در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این تحقیق می خوانیم:
در سالهای گذشته بسیاری دربارة ضرورت شناخت اندیشههای حضرت امام و پاسداری از آنها سخن گفتند یا از آنچه تاکنون در این حوزه انجام پذیرفته، بویژه آنچه برداشتهای سلیقهای، جناحی یا تکبعدی از امام نامیده میشود، انتقاد کردند.1
میتوان گفت برجستهترین بعد امامپژوهی از گذشته تا به امروز، حوزه جهتگیریهای سیاسی بوده است؛ امری که سرانجام مانع تبدیل امامپژوهی به معرفتی روشمند و قابل اعتماد میشود. 2
در عرصة رقابتهای سیاسی با اندیشههای امام «ابزار انگارانه»3 برخورد میشود؛ سخنان ایشان به صورت بریده بریده، مطرح میشود و هر جریانی تنها به آن بخش از اندیشهها و رفتارهای امام که مؤید اندیشه و رفتار آنان است، استناد میجوید. جالب اینکه غالباً هیچ یک از طرفهای نزاع، نمیکوشند نسبت به آن بخش از اندیشههای امام که مورد تأکید جناح مقابل است. موضعی شفاف و صریح اتخاذ کنند. این وضعیت ممکن است علل و دلایل4 متعددی داشته باشد که اینک درصدد شمارش آنها نیستم؛ اما از آن میان اشاره به یک علت و یک دلیل، ضروری است: «علت» رونق چنین برداشتهایی از امام را باید در «مرجعیت»5 اندیشههای امام برای جناحهای مختلف سیاسی جستجو کرد.
تا زمانی که جریانهای سیاسی ـ با همه تنوعات فکریشان ـ اثبات انطباق و سازگاری اندیشههایشان را با دیدگاههای امام، شرط لازم بقای خویش بدانند، ناگزیرند برای پرهیز از مخالفت علنی با امام، اندیشههای ایشان را مطابق سلیقههای خود تفسیر کنند. بدیهی است در صورتی که ـ به هر علتی ـ این مرجعیت تضعیف شود یا به شکل تازهای تفسیر گردد، جناحهای سیاسی کمتر نیاز پیدا میکنند امام را مطابق دیدگاه خود تفسیر کنند و در نتیجه از حجم چنین برداشتهایی کاسته خواهد شد.
اما غلبه برداشتهای سیاسی و تفسیرهای سلیقهای از امام «دلیل» هم دارد و آن ضعف روششناختی مطالعات امامپژوهی است. ویژگی اصلی معرفت آکادمیک که در حوزه امامپژوهی موجب تمایز آن از برخوردهای سیاسی میشود، «روشمندی» آن است یا به عبارت بهتر شفافیت و آشکاری روششناختی در عرصه نظر و پایبندی به لوازم آن در عرصه عمل است.
بنابراین، برای رونق حوزه امامپژوهی و تبدیل آن به معرفتی آکادمیک، هم باید به تنقیح روششناختی امامپژوهی پرداخت و هم از این عرصه، در مرحلة تحقیق، سیاستزدایی کرد تا امامپژوهان بتوانند معرفتی را که با تمسک به روش به دست آوردهاند، آزادانه عرضه کنند و به محک نقد بسنجند. همچنانکه ـ به عنوان مثال ـ افلاطونپژوهان از دیدگاههای مختلف به بررسی و نقد رأی افلاطون پرداختهاند و حوزه افلاطونپژوهی را رونقی بسیار بخشیدهاند. 6
در این مقاله، تنها به تأملی در روششناسی امامپژوهی بسنده شده و بررسی و تحلیل دیگر علل و دلایل ضعف حوزة امامپژوهی به مجالی دیگر واگذار شده است. البته توقع نمیتوان داشت در آغاز ورود به این حوزه، روشی آماده و منقح وجود داشته باشد، اما از پژوهشگری که مدتی در این عرصه به سر برده است، انتظار میرود بتواند روش خود را توضیح دهد.
در این مقاله میکوشیم طرحی از یک روششناسی برای مطالعه اندیشههای امام ارائه دهیم. ابتدا میان دو نگرش اخباری و اجتهادی به امام تمایز نهاده میشود و در ادامه، ذیل نگرش اجتهادی، سه رویکرد غیرتاریخی، تاریخباوری و تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت بر لزوم بکارگیری رویکرد تاریخی در مطالعه اندیشههای امام تأکید میشود.
شکاف اخباریگری و اجتهاد
نزاع اخباری ـ اصولی برای همه آگاهان از تاریخ تفکر شیعی، موضوعی آشناست. دوران سلطة اخباریگری بر حوزههای علمی شیعی، دوران رکود و انحطاط فکری و غلبه تفکر اصولی بر تفکر اخباری، آغاز دوران تازهای از شکوفایی و پویایی تفکر شیعی شمرده میشود. ویژگی اصلی اخباریگری که وجه امتیاز آن از نگرش اجتهادی است، بیتوجهی آن به «عقلانیت انتقادی» است. اخباریان از یک سو قرآن را از دسترس فهم و عقل بشری خارج میدانستند و از دیگر سو برای همه روایات ـ که در کتب اربعه شیعه آمده است ـ ارزش یکسانی قائل میشدند و در نتیجه، راه را بر هرگونه تکاپوی عقلی و انتقادی برای تفکیک احادیث صحیح و سقیم از یکدیگر و فهم ظاهر و اظهر و ترجیح بعضی بر بعض دیگر را میبستند. در مقابل، ویژگی مهم تفکر اصولی، تأکید بر حجیت عقل و اعتماد به آن در فهم متون دینی و استنباط احکام شرعی و در نتیجه اعتقاد به باز بودن باب اجتهاد است.
گرچه ظاهراً اخباریگری در اثر مجاهدت عالمان اصولی شیعه شکست خورد؛ امّا همچنانکه استاد مطهری اشاره کرده به طور کامل از مغزها بیرون نرفته است؛ به صورتی که «جمود اخباریگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و بلکه پارهای مسائل فقهی هنوز هم حکومت میکند.» 7
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.