فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:133
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:92
فهرست مطالب:
معنای لغوی اعتماد: ۲
تعریف اعتماد: ۳
جایگاه و نقش اعتماد در کنش اجتماعی: ۵
اطمینان و امید ۹
باورو تعهد ۱۲
رویکردهای موجود نسبت به اعتماد: ۱۳
سرمایه اجتماعی، Social Capital و اعتماد اجتماعی Social Trust 18
تعریف سرمایه اجتماعی و عناصر آن: ۱۹
انواع اعتماد: ۲۴
نظریه آنتونی گیدنز: ۳۳
وسایل ارتباطی جمعی و گیدنز ۵۸
رابرت پوتنام و اعتماد اجتماعی: ۷۰
وسایل ارتباط جمعی و پوتنام: ۷۴
سه منبع اطلاعات در نظریه کلمن ۸۹
معنای لغوی اعتماد:
« اعتماد ترجمه واژه انگلیسی « Trust » است که در زبان لاتین معادل کلمه Faith یوانانی مورد استفاده قرار گفته است. ریشه در کلمه Faith مفهوم، وثوق، اعتماد، تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگر، مستتر است.
« اونا مونو » ریشه یونانی واژه اعتماد را فعل « Pistis » عنوان کرده که معادل همان واژه « Fuith » است. این دو واژه، را هم زاد یکدیگر تعریف کرده و می نویسد، در رشد این دو کلمه، مفهوم وثوق ، اعتمادو تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگری مستتر است ( او نامونو، ۱۳۷۰؛ ۲۴۷ ) در زبان فارسی، آنگونه که در فرهنگ معین آمده، اعتماد مترادف است با تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد ( معین، ج۱، ۱۳۷۵؛ ۳۰۲ ). فرهنگ عمید نیز، مترادف های مشابهی برای اعتماد عنوان کرده است. نظیر، تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، آهنگ کردن، با این تفاوت که برای اطمینان، مترادف های جداگانه ایی، آورده به نحوی که تفاوت دو واژه « اعتماد » و «اطمینان » را نشان می دهد. « اطمینان » مترادف، آرام گرفتن آسایش خاطر داشتن و خاطر جمعی است. ( پور محمدی، علی اصغر ، ۱۳۷۶؛ ۹ ).
تعریف اعتماد:
« اعتماد » تعریف واحدی ندارد و با توجه به حوزه های مختلفی که مورد توجه قرار میگیرد – سیاست، اقتصاد، جامعه، روانشناسی- و نیز رویکردهای متفاوت به آن – رویکرد کنش انتخاب عقلانی، رویکرد اجتماعی، کارکردی روانشناختی، تعریف های متعدد و متفاوتی از آن شده است.
برخی از تعریف های مهم اعتماد در ذیل آمده است:
تعریف « اریک، اریکسون » نظریه پرداز، حوزه روانشناسی از اعتماد: انتظار برآورده شدن نیازهای شخصی و اینکه می شود روی دنیا، یا منابع برآورده کننده خارجی حساب کرد. ( امید کافی، ۱۳۸۰؛ ۱۰ ).
تعریفی کلاسیک از اعتماد « باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکا به ادعایا اظهار نظری بدون آزمون آن ( Lyon. 2002. 664 ).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعی خوب، صادقانه، همکاری جویانه، از سایر اعضای جامعه بر اساس هنجارهای مشترک (۴۵٫ ۱۹۹۵ Fukuyama. ).
اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی آنان ( عدم قطعیت و مخاطر آمیز بودن ) ( ۱۸٫ ۱۹۹۶ Misztal. ).
اعتماد نوعی شرط بندی است در رابطه با کنشهایی که دیگران در آینده انجام می دهند.
( ۲۴٫ ۱۹۹۹ Ss tpmpk. ). - اعتماد را واگذاری منابع به دیگران می دانند با این انتظار که آنها به گونه ایی عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش
می یابد و دست یابی به اهداف میسر می گردد. (الیسون و فایرستون، به نقل از، امیر کافی، ۱۳۸۰؛ ۱۰).
لیو، ( Lciou، سیلویا ( Sylvia )، برانک ( Brunk )، اعتماد بین شخصی را از دیدگاه دیگری مورد توجه قرار داده اند و آنرا معادل ایمان به مردم ( Faith in people ) در نظر می گیرند و معتقدند که فرهنگ های جوامع مختلف در این زمینه با هم تفاوت دارند. زیمل جامعه شناس آلمانی نیز تفسیر مشابهی از اعتماد ارائه می کند، به اعتقاد او اعتماد نوعی ایمان و اعتقاد افراد به جامعه است. آنتونی گیدنز ضمن موافقت با تعریف زیمل، برداشت خود از اعتماد را با این تعریف آغاز می کند که، اعتماد به عنوان اطمینان یا اتکاء بر ماهیت یا خاصیت شخصی، چیزی یا صحت گفته ای، تعریف می شود. به اعتقاد او، مفهوم اطمینان و اتکاء در تعریف فوق به وضوح با آن ایمانی که زیمل آنرا توصیف کرده در پیوند و ارتباط است ( به نقل از امید کافی، همان؛ ۱۱).
جایگاه و نقش اعتماد در کنش اجتماعی:
تعریف های فوق، و تعریف های مختلف دیگری که از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضای روشنی از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امری که افرادی چون، لوهمان (Luhmann ) و مک نایت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث های موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد کنند ( رجوع کنید به بخش مبانی نظری، « عسگری مقدم » نظریه های لوهمان و مک نایت . ۱۳۸۲، ۴۴- ۵۶ ).
برخی نیز برای گریز از این ابهامات، بحث های خود را با یک سری مصداق های عینی از زندگی اجتماعی، همراه کرده اند ( سزتومکا، کلمن، پوتنام و… ) مصداق هایی که همواره نقش و اهمیت اعتماد را در کنش اجتماعی نشان می دهند. آنچه مسلم است. و از متون اعتماد بر می آید، اعتماد همواره متوجه دیگری یا دیگرانی است که در محیط اجتماعی ما حضور دارند ( البته بطور مستقیم در یک رابطه چهره به چهره یا غیر مستقیم از مواجهه با محصولات دیگران، در این خصوص برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب « اعتماد » یک تئوری اجتماعی، پیوتر، سزتومیکا، Pioter, Sztopka، ۱۹۹۹؛ ). افرادی که در جریان اعتماد، یا بطور مستقیم با آنها دست به کنش می زنیم و یا اینکه در کنش اجتماعی خود متوجه حضور یا اثرات آنها هستیم. بطور کلی می توان گفت که «اعتماد » همواره پای ثابت کنش اجتماعی است. در ارتباط شناسی (مطالعه ارتباطات انسانی) این نکته به صورت جدی تری مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، « حمید مولانا » در مقدمه ای که برای کتاب « ارتباط شناسی » «محسنیان راد» نوشته، در توضیح واژه انگلیسی« Communication » و اینکه معادل فارسی آن « ارتباط » همواره فاقد برخی ویژگیهای ریشه ایی این واژه است، می نویسد « در تعریف واژه « Com mumication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: یکی اصل شرکت کردن و دیگری اصل اعتماد. بدون این دو عامل اصلی « Com mumication » آنطور که در علوم اجتماعی از آن استفاده می شود معنای خود را از دست می دهد. مثلاً برای اینکه دو نفر با هم جریان و سیر ارتباط داشته باشند باید این دو فرد ] در [ چیزی با هم شراکت داشته باشند. این عامل را در انگلیسی « Sharing » می گویند، علاوه براین برای اینکه این جریان ایجاد شود این دو فرد باید حداقلی اعتماد یا « Trust » نسبت به یکدیگر داشته باشند ( محسنیان راد. ۱۳۷۶؛ ۱۶ ).
از این رو « اعتماد » یکی از مؤلفه های مهم زندگی روزمره به حساب میآید. بطوریکه بیشتر نگاه ها به آن از منظری کارکرد گرایانه، است. این کارکرد و یا به عبارتی نقش و جایگاهی که برای اعتماد تعریف می شود پیوند نزدیکی با دو مؤلفه، « کنترل » و «پیشبینی » دارد که خود متوجه عنصر مهم دیگری به نام « نظم اجتماعی » هستند، نظمی که تداوم و ثبات کنش های اجتماعی در گرو آن است. ( رجوع کنید به ۱۹و ۱۹۹۹ و Sztompka ). در جریان کنش اجتماعی همواره مکانیسم هایی هستند که نیاز به کنترل و پیش بینی دیگران را مرتفع می کنند، مکانیسم هایی که کنش را در چهارچوب مشخصی هدایت می کنند، ارزشها و هنجارهای مشترک از جمله این مکانیسم ها به حساب می آیند، توسل به یک سری قراردادهای رسمی و غیر رسمی نیز شکل دیگری از این مکانیسم های کنترل کننده است که امکان پیش بینی کنش دیگران را برای ما فراهم می کنند اما با توجه به ماهست مختار کنش گران انسانی این مکانیسم ها عملاً کافی نیستند، این مسأله، موقعیتی دشوار و بحرانی بوجود می آورد، اما اگر بشود فراتر از این مکانیسم ها، « اعتماد » کرد، این بحران مرتفع خواهد شد. نقش و اهمیتی که به «اعتماد » داده می شود در بین نظریه پردازان مطرح « اعتماد » این امر در بحث، نیکلاس لوهمان، (Nilclas Luhmann ) پر رنگ تر است. به ویژه از آن رو که آنرا با اقتضائات جامعه مدرن پیوند می زند، «پیچیدگی» و « ریسک » مهمترین این اقتضائات است. میزتال ( Misztal ) در این رابطه می نویسد « او بحث خود را به دو تغییر بر هم بسته ساختاری، جهان مدرن، متصل کرده است، اول اینکه، جهان مدرن، جهانی است با پیچیدگی های غیر قابل مدیریت و دوم افزایش خطر پذیری به جای خطر ، به این معنی که کنش های همواره ممکن است به نتایج خطرناکی منتهی شوند، بنابراین در جهان مملو از تنوع و پیچیدگی، عقلانیت خطر پذیری لازم است و لازمه آن نیز «اعتماد» است. ( ۷۳٫ ۱۹۹۶٫ Misztal ).
لوهمان برای اعتماد، نقشی تعریف می کند. که پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه های عمومیت یافته » یاد کرده است. چیزهایی که مردم در ارتباطات خود، آنها را به کار
می گیرند، نظیر، پول، عشق و ثروت. لوهمان این نقش را با توسعه و پیوند نظریه «واسطه » و مفهوم « نمادهای عمومیت یافته » پارسونز برای اعتماد نیز تعریف می کند. طوریکه، پیچیدگی ها را از چهره جهان می زداید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
پیشگفتار 0
الف) دوران بعد از انقلاب 1
تغییرات درونی درنظام اجتماعی بعد از انقلاب 1
انسجام اجتماعی 1
تغییر ارزشها و پیدایش نظام ارزشی جدید 4
فرآیند تغییر ارزشها 5
عوامل مؤثر بر تغییر ارزشها 8
عکسالعمل کشورهای غربی 8
ب) دوران جنگ 10
جنگ و تآثیر آن بر نظام اجتماعی 10
تثبیت نظام 10
تأثیرات اجتماعی جنگ 11
ب) دوران بعد از جنگ 14
مسائل اجتماعی ایران بعد از 1368 14
دگرگونی مجدد ارزشهای جامعه، بعد از 1368 15
نمایش ثروت 15
نتیجهگیری 18
فهرست منابع 19
پیشگفتار
سبحلله مافی السموات و الارض و هو العزیزالحکیم له ملک السموات و الارض یحی و یمیت و هو علی کل شیء قدیر هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو به کل شیء علیم.
تقدیر و تدبیر عامل متعال ایجاد انواع نیازها در مخلوقات است از جمله نیاز به انجام یک وظیفه یک فعالیت آن هم به خیال خودشان گاه با نیت خیر. انسانها این نیاز را احساس میکنند که دانش ناچیز اما مهم پنداشتة خود را به دیگران انتقال دهند و در بهترین وضع با انگیزه اصلاح شرایط موجود و نه خودنمایی. گرچه این دانش نیز خود از کرامات خالق است.( علمالانسان مالم یعلم) اما در عین حال بسیار ناچیز و محدود و اندازة آن نیز در تصمیم اوست. (ولایحیطون بشیء من علمه الابماشاء)
بارها گفتهام و بار دیگر میگویم که من دلشده این ره نه بخود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگوی میگویم
الف) دوران بعد از انقلاب تغییرات درونی درنظام اجتماعی بعد از انقلاب
عوامل و قانونمندیهایی که موجب پیدایش انقلاب شدند با تغییر نظام حکومتی بیتأثیر نمادند، بلکه نسبت به شرایط موجود کموبیش برروی روند وقایع بعدی تأثیر میگذاشتند. اما این عوامل همه در یک مسیر( اصلاح یا تخریب) حرکت نمیکردند و گاه با هم در تضاد بودند. بالاخص اینکه از یک طرف عوامل بیرونی یعنی نیروهای خارجی که در حد زیادی به قانونمندی جامعه ما آشنایی داشتند و دارند همواره تمام کوشش خود را در جهت تأثیرگذاری برروی روند وقایع انجام داده و میدهند از طرف دیگر رهبران گروههای انقلابی نیز همواره کوشش داشتند تابا اقداماتی موانع موجود در مسیر اهداف خود با بردارند گرچه این اهداف همیشه آنچنان مشخص نبودهاست.
شرایط اجتماعی بعد از انقلاب برای ساختن یک جامعه سالم و قوی بسیار مناسب بود بدین معنی که میزان انسجام اجتماعی و آمادگی مردم برای هرگونه ایثار و فداکاری بسیار بالا بود.
انسجام اجتماعی
چند عامل باعث انسجام قوی بین مردم در هنگام انقلاب و دوران بعد از آن شد که عبارتند از:
نکتة مهم این بود که این مشارکت نه فقط شامل قشر پائین و کارگر بلکه همچنین شامل افراد تحصیلکرده و ثرتمند جامعه نیز میشد. بطوریکه در راهپیمایی تاسوعا و عاشورای حسینی ( آذرماه 1357) در حدود دو میلیون نفر از همة قشرها شرکت داشتند یک علت این همهگیری و مشارکت مردمی قدرت و جاذبه هنجاری بود که در بوجودآمدن آن علاوه بر نقش عمده رهبری رسانههای خبری خارج نقش عمده داشتند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:51
عنوان تحقیق : بررسی و مطالعه عوامل اجتماعی موثر بر قانون گریزی در ایران پس از انقلاب اسلامی تا کنون (مطالعه موردی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشددانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات)
فهرست مطالب:
بررسی و مطالعه عوامل اجتماعی موثر بر قانون گریزی در ایران پس از انقلاب اسلامی تا کنون 1
مقدمه: 3
1-1. چگونگی انتخاب موضوع: 4
3-1. عنوان تحقیق 5
4-1. بیان مسئله: 5
6-1. اهداف تحقیق 9
علل و عواملی را که سبب قانون گریزی می شود 13
9-1. موانع و تنگناها 14
1-2. مباحث نظری 15
1-1-2. ساترلند و ارتباطات نسبی 16
2-1-2. والتر رکلس و نظریه خود منعی 17
3-1-2. تئوری لوتیدکه و شوارتیزر 17
4-1-2. تئوری گزینش عقلانی 18
6-1-2. اعتماد اجتماعی 20
2-2. مبانی نظری 21
5-2. جدول متغیرهای مستقل و وابسته: 26
6-2. تعیین شاخص ها: 26
7 -2. تعاریف مفاهیم: 27
-82. الگوی نظری و تحلیلی موضوع تحقیق: 28
1-3. روشها و تکنیکهای جمع آوری داده ها 29
1-1-3. تحلیل و تبیین مبانی روش شناختی موضوع تحقیق: 29
3-1-3. تعیین تکنیک های جمع آوری داده ها: 30
6-1-3. پرسشنامه: 32
7-1-3. آزمون پرسشنامه: 32
2-3. جامعه آماری: 33
1-2-3. تعیین جامعه آماری و جامعه نمونه: 33
جدول شماره 2: تعداد دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد ورودی 86
دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران 33
2-2-3. تعیین شیوه نمونه گیری وحجم نمونه: 34
1-4. نتایج توصیفی متغیرهای وابسته و مستقل 35
1-1-4. سیمای جمعیت نمونه: 36
2-1-4. عدم شایسته سالاری: 38
4-1-4. عدم هماهنگی قوانین با عرف جامعه 39
5-1-4. قانون گریزی: 40
فرضیه اول: هر چه عدم شایسته سالاری در جامعه بیشتر باشد، بروز قانون گریزی افزایش پیدا می کند. 41
فرضیه دوم: هرچه عدم هماهنگی بین قانون اساسی و عرف زمینه سازبیشتر باشد، بروز قانون گریزی زیادتر می شود. 42
فرضیه سوم: هرچه ناکارآمدی قوانین در جامعه بیشتر باشد بروز قانون گریزی افزایش پیدا می کند. 42
1-5. نتیجه گیری 45
2-5. پیشنهادات: 46
منابع: 51
پرسشنامه
مقدمه :
قانون گریزی یکی ازپدیده هایی است که می تواند در حوزه های مختلف علوم انسانی ، از قبیل علوم سیاسی، حقوق، روان شناسی اجتماعی، مردم شناسی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار گیرد.
جامعه شناسی به نوبه خود می تواند در شناخت این پدیده و چرایی و چگونگی آن نقش خطیری داشته باشد.این تحقیق به دنبال بررسی علل و عوامل اجتماعی قانون گریزی و تبیین مسأله قانون گریزی در ایران با تاکید بر شهر تهران است. سئوال اساسی که این تحقیق به دنبال پاسخ به آن است ، عبارت است از اینکه چه عوامل اجتماعی ای در ایجاد قانون گریزی در شهر تهران موثر هستند؟
منظور از قانون گریزی زیر پا گذاشتن یا تمایل به نادیده گرفتن قانون در میان شهروندان می باشد که در زمینه علل و عوامل، منظور همه عناصر یا پدیده هایی است که می تواند در ایجاد قانون گریزی سهیم باشند. این عوامل می توانند سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... باشند که تاکید اساسی در این تحقیق بر عوامل اجتماعی است.
با توجه به اینکه امروزه موضوع قانون گریزی به یکی از مسائل اجتماعی بیشتر کشورهای جهان سوم از جمله ایران تبدیل شده است. نتایج این تحقیق می تواند گامی مهم در عرصه پیشرفت و بالندگی ادبیات قانون گریزی داشته باشد.
1-1. چگونگی انتخاب موضوع:
یکی از ایده ها و آرمان های دوران قاجار قانون گرایی بود. پدیده یا مشکلی با عنوان قانون گرا بودن ، ضعف و کمبود آن در جامعه ما همواره مطرح است.
برای بررسی فهم قانون گریزی در ایران باید ایران را در مقام مقایسه تاریخی قرار دهیم، هر فرد ، جامعه و... نتیجه فرآیند هایی است که در گذشته داشته است.
واقعیت تاریخی ایران بیان کننده این مهم است که در ایران ما ، در سال های نه چندان کم شاهد دولت سالاری و عشیره سالاری بوده ایم و قرن های متمادی این وضعیت حاکم بوده هست. لفظ قانون ، مردم ، شهروند در کمتر از یک قرن است که در داخل کشور ما وارد شده است. بنابراین با وجود به این که این یک اصطلاح تازه و جدید در جامعه ایران می باشد مسائل و مشکلاتی پیرامون این پدیده تازه ظهور در جامعه وجود دارد که بررسی و تحقیق در این زمینه می تواند کمک شایانی به رفع این مشکلات و جایگزینی قانون گرایی به جای قانون گریزی در ایران باشد.
2-1. مطالعه مقدماتی
با توجه به جوان بودن چکومت قانون در ایرن دارای پیشینه قوی و زیادی نمی باشد ولی با این همه به خوبی توانسته است اهمیت جودی و مضرات نبود خود را نمایان سازد به همین دلیل نبود و گریز از قانون خود به صورت مساله ای اجتماعی درآمده که توانسته ذهن جامعه شناسان و سایر دانش آموختگان را در حوزه های دیگر به خود مشغول کند . لذا کتب ، پایان نامه و پژوهش هایی در این زمینه وجود دارد که با مراجعه به آن می توان از تجربیات و مطالعات آن بهره جست ودر بسیاری از زمینه ها ما را از انجام مطالعه اکتشافی بی نیاز می سازد .
3-1. عنوان تحقیق
بررسی و مطالعه عوامل اجتماعی موثربر قانون گریزی در ایران پس از انقلاب اسلامی تا کنون
(مطالعه موردی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم وتحقیقات)
4-1. بیان مسئله :
کم توجهی به رعایت قوانین از جمله نا هنجاری هایی است که به صورت روزمره در زندگی شهروندان مشاهده می شود. طبق آمار منتشر شده در روزنامه سرمایه حدود 90 در صد مردم ایران قانون گریزند یا گرایش به قانون گریزی در آن ها دیده می شوند.
از زمانی که بشر به ضرورت تدوین قانون، هنجارها و باید ها و نباید ها در زندگی اجتماعی پی برد و آن را عامل نگهدارنده نظم و انسجام جوامع دانست، اقدام به نوشتن قانون و از آن مهم تر ضمانت های اجرائی قوی و رسمی نمود. چرا که به خوبی می دانست فقط با قانون و اجرای کامل و دقیق آن بشر می تواند به زندگی اجتماعی خود آن طور که صحیح است ادامه دهد. احترام به قانون و تعمیم حاکمیت آن به تمامی آحاد جامعه، صرف نظر از تعلقات نژادی و جایگاه اجتماعی آنان یکی از اساسی ترین دستاورد های تجربه مدنی جوامع است. امروزه با گذشت قرون متمادی از زمان ایجاد قانون، پدیده قانون گریزی در کشور های جهان سوم به عنوان یک مسئله هم چنان به چشم می خورد، در حالی که عمل به قانون و قانونمند بودن افراد جامعه جزء ضروریات اولیه شهروندی جوامع صنعتی و توسعه یافته می باشد. جوامع غربی موفق شده اند که مردم شان را قانون گرا و دولت ها را مجری قانون سازند، ولی جامعه ما از بی قانونی و تعدی نسبت به قانون رنج می برد. بی تردید قانون، قانونمندی، قانون گرایی و امثال این مفاهیم، نقش محدودی در هر جامعه را به عهده دارند.
همه ما می دانیم که ضامن و بقای همراه با سلامت هر جامعه و محیطی، وجود قوانینی است که در صورت لزوم باید به آن رجوع و استناد کرد و همه اجزاء و افراد آن مجموعه ملزم به رعایت آن قوانین هستند، که در صورت عدول از این قوانین مستوجب مجازاتی می شوند و بر همه واضح است که روح قانون اشاره صریحی به یکسان بودن همه در برابر آن دارد و در صورت زیر پا گذاشتن این مهم، قانون به مرور دچار فرسایش روحی می شود و دیری نمی پاید که شاهد مرگش نیز خواهیم بود.
بسیاری از افراد جامعه، به علت عدم آموزش اصولی و تربیت غلط به قانون گریزی عادت کرده اند و این عادت در زندگی روزمره آن ها نهادینه شده است.
شاید بتوان این ادعا را نمود که قانون گریزی در رأس هرم تهدیدات جامعه قرار دارد و تأثیرات مخرب آن بر روی جامعه، رفتار و فرهنگ ما روز به روز بیشتر می گردد. که می تواند ناشی از ناآشنایی، ناآگاهی، ناتوانی، بی اعتنایی، ماجراجویی و خود نمایی، منفعت طلبی، زیان گریزی و... باشد.
5-1. اهمیت و ضرورت تحقیق:
در حالی که فیلسوفان و جامعه شناسان در اوایل قرن بیستم فکر می کردند که با گسترش سواد و آموزش همگانی، رشد شهر نشینی و ایجاد قوانین شهروندی مسأله قانون گریزی حل خواهد شد.
ولی این پیش بینی ها در کشورهای جهان سوم درست نبود. چرا که نه تنها شاهد از بین نرفتن این قانون گریزی ها نشدیم بلکه افزایش آن را در این کشورها شاهد هستیم. کشور ما «ایران» که در شمار کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم قرار دارد از این قاعده مستثنا نیست.
در حال حاضر با استناد به آمارهای مختلف بین 90-80 درصد جمعیت ایران قانون گریزند. البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که بین احساس قانون گریزی از یک سو و هرج و مرج در روند قانون گذاری از سوی دیگر رابطه تنگاتنگ وجود دارد.
«من ایرانی» نگاهی به قانون دارم که اساساً نگاهی نیست که این قانون "باید" اجرا شود و این به عنوان منشأ قانون گریزی معرفی می گردد.
تهران به عنوان پایتخت کشور ایران یکی از مناطقی است که میزان قانون گریزی و شدت آن نسبت به سایر مناطق بیشتر و از اهمیت بالاتری برخوردار است که می توان از دلایل آن مهاجرت های گروه های مختلف ، بالا بودن هزینه های زندگی ، ترکیب گروه های قومی گوناگون و ... را عنوان کرد. مردم تهران نفش عمده ای در ایجاد نظم در ایران در طول تاریخ داشته اند.
ایجاد این گونه پدیده ها نظیر قانون گریزی می تواند ضربه های جبران ناپذیری به همه ابعاد سرزمینی، سیاسی و ... کشور وارد نماید. بنابراین کار عملی در مورد قانون گریزی در جهت رفع بسیاری از مشکلات و نابسامانی های جامعه امروز ما امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
این تحقیق در همه راستا و در پی دستیابی به عوامل اجتماعی گوناگون در ایجاد قانون گریزی در تهران است.
6-1. اهداف تحقیق
1- شناسایی وضعیت قانون گرایی و قانون گریزی در ایران
2- علل و عوامل اجتماعی موثر بر ایجاد قانون گریزی در ایران
3- ارائه راهکارها در جهت پیشگیری از پدیده قانون گریزی
7- 1. قلمرو مطالعاتی
1-7- 1. مکانی:
از نظر مکانی ایران را مطالعه میکنیم مطالعه کیفی (اسنادی)،در مطالعه کمی ما تهران را انتخاب کرده ایم به این دلیل که ببینیم چرا وضع اینگونه است؟
2-7-1. زمانی :
با توجه به اینکه وجود انقلاب باعث آشفتگی های زیادی در جامعه می شود و همچنین روند رو به رشد تغییرات در این دوران قلمرو زمانی ما در این تحقیق دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران تا کنون می باشد.
3-7-1. نظری :
با توجه به ریشه و تاریخ مساله قانون گریزی، یک مطالعه تاریخی و اسنادی در سطح ایران انجام می دهیم و بخاطر اینکه ببینیم مردم تهران از این مساله تا چه حد آگاهی دارند و نظر سنجی از مردم امروز نماییم مطالعه پیمایشی را انتخاب می نماییم.
8-1. پیشینه تحقیق:
پیشینه تحقیق به دو صورت نظری و تجربی وجود دارد، که قسمت تجربی شامل تحقیقات تجربی است که قبلا درباره موضوع صورت گرفته است و قسمت نظری آن شامل تحقیقات نظری است که به نحوی به موضوع مرتبط است. منابعی که برای این قسمت موجود است را در چند طیف دسته بندی نموده ایم .
طیف اول شامل منابعی است که، به صورت پژوهش و پایان نامه درباره موضوع چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم وجود دارند.
طیف دوم منابع شامل کتابهایی است که، با هدف موضوع مورد نظر تالیف شده اند.
طیف سوم منابع نیز به مقالات و مجلاتی می پردازد که درباره موضوع مورد نظر از طریق اینترنت یا کتابخانه قابل دسترسی است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:65
چکیده:
- بحث محوری، بررسی نقش جنبشهای دانشجویی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران است. این جنبش یک پیشینه تاریخی دارد که با تاسیس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشیدی) شروع میشود و تا امروز ادامه مییابد. البته در مقاطعی با افت و خیزها و فراز و نشیبهایی روبهروست. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم.
- تصور من این است که جنبش دانشجویی ایران را باید در قالب و چارچوب تئوریک نگاه کنیم؛ آن وقت این سوال مطرح است که دانشجو از چه رده سنی است؟ و در چه موقعیت اجتماعی قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سنی نگاه کنیم و هستیشناسی جوان را مورد بررسی قرار بدهیم، این سوال مطرح میشود که «جوان چه نیازهایی دارد؟» با این تعریف میبینیم که دوران جوانی دوران انرژیزایی است اما در مقابل این انرژیزایی، جوان دچار یک مجموعه پرسشهای جدید میشود. یعنی با تحولاتی که در وجود بیولوژیک او مطرح است، از درونش یک دسته فشارها و محرکهای جدید پدید میآید که این محرکها برای او پرسش ایجاد میکنند. اما وقتی میگوییم دانشجو، مسئله دیگری را هم اضافه کردهایم؛ یعنی علاوه بر اینکه او فشارها و محرکهای درونی او مطرح است، محرکهای بیرونی هم وجود دارد. یعنی دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعیت اعتقادی معرفی نمیکند، بلکه خود را در چارچوب شغل هم مطرح میسازد؛ یعنی به یک انتخاب جدید میرسد.
- ... یعنی وقتی از محیط خانوادگی دور میشود به عنوان یک «طبقه»ی جدید، یک هویت نوپیدا میکند؟
- دقیقاً همینطور است. او میخواهد یک هویت جدید پیدا کند. او یک دسته زمینههای هویتی پیشینی اولیه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادی، که کشفی است. وقتی که کودکی در یک خانواده به دنیا میآید، قومیت و اعتقادات خانواده بر روی او تاثیر میگذارد. اما این جوان وقتی وارد دانشگاه میشود رشته تحصیلی انتخاب میکند. انتخاب این رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و این انتخاب دیگر یک بحث «کشفی» نیست بلکه بحثی است «تاسیسی». او در اینکه «قومیتش» چیست، از اعتقاد خانواده که به او القا شده تاثیر میپذیرد. اما این وضعیت جدید «القا» نشده، بلکه «انتخاب» شده است، یعنی او به جای رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب کرده است.
معمولاً در دوران دبیرستان نیز چنین وضعیتی به وجود میآید، اما حقیقت این است که در آن زمان جوان به آن رشد نرسیده که بپرسد: «چرا این رشته؟» محرکهای محیطی به انتخاب منجر میشود؛ مثلاً رفتن به رشتههای ریاضی، ادبیات یا طبیعی بدون یک محاسبه عقلایی سنجیده. اما وضعیت در دانشگاه بسیار متفاوت، ملموس و روشن است. یک دانشآموز وقتی «ریاضی» میخواند نمیداند که نتیجه این رشته قطعاً به «مهندسی» میانجامد یا نه و اگر میانجامد به چه گرایشی از مهندسی؟ یا اگر «تجربی» میخواند، آیا حتماً به پزشکی ختم میشود؟ اما وقتی او به دانشکده میآید این شغل برایش «انضمامی» شده است. دانشجوی علوم سیاسی یا دانشجوی عمران یا دانشجوی پزشکی دارای چارچوب شغلی تقریباً مشخصی است.
- ... چرا شغل؟
- به دلیل آنکه دانشگاه اصولاً برای رفع نیازهای «پسینی» به وجود آمده است. حالا ممکن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولی وقتی به دانشگاه میروید «رشته»، تخصصی است، این تخصص در مواردی به نیاز معنوی نپرداخته است. مثلاً مهندسی عمران را در نظر بگیرید، این وضع دقیقتر است.
اما هنوز در علوم سیاسی این تاثیرات خیلی روشن نیست. در رشتههای سیاسی به دو نکته میاندیشید: یکی آزادی فردی، دیگری استقلال ملی. یعنی مفهوم رشته سیاسی یک مفهوم امنیتی است: راههای ارتقای قدرت ملی برای تامین منافع ملی. ولی در جامعه ما این نکته هنوز جا نیفتاده است. رشتههای علوم انسانی بسیار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتی یک نفر رشته مهندسی مکانیک را انتخاب میکند، هدف او مشخص است. یا اگر رشتههای پزشکی را انتخاب میکند در حقیقت برای تامین شغل است. بنابراین هویتهای پیشینی با این هویتهای پسینی در مقابل هم قرار میگیرند.
- ... و این یک تعارض است؟
- تعارض نه، تباین است! چون هویت پیشینی انسان جزو «وجود فلسفی» اوست. آیا این وجود فلسفی پیشینی که بدیهی است (یعنی انسان خود را در آن کشف می کند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من این است که چنین نیست.
دو گروه این امر را در تعارض میبینند. سنتیها که نگرش متافیزیکی دارند و با تاکید بر هویت پیشینی، پسینی را رها میکنند؛ یعنی میگویند که دنیا چه اعتباری دارد، بنابراین برای آنها «ملی» هم چیز بدی است، «تخصص» هم چیز بدی است و به هیچ یک هم توجه نمیکنند. گروه دیگر کسانی هستند که همه نکتههای پیشینی را نقد میکنند و بر پسینی تاکید میکنند و با پسینی به تعارض پیشینی میروند. اما در دنیای امروزی به موازات اینکه مسائل پسینی مثل اقتصاد، صنعت و شغل پیشرفت کرده، خودآگاهی فرهنگی هم زیاد شده است. قبلاً تصور میشد که در کنار این پیشرفتهای تمدنی (صنعت، اقتصاد و ...) که راحتی و آسایش میانجامد. به همین لحاظ است که این عزیزان گاه دچار اشتباه میشوند و تمدن و فرهنگ را یکی میگیرند. پس گروه سنتی، تمدن و فرهنگ را یکی میگیرد و تمدن را مقهور فرهنگ میداند، یعنی لایه فرهنگی را تقویت میکند، در نتیجه تاکیدش بر روی هویتهای پیشینی است. در مقابل، گروه دیگر تاکیدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشی از تمدن میداند.
تصور ما این است که باید، تلفیقی از این دو صورت گیرد و در این تلفیق دو حرکت وجود دارد. یکی حرکت انبساطی است که به سوی آسایش، راحتی، رفاه و توانمندی میرود. این توانمندی برای آمریکایی یا ایرانی، برای طبقه پایین یا طبقه بالا فرقی نمیکند. توانمندی، بیرون از انسان است. در برخورد مبتنی بر زور یک تانک در مقابل یک خودرو، با هر اعتقادی که شما داشته باشید، غلبه با تانک است. من به ابعاد توانمندی میگویم: تمدنی!
دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشود رشته انتخاب میکند: مهندسی، پزشکی، داروسازی. نکتهای که ابتدا از این مبحث، در نظرش مجسم میشود تمدنی است که به او توانمندی بدهد. ما معتقدیم که این توانمندی برای معدودی از افراد این پرسش را به وجود میآورد که کمال تو چیست؟ همان ارزشهای پیشینی است که فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قومیت انسان است که من به آنها میگویم کمال فرهنگی.
- آیا جنبش دانشجویی در ایران کمال گراست؟
- ابتدا میخواست کمال گرا باشد و به توانمندی نمیاندیشید. یعنی اگر امروز با دانشجویان آن زمان درباره نظام حکومتی شاه صحبت کنید (دانشجویانی که مبارزه میکردند) و بپرسید: مشکل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتی را به شما میگوید که همگی فعلیه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، کثیف بودند، خود فروخته بودند و ... حال اگر بپرسید: آیا توانمندی داشتند یا نه؟ ممکن است جوابهایی به شما بدهند که با بخش او در تعارض باشد. غرض من این نیست که بگویم آنها خوب بودند یا بد، اینجا بحث تایید یا تکذیب مطرح نیست.
در آن زمان دانشگاههایی که به وجود آمده بودند درونی نشده بودند. البته هنوز هم این مشکل را داریم. اگر به دانشجو بگویید: آقای مهندسی، آقای دانشجوی علوم سیاسی، شما وارد دانشگاه شدید که قصد دارید چه توانمندیای داشته باشید؟ شاید برنامه دقیقی نتوانند ارائه دهند.
جامعه ما در 30-40 سال اخیر دچار تحول بنیادی شده و بحث شغل و تخصص مطرح گردیده است. یعنی یک نفر که در پی کسب تخصص است، میداند که این تخصص به او امکانات و رفاه میدهد و او در عمل میتواند کمال خود را حفظ کند. بیدلیل نیست که هم اکنون در ایران کسانی صاحب قدرت و منصب هستند که در رشتههای مهندسی و پزشکی تحصیل کردهاند. یعنی گروهی که تخصصهای پولساز و توانمند ساز داشتهاند توانستند در رشتههای سیاسی- فرهنگی- ملی هم فعال باشند. در حالی که کسانی که رشتههای سیاسی یا علوم انسانی خواندهاند، نتوانستهاند. یعنی وجود تخصیصیشان تابعی از محیط بوده است.
- به این نکته اشاره کردید که در 30-40 سال اخیر شغل مطرح شده است. یعنی در سال 1313 دانشگاه تهران تاسیس میشود و 10 سال بعد محصولات این دانشگاه وارد جامعه میشود و آثار علوم جدید را در کشور آشکار میسازد.
- آثار؟ نه، میخواهم بگویم گروه اولی که به دانشگاه آمدند آثار را ندیده بودند بلکه به خاطر پرستیژ وارد دانشگاه شدند.
- بعد که وارد جامعه میشوند کسان دیگری آثار تحصیل آنان را میبینند. بنابراین دیگر رفتن به دانشگاه برای کسب پرستیژ نیست بلکه به یک ضرورت تبدیل میشود.
- علت این است که تا قبل از انقلاب که روحانیت به عنوان نیروی عمده مخالف شاه مطرح بود، یک نظام دو قطبی در داخل جامعه مطرح میشد. البته بعضی از روحانیون مبارزات سیاسی نداشتند. غرضم تمجید یا تکذیب نیست. پرسشهای ما پایههای اخلاقی داشت و این سوالات اخلاقی اجازه نمیداد مباحث تخصصی مطرح شود. صحبتی که مطرح میشد و نگرشی که در جامعه نسبت به مسائل سیاسی وجود داشت و جنبش دانشجویی از آن متاثر بود، این بود که آیا اینها وابسته هستند یا نه، فاسد هستند یا نه، سالم هستند یا نه، آزادیخواه هستند یا نه. به اصطلاح مفاهیم کیفی مطرح میشد.
با آمدن روحانیت به صحنه دیگر نمیشد چنین مسئلهای را مطرح کرد. دیگر این موضوع کیفی زمینهها را برای مسائل کمی آماده کرد. دیگر آمدن به دانشگاه بعد تخصصی پیدا کرد. به نظر من با این ترتیب مدرنسازی از اول انقلاب در ایران به یک حرکت بنیادی تبدیل شد.