اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدی اعتدالآمیز وجود دارد، و این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی میشود به گونهای که میتوان گفت « اگر اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم». فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مواجه کند. بنابراین اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مولفههای ساختار شخصیت وی را تشکیل میدهد و از این زاویه است که پارهای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را میتوان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرآیند تحول پذیرفت به عبارتی دیگر میتوان گفت که اضطراب در پارهای از مواقع سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد میکند و بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که حدی از اضطراب میتواند سازنده و مفید باشد و اغلب مردم باید تجربه کنند، اما این حالت ممکن است جنبه مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمیتوان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آن را به منزله منبع شکست و استیصال فرد تلقی کرد که فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میکند و طیف گستردهای از اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناخته و بدن تا ترسهای غیرموجه و وحشتزدگیها گستردهاند، به وجود میآورند. با شروع فصل امتحان باز هم شاهد سردرد، تهوع، دل درد و … ناشی از استرس فراگیر امتحانی، میان دانش آموزان و دانشجویان هستیم. استرسی که هر ساله با شروع فصل امتحانات، حتی جامعهشناسان، روانشناسان و کارشناسان مسایل آموزشی و تربیتی را هم به تحلیل، هشدار و ارایه راهکارها وا میدارد. پس ضرورت دارد تحقیقاتی در زمینه اضطراب و به خصوص اضطراب امتحان صورت پذیرد. دراین پژوهش نیز سعی شده است تا میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات و در ایام امتحانات با هم مقایسه شود. این پژوهش بر آن است تا به این سوال پاسخ دهد که آیا میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات با میزان اضطراب دانشجویان در ایام امتحانات تفاوت دارد و آیا این تفاوت معنیدار است.
جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان پسر دانشگاه تبریز در مقطع کارشناسی در نیمسال دوم سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ میباشد.روش نمونهگیری در این پژوهش تصادفی ساده است و چون این تحقیق در خوابگاه دانشجویان اجرا شد، به طور تصادفی ۵۰ اتاق از مجتمع خوابگاه دانشجویی ولیعصر دانشگاه تبریز انتخاب و به هر اتاق دو پرسشنامه اضطراب زونگ ارائه گردید.
واژه های کلیدی: اضطراب، اضطراب امتحان، پرسشنامه اضطراب زونگ،
مقدمه ۱
بیان مسئله ۴
اهمیت و ضرورت پژوهش ۶
اهداف پژوهش ۸
فرضیههای پژوهش ۸
تعریف متغیرها ۹
فصل دوم : پایههای نظری و پیشنة تحقیق
مقدمه ۱۱
اضطراب ۱۱
علائم اضطراب ۱۹
بیماریهای که در اثر اضطراب ایجاد می شوند. ۲۰
رویکردهای نظری به اضطراب ۲۴
اضطراب امتحان ۳۲
پیشینه تحقیقات ۳۹
فصل سوم : روش تحقیق
مقدمه ۴۵
عنوان صفحه
جامعه آماری ۴۵
نمونه آماری ۴۵
شیوه اجرای تحقیق ۴۹
روشهای آماری ۴۹
فصل چهارم : یافتههای پژوهشی
مقدمه ۵۱
یافتههای توصیفی ۵۲
یافتههای استنباطی ۵۵
فصل پنجم : بحث و نتیجهگیری
مقدمه ۵۷
بحث و نتیجهگیری ۵۷
پیشنهادهای کاربردی ۶۰
پیشنهادهای پژوهشی ۶۱
محدودیتهای پژوهش ۶۲
منابع و ضمائم ۶۳
- انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۳۷۳٫ طبقهبندی اختلالات روانی D.S.M.I.V ترجمه نصرالله پورافکاری، انتشارات آزاد.
۲- انرایت، سایمون، ج.، پاول، ترور، ج. ۱۳۷۸٫ کنترل اضطراب و فشار روانی. ترجمه مهرداد پژوهان. تهران. غزل
۳- شولتز، دوان شولتز، الن سیدنی. ۱۳۸۱٫ نظریههای شخصیت. ترجمه یحیی سیدمحمدی. تهران. ویرایش.
۴- پورافکاری، نصرتالله. ۱۳۷۳٫ فرهنگ جامعه روانشناسی – روانپزشکی و زمینههای وابسته. تهران. فرهنگ معاصر.
۵- کاپلان، سادوک و گرب . ۱۳۶۷٫ خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری و روانپزشکی بالینی. ترجمه پورافکاری. تهران. انتشارات شهر آشوب.
۶- کاپلان، هارولد و سادوک، بنیامین. ۱۳۶۸٫ خلاصه روانپزشکی بالینی. ترجمه پورافکاری. تهران. ذوقی.
۷- مجد، محمد. ۱۳۶۵٫ روان پویایی اضطراب، نشریه روانشناسی ، سال هفتم ، شماره ۱۳، ص ۴۱٫
۸- سیف، علیاکبر، مقدمهای به روانشناسی یادگیری. انتشارات دوران.
۹- دادستان، پریرخ. ۱۳۷۵٫ روان شناسی مرضی – تحولی از کودکی تا بزرگستالی. انتشارات سمت. ج ۱٫
۱۰- سیف ، علیاکبر. ۱۳۶۷٫ تغییر رفتار در رفتار درمانی – نظریهها و روشها. انتشارات نشر دانا.
۱۱- گلدبرگ، ریچارد. اضطراب. ترجمه نصرالله پورافکاری. ۱۳۶۸٫ تبریز. انتشارات تابش.
۱۲- کوپر، کاری. ۱۹۸۰٫ غلبه بر اضطراب. ترجمه ماشاءالله مدیحی. ۱۳۷۳٫ انتشارات یادآوران .
۱۳- معانی، ایرج. ۱۳۷۰٫ اضطراب. انتشارات چاپ پخش.
۱۴- دادستان، پریرخ. ۱۳۷۶٫ سنجش و درمان اضطراب امتحان. مجله روانشناسی. شماره ۱٫ ص ۳۱٫
۱۵- خداپناهی، محمدکریم. ۱۳۷۶٫ انگیزش و هیجان. تهران. انتشارات سمت.
۱۶- غفوری، منصور. ۷۶-۱۳۷۵٫ بررسی رابطه بین انگیزش پیشرفت، منبع کنترل، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستانهای نظام جدید متوسط شهر تبریز. در سال تحصیلی ۷۶-۱۳۷۵٫ پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تبریز.
۱۷- آلیانی، زهرا. ۱۳۸۲٫ بررسی رابطه پایبندی به دعا با میزان اضطراب دانشجویان دانشگاه تبریز. پایاننامه کارشناسی ارشد. داشگاه تبریز.
۱۸- پناهی شهری، محمود، ۱۳۷۲٫ بررسی مقدماتی روایی و اعتبار فرم های سیاهه حالت و صفت اضطراب. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.
۱۹- آذرنیا، اکبر. ۱۳۸۲٫ بررسی رابطه بین سطوح مختلف اضطراب با حافظه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان تبریز در سال تحصیلی ۸۲-۱۳۸۱ . پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تبریز.
۲۰- یان سیچانی، کرمعلی. ۱۳۷۲٫ بررسی میزان اضطراب ناشی از امتحانات در دروس دانش آموزان سال دوم دبیرستانهای اصفهان. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس.
۲۱- پاول و اندایت. ۱۳۷۸٫ فشار روانی اضطراب و راههای مقابله با آن. ترجمه دکتر بخشیپور و صبوری. مشهد. انتشارات آستان قدس رضوی.
قرن حاضر قرن فنآوری، قرن اضطراب و قرن پیچیدگیهاست که هر کدام انسان را مخاصره کردهاند. در میان این گرداب، آن چه از انسان امروزی انتظار میرود دانش آموزی و کنار آمدن با پیچیدگیهای دنیاست. این پیچیدگی، انسان امروزی را بر آن داشته تا با آن کنار آید و برای کنار آمدن بر این وضع، از مکانیزم تعادل حیاتی سود میجوید. انسان مجموعهای از هیجانات است که برای مقابله با این پیچیدگی با آنها توسل میجوید. در این میان اضطراب مشهود و بارز است. همه ما از معنای واژه اضطراب و چگونگی احساسمان در زمانی که میگوییم مضطربیم، تصور کلی داریم. ما میتوانیم تا حدی در مورد تجربه درونی مرتبط با چنین احساسهایی هم داستان باشیم. جدا از نظریهپردازیهای که در مورد اضطراب شده، اضطراب نقش یک علامت خطر را مبنی بر این که جریان بر وقف مراد نیست برای فرد ایفا می کند. در این تلاطم قرن، نقش انسان بر کسب دانش رقم زده است. انسان دانش را کسب کرده و به پیش میرود و هرچه میآموزد در انبار ذهن خویش آنها را اندوزش میکند.
انسان در عصر پراضطراب به پیش میرود و علم میآموزد ولی ارتباط مخزن اندوزش ذهنی وی با این هیجانات، او را با مشکلات عدیدهای مواجه ساخته است. ارتباط بین هیجانات و حافظه بسیار پیچیده است؛ زیرا این دو در بسیاری از زمینهها با یکدیگر روابط متقابل دارند( خداپناهی، ۱۳۷۶).
به هر حال اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حد اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد به عنوان یک پاسخ سازش یافته تلقی میشود، به گونهای که میتوان گفت اگر اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم، یا فقدان اضطراب ممکن است ما را مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مواجه کند( دادستان، ۱۳۷۶). ولی با این حال اضطراب میتواند عملکرد شناختی را مختل سازد و بایستی این پدیده را در موسسات آموزشی مد نظر قرار داد. عملکرد یک دانش آموز در جلسه امتحان تحت تأثیر اضطراب قرار میگیرد، این امر نباید سبب شود فکر کنند یادگیری صورت نگرفته است، این دانش آموز ممکن است، جواب سوالها را به خوبی یاد گرفته باشد، اما اضطراب او باعث ناتوانیاش در دادن جواب کامل سوال گردد( سیف، ۱۳۷۹).
اگر موقعیتی فراهم شود تا افراد در سطح بهینه هیجانی به آموزش بپردازند در این صورت اضطراب نه به عنوان عامل مختل، بلکه به عنوان یاری رسان در یادگیری ایفای نقش میکند. همه میدانند که در پایینترین سطح هیجانی، انسان دچار کسالت و خوابآلودگی میشود و در بالاترین سطوح هیجانی، فرد دچار آشفتگی روانی میشود، ولی با این حال در سطح بهینه هیجانی، فرد به بهترین عملکرد دست مییابد. سطح پایین انگیختگی با محرومیت حسی ارتباط دارد و انگیختگی زیاد به احساس استرس فشار و ناکامی میانجامد و در سطح بهینه انگیختگی، عملکرد به بهترین شکل بروز میکند( مارشال ریو[۱]، ۱۳۷۶).
اضطراب به عنوان یک انگیختگی هیجانی در نظر گرفته میشود و در دهههای اخیر در پرداخت به اضطراب متخصصان بالینی و آموزشی، یکی از نشانههای حاصل از اضطرابی سطح بالا را افت تحصیلی نامیدهاند و از آن به بعد تحقیقاتی در این زمینه انجام گرفته است و افرادی چون دارک[۲] ۱۹۸۹، و بسیاری کسان دیگر، در این زمینه دست به تحقیق زدهاندو تأثیر اضطراب بر هوش، حافظه، پیشرفت تحصیلی، عزت نفس و … را مورد توجه قرار دادهاند.
تقریباً هر کسی تجاربی از نوع ناراحتیهای کلی، انتظار رویدادهای شوم و احساس تنش در موقعیتهایی را داشته است که علت تنش نیز روشن نیست. ما معمولاً اضطراب را به این گونه پدیدهها ارتباط میدهیم. اضطراب را میتوان در گستردهترین معنای آن به حالت عاطفی و فیزیولوژیکی گوناگونی ارتباط داد. هنگامی که کودکی در بامداد امتحان، تمایلی به مدرسه رفتن نشان نمیدهد. ممکن است بیمیلی او را به احساس اضطراب نسبت به کارکرد وی در امتحان نسبت دهیم. هنگامی که قهرمان ورزشی نمیتواند پیش از مسابقه مهمی غذا بخورد ممکن است رفتار او را ناشی از اضطراب بدانیم. همچنین هنگامی که کودکی، درسی را بر میگزیند که آشکارا برای او کششی در بر ندارد، ممکن است گزینش او نتیجه ترس از شکست و یا اضطراب بدانیم. ظاهراً اضطراب دارای منابع گوناگون است و میتواند از راههای ممکن بسیاری پدیدار شود. اضطراب ممکن است به نشانههای فیزیولوژیکی معینی منجر شود که بیشباهت به نشانههای ناشی از عاطفه ترس نیست . اضطراب میتواند به کاهش کارکرد در کار فکری پیچیده بینجامد. ممکن است به گزینش غیر منطقی بینجامد و یا ممکن است به عقبنشینی فرد از موقعیتهایی منجر شود که اضطرابآورهستند. در هر صورت، در حالی که تفکر درباره منشاء و معنی اضطراب سدههای پیاپی مورد توجه الهیون و فلاسفه بوده است. اغلب گفته میشود که فروید نخستین بررسی روانشناسی اضطراب را انجام داده است. منظور از اضطراب نوعی حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم است که با پریشانی، هواس، تپش قلب، تعرق، سردرد، بیقراری و تکرر ادرار همراه است. هنگامی که فرد نسبت به کارآمدی، توانایی و استعداد خود در شرایط امتحان دچار نگرانی و تردید میشود میتوان از اضطراب امتحان سخن گفت. در هنگام امتحان، به ویژه امتحانات سرنوشت ساز( کنگور و امتحان نهایی) بیشتر دانش آموزان و دانشجویان اضطراب امتحان را تجربه میکنند. وجود اندکی اضطراب در انسان طبیعی و مطلوب است و موجب افزایش تلاش و تکاپو میشود، اما اگر از حد اعتدال تجاوز کند موجب کاهش پیشرفت تحصیلی خواهد شد. دانش آموز و دانشجویی که اضطراب امتحان دارد احساس میکند که ذهنش خالی شده و هرچه را که آموخته فراموش کرده است، چنین فردی معمولاً به پرسشها پاسخهای بیربط، نادرست و یا ناقص میدهد و با افکاری نامربوط و ناخواسته در مورد پیامدهای امتحان درگیر است.
ساراسون و ماندلر بر این باورند که در موقعیتهایی نظیر موقعیت امتحان، معلومات مرتبط با آزمون و حالات اضطرابی آموخته شده وارد میدان میشوند. پارهای از این حالات اضطرابی با آزمون مورد نظر مرتبط و برخی دیگر با آن نامرتبطند. اگر سطح اضطراب برانگیخته شده با محتوای آزمون مرتبط باشند سطح کارآمدی افزایش مییابد. در حالی که اضطراب نامرتبط با وظیفه محوله، سطح کارآمدی را کاهش میدهد(دادستان، ۱۳۷۶).
جامعه امروز با یک تغییر سریع به جلو میرود و عدم انطباق با تغییرات آن، موجب عدم سازگاری انسانها میشود. برای انطباق دادن خود با محیط، باید هم محیط و هم خود شناخته شود. احتیاجات و نیازهای افراد به دقت مورد کنکاش قرار گیرند، اگر این تحولات را وارد جریان دانش کنیم باید آموزشگاه، مدرسه و دانشگاه این تغییرات را در نظر بگیرند. یکی از موضوعاتی که امروزه در روانشناسی به طور گسترده مطالعه میشود، نقش هیجانات و عواطف است. اضطراب میتواند عملکرد فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین درک اضطراب، روند و تأثیرات آن ضروری است.
بایستی گفته شود، که اضطراب در بین انسانها وجود دارد، هر موجود با هوشی، اضطرابدارد، میتوان گفت که اضطراب یک حالت طبیعی بدن است، انواع متعدد مسائل زندگی فردی، اجتماعی و جسمانی ایجاب میکند که به طور دایم از خود سازگاری نشان دهیم، غیر از اضطراب چه چیزی ما را بر جلو بر میدارد و هر انسانی که فکر میکند دارای سهمی از اضطراب است و به طور کلی میتوان گفت ۱۰ درصد اضطرابها برای یک انسان عادی، ضرورت دارند اما متاسفانه این درصد همیشه پایین نیست(گنجی، ۱۳۷۶). به هر حال، انسانها دارای سهمی از اضطراب هستند که از پائینترین حد تا بالاترین حد گسترده شده است. به همین خاطر نیاز است تا به اهمیت و گستردگی مسئله پرداخت شود.
با شروع فصل امتحان باز هم شاهد سردرد، تهوع، دل درد و … ناشی از استرس فراگیر امتحانی، میان دانش آموزان و دانشجویان هستیم. استرسی که هر ساله با شروع فصل امتحانات، حتی جامعهشناسان، روانشناسان و کارشناسان مسایل آموزشی و تربیتی را هم به تحلیل، هشدار و ارایه راهکارها وا میدارد. پس ضرورت دارد تحقیقاتی در زمینه اضطراب و به خصوص اضطراب امتحان صورت پذیرد. دراین پژوهش نیز سعی شده است تا میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات و در ایام امتحانات با هم مقایسه شود. این پژوهش بر آن است تا به این سوال پاسخ دهد که آیا میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات با میزان اضطراب دانشجویان در ایام امتحانات تفاوت دارد و آیا این تفاوت معنیدار است.
آیا بین میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات و موقع امتحانات تفاوت
وجود دارد.
فرضیههای پژوهش
بین میزان اضطراب دانشجویان قبل از امتحانات و موقع امتحانات تفاوت
وجود دارد.
اکثر نظریهپردازان با نظر لنگ[۳] مبنی بر آن اضطراب یک سازه فرضی است موافقند. به این ترتیب اضطراب مفروضهای است که موجودیت فیزیکی ندارد، اما میتواند در تهمین پدیدههای قابل مشاهده سودمند باشد. میتوان اضطراب را بر حسب افکاری مانند اینکه «من میترسم»، یا احساسهای جسمی، از جمله افزایش ضربان قلب، تعریق و تنش و یا بر اساس رفتارهای مثل اجتناب از موقعیت یا گریختن تفسیر کرد(انرایت[۴] و پاول[۵]، ۱۳۷۸).
اضطراب امتحان نوعی خود اشتغالی ذهنی است که با خود کم انگاری و تردید درباره تواناییهای خود بروز پیدا کرده و اکثراً به ارزیابی شناختی منفی، عدم تمرکز حواس، واکنشهای جسمانی نامطلوب و افت عملکرد تحصیلی منجر
میگردد( ساراسون و دیدیوسون).
در این پژوهش اضطراب به عنوان مفهومی در نظر گرفته شده است که به وسیله آزمون اضطراب زونگ سنجیده میشود. در این ارتباط سطوح اضطراب با موارد ذیل مشخص میشود.
سطح اضطراب
درصد اضطراب
طبیعی
%۴۹-%۰
خفیف
%۵۹-۵۰%
متوسط
%۶۹-%۶۰
شدید
%۷۹-%۷۰
بسیار شدید
%۱۰۰-%۸۰
در این فصل سعی شده است تا ابتدا هیجانی نظری مربوط به پژوهش ارائه شود و سپس یافتههای تجربی حاصل از تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط با آن مورد بررسی قرار گیرد.
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدی اعتدالآمیز وجود دارد، و این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی میشود به گونهای که میتوان گفت « اگر اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم». فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مواجه کند. بنابراین اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مولفههای ساختار شخصیت وی را تشکیل میدهد و از این زاویه است که پارهای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را میتوان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرآیند تحول پذیرفت به عبارتی دیگر میتوان گفت که اضطراب در پارهای از مواقع سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد میکند و بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که حدی از اضطراب میتواند سازنده و مفید باشد و اغلب مردم باید تجربه کنند، اما این حالت ممکن است جنبه مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمیتوان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آن را به منزله منبع شکست و استیصال فرد تلقی کرد که فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میکند و طیف گستردهای از اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناخته و بدن تا ترسهای غیرموجه و وحشتزدگیها گستردهاند، به وجود میآورند(دادستان، ۱۳۷۵، ص۶۰).
بسیاری از اوقات ترس با اضطراب، به صورت یک جا در نظر گرفته میشود. حال آن که بین ان دو تفکیک وجود دارد، چنان که ترس بستگی به محرک شناخته شدهای دارد، در حالی که اضطراب، محرک ناشناخته و غیرمشخصی خواهد داشت. در مورد ترس، محرک تهدید کننده قابل ملاحظه و مشاهده است، ولی اضظراب به انتظار خطر بستگی دارد، آدمی از عامل، خطر میترسد ولی در اضطراب عامل ناشناخته است( عظیمی، ۱۳۷۰). ترس عبارت است از واکنش در مقابل یک خطر واقعی، ولی اضطراب عبارت است از واکنش در مقابل خطری که وجود ندارد(گنجی، ۱۳۷۶). در تقسیمبندی کلی دو نوع اضطراب وجود دارد. اول، نوعی که به طور طبیعی به عنوان عکسالعمل در مقابل استرس یا خطر تجربه میشود. مثلاً شخصی بتواند تهدید علیه امنیت یا سلامتیاش را به درستی تشخیص دهد یا وقتی سارق مسلحی تهدیدش میکند، یا هنگامی که ترمز اتومبیل ببرد. در این هنگام شخص احساس لرزه و رعشه میکند، دهانش خشک میشود، کف دستها و پیشانیش عرق میکند، ضربان قلبش سریعتر شود، در معدهاش احساس سوزش کرده و عصبی میگردد، او اضطراب و ترس روحی را تجربه میکند. بیشتر مردم این چنین احساساتی را به هنگام خطر یا فشار داشتهاند. همچنین اگر کسی مکرراً در موقعیت میعنی مورد حمله قرار بگیرد یا ترسانیده شود، یاد میگیرد که هر زمان با آن موقعیت مواجه شود، هراسان گردد. این یک عکسالعمل دفاعی معمول است این اضطراب را که یک عکسالعمل طبیعی به استرس موجود در محیط خارجی فرد است برونزا[۶] یا اضطراب تحریک شده مینامیم. عبارت فوق این عقیده را منعکس میکند، که فرد همیشه میتواند هنگام ظاهر شدن این نوع اضطراب منشأ قابل توجیهی بر آن تشخیص دهد.
نوع دیگری از اضطراب وجود دارد که اضطراب درونزا[۷] نامیده میشود، اکنون شواهد جمعآوری شده نشان میدهد که نوع دوم اضطراب یک بسیاری است که به نظر میرسد قربانیان آن با یک آسیبپذیری ژنتیکی به آن زاده میشوند، این نوع معمول با علائمی از اضطراب شروع میشود که ناگهان و بدون هشدار و بیهیچ علت ظاهری، ضربه زننده هستند. گاهی به نظر میرسد که بخشهای متفاوتی از بدن از کنترل خارج میگردد. حتی ممکن است در غیاب هر نوع خطر یا استرس ظاهری قلب به سرعت بزند یا حالت سرگیجه، خفگی و تنگی نفس و یا احساس مورمور شدن ظاهر شود. ناگهانی بودن این علائم و این حقیقت که آنها بدون هشدار و بدون وجود استرس آشکار ظاهر میشوند، بیماری را از نوع دیگر اضطراب یعنی پاسخ طبیعی به
تهدید جدا میکند در واقع اضطراب برونزا و درونزا کاملاً متفاوت هستند( شیهان، بیتاریخ).
اساساً اضطراب را نمیتوان در قلمرو آن چه تحت عنوان آزردگی مشخص میشود محدود کرد، چرا که احساس اضطراب نه تنها در بیماران افسرده، وسواسی و روان گسسته وجود دارد، بلکه در افراد بهنجار نیز به صورتهای مختلف، پدیدار میگردد. شاید به همین دلیل است که در مورد اضطراب نمیتوان تعریف مشخص و روشنی را ارائه داد، چرا که اضطراب در افراد مختلف به گونههای متفاوت بیان میشود. با توجه به موارد ذکر شده میتوان در زیر به تعاریفی در زمینه اضطراب پرداخت:
لافون اضطراب را این چنین تعریف میکند: اضطراب یک انتظار به ستوه آورنده است و ممکن است در تنشی گسترده، موحش و اغلب بینام اتفاق میافتد، این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی است مانند هر اغتشاش هیجانی در سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید میآید و ممکن است یک تهدید عینی و اضطرابآور داشته باشد. در واقع اضطراب به عنوان احساسی رنجآور است که با یک موقعیت ضربهآمیز کنونی یا به انتظار خطری که به شئی نامعینی وابسته است تعریف میشود(دادستان، ۱۳۷۵، ص ۶۱).
- اضطراب یک حالت احساسی و هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن تولید حالت بیقراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط تناسب ندارد (معانی، ۱۳۷۰، ص۲۱).
- اضطراب حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم و وضعیت تحریک تشدید شده هیجانی است که اساسا نگرانی یا ترس را هم دربر دارد( آرتور، ۱۹۹۹؛ فرانکو، ۱۳۷۰).
- اضطراب را در واقع همه انسانها تجربه میکنند، اضطراب احساس ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند تا از احساسهای جسمی همراه میگردد(آلن وهمکاران، ۱۳۷۲).
اما تعریف D.S.M.I.V – از اضطراب این گونه است :
نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها، بدبختیهای آینده، توأم با احساس بیلذتی، با نشانههای بدنی تنش، منبع پیش بینی نشده میتواند درونی یا بیرونی باشد( ترجمه پورافکاری، ۱۳۶۸).
و نهایتاً این که با اضطراب عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتی که اغلب منشاء و علت مشخصی ندارد، و برای فرد شناخته شده نیست( آرلن، ۱۹۹۸).