فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:47
فهرست مطالب:
مقدمه
تلویزیون و جهانی شدن ایران
مفهوم جهانی شدن
پیدایش و رشد :
تلویزیون خصوصی
تلویزیون ملی ایران
دوران رکود تلویزیون ( دوران انقلاب و سالهای جنگ )
قسمت دوم تلویزیون
نتیجه گیری :
منابع :
مقدمه
رادیو و تلویزیون ، دوست ، هم صحبت ، همدم و هم خانهی ما هستند و اگر چه ممکن است گاهی از آنها ناراضی باشیم ، رهایشان نمیکنیم ، یا درست بگوییم ، آنها را رها نمیکنند و ما هم نمیتوانیم بدون آنها سر کنیم .رادیو و تلویزیون فقط هم خانه و هم دم مردمان نیستند ، بلکه از وقتی به خانهای وارد میشوند ، خانه و صاحبخانه چیز دیگری میشود . اصولاً هر چیزی از تکنیک جدید که وارد زندگی مردم شده ، تغییر و تحولی در روابط و مناسبات میان ایشان پدید آورده و احیاناً دید و نگاهشان را تغییر داده است . درست است که ما رادیو و تلویزیون را از جایی که لوازم خانگی میفروشند میخریم و به خانه می بریم و اینها به یک اعتبار در زمرهی وسایل خانه هستند ، اما با اهل خانه نسبتی دارند که با آن نسبت ، از دیگر وسایل خانه ممتاز میشوند .
مسلماً نوع وسایلی که ما در خانه داریم با نحوه زندگی ما مناسبت دارد ، اما آن وسایل به جای ما فکر نمیکنند و تصمیم نمیگیرند و انتخاب نمیکنند . بسیارند کسانی که به میز ، مبل ، فرش و نقش دیوار خانه خود بسیار اهمیت می دهند و چه بسا که فکر وذکرشان مشغول آن باشد ؛ ولی نمی توان گفت که فرش و مبل فکر آنها را راه میبرد . مبل و میز بخصوص یخچال که وارد خانه میشود ، آداب ، طرز نشست و برخاست ، وضع تغذیه و نحوه و میزان خرید مواد غذایی تغییر میکند و این تغییر ، در شئون دیگر زندگی نیز موثر میافتد . اما هیچ یک از آنها اثر و اهمیت وسایل ارتباط جمعی و بخصوص تلویزیون را ندارد .
ما چون جعبه تلویزیون را به سلیقه خود انتخاب میکنیم و میخریم و مالک رسمی آن هستیم ، میپنداریم که مثل هر ملک دیگری میتوانیم هر تصرفی که بخواهیم در آن بکنیم . این پندار از جهتی نیز درست است ، زیرا ما میتوانیم آن جعبه را بفروشیم یا آن را به کسی ببخشیم یا از خانه بیرون بیندازیم . ولی در هر صورت ، دوباره باید دستگاه دیگری از این جعبهها را مقدم بر بسیاری از ضروریات دیگر زندگی بخریم و به خانه بیاوریم . یعنی آنچه در اختیار ماست جعبه گیرنده است ، ولی شاید ما اختیار داشتن و یا نداشتن تلویزیون را نداشته باشیم ، یا معمولاً مردم قدرت صرف نظر کردن از آن را ندارند .
خانه امروز با خانهی دیگر که تلویزیون نداشت بسیار فرق کرده است . خانه و زندگی امروز بدون تلویزیون قابل تحمل نیست . تلویزیون که آمد ، بشر زبان همزبانی را از یاد برده بود و با آمدن آن ، روابط و عادات و مشغولیتها و رفت و آمدها همه به تناسب عالم بیهمزبانی تغییر کرد اکنون اگر رادیو و تلویزیون نباشد چه پیش می آید ؟ مسلماً بشر نمیتواند به روابط و مناسباتی که در سابق داشت بازگردد و برای اینکه بتواند تنهایی خود را تحمل کند ، به تلویزیون نیاز دارد . الان اگر از اوصاف بشر بپرسند ، شاید کسی بتواند بگوید که بشر عصر ما ، جاندار تماشاگر تلویزیون است .
مراد از این سخنان این نیست که ما هر چه از تلویزیون میبینیم میپسندیم و هیچ رأی و نظری در مورد برنامهها نداریم . من با اینکه نگران سوء تفاهم هستم باید بگویم که نمی دانم چرا گاهی به نظرم میآید که نسبت ما با تلویزیون همان است که ایوان کارامازوف در رمان داستایوسکی با شیطان است . شیطان وقتی وارد اتاق ایوان میشد ، ایوان با او عتاب و خطاب می کرد و شیطان ناچار میشد از نزد او برود . اما به محض اینکه شیطان بیرون میرفت ، ایوان پریشان میشد ؛ او به مصاحبت شیطان نیاز داشت . من نمی گویم تلویزیون شیطان است ، اما هر چه هست ، ما از آن گله و شکایت بسیار داریم ؛ وقت ما را میگیرد و نمیگذارد بچهها درس بخوانند ، برنامههای بد و نامناسب دارد ؛ اما بدون تلویزیون هم نمیتوانیم باشیم .
تلویزیون اکنون تنها به ما اطلاعات لازم برای زندگی در جامه متجدد و پست مدرن نمیدهد ، بلکه تعیین میکند که مهم چیست و چه چیز بیاهمیت است و مطلوب و غیر مطلوب کدام است . طرز لباس پوشیدن و آداب معاشرت را نیز تلویزیون معین میکند .
حتی پاسخ دادن به این پرسش که صدا و سیمای مطلوب کدام است ، خود به خود و دانسته و ندانسته ، احیاناً به عهده ی تلویزیون گذاشته میشود . در این صورت ، دیگر نمیتوان تلویزیون را وسیله انگاشت . وسیله چیزی است که آدمی ، به اختیار ، آن را برای رسیدن به یک مقصد و مقصود به کار میبرد . ما از تماشای تلویزیون چه مقصودی داریم ؟ مقصود ما تماشاست . به این معنی ، تلویزیون خود مقصد و هدف است .
با این حال ، میدانیم که تلویزیون برنامههای بد و خوب دارد ، برنامههایی که با مهارت و ظرفیت تهیه میشود و ، در بعضی موارد آثار ناشیگری و بیسلیقگی در تهیه آنها پیداست . تلویزیون بد آموزی دارد ، اما ممکن است برنامههای آن را طوری ساخت که آثار تربیتی خوب بر آن مترتب شود . همچنین میتوان از طریق تلویزیون مطالب بسیار خوب و لازم علمی را آموخت . در این نکته هم تردید نیست که ما میتوانیم برنامههای تلویزیون را تغییر دهیم و اصلاح کنیم و این کاری است که همه موسسات رادیو و تلویزیون انجام میدهند . یعنی تمام موسسات رادیو- تلویزیونی ، مراکز نظر سنجی دارند و میزان رضایت و نارضایتی شنوندگان و بینندگان را اندازه میگیرند و برنامههای خود را با رعایت نظر بینندگان تغییر میدهند . شنوندگان و بینندگان نیز میتوانند میان مطالب و برنامههای متفاوتی که از ایستگاههای مختلف پخش میشود ، به میل و سلیقه خود چیزهایی را انتخاب کنند و اگر چنین نبود ، این همه رقابت میان دستگاههای فرستنده وجود نداشت و تا این اندازه برای بهتر کردن برنامه و راضی نگاه داشتن مشتریان کوشش نمیشد .
بنابراین ، مشکل این است که اگر میـوان برنامههای خوب و بد برای تلویزیون تهیه کرد و کسانی در این کار صاحب تخصص و مهارت میشوند و بعضی از آنان ذوق و ابتکار خاصی پیدا میکنند ، چگونه میتوان گفت که تلویزیون در اختیار ما نیست و بر ما حاکم است ؟ اشکال به این صورت رفع میشود که ما میان وجود تلویزیون و ماهیت آن فرق بگذاریم ؛ و تازه بعد از این تفکیک هم سوءتفاهمهایی پیش میآید ، زیرا به یک معنی ، معمولاً مردمی که اهل تفکر نیستند چنین میاندیشند که اگر به فرض ، ما در امر وجود و عدم تلویزیون بیاختیار باشیم ، تکلیف ماهیت آن به دست ماست و ما که جاعل ماهیت آن هستیم ، آن را به هر صورت که بخواهیم در می آوریم . به عبارت دیگر ، به فرض اینکه ما محکوم به داشتن تلویزیون باشیم ، مجبور نیستیم که هر برنامهای را تماشا کنیم ، بلکه چیزی را که خود میخواهیم و میپسندیم ، بر میگزینیم و تماشا میکنیم . البته که دایره انتخاب ما با افزایش ساعات برنامهها و تعداد فرستندهها وسیعتر میشود ؛ در این صورت ، طبیعی است که میتوان در باب رادیو و تلویزیون مطلوب فکر کرد .
این مطالب در جای خود درست است ، اما درست نیست که تصورشود که ما محکوم به داشتن تلویزیون هستیم ، ولی تعیین ماهیت آن به دست خودمان است و این ماهیت با تصرف ما خوب و بد و به طور کلی مشکک می شود. اتفاقاً تغییری که معمولاً ما میتوانیم بدهیم در وجود تلویزیون است نه در ماهیت آن . یعنی ما با پیدایش تلویزیون با آن در نسبتی وارد شدهایم که آن نسبت را به آسانی و با اصلاحات جزئی و صوری نمیتوانیم تغییر دهیم ، ولی چه بسا که در دو طرف نسبت تغییراتی به وجود می آید .
منتهی ما کمتر به نسبت نظر میکنیم و بیشتر به دو طرف نسبت که ما و رادیو و تلویزیون باشیم توجه داریم ، چنان که بیشتر از تاثیر تلویزیون درافکارو اخلاق و رفتار می گوییم و به بهتر کردن تلویزیون میاندیشیم و البته در این راه به نتایج عملی مهم میرسیم . اما باید دید با تغییراتی که در دو طرف نسبت پدید می آید ، آیا اصل نسبت هم دگرگون میشود یا نه . این یک مطلب فلسفی است . کسانی که نسبت را فرع بر وجود مضاف و مضافالیه می دانند ، به نسبت اهمیت نمی دهند . اما در مقابل آنان ، گروهی دو طرف نسبت را چندان مهم نمی شمارند و هر دو را محکوم حکم نسبت میدانند مارشال مکلوهان که میگفت وسیله پیام است ، مخالف استفاده از تلویزیون نبود و اصلاح آن را منکر نمی شد . او خود کارشناس وسایل سمعی – بصری بود . با این حال معتقد بود که حدود تصرف ما در دایره نسبتی که با تلویزیون داریم محدود است ، یعنی ما نمیتوانیم ماهیت آن را تغییر دهیم و با آن هر چه میخواهیم بکنیم .
قبلاً اشاره کردیم که تکنیک جدید وسیلهای نیست که برای رسیدن به مقصدی فراهم شده باشد . تکنیک عین قدرت است ، نه پاسخ به مسئله و مشکل . مگویید که تکنیک راهها را کوتاه و حل بسیاری از مسائل را آسان کرده است . من منکر این نیستم ، بلکه از اصل و ماهیت تکنیک سخن می گویم . مقصود این است که پیدایش تلویزیون گرچه با پیشرفت علم و در مرحلهای از این پیشرفت صورت گرفته است ، اما پاسخ به یک مسئله علمی و نتیجه سعی در رفع یک مشکل عملی نبوده است . تلویزیون امکانات ما را در عالمی که در آن بسر میبریم افزایش داده است . یعنی این طور نبوده است که روزی ناگهان کسانی به فکر افتاده باشند که فی المثل برای ایجاد مشغولیت یا رساندن خبر ، پیام و... وسیلهای بسازند و آن وسیله صرفاً در خدمت ابلاغ پیامها و رساندن اطلاعات باشد . چون رادیو و تلویزیون وسیله ابلاغ و ارسال پیام و اطلاعات است ، به اشکال میتوان پذیرفت که برای این مقصود اختراع نشده باشد . حتی اگر بگوییم که داشتن اطلاعات در جامعه جدید یک امر ضروری شده است و این ضرورت ، پیدایش وسایل مخابراتی جدید را اقتضا کرده است ، ظاهراً دعوی مدعی را اثبات کردهایم ، زیرا سخن این بود که اختراع تلویزیون در پاسخ به یک مسئله نظری یا برای رفع بعضی مشکلات عملی نبوده است ، اما بعد گفتیم که اطلاعات و وسایل اطلاع رسانی از ضروریات عالم کنونی است ، پس لابد نیاز به اطلاع رسانی ، انگیزهی پدید آوردن وسایل بوده است . رفع این تناقض دشوار نیست ، زیرا نیازی که اثبات کردیم ، نیاز عالم بود نه نیاز اشخاص ، ونیازی که منکر شدیم ، نیاز ناشی از مواجهه با مسائل و همچنین نیاز نفسانی بود .