موضوع فارسی : برخی از افکار در مقیاس لیکرت
موضوع انگلیسی : Some thoughts on Likert-type scales
تعداد صفحه : 4
فرمت فایل :pdf
سال انتشار : 2013
زبان مقاله : انگلیسی
چکیده
بسیاری از مقالات در مجله بین المللی روانشناسی بالینی و بهداشت منتشر شده
نتایج به دست آمده در مطالعات که مقیاس لیکرت استفاده کرده اند توضیح دهید. چنین فلس
مزایا و معایب و در این مقاله من در برخی از این نظر. در من خاص
اظهار نظر در مورد اثرات استفاده از مقیاس است که با پایان مثبت و آغاز تا پایان با
یکی منفی، و در آن که در حال حاضر رتبه های بالا در سمت چپ - به عنوان به سمت راست مخالف است. من هم
در نظر بگیرید که نمرات بر روی آیتم های منفی دقت کنید از کسانی که به دست آمده در positively- متفاوت
آنهایی که دقت و آن است که نیست، بنابراین، مناسب به سادگی به نمرات به دست آمده در معکوس
از جمله اقلام است. در نهایت، من توجه داشته باشید که برخی از اقلام در این مقیاس در حال حاضر بیش از یک موضوع و آن را
سخت بدانند که آیا وقتی که در پاسخ به این اقلام، پاسخ دهندگان در پاسخ به تمام
آیتم و یا تنها بخشی.
کلمات کلیدی: نگرش
اندازه گیری؛
مقیاس لیکرت.
معکوس به ثمر رساند.
فرمت های مقیاس.
مطالعه توصیفی
دانلود پایان نامه آماده
پایان نامه رشته روانشناسی بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش آموزان دبیرستان دخترانه شهرستان نظر آباد با فرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 110
چکیده:
پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظراباد می باشد فرضیه هایی که به معرض ازمایش گذاشته شده اند عبارتند از:1-ایا بین عزت نفس و افکار غیر منطقی رابطه وجود دارد یا نه؟ 2-ایا بین عزت نفس با ضرورت تاثیر و حمایت از جانب دیگران وجود دارد یا نه؟ 3-ایا بین عزت نفس با انتظار بیش از حد از خود رابطه وجود دارد یا نه ؟4-ایا بین عزت نفس با تمایل به سرزنش رابطه وجود دارد یا نه؟5-ایا بین عزت نفس با واکنش به ناکامی رابطه وجود دارد یا نه؟6-ایا بین عزت نفس با بی مسولیتی عاطفی رابطه وجود دارد یا نه؟7-ایا بین عزت نفس با نگرانی بیش ازاندازه توام با اضطراب رابطه وجود دارد یا نه؟8-ایا بین عزت نفس بااجتناب از مشکلات رابطه وجود دارد یا نه؟9-ایا بین عزت نفس با وابستگی رابطه وجود دارد یا نه؟10-ایا بین عزت نفس با در ماندگی نسبت به تغییر رابطه وجود دارد یا نه؟11-ایا بین عزت نفس با کمال گرائی رابطه وجود دارد یا نه؟
گروه نمونه این پژوهش شامل 50نفر از دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظر ابادکه به صورت تصادفی انتخاب شدند و روی انها پرسشنامه عزت نفس و باور های غیر منطقی انجام شد کهپس از ان از روش اماری ضریب همبستگی پیرامون استفاده شد که نتیجه به دست امده به شرح زیر می باشد :
در بررسی رابطه بین عزت نفس و تمایل به سرزنش در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و واکنش به ناکامی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و اجتناب از مشکلات در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و وابستگی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و درماندگی نسبت به تغییر در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
اما در 6فرضیه دیگر رابطه معنی دار وجود دارد که در فصل های بعدی گفته شده است .
مقدمه:
هر انسانی بر اساس ملاک ها و معیارهائی که در اختیار دارد ،همواره خود را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد و میزان کا رائی،موفقیت و ارزشمندی خویش را تعیین می نماید . مفاهیمی که در شکل گیری عزت نفس مهم به نظر می رسد عبارتند از: خود ،ادراک هر فرد از خود (شکل گیری تصویر بدن در ذهن)، مفهوم هر فرد از خود (رشد گرایش عاطفی و ارزشی نسبت به بدن و روان خود ، ارزشیابی خود .به موازات تغییر و تحولاتی که در جسم انسان صورت می گیرد روان او هم دستخوش تغییراتی می گردد در این مسیر خود که در مرکز ساختارروانی انسان قرار دارد و به عنوان منبع و مرجع فعالیت های فکری،عاطفی و رفتاری انسان ایفای نقش می کند ، شکل می گیرد ، جسم و روان انسان هر کدام از بخش های متفاوتی تشکیل شده است .تشخیص به موقع نیتزهای کودک و پاسخ به موقع و متعادل به انها در رشد اعتماد به نفس او بسیلر موثر است ، البته این نکته بسیار مهم است که نیازهای انسان در دورانهای مختلف دستخوش تنوع و تغییر می گردد (دکتر اسدالهی،موسوی 1376)در رابطه با افکار غیر منطقی ایس معتقد است که ریشه رفتار غیر انطباقی فرد را باید در ان جستجو کرد ،اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی است انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و اشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصویری که او از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطرابش می شوند به نظرایس که از نظریه پردازان اختلالات می باشد افکار و عواطف کنشهای جداگانه ای نیستند از این رو تا زمانیکه تفکر فرد غیر منطقی و غیر عقلانی باشد عواطف فرد نیز مختل خواهد شد و انسان افکار غیر منطقی را به طور مدام برای خود تکرار میکند بنابراین جنبهای از صفات پایدار شخصیت را این باور ها تشکیل می دهند و همواره در رفتار و عواطف او متجلی می شوند .ابرت ایس بنیانگذار نظریه عقلانی –عاطفی معتقد است که اختلالات عاطفی ناشی از باورها واعتقادات غیر منطقی است . بتسون 1972،باور بخشی از تصورات همیشگی یاقضایای تلویحی در ارتبات بین انسان و محیط می دانند که ممکن است این قضایا درست یا نادرست باشد . (شفیع ابادی ، 1371)
طرح مسئله:
مسئله عزت نفس و مقوله خود ارزشمندی از اساسی ترین عوامل و رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است .برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و نو اوری ،سلامت فکری و بهداشت روانی ، رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی عزت نفس و احساس خود ارزشمندی فرد دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کم روئی و گوشه گیری ، لجبازی و پرخاشگری و تنبلی و کندرویبه عنوان اولین یا مهمترین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس ، تقویت اعتماد به نفس و مهارت های فردی و اجتماعی انان می پردازد.(بیابانگرد1373)
ارضای نیاز به عزت نفس به احساساتی از قبیل :اعتماد به نفس،ارزش ،قدرت ،لیاقت ،کفایت و مفید مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد . اما بی اعتنائی به نیازها موجب احساساتی از قبیل حقارت ، ضعف و درماندگی می شود این احساس ها به نوبه خود یا به وجود اورنده دلسردی و یاس اساسی خواهندشد ویا این که گرایش های روان را به وجود خواهند اورد . (بیابانگرد 1373)
تعدادی از صاحب نظران فرض می کنند که یکی از مهمترین راههایی که افراد اولویت هایشان را سازمان بدهند در ارتباط با هدف عالی حفظ عزت نفس است بر طبق این دیدگاه افراد جهت حفظ یک تصویر مثبت از خودشان ،هم در چشم دیگران و هم در چشم خودشان، تلاش می کنند. در روانشناسی بالینیمخدوش شدن عزت نفس مراجعان از اهمیت ویژه ای برخوردار است این امر ممکن است با تصدیقی که درمانگر مورد افسردگی یا عدم توانائی مراجع برای مقابله با ان دارد یا از طریق کمک درمانی صورت می گیرد . عزت نفس پایین همچنین به عنوان علامت اصلی افسردگی محسوب می شود منظور از اصلاح عزت نفس عمدتا ارزشیابی ذهنی است مبنی بر اینکه شخص با ارزش است بر عکس شخصی است بد،ناشایست،بی ارزش. بنابراین عزت نفس قسمت ارزشیابانه خود پنداری است اصطلاحی که دامنه وسیع تری داشته و شامل باورهایی در مورد جنبه های نسبتا خاص خویشتن همچون توانائی موسیقی، هویت و غیره به علاوه همه ارزشیابی هایی همچون پذیرش خود و عزت نفس می باشد (علی پور 1373)و با توجه به مطالب گفته شده و عنوان پژوهش ((بررسی رابطه بین افکار غیر منطقی و عزت نفس ))که می توان مسئله تحقیق را به صورت ذیل کرد
ایا بین افکار غیر منطقی و عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد.
مقاله ISI با ترجمه فارسی
عنوان انگلیسی مقاله: Thought leadership in brand management
عنوان فارسی مقاله: رهبری افکار در مدیریت نام تجاری
سال انتشار: 2013
تعداد صفحات مقاله انگلیسی: 3 صفحه
تعداد صفحات فایل ترجمه شده: 17 صفحه
Abstract:
This special issue contains eight articles developed from presentations at the fourth annual Thought Leaders’ International Conference on Brand Management, held in Birmingham, UK in April 2008. Following a blind reviewing process, 65 papers were accepted and presented at the conference and all authors had the opportunity to revise their papers for possible inclusion in this special issue. A further round of double blind reviewing resulted in the selection of these eight articles. This introduction presents an overview of this thought-leading research into brand management.
چکیده فارسی:
ین موضوع خاص شامل ۱۵ مقاله بر گرفته از ارائه های ششمین کنفرانس سالانه بین المللی رهبران افکار در مدیریت برند است که در دانشگاه ایتالیایی های مقیم در کشور سوئیس در آوریل ۲۰۱۰ برگزار شده است…
این معرفی یک مرور از این تحقیق با موضوع تفکر درباره برند ارائه می کند.
پایان نامه بررسی افکار و احوالات امین الدوله
بخشی از متن اصلی :
چکیده
میرزا علی خان معروف به امین الدوله به سال1260هجری قمری(1222هجری شمسی)در تهران متولد شد. وی فرزند میرزا محمدخان مجدالملک (سینکی لواسانی) که وی خواهر زاده میرزا آقا خان نوری دومین صدراعظم ناصر الدین شاه بوده است.
امین الدوله خط و انشاء را از پدر آموخت، مقدمات زبان عربی را در تهران آموخته بود. و در سفری که همراه پدر به بغداد رفت به تکمیل زبان عربی و آموزش زبان ترکیبی اسلامبولی پرداخت وقتی پدرش مجد الملک به کارپردازی آذربایجان منصوب شد همراه پدر بود. و در آنجا زبان فرانسه را آموخت و همان وقت به آموزش ترکی آذربایجان مشغول شد.
پس از مراجعت از بغداد و خدمت در حضور شاه نیابت اول وزارت خارجه در سن نوزده سالگی به او داده شد ضمن نیابت اول جزء پیشخدمتان خاصه شاه گردید و مفتخر به لقب منشی حضور تا سال1290 ، در سال 1288 مسئولیت چاپارخانه های دولتی (پست خانه) به وی محول شد. دو سال بعد ملقب به امین الملک گردید و احراز وزارت رسائل (ریاست دفتر مخصوص شاه) را اخذ نمود. در اولین سفر ناصر الدین شاه به همراه او بود ولی از آلمان برگشت. به خاطر پشتکاری که داشت در سال 1294 متصدی امور ضرابخانه دولتی تبریز (علاوه بر شغلهای قبلی) به وی داده شد. یکسال بعد سفیر مخصوص شاه به ایتالیا جهت تسلیت مرگ ویکتور امانول شد. به دلیل لیاقت و امانتی که از ایشان آشکار شد وزارت وظایف و اوقاف نیز بر سایر مشاغل او افزوده گشت. در سال 1299 ملقب به امین الدوله کرد و در سال 1304 منصب ریاست مجلس وزراء و دارالشوری کبری که اعظم مناسب دولتی است به وی محول شد. در سه سفر ملتزم در رکاب ناصرالدین شاه بود، بعد از یک دوره حدودا ده ساله و دوری از سیاست مجددا توسط (مظفرالدین شاه) به پیشکاری و وزارت آذربایجان و حامل فرمان و ششمین ولیعهدی برای محمدعلی میرزا شد و در آنجا نیز اقدامهای فرهنگی انجام داد از جمله افتتاح مدرسه رشدیه . در سال 1314 به دستور شاه به تهران آمد. به وی پستهای زیادی پیشنهاد شد و مدتی وزیر اعظم شد و 5 ماه بعد صدراعظم شد (16 صفر یا 15 محرم 1316) 5-1314 وی ناصر الملک را به عنوان وزارت مالیه انتخاب نمود ، همچنین وی هیئت بلژیکی را جهت اقدامات اصلاحی مالی به ایران فراخواند. در سال 1314 بر اثر فشارهایی که به وی از دربار و مخالفین وارد نمود مجبور به استعفا از صدارت شد با برکناری وی ناصر الملک نیز برکنار گردید. و چون از صدارت معزول شد به زیارت مکه رفت مدتی در لشت نشای رشت اقامت نمود تا اینکه شاه او را از ایران اخراج نمود (به داغستان) رفت و او در هنگام سفر به اروپا نامه های انتقادآمیزی به شاه نوشت پس از مدتی دوری دوباره مظفرالدین شاه نامه محبت آمیز، به وی می نویسد و او به گیلان برمی گردد تا اینکه در لشت نشا در سال 1322 برابر با 1283 هجری شمسی فوت می کند.
فهرست
عنوان مطلب صفحه
چکیده 1
مقدمه 2
کتاب شناسی 3
بخش اول - زندگی نامه امین الدوله
فصل اول - شرح حال میرزا علی خان امین الدوله از تولد تا ورود به دربار
1- کودکی و نوجوانی میرزا علی خان امین الدوله
2- مجد الملک پدر امین ادوله
3- کسانی که القاب امین الدوله کسب نموده اند. 18
فصل دوم – زندگی سیاسی امین الدوله( اوضاع سیاسی - اجتماعی، اقتصادی )
1- امین الدوله و واقعه رژی
2- سلطنت مظفرالدین شاه
3- امین الدوله و پیشکاری آذربایجان
4-وزارت اعظمی امین الدوله
5- امین الدوله و فراماسونری
فصلسوم– عملکرد سیاسی امین الدوله
1- سیاست داخلی
2- امین الدوله و روحانیون
3- سیاست خارجی
4- روس و انگلیس
5- گروگذاری بنادر جنوب
بخشدوم– اقدامات امین الدوله
فصل اول- اقدامات اقتصادی
1- اصلاحات مالی و تفکر استقراض
2- تشکیلات پستی در دوره ناصرالدین شاه
3- ریاست میرزا علی خان منشی حضور در پست (دوره اول از سال 1288-1290 هجری قمری )
4- تاریخچه پیدایش سانسور در پست خانه و کناره گیری میرزا علی خان امین الدوله ازکار پستخانه
5-دورهدومریاستامینالملک(امین الدوله از1292-1294هجری قمری )
6-تاثیر پست خانه در روند اصلاحات جامعه ایران
7- شرح مختصری از خدمات پست خانه در جنبش مشروطیت
8- گمرکات
9- کارخانه قند
10- پارک امین الدوله
فصل دوم – اقدامات فرهنگی
1- مدارس رشدیه
2- نهضت مدارس جدید
3- تشکیل انجمن ها
4- ادبیات سیاسی 67
بخش سوم– رابطه امین الدوله با رجال
فصل اول – امین الدوله و دیگران
1- رابطه امین الدوله با میرزا ملکم خان
2-رابطه امین الدوله و مشیر الدوله
3- رابطه امین الدوله با جعفر قلی میرزا ملک
فصل دوم – دیدگاه نویسندگان درباره امین الدوله
1- دیدگاه اعتماد السلطنه
2- دیدگاه حسین قلی خان نظام السطنه مافی خصوص امین الدوله
3- دیدگاه میرزا مهدی خان ممتحن الدوله
4- دیدگاه افضل الملک
5- دیدگاه ملک الشعرای بهار
6-دیدگاه عبدالحسین نوایی
فصل سوم– مقایسه ی بین شخصیت امین الدوله وامین السلطان
1- امین السلطان
2- امین الدوله
3-سفرهای امین الدوله و مقایسه آن با امین السلطان
فصل چهارم – عزل
1- عزل و فوت امین الدوله
2- فوت امین الدوله
فصل پنجم- آثار مکتوب
1-خاطرات سیاسی میرزا علی خان امین الدوله
2- سفرنامه مکه
3- شیوه نگارش امین الدوله
بخش چها رم– افکار و عقاید امین الدوله
فصل اول – تاریخچه اصلاحات در ایران
1- اقدامات کلی
2- سیر نوگرایی در ایران
3- عباس میرزا
4- امیر کبیر
5- میرزا حسین خان سپهسالار
فصل دوم – اندیشه ها واقدامات
1- تاثیر افکار غرب در اندیشه امین الدوله
2- زمینه فکری و خصوصیات اخلاقی
3- دیدگاه امین الدوله در خصوص نظام حکومت
4- دیدگاه امین الدوله در خصوص راهکارهای نجات ایران
6- دیدگاه امین الدوله در خصوص امتیازات
7- دیدگاه امین الدوله در خصوص اصلاحات
8- دیدگاه امین الدوله در خصوص اقتصاد
9- دیدگاه امین الدوله در خصوص قشون و ارتش
فصل سوم اخلاف و بازماندگان
1-- فرزندان
2-میرزا محسن خان امینی ( امین الدوله )
3- اشرف الملوک فخر الدوله
4-سرلشکر حسن امینی مجدی
5- دکتر علی امینی
6- ابوالقاسم امینی
7- سرتیپ محمود امینی 107
نتیجه گیری 192
منابع و مآخذ 198
پیوست ها و تصاویر 208
این فایل به همراه چکیده، فهرست مطالب، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word و قابل ویرایش در اختیار شما قرار
می گیرد.
تعداد صفحات : 207
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:110
چکیده:
زندگانی، احوال، افکار و اثار جلال الدین محمد مولوی
مولانا جلال الدین محمد مولوی فرزند سلطان العلماء بهاء الدین بن محمد بن حسین خطیبی در ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ تولد یافت. پدرش سلطان العلماء بهاء الدین محمد، مشهور به بهاء ولد (543-628 ه. ق) از عرفا و خطبای معروف و از مریدان عارف بزرگ شیخ نجم الدین کبری بود.
در سال 610 ه. ق، به هنگامی که جلال الدین شش ساله بود، پدرش بهاء ولد، به سبب اختلاف با امام فخریرازی و رنجش از خوارزمشاهء با خاندان و گروهی از یارانش به ترک بلخ گفت و بسوی غرب ایران رهسپار شد. نخست از راه نیشابور و بغداد به مکه رفت، از آنجا به شام روی نهاد و سپس به اسیای صغیر رهسپار شد. مدتی در ارزنجان(ترکیه) رحل اقامت افکند، بعد به ملطیه(ترکیه) رفت و پس از چهارسال سکونت در آن شهر، به لارنده(ترکیه) عزیمت کرد و هفت سال در آنجا بسر برد، و در همین شهر، به هنگامی که جلال الدین هیجده ساله بود، سلطان العلماء، گوهر خاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را به عقد جلال الدین محمد درآورد. ثمره این ازدواج بهاء الدین محمد، مشهور به سلطان ولد وعلاء الدین محمد بودند.
در این زمان، سلطان العلماء که در آسیای صغیر به سبب پارسایی و وقوف به علوم و فنون شهرت یافته بود،به دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی(616-634) به قونیه(= کونیا، شهری در جنوب کشور ترکیه) روی نهاد، در انها شهر اقامت گزید و مجلس وعظ و بحث برقرار ساخت که هر روز گروه کثیری از طالبان، برای درک فیض در آنجا گرد می آمدند.
قونیه پایتخت سلاجقه روم و مرکز دانشمندان و صوفیان بود و بزرگانی همچون فخر الدین عراقی، صدر الدین قونوی، شرف الدین موصلی، نجم الدین رازی و دیگران، در آن شهر می زیستند. سلطان العلماء پس از مدتی اقامت در قونیه، وعظ و ارشاد و تالیف کتاب معارف بهاء ولد که دارای نثری زیبا و شاعرانه است، به سال628 درگذشت و بدین هنگام که مولانا بیست و چهار ساله بود، بنا به وصیت سلطان العلماء یا به درخواست سلطان علاء الدین کیقباد و یا خواهش مریدان، تا ورود برهان الدین محقق ترمذی، حدود یک سال به وعظ و تدریس علوم شرعیپرداخت.
برهان الدین محقق ترمذی که از سادات حسینی ترمذ و از مریدان و دوستداران بهاء ولد بود و به هنگام مهاجرت وی در بلخ نبود، به طلب سلطان العماء (بهاء ولد) به روم (روم شرقی= ترکیه کنونی) عزیمت کرد و چون بدانجا رسید یک سال از وفات پیر و مرشد وی می گذشت(629).
بنابر روایات مناقب العارفین، سید برهان الدین، مولانا را در علوم گوناگون آزمود و بیدرنگ به تربیت او پرداخت و مولوی را برای فراگرفتن علوم ادبی و شرعی ترغیب به مسافرت حلب کرد.
مولانا در شهر حلب نزد کمال الدین ابن العدیم فقیه مشهور به تحصیل در فقه حنفی پداخت و سپس برای تکمیل تحصیلات، روی به دمشق نهاد و چهار سال در آن شهر زیست و گویا در همانجا به دیدار محلی الدین العربی توفیق یافت.
پس از هفت سال تحصیل علوم ادبی و شرعی، مولانا دیگر بار به قونیه بازگشت و با استقبال علما و مریدان روبرو شد(637) و آنگاه به اشارت سید برهان الدین، مدتی به ریاضت پرداخت و دیری نپایید که سید، وجود او را بیغش و تمام عیار و بی نیاز از ریاضت و مجاهدت یافت. «سر به سجده شکر نهاد و حضرت مولانا را در کنار گرفت و بر روی مبارک او بوسه ها افشان کرد و گفت: در جمیع علوم عقلی و نقلی و کشفی و کسبی، بی نظیر عالمیان گشتی…»
بدینترتیب معلوم می شود که زمینه تربیت و تعلیم مولانا از طریق سید برهان الدین محقق ترمذی به سلطان العلماء و از او به مشایخ کبراویه می رسد. افلاکی نسبت خرقه مولوی را در پایان به معروف کرخی می رساند و می نویسد: «مولانا در مدت نه سال مصاحبت با برهان محقق، به درجات کمال معنوی و عرفانی رسیده و تربیتها یافته بود»
این دوران سلوک تا سال 638 که نیز زمان وفات برهان الدین است ادامه یافت و در این هنگام که مولانا سی و چهار ساله بود، دیگر با رسمت ارشاد و وعظ یافت و تا سال ملاقات با شمس تبریزی(642) مدت پنج سال به سنت پدرانش به تدریس فقه و علوم شرعیه پرداخت، و به سبب زهد و علم بسیار، از سوی مردم، پیشوای دین و ستون شریعت احمدی خوانده شد و به گفته سلطان ولد فرزند مولوی، شمار مریدانش بسیار فزونی گرفت.
سال 642 مصادف است با ورود شمس به قونیه و دیدار مولوی با او، که موجب پدید آمدن تحولی بزرگ در احوال و اندیشه های مولانا شد و مسیر زندگانی و افکار او را دچار تغییر عظیم ساخت.
افلاکی در مناقب العارفین و جامی در نفحات الانس نام این ژولیده عارف واصل را شمس الدین محمد بن ملک داد تبریزی ذکر کرده اند. شمس نخست از مریدان شیخ ابوبکر زنبیل بافت تبریزی بود که پس از وصول به مرتبه کمال، راه سفر در پیش گرفته بود. از این شهر بدان شهر می رفت و بای دیدار اهل طریق به هر سو روی می نهاد. وی اززاهدان ریایی و دینداران ظاهری روی برتافته و برای حصور حقیقت به سیر در آفاق وانفس پرداخته بود.نخست جامه ای درشت از نمد سیاه بر تن می کرد و در سفرها خود را به زی بازرگانان در می آورد، اما در خانه جز گلیمی مندرس و کوزه ای شکسته نداشت.
جلال الدین محمد پس از ملاقات با شمس، دگرگون گشت، مجلس درس و تذکیر و وعظ به یک سو نهاد و دریافت که جذبه شوق شمس و سخنان آتشین، و گرمی انفاس شورانگیز او راه وصول به سرچشمه کمال حقیقی و معرفت واقعی را بازیافته است. به دامن شمس درآویخت و دیده از دیدار غیر فروبست. به ترک زهد و عبادت گفت و سماع و رقص در پیش گرفت. اشعار عاشقانه و عارفانه سرود، حالتی دیگر یافت که نه خود آن را می شناخت و نه یاران و مریدان.
طالبان مصاحبت و تربیتش امید از دل برکندند و مریدان از غیبتش به خشم آمدند. از هر سو زبان اعتراض گشوده شد و تیرهای ملامت باریدن گرفت، بدانگونه که شمس در 21 شوال 643 به سبب آزار یاران و مریدان مولانا و ناخشنودی دیگران، پس از شانزده ماه مصاحبت با مولوی، ناگزیراز ترک قونیه شد و به دمشق رفت. مولوی که از انوار حیات بخش شمس جدا مانده و حیران و پریشان شده بود، به هر سو کس فرستاد، تا سرانجام شمس را در دمشق بایافتند و او به استدعای سلطان ولد فرزند مولوی، که در جست و جوی شمس به دمشق رفته بود، به قونیه روی نهاد و جلال الدین را از حسرت فراق و سوز دل باز رهانید.
بازگشت شمس تبریزی، دیگر بارخشم مردم قونیه و مریدان مولانا را برانگیخت که جمله، شمس را ساحر خواندند و قصد آزارش کردند و مردم نادان نیز فتنه را دامن زدند و بدگویی آغاز کردند و سرانجام، شمس از روی بددلی و جهل، به دست گروهی از مریدان کینه توز مولانا و مردم عوام که گویا علاء الدین، فرزند مولوی نیز در میان آنان بود، پنهانی کشته شد.
افلاکی و جامی نیز این واقعه را نقل کرده اند که بر اثر غوغای خلق، مردم عوام شمس را بیرون خانه مولانا به قتل رساندند(645) و در این هنگام مولانا چهل و یک ساله بود.
مولف الجواهر المضیئه در قتل شمس به دست مردم قونیه ویاران مولانا تردید روا داشته و نوشته است که شمس غیب کرده و از نظر مردم ناپدید شده است. اما از این میان، روایت ولدنامه درست تر بنظر می رسد که گوید: چون مریدان قصد آزار شمس الدین کردند، وی پریشان خاطرگشت و پنهانی از قونیه بیرون رفت و قصد کرد که دیگر بدان شهر بازنگردد.
مولانا دیگر باراز این واقعه آزرده دل شد. دو سال در جست و جوی شمس کسانی به این سو و آن سو فرستاد و خود دوبار به دمشق رفت و سرانجام از یافتن شمس الدین امید از دل برکند. بنابراین، خروج پنهانی شمس از قونیه،درست تر از سایر روایات بنظر می رسد.
به گفته افلاکی در مناقب العارفین، مولانا پس از غیبت یا هجرت شمس، سخت بیقرار شد. پیوسته آههای دردناک از دل برمی آورد،گاهی بر بام و گاه در صحن مدرسه می گشت و این رباعی را با سوز دل می خواند:
از عشق تو هر طرف یکی شب خیزی شب گشته ز زلفین تو عنبر بیزی
نقاش ازل نقش کند هر طرفی از بهر قرار دل من تبریزی
همواره دیده بر راه می داشت و از هر کس احوال شمس می پرسید:
لحظه ای قصه کنان قصه تبریز کنید لحظه ای قصه آن غمزه خونریز کنید
از گزند حاسدان اندوهی جانکاه بر او چیره گشته بود. بی اختیار و پریشان خاطر بود، از جست و جو باز نمی ایستاد و درآرزوی دیدار مجدد شمس، می سوخت. چندی عزلت می گزید و باز از شوق یافتن دلدار، گام پیش می نهاد،تا سرانجام بر اثر مصاحبت یارانی یکدل همچون صلاح الدین فریدون زرکوب(م 657) و سپس حسام الدین حسن بن محمد چلبی (م 683) آرام و قرار یفت و به تحریض و خواهش همین حسام الدین بود که به نظم مثنوی همت گماشت و زندگانی شاعری او از همین زمان آغاز گشت(645 ه) که بدنبال تربیت پدر و تحصیلات طولانی و مصاحبت شمس و ارشاد برهان الدین محقق ترمذی به مرتبه انسانی کامل و عارفی واصل رسیده بود. وی بقیت دوره زندگانی را وقف ارشاد سالکان طریق کرد، در خانقاهها به تربیت مریدان پرداخت و دسته جدیدی از متصوفه را که به مولویه مشهور شدند بوجود آورد.
دیری نپایید که بر اثر نبوغ وافر، ذوق سرشار و سخنان دل انگیزش که مولود عمری تفکر در احوال جهان و مردم روزگار بود، در تمام دیار روم به شهرت بیسابقه رسید و از هر جا طالبان بسیار بدو روی آوردند و حتی بزرگان و امیران نیز برای خوشه چینی از خرمن دانش و اطلاعات بیمانندی که داشت به سویش شتافتند.
از طرف دیگر نظم مثنوی که از حدود سال 657 آغاز شده بود، در مصاحبت حسام الدین چلیبی و تاثیرانفاس گرم او ادامه داشت. بی وقفه اشغار مثنوی را می سرود و حسام الدین می نوشت و در پایان، آنها را به آواز خوش برای مولانا می خواند. د راین مجلس ذوق و شوق و ادب و عرفان، بسیاری از مریدان و عاشقان مولوی و مثنوی اونیز حاضر می شدند و گاه سرودن اشعار تا بامداد ادامه می یافت و کسی را از گذشت زمان و خور و خواب یاد نمی آمد.
این مجالس شعر وادب و عرفان با تلالوء اندیشه های آسمانی و انسانی مولوی و گرمی اخلاص و ارادت حسام الدین و جادوی نغمه های شورانگیزش پانزده سال امتداد یافت و این مدت، اوج درخشش افکار والای مولوی و نیز دوره فراغ خاطر او بود، تا سرانجام زمان غروب آفتاب جانفزای وجودش فرا رسید و این عالم ربانی و متفکر بزرگ و آزاده روز یکشنبه پنجم جمادی الاخره سنه 672 به سبب تب سوزان و مداوم در 68 سالگی دیده از جهان فروبست.
در گذشت مولوی بعنوان مصیبتی بس بزرگ در دیار روم تلقی شد و مردم قونیه تا چهل روز به سوگ نشستند. شاعران در تعزیت او و عظیمت مقامش شعرها سرودند،و یاران و طابانش شیونها کردند. در جنازه او بیشتر مردن قونیه ونیز یهودیان و عیسویان حضور یافتند جمله به درد گریستند. شیخ صدر الدین قونوی عارف بزرگ سده هفتم بر مولانا نماز کرد و جنازه را درکنار تربت پدرش سلطان العلماء بهاء ولد به خاک سپردند. بزرگان شهر قونیه هشتاد هزار درم گرد آوردندو بر سر تربت مبارکش بنایی ساختند که آن را قبه خضرا نامند.
آثار مولوی
1-مثنوی: مثنوی یکی از آثار برجسته و کم نظیر ادبیات ایران بلکه جهان است. این کتاب که یکی از شگفت انگیزترین تجلیات اندیشه های بشری است، بزرگترین اثر عرفانی منظوم د ایران به شمار است. این سرودهای جاودانه و اشعار نغز جادویی،به خواهش حسام الدین چلیبی مرید پاکباز و ارادتمند صادق مولانا،پدید آمده است. حسام الدین از مولانا درخواست تا کتابی جامع حاوی نکات عرفانی،دینی،فلسفی و علمی به وزن حدیقه الحقیقه سنایی غزنوی یا منطق الطیر شیخ عطار، به سلک نظم درآورد و مولوی آرزوی یار مهربان را اجابت کرد، به سرودن مثنوی پرداخت و دفتر اول را میان سنه 657 و 660 به پایان برد. پس از دو سال، نظم دفتر دوم آغاز شد(662) و از آن پس چهار دفتر دیگر، بی وقفه بنظم درآمد و شاهکاری عظیم و بی مانند در میان آثار ادبی و عرفانی ایران پدیدار گشت.
بنقل افلاکی، مولانا تنها هیجده بیت آغاز مثنوی را که با این بیت آغاز می شود:
بشنو این نی چون حکایت می کند وز جداییهاشکایت می کند
تا بیت هیجدهم:
در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والاسلام
به خط خود نوشته و بقیه را حسام الدین چلبی و مریدان دیگر نوشته اند که پس از خواندن بر مولانا تصحیح می شد.
مثنوی درشش دفتر گرد آمد و مجموع ابیاتش درنسخه های مختلف آن از بیست وشش تا بیست و هفت هزار بیت است و گاه به سی و دو هزار بیت نیز می رسد که این تعداد اضافی، الحاقی است.
کتاب مثنوی به زبانهای بیگانه نیز چند بار ترجمه شده و مهمترین آنها ترجمه شرح مثنوی توسط رینولد نیکلسون است به زبان انگلیسی (1925-1940) و دیگر خلاصه داستانهای مثنوی است به انگلیسی توسط وینفیلد که در 1887 منتشر شده، نیز منتخباتی از مثنوی به زبان آلمانی بوسیله تولوک و غیر اینها.
2- اثر بزرگ دیگر مولانا مجموعه غزلیات اوست که به نام دیوان کبیر یا غزلیات شمس معروف است و آن،به نام مرشد مجبوبش شمس تبریزی نامگذاری شده و تخلص شاعر بوده است وگاه مولوی «خاموش» تخلص کرده است. بهترین چاپ آن به تصحیح مرحوم بدیع الزمان فروزانفر توسط دانشگاه تهران انجام یافته و حاوی 360، 36 بیت است، غیر از رباعیات که شماره آنها 983،1 رباعی است. غزلهای شور انگیز مولوی و رباعیات عرفانی او که گویی از چشمه ای جوشان نشات گرفته سراسر بیان عشق بی پایان او به ذات حق است.
3- کتا فیه مافیه.
4- مکاتیب و نیز مجالس سبعه مولوی
شیوه های داستانسرایی مولوی
توجه به ماخذ داستانها و تمثیلاتی که در پایان هر قصه دراین کتا ذکر شده، نشان می دهد که بیشتر حکایتها در مثنوی معنوی پیش از زمان مولانا، در کتابهای ادبی، تاریخی. روایات و اخبار، از نظم و نثر وجود داشته است و به همین سبب میتوان گفت که مولوی متفکری داستانسرا است نه شاعری داستان پرداز.
وی در ارکان اغلب داستانها، بنحوی که آنها را با مقاصد عرفانی، تربیتی، اخلاقی، دینی و علمی او متناسب سازد،تصرف کرده و در کیفیت، موضوع، زمان،مکان و قهرمانان آنها تغییرات بزرگ داده است.
تغییر کیفی آن است که داستانی بی رونق در ماخذ اصلی، با موضوع و محتوای محدود و کوچک،به دست مولوی گسترش و کمال می یابد و به سبب ورود زمینه های تازه و نکته های متعدد علمی،ادبی، عرفانی و غیر اینها،تحرک و جلوه ای نو پیدا می کند و بر اثر افزوده شدن مفاهیم عالی به آن،از حد یک قصه عادی بالاتر می رود و به صورت مجموعه ای از علوم و معارف گوناگون در می اید. مثلا داستان «بازرگان و طوطی» که موضوع آن در ماخذ اصلی اندرز پرنده ای است به پرنده دیگر برای رهایی از قفس، در مثنوی، تغییرات کلی مییابد و کیفیت واوج معنی و تعالی سطح سخن بدان حد می رسد که آن را به یکی از مشهوترین داستانهای عرفانی تبدیل می کند.
تغییر موضوعی آن است که گاه مولانا موضوع داستان را بکلی دگرگون می کند و از جویباری کوچک و آرام، اقیانوسی بیکران،عمیق و متلاطم پدید می آورد که بسی گوهرهای گرانبها و اسرار بی پایان در خود نهفته است. داستان «وکیل صدر جهان» که در ماخذ اصلی قصه ای بسیار ساده درباره رنجش پدر و پسری از یکدیگر است،در کتاب مثنوی به هیئت داستانی دراز با مفاهیم عالی و عقاید مهم عرفانی در می آید که قسمتی از آن نکات بدین قرار است:
عشق در مکتب تصوف: شامل گفت وگو درباره مفهوم عشق و تعریف آن،در عین تعریف ناپذیری آن- وجود حکمت الهی در سودای عشق- ناسازگاری عشق وعقل و همانند اینها.
همچنین نظریه تحول ماده، طی درجات کمال، و وصول به مرتبه عالی انسانی که اغلب مبتنی بر عقاید نو افلاطونیان است. «فنافی الله» یعنی فنای از خود و بقای در ذات حق، ه دنبال ترقی از مرحله جمادی به مرتبه نباتی، از نباتی به حیوانی،ازحیوانی به انسانی،ازانسانی به ملکی، از ملکی به عدم و نیستی که خود مرحله عالیتری از هستی جاودانه است.
نامحدود بودن قلمرو وجود و ناتوانی آدمی نسبت به معرفت حق و بسیاری نکات دیگر که هیچ یک از اینها در ماخذ اصلی مطرح نشده است.
مولانا زمان و مکان وقوع داستانهای پیشینیان و همچنین مقدار آنها را نیز در صورت لزوم تغییر می دهد. مقصود از «لزوم» عواملی است که موجب این دگرگونیها می شود و این عوامل همان مقاصد و نیاتی است که در اساس، سبب سرودن آن حکایتها گردیده است.
مولانا در بیان داستانها مقاصد تربیتی، علمی، عرفانی و دینی سودمند و مهمی دارد و هدفش قصه گویی نیست،واز همین جا محقق می شود که چرا وی، خود، قصه پرداز مبتکر نیست بلکه داستانسرای بزرگ است که اندیشه های پرارج خود را در جامه حکایت گنجانده است. آن هم از باب تاثیری که داستان در مردم روزگار دارد. او نمی خواهد قصه گو باشد، بلکه سر آن دارد که معلمی دلسوز و عارفی آگاه و مصلح بشمار آید تا راه تاریک زندگانی بشری را با سخنان دلاویزش روشن سازد و آدمیان را به خیر و سعادت آرامش فکر و کمال روح راهبر شود، و به همین سبب است که در داستانهای گذشتگان تصرف می کند و تغییر روا می دارد، تغییر روا می دارد تا از حد قصه های کوچه و بازار بگذرند و جاوید باقی بمانند...
منابع و ماخذ
1-کلیات مثنوی معنوی- جلال الدین مولوی محمد بن الحسین البلخی ثم الرومی – نشر طلوع
2- داستانهای مثنوی (بان نای)- سید مصطفی جمال زاده ناشر انجمن کتاب
3- کلیات دیوان شمس تبریزی از مولانا جلال الدین محمد بلخی مولوی – نشر طلوع
4- آفتاب معنوی (چهل داستان ازمثنوی جلال الدین محمد مولوی) – دکتر نادر زرین پور- انتشارات امیر کبیر