فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:105
فهرست مطالب:
نسل نخست رمانتیکهای آلمان. ۲
شلینگ… ۲
نووالیس.. ۳
واکنر ودروتیک.. ۴
یوهان پاول ریشتر ( ژان پل ) ۷
دوازده: رمانتیک در انگلستان. ۸
از جفری تا شلی. ۸
وردزورث.. ۱۵
کولر یج. ۱۷
هزلت ، لم ، کیتس.. ۱۹
سیزده: رمانتیک در فرانسه. ۲۸
مادام دواستال وشاتوبریان. ۲۸
هوگو. ۳۰
سنت بوو. ۳۴
هیپولیت تن. ۳۵
چهارده: نهضت رمانتیک در ایتالیا ۳۸
دسانکتیس.. ۴۱
کاردوچی. ۴۳
سنت های ادبی در روسیه پانزده: سنت های ادبی در روسیه. ۴۵
لوموسونوف ومکتب کلاسیک.. ۴۶
بلینسکی انقاد بزرگ.. ۴۷
چرنیشفسکی وهرتسن. ۴۸
دوبرولیوبوف.. ۵۰
پیساروف.. ۵۱
شانزدهم: فورمالیست های روسی. ۵۳
فرمالیسم روسی. ۵۳
مقدمه. ۵۳
سخن شناسی رومیایی. ۶۸
گوند ولف ( ۱۸۸۱-۱۹۳۱) ۶۸
اوئر باخ ( ۱۸۹۲-۱۹۵۷) ۷۴
اشپیتسر. ۸۳
هجده: مکتب ژنو. ۸۵
اَلبربگن ( ۱۹۰۱-۱۹۵۷) ۸۷
ژرژپوله ( ۱۹۰۲-۱۹۹۱) ۹۰
ژان روسه ( ۱۹۱۰) ۹۳
فروید ۹۴
بیست: جامعه شناسی ادبیات.. ۹۷
جرج لوکاچ. ۹۸
لوسین گولدمن (۱۹۱۳-۱۹۷۰) ۱۰۲
چکیده:
نسل نخست رمانتیکهای آلمان
شلینگ
آثار کانت رامعمولا سرچشمه زیباشناسی در آلمان می دانند ، با وجود این می توان گفت که رمانتیکهای آلمان هرگز موضع اصلی کانت رانپذیرفتند ، زیرا مشرب محتاط وذوق محافظ کار اوباب طبع آنها نبود . وقتی که فرید ریش ویلهم یوزف شلینگ ( 1775-1854) در 1796 طرح فلسفه جدید خویش را تهیه می کرد تمایزی را که کانت میان معرفت شناسی epistemology واخلاق وزیبا شناسی قائل شده بودکاملا نادیده گرفت ، واین داعیه سترگ رامطرح کرد که مثال idea زیبایی ، به معنای والای افاطونی آن ،« وحدت بخش همه مثالهای دیگر است »(18) کانت امر خوب ، امر حقیقی ، وامر زیبا را به دقت از همه متمایز می کند ، و شلینگ زیبایی را بر تارک والاترین ارزشها می نشاند ولی زیبایی نزد او درواقع همان حقیقت وخوبی در لباس مبدل است . (19)
بطور کلی شلینگ مشرب نو افلاطونی رااحیاء می کند ، هنر درنظر او عبارت از به چشم دل دیدن یا کشف وشهود عقلی است این تعبیر برگرفته ازجورد انوبرونو است .(20) فیلسوف وشاعر ، هردو، تاکنه کائنات نفوذ می کنند وبه امر مطلق می پردازند بدین ترتیب ، هنرموانع موجود میان دنیای عینی ومثالی رافرومی ریزد نظر شلینگ درباره نسبت دقیق فلسفه با هنر متغیر است گاهی فلسفه وهنروحقیقت وزیبایی راکاملا یکسان می انگارد : گاهی نسبت میان آنها را مانند نسبت میان سنخ ازلی وتصویر می داند . (21)
شلینگ به سخنرانیهای خود با ابراز این امیدخاتمه بخشیده که میان هنرها وحدتی به وجود آید ودرام یونانی ، که اپرای عصر جدید صرفا تقلید ی خام از آن است ، مجدداً احیا گردد (22) کولریج مدت زمانی پیرو شلینگ بود وخود را شارح آرای او می شمرد .
نووالیس
نووالیس (فرد ریش فن هارد نبرگ ( 1772-1801) درنظریه شعر خود آشکارا به شلینگ متکی است ودر نقدعملی نیز تقریبا هرگز از حد ابراز عقایدی که به صورت کلمات قصار بیان شده فراتر نمی رود (23) حداکثر نقدی که نووالیس مجاز می داند « نقد مولد » .
یعنی« توانایی تولید همان اثری است که موردنقد قرار گرفته» است ولی بدین ترتیب ،متقد را شاعر کرده ونقد را از میان برداشته است درواقع هنوز برای نقد نورامیدی باقی است پس نقد تدبیری است برای یافتن مقام اثر هنری ،کشف خوانندگان مناسب برای آن ، تعریف موقعیت آن دردنیای شعر نووالیس معتقد است که هر کتابی موجب هزاران حس وفعالیت می شود که برخی از آنهامعین وتعریف شده اند وبرخی آزادند ، وبررسی آرمانی آن حاوی گزیده یا چکیده کاملی از تمامی چیزهایی است که می توان درباره آن نوشت یا گفت: (24)
واکنر ودروتیک
ویلهلم هالینریش واکنرودر ( 1773-1798) ودوستش لودویگ تیک ( 1773-1853) را معمولا به نووالیس منتسب می دانند ، لکن درواقع نظرهای زیبا شناختی وزمینه فکری آنها بسیار متفاوت اند ، نووالیس از لحاظ فکری ، از همستر هویس وشیلر و شلینگ نسب می برد ، و واکنرو در ازهمان وهردر تیک بهگزین است وتقریبا سال به سال نظریات زیبا شناختی معاصران خویش را ،ازواکنرودرگرفته تادلبستگی طولانی به نظرهای دوستش زولگر، منعکس میکند(25) پیداست که واکنرودر هنر راعمدتا درخدمت دین ، درمقام دین ، درحکم وحی می داند هرهنرمند خوبی مبهم است ، در انتظار نشسته وبرای مدد بلا واسطه الهی » دعا می کنند.(26) واکنرودر پیش از آنکه بتواند دیدگاه جدید خویش را با تفصیل بیشتری مطرح کند درگذشت. امروزه فقط نظرش درباره وحدت دین وهنر ،اعتماد ساده لوحانه اش به الهام واحساس راستین ، نظرش درباره جدایی هنراز زندگی ،ونیز انزوای هنرمند در محیطی ناسازگار به یاد مانده است .
لودویک تیک را معمولا شخص اول مکتب رمانتیسم آلمان به شمار می آورند . ولی در مقام منتقد با برادران شلگل هم ارز نیست . ذهن او انسجام ونظم لازم را برای تکوین نظریه ادبی نداشت . ذوق ادبی دقیقی داشت ، ولی بندرت توانست آن را در بحثهای عمده به کار گیردتا منتقد عملی خود به حساب آید تبعات ادبی او در آن زمان ومکان ارزشمند بودند ولی امروزه بکلی قدیمی ومنسوخ شده اند.(27) تیک منتقد بهگزینی است که آثارش بازتابی ازتاثیرات زمان ودوستان اوست . اوچندین مرحله نسبتا مشخص را پشت سرگذ اشت دوره ای مقدماتی که مطالعات اودر آثار هردروزیباشناسان انگلیس منعکس می کند ، دوره ای (عمدتا از 1797 تا 1799 طی آن دین هنر، دوستش واکنر و در را اقتباس می کند ؛ پس از آن دوره ای (عمدتاً از 1800-1803) که حاکی از تاثیر برادران مشکل است.
وسرانجام پس از وقفه ای ،دوره جدیدی (پس ازحدود 1801) که مرید دوستش زولگر می شود . تمام نظرهای اصلی آن دوران را ،لکن به صورتی نامطمئن وبی ثبات می توان درنوشته های تیک پی گرفت ، مثلا میان « نبوغ » به منزله الهام ناب وتاکید برادران شلگل برنقش شعور درآفرینش اثر هنری مرتبا ً موضوع خود را تغییر می دهد تیک در ترویج واژه « رومانتیک» سهم بسزایی داشت ، اما کاربرد این اصطلاح توسط خود اوفاقد دقت وبیشتر به مفهوم قدیم هر چیز شگفت آور یا قرون وسطایی است. در اواخر حیات خویش بر آن بود که همه اشعار ، از دوران باستان به بعد « رومانتیکی » وامر « رومانتیکی » رانمی توان از شاعرانه متمایز ساخت ولی مقدار اندکی از این نظرها متکی برشرح واستدلال است ، و صرفا اظهار شده ، زیرا نقد مطلوب تیک آن است که احساس بلا واسطه ای ا زشخصیت او به دست دهد . (28) تیک نه مانند فردریش شلگل عالم مابعد طبیعت است ، نه مانند نووالیس عارف است ، ونه مانند اگوست ویلهلم شلگل نظریه پرداز است ولی سهم اودر وصف ونقد هنر رومانتیکی حائزاهمیت بسیاراست .
یوهان پاول ریشتر ( ژان پل )
یوهان پاول ریشتر ( ژان پل 1763-1825) مؤلف درآمدی برزیبا شناسی ( 1804) است دراین تاریخ نقد باید به این اثر توجه کرد ، زیرا درباره زیبا شناسی نیست بلکه نظریه ادبیات یا ،بهتر بگوییم ،مجموعه ای درباره جنبه های نظریه ادبی ، یعنی شعر به طورکلی ،تخیل ، نبوغ ، شعر یونانی ورمانتیکی ،امر کمیکی ،فکاهه وذکاء آدمهای داستانی وطرح داستان ،رمان وسبک است اگرچه این کتاب را به سبکی مصنوع وبغایت استعاری نوشته ، و آکنده ا زقیاسها وتلمیحهای غامض و تظاهرات فضل فرو شانه پایان ناپذیر است ، حاوی نظریه ادبی معقولی است ودرباره موضوعهایی نظیر شگردهای داستانی وشخصیت برداری وانگیزش ونظریه امر کمیکی وفکاهه وذکاء مطالبی تازه ابراز داشته است (29) . ولی ژان پل ، درعین اینکه درمیان جناحهای ادبی زمان تا حدود زیادی استقلال ونیزپیوند هایش را با گذشته حفظ کرد ، درباره مسائل بنیادین نظریه ادبی با رمانتیکها همفکر بود به رغم انتقادهایی که از برادران شلگل و شلینگ کرده ، موضع اصلی اش همان موضع آنهاست ونظری را که در پیشگفتار چاپ اول کتاب خود ابرازداشته باید نظرنهایی اوتقلی کنیم « مکتب جدید در اساس بحق است » ژان پل نه تنها درشماری ازموارد مشخص به فرید ریش شلگل متکی است ، بلکه نگرش بنیادین آنهانسبت به شعر هم یکسان است گرچه ژان پل کوشیده است تا در نظریه خود میان امر کلاسیکی ورمانتیکی توازنی برقرار سازد ، دراینکه خودکدامیک را ترجیح می داده تردیدی نمی توان داشت. (30) ژان پل رامشکل بتوان منتقد عملی خوبی خواند . البته می توان از نوشته های گوناگون او انبوهی از آراء درباره بیشتر نویسندگان آلمانی ومعدودی غیر آلمانی گرد آورد این آراء مو ضع نظری کلی اورا روشن می کنند مثلا تقدیس هردر، بی اعتنایی به شیلر وگوته ،وتحسین سخاوتمندانه نسبت به بسیاری از معاصرانش . (31)
دوازده: رمانتیک در انگلستان
از جفری تا شلی
تعبیرات « یک رمانتیک » : « یک رمانتیست » و « رمانتیسم » را کارلایل نخستین بار درانگلستان ، آن هم دراشاره به آلمانیها به کاربرد ، ولی مکتب رمانتیکی انگلیس ، تحت تاثیر آشکار نویسندگان قاره اروپا ، دردهه 1850 درکتابهای درسی تاریخ ادبیات جاافتاد. ولی فقدان این واژه ها در انگلستان نباید باعث انکار این واقعیت گردد که نویسندگان انگلیسی از همان اوان کار به خوبی آگاه بودند که جنبشی آغاز شده که مفاهیم انتقادی وروال شاعری سده هجدهم رامردود می شمارد ، وحدتمند است و جنبشهای مشابه آن درقاره اروپا بویژه در آلمان ، موجود است . (32)
جفری Francies Jeffrey ( 1773-1850) راغالبا نئوکلاسیست واز بازماندگان سده هجدهم ، یا مدافعان آن ، پیشقراول نئو اومانیستهای امریکایی وپیشوا ومبلغ ضدیت بارمانتیسم شمرده اند ولی اگر انتقادات عینی جفری رابررسی کنیم ناگزیر به این نتیجه خواهیم رسیدکه چنان استنتاجاتی گمراه کننده است درواقع اونیز به اندازه ساودی به نئوکلاسیسم انگلیس حمله کرده است . تصویری که از آن دوران ترسیم می کندافراطیترین رمانتیکها راهم راضی می کند . غایت ستایش جفری متوجه شکپیر و دوران اوست . جفری نه تنها ستایشگر شکپیر است و ،تقریبا بدون هیچ شرط و قیدی از او در برابر خرده گیریهای مادام دوستال، بلکه به رجال ادبی کم اهمیت سده هفدهم نیز ابراز علاقه می کند و از جان فورد وجرمی تیلر تجلیل وافر به عمل می آورد جفری ضمنا یکی ازنخستین منتقدانی است که رمانهای ویورلی سر والتراسکات راستود ، اسکات راباشکپیر مقایسه کرد ، وبه این مطلب اشاره کرد که رمانها درقلمرو ادبیات دوران سازند و« تمام آثار نثر معاصر ، وحتی تمام اشعار اخیر ، را تحت الشعاع قرارمی دهند .» (34)
بنابراین نمی توان جفری را منتقدی بزرگ شمرد چون نظریه ای که نقد اوبر آن مبتنی است قادربه تمییز دادن میان ادبیات وزندگی ، عشق وزیبایی ، زیبا شناسی واخلاق نیست. این داعیه که نقدش « شالوده ای فلسفی » دارد نیزکارساز نخواهد بود ، جفری خودمدعی است که« احکام اخلاقی رابانقد ادبی ترکیب » کرده است ، ولی این کار تازه یاخارق العاده نیست ، واصول اخلاقی او آنچنان محدود و عفیف نمایانه وجابندارانه است ، ومعیارهایش آنچنان تنگ نظرانه ، وبدون هیچ درک واضحی ازوجه وجودی آرای اخلاقی در شعر به آن تحمیل شده اند که لاجرم از اهمیت چنین ترکیبی می کاهند . اما نمی توان مزیت تاریخی قابل ملاخطه جفری را منکرشد(35) جفری درامرتشریح گونه معتدل رمانتیسم حتی درقاره اروپاهم بسیار موثر واقع شد ، ودرتثبیت برداشتی تاریخی از ادبیات در دنیایی انگلیس زبان نیز تاثیرداشت .
ملیت خواهی ادبی اوهم ، با تاکیدی که بر افتخارات واستقلال سنتی انگلیس منبعث از شکسپیر وطرد کامل معیارهای ذوق فرانسوی می کرد ، مهم است. ولی درضمن ناگفته نماند که جفری این نظریه ها را با ملیت خواهی اسکاتلندی وبسیاری از اعتقاد نئوکلاسیکی به « تناسب » وخلوص انواع ادبی جمع کرده بود وبه ناسازگاری آنها با یکدیگر توجه نداشت اودراشاعه نظرهای مربوط به اتکای ادبیات برجامعه – که تا حدودی برگرفته از مادام دوستال بود – نیز کارهایی صورت داد.