فرمت ورد و در 19 صفحه
«امام آمد!» این بود خوشایندترین مژدهی زمستان پنجاه و هفت. این بود نویدی گواراتر از بهار، که سرمای بهمنماه را به گرمی روزهای شهریور پیوند میزد و طعم خوش سیبهای تجلّی را به حلق درختان خشک میچشاند.
با آمدنش، بهار خانههامان را در زَد و شکوفهها، درختانِ خشک را عروس کردند؛ قطرهها، راه اقیانوس را یافتند و به بیکرانهی آن پیوستند. تاریخ، این تماشاگر همیشهی پیکار زورمندان و ضعیفان، بیهمتایی او را فریاد زد و اندیشه، این مونس همارهی آدمی، به ژرفای او متحیرانه درنگریست.
این، او بود که ابراهیموار، تبر به دوش گرفت و بُتهای زمانه را در هم شکست. هم او بود که آتش ستم را بَر ایمان گلستان ساخت. هم او بود که با قیامی چنین، کرهی زمین را عکسِ جهتِ چرخشِ همیشگیاش چرخاند و آفتابِ وجودش، تابشی دیگرگونه را بر سرزمین پهناور ایران آغاز کرد. هم او بود که آمدنش، مدینه را فرا یاد میآورد و روزهای آغازین حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را. هم او بود که کالبد مردهی زمان را «روح اللّه» شد و مقتدای مردمانی از حقیقت «فَانَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ». هم او بود که باوراند، «دیو چو بیرون رود فرشته درآید.» را.
وقتی که آمد، «تُعِزُّ من تَشاء» معنا گرفت و سینههای مردم، پر از هوای پاک «هیهات من الذلة» شد. او که آمد، «عاشورا» در رگهای قیام، خون تازه دمید و سراسر ایران، «کربلا» شد. هر که بت در آستین داشت، رسوا شد و هر که را«لباسُ التَّقوی» به بَر بود، عزّت یافت.
یعقوبهای انتظار، آن روز به استقبال یوسف خود آمده بودند؛ با دستههای گل و دلهایی مشتاق تا طعم خوش «جاء الحق و زهق الباطل» را حس کنند.
اکنون، ایران یاد خوش روزهای پرطروات «روح اللّه» را زنده نگه میدارد.
دانلود بیش از 30 دلکمه زیبا درباره دهه فجر