اثربخشی درمان بر اساس رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر کاهش باورهای غیرمنطقی زنان متأهل
مقدمه
عصر حاضر دوران روابط پیچیده انسانی است که در آن تمام پدیدههای مربوط به کنشها و واکنشها در مسیر فشارزای خاص خود در جریان است. این روابط پرپیچ و خم و در هم آمیخته اگر در روندهای علمی خود قرار نگیرند مشکلات بسیاری بوجود میآورند که تنها این مشکلات اثرات مخربی بر خود شخص دارد بلکه اثرات مهلکی بر سازمانها، نهادها، خانوادهها، مدارس و موسسات خواهد داشت (جونز و استوارت، ترجمه دادگستر، 1384).
تحلیل رفتار متقابل نظریهای است مربوط به شخصیت و اقدام اجتماعی، و روشی بالینی در زمینه رواندرمانی است که مبتنی بر تحلیل همهی تبادلهای میان دو یا چند شخص بر اساس حالات به طور مشخص تعریفشدۀ من در تعداد محدود میباشد(یرن، ترجمه قراچهداغی، 1370). تحلیل رفتار متقابل همچنین نظریهای برای ارتباطات فراهم میآورد، که میتواند برای تجزیه و تحلیل سازمانها و مدیریت نیز بکار رود (جونز و استوارت، ترجمه دادگستر، 1384).
پیشگامان تحلیل رفتار متقابل «ضبط شدههای» مردم را تقسیمبندی کردهاند. با مشاهدهی طرز استفاده ما از این ضبط شدهها، زبان ساده و جدیدی برای توصیف آنها ابداع کردهاند. به نظر این متخصصان، شخصیت ما از سه بخش مجزا تشکیل شده است و این سه بخش کل رفتارهای ما را پوشش میدهند. این سه بخش یا سه حالت ایگویی، طبق اصطلاحات تحلیل رفتار متقابل، والد، بالغ و کودک هستند (منینگر، ترجمه فیروزبخت، 1383).
اکثر ما رابطههای پرتشویش و ناراحتکنندهای با دیگران داریم در حالیکه میدانیم این روابط میتواند بهتر از اینها باشد، چیزی در درون ماست که واقعاً میخواهد با مردم و مشکلاتی که ما را آزرده میکند، آشتی کند. برای ایجاد روابط مثبت باید نخست به خودمان بپردازیم. عقاید، باورها و تجارب ما مستقیماً با افکاری که در ذهنمان داریم، بستگی دارد. در نتیجه برای آنکه روابطمان را بهبود بخشیم ابتدا باید از ویژگیها، عقاید، تفکرات و باورهای خود آگاهی و شناخت پیدا کنیم (سیاسی، 1379).
هر گاه عقاید فرد، به بایدهای خشک و انعطافناپذیر تبدیل شوند، بطور قطع وی را به افسردگی شدید، تهدید خود و حالات شدید روان نژندانه دچار خواهند کرد. لذا باورهایی که به آنها اشاره کردیم، تا زمانی که با «اجبار» توأم نباشند به خودی خود بیماریزا نیستند و احساس اضطراب و نگرانی هم که در نتیجه داشتن آنها ایجاد میشود در واقع احساسات ناکامی و اضطراب، از نوع مثبت آن هستند (کوری، ترجمه شفیعآبادی و حسینی، 1386).
فرد ایدهآل و باثبات کسی است که بر حسب شرایط خاص به راحتی از یک حالت خود به حالت دیگر آن جابه جا شود. آدم با ثبات از نظر بالغ، آدمی واقعبین، منطقی و مسئول است و از بازیهایی که برای انداختن مسئولیت و مشکلات زندگی به دوش دیگری ترتیب یافتهاند، پرهیز میکند. فرد باثبات از نظر والد، فردی دلسوز و با فرهنگ است که سنتهای با ارزش گذشته را حفظ میکند. فرد باثبات از نظر کودک، خودانگیخته، شاد و شوخطبع است (پروچسکا، ترجمه سیدمحمدی، 1386).
هر کس میتواند فنون تحلیل رفتار متقابل را بیاموزد و از آنها استفاده کند. مردم با آموختن این فنون، گویی بینش جادویی پیدا میکنند. آنها به قلب مشکلات میزنند و با یکی دو عبارت ساده مشکلات پیچیده خود را حل میکنند (منینگر، ترجمه فیروزبخت، 1383). هدف نهایی تحلیل رفتار متقابل رسیدن به خود مختاری از طرح آگاهی، سلامت فکر و خودانگیختگی میباشد (آرین، 1372).
بیان مسئله
نظام باورها، نقش اساسی در احساس و رفتار آدمی دارند. باورهای منطقی، منجر به رضایت از زندگی و سلامت روان میشوند. باورهای غیرمنطقی اختلال روان و نارضایتی از زندگی را در پی دارند. نظریه عقلانی، هیجانی، افسردگی را ناشی از نظام باورهای غیرمنطقی افراد میداند و از اصطلاح باورهای غیرمنطقی به عنوان شیوه انتخابی برای مقابله با افسردگی یاد میکند (بک، 1976، ترجمه قراچهداغی، 1369).
انسان موجودی است عقلانی و در عین حال غیرعقلانی. تفکر غیرمنطقی انسان از یادگیریهای غیر منطقی اولیهاش ریشه میگیرد، زیرا از لحاظ بیولوژیکی آمادگی پذیرش آن را دارد و این طرز تفکر به طور خاص از پدر و مادر، مربیان و جامعه به او منتقل میشود. اضطراب و اختلالات عاطفی انسان نیز ناشی از این طرز تفکر یا باورهای غیرمنطقی است. بنابراین تا هنگامی که تفکرات غیرمنطقی وجود دارد، هیجانات شدید و رفتارهای غیرمنطقی نیز وجود خواهد داشت ورهایی از اضطراب و اختلالات، مستلزم آگاهی انسان از خصوصیات فکری یا باورهای غیرمنطقی و منطقی است (شفیعآبادی، 1380).
الیس معتقد است که توسل به باورهای غیرمنطقی به اضطراب و ناراحتی روانی منجر میشود. وقتیکه فرد به چنین عقایدی متوسل میشود، در نگرش و برداشتهای خویش شدیداً بر اجبار، الزام و وظیفه تاکید دارد و خود را بینهایت به واقع به امر خاصی مقید و پایبند میکند. بنابراین اگر فرد خود را از این قیدها برهاند، به احتمال قوی در جهت سلامت و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد (شفیعآبادی، 1375).
طبق نظر الیس علت اصلی ناراحتیهای احساسی، ناشی از طرز تفسیری است که از جهان داریم. نقطهنظرهای غیرمنطقی، منجر به افکار منفی و اتوماتیک علیه خود میشوند. و در نتیجه روی رفتار اثر نامطلوب گذاشته، توانایی ما را در کنار آمدن با مسئله دشوار میسازد (بنسون و استوارت[1]، ترجمه قراچهداغی، 1376).
اگر فردی دیدگاههای بسیار انعطافپذیر و کمالگرایانه نسبت به دنیا داشته باشد و با موقعیتی مواجه شود که با دیدگاه او متضاد باشد؛ احتمالاً در مقابله با فشارزاها به راهبردهای ناسازگاری مثل اجتناب و انکار متوسل خواهد شد. علاوه بر این فرد ممکن است راهبردهای جبرانی را به کار گیرد که غیرمنطقی و غیرواقعگرایانه بوده و تلاش او در مقابله با عامل فشارزا به شکست بیانجامد (گودرزی، 1384).
همچنین فردی که تابع افکار غیرمنطقی و غیرعقلایی باشند، با عواقب غیرمنطقی و غیرتصادفی مواجه خواهد شد. در چنین حالتی فرد دچار احساس اضطراب، نگرانی، افسردگی و یا دیگر انواع احساسات منفی خواهد شد (شفیعآبادی، 1380).
در رویکرد تحلیل رفتار متقابل چهار موضوع زندگی را مطرح کرده است که بر تفکر منطقی و احساسها، اعمال و روابط او با دیگران موثر است. این چهار موضوع عبارتند از «من خوبم- تو خوبی»، «من خوبم- تو خوب نیستی»، «من خوب نیستم- تو خوبی»، «من خوب نیستم- تو خوب نیستی» این چهار وضعیت یک سری باورهای غیرمنطقی برای فرد ایجاد میکند. زمانی که یک فرد موضوع اصلی زندگی خود را انتخاب میکند مایل است دنیا را عمداً از دیدی نگاه کند که موضعی حفظ شود. در جهان واقعی اغلب مردم در یک موضوع تثبیت نمیشوند. موضعهای غیرخوب را میتوان به عنوان توهم و تفکرات ناسالم تلقی نمود. کمک به افراد برای تجدید اتخاذ موضع زندگی سالم یکی از اهداف اصلی تجزیه و تحلیل مبادلات است (وولمز و براون وهیوج، ترجمه عظیمی، 1384).
118 ص
اثربخشی درمان بر اساس رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر کاهش باورهای غیرمنطقی زنان متأهل