یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود تحقیق دیدگاه های اقتصادی کمونیست

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق دیدگاه های اقتصادی کمونیست دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق دیدگاه های اقتصادی کمونیست


دانلود تحقیق دیدگاه های اقتصادی کمونیست

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:104

فهرست مطالب:
موضوع    صفحه
مارکسیسم    4
مارکس    5
از مارکس تا لنین    19
لنین و مارکسیسم در شوروی    24
مارکسیسم در غرب معاصر    38
مارکسیسم فلسفی    44
آنتونیوگرامشی    45
گئورک لوکاچ    47
شرایط اقتصادی مهیا برای رشد سوسیالیسم در اروپا    52
نظریه ارزش اضافی    60
سیاست نوین اقتصادی    62
انقلاب روسیه در برخورد با دهقانان    63
انقلاب در روستاها    66
کمیته‌های بینوایان    68
سال‌های گرسنگی با پنج میلیون قربانی    69
بازنگری سیاست کشاورزی    70
فروش در بازار آزاد    72
کشتزارهای اشتراکی    73
بزرگداشت استالین    74
ویژگی‌های کولاک    75
کلخوز    75
گفت و گوی استالین و چرچیل    76
پاکسازی واحدهای کشاورزی از کولاک‌ها    78
شورش‌های فراگیر در روستا‌های شوروی    80
رونق کشاورزی    81
چه باید کرد؟    82
برتری سیاست بر اقتصاد    84
سیاست نوین اقتصادی    84
استالین و سیاست نوین اقتصادی    86
کشاورزان و شیوه تازه درآمد    89
پیروزی از دید استالین    91
رویارویی بوخارین با استالین    92
موانع بازرگانی خارجی چین کمونیست    94
سخن پایانی    95

 

 

 

مارکسیسم

بدون تردید، مارکسیسم یکی از شایعترین آموزه‌های قرن بیستم است. این آموزه در قالب کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و دیگر بلوک کمونیستی در اروپا، آسیا و برخی از نقاط دیگر جهان با لیبرال – دموکراسی که آموزه غالب کشورهای غربی است و ایالات متحده امریکا و کشورهایی همچون ژاپن در آسیا و کانادا در آمریکای شمالی به مدت دهها سال در قرن بیستم به رقابت برخاست‌، سرانجام با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بخش اعظم جهان کمونیستی صحنه را برای رقیب و خصم دیرپای خود، سرمایه داری ترک گفت. با این حال، اهمیت مطالعه آموزه مارکسیسم تنها در شکل بندی نظامهای سیاسی قرن بیستم خلاصه نمی‌شود. مارکسیسم در مقایسه با شکل بندی نظامهای سیاسی قرن بیستم خلاصه نمی‌شود. مارکسیسم در مقایسه با لیبرالیسم‌، دموکراسی، سوسیالیسم‌، آنارشیسم و توتالیتاریسم در گستره عظیمی از آراء و نظریات، از شئون مختلف برخوردار است. کافی است که به آراء مارکسیستها در زمینه‌های هستی‌شناسی و فلسفه تاریخ گرفته تا زیبایی شناسی توجه کنیم تا صحت مدعای گستردگی حیطه های مورد علاقه و توجه مارکسیسم نسبت به دیگر آموزه های غربی آشکار گردد. با این حال، باید توجه داشت که در میان آموزه های غالب و شایع، مارکسیسم تنها آموزه‌ای است که نامش را از یک شخص یعنی مارکس برگرفته است، هر چند بعدها با ترکیباتی مانند لنینیسم، مائوئیسم، تروتسکیسم، استالینیسم و حتی در رده‌هایی همچون تیتوئیسم، خروشچفیسم یا گورباچفیسم نیز در هم آمیخت؛ با وجود این، سهم مارکس همچون گذشته همه و دارای نقش اصلی است. لذا بهتر است مطالعه آموزه مارکسیسم را با مارکس شروع کنیم و سپس به اختلاف مارکس با لنین و تروتسکی و دیگران و سرانجام به گونه‌هایی از مارکسیسم غربی در اروپای معاصر بپردازیم. همچنین برای سنجش بیشتر مارکسیسم در قرن بیستم، ترجیح داده شده آراء مکتب فرانکفورت و متفرکانی مانند مارکوزه و هابرماس را هم که وام‌گیری بسیار از مارکس داشته اند ولی سخت بتوان آنان را مارکسیستهای کامل خواند، به دیگری واگذاشت.

مارکس

در آغاز باید توجه داد که عده ای، به شدت اعتقاد دارند باید میان مارکس و هوادارانش یعنی مارکسیستها تفاوت گذاشت. این اهتمام از چند جهت اهمیت دارد: یکی آنکه از درهم آمیختن آراء مارکس یا مارکسیها تا حد امکان ممانعت به عمل می‌آید و فرض بر آن قرار می‌گیرد که می توان با رجوع خود مارکس به شناخت اصیل‌تری دست یافت و دوم آنکه، در اختیار نبودن تعدادی از آثار مارکس در نزد هوادارانش بویژه هواداران اولیه وی و کشف یا چاپ آن آثار در دهه‌های بعدی مانع از آن شده است تا مارکسیستها تفسیر جامعی از آراء و نظریات مارکس داشته باشند.

یکی از این آثار گروندیسه یا مبانی نقد اقتصاد سیاسی است که نیم قرن پس از مرگ مارکس و تنها در فاصله سالهای 1939 – 1941 در مسکو به طور کامل به چاپ رسید. به این اعتبار تعدادی از نام آوران مارکسیست مانند پلخانف ، لوکزامبورک یا بوخارین به شکل کامل به گروندریسه دسترسی نداشته‌اند. مطالب گروندریسه (1857-1858) حدود یک ربع قرن، قبل از فوت مارکس نوشته شده بود. تنها مشکل برای فهم مارکس، تمایز میان مارکس و مارکسیها نیست، بلکه حجم زیاد آثار وی و تنوع مطالب آنها مشکلاتی برای هارکس شناسان و طرفداران وی ایجاد کرده است.

اگر تحولات زندگانی مارکس را، که هم موثر در اندیشه هایش بوده و هم عده‌ای را بر آن داشت تا از مارکس جوان یا مارکس پیر یا به نسبت موضوعی از مارکس اقتصاددان ، جامعه شناس یا انقلابی نام ببرند بر عوامل یاد شده بیفزاییم، گوشه‌هایی از مشکلات برای مارکس شناسی را در نظر آورده‌ایم و سرانجام، باید توجه کنیم که مارکس برای تعداد بسیاری از مارکسیستها و و کمونیستها از چنان جذبه و احترامی برخوردار بود که با وی و آثارش معامله شبه مذهبی انجام می‌شد و متقابلاً وی که او را تا حد یک شر مجسم مورد ناسزا قرار داده اند، هر کدام به نوعی، مانع از درک متناسب آثار و آراء مارکس شدند. با توجه به جمیع جهات، انتظار نمی‌رود که بتوان شرح جامع و مفصلی از آراء مارکس ذکر گردد.

در نتیجه، تنها به خطوط اصلی و آثار و آراء مهم وی توجه می‌شود.

تقسیم‌بندیهای متعددی برای فهم مارکس پیشنهاد شده که به دو مورد آن اشاره می‌شود:

مارکس را با توجه به سه مقوله فلسفه آلمانی با گرایش ایدئالیستی هگل، انقلابیگری اروپا، خاصه سنت فرانسوی آن و مقوله سوم، اقتصاد سرمایه‌داری انگلستان مورد مطالعه قرار داد.

تقسیم‌بندی دیگر، ترجیحاً متأثر از موضوعات مورد تأمل و توجه مارکس، پیشنهاد می‌کند که مولفه‌های سه گانه ماتریالیسم دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی و تجزیه و تحلیل سرمایه‌داری سرفصلهای اصلی مطالعه مارکس قرار گیرند. در کنار این دو تقسیم‌بندی، پیشنهاد کلی از یوس برخی ار شارحان مارکس است که ترجیح داده‌اند مهمترین شاخص را در افکار و نظریات مارکس شناسایی کنند و براساس آن به شرح اندیشه‌های وی و سازماندهی آن بپردازند؛ به طور مثال، ریمون آرون، جامعه شناس فرانسوی معتقد است که مارکس پیش از هر چیز اقتصاددان و جامعه شناس نظام سرمایه‌داری است یا تاکر بر جنبه انقلابیگری مارکس همچون محور اصلی تأکید کرده است. در اینجا ترکیبی از دو پیشنهاد مقایسه می‌شود.

در اینکه مارکس از فلسفه آلمان، بویژه هگل، متأثر بود تردیدی نیست. وی را می‌توان در آن دسته از هگلیان جوانی قرار داد که در سالهای 1830 تا 1848 جنبشی فلسفی بر پایه اندیشه هگلی ( ولی نه مریدانه ) و همچنین نقد محافظه کارنی اجتماعی – دینی روز ایجاد کردند. چهره های فوئرباخ، استراوس، مارکس و انگلس شامل این دسته‌اند (استپلویچ، 1373، دیباچه). اروپا، بخصوص فرانسه، در سالهای 1830 و 1848 شاهد تحولات انقلابی بود و هگلیان جوان در شرایط بحرانی و تبدار اجتماعی به سر می‌بردند. به طور کل در سالهای حیات مارکس، اروپا شاهد خیزشها و جنبشهای متعددی بود. تنها در فرانسه چندین نوبت نظام پادشاهای، جمهوری و امپراتوری جای خود را به یکدیگر سپردند. در این شرایط، مارکس به رغم تأثیرگیری از هگل به شکل مرید یا شارح آموزه‌های هگلی ظاهر شد. وی در همان ایام جنبش فلسفی هگلیان جوان، مقاله ای با عنوان «گامی در نقد فلسفه حق هگل» نوشت و موضع خود را همچون ناقد هگل نشان داد. بدون وارد شدن به جزئیات مباحث، باید توجه دهیم که مارکس از دسته اصلی آموزه هگل یعنی "idea " و ایدئالیسم نهفته در آن را واژگونه استفاده کرد ؛ یعنی دیالکتیک هگلی را در قالب مادی و در خدمت یک اندیشه انقلابی قرار داد. این جمله مارکس در کتاب تزهایی در باب فوئرباخ که «کار فیلسوف اگر تا کنون فهم جهان بوده حال باید به تغییر آن منجر گردد»، در جهت همین تحولات و بن مایه انقلابیگری مارکس است. اندیشه ماتریالیسم – دیالکتیک که در اصل ابداع انگلس است، در کنار توجه به پراکسیس، یعنی تقابل اندیشه و عمل یا همان کاربرد دیالکتیک برای بر هم زدن تصور ایستا از دو مقوله دهن و عین، از مهمترین محورهایی است که تضمین کننده هستی‌شناسی مارکس است. بعضی گمان دارند که پراکسیس و ماتریالیسم – دیالکتیک در کنار تحلیل بت‌وارگی کالا و از خود بیگانگی سرمایه‌داری‌، هسته اصلی تجدید حیات مارکسیسم است که توأم با میراثی انسانی و متفاوت از مارکسیسم ساختگرا یا تحلیلی است. در مورد مارکسیسم ساختگرا و مارکسیسم تحلیلی در ادامه مطالبی آورده خواهد شد. در اینجا قصد نشان دادن اهمیت و بقای پراکسیس و ماتریالیسم – دیالکتیک برای برخی از موافقان مارکس بویژه در جهت بحرانهای برخاسته از فروپاشی شوروی و نظامهای کمونیستی اروپای شرقی است.

نقد هگل در خدمت پردازش گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی مارکس قرار گرفت. آغاز آشنایی مارکس با دوست سرمایه دارش، انگلس، که از خانواده‌ای کارخانه‌دار برخاسته بود و به 1844 بر‌می‌گشت. آنها در آن سال در فعالیتهای سازمان بین‌المللی کارگران و مهمتر از آن در مباحثات سوسیالیستها در مورد چگونگی سازماندهی اجتماعی و نقادی اقتصاد سرمایه داری و بورژوازی و نیز در فضای انقلابیگری حاکم بر قرن نوزدهم اروپا درگیر شده بودند. این دو یار، در سال 1847 توسط سازمان بین الملل کارگری که در لندن کنگره ای تشکیل داده بود، مأمور شدند تا برنامه تئوریک و عملی‌ای را تنظیم و برای انتشار ارائه نمایند. این برنامه یا مانیفست، چند هفته قبل از انقلاب فوریه 1848 فرانسه تهیه شد، هر چند چاپ و انتشار آن به وقوع انقلاب یاد شده، وصال نداد. در همین مانیفست (بیانیه)، مارکس به همراه انگلس خطوط اصلی نظریه تاریخی خود را که همان ماتریالیسم تاریخی است عرضه می‌کند.


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.