احساس خرسندی و رضایت از جنبههای مختلف زندگی از مؤلفههای نگرشهای مثبت افراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی مینمایند. رضایت از زندگی با ارزشها ارتباط نزدیک اما پیچیدهای دارد معیارهایی که افراد براساس آن درک ذهنی خود را از سعادت ارزیابی میکنند متفاوت است. رضایت از زندگی در انسان نه تنها بازتاب ترکیب کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت فرایندهایی در سطح فردی است که علاوه بر آن حاصل تعامل عوامل سطح فردی و فرهنگی است.
مطالعات تجربی در خصوص ارزشها و نگرشها در سطح ملل مختلف اثبات نموده است که از بین متغیرهای پیش زمینه اجتماعی همسانی زوجین احساس رضایت از زندگی همبستگی مثبتی دارد و تفاوت قابل توجهی در میزان احساسرضایت از زندگی بر حسب میزان زندگی مشترک افراد قابل مشاهده است. تجربه شادمانی و خرسندی در زندگی به عنوان هدف اعلی وجود انسانی تلقی شده است (آناس 1993،کامن ودیگران 1989 به نقل از لاگلین2001) و بالعکس احساس غم و ناخرسندی اغلب به عنوان مانعی در راه انجام وظایف فرد که به ناتوانی ویدر ایفای وظایف منجر میشود تلقی میگردد. اهمیت احساس سعادتمندی[1] محققان را به این زمینه هدایت مینمایدکه چرا و چگونه افراد زندگی را به شیوه مثبت تجربه مینمایند.در پذیرفتهترین مدل مفهومی احساس سعادت در دوبعد احساسی (احساسات مثبت و منفی) و شناختی که رضایت از زندگی نامیده میشود مفهوم سازی شده است(داینر 1984،1994،پاوت و داینر 1993به نقل از لاگلین 2001) و در برخی از پژوهشها تمایز این دو بعد نیز نشان داده شده است به طور مثالداینر(1994) گزارش کرده است که جز احساسی راحتتر بر شرایط فیزیکی (مانند درد و بیماری) تاثیر میگذارد درحالیکه رضایت از زندگی اینگونه نیست. رضایت از زندگی بازتاب توازن میان آروزهای شخص و وضعیت فعلی او میباشد (کمبل و دیگران 1976، به نقلاز اینگلهارت، 1373: 244). به عبارتی هر چه شکاف بین سطح آروزهای فرد و وضعیت عینی وی بیشتر گردد، رضایتمندی کاهش مییابد. اما سطوح آروزهای فرد به تدریج با وضعیت وی تطبیق خواهد یافت (همان).
1-2بیان مسئله:
رضامندی از زندگی زناشویی بیانگر میزان ارضاء تمایلات و نیازهای اساسی انسان درکانون خانواده است. کارلسون در تعریف ازدواج می گوید:ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین دو فرد"یک مرد ویک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اندومراسمی برای برگزاری زناشویی خود بر پا داشته اند وبه طور کلی عمل انان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است(ساروخانی.23:1375)
اشتروس معتقد است که ازدواج برخوردی است دراماتیک بین فرهنگ وطبیعت"یا میان قواعداجتماعی وکشش جنسی. (ساروخانی.23:1375)
[1]-SUBJECTIVE WELLBEING.
-1مقدمه 18
-2 بیان مساله 20
1-3 اهمیت موضوع22
1-4 اهداف تحقیق24
1-5 سئوالات وفرضیات تحقیق24
1-6 تعریف مفاهیم26
فصل دوم:مروری بر تحقیقات پیشین
2-1-مروری برتحقیقات داخلی28
2-2- مروری بر تحقیقات خارجی40
فصل سوم:چهارچوب نظری
3 چهارچوب نظری51
3-1نظریات مرتبط با موضوع54
3-1-1تئوری مبادله اجتماعی54
3-1-2نظریه نیازهای مکمل58
3-1-3 تئوری نقش ،ارزش،انگیزه61
3-1-4 نظریه همسان همسری64
3-1-5 همسان همسری از نظرامورذهنی و معنوی65
3-1-6همسان همسری از دیدگاه اجتماعی-تحصیلی66
3-1-7همسان همسری برمبنای ویژگیهای جسمانی66
3-1-8همسان همسری از دیدگاه جغرافیایی67
3-1-9همسان همسری برمبنای منشها67
3-1-10همسان همسری تحصیلی68
3-2دیدگاههای نظری و تعریف مفاهیم 69
3-2-1 تعریف رضایت از زندگی69
3- 2-2 مفاهیم مشابه رضایت از زندگی70
3-2-3 تعریف عملیاتی رضایت از زندگی و مفاهیم نزدیک پژوهش های پیشین76
3-3 نتیجه نهایی و مدل پژوهش79
فصل چهارم:روش تحقیق
4-نوع تحقیق81
4-2جامعه آماری81
4-3حجم نمونه81
4-4شیوه نمونه گیری82
4-5روش نمونه گیری82
4-6 روش گرداوری اطلاعات82
4-7اعتبار ابزاز سنجش83
1-4-7 اعتبار محتوایی83
2-4-7 اعتبار
ملاک83
3-4-7 پایایی
ابزار84
4-8 متغیر های
پژوهش85
ابزاروروش تجزیه وتحلیل
4-10 تعاریف عملیاتی86
فصل پنجم:تجزیه وتحلیل داده ها
5-1آمار توصیفی83
5-2آماراستنباطی99
فصل ششم :نتیجه گیری وپیشنهادات
6-1 نتیجه گیری105
6-1-1 نقدمطالعات و تحقیقات انجام شده106
6-2 پیشنهادات107
6-3 موانع ومحدودیت ها108
منابع ومآخذ
منابع فارسی110
منابع انگلیسی111
ضمایم
ضمیمه 114
شامل 136 صفحه فایل word