دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی بررسی بین تیپهای شخصیت و سبکهای یادگیری با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 165
مقدمه
در گذشته تصور بر این بود که هوش ذاتی فرد، که از والدین به ارث میرسد، عامل مهم یادگیری است. در حال حاضر بر این باورند که بخش مهمی از رفتارهای هوشمندانه را کارکردهای شناختی تشکیل میدهد و کارکردهای شناختی، اکتسابی و تغییرپذیر محسوب میشود (سیف ، 1376). از اواخر دهه 1970 به بعد، بحث در مورد سبکهای یادگیری رونق پیدا کرد. از سبکهای یادگیری تعاریف گوناگونی ارائه شده است. با وجودی که از این اصطلاح به طرق گوناگونی تعریف به عمل آمده، ولی عمدتاً بر این نکته تأکید می شود که سبکهای یادگیری شامل باورها یا اعتقادات، رجحانها و رفتارهایی است که افراد بکار میبرند تا در موقعیت یادگیری به خود کمک کنند (حسینی، 1377). از سویی، بسیاری از مربیان بر این باورند که سبکهای یادگیری، بر خود یادگیری تأثیر میگذارد و از دیگر سو، این نکته که شخصیت بر روی یادگیری افراد تأثیر میگذارد، برای معلمان و مربیان موضوع تازه ای نیست. تجربیات کلاسهای درس نشان داده است که متغیرهای شناختی به تنهایی تعیین کننده پیشرفت افراد نیست. این متغیرها با نگرشها و علائق افراد، انگیزشها و حیطه گستردهای از پاسخهای هیجانی، مثل برانگیختگی، هم حسی و شاید بیش از همه اینها با اضطراب ، در ارتباط متقابل می باشد در واقع ، ارتباط ویژه ای بین اضطراب و یادگیری وجود دارد.اضطراب به همان صورت که در چگونگی یادگیری افراد اثر دارد، در شرایط امتحان، روی یادآوری مطالب نیز تأثیر میگذارد. همچنان طبق نظریه صفات، عدهای از افراد بطور سرشتی، سطوح بالایی از اضطراب را به نسبت افراد دیگر تجربه مینمایند، تا آن حد که میتوان آن را بعنوان یک مؤلفة پایدار ابعاد شخصیتی در نظر گرفت (فونتانا ، 1995). در زمینه سبک های یادگیری و صفات شخصیتی نیز تحقیقات به این نتیجه رسیده است که همه عناصر سبک های یادگیری حداقل با یکی از صفات شخصیتی در ارتباط است (جکسون و جونز 1996 ص 293). علاوه بر این، فورنهام (1993) بطور دقیق پیشنهاد میکند که "سبکهای یادگیری، زیرمجموعه شخصیت هستند" (همان منبع، ص 293). اتکینسون ، مورل و وینترز (1990) گزارش کردهاند که "بین سبکهای یادگیری و تیپهای شخصیتی شغلی ارتباط وجود دارد"(همان منبع، ص 293). نهایتاً ، افراد دارای تیپهای شخصیتی متفاوت، دارای سبک یادگیری منحصر به خود هستند. با توجه به این نکته، هدف پژوهش حاضر، مقایسه سبکهای یادگیری و تیپهای شخصیتی دانشجویان، در رشته تحصیلی روانشناسی مقطع کارشناسی است. به این امید که این نتایج برای دست اندرکاران دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی مفید باشد و نکاتی را جهت بهبود وضعیت یادگیری ارائه نماید.
بیـان مسئلـه :
دیدگاه روانشناسی معاصر، ذهن انسان را بعنوان نظام پیچیدهای از فرآیندهای متعامل در نظر میگیرد که اطلاعات مختلف را به شیوههای متفاوتی پردازش مینماید. سبکهای مختلف یادگیری درواقع بیان کننده نحوه پردازش اطلاعات در مقابل محرکهای گوناگون میباشد. در عین حال که افراد در موقعیتهای گوناگون، اطلاعات را با توجه به شرایط محیطی پردازش مینمایند، دارای کلیتی یکپارچه و خاص خود هستند و این کلیت، دارای ویژگیهای کم و بیش باثبات و پایدار است. افراد با توجه به این ویژگیهای کم و بیش باثبات و پایدار، به صورت منحصر به فرد عمل مینمایند. اینگونه عمل کردن، برخورد با محیط و با موقعیتهای یادگیری، تابع سبک یادگیری است و در نهایت سبک یادگیری، تابع ویژگی های شخصیتی کم و بیش ثابت و پایدار می باشد. شناخت ویژگی های شخصیتی یادگیرندگان، وتوجه به تفاوتهای فردی آنها در زمینه علایق، نگرشها، خصوصیات شناختی، عاطفی و.. از وظایف مهم معلمان ومتخصصان تعلیم وتربیت می باشد. شناسایی تفاوتهای فردی در هر یک از ابعاد شخصیتی می تواند ما را در جهت شناخت بیشتر افراد عدد رسانده یکی از راههای شناخت بررسی در زمینه وبحث های شخصیتی آنان می باشد یعنی اینکه چه عواملی سبب می شود خصوصیات، ویژگی ها و رفتار افراد از هم متفاوت باشد شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف و احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است به عبارتی، موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده شخصیت به حساب می آیند شخصیت همانند ظرفی است که تمام پدیده ها وفرآیندهای روانشناختی در آن قرار دارند. بنابراین هدف پیچیده ونهایی روانشناسی درک مسأله شخصیت است( شاملو، 1382) کلیت مفهوم شخصیت وپیچیدگی آن موجب شده است که تعاریف مختلفی از آن ارائه شود. به طوری که دامنه این تعاریف از فرآیندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای ناشی از متعامل افراد در نوسان می باشد(1373) از دیرباز، روانشناسان مختلفی مانند هنری مورل او گوردون آلپورت 1930، کارل یونگ 1927، یک فروم 1947، ریموند کتل ، 1975،هانس آیزنک 1980، رابرت مک کری و پل کوسستا 1985 ،....در زمینه شخصیت و یا ریخت های شخصیتی نظریه هایی را ارائه نموده اند (شولتز و شولتز، 1377) از جمله نظریه های عمده شخصیت می توان موارد زیر را نام برد فروید معتقد بود که شخصیت بالغ متأثر از تلاش های «من» برای کنترل انگیز ه های غریزی است تا آنها را به رفتارهایی قابل قبول سوق دهد آدلر بیشتر به تأثیر نیروهای اجتماعی روی شخصیت تأکید داشت. یونگ معتقد بود که شخصیت تا حدود زیادی متأثیر از تأثیر متقابل تمایلات متناقض درونی است، عواملی از قبل قاطعیت و رفتار انفعالی، درونگرایی و برونگرایی ، وتضاد میان تجربه ومفاهیم ناخود آگاه جمعی را مورد توجه قرار می داد کرچمر و شلدون در زمینه رابطه ابعاد جسمی و شخصیت نظریه هایی را ارائه نمودند ( هانت ، 1380)