فهرست مطالب :
بند الف ــ تعریف واژه های حق ، آزادی و حق آزادی بیان
بند ب ــ حق آزادی بیان در اسناد بین المللی جهانی و منطقه ای حقوق بشر
۱ ـ ب ـ در اسناد بین المللی جهانی حقوق بشر
۱ ـ ۱ ـ ب ـ در منشور سازمان ملل متحد
۲ ـ ۱ ـ ب ـ در اعلامیه جهانی حقوق بشر
۳ ـ ۱ ـ ب ـ در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و........
الف
۴ ـ ۱ ـ ب ـ در اعلامیه هزاره
۵ ـ ۱ ـ ب ـ در کنفرانس جهانی حقوق بشر ۱۹۹۳ وین و سند مصوب آن
۲ ـ ب ـ در اسناد بین المللی منطقه ای حقوق بشر
۱ـ ۲ ـ ب ـ درکنوانسیون اروپایی حقوق بشر ( ۴ نوامبر ۱۹۵۰ رم )
۲ ـ ۲ ـ ب ـ در کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر ( ۱۹۶۹ )
۳ ـ ۲ ـ ب ـ در منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم ( ۲۶ ژوئن ۱۹۸۱ )
۴ ـ ۲ ـ ب ـ در اعلامیه اسلامی حقوق بشر ( اعلامیه قاهره ۱۹۹۰ )
۳ ـ ب ـ نتیجه گیری بحث حق آزادی بیان در اسناد بین المللی
بند ج ـ حق آزادی بیان در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
بند د ـ تضمینات اعمال حق آزادی بیان در حقوق و قوانین دولت جمهوری اسلامی ایران
۱ ـ د ـ منع توقیف یا بازداشت غیر قانونی ( خودسرانه )
۲ ـ د ـ اصل برائت
۳ ـ د ـ اصل عطف بماسبق نشدن قوانین جزایی
۴ ـ د ـ اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها
۵ ـ د ـ حق داشتن وکیل
۶ ـ د ـ علنی بودن محاکمات
۷ ـ د ـ حق برخورداری از یک محاکمه منصفانه
۸ ـ د ـ ممنوعیت شکنجه و سوء رفتار
ب
۹ ـ د ـ مصونیت از تجسّس
بند ه ــ قطعنامه های صادر شده توسط سازمان ملل متحد علیه دولت جمهوری اسلامی ایران به جهت نقض حقوق بشر
بند و ــ گزارش آقای آمیبیو لیگابو ، گزارشگر ویژه موضوعی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد آزادی بیان
( در خصوص وضعیت آزادی بیان در ایران )
ج
حق آزادی بیان ( ۱ ) در نـظام بیـن الملـلی و در قانـون اساسی جمهوری اسلامی ایــران
( با تاکید بر گزارش ۱۲ ژانویه ۲۰۰۴ آقای آمیبیو لیگابو ، گزارشگر موضوعی( ۲ ) سازمان ملل متحد در رابطه با حق آزادی بیان )
الف ــ تعریف واژه های حق ، آزادی و حق آزادی بیان
حق آزادی بـیان یکی از مهمترین و بنیـادی ترین حـقوق بشر و از زمره حـقوق مدنـی و سیاسی و به اصطلاح نسل اول حـقوق بشر ( ۳ ) است ، کـه در بسیاری از اسناد بیـن الملـلی جهانی و منطقه ای مورد تا کید و تصریح قرار گرفته است .
قبل از پـرداختن بـه بـررسی حق آزادی بـیان ، لازم است تا دو واژه حق و آزادی مختصراً مورد توضیح قرار گیرد .
حق از نظر توماس هابز عبارت است از :آزادی انجام یا عدم انجام یک عمل . ( ۴ )
هوگوگروسیوس درکتاب خود به نام قانون جنگ وصلح ، حق راچنین تعریف می نماید :
« حـق ، کیفیت اخلاقی شخصی است که صلاحیت داشتن یا انجام دادن چیزی را دارد . »
در هـر حال برای حـق تعاریف بسیاری ارائه شده است که در این مقـاله مـختصر ضرورتی برای ذکر همه آنها وجود ندارد ، و به همین اندازه قناعت می گردد .
اصطلاح انگـلیسی حـقوق بـشـر ( Human Rights ) اولین بار توسط توماس پین ( ۵ )
در ترجمه اعلامیه حقوق بشر و شهروند بکار برده شده است . ( اعلامیه ۲۶ اوت ۱۷۸۹ انقلاب کبیر فرانسه )
منشور کبیر انگلستان ( ۶ ) ( سال ۱۲۱۵ ) هر دو اصطلاح حقوق ( Rights ) و آزادی ها
برای دریافت متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این تحقیق می خوانیم:
واژه آزادى یا حرّیت و معادل هاى آن در زبان هاى دیگر همیشه از توجه برانگیزترین و مورد بحث ترین واژگان در جهان بوده است. به قول منتسکیو: (هیچ کلمه اى به اندازه کلمه آزادى اذهان را به خود متوجه نساخته است).1
اگر بتوان همه حرف هایى را که در طول تاریخ توسط دانشمندان جهان درباره آزادى بیان و یا نوشته شده, گردآورى کرد, خود شبیه دایرةالمعارفى خواهد شد. البته به همان نسبت نیز برداشت ها از مفهوم آزادى, متکثر, متفاوت و حتى متضاد بوده است. مرحوم دکتر عنایت عقیده دارد که:
آزادى, مانند شادى, نیکى وحقیقت, از آن گونه واژه ها در قاموس آدمى است که معانى بسیار دارد وتأویل هاى بى شمار مى پذیرد. لفظ آزادى در پارسى و حرّیت در عربى, در فرهنگنامه ها دست کم به ده معناى گوناگون آمده است, و واژه آزادى را در زبان انگلیسى نیز به حدود یکصد معناى گوناگون تفسیر کرده اند. در فلسفه اخلاقى و سیاسى به طور عام, دو مفهوم از آزادى بیش از مفاهیم دیگر رایج و معتبر بوده است که یکى را به صفت (منفى) و دیگرى را به صفت (مثبت) باز خوانده اند.)2
آیزایا برلین, دانشمند انگلیسى روسى الاصل و استاد دانشگاه آکسفورد حتى پا را از این نیز فراگذاشته و اظهار مى دارد:
آزادى, واژه اى با معانى فراوان است, به طورى که بیش از دویست معناى گوناگون نویسندگان تاریخ عقاید براى آن ضبط کرده اند.3
وى در جاى دیگر مى گوید:
معناى اصلى آزادى عبارت است از آزادى از بند و زندان, آزادى از بردگى غیر; باقى هر چه هست توسّع در این معنا یا معناى مجازى است.4
با این همه, برلین اظهار مى دارد که او از میان مجموع معانى آزادى, تنها به بررسى دو وجه آن به نام هاى آزادى منفى و آزادى مثبت اهتمام دارد و بخش گسترده اى از کتاب مهم خود را به تشریح و تبیین مفهوم منفى و مثبت آزادى اختصاص مى دهد که در ادامه همین نوشتار با دورنماى آن آشنا خواهیم شد.
با توجه به اینکه آزادى انواع و اقسامى چند دارد; مانند: آزادى منفى مثبت, آزادى طبیعى ووضعى و …, از این روى داراى مفهوم واحدى نیست که بتوان براى آن مفهوم, تعریف منطقى و جامع واحدى ارائه داد, بلکه هر یک از انواع آزادى به طور جداگانه قابل تعریف هستند. از این جهت به منظور اینکه دست کم با برخى از ابعاد مفهوم آزادى از نگاه دانشمندان صاحب نظر آشنا شویم, گزیده اى از تعریفات آنان را درج مى کنیم. جان لاک تعاریف چندى از آزادى دارد, از جمله:
آزادى, رها بودن از محدودیت و خشونت دیگران است5
تا آنجا که انسان قدرت فکر کردن یا فکر نکردن, حرکت کردن یا حرکت نکردن, بر اساس ترجیح یا هدایت ذهن خود را داراست, تا آن حد آزاد است.6
آزادى طبیعى انسان عبارت است از آزاد بودن از هرگونه قدرت برتر بر روى زمین و قرار نداشتن تحت اراده یا سلطه قانون گذارى بشرى, بلکه فقط در اختیار داشتن قانون طبیعى براى اداره کردن خود.7
سررابرت فیلمر از معتقدان آزادى منفى, آزادى را این گونه تعریف کرده است:
آزادى براى هر کس, که آنچه خوش دارد انجام دهد; آن گونه که خشنود است زندگى کند و توسط هیچ قانونى مقیّد نشود.8
توماس هابز, نیز در تعریف آزادى چنین مى گوید:
منظور من از آزادى آن است که در برابر هر کارى که انسان طبق قانون طبیعى مى خواهد انجام دهد, بدون ضرورت, ممانعتى وجود نداشته باشد. یعنى مانع و رادعى بر سر راه آزادى طبیعى نباشد, الاّ آنچه براى جامعه و دولت ضرورت دارد.9
آیةالله سید ابوالفضل مجتهد زنجانى آزادى را این گونه تعریف مى کند:
(آزادى و حرّیت, حد فاصل بین بردگى و بى بند و بارى قرار گرفته, وضع معتدلى میان خودسرى و بى ارادگى است و هیچ یک از این دو با فطرت اصیل انسان سازگار نمى باشد.)10
آیزایا برلین مى گوید: (آزادیى که من از آن سخن مى گویم, داشتن فرصت براى انجام عمل است, نه خود عمل.)11
باز او مى گوید: (آزادى عبارت است از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهاى انسان).12
کاسالاپف به عنوان یک تئورسین مارکسیست در تعریف آزادى مى گوید:
(آزادى یک امر نسبى است, آیا ما آزادى را در ارتباط با چه چیزى مى خواهیم.)13
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
تعریف آزادی
آزادی امکان عملی کردن تصمیمهایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود میگیرد. اگر انسان بتواند همهٔ تصمیمهایی را که میگیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز است. اما چون انسانها به طور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بی حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع میانجامد. به همین سبب است که هر جامعهای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادیهای افراد آن جامعه میشود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادیها به وجود میآورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادیهای مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعهٔ جهانی معین و مشخص میکنند. تلاشها و مبارزههای انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است.
جوامعی که توانستهاند بر حاکمان خودکامه پیروز شود و حکومتهای فردی و استبدادی را براندازد، از آزادیهای فردی و اجتماعی زیادی برخوردار شده است. قانون اساسی هر جامعه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه حقوق کودک نمونههایی از نتیجهٔ هزاران تلاش بسیاری از انسانها هستند که در راه بدست آوردن آزادیهای فردی و اجتماعی از آسایش و مال و جان خود گذشتهاند.
امروزه با اینکه اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعههای کنونی جهان معین شدهاند، ولی هنوز راه درازی در پیش است تا این آزادیها که بر قانونها و اعلامیهها نقش یافتهاند در نظامها و حکومتهای سیاسی گوناگون جهان به سود مردم به کار بسته شوند. شکلهای تازهٔ استعمار و وابستگیهای سیاسی و اقتصادی و نطامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرتهای بزرگ سبب محدود شدن و حتی از میان رفتن آزادیهای فردی و اجتماعی در بعضی از کشورها شده است.
انواع آزادی
واژه آزادی به خودی خود واژه بزرگی است و با عبارتهایی همچون آزادیهای اجتماعی و حقوق بشر آمیخته شدهاست. «آزادی» واژهای تعریف شدهاست و دولت به عنوان نماینده مردم وظیفه حفظ و نگهداری «آزادیها» را بر عهده دارد.آزادی یعنی آزادی عمل و اعتقادات انسان مانند دین و مذهب بدون سرکوب شدن با زور و خشونت دولت و سیاستمداران باشد.
برخی از آزادیهای شناخته شده به شرح زیر است:
• آزادی مذهب
• آزادی پوشش
• آزادی اقتصادی
• آزادی رای و انتخابات آزاد و دمکراتیک
• آزادیهای اجتماعی
• آزادی جنسی (از جمله آزادی در عشق به همجنس)
• آزادی سیاسی
• آزادی آموزشی و حق ادامه تحصیلات
• آزادیهای قومی و ملیتی
• آزادیهای مدنی
• آزادی ابراز عقیده
• آزادی رسانه و مطبوعات
• آزادی انتقاد کردن از قدرت
• آزادی اعتراض کردن
• آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)
• آزادی در تولید هنر
دانلود مقاله فرانگرشی بر نظریه های آزادی درمانی ,درمان عقلانی ,عاطفی و مراجع محوری با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 55
مقدمه
رواندرمانی روشی است که نه تنها سایکو پاتو لوژی اصلی ، بلکه پایه ها و روند رشد فرد نیز مورد بررسی و ملاحظه قرار می گیرد . به همین دلیل در پایان فرد به رشدی فراتر از آنچه حاصل رفع علائم است دست می یابد و حرکت به سوی کمال تسهیل می گردد .
صرف نظر از نوع بیماری ، هیچ نوع از رواندرمانی راه حل انحصاری مشکلات نبوده و یا برای تمام درمانگران قابل استفاده نیست . برا دانشجویان رواندرمانی شاید بهترین راه حل این باشد که با روش های چندی که توسط پیش کسوتان و متخصصین مجرب به کارگرفته شده است آشنا شود و به تریج در جریان پیشرفت حرفه ای خود روش یا روش هایی را که با روحیه و وضعیت خود او و بیمارش در هر زمان متناسب است مورد استفاده قرا ر دهد.
اعتقاد بر این است که گسیختگی موجود در رواندرمانی را می توان با بررسی تطبیقی ( مقایسه ای ) نظام های رواندرمانی به بهترین وجه کاهش داد بنابراین آنچه در این تلاش به آنی پرداخته می شود ضمن معرفی "آزادی درمانی " تعریف و فرایند درمان آن و مقایسه آن با روش عقلانی – عاطفی و مراجع محوری ، به همراه نمونه بالینی از هر کدام می باشد .
حوزه رواندرمانی در اثر حق انتخابهای زیاد و تحولات عظیم و پراکنده شده، بسیار گسترده شده است. طی سی سال گذشته، ما شاهد تورم عنان گسیخته درمانهایی بودهایم که اسامی گوناگونی را به خود اختصاص دادهاند.
در سال 1959، هارپر ، 36 نظام رواندرمانی مجزا را شناسایی کرد. در سال 1976، پارلف، 130 درمان را در حوزه رواندرمانی، مشخص کرد. برآوردهای جدید، این تعداد را بیش از 400 درمان گزارش کردهاند. هر نظامی ادعا میکند که اثر بخشی متفاوتی دارد و از قابلیت کاربرد منحصر به فردی برخوردار است. رواندرمانی برای تأثیرگذاری مثبت (و گاهی منفی) بر بیماران، توان عظیمی دارد. درمان از این نظر بیشتر به پنی سیلین شباهت دارد تا آسپرین (بیشتر در ایجاد مقاومت در فرد نقش دارد تا اینکه نقش مسکن داشته باشد).
هر نظام رواندرمانی محدودیت نسبی خاص خود را دارد. بنابراین بهترین راه برای فایق آمدن بر این محدودیتها داشتن نوعی رویکرد فرانظری به رواندرمانی است. تا بتوانیم از روشهای درمانی و روابط درمانی ای استفاده کنیم که با نیازهای درمانجو متناسب باشد و بدین طریق، کارآیی و قابلیت کاربرد رواندرمانی، رو به بهبود رود.
در حوزه فعالیتهای رواندرمانی، دیدگاهی میتواند تازه و خلاق محسوب شود که با بررسی فعالیتهای پیشین خود، بتواند آنها را به پرسش گذاشته، پاسخ یابی نماید و ضمن تأثیر پذیرفتن از نظام های پیشین، بتواند با حرکتی فرانگرانه، بالاتر از پیشینیان خود بایستد. در این حال، رواندرمانگر، همچون بنایی میماند که سرگرم ساختمان است، هر چه بیشتر میکوشد ساختمان بالا میرود و خود او در موضعی بالاتر و فرانگرانه تر قرار میگیرد. و در این فرانگری از استحکام راستی و درستی کار خود آگاه تر میگردد. آزادی درمانی نیز اگر چه متأثر از حرکت ها و مفاهیم پیش از خود مانند بوم شناسی ، پدیده شناسی ، کل گرایی ، هستی گرایی ، پیدایش شناسی ، روانکاوی و مفاهیمی از عرفان اسلامی میباشد. در عین حال خود روش مستقلی دارد و تلاشی خلاقانه محسوب
می شود، به صاحب نظریه امکان میدهد تا ((یک شبه ره صد ساله)) را طی کند، در واقع با به پرسش گذاشتن فعالیتهای رویکردهای پیشین به تلاشهای خود جهت و معنی تازه میدهد و ژرفا میبخشد.
پرسشها
منظور از درمان در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
هدف درمان در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
بیمار کیست و به چه کسی فرد سالم میگوییم؟
نشانههای درمان- سالم سازی یا سالم شدن- در آزادی درمانی، درمان عقلانی –عاطفی و مراجع محوری چیست؟
منظور از آزادی چیست؟ آیا با تمسک به آن می توان به روشی برای سالم سازی انسانها رسید؟
واژههای کلیدی: ارگانیزم- الزام آور- برونفکنی- برون نمایی- بینش یابی- پیامدها- تعبیر- توضیح- درونفکنی- درون نمایی- روان آموزشی- روان رنجوری انتقال- رویدادهای برانگیزنده- فاجعهآمیز- فرانگری- عقاید- مواجهه.
آزادی درمانی
بیمار کیست؟
آیا آزادی را می توان محوری برای سلامت و بیماری فرد قرار داد و بر اساس درجات آزادی، بیماریها را شناخت و آنها را دسته بندی کرد؟ از دید این رویکرد بیمار کسی است که آزادانه، آگاهانه، با خواست خود نمیتواند در موقعیتهای مختلف، ابتکار عمل نشان دهد، بن بستهایی را که دارد، بگشاید و به تلاشهای خود گستردگی، ژرفا، جهت و معنی بدهد. آزادی درمانی، اختلالات حالتها و رفتارها را اینگونه تفسیر میکند: احساس نبودن آزادی و در قید بودن، احساس ناتوانی در پروازهای خود خواست و خود جوش انسانی. این روش، سلامت را در شکوفایی و رهایی از قیود فضاها و هنگامه های سخت و منجمد زندگی میداند.
فرد سالم کیست؟
از دید این رویکرد کسی دارای روان سالم است که آزادانه، آگاهانه با خواست خود میتواند در موقعیتهای مختلف ابتکار عمل نشان دهد، بن بستهایی را که دارد بگشاید و به تلاشهای خود گستردگی، ژرفا، جهت و معنی بدهد.
تلاشهای درمانگری
از دید آزادی درمانی هر چه جستجوگری درمانجو، با خواست و آگاهی او همراه باشد، تلاش او را برای رسیدن به سلامت نشان میدهد و نشان دهنده این است که او در این راه آزادانه عمل میکند. این نوع عملکرد، بخشی از فرایند درمانست. این وضعیت برای درمانگر نیز وجود دارد زیرا هر چه درمانگر خود خواسته و با آگاهی، مراجع را بپذیرد، آزادانه تر عمل کرده است. چنین وضعیت دو طرفه ای، کمال آزادی و شرط لازم سالم سازی و درمان است. در مراحل رشد، آزادی از بی تفاوتی و عدم معرفت، به شناخت احتمالی و از آنجا به شناخت روشن و متمایز میرسد. آزادی در موضوع، هدف، منظور مراجعه درمانجو، تلاش و کار درمانگر و در تمام روند درمان، جریان مییابد. در فضاهای بالینی، داشتن آزادی و داشتن سلامت، یکی است و آزاد بودن، سلامت بودن است.
آنچه که در آزادی درمانی مطرح است این است که دادن آزادی، بخشیدن سلامت است و اهدا، سلامت، اهدا درمان است.
این نخستین و اصلیترین پرسش پایهگذار نوشتار حاضر است که تلاش برای شرح و بسط و نیز یافتن پاسخی متناسب با آن، بندبند و بخش بخش این نوشته را شکل میدهد: اهمیت آزادیهای فرهنگی بر چه مبنایی استوار است که آنرا شایستة تضمین و تامین حقوقی مینماید، چه مبنایی این آزادیها را به قلمرو جاودان آزادیهای اساسی وارد میکند و چرا این آزادیها به عنوان مسالهای برای نظام حقوق اساسی و در بطن آن مطرح میشوند؟ بنابراین پرسش از اهمیت و جایگاه آزادی های فرهنگی، مساله اساسی این نوشتار است با ابتناء بر این پیش فرض که اساس اهمیت آزادیهای فرهنگی را می توان در دو مبنای ارزش جستجو کرد: نخست در خود ارزش ذاتی آزادیهای فرهنگی و دیگری در ارزش کارکردی آن یعنی ارزشی که برای دیگر مقولهها دارد که این مقولهها عبارتند از «حوزة عمومی» و حقوق اساسی، و این ارزش ها مبنای اهمیت صیانت از آزادیهای فرهنگی قرار میگیرند. از این روی پرسش اصلی، خود به سه پرسش دیگر تقسیم میشود:
پرسش نخست از ارزش ذاتی آزادیهای فرهنگی است و اینکه اساساً آزادیهای فرهنگی چه سرشتی دارند و چه مبنای نظری پشتیبان آنهاست، در چه چهارچوبی جای میگیرند و آیا در اصل چهارچوبی به نام «آزادیهای فرهنگی» وجود دارد؟ فرهنگی بودن این آزادیها به چه معنای و اساساً ارتباط میان فرهنگ و حقوق اساسی چه میتواند باشد؟ فرهنگ که عرصهای گسترده، باز و بی مرز در علوم انسانی است و حقوق اساسی که عرصة قطعیت حقوقی. فرهنگ که عرصه معناست و حقوق اساسی که عرصة شکل و چهارچوب، اما در اصل، انگیزه اصلی این پرسش از آزادیهای فرهنگی چگونه شکل یافت و چگونه این آزادیها به عنوان یک «مساله» مطرح گشتند؟ رابطه میان مردم و حکومت در بخش فرهنگ جامعه چه میتواند باشد وحقوق اساسی چگونه این رابطه را تنظیم میکند؟ این آزادیها در کدام دسته از نسلهای آزادیهای بشر قرار میگیرند و آیا مقولهای به نام «حق فرهنگی» قابل تصور است؟ سرانجام اینکه که امین آزادیها، فرهنگی محسوب میشوند و به چه کار میآیند؟
در پرسشهای دوم و سوم، قسمت دوم پاسخ است که شکل میگیرد یعنی ارزش کارکردی آزادیهای فرهنگی برای دو مقوله حوزه عمومی و حقوق اساسی با این پیش فرضی که آزادیهای فرهنگی ارزش و اهمیتی اساسی برای پویایی این دو مقوله دارند. پرسش دوم در مقام مطرح نمودن ارزش ارتباطی و همبستگیساز آزادیهای فرهنگی این مساله را پیش میکشد که این آزادیها چگونه اهمیت خود را در جریان زندگی اجتماعی کنونی باز می نمایانند. با این دید که آزادیهای فرهنگی عنصر مقاوم هر گونه نظام ارتباطی و مشارکتی میباشند، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان این نظام ارتبای و مشارکتی جامعه را برخوردار از آزادیهای فرهنگی ساخت و به واقع چگونه میتوان این آزادیها را در بستر جامعه عملی و محقق نمود؟ آیا حوزه عمومی میتواند کارآیی چنین بستری را داسته باشد و هیچ امکانات عینی و عملی برای جاری نمودن این آزادیها در ساختار خود سراغ دارد؟ اساساً سرشت و ساختار این حوزه در چیست و ارتباط با آن فرهنگ جامعه بر چه محوری میچرخد؟
چه قالب دستوری میتواند برای بهرهمندی حوزه عمومی از آزادیها فرهنگی مدون گردد و چه سازو کارهایی برای اعمال این آزادیها بوسیله مردم در حوزه عمومی مورد نیاز هستند؟
مبانی نظری آزادیهای فرهنگی
جایگاه آزادیهای فرهنگی در نظام
حقوق اساسی ایران
مقدمه
بخش اول: مبانی نظری آزادیهای فرهنگی
گفتار اول: حقهای فرهنگی
مبحث دوم- نقش حکومت در فرهنگ
گفتار دوم- بنیاد نظری آزادیهای فرهنگی
مبحث اول- کرامت ذاتی انسان
مبحث دوم- کرامت اکتسابی
بخش دوم- کارکردها و مصادیق آزادیهای فرهنگی
گفتار اول- کارکردهای آزادی فرهنگی
مبحث اول- مردم سالاری فرهنگی
مبحث دوم- پرورش شهروندی
گفتار دوم- مصایق آزادیهای فرهنگی
مبحث اول: آزادیهای وجدانی
بند اول : آزادی اندیشه
بند دوم- آزادی عقیده و آیین
بند سوم: آزادی آموزش و پرورش
مبحث دوم: آزادیهای ارتباطی
بند اول- آزادی بیان
بند دوم- آزادی اطلاعات
بند سوم- آزادی رسانههای همگانی
گفتار اول- ساختارهای ارتباطی حقوق اساسی
بحث اول- ساز و کارهای شکلی دستورگرایی
مبحث سوم: ساز و کارهای ماهوی دستورگرایی
گفتار دوم- مردم سالاری مشورتی
مبحث اول- ویژگی نمای مدرم سالاری مشورتی
مبحث دوم- ساز و کارهای مردم سالاری مشورتی
بخش دوم.
گفتار اول- ویژگی نمایی حوزه عمومی
مبحث اول- زمینه نظری حوزه عمومی
مبحث دوم- کارکردهای حوزه عمومی
گفتار دوم- پاسداشت حوزه عمومی
مبحث اول- دگرگونی حوزه عمومی
مبحث دوم- حوزه عمومی و حقوق اساسی
تشویق آفرینش هنری بدون کوشش برای کنترل آن،
بخش اول- جایگاه آزادیهای فرهنگی در نظام حقوق اساسی نظری
گفتار اول- آزادیهای فرهنگی در قوانین موضوعه
مبحث اول: جایگاه آزادیهای فرهنگی در قانون اساسی
بند اول- اصول مربوط به آزادیهای فرهنگی در معنای کلی
بند دوم-اصول مربوط به آزادیهای فرهنگی در معنای مشخص
مبحث دوم- آزادیهای فرهنگی در قوانین و مقررات عادی
بند اول- سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی
بند پنجم- رسانهها
شامل 219 صفحه فایل word