50 ص
آداب و رسوم خراسان
بختگشائی
شب چهارشنبهٔ آخر سال، یکى از شبهاى بسیار دلپذیر و شیرین ایرانى است. در این شب مردم شادىها مىکنند و مجالس سور و سرور برپا مىسازند و آداب و مراسم مخصوصى انجام مىدهند که از هر جهت دلانگیز و زیبا است. این آداب و مراسم در هر نقطه و در هر شهرى رنگى مخصوص به خود مىگیرد و مطابق ذوق و سلیقهٔ اهالى هر محل بهطرز خاصى اجراء مىگردد. در این شب در تمام شهرها و دهات، ایرانیان آتش مىافروزند و با خواندن اشعار شیرین و گرفتن فال و انجام مراسم دیگر نحوست و بدبختى و پلیدى را از خود دور مىسازند و در عوض خوشبختى و تندرستى و طالع نیک براى خود آرزو مىکنند. از آنجا که آتش از قدیمالایام در نزد ایرانیان مقدس و مظهر فروغ یزدان بوده، ایرانیان معتقد هستند که قبل از تحویل سال باید آتش افروخت و زشتى و پلیدىهاى سال کهنه را سوزانید و مسکن خود را از نحوست پاک نمود. اما در باب اینکه چرا ایرانیان شب چهارشنبه را براى اینکار انتخاب کردهاند، روایات مختلفى هست، ولى آنچه در خراسان بیشتر مشهور مىباشد و تقریباً اکثر خراسانىها به آن معتقد هستند این است که مختار سردار معروف عرب وقتى از زندان خلاصى یافت و به خونخواهى شهداى کربلا قیام کرد براى اینکه موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و برکفار بتازد دستور داد که شیعیان بر بالاى بام خانهٔ خود آتش روشن کنند و این شب مصادف بود با شب چهارشنبهٔ آخر سال و از آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتشافروزى را در شب چهارشنبهٔ آخر سال اجراء کنند.
به عقیدهٔ استاد پور داود افتادن این آتشآفروزى به شب چهارشنبهٔ آخر سال علت دیگرى داشته است. وى در اینباره مىنویسد: ”آتشافروزى ایرانیان در پیشانى نوروز از آئین دیرین است و همهٔ جشنهاى باستانى با آتش که فروغ ایزدى است پیشباز مىشود... شک نیست که افتادن این آتشافروزى به شب آخرین چهارشنبهٔ سال پس از اسلام است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند، هر یک از دوازده ماه نزد آنان بىکم و بیش سى روز بود و هر روز به نام یکى از ایزدان خوانده مىشد، چون هرمزد روز ـ بهمن روز ـ اردیبهشت روز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یومالاربعاء نزد عربها روز شوم و نحسى است جا حظ در المحاسن و الاضداد (چاپ مصر ۱۳۵۰ ص ۲۷۷) آورده: ”والاربعاء یوم ضنک و نحس“. شعر منوچهرى گویاى همین روز تنگى و سختى و شومى است:
چهارشنبه که روز بلا است باده بخور بسا تکین مىخور تا به عافیت گذرد
این است که ایرانیان آئین آتشافروزى پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیشآمد سال نو از آسیب روز پلیدى چون، چهارشنبه برکنار ماند. (استاد پور داود، اناهیتا، به کوشش مرتضى گرجی، از انتشارات امیرکبیر سال ۱۳۴۳ ص ۷۳ و ۷۴).
آداب چهارشنبه سورى بر دو قسم است:یکى آداب عمومى که همه در آن شرکت مىکنند و مهمترین آنها آتش افروزى در شب مزبور مىباشد و دیگر آداب خصوصى که مخصوص زنها است و مردها حق شرکت در آنرا ندارند.
50 ص
کاشان
وز اصفهان به کاش و به کاشانهای خویش
گلها میان دیده و در دل خلنده خا ر
در« برهان قاطع »آمده است : «کاش به معنی کاشکی ، خواهش ، آرزو ، افسوس
و مخفف کاشان هم هست و آن شهری است معروف ازعراق .2 »
شهرستان کاشان ، یکی ا زشهرستان های استان اصفهان است .
این شهرستان ازطرف شمال به شهرستان گرمسار ودریاچه قم (دریاچه نمک )
وازطرف شمال غربی به شهرستان قم ، و از طرف مشرق به شهرستان اردستان ،
و از طرف جنوب به شهرستان نطنزو بخش میمه * ، و از طرف مغرب به
شهرستان دلیجان محدود است . شمال و مشرق شهرستان کاشان به کویر محدود
می شود .
در حفاریهایی که توسط باستانشناسان در تپۀ « سیلک » درچهار کیلومتری غرب شهر
کاشان به عمل آمد ه ، طبقات گوناگونی مشاهده شده است که نمودار زندگی متفاوت
انسانها در هزاران سال قبل از میلاد مسیح می با شد . درآنجا حتی نشانهایی از
تمدنهای اولیه بشری به دست آمده است . بعید نیست که نام « کاشی » و« کاشان »
ازقوم « کاسی » و « کاسیان » گرفته شده باشد . « کاسیان » در نیمۀ دوم هزاره دوم
قبل ازمیلاد . درحدود مغرب « نجدایران* » زندگی میکردند وممکن است که اصطلاح
«کاسی » ، مفهوم نژادی وسیعتری از تسمیۀ « قوم واحد درمیان اقوام زاگرس »
داشته باشد .
منظور آنکه شاید علاوه بر کوههای زاگرس ، کاسیها در سایر نقاط ایران نیز سکنی
داشته اند . یا اگر سکنی نداشته اند ، اقلاً ارتباط داشتند و این نام به محلهای مختلفی
در گوشه و کنار ایران اطلاق شده است 10
در « تاریخ کاشان » دربارۀ وجه تسمیه این شهر چنین آمده است : « کاشان در کتب
قدیمی « قاشان » و « قاسان » هم ضبط شده است ، این هر دو معرّب کاشان است .
در زمان قدیم نام این ولایت « چهل حصاران » بود و قلعه و برج و بارو نداشت .
هنگامی که « زبیده خاتون » همسر « هارون الرشید » از این محل عبور می کرد ،
مردم از او خواستند که درآنجا برای مقابله به حملات دیلمان ، برج وبارو ساخته شود .
. در ساعت سعد ، چنانکه معهود است از برای علامت و آثار طول و عرض و وضع
هر بنایی ، کاه یا گچ یا خاکستر ریختند ، و بنیاد قلعه بندی این بلده را کاه فشاندند .
لهذا به « کاه فشان » موسوم گشت و بر اثر کثرت استعمال ، پارسیان « کاشانش »
گویند . کاشان در قدیم جزو « دارالایمان » بود قم بود . بعضی از قراء و توابع
کاشان که در جانب اصفهان است ، جزء اصفهان بود . ولی در دوره صفویه ،
کاشان جزء اصفهان محسوب می شد و در دورۀ قاجاریه جزء قم بود . 2»
درهمان کتاب به نقل از« تاریخ قم » نوشته شده است :« قاسان ، را نام نهادند به
رودخانه ای که آن را به زبان عجم « کاسه» گویند وگویند که « قاسان » دریا
بوده است وآن را«کاسه رود » خوانده اند .3»
وجه تسمیه مربوط به مسافرت زبیده خاتون به کاشان و کاه فشاندن ، چندان صحیح
به نظر نمی آید ، زیرا اولا ً، در تمام نقاط برای آنکه جای بنا مشخص وپی ریزی
ساختمانها و شهر معلوم شود ، گچ یا کاه میریختند . این موضوع تنها مختص کاشان
نیست . ثانیاً ، مسافرت « زبیده خاتون » به کاشان صحّت تاریخی چندانی ندارد .
به هر جهت شما خوانندۀ عزیز مختار هستید هر وجه تسمیه ای را که از نظر عقل
و منطق صحیح تشخیص می دهید ، قبول بفرمایید .
« ابن حوقل » جغرافیا نویس قرن چهارم هجری دربارۀ کاشان چنین نوشته است :
« کاشان ( قاسان ) شهر کوچکی است و بناهای آن از گل ساخته شده و همۀ شهرهای
جبال جزء ری چنین است » 4
2 و 3 ) تاریخ کاشان ، ن . ک صفحات 6 ، 7 ، 8 ، 34
4 ) صورة الارض ، صفحه 114
در « خلاصة البلدان » آمده است : « کاشان در قدیم چندان شهریتی نداشت و قصبه و
رستاقی از توابع بلدۀ قم بود و در تواریخ مذکور است که « قاسان » نام رودخانه ای
بود که آن را به زبان فارسی کاشان می خواندند ، و الحال آن رودخانه خشک است و
به جای آن شهر بنا شده است ، بعضی دیگر گفته اند که « قاسان » نام شطی بوده که
به فارسی « کاس رود » می خواندند . بعد از آنکه آب شط شروع به خشکی نمود .
اول موضوع قریه ، « بطریده » که الحال به « بدریه » مشهور است ، ظاهر شد .
آنجا بلند ترین موضع آن رود بود و بعد از ان موضع ، قریۀ « درام » ظاهر شد .
بعضی گفته اند آن را « قاسان اکبر » بنا نهاد و به نام خود خواند . » 1
« مقدسی » ، کاان را شهری نامور و کهنسال در مرکز کویر می داند و می گوید :
« پیرامون آن کشتزارهای آباد و کاریزها فراوان دارد . در ساختن قمقمه ماهرند و
در آنجا نوعی ، « طلخون » ( ترخون ) دیدم که مانندش ندیده بودم . مرکز هلوی
خوب است . عقربهای شگفت انگیز دارد . شنیدم که « ابوموسی اشعری » هنگامی
که از گشودن شهر در ماند ، گژدمهای زهرآگین از « نصیبین » درکوزه ها بیاورد
وبه درون دژپرتاب همی کرد تا مدافعان ازآن بجستند وشهرخود تسلیم دشمن کردند. »2
لازم به تذکر است که در زمان قدیم ، برای تصرّف شهرها دست به هرحیله ای می زدند
ولی بنده مطلبی را که « مقدسی » درباره کژدمهای زهرآگین « نصیبین » ذکر کرده
است ، در هیچ مأخذ دیگری ندیده ام .
در « تقویم البلدان » به نقل از « العزیزی » نوشته شده است : « قاشان شهری است پر
نعمت در وسط بلاد « جبل » . 3 خراجش به خراج قم افزوده شود . » 4 و به نقل از
« اللباب » کفته شده است : « کاشان شهری است نزدیک قم و مردمانش شیعی هستند .
50 ص
محاسبه ی شبکه های جمع آوری فاضلاب
پس از تعیین مقدار فاضلاب در حالت های گوناگون بهره برداری از شبکه و انتخاب نوع لوله ها، باید برای شروع محاسبه ی شبکه جمع آوری فاضلاب گام های زیر برداشته شود:
گام اول- تهیه ی نقشه ی توپوگرافی از شهر مورد نظر- برای انجام بررسی ها و محاسبات شبکه ی جمع آوری فاضلاب حداقل دونوع نقشه توپوگرافی لازم است:
الف) نقشه ی توپوگرافی به مقیاس تا از شهر و حومه آن برای آگاهی بر وضعیت کلی عوارض طبیعی اطراف شهر و امکان ورود سیلاب های ناشی از بارندگی ها به درون شهر، در مواردی که شهر در مسیل سیلاب کوه های اطراف قرار دارد مطالعه روی نقشه ای به مقیاس که دارای خطوط همتراز باشد نیز لازم است. این گونه نقشه ها را در ایران می توان از سازمان جغرافیایی ارتش دریافت نمود.
ب) نقشه ی توپوگرافی به مقیاس تا برای انجام محاسبات دقیق شبکه. در این نقشه ها باید ترازیابی دقیق تمام خیابان ها، کوچه ها و گذرهای شهر منعکس باشد. سازمان نقشه برداری کل کشور با کمک عکس های هوایی، چنین نقشه هائی را از تمام شهرهای ایران تهیه کرده است. ترازها و بلندی های داده شده در این نقشه ها برای طرح های مقدماتی (مرحله اول) کافی هستند. ولی برای طرح های اجرائی (مرحله دوم) غالباً دارای دقت کافی نبوده و باید ترازیابی زمینی و با دقت بیشتری انجام گرفته، روی نقشه های نامبرده منعکس گردد.
گام دوم- انتخاب مسیر لوله ها- با استفاده از نقشه های نامبرده و با توجه به شیب طبیعی زمین باید جهت حرکت فاضلاب در تمام خیابان ها، کوچه ها و گذرها روی نقشه های دقیق با مقیاس تا منعکس گردد. سپس با توجه به نوع شبکه ی جمع آوری فاضلاب لوله های اصلی و فرعی مشخص می گردند.
گام سوم- نامگذاری مسیرها- تمام مسیرها و تقاطع ها باید با کمک حروف و اعداد و نظمی مناسب نامگذاری شوند. هرچه این کار با نظمی بهتر انجام شود، محاسبه و کنترل آن آسانتر و احتمال اشتباه کمتر می گردد. این نامگذاری باید به گونه ای انجام گیرد که بتوان علاوه بر مشخص کردن مسیرها هریک از دهانه های بازدید را نیز با شماره ای نامگذاری نمود.
گام چهارم- تعیین حوزه ی آبریز لوله ها- برای این کار باید نخست محدوده ی خدمات شهری با توجه به نقشه های جامع و یا هادی شهر تعیین شود و سپس تراکم جمعیت در نقاط مختلف شهر معین و بالاخره حوزه ی آبریز هر قطعه لوله انتخاب و سطح آن برحسب هکتار محاسبه گردد.
50 ص
نگاهی به جایگاه جهانگردی درایران
میهن عزیزمان ، ایران، سرزمینی است سرشار وپربرکت وازهر نظر مشحون ازقابلیت ها وجاذبه های باالقوه ا ی که می توانند این کشور را به یکی ازمهم ترین مراکز جلب مسافر درجهان تبدیل کرد.
زمینه های جغرافیایی وطبیعی
موقعیت جغرافیایی
قرارگرفتن ایران دریکی ازحساس ترین و مهم ترین مناطق جهان، منطقه ا ی که همچون پلی ازسپیده دمان تاریخ بشری ، کانون مهم فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی وتمدن های مختلف جهان را به هم پیوند می دهد، همجواری با کشورهای آسیای میانه وقفقازاز یک سو وافغانستان وپاکستان وعراق ازسوی دیگر ونزدیکی با کشورهای غربی خلیج فارس ودریای عمان ، به ایران موقعیتی راهبردی بخشیده است.
به سبب پهناوری سرزمین وتنوع ساختارطبیعی که پدید آورنده گوناگونی اقلیم وچشم اندازهای روح نوازطبیعی است، ایران را کشوری غنی ، زیبا، بهره مند ازجنگل های سرسبز وکوههای پرشکوه، دشتها وجنگل های سبز وبیابان های بیکران وکویر های اعجاب انگیز کرده است . شمال ایران که بخشی ازآن با دریای نیلگون مازندران مجاور است ازکوه های رفیع وجنگل های انبوه وسرسبز وازآب وهوایی مدیترانه ا ی بهره مند است . این سرزمین به سبب داشتن 700 کیلومتر ساحل مشترک با دریای مازندران واقلیم مساعد وکوه های مناسب ومناظر زیبا، یکی ازغنی ترین کانون های جهانگردی ایران است.