تکیه معاون الملک
سرانجام ایرانیان تمدن خود را بر این سامان غالب ساختند . حضور نقش برجسته های این قوم در سرپل ذهاب که یکی از قدیمی ترین نقش برجسته های خاورمیانه محسوب می شود ، بیانگر این موضوع است .
منطقه کرمانشاه به واسطه هم جواری با دولت آشور ، پیوسته در معرض تهاجم دولت قدرتمند آشور بود و شاهانی چون (( تیکلات پلیسر )) و (( شلمانصر سوم)) بارها به محدوده کرمانشاه لشکر کشی کردند . در کتیبه های به جای مانده از آشوریان ، از سرزمینهای پارسوا ، کروتی ، مادی ها و سرزمین نیشایی نام برده است . نیشایی به اطراف کرمانشاه و ماهیدشت کنونی اطلاق می شود و به دلیل داشتن مراتع فراوان برای پرورش اسب ، مشهور بود . در سالنامه های آشوری از شهری به نام (( الی پی )) نام برده شده است که مورخان آن را بین کرمانشاه و همدان تشخیص داده اند و برخی دیگر نیز آن را محل کنونی کرمانشاه ذکر کرده اند .
با شکل گیری حکومت ها ، این خطه یکی از مراکز مادی محسوب می شد . از این دوره یادمان های با ارزشی چون دژ گودین در کنگاور بر جای مانده است . در این دوره کرمانشاه یکی از شاهراه های حیاتی ایران بود و در جاده اکباتان به بابل از این استان عبور می کرد .
در دوره هخامنشی با عبور جاده شاهی – که یک رشته آن اکباتان را به بابل وصل می کرد – بر رونق و آبادانی این منطقه افزوده شد . پس از انقراض هخامنشیان ، در دوره سلوکی مناطقی از کرمانشاه چون بیستون و دینور محل حضور کلنی های یونانی بود ؛ ولی دیری نپایید که اشکانیان آنان را شکست داده و در این منطقه حضور پیدا کردند . نقش برجسته های اشکانی در بیستون بیانگر این موضوع است . در این دوره ، بیستون یکی از مراکز مهم اشکانی محسوب می شد.
در دوره ساسانی ، استان کرمانشاه بیش از هر دوره دیگری از اعتبار و رونق خاصی برخوردار بود .
شهریاران ساسانی به علت نزدیکی این منطقه به پایتخت آن ها یعنی ، ایام تابستان را در قصرهای ییلاقی این منطقه می گذراندند . در اخبار مورخان اسلامی بارها آمده است که (( خسرو اول )) در نواحی طاق بستان قصرهایی ساخته است و در آنها از ((فغفور)) چین ، ((رای)) هند ، ((قیصر)) روم و دیگر حکمرانان روزگار پذیرایی می کرد .
با احداث شهرهایی چون حلوان در این منطقه و سیاست شهرسازی پادشاهان ساسانی در غرب کشورکه به بنیاد شهر کرمانشاه منجر شد این حوزه بیش از پیش اعتبار یافت و شاهان ساسانی با ایجاد پل هایی بر روی رودخانه ها و ساخت بناهای عام المنفعه ، رفاه و رونق اقتصادی را برای مردم این دیار به ارمغان آورد . با شکست ساسانیان توسط مسلمین ، مردم این منطقه جزء اولین مردمانی بودند که به دین مقدس اسلام ایمان آوردند و به ترویج آن پرداختند . مسجد عبدالله بن عمر در ریجاب –یکی از قدیمی ترین مساجد صدر اسلام –یادگاری از آن است . از آن دوران آرامگاههایی از یاران وفادار پیامبر اسلام که در جنگها وی را یاری می کردند ، به یادگار مانده است که از آن جمله می توان به آرامگاه ابودجانه در ریجاب اشاره کرد . در دوره خلفای عباسی کرمانشاه یکی از چهار شهر مهم و معتبر ولایت جبال بود . هارون الرشید خلیفه عباسی به این سامان توجه خاصی داشت . سیاحان و جهانگردان مختلف نیز از آبادانی و زیبایی این شهر یاد کرده اند .
در سده سوم ه. ق کرمانشاه در قلمرو صفاریان قرار داشت . در سده چهارم ه. ق سلسله کوچکی از اکراد به نام حسنویه در ولایت غرب استقلال پیدا کردند . موسس این سلسله پنجاه سال در این منطقه حکمرانی کرد و قلعه بزرگ ((سرماج)) را مقر خود ساخت . در سال 441 ه .ق سلطان طغرل سلجوقی صد هزار سپاه را برای تسخیر قلعه سرماج فرستاد و پس از چهار سال موفق به تسخیر این قلعه شد . در سده ششم ه . ق سلطان سنجر سلجوقی ، کرمانشاهان و توابع آن را در حوزه حکمرانی برادر زاده خود سلیمان شاه ملقب به ((ایوه)) قرار داد .
وجه تسمیه :
کرمانشاه ،پس از اسلام به نامهای ((کامبادنه))،((کامبادان))و ((کامبادس))معروف بود و نویسندگان یونانی به وضوح از آن یاد کرده اند. برخی نیز معتقدند چون این شهر در زمان ساسانیان توسط بهرام چهارم ملقب به کرمانشاه ساخته شده کرمانشاه نام گرفته است .
در کتب و متون جغرافیایی یا مسالک و الممالک مورخین و جغرافی نویسان سده سوم ه . ق به بعد اشارات صریحی وجود دارد که ((قرمیسین)) ، ((قرمیسین ))و بیش تر به شکل ((قرماسین )) یا ((قرماشین )) معرب واژه کرمانشاهان با کرمانشاه بوده است . کلمه کرمانشاه نخستین بار در حدود سال 279 ه.ق توسط ابن فقیه همدانی درکتاب ((مختصر البلدان )) به کار رفته است . نام کرمانشاهان نخستین بار در سال 282ه .ق در ((حدود العالم من مشرق الی المغرب ))و در سال 375 ه .ق در کتاب ((احسن التقاسیم ))مقدسی آمده شده است . در حالی که قبل از این تاریخها از این شهر به نام قرماسین و قرمیسین یاد می شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تصور این که میان اسم شهر کرمانشاه یا کرمانشاهان ،با عنوان و مقام شاهی ایران زمین رابطه خاصی وجود داشته است ، نام کرمانشاهان را بدون هیچ گونه توجیه علمی وتاریخی برداشتند و به ترتیب (( قهرمان شهر )) ، ((ایمان شهر)) و نهایتاً باختران را به جای آن نهادند .با پیگیری نمایندگان مجلس در سال1373 (ه-ش ) بار دیگر با تصویب مجلس شورای اسلامی باختران به کرمانشاه تغییر نام داد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
کمال الملک 1
ابوتراب محمد 5
مسافرت به اروپا 14
بازگشت از اروپا 17
نامه کمال الملک به مطفرالدین شاه 21
مضمون دستخط شاه در حاشیه نامه وی 21
شاگردان کمال الملک 25
آثار کمال الملک 28
کمال الملک
نام کمال الدین همواره زینت بخش تاریخ هنر معاصر بودست و سبب نیکنامی و افتخار ایران هنرمندی که درایام حیات سربلند زیست و با خوی خوش اخلاق ملکوتی آشنا و بیگانه را مجذدوب خویش می ساخت.
دوران هفده ساله مکتب او کشور را افتخار آفرین کرد و انزوای چهارده ساله اش در حسین آباد نیشابور غم انگیز ترین فصل کتاب هنر بود.
از روزی که این استاد عالیقدر رخت از جهان فانی بربست، اهل ذوق و کمال مقالات بسیار در شرح احوال او در مجلات مرقوم داشتند اما متاسفانه به مطالب مستند و ماخذ قاطع دست نیافتند و آنچه از سوانح روزگار و حوادث زندگی وی یاد کرده اند بیشتر از جمله مسموعات و خالی از ماخذ درست و اسناد معتبر بوده است.
نگارنده که از دیرگاه عشقی فراوان به شناخت هنر استاد و آثار او داشتم ، خواستم به نگارش شرح حالی مبسوط و مستند از او همت گمارم، اما هر چه بیشتر جستجو کردم کمتر به ماخذ نقاشی از کارهای استاد که به رسم میراث به فرزندش حیدر قلیخان رسیده بود به دیدار او شتافتم، تابلوها را خریده به کتابخانه ملک منتقل کردم، از آن زمان بنده نگارنده گاه و بیگاه دیدار حیدر قلیخان نصیبم می شد و چگونگی احوال پدر را از زبان پسر به گوش جان می شنیدم، بازماندگان وی به عهده گرفته بود و به طور مشاهره ادا می کرد و آن نیز بیش از چند ماه دوام نیافت گه گاه به خانه آن مرحوم می رفتم . روزی از همسر شادروان حیدرقلیخان نوشتجات کمال الملک را برای مطالعه خواستم. وی ورقی چند به من بازنمود که قسمتی از مکاتبات مدرسه صنایع مستطرفه جزو آن بود. تقاضا کردم که آن اوراق را در اختیارم گذارد ، دریغ نکرد و با تسلیم آن به مراتب امتنانم افزود.
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری ص 1
از آن هنگام تالیف این کتاب آغاز شد و مرا مصمم تر ساخت. همچنان در جستجوی آثار استادی پای همت پیش نهادم و از جد وجهد بسیار و تلاش فراوان درین راه باز ایستادم، تا از گوشه و کنار بدانچه می خواستم دست یافتم. گرچه بعضی از اسناد یاد شده در متن با تجسس و کوشش بسیار فراهم نشد، اما شادم که در هر حال توفیق اتام کتاب نصیبم شد و به آرزوی دیرین نائل آمدم.
اکنون این دفتر پر نقش و نگار حاصل کوشش سی و چند ساله است که به ارباب ذوق و کمال تقدیم می گردد. با اینهمه اهتمام عقیده مندم که حق استاد آنگونه که سزاوار مقام ارجمند اوست ادا نشده است، امید که خوانندگان گرامی از آن فیض کامل گیرند و هرگاه نقص و تقصیری یابند به دیده اغماض نگریسته خره نگیرند.
در پایان این مقدمه از مجاهدات انتشارات علمی سپاسگزارم که بیش از هر سازمانی در طبع این نامه استقبال کرد و چنانکه باید در زیبایی چاپ آن سعی وافر بکار برد.
همچنین از دوستان فرزانه آقایان دکتر سیروس غنی، علی مححمودی و مشار غفاری که از ماخذ و آثار استاد آنچه داشتند در اختیارم گذاشتند امتنان فراوان دارم.
در قرن سیزدهم هجری از سرزمین کاشان چندتن نقاش عالیقدر برخاستند که در آسمان هنر ایران هر یک ستاره ای درخشان و در تاریخ هنر ایران استادانی نامدارند ، عجب آنکه این چند تن همه از خاندان مشهور غفاری بودند (غفاری به کسر غین بدون تشدید).
نخست ابوالحسن غفاری مستوفی فرزند معزالدین محمد،صاحب «تاریخ گلشن مراد» (تاریخ زندیه) است.
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری ،ص3
میرزا معزالدین محمد، نیای خانواده غفاری ، در سلک ارباب قلم کاشان انتظام داشت و در سال 2162 به فرمان کریمخان زند، حاکم کاشان و قم و نطنز و جوشقان شد و اجداد وی همواره در شمار قضات و علما بوده اند.
سلسله نسب معزالدین محمد که به چند واسطه به ابوذر غفاری منتهی می گردد به شرح زیر است:
معزالدین محمد قاضی احمدبن قاضی مطلب بن قاضی بدیع الزمان بن قاضی جمالالدین بن اقضی احمدبن قاضی نظام الدین بن قاضی جلال الدین بن قاضی رفیعالدین بن قاضی علی بن قاضی ضیاءالدین بن یحیی بن فتح اله بن یحی بن حسن بن فخرالدین بن امیدواربن فضل اله بن اسحق بن فضل اله بن محمدبن ابی المکارم بن احمدبن علی بن ابی عالم بن احمدبن ابی الغنائم محمودبن احمدبن ابی فضائل محمدبن احمدبن افضل بن هاشم بن فاضل بن یحیی بن عقیل بن یحیمی بن ذربی ابی ذرالغفاری الکاشانی، ابوالحسن مستوفی صاحب «تاریخ گلشن مراد» که در دربار علیمراد خان زند مستوفی بود. به قرائنی تا سال 1206 در قید حیات بوده است و نقاشی ماهر و بیشتر تقلید و کپیه از تصاویر فرنگی می رکد و درصورت سازی و شبیه نگاری ورنگ روغن نیز استاد بود.
معزالدین محمد بجز ابوالحسن دو پسر دیگر داشت: احمد و عبدالمطلب. عبدالمطلب را دو پسر بود: ابوالقاسم ومحمد. محمد سه پسر داشت: یکی ابوالحسن که در نقاشی به سبب نبوغ بسیار شهرت یافت و نقاشباشی و مقلب به صنیع الملک شد و دیگر میرزا علیرضا که نویسنده و صاحب قلم و نقاش بود و پسر سوم میرزا برگ نام داشت. میرزا بزرگ برادر صنیع الملک در تصویر و دورنماسازی استاد بود و چون نقاشی در کتابهــای
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری، ص4
چاپ سنگی «لیتوگرافی» درآن عهد رواج داشت او در دارالطباعه دولتی بدین کار اشتغال جست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 3
بخش اول : زندگی کمال الملک 4
بخش دوم : کمال الملک آفریننده ی زیبائی 8
تابلوی تالار آئینه 10
بخش سوم : هنر کمال الملک 12
بخش چهارم : کمال الملک سنت شکن و سنت گذار 16
بخش پنجم : سفر به اروپا و نتایج آن 21
بخش ششم : آثاری که در بغداد خلق شد 23
بخش هفتم : نقاشی ها و آثار کمال الملک 25
آثار استاد 28
بخش هشتم : اخلاق کمال الملک 31
فهرست منابع و مأخذ 34
مقدمه:
محمد غفاری ملقب به کمال الملک مردی از کاشان بود. وی فردی روشنفکر و احساساتی بود و اندیشه های نوینی در سر داشت.
او در خانواده ای هنرمند متولد شده بود که اکثر افراد آن نقاشهای برجسته ای بودند.
کمال الملک نقاشباشی دربار قاجار بود. او تمام تلاش خود را صرف هنر ایران زمین می کرد از جمله کوششهای او در این زمینه، تأسیس مدرسه ی «صنایع مستظرفه» بود. که اکثر رشته های هنری از جمله (نقاشی، مجسمه سازی، منبت کاری، موزائیک و قالی بافی) تعلیم داده می شد.
کمال الملک هنر اصلی را در خلاقیت هنرمند می دانست و اعتقاد داشت که انسان در هر شرایطی باید پشتکار داشته باشد تا به هدفش برسد.
یک هنرمند قبل از آنکه یک هنرمند قابل باشد باید یک انسان با اخلاق باشد. کمال الملک به تعبیر دیگران انسانی فهیم – خوش معاشرت و دوست داشتنی بود و برای کمک به دیگران از هیچ کوشش (مادی و معنوی) فروگذار نبود و در زمان خود محبوب همگان شده بود.
وی جسارت این را داشت که نقاشی و هنر ایران زمین را از پوچی و هم پردازی و تقلیدها رها سازد و شیوه ی نوینی را در عرصه ی نگارگری ابداع کند وضع تازه ای در بخش هنرهای تجسمی بخشد.
آثار کمال الملک در تاریخ هنر ایران از حیث استادی و مهارت با آثار بهترین نقاشان جهان برابری می نمود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:33
فهرست مطالب:
مقدمه
• خواجه نظام الملک از کودکی تا وزارت سلجوقیان
• ملکشاه و خواجه نظام الملک
• خدمات اجتماعی و فرهنگی خواجه نظام الملک
منبع:
مقدمه :
در تاریخ اندیشههای سیاسی، رسم بر این است که پژوهشگران ابتدا اندیشههای یونانی را کاوش میکنند، دیدگاه افلاطون و ارسطو را بررسی میکنند و به عنوان ریشهی مکتبهای سیاسی به آن مینگرند. اما خواجه نظام الملک طوسى پیرو هیچ مکتب سیاسی که از یونان و روم باستان به ارمغان آورده باشند، نبود. اگر گفتههای خواجه و خط مشی او را در مدت نزدیک به سی سال وزارت در دستگاه سلجوقیان بررسی کنیم، چیزی جز گسترش عدالت اجتماعی، مبارزه با ستم و تشویق به نشر علم نمیبینیم.
در کتاب سیاست نامه، در همه داستان های تاریخی که برای عبرت آموزی آورده است، با هدف روشن کردن نتیجه عدالت خواهی و عواقب شوم ظلم و ستم در جوامع مختلف را برای ملکشاه سلجوقی به زبان ساده بازگو مى کند. اگر بخواهیم برای او در سیاست نامه «فلسفه تاریخ» بسازیم، مى توانیم آشکارا بگوییم که بر طبق نوشته های او مى توان ادعا کرد که: طبق قوانین و سنت هایی که عدالت را توصیه مى کند و عدالت به این معنی است که هر کس در جایگاه خود قرار گیرد، باید در فرآیند تاریخ، عدالت خواهان حاکم باشند. به همین انگیزه ابتدا بعد از بررسی تاریخ خطه خراسان و شهر طوس، زندگینامه خواجه طوس را در قالب جریانات سیاسی دوره زندگى اش بررسی کرده و سپس با آوردن نکته هایی از کتاب سیاست نامه به اندیشه های او آگاهی پیدا مى کنیم و در آخر کلام، به خدمات فرهنگی او اشاره مى کنیم.
خواجه نظام الملک طوسی پسر خواجه ابوالحسن علی بن اسحاق بود که در قریه نوغان از شهر طوس به تاریخ جمعه پانزدهم ذى القعده سال ۴۰۸ ه.ق (۱۰۱۷ م) متولد شد. طوس از شهرهای عمده و فرهنگ خیز خراسان بود. خراسان (خورآیان) (مشرق) یعنی سرزمینی که از آن «خورآسد» یعنی خورشید طلوع کند. به خراسان سرزمین خورشید طالع نیز گفته اند. خراسان سرزمین بزرگی بود که بین آمودریا (جیحون) تا کوه های هندوکش در افغانستان امتداد داشته است. خراسان کنونی تنها قسمتی از آن خراسان بزرگ است.شهرهای عمده این منطقه عبارت بودند از مرو، هرات، بلخ، نیشابور و بالاخره شهر طوس که از شهرهای باستانی خراسان محسوب مى شود. وسعت شهر طوس به قدری بوده است که دربردارنده مناطقی چون طابررن، سناباد، نوغان، رادکان و بسیاری از قراء دیگر بوده که بر اثر حمله مغول نابود شده اند. زمانی که حضرت رضا(ع) به شهادت رسید مدفن مطهر آن حضرت در سناباد، هسته مرکزی شهر مقدس مشهد شد. به عبارت دیگر طوس در ۲۵ کیلومتری شمال غربی مشهد کنونی قرار دارد و سابقاً جزیی از طوس بود. شهر طوس از نظر علمی و ادبی سابقه بسیار روشنی دارد. شعرا، ادبا، دانشمندان، فقها و فلاسفه بزرگ از آن برخاسته اند، که در طول تاریخ پرتحول ایران بعد از اسلام، همواره پاسدار فرهنگ ایران بوده اند. کسانی مانند دقیقی طوسی، اسدی طوسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، محمد غزالی طوسی، احمد غزالی طوسی، محمدبن حسن طوسی ملقب به شیخ الطائفه و بالاخره خواجه نظام الملک است که ابتدا در دستگاه غزنویان مشاغل مختلف دیوانی داشت و بعد از چیرگی ترکان سلجوقی بر ایران در دربار آلپ ارسلان و ملکشاه شغل وزارت یافت و توانست با تدبیر خویش سلجوقیان را به سمت و سویی که خود مصلحت مى دانست هدایت نماید. در ۳۸۷ سال بعد یعنی در ۷۹۵ ه.ق (۱۲۰۰ م) مرد دانشمند و سیاست پیشه ای چون خواجه نصیرالدین طوسی در این دیار پا به عرصه وجود گذاشت که توانست هلاگوخان مغول را مطابق خواسته خویش راهنمایی کند و از خون ریزی و تخریب بیش از حد مغولان از آثار فرهنگی جلوگیری نماید. خواجه نظام الملک طوسی و خواجه نصیرطوسی در زمینه وزارت و مشاورت با پادشاهان ترک نژاد و مغول به قدری مهارت داشتند که این نکته را در تاریخ ایران به عنوان یک اصل و حقیقت تاریخی گنجانیدند که امپراتوران ترک نژاد و خان های مغول شمشیرزنان شجاع و پرصلابت بوده و جهانگیری و گشودن سرزمین های دیگر برای آنها بسیار آسان بود. اما قادر به جهانداری و اداره ممالک مفتوحه نبودند مگر با راهنمایی وزرای ایرانى. این وزرا آنقدر در تغییر طرز تفکر پادشاهان مهارت به خرج دادند تا به آن حد که آنان را مشوق فرهنگ و پاسدار زبان و ادب فارسی و حتی دین اسلام کردند. ادیبان و سخنوران خراسانی در دورافتاده ترین روستاهای خراسان بزرگ به ویژه طوس در این جریان تاریخی سهم بزرگ و قابل توجهی داشتند، چون به وسیله وزرای ایرانی به دربارها راه یافتند. آنان با سرودن اشعار نغز، ترکان را شیفته زبان فارسی کردند. رونق نظم و نثر فارسی به وسیله پادشاهان ترک به حدی رسید که در زمینه رجزخوانی در جنگ ها نیز از اشعار فارسی و شعرای پارسى گوی سود مى جستند که نمونه ای از آن را در این متن مى آوریم. در سال ۵۴۲ ه.ق سلطان سنجر سلجوقی برای سرکوب اتسز خوارزمشاه قصد خوارزم کرد و قریه هزار سف را دو ماه محاصره کرد. در این سفر جنگی انوری در خدمت سنجر بود و رشید وطواط شاعر پارسى گوی اهل بلخ و فارغ التحصیل نظامیه بلخ در خدمت اتسز به سر مى برد.