یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درس تاریخ ، فرهنگ و تمدن سلامی با عنوان آسیب‌شناسی فرهنگ و آیین‌های تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسین نصر 23 صفحه word

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درس تاریخ ، فرهنگ و تمدن سلامی با عنوان آسیب‌شناسی فرهنگ و آیین‌های تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسین نصر 23 صفحه word دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

تحقیق درس تاریخ ، فرهنگ و تمدن سلامی با عنوان آسیب‌شناسی فرهنگ و آیین‌های تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسین نصر 23 صفحه word


تحقیق درس تاریخ ، فرهنگ و تمدن سلامی با عنوان آسیب‌شناسی فرهنگ و آیین‌های تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسین نصر 23 صفحه word

 

 

 

 

در این درس نمره بیشتری بگیرید!

 

در بخشی از این تحقیق می خوانیم:

درآمد
تمدن اسلامی و فرهنگ یک‌پارچه و توحیدیِ آن در اندیشه ‌سید حسین نصر، اندیشه‌ورز سنت‌گرا و اسلام‌شناس برجسته مسلمان، از جایگاه محوری و مهمی برخوردار است؛ زیرا او فرهنگ را بنیاد تمدن اسلامی می‌داند. گرچه تمدن اسلامی در این روزگار به آسیب‌های فراوانی دچار شده، موجودیت و واقعیت فرهنگی و معنوی بسیار مهمش؛ یعنی مایه ماندگاری تمدن‌ها را نگاه داشته است. از این‌رو، سرزندگی اسلام و باور به جاودانگی آن در تمدن اسلامی، از این دید که اسلام، پدیدآورنده‌اش به شمار می‌رود ، موجب زنده ماندن تمدن اسلامی خواهد شد و اگرنه، تمدن اسلامی بر پایه دیدگاه بسیاری از شرق‌شناسان، روزگاری پیش از این منسوخ شده و تنها به موضوعی برای پژوهش‌های باستان‏شناختی بدل گشته بود .
تمدن پهناور اسلامی با گستره‌ای از کناره اقیانوس اطلس تا ساحل اقیانوس آرام و ساحل جنوبی هند تا سیبری و از بوسنی و آلبانی تا سین کیانگ چین و با بیش از یک میلیارد مسلمان از گروه‌ها و نژادهای گوناگون و به‌رغم گستردگی و گوناگونی فرهنگی آنان، از یک‌پارچه‌ترین فرهنگ‌ها با محوریت توحید به شمار می‌رود که در درازنای تاریخ، زنده و پویا مانده، اما پدیده‌هایی به‌ویژه در دو سده گذشته، به ماهیت فراگیر و منسجم این تمدن آسیب رسانده و از پای‌بندی و توجه مسلمانان به اصول ماندگار و جاودانه‌اش کاسته است. این جستار به بررسی برخی از آنها و تأثیرشان در فرهنگ و آیین ملت‌های مسلمان خواهد پرداخت.
الف) گُسست فرهنگی
تمدن اسلامی سرزمین‌های پهناور و دارای فرهنگ و آیین‌های گوناگون را در بر‌گرفته و در درازنای تاریخ گونه‌ای از هم‌بستگی فرهنگی بر پایه اسلام در آن بوده، اما در دو سده گذشته، ‌دو گُسست در حیات فرهنگی و پایداری سنت‏هایش پدید آمده است. نصر به روشنی از این گُسست‌ها سخن نمی‌گوید، اما از لابلای نوشته‌هایش، این گسست (انفصال) و گونه‌هایش را می‌توان کشف کرد و شناخت:
1. گسست زمانی (تاریخی)
تمدن اسلامی در درازنای تاریخ اسلام، به پشتوانه فرهنگش زنده مانده است و همه سرزمین‌های اسلامی از این پویایی فرهنگی استوار بر بنیادهایی مانند معرفت توحیدی و دانش‌های اسلامی، بهره برده‌اند، اما تمدن جدید (مدرن) که بنیاد فرهنگی‌اش با فرهنگ اسلامی ناسازگار می‌نماید، در دو قرن گذشته از دید زمانی (تاریخی) آسیب‌های بسیاری به تمدن اسلامی رسانده است. برای نمونه، انسان مسلمان امروز میان فرهنگ و آیین‌های کنونی و امروزی خود آشکارا چند سده گُسست می‌بیند؛ زیرا او برتری‌های فرهنگی گذشته‌اش را نه در قرن‌های نوزدهم و بیستم میلادی که دست‏بالا در سده‌های یازدهم و دوازدهم (چهارم و پنجم هجری) می‌جوید و از این‌رو، برای رفع چنین گُسست، متجددانه، از فرهنگ غرب پیروی می‌کند و فرهنگ اسلامی را به شمار نمی‌آورد یا دست‌کم افزون بر سنت اسلامی از فرهنگ و تمدن غربی کمک می‌گیرد. این کار آسیب‌های بسیاری به مسلمانان و فرهنگ و سیاستشان می‌رساند.
نصر با توجه به همین موضوع می‌گوید فرهنگ اسلامی به‌رغم اینکه در دو سده پیش آسیب‌های بسیاری دیده و کمابیش شادابی و پویایی‌اش را از دست داده، به دلیل زنده بودن ماهیت اسلام، ویژگی‌های معنوی‌اش را نگاه داشته است . وی از همین روی معتقد است که اندیش‌مندان مسلمان افزون بر توّجه به دگرگونی‌های آغازین تاریخ اسلام که پشتوانه ناب فرهنگ اسلامی را در بردارند، بیش‌تر به پژوهش به‌ویژه تحقیق تاریخی درباره روزگار کنونی و سده‌های نزدیک‌تر به آن باید بپردازند؛ زیرا این دوره‌ها در سنجش با آن روزگار آغازین بسی فراموش شده‌اند. رگه‌های این باور در آثار مکتوب او به‌ویژه کاوش‌هایش درباره تمدن اسلامی، آشکارا دیده می‌شود. نصر می‌گوید مسلمانان به جای بازی کردن در نقش غرب، از هویت و جایگاه ویژه خود باید پاس‌داری کنند؛ زیرا از آن در درازنای تاریخشان برخوردار بوده‌اند .
بر پایه این رهیافت، تفاوت جامعه اسلامی تاریخی با جامعه مطلوبِ توصیف شده در قرآن و حدیث باید روشن شود. اگر این دو مفهوم یک‌سان باشند، به گفته نصر «جامعه مدینةالنبی» پدید می‌آید . جامعه اسلامی در همه دوره‌های تاریخی از جامعه آرمانی (ایده‌آل) دور بوده، اما ویژگیِ مهمش؛ یعنی جست‌وجوی جامعه آرمانی (مدینةالنبی) را همواره با ضعف یا قدرت حفظ کرده است . ویژگی متفاوت تمدن اسلامی این روزگار با تمدن چند سده گذشته این است که آرمان‌ها (ایده‌آل‌ها) در این تمدن به‌رغم گذشته از دو منبع سرچشمه می‌گیرند: مدینة‌النبی6 و جامعة ‌غربی.
از این‌رو، امروز فرهنگ و آیین‌های رایج در تمدن اسلامی از هر دو منبع الگو می‌گیرند و تأثیر می‌پذیرند و شاید دوگانگی موجود در این تمدن، پی‌آمد همین پدیده باشد. نصر بر پاسخ‌گویی روش‌مند و عقلایی به پرسش‌های تمدن غرب بسیار تأکید می‌کند و می‌گوید اندیش‌مندان آشنا با تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی به‌ویژه تمدن قرن‌های متأخرتر، آن را با روی‌کرد اسلامی و سنتی باید تبیین کنند تا به پشتوانه آن از همه ویژگی‌های فرهنگ و آیین‌های اسلامی بتوان دفاع کرد. این نظر را از بنیادی‌ترین پیش‌نهادها درباره پاس‌داری از فرهنگ و سنن اسلامی می‌توان برشمرد .
2. گسست مکانی (جغرافیایی)
این گسست (آسیب) فرهنگ اسلامی را نیز از نظرهای نصر می‌توان استنباط کرد. اسلام به سرزمین‌های بسیاری رفت، اما هیچ‌گاه بر این نبود که بنیاد فرهنگ‌ها و آیین‌های گوناگون را برچیند؛ یعنی آن‌چه با اصول اسلامی سازگار بود، به شکل مطلوبی برای نسل‌های آینده حفظ شد و پی‌آمد این کار، پیدایی هویتی اسلامی بود . اسلام در سراسر تاریخ خود (چهارده قرن)، «فضای زندة» تمدن اسلامی را پر کرده و جایی برای عنصرهای «غیر اسلامی» نگذاشته و بنابراین، هر چیزی در جهان اسلام از قالب اسلام جدایی ناپذیر شده است . تمدن اسلامی از دیدگاه نصر، حقایق اسلام را در همه سطح‌های حیات بشری نمایان می‌ساخت و مسلمان فهیم می‌توانست با رفتن به هر یک از مراکز بزرگ نظام اسلامی،‌ به بصیرتی درباره همه این نظام دست یابد، اما اکنون کاهش این شناخت را درباره «تمامیت اسلام و تمدن اسلامی» حتی در میان کسانی که در مدرسه‌های سنتی درس می‌خوانند، آشکارا می‌توان دید . خود این واقعیت، زمینه را برای جدایی فرهنگ‌های گوناگون تمدن اسلامی از یک‌دیگر فراهم می‌آورد.
مهم‌ترین دلیل این گُسست فرهنگی، آسیب‌دیدگی فرهنگ‌ها از «جریان‌های» استعمار و غرب‌زدگی است. از سویی، این فرهنگ‌ها افزون بر استعمار سیاسی، سال‌ها از استعمار فرهنگی و نفوذ بخش‌های جداگانه‌ای از تمدن غرب در آنها، بی‏واسطه تأثیر پذیرفتند؛ بخش‌هایی که در درون خود از الگوهای فرهنگی و سیاسی متفاوت یا متضادی بهره می‌بردند. برای نمونه، مسلمانان هند از انگلستان، مصر از فرانسه،‌ جنوب شرق آسیا از هلند و اتریش و آسیای میانه از روسیه تأثیر پذیرفتند؛ این تأثیرپذیری را در همه جای زندگی آنان از آموزش و پرورش تا شیوه پوشش و مملکت‌داری‌شان می‌توان دید. از سوی دیگر، غرب‌زدگی و تجددگرایی موجب پایداری فرهنگ بیگانه در همه زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی آنان حتی پس از برچیده شدن استعمار سنتی شد و حتی در زمینه‌های نرم‌افزاری بیش‌تر ماند. نصر می‌گوید امروز جهان اسلام نه تنها از دید سیاسی، که حتی از دیدگاه وحدت دینی و فرهنگی، بر اثر فرسایش برآمده از غرب‌زدگی، به طور بی‌سابقه‌ای از میان رفته  و فراگیری تجددگرایی نه تنها بذر خبط و خطا را در ذهن‌های افراد متأثر از این اندیشه افشانده و از این‌رو، رشتة ‌اقتدار اسلامی‌شان را سست کرده، که در جداسازی بیش از پیش بخش‌های گوناگون جهان اسلام از یک‌دیگر تأثیر گذارده است. امروز از ارتباط‌های آسان بسیار سخن می‌گویند، اما ارتباط فکری ـ فرهنگی بخش‌های جهان اسلام با یک‌دیگر، نه تنها کم‌تر از دوران به یاد ماندنی خلافت اسلامی، که حتی از دوران تاخت و تاز مغول؛ یعنی روزگار کار کردن مراکشی‌ها در کنار ستاره‌شناسان سوری در مراغه به رهبری خواجه نصیرالدین طوسی، کم‌تر می‌نماید . 
دو ویژگی پیش‌گفته درباره گُسست مکانی تمدن اسلامی، موجب شده است که آگاهی مسلمانان امروز از فرهنگ و آیین‌های غربی (اروپایی و امریکایی) از شناختش درباره آیین‌ها و فرهنگ‌های گوناگون تمدن اسلامی بسی بیش‌تر باشد. برای نمونه، شاید مسلمانی در قاهره یا تهران، لندن را بیش از استانبول یا کوالالامپور بشناسد.
این پدیده حتی در کشورهایی که از دید فرهنگی در یک حوزه تمدنی زندگی می‌کنند، به‌روشنی رخ می‌نماید. برای نمونه، فردی لبنانی در بیروت از آن‌چه در پاریس می‌گذرد، بیش از روی‌دادهای قاهره آگاه است یا فردی تهرانی، ویژگی‌های شهرهای اروپایی و امریکایی را بیش از ویژگی‌های کابل یا دوشنبه می‌شناسد که حوزه فرهنگی اویند. این ناآگاهی، از کاستی‌ها و ویژگی‌های بد «کلیّت» تمدن اسلامی در روزگار ما شمرده می‌شود که شاید آسیب‌های فراوانی به این تمدن برساند. به‌گمان، این خصلت بر بنیاد ایدئولوژی‌های کهنه وارداتی مانند «ملت‌سازی در کشورهای اسلامی» استوار است؛ نظریه‌ای که ملت‌ها را بر پایه مرزهای ‌سرزمینی یا دسته‌بندی‌های نژادی، «الگوی انسجام جوامع اسلامی» می‌خواند. کشورهای مسلمان، حتی کشورهایی که در راه اسلامی کردن جامعه می‌کوشند، به پشتوانه این الگوی غربی که به‌روشنی با معیار اسلامی «ملت بر پایه امت واحدة اسلامی»، ناسازگار است ، در لایه‌های گوناگون و آگاهانه یا ناآگاهانه برای استوار شدن این الگوی بیگانه بسیار تلاش می‌کنند، اما همین الگو، در کشورهای مبدأ جایگاه گذشته‌اش را از دست داده است . نصر در این‌باره چنین می‌گوید:
به هر حال استقلال کشورهای اسلامی در شرایط کنونی، به معنای استقلال تمام عیار فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیست. ‌در حقیقت پس از استقلال سیاسی، از نظر فرهنگی بسیاری از بخش‌های جهان اسلام بیش از گذشته مقهور و منکوب شده‌اند، به ‌علاوه همان قالب «ملت ـ کشوری» که از سوی غرب بر جهان اسلامی تحمیل شده است، با طبیعت جامعه ‌اسلامی بیگانه شده و در بسیاری از حوزه‌ها، ‌تنش‌های داخلی عظیم را [در تمدن اسلامی] ایجاد کرده است . 
اختلاف‌های مذهبی نیز می‌توانند موجب دوری و جدایی فرهنگ‌های گوناگون کشورهای عضو تمدن اسلامی از یک‌دیگر شوند، اما این دعوی را نمی‌توان اثبات 
کرد؛ زیرا اختلاف‌های بدتری در تاریخ اسلام وجود داشته که هیچ‌گاه به حیات تمدنی 
آن آسیب نرسانده است. آن اختلاف‌ها از درون تمدن اسلامی سرچشمه می‌گرفت، 
اما ملی‌گرایی (مکتب ناسیونالیستی) که مرزبندی‌های امروزی را بنیاد نهاده است، از بیرون تحمیل می‌شود و گسترش همان چیزی به شمار می‏رود که ‌اسلام برای بیرون کردنش از زندگی انسان به صحنه آمد. بنابراین، تأثیر ملی‌گرایی و اختلاف‌های مذهبی را یک‌سان نمی‌توان دانست.
ب) آسیب نهادهای فرهنگی
دو آسیب را در تمدن اسلامی معاصر برای دین و شریعت می‌توان برشمرد: آسیب‌هایی که به خود آنها زیان می‌رسانند و آسیب‌هایی که دین‌داری ‌و تشرع (مسلمانی) یا ایمان دینی را ضعیف می‌کنند.
1. دین و شریعت 
دین در رهیافت نصر به‌ آسیب‌شناسی تمدن اسلامی، از اهمیت فراوانی برخوردار است. او دین را دارای دو رکن ذاتی و همه دین‌ها را از داشتن آنها ناگزیر می‌داند:
آموزه‌ای برای جدا ساختن وجود مطلق از وجود نسبی؛
راه و روشی برای راهنمایی انسان به وجود مطلق .
این معیار در تعریف نصر از تمدن اسلامی و تمدن‌های سنتی دیگر و برای آسیب‌شناسی آنها، به کار می‌رود. تمدن‌های سنتی از دید او بر پایه ‌دین استوارند و از این‌رو، شاید آسیب‌های فراروی تمدن‌ها، به دین و دین‌داری نیز زیان برسانند.
کمابیش خاستگاه سخنان نصر درباره آسیب‌های فراروی دین و شریعت، دگرگونی‌های درونی مسیحیت است. وی تمدن نو (مدرن) غربی را، سکولار و بی‌دین و منحرف از مسیحیت می‌داند و در تعریفش از تمدن غرب، آموزه‌های وجود مطلق و روشی برای رسیدن به آن (ویژگی‌های ‌دین) نیست. بنابراین، هر چیزی در تمدن غرب حتی آن‌جا که درباره دین سخن می‌رود، از نسبیت حکایت می‌کند و نصر به همین دلیل، این تمدن را عالَمی می‌خواند که واقعیت را توّهم و توّهم را واقعیت می‌نماید. وی افزون بر اندیش‌مندان مدرن و دنیاگرا، مسیحیت و عالمان مسیحی را در «غیردینی» شدن تمدن غرب مقصر می‌داند و مدعی است که همراهی و سر سپردن آنان به الگوها (مدل‌ها)ی فکری روز، مسیحیت و دین‌داری را بیش از پیش در غرب ناتوان ساخت . نصر بزرگ‌ترین آسیب مسیحیت را بی‌بهره بودن این دین از درون‌مایه قانونی (شریعت) می‌داند و می‌نویسد: «در واقع، فقدان قانون الهی [شریعت] در مسیحیت، ‌در سکولاریسم و غیردینی شدنی که طی دوره ‌رنسانس در غرب رخ داد، نقش کوچکی نداشت ».
نصر به‌‌رغم مسیحیت، نظر خوش‌بینانه‌ای به حقیقت‌های محوری سنت‌های دیگر به‌ویژه سنت اسلامی دارد و آنها را پایدار و استوار می‌داند و حتی چنین دگرگونی را در مسیحیت و جامعه غربی، زمینه‌ای ارجمند برای رویارویی دین با دنیاگرایی و شناخت ماهیت حقیقی افکار و طرز فکرهای دوران متجدد می‌پندارد .

برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.


دانلود با لینک مستقیم