفت شوهر، از کار خود چشمپوشی کند. (مرکز تحقیقات صدا و سیما 1374، ص 6).
نتایج مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که جایگاه حرفهای زن به میزان قابل توجهی از موقعیت خانوادگی و تلفیق نقشهای او در داخل خانه و خارج از آن متأثر است و میدان انتخاب او را از حیث فعالیت شغلی محدود میسازد. کلاین برگ معتقد است که زنان بیشتر به کارهای مربوط به خانه علاقه نشان میدهند و مشاغلی را میپسندند که آنان را از امور خانه منفک نسازد و با طبیعت زنانه برحسب عرف جامعه بیگانه نباشد. (کلاین برگ 1363، ص 316).
بررسی انگیزه های انتخاب شغل معلمی توسط زنان در تحقیق حاضر نشان می دهد، که اهداف فرهنگی زنان، از طریق جامعه و خانواده و مدرسه و رسانه های گروهی نهادینه شده و آنان شغل معلمی را بیشتر به دلیل علاقه به تدریس و برقراری ارتباط با اطفال و گرایش به ایفای نقش های تعلیماتی و حمایتی و مراقبتی مادرانه انتخاب می کنند. به عبارت دیگر، اعتقادات و ارزش های حاکم بر جامعه بر اشتغال زنان اثر می گذارد و محدوده خاص فعالیت های اقتصادی آنان را مشخص می سازد.
نتایج تحقیق در خصوص موافقت مرد با اشتغال همسر در خارج از خانه نشان می دهد که نزدیک به نیمی از مردان خانواده به دلیل برخورداری شغل معلمی از منزلت اجتماعی، 21 درصد به دلیل سوق زن به درک بهتر مسائل و مشکلات خانواده و 19 درصد به علت مشارکت زن در تأمین مخارج خانواده با اشتغال همسر خود به شغل معلمی موافق اند.
در مورد مخالفت با اشتغال ، به گزارش زنان معلم