فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
چکیده :
کلید واژهها:
دستورالعملهای مذهبی
ساده زیستی و عدم رفاه زدگی
امانتداری
فرو نشاندن خشم
جمعآوری و تقسیم بیتالمال
عدالت
اخلاق عمومی
هشدار به کارگزاران
منابع:
چکیده :
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رسیدن به حکومت و عزل کارگزاران عثمان، به نصب افراد لایق و شایسته در جامعه اسلامی پرداختند و در این راستا توصیههای اخلاقی فراوانی به کارگزاران خود کردند و اعمال و رفتار آنان را زیرنظر گرفتند. در این مقال، شمهای از توصیههای ایشان در خصوص اخلاق سیاسی ـ اجتماعی به کارگزاران مورد بررسی قرار گرفته است؛ ازجمله دستورالعملهای معنوی، دوری از خشم، سادهزیستی، عدم رفاهزدگی، عدالت و اخلاق عمومی. و در آخر نیز عملکرد امام در برخورد با کارگزاران خیانتکار مطرح شده است و هدف اصلی، بیان اهمیت رفتار و عملکرد افرادی است که حکومت مردم را به عهده میگیرند و مسؤول جان، مال و آبروی مردم میگردند.
کلید واژهها:
اخلاق، بیعت، کارگزاران، عدالت، فرونشاندن خشم، بیتالمال، امانتداری
«بیعت» در اندیشه سیاسی علی علیهالسلام جایگاهی ویژه و مهم دارد و وسیله تحقق حکومت و مقبولیت آن و عاملی برای اجرای برنامهها و فرمانهای دولت است. به وسیله بیعت، حاکم خود را متعهد و ملتزم به اهداف و برنامههایی میداند که مردم در آن خصوص با وی بیعت کردهاند.
بنابراین از نظر سیاسی و حکومتی، بیعت وسیله ابقای دولت و قاطعیت آن است. این امر در سخنان و نامههای امیرالمؤمنین علیهالسلام مکرّرا و در مواضع مختلف وارد شده است1؛ چنانکه در نامهای به معاویه نوشته است: انّه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد أن یختار و للغائب أن یردّ، و أنّما الشوری للمهاجرین و الانصار، فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی، فأن خرج بین أمرهم خارج بطعن، أو بدعة ردوه الی ما حرج منه، فان أبی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاّ والله بما تولّی؛ «همانا کسانی با منبیعت کردهاند که با ابابکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردهاند. پس آن که در بیعت حضور داشت، نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجران و انصار است. پس اگر بر امامت کسی گردآمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سرباز زد با او پیکار میکند؛ زیرا به راه مسلمانان در نیامده است، خدا هم او را در گمراهیاش رها میکند.» بر همین اساس حقوق و تکالیف کارگزاران و مردم سامان مییابد و هر کدام حقی بر گردن دیگری دارد؛ چنانکه حضرت علی علیهالسلام پس از شکست شورشیان خوارج طی خطبهای میفرمایند: ایها الناس! انّ لی علیکم حقّا و لکم علیّ حقّ فامّا حقّکم علیّ ما لنصیحة لکم، و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا. و امّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب و الاجابة حین أدعوکم و الطاعة حین آمرکم؛ «ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است، حق شما برمن، آن که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را میان شما عادلانه قسمت کنم، و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نمانید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید؛ هرگاه شما را فرا خواندم، اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم، اطاعت کنید.»