
مقاله آنارشیسم معرفتی ره آوردی از روش شناسی فایرابند/ سید عبدالحمید ابطحی _پیدیاف ۲۶ صفحه
مقاله آنارشیسم معرفتی ره آوردی از روش شناسی فایرابند/ سید عبدالحمید ابطحی _پیدیاف ۲۶ صفحه
مقاله آنارشیسم معرفتی ره آوردی از روش شناسی فایرابند/ سید عبدالحمید ابطحی _پیدیاف ۲۶ صفحه
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:29
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
مقدمه ای تاریخی بر آنارشیسم
منابع و مآخذ :
چکیده
هابز و لاک دو تن از مؤسسان فلسفه مدرن هستند. البته این دو بیشتر به عنوان فیلسوف سیاسی نامبردارند، اما هم کتاب «لویاتان» هابز و هم کتاب «رساله درباره فهم بشری» لاک از مهمترین کتابهای شناختشناسی در قرن هفدهم و آغاز عصر مدرن محسوب میشوند. روسو البته شناختشناس نبود، اما متأثر از فلسفه شناخت لاک، انسانشناسی خاصی تدوین کرد که فلسفه سیاسی قرارداد اجتماعی را در سیطره خود گرفت. چه رابطهای میان شناختشناسی، انسانشناسی و فلسفه سیاسی این فیلسوفان وجود دارد؟ مقاله حاضر در پی جستجوی پاسخ این پرسش و تقویت این فرضیه است که شناختشناسی لاک انسانشناسی روسو را زمینهسازی کرد و این دو، یکی با صراحت کمتر و دیگری با صراحت بیشتر، تفکری را تقویت کردند که میتوان از آن به عنوان آنارشیسم پنهان تعبیر کرد. این تفکر به دست مارکس به اوج خود رسید و به جزء مشترک فلسفههای سیاسی رقیب همچون لیبرالیسم و سوسیالیسم بدل شد.
واژگان کلیدی: آنارشیسم، شناختشناسی، انسانشناسی، فلسفه سیاسی، لوح سفید
مقدمه
اگر مؤثرترین بازیگران در عرصة سیاست اعضای طبقة سیاسی, یعنی حکومتگران, باشند, نقش دوم این صحنه بیتردید از آنِ متفکران سیاسی و روشنفکرانی است که نقد حاکمیت و معارضه با حکومت مهمترین دغدغة آنها است. حکومتها, در طول تاریخ, همواره از دو سو در تهدید بودهاند: یکی از سوی رقیبان خود در طبقة سیاسی که به طور عمده از طریق جنگ در پی براندازی آنان بودهاند, دوم از سوی عناصر تحت سلطة خود که بیشتر از طریق اعتراض و شورش به دنبال تحمیل ارادة خود بر آنان بودهاند. شاید بتوان گفت که به موازات سیر تاریخ, از دنیای پیشمدرن به دنیای معاصر, تهدید دوم بر تهدید اول فزونی گرفته است.
اما در هر صورت, یک چیز مسلم است و آن اینکه در عصرجدید, به ویژه در فضای روشنگری سدة هیجدهم و همزمان با ظهور دولت مدرن, حکومتها متوجة اهمیت قدرتی شدند که از ترکیب نیروی نقد روشنفکران و نیروی مقاومت شهروندان درست شده بود. این نقد روشنفکران، تا حدود زیادی، بر نظریه پردازیهای فیلسوفان سیاسی متکی بود. در میان این نظریهپردازیها, دیدگاهی که نه حکومت, بلکه اصل فایده یا ضرورت حاکمیت و دولت را مورد تردید و انکار قرار داد به آنارشیسم نامبردار شد.