یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق در مورد استفاده از الیاف در آسفالت 20 ص

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد استفاده از الیاف در آسفالت 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 20 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

استفاده از الیاف در آسفالت

1.مقدمه

امروزه راه یکی از عوامل مهم در ارتباط و انتقال مسافران و بارها می‌باشد و از عوامل مهم روز است که بحث های بسیاری دارد و کنفرانسهای مختلفی در رابطه با آن برگزار می شود.

در راه های با آمد وشد زیاد ،در رویه راه از مصالح قیری یا سیمانی استفاده می شود .که در اثر اعمال بار این نوع رویه ها دچار تغییر شکلهایی می شود که باعث ایجاد تنشهای کششی افقی در لایه روسازی می شود که اگر این تنشها از میزان استقامت کششی مصالح بیشتر باشد باعث ایجاد ترک می گردد.

یکی از روشهای مهم برای کاهش و کنترل عرض ترکهای حاصل از کشش مستقیم استفاده از الیاف است.

به منظور ایجاد شرایط ایزوتروپ و به منظور ایجاد سیستمی که بتواند در تمام جهات به طور تقریبا یکنواخت سبب افزایش نرمی شده و مقاومت کششی را نیز حفظ کند ،استفاده از رشته های نازک و کوتاه که به صورت تصادفی در تمام جهات در آسفالت توزیع شود .روش مناسبی به نظر می رسد .این رشته نازک ،الیاف نامیده می شوند که دارای انواع و شکلهای مختلف بوده و کاربردهای متعددی دارند. ازچمله آنها الیاف فولادی ،پلیمری ،شیشه‌ای و … می باشد .

2.ترکها در آسفالت:

الف )ترک موزاییکی ( پوست ماری – سوسماری ):

این ترک به علت داشتن شباهت به پوست بدن سوسمار به این نام شناخته شده است .

این خرابی با ترک خوردن تمام و یا قسمتی از سطح رویه آسفالتی به شکل نسبتأ کوچک چند ضلعی ظاهر می‌شود که با تکرار بار گذاری بر وسعت آن افزوده می شود .

علت به وجود آمدن این نوع ترکها تغییر شکل یا خستگی بیش از حد در اثر بار گذاری بر روی لایه ها می باشد و معمولا در روسازیهای که بر روی لایه های اساس و زیر اساس که تراکم کافی نداشته و یا خاکهایی که دارای تغییر شکل زیاد و مقاومت کم می باشند ایجاد می شوند .

ب) ترک برشی (کناری ):

این ترکها به موازات محور طولی راه و به فاصله کمی از روسازی بوجود می آیند این نوع ترکها ممکن است علاوه بر ترکهای طولی دارای ترکهای عرضی نیز باشند که معمولا یک یا چند ترک طولی را قطع کرده و به روسازی منتهی می گردد.

علت بوجود آمدن این ترکها میتواند فقدان پایداری و استقامت برشی خاک یا مصالح کناره های روسازی باشد که عدم تراکم محل کنده شده و عبور وسایل نقلیه به فاصله کم از محل کنده شده باعث تغییر شکل جانبی خاک و ایجاد ترک می شود .

ج)ترکهای انقباضی :

این ترک در اثر تغییر حجم و جمع شدن رویه در اثر افت دمای محیط می باشد که معمولا عرضی بوده و گاهی به شکل مجموعه ای از ترکهای به هم پیوسته که قطعات بزرگی را تشکیل می دهند وجود دارند تفاوت بین این ترک و ترک موزاییکی این است که در این ترک سطح رویه به قسمتهای بزرگتری تقسیم شده و در گوشه ها تیزتر می باشد .

علت بوجود آمدن این ترکها استفاده قیر سفت در منطقه آب و هوایی خاص می باشد .

د)ترکهای بین دو خط:

این ترکها همان درزهای طولی بین خطوط راه هستند که به دلیل اجرای غیر هم زمان رویه آسفالتی خطوط مجاور بوجود می آیند که به علت اجرای نادرست رویه درز آنها باز مانده و با ورود آب شاهد خرابی بیشتری خواهیم بود همچنین این خرابی بین خط کناری و شانه آسفالتی راه ممکن است بوجود آید.

و)ترکهای انعکاسی :

این ترکها در سطح روکش آسفالتی و در محل ترکهایی که در سطح روسازی قدیمی بوده بوجود می آید، که علت آن حرکات قائم و افقی لایه واقع در زیر روکش آسفالتی است .

ی)ترکهای هلالی :

این ترکها در مسیر حرکت وسایل نقلیه به علت وارد شدن نیروهای شدید افقی (ترمز کردن )در سطح رویه آسفالتی بوجود می آید که علت آن میتوان فقدان چسبندگی بین لایه رویه آسفالتی و لایه زیرین آن باشد .

3.مواد افزودنی و تأثیر آن در آسفالت:

مهمترین فواید مواد افزودنی :

1)کاهش قیمت 2)کم شدن ضخامت لایه های آسفالتی 3)کم شدن مرمت های روزمره و طولانی شدن فواصل بین بهسازی رویه های آسفالتی 4)بالا رفتن فشار مجاز آسفالت 5)بکار گرفتن تولیدات جدید صنعتی و وسایل جدید در تولید و اجراء 6)بکار گرفتن ضایعات صنایع و بهداشت محیط زیست

تقسیم بندی مواد افزودنی :


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد استفاده از الیاف در آسفالت 20 ص

مقاله درباره وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها

اختصاصی از یارا فایل مقاله درباره وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها

در قرآن مجید از ملائکه فراوان یاد شده است. آیات زیادى از قرآن درباره صفات، ویژگیها،مأموریتها و وظائف فرشتگان سخن مى گوید، حتى قرآن،ایمان به ملائکه را در ردیف ایمان به خدا و انبیاءو کتب آسمانى قرار داده است و این دلیل بر اهمیتبنیادى این مساله است: «آمنالرسول بما أنزل إلیه من ربه و المؤمنون کل آمنبالله و ملائکته و کتبه و رسله؛ پیامبراسلام به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شدهایمان آورده، و مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او وکتابها و رسولانش همگى ایمان دارند» (بقره/ 285). بدون شک وجود فرشتگان از امور غیبیه اى است کهبراى اثبات آن با این صفات و ویژگیها راهى جز ادلهنقلیه نیست، و به حکم ایمان به غیب آنها را بایدپذیرفت. خداونددر سوره فاطر آیات 1 تا 2 در مورداوصاف و ویژگیهای فرشتگان می فرماید: «الحمدلله فاطر السماوات و الأرض جاعل الملائکة رسلاأولی أجنحة مثنى و ثلاث و رباع یزید فی الخلق مایشاء إن الله على کل شیء قدیر* ما یفتح الله للناسمن رحمة فلا ممسک لها و ما یمسک فلا مرسل له منبعده و هو العزیز الحکیم؛ ستایش مخصوصخداوندى است که آفریننده آسمانها و زمین است،خداوندى که فرشتگان را رسولانى قرار داد که صاحببالهاى دو گانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هرچه بخواهد در آفرینش مى افزاید، او بر هر چیزىقادر است. خداوند هر رحمتى را به روى مردم بگشایدکسى نمى تواند جلو آن را بگیرد، و هر چه را امساککند کسى غیر از او قادر به فرستادن آن نیست، و اوعزیز و حکیم است

»قرآنمجید روی هم رفته ویژگیهاى آنها را چنین مىشمرد:

1- فرشتگان موجوداتى عاقل و باشعورند و بندگان گرامى خدا هستند؛ («بلعباد مکرمون»انبیاء/ 26).2- آنها سر برفرمان خدا دارند و هرگز معصیت او نمى کنند؛ («لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون» انبیاء/ 27).3- آنها وظائف مهم و بسیار متنوعى از سوىخداوند بر عهده دارند.

4- آنها پیوسته مشغولتسبیح و تقدیس خداوند هستند، چنان که در آیه 5سوره شورى مى خوانیم: «والملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فیالأرض؛ فرشتگان تسبیح و حمد پروردگار خودرا بجا مى آورند و براى کسانى که در زمین هستنداستغفار مى کنند»

5- با این حال انسان به حسباستعداد تکامل از آنها برتر و والاتر است تا آنجاکه همه فرشتگان بدون استثناء به خاطر آفرینش آدمبه سجده افتادند و آدم معلم آنها گشت (آیات 30- 34سوره بقره). 6- آنها گاه به صورت انسان در مىآیند و بر انبیاء و حتى غیرانبیاء ظاهر مى شوندچنان که در سوره مریم مى خوانیم: فرشته بزرگ الهىبه صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد («فأرسلناإلیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» مریم/ 17). در جاى دیگر به صورت انسانهایى بر ابراهیم وبر لوط ظاهر شدند (هود/ 69 و 77).حتى از ذیلاین آیات استفاده مى شود که قوم لوط نیز آنها رادر همان اشکال موزون انسانى دیدند (هود/ 78). آیاظهور در چهره انسان، یک واقعیت عینى است؟ یا بهصورت تمثل و تصرف در قوه ادراک؟ ظاهر آیات قرآنمعنى اول است، هر چند بعضى از مفسران بزرگ معنىدوم را برگزیده اند.7- از روایات اسلامىاستفاده مى شود که تعداد آنها بقدرى زیاد است کهبه هیچ وجه قابل مقایسه با انسان نیست چنان که درروایتى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت پرسیدند آیا عدد فرشتگانبیشترند یا انسانها؟ فرمود:" سوگند به خدایى کهجانم به دست او است فرشتگان خدا در آسمانهابیشترند از عدد ذرات خاکهاى زمین، و در آسمان جاىپایى نیست مگر اینکه در آنجا فرشته اى تسبیح وتقدیس خدا مى کند." (بحار الانوار جلد 59 صفحه 176حدیث 7.)

8- آنها نه غذا مى خورند و نه آب مىنوشند و نه ازدواج دارند چنان که در حدیثى از امامصادق (ع) مى خوانیم: «انالملائکة لایأکلون و لایشربون و لاینکحون و انمایعیشون بنسیم العرش؛ فرشتگان غذا نمى خورندو آب نمى نوشند و ازدواج نمى کنند بلکه با نسیمعرش الهى زنده اند!» (بحار الانوار جلد 59 صفحه 174 حدیث 4).

9- آنها نه خواب دارند نه سستى وغفلت چنان که على (ع) در حدیثى چنین مى گوید: «لیسفیهم فترة، و لا عندهم غفلة، و لا فیهم معصیة ... لا یغشاهم نوم العیون و لا سهوا العقول، و لا فترةالأبدان، لم یسکنوا الاصلاب و لم تضمهمالارحام؛ در آنها نه سستى است و نه غفلت ونه عصیان ... خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقلآنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود، بدن آنها بهسستى نمى گراید و در صلب پدران و رحم مادران قرارنمى گیرند» (بحار الانوار جلد 59 صفحه 175).

10- آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوتدارند بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه درسجودند؛ «مامنا إلا له مقام معلوم* و إنا لنحن الصافون* و إنالنحن المسبحون؛ هر یک از ما مقام معلومىدارد ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم وپیوسته تسبیح او مى گوئیم»(صافات 164- 166). امامصادق (ع) مى گوید: «وان لله ملائکة رکعا الى یوم القیامه و ان للهملائکة سجد الى یوم القیامه؛ خداوندفرشتگانى دارد که تا روز قیامت در رکوعند وفرشتگانى دارد که تا قیامت در سجودند!» (بحارالانوار جلد 59 صفحه 174). (براى آگاهى بیشتر ازاوصاف ملائکه و اصناف آنها به کتاب السماء والعالم، بحار الانوار، ابواب الملائکه، جلد 59صفحه 144 تا 326 مراجعه فرمائید، همچنین نهجالبلاغه خطبه هاى اول و 91 - خطبه اشباح - و 109 و 171).

همچنین خداوند در سوره انبیاء آیات 26 تا 29 در توصیف فرشتگان می فرماید: «وقالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون* لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون* یعلم ما بینأیدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون إلا لمن ارتضى و هممن خشیته مشفقون* و من یقل منهم إنی إله من دونهفذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین؛ آنهاگفتند خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزیده! منزهاست (از این عیب و نقص) اینها (فرشتگان) بندگانشایسته او هستند که هرگز در سخن بر او پیشى نمىگیرند و به فرمان او عمل مى کنند. او همه اعمالامروز و آینده آنها را مى داند و هم گذشته آنها راو آنها جز براى کسى که خدا از او خشنود است (واجازه شفاعتش را داده) شفاعت نمى کنند و از ترس اوبیمناکند و هر کس از آنها بگوید من معبود دیگرى جزخدا هستم کیفر او را جهنم مى دهیم و این گونهستمگران را کیفر خواهیم داد». این آیات همه درمورد نفى فرزند بودن فرشتگان است. توضیح اینکه: بسیارى از مشرکان عرب عقیده داشتند که فرشتگان،فرزندان خدا هستند و به همین دلیل گاه آنها راپرستش مى کردند، قرآن صریحا در آیات فوق، اینعقیده خرافى و بى اساس را محکوم کرده و بطلان آنرا با دلائل مختلف بیان مى کند. نخست مى گوید: آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخابکرده است (وقالوا اتخذ الرحمن ولدا). اگر منظورشانفرزند حقیقى باشد که لازمه آن جسم بودن است و اگر " تبنى" (فرزندخواندگى) که در میان عرب معمول بودهاست باشد آن نیز دلیل بر ضعف و احتیاج است و ازهمه اینها گذشته اصولا کسى نیاز به فرزند دارد کهفانى مى شود، براى بقاء نسل و کیان و آثار او بایدفرزندش حیات او را در درازمدت ادامه دهد، یا براىعدم احساس تنهایى و انس گرفتن یا کسب قدرت است،اما یک وجود ازلى و ابدى و غیر جسمانى و از هر نظربى نیاز، فرزند در مورد او معنى ندارد به همین جهتبلافاصله مى فرماید: منزه و پاک است او از این عیبو نقص (سبحانه)،سپس اوصاف فرشتگان را در شش قسمت بیان مى کند کهمجموعا دلیل روشنى است بر نفى فرزند بودنآنها:

1- «آنها بندگان خدا هستند». (بلعباد)

2- «بندگانى شایسته و گرامىداشته» (مکرمون). آنها همچون بندگان گریزپا نیستند که تحت فشارمولى، تن به خدمت مى دهند بلکه بندگانى هستند،ازهر نظر شایسته که راه و رسم عبودیت را خوب مىدانند و به آن افتخار مى کنند، خدا نیز آنها را بهخاطر اخلاصشان در عبودیت گرامى داشته و مواهب خویشرا به آنها افزایش داده است.

3- آنها آن قدرمؤدب و تسلیم و سر بر فرمان خدا هستند که «هرگز درسخن گفتن بر او پیشى نمى گیرند» (لایسبقونه بالقول)

4- و از نظر عمل نیز «آنها تنها فرمان او را اجرا مى کنند» (وهم بأمره یعملون). آیا این صفات، صفاتفرزندان است یا صفات بندگان؟! سپس به احاطه علمىپروردگار نسبت به آنها اشاره کرده مى فرماید: «خداوند هم اعمال امروز و آینده آنها را مى داند وهم اعمال گذشته را، هم از دنیاى آنها آگاه است وهم از آخرتشان، هم قبل از وجودشان و هم بعد ازوجودشان» (یعلمما بین أیدیهم و ما خلفهم). مسلما فرشتگاناز این موضوع آگاهند که خدا یک چنین احاطه علمى بهآنها دارد و همین عرفان، سبب مى شود که آنها نهسخنى قبل از او بگویند و نه از فرمانش سرپیچى کنندو به این ترتیب این جمله مى تواند در حکم تعلیلبراى آیه سابق بوده باشد.

5- بدون شک آنها کهبندگان گرامى و شایسته خدا هستند براى نیازمندانشفاعت مى کنند ولى باید توجه داشت «هرگز براى کسىشفاعت نمى کنند مگر اینکه بدانند خدا از او خشنوداست» و اجازه شفاعت او را داده است (ولا یشفعون إلا لمن ارتضى ). مسلما خشنودىخداوند و اجازه شفاعت دادن او، بى دلیل نمى تواندباشد. حتما به خاطر ایمان راستین و یا اعمالى استکه پیوند انسان را با خدا محفوظ مى دارد، به تعبیردیگر انسان ممکن است آلوده گناه شود ولى اگر رابطهخویش را با پروردگار و اولیاى الهى به کلى قطعنکند امید شفاعت درباره او هست اما اگر پیوندش رااز نظر خط فکرى و عقیدتى به کلى برید و یا از نظرعملى آن قدر آلوده بود که لیاقت شفاعت را از دستداد در این موقع، هیچ پیامبر مرسل یا فرشته مقربىشفاعت او نخواهد کرد. ضمنا این جمله پاسخى است بهآنها که مى گفتند: ما فرشتگان را عبادت مى کنیم تادر پیشگاه خدا براى ما شفاعت کنند، قرآن مى گویدآنها از پیش خود هیچ کارى نمى توانند بکنند و هرچه مى خواهید باید مستقیما از خدا بخواهید حتىاجازه شفاعت شفیعان را.6- به خاطر همین معرفتو آگاهى است که «آنها تنها از او مى ترسند» و تنهاترس او را به دل راه مى دهند (وهم من خشیته مشفقون). آنها از این نمىترسند که گناهى انجام داده باشند بلکه از کوتاهىدر عبادت یا ترک اولى بیمناکند. جالب اینکه «خشیت» از نظر ریشه لغت به معنى هر گونه ترس نیست، بلکهترسى است که توأم با تعظیم و احترام باشد. «مشفق» از ماده «اشفاق» به معنى توجهى است که آمیخته باترس باشد (چون در اصل از ماده «شفق» گرفته شده کهروشنى آمیخته با تاریکى است) بنابراین ترس آنها ازخداوند، همچون ترس انسان از یک حادثه وحشتناک نیستو همچنین «اشفاق» آنها هم چون بیم انسان از یکموجود خطرناک نمى باشد بلکه ترس و اشفاقشان آمیزهاى است از احترام، عنایت و توجه، معرفت و احساسمسئولیت. روشن است که فرشتگان با این صفات برجستهو ممتاز و مقام عبودیت خالص هرگز دعوى خدایى نمىکنند اما اگر فرضا " کسى از آنها بگوید من معبودىجز خدا هستم ما کیفر او را جهنم مى دهیم، آرى اینچنین ظالمان را کیفر خواهیم داد (ومن یقل منهم إنی إله من دونه فذلک نجزیه جهنم


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره وظایف فرشتگان به غییر از خفاظت از انسان ها

دانلود فلسفه مجازات

اختصاصی از یارا فایل دانلود فلسفه مجازات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. خصیصهٔ بارز این نهاد، ناخوشایند بودن آن برای کسی است که مورد مجازات قرار می گیرد. این ویژگی فلاسفه را برانگیخته است تا در صدد ارایهٔ توجیهاتی برای آن برآیند.

این مقاله که در «دائرهٔالمعارف فلسفه» را تلیج به نگارش در آمده است، می کوشد نظریات فلسفی مختلف راجع به این مطلب را بررسی نماید. در ابتدا دو رویکرد آینده نگرا یا غایت گرا و گذشته گرا یا واپس گرا مطرح می شود. در رویکرد نخست مجازات به دلیل تأمین هدفی آتی و نتایج سودمند آن توجیه می شود؛ در حالی که رویکرد دوم به خطایی که مجرم مرتکب شده است توجه دارد.

هریک از این دو رویکرد، مظاهر متفاوتی دارد. معروف ترین مظهر رویکرد گذشته نگرا نظریهٔ تلافی جویانه است که ایدهٔ اصلی آن به یک معنا تاوان جرم است. از جملهٔ مظاهر رویکرد آینده نگرا، نظریهٔ تقلیل جرایم، باز پروری، اصلاح و درمان مورد است که بررسی قرار می گیرند.

در مقابل این نظریات که به مجرم توجه دارند، در بخش پایانی مقاله، نظریاتی که می کوشند مجازات را با توجه به قربانی جرم توجیه کنند مورد بررسی قرار گرفته و دو نظریهٔ ارضای خاطر و جبران خسارت مطرح شده است.

مجازات یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است. مشکل بتوان جامعه ای را تصور کرد که برای ناقضین قوانین اعم از نوشته یا نانوشته نوعی تنبیه روا ندارد؛ زیرا اداره جامعه متکی به این قوانین است. به علاوه، در بیش تر مکتب ها کیفر جایگاهی ثابت و قدیمی دارد. از بُعد مذهبی کسانی که علیه خدا یا خدایان مرتکب جرمی شوند باید منتظر مجازات جهان بالا باشند، حال یا در این دنیا و یا در صورت عدم تحقق، در آن دنیا.

نقطه مقابل مجازات، پاداش است و پاداش دادن به خاطر اعمال نیک شاید به میزان سزادهی اعمال بد دارای قدمت و ثبات باشد. با وجود این، کیفر دارای ویژگی خاصی است که اعمال آن را از دیدگاه فلسفی پیچیده می کند، حال آن که این مشکل در پاداش وجود ندارد. از آن جا که به لحاظ منطقی همه مجازات ها متضمن تحمیل درد و رنج بر مجرم است و طبع انسانی آن را نپسندیده و در شرایط عادی آن را انتخاب نمی کند، معمولاً اثری ناخوشایند بر مجازات شونده دارد. اما واقعیت آن است که برخی مجرمین کم و بیش و بسته به موارد مختلف، به مجازات خو می کنند.

این واقعیت اساسی مجازات، به طور مشخص موجب نگرانی منفعت گرایان است. توضیح این که: چون مجازات ناخوشایند بوده و موجب سلب منفعتی از مجرم است، در نگاه اول امر نامطلوب است مگر این که نتایج به دست آمده از آن برای جامعه (مثل کاهش میزان جرم) به اندازه ای باشد که رنج حاصل از اعمال آن را توجیه کند. این نگرانی در بیان معروف بتنام آمده است که: «هر مجازاتی بد است و مجازات فی نفسه متضمن شر و بدی است».

به رغم نگرانی بتنام، بدیهی است که مجازات گزاره ای ثابت نیست تا ارباب قدرت به واسطه آن مرتکب ظلم بر زیردستان شوند. اگر این گونه باشد مجازات صرفاً نوعی ظلم و استبداد است که انتظار می رود با حرکت جامعه به سوی انصاف و مردم سالاری بیش تر، از بین برود. اما از گذشتهٔ دور مجازات چیزی بیش از تحمیل رنج و درد ناخوشایند توسط حاکمان بوده است و همواره با اهداف حقوق و عدالت رابطه ای تنگاتنگ داشته است.

دست کم در موارد صحیح، مجازات چیزی نیست که بی جهت اعمال گردد. اصولاً افراد را به خاطر آن چه انجام داده اند کیفر می دهند. معنای این مطلب آن است که تعیین مجازات به خاطر نقض قاعده یا قانون است، اما ورای این مطلب مفهومی گسترده نهفته است که اگر مجازات متناسب بوده و اعمال آن ناشی از سوء استفاده از قدرت نباشد حق مجرم است. مفهوم دقیق «استحقاق» امر پیچیده ای است اما غالباً بر این نکته تأکید می شود که برای مستحق بودن مجرم لازم است اولاً، با عمل ارادی خویش موجب اعمال مجازات نسبت به خود شده باشد و ثانیاً، این مجازات تا جایی که ممکن است، با جرم تناسب داشته باشد.

در این دیدگاه، ناخوشایندی مجازات انکار نمی شود بلکه این ناخوشایندی عادلانه توصیف می گردد. این دو ویژگی اساسی در مجازات، یعنی ماهیت ناخوشایند و فرض ارتباط آن با عدالت، نقش مهمی در غالب تحلیل های فلسفی داشته و در مباحث بعدی مد نظر خواهد بود.

● دو توجیهٔ متفاوت

مسئله مهمی که در مورد مجازات ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده چگونگی توجیه اخلاقی آن است. در دیدی کلی از دو منظر کاملاً متفاوت می توان به این موضوع پرداخت. در دیدگاه آینده نگر یا غایت شناختی، توجیه مجازات بر اساس تحصیل اهدافی در آینده است؛ اهدافی که انتظار می رود به واسطه تحمیل نوع خاصی، یا به طور کلی هر مجازاتی، تأمین گردد. بتنام در کتاب «اصول اخلاق و قانون گذاری» خود (۱۷۸۰) چنین دیدگاهی را توصیف می کند، اما منشأ این دیدگاه را باید در زمان افلاطون جست وجو کرد. افلاطون در فصل ششم از کتاب «قوانین» اظهار می دارد: «افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد، زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده، اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه مشاهده مجازات انجام می گیرد».

نقطه مقابل این نگرش، دیدگاه گذشته نگر یا واپس گرا نسبت به مجازات است. مؤلفه های این دیدگاه تأکید بر مفاهیمی از قبیل استحقاق و تناسب جرم و مجازات است. در این جا توجه به نتایج بعدی مجازات ملاک نیست بلکه تأکید بر خطایی است که مجرم انجام داده است. بر اساس این، مطابق با نظر ارسطو، از لحاظ قضایی هدف اعمال مجازات ترمیم خطاهای گذشته است. در ادامه به بررسی این دو دیدگاه خواهیم پرداخت، اما مناسب است بحث را با دیدگاه گذشته نگر و به خصوص شاخصهٔ معروف آن، یعنی «نظریهٔ مکافات»، آغاز نماییم.

● نظریهٔ مکافات

واژهٔ «تلافی» از کلمهٔ لاتین Retribuere به معنای بازگرداندن گرفته شده است. اساس نظریه مکافات این است که مجازات تاوان جرم است. بازگرداندن دارای مفهومی مشابه در سطح انتقام ابتدایی است؛ به این معنا که اگر کودکی به کودک دیگر ضربه ای وارد کند، دومی ممکن است به او بگوید «کاری می کنم که تاوان آن را بدهی»، و همین که به خاطر آن ضربه، متقابلاً ضربه ای به او بزند تاوان خود را پرداخته است. در مفهوم رسمی تئوری مجازات مجرمین نیز همین استعاره به کار می رود؛ چنان که اغلب گفته می شود مجرم به جامعه بدهکار است و همین که مجازات را تحمل می کند دین خود را ادا کرده است.

با وجود رواج چنین اصطلاحاتی معنای دقیق استعارهٔ پرداخت به هیچ وجه روشن نیست. به طور دقیق چگونه مجازات بازپرداخت جرم است؟ در صورت توجه به معنای لغوی واژهٔ «پرداخت»، آن گونه که در دعاوی مدنی معمول است، مطلب روشن است. به عنوان مثال، اگر من به اموال کسی خسارتی وارد کنم و او علیه من اقامه دعوا نماید چنان که دادگاه مرا به پرداخت مبلغی به خاطر خسارت محکوم نماید به معنای دقیق کلمه، تاوان خسارتی را که ایجاد کرده ام پرداخت نموده ام.

اما اگر از قلمرو خسارت های مدنی به قلمرو مجازات کیفری وارد شویم روشن نیست چگونه اجرای مجازات زندان تاوان جرم ارتکابی است. تا آن جا که به قربانی جرم مربوط می شود زندان رفتن مجرم خسارتی را از وی جبران نمی کند، زیرا زیان و صدمه ای که وی متحمل شده است هم چنان باقی است. درست است که عامل ایجاد صدمه به خاطر آن متحمل خسارت شده است اما آیا آسیب وارد شده به مجرم جای گزین خسارت بزه دیده می گردد؟ در مورد این مطلب هیچ گونه توضیحی ارایه نشده است.

در برخورد با این مشکل گاهی اوقات قائلین به مکافات، استعاره دیگری به نام «تعادل» را به کار می برند. به طور سنتی عدالت حافظ تعادل دو کفه ترازو است؛ در یک کفه، جرم به عنوان عامل بر هم زننده توازن و در کفه ای دیگر مجازات به عنوان احیاکننده توازن است. با وجود این، کاربرد اقناع کننده این استعاره مشکل است؛ یعنی چگونه مجازات مجرم می تواند موجب توازن حقوق گردد. علاوه بر این که از نظر بزه دیده، خسارت های او هم چنان باقی است و معلوم نیست چگونه تحمیل صدمه مساوی به مجرم (از قبیل محرومیت از آزادی) موجب سر و سامان دادن به امور است.

سومین استعاره ای که بیش تر توسط قائلین به مکافات به کار می رود استعاره « امحا» یا «الغا» است. چنان که گفته می شود مجازات مجرم «پاک کردن لوح است». هگل در کتاب فلسفه حق (۱۸۳۳) بیان می دارد که مجازات موجب زوال خطایی است که در غیر این صورت باقی خواهد ماند. اما سؤال در مورد چگونگی فرض امحای آثار جرم از طریق مجازات است. به گفته افلاطون عملی که انجام شده است را نمی توان به مرحلهٔ پیش از تحقق بازگرداند.

هگل منظور خود را از واژهٔ امحا به طور کامل توضیح نمی دهد، اما اشاره می کند اگر مجرم مجازات نشود جرم هم چنان باقی خواهد ماند. (در زبان آلمانی Wurdegelten به معنای تداوم و اعتبار است). این امر حکایت از عقیده عمیق حسی دارد؛ عقیده ای که بسیاری از مردم در مورد نقض قانون با هر درجه ای از شدت دارند. هر گاه شخصی کشته شود یا مورد ضرب و جرح یا سرقت قرار گیرد به طور قوی احساس ما این است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت و باید تلاش کرد مجرم دستگیر شده و در قبال اعمالش ملزم به پاسخ گویی گردد.

در غیر این صورت، در مقابل خطایی که صورت گرفته تسلیم شده و به آن اعتبار بخشیده ایم. اما زمانی که با مجرم برخورد می کنیم احساس ما این است که به شکل مقتضی به خطا پاسخ داده و عدالت اجرا شده است.

تأکید بر چگونگی عمق و گسترش چنین عقایدی ارزش مند است. این عقاید اگر هیچ چیز دیگری در بر نداشته باشد بیان گر این مطلب است که بسیاری از مردم سخت مخالف این ادعای بنتام هستند که همه مجازات ها شرّند. قائلین مکافات، در نقطه مقابل، معتقدند مجازات کردن شر نیست، زیرا در غیر این صورت به بدی اجازه بقا داده ایم.

با وجود این منطق، این ادعا که مجازات موجب امحای جرم است مشکل است. اصرار بر این که جامعه نباید به جرم اجازه بقا بدهد و این که باید برای حفظ نظم اخلاقی و حقوقی کاری بکند، حرف صحیحی است؛ اما فی نفسه قادر به توضیح یا توجیه آن چه که پس از دستگیری نسبت به مجرم صورت می گیرد نیست. به نظر می رسد این مطلب هم چنان قابل شرح و بسط است که واقعاً چگونه تحمیل مجازاتی از قبیل جریمه یا زندان موجب از بین رفتن خطای ارتکابی می گردد.

با وجود این، هیچ کدام از مفاهیمی که تا کنون مورد بحث قرار گرفت (یعنی مفهوم بازگرداندن، تعادل و امحا) نمی تواند توجیه قانع کننده ای برای مکافات گراها باشد. در بهترین وضعیت، چنین استعاره هایی به صورت های مختلف بیان کننده محدوده ای است که عقاید مکافات گرایانه در بیان و افکار روزمرهٔ ما ریشه دوانده است. نظریه مکافات هر چه


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فلسفه مجازات

تحقیق درباره فلسفه مجازات

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درباره فلسفه مجازات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. خصیصهٔ بارز این نهاد، ناخوشایند بودن آن برای کسی است که مورد مجازات قرار می گیرد. این ویژگی فلاسفه را برانگیخته است تا در صدد ارایهٔ توجیهاتی برای آن برآیند.

این مقاله که در «دائرهٔالمعارف فلسفه» را تلیج به نگارش در آمده است، می کوشد نظریات فلسفی مختلف راجع به این مطلب را بررسی نماید. در ابتدا دو رویکرد آینده نگرا یا غایت گرا و گذشته گرا یا واپس گرا مطرح می شود. در رویکرد نخست مجازات به دلیل تأمین هدفی آتی و نتایج سودمند آن توجیه می شود؛ در حالی که رویکرد دوم به خطایی که مجرم مرتکب شده است توجه دارد.

هریک از این دو رویکرد، مظاهر متفاوتی دارد. معروف ترین مظهر رویکرد گذشته نگرا نظریهٔ تلافی جویانه است که ایدهٔ اصلی آن به یک معنا تاوان جرم است. از جملهٔ مظاهر رویکرد آینده نگرا، نظریهٔ تقلیل جرایم، باز پروری، اصلاح و درمان مورد است که بررسی قرار می گیرند.

در مقابل این نظریات که به مجرم توجه دارند، در بخش پایانی مقاله، نظریاتی که می کوشند مجازات را با توجه به قربانی جرم توجیه کنند مورد بررسی قرار گرفته و دو نظریهٔ ارضای خاطر و جبران خسارت مطرح شده است.

مجازات یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است. مشکل بتوان جامعه ای را تصور کرد که برای ناقضین قوانین اعم از نوشته یا نانوشته نوعی تنبیه روا ندارد؛ زیرا اداره جامعه متکی به این قوانین است. به علاوه، در بیش تر مکتب ها کیفر جایگاهی ثابت و قدیمی دارد. از بُعد مذهبی کسانی که علیه خدا یا خدایان مرتکب جرمی شوند باید منتظر مجازات جهان بالا باشند، حال یا در این دنیا و یا در صورت عدم تحقق، در آن دنیا.

نقطه مقابل مجازات، پاداش است و پاداش دادن به خاطر اعمال نیک شاید به میزان سزادهی اعمال بد دارای قدمت و ثبات باشد. با وجود این، کیفر دارای ویژگی خاصی است که اعمال آن را از دیدگاه فلسفی پیچیده می کند، حال آن که این مشکل در پاداش وجود ندارد. از آن جا که به لحاظ منطقی همه مجازات ها متضمن تحمیل درد و رنج بر مجرم است و طبع انسانی آن را نپسندیده و در شرایط عادی آن را انتخاب نمی کند، معمولاً اثری ناخوشایند بر مجازات شونده دارد. اما واقعیت آن است که برخی مجرمین کم و بیش و بسته به موارد مختلف، به مجازات خو می کنند.

این واقعیت اساسی مجازات، به طور مشخص موجب نگرانی منفعت گرایان است. توضیح این که: چون مجازات ناخوشایند بوده و موجب سلب منفعتی از مجرم است، در نگاه اول امر نامطلوب است مگر این که نتایج به دست آمده از آن برای جامعه (مثل کاهش میزان جرم) به اندازه ای باشد که رنج حاصل از اعمال آن را توجیه کند. این نگرانی در بیان معروف بتنام آمده است که: «هر مجازاتی بد است و مجازات فی نفسه متضمن شر و بدی است».

به رغم نگرانی بتنام، بدیهی است که مجازات گزاره ای ثابت نیست تا ارباب قدرت به واسطه آن مرتکب ظلم بر زیردستان شوند. اگر این گونه باشد مجازات صرفاً نوعی ظلم و استبداد است که انتظار می رود با حرکت جامعه به سوی انصاف و مردم سالاری بیش تر، از بین برود. اما از گذشتهٔ دور مجازات چیزی بیش از تحمیل رنج و درد ناخوشایند توسط حاکمان بوده است و همواره با اهداف حقوق و عدالت رابطه ای تنگاتنگ داشته است.

دست کم در موارد صحیح، مجازات چیزی نیست که بی جهت اعمال گردد. اصولاً افراد را به خاطر آن چه انجام داده اند کیفر می دهند. معنای این مطلب آن است که تعیین مجازات به خاطر نقض قاعده یا قانون است، اما ورای این مطلب مفهومی گسترده نهفته است که اگر مجازات متناسب بوده و اعمال آن ناشی از سوء استفاده از قدرت نباشد حق مجرم است. مفهوم دقیق «استحقاق» امر پیچیده ای است اما غالباً بر این نکته تأکید می شود که برای مستحق بودن مجرم لازم است اولاً، با عمل ارادی خویش موجب اعمال مجازات نسبت به خود شده باشد و ثانیاً، این مجازات تا جایی که ممکن است، با جرم تناسب داشته باشد.

در این دیدگاه، ناخوشایندی مجازات انکار نمی شود بلکه این ناخوشایندی عادلانه توصیف می گردد. این دو ویژگی اساسی در مجازات، یعنی ماهیت ناخوشایند و فرض ارتباط آن با عدالت، نقش مهمی در غالب تحلیل های فلسفی داشته و در مباحث بعدی مد نظر خواهد بود.

● دو توجیهٔ متفاوت

مسئله مهمی که در مورد مجازات ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده چگونگی توجیه اخلاقی آن است. در دیدی کلی از دو منظر کاملاً متفاوت می توان به این موضوع پرداخت. در دیدگاه آینده نگر یا غایت شناختی، توجیه مجازات بر اساس تحصیل اهدافی در آینده است؛ اهدافی که انتظار می رود به واسطه تحمیل نوع خاصی، یا به طور کلی هر مجازاتی، تأمین گردد. بتنام در کتاب «اصول اخلاق و قانون گذاری» خود (۱۷۸۰) چنین دیدگاهی را توصیف می کند، اما منشأ این دیدگاه را باید در زمان افلاطون جست وجو کرد. افلاطون در فصل ششم از کتاب «قوانین» اظهار می دارد: «افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد، زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده، اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه مشاهده مجازات انجام می گیرد».

نقطه مقابل این نگرش، دیدگاه گذشته نگر یا واپس گرا نسبت به مجازات است. مؤلفه های این دیدگاه تأکید بر مفاهیمی از قبیل استحقاق و تناسب جرم و مجازات است. در این جا توجه به نتایج بعدی مجازات ملاک نیست بلکه تأکید بر خطایی است که مجرم انجام داده است. بر اساس این، مطابق با نظر ارسطو، از لحاظ قضایی هدف اعمال مجازات ترمیم خطاهای گذشته است. در ادامه به بررسی این دو دیدگاه خواهیم پرداخت، اما مناسب است بحث را با دیدگاه گذشته نگر و به خصوص شاخصهٔ معروف آن، یعنی «نظریهٔ مکافات»، آغاز نماییم.

● نظریهٔ مکافات

واژهٔ «تلافی» از کلمهٔ لاتین Retribuere به معنای بازگرداندن گرفته شده است. اساس نظریه مکافات این است که مجازات تاوان جرم است. بازگرداندن دارای مفهومی مشابه در سطح انتقام ابتدایی است؛ به این معنا که اگر کودکی به کودک دیگر ضربه ای وارد کند، دومی ممکن است به او بگوید «کاری می کنم که تاوان آن را بدهی»، و همین که به خاطر آن ضربه، متقابلاً ضربه ای به او بزند تاوان خود را پرداخته است. در مفهوم رسمی تئوری مجازات مجرمین نیز همین استعاره به کار می رود؛ چنان که اغلب گفته می شود مجرم به جامعه بدهکار است و همین که مجازات را تحمل می کند دین خود را ادا کرده است.

با وجود رواج چنین اصطلاحاتی معنای دقیق استعارهٔ پرداخت به هیچ وجه روشن نیست. به طور دقیق چگونه مجازات بازپرداخت جرم است؟ در صورت توجه به معنای لغوی واژهٔ «پرداخت»، آن گونه که در دعاوی مدنی معمول است، مطلب روشن است. به عنوان مثال، اگر من به اموال کسی خسارتی وارد کنم و او علیه من اقامه دعوا نماید چنان که دادگاه مرا به پرداخت مبلغی به خاطر خسارت محکوم نماید به معنای دقیق کلمه، تاوان خسارتی را که ایجاد کرده ام پرداخت نموده ام.

اما اگر از قلمرو خسارت های مدنی به قلمرو مجازات کیفری وارد شویم روشن نیست چگونه اجرای مجازات زندان تاوان جرم ارتکابی است. تا آن جا که به قربانی جرم مربوط می شود زندان رفتن مجرم خسارتی را از وی جبران نمی کند، زیرا زیان و صدمه ای که وی متحمل شده است هم چنان باقی است. درست است که عامل ایجاد صدمه به خاطر آن متحمل خسارت شده است اما آیا آسیب وارد شده به مجرم جای گزین خسارت بزه دیده می گردد؟ در مورد این مطلب هیچ گونه توضیحی ارایه نشده است.

در برخورد با این مشکل گاهی اوقات قائلین به مکافات، استعاره دیگری به نام «تعادل» را به کار می برند. به طور سنتی عدالت حافظ تعادل دو کفه ترازو است؛ در یک کفه، جرم به عنوان عامل بر هم زننده توازن و در کفه ای دیگر مجازات به عنوان احیاکننده توازن است. با وجود این، کاربرد اقناع کننده این استعاره مشکل است؛ یعنی چگونه مجازات مجرم می تواند موجب توازن حقوق گردد. علاوه بر این که از نظر بزه دیده، خسارت های او هم چنان باقی است و معلوم نیست چگونه تحمیل صدمه مساوی به مجرم (از قبیل محرومیت از آزادی) موجب سر و سامان دادن به امور است.

سومین استعاره ای که بیش تر توسط قائلین به مکافات به کار می رود استعاره « امحا» یا «الغا» است. چنان که گفته می شود مجازات مجرم «پاک کردن لوح است». هگل در کتاب فلسفه حق (۱۸۳۳) بیان می دارد که مجازات موجب زوال خطایی است که در غیر این صورت باقی خواهد ماند. اما سؤال در مورد چگونگی فرض امحای آثار جرم از طریق مجازات است. به گفته افلاطون عملی که انجام شده است را نمی توان به مرحلهٔ پیش از تحقق بازگرداند.

هگل منظور خود را از واژهٔ امحا به طور کامل توضیح نمی دهد، اما اشاره می کند اگر مجرم مجازات نشود جرم هم چنان باقی خواهد ماند. (در زبان آلمانی Wurdegelten به معنای تداوم و اعتبار است). این امر حکایت از عقیده عمیق حسی دارد؛ عقیده ای که بسیاری از مردم در مورد نقض قانون با هر درجه ای از شدت دارند. هر گاه شخصی کشته شود یا مورد ضرب و جرح یا سرقت قرار گیرد به طور قوی احساس ما این است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت و باید تلاش کرد مجرم دستگیر شده و در قبال اعمالش ملزم به پاسخ گویی گردد.

در غیر این صورت، در مقابل خطایی که صورت گرفته تسلیم شده و به آن اعتبار بخشیده ایم. اما زمانی که با مجرم برخورد می کنیم احساس ما این است که به شکل مقتضی به خطا پاسخ داده و عدالت اجرا شده است.

تأکید بر چگونگی عمق و گسترش چنین عقایدی ارزش مند است. این عقاید اگر هیچ چیز دیگری در بر نداشته باشد بیان گر این مطلب است که بسیاری از مردم سخت مخالف این ادعای بنتام هستند که همه مجازات ها شرّند. قائلین مکافات، در نقطه مقابل، معتقدند مجازات کردن شر نیست، زیرا در غیر این صورت به بدی اجازه بقا داده ایم.

با وجود این منطق، این ادعا که مجازات موجب امحای جرم است مشکل است. اصرار بر این که جامعه نباید به جرم اجازه بقا بدهد و این که باید برای حفظ نظم اخلاقی و حقوقی کاری بکند، حرف صحیحی است؛ اما فی نفسه قادر به توضیح یا توجیه آن چه که پس از دستگیری نسبت به مجرم صورت می گیرد نیست. به نظر می رسد این مطلب هم چنان قابل شرح و بسط است که واقعاً چگونه تحمیل مجازاتی از قبیل جریمه یا زندان موجب از بین رفتن خطای ارتکابی می گردد.

با وجود این، هیچ کدام از مفاهیمی که تا کنون مورد بحث قرار گرفت (یعنی مفهوم بازگرداندن، تعادل و امحا) نمی تواند توجیه قانع کننده ای برای مکافات گراها باشد. در بهترین وضعیت، چنین استعاره هایی به صورت های مختلف بیان کننده محدوده ای است که عقاید مکافات گرایانه در بیان و افکار روزمرهٔ ما ریشه دوانده است. نظریه مکافات هر چه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فلسفه مجازات

تحقیق درباره آثار زیست محیطی خودروهای از رده خارج شده

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درباره آثار زیست محیطی خودروهای از رده خارج شده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

آثار زیست‌محیطی خودروهای از رده خارج شده

چکیده

بسیاری از کشورها از ابتدای سال 1990 با توجه به قوانینی که برای کاهش تاثیر ضایعات خودروهای فرسوده بر روی محیط زیست وضع شده بود، برنامه‌های خود را در ارتباط با کاهش این ضایعات اعلام کردند. به هر حال کاهش عمر خودروهای در حال تردد باعث افزایش سیکل زمانی انتشار گاز CO2 می‌شود. این امر حتی در مورد خودروهایی که قرار است در آینده تولید شوند نیز صادق است، مگر اینکه در مورد بهینه‌سازی مصرف سوخت آنها پیشرفت‌های موثر و البته بموقع‌تری نسبت به گذشته حاصل آید. کاهش «عمر مفید» خودروهایی که از بنزین استفاده می‌کنند. بدون استفاده از کاتالیزورهای مبدل البته باعث کاهش دوره انتشار گازهایی مانند NOx و Voc در محیط می‌شود و در واقع ممکن است مقدار نشر این گازها را در محیط زیست کمتر کند. اما از لحاظ اقتصادی، استفاده از کاتالیزورهای مبدل بر روی این خودروها بسیار به صرفه‌تر از حالت قبلی است.

به هر حال در آینده‌ای نزدیک تاثیر عمر مفید خودروها بر دوره انتشار گازهایی از قبیل NOx و Voc کاهش خواهد یافت.

مقدمه

عملکرد خودروها در زمینه استفاده بهینه از انرژی و کاهش یافتن تولید گازهای زیان‌آور نشان‌دهنده این مطلب است که در این زمینه پیشرفت‌های خوبی صورت گرفته است. برای روشن شدن این ادعا می‌توان به طراحی‌های جدیدی که در خودروها برای استفاده بهینه از انرژی، کاهش مقاومت در برابر هوا و همچنین استفاده از کاتالیزورها که در لوله اگزوز خودروها نصب می‌شود، اشاره کرد.

بنابراین بطور عادی و با توجه به یک وضعیت متعادل باید انتظار داشت که هر‌اندازه متوسط عمر مفید خودروها کاهش یابد، مصرف انرژی و میزان تولید گازهای آلاینده نیز کاهش پیدا کند.

تحقیقی که در موسسه ملی «تحقیقات سلامت عمومی و محیط زیست» کشور هلند (RIVM) انجام گرفت ‌بر این نکته تاکید داشت که اگر تمام خودروهایی که در این کشور از بنزین به عنوان سوخت خود استفاده می‌کنند و از مبدل‌های کاتالیزوری 3‌زمانه نیز برخوردار نیستند، با خودروهای جدید عوض شوند ‏با 30 درصد کاهش در ‌انتشار گازهای آلاینده NOx روبرو خواهیم بود.

بنابراین به نظر می‌رسد کوتاه کردن طول عمر خودروها‏ تاثیرات مثبتی را بر محیط زیست خواهد گذاشت. در دهه 90 برخی از کشورها (یونان‏، دانمارک، اسپانیا، فرانسه، ایرلند، نروژ و ایتالیا) قوانینی را در مورد اوراق کردن خودروهای فرسوده و نحوه از بین بردن ضایعات آنها وضع کردند. در این زمینه تحقیقاتی نیز در آن زمان انجام شد. «کاوالک» و «ستیوانا» در سال 1997 به این نتیجه رسیدند که اوراق کردن خودروهای با عمر 20 سال یا بیشتر، از لحاظ اقتصادی بصرفه می‌باشد بخصوص در امریکا.

در سال 1992 کنگره امریکا (اداره بررسی و ارزیابی فناوری) به این نتیجه رسید که انجام یک برنامه‌ریزی دقیق در مورد دوره عمر خودروها و زمانی که هر خودرو باید از ناوگان حمل‌و‌نقل کنار گذاشته شود از لحاظ هزینه و صرفه اقتصادی در مقایسه با برنامه‌ریزی‌هایی که در زمینه کاهش آلاینده‌های محیط زیست در دست اجرا و یا در حال اجرا شدن بود، برابری می‌کرد و حتی در بعضی از موارد تعیین یک سن دقیق برای خارج کردن خودروها از ناوگان، کم‌هزینه‌تر نیز می‌توانست باشد. به علاوه در برخی از کشورها از جمله آلمان،‏ ژاپن و سوئد سیاست‌هایی از قبیل بستن مالیات سنگین برای خودروهایی که آلاینده‌های


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره آثار زیست محیطی خودروهای از رده خارج شده