فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
3 ـ چرایی و عوامل پیدایش انقلاب اسلامی ایران از نظر امام خمینی
4 ـ استبداد و ظلم:
5 ـ ترویج فساد دامنگیر نهادهای حکومتی:
1 ـ فراموشی اهداف و آرمانهای انقلاب
2 ـ نفوذ اندیشه های بیگانه
3 ـ آفت ارتجاع و عدم پویایی فقه سنتی
4 ـ مأیوس کردن مردم از اسلام با ارائه چهره وارونه از آن
ب) آسیب شناسی انقلاب اسلامی در بُعد اجتماعی
2 ـ شکاف در وحدت نسلهای انقلاب
3 ـ انزوای نیروهای اصیل انقلاب
ج ـ آسیب شناسی انقلاب اسلامی در بُعد سیاسیی
1 ـ جدایی و تفرقه میان نیروهای انقلابی:
2 ـ ضعف و ناتوانی تبلیغاتی
3 ـ ورود نیروهای مسلح در احزاب، گروهها و جبهه ها
4 ـ قانون گریزی در لوای احساس مسئولیت
د) آسیب شناسی انقلاب اسلامی در بُعد اقتصادی
فرجام سخن
منابع و مآخذ
مقدمه:
پرسش از «آسیب شناسی انقلاب» در جامعه انقلاب شده، برای قشرها و گروههای مختلف سیاسی ـ اجتماعی، یک نواخت و هم سطح نیست. این اختلاف سطح از دو منظر قابل بررسی است.
1 ـ دشواری به کارگیری واژه «آسیب شناسی»:
پاتولوژی یا آسیب شناسی، واژه ای است که از علوم پزشکی وارد حوزه علوم اجتماعی شده است. این اصطلاح به معنای شناخت بیماریهاست؛ بیماریهایی که هرگاه بخشی از بدن انسان را مورد تهاجم قرار می دهند، سلامت و شادابی را از آن می گیرند و آن را رنجور می سازند. با این همه، به کارگیری این واژه در حوزه مطالعات علوم اجتماعی، دشواریهایی به همراه دارد که ناشی از ماهیت پدیده های اجتماعی است.
2 ـ دشواری اندازه گیری:
چگونه می توان ویژگیها یا درجه سلامتی یک پدیده اجتماعی را تعیین کرد یا توضیح داد، تا در گام بعدی بتوان به آسیب شناسی آن پدیده پرداخت؟ تعیین چنین ویژگیهایی برای انقلاب اسلامی بسیار دشوار است. چه بسا آنچه را که کسی از ویژگیهای ذاتی انقلاب می شمارد، دیگری امری عرضی بداند. یا آنچه را که کسی از اهداف اصلی و اولی انقلاب می داند، دیگری از اهداف ثانوی آن به شمار آورد. بنابراین، افقهای معرفتی و گرایشهای عملی، معانی گوناگونی به موضوع «آسیب شناسی» می دهد. و نمی توان بر مبنای الگوهای مارکسیستی یا لیبرالیستی نگاه آسیب شناسی به انقلاب اسلامی داشت؛ چون نگاه هر یک از این دو مکتب به انقلاب متفاوت از دیگری است.
سئوال اصلی در این مقاله عبارت است از اینکه، آسیبهای فراروی انقلاب اسلامی که مانع از حصول نهایی اهداف انقلاب و تداوم آن می شود (براساس وصیت نامه الهی ـ سیاسی) چه می باشند؟
در رابطه با سئوال اصلی این نکته قابل ذکر است که، به جهت کاستن از اختلاف نظرها و تکیه زدن بر موضعی صریح و شفاف، اجمالاً وصیت نامه الهی سیاسی امام را آئینه تمام نمای خواسته ها و اهداف امام خمینی فرض می گیریم و براساس آن به ارایه آسیب شناسی می پردازیم. همچنین، همانگونه که قبلاً اشاره شد، در این آسیب شناسی ما بر مبنای الگوی جامعه شناسی سیاسی دینی عمل خواهیم کرد و هیچ توجهی به الگوهای مکاتب امروز جهان ـ به خصوص مارکسیسم و لیبرالیسم که نگاه خاصی به انقلاب دارند ـ نداریم.
روش مطالعه: روش اسنادی و کتابخانه ای است که بر تحلیل نیز استوار است. به عبارت دیگر، روش تحلیل محتوایی و کتابخانه ای است.
فرضیه: از نظر امام خمینی یک رشته بیماریهایی در جامعه وجود دارد که رعایت نکردن آنها شادابی و سلامت انقلاب را به خطر می اندازد. این بیماریها در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل بروز است. نکته قابل توجه این است که آسیب شناسی یک موجود ـ انقلاب یا یک انسان ـ لزوماً به معنای آسیبهایی نیست که الان هست. نباید این طور تلقی کرد که آنچه به عنوان «آسیب شناسی انقلاب» مطرح می شود، حتماً به آنچه که امروز وقوع یافته است نگاه دارد؛ لذا ما آسیبهای ممکن را بررسی می کنیم؛ چه الان باشد، چه بعداً پیش بیاید. اگر با این دید، به آسیبهای ممکن انقلاب نگاه می کنیم، نباید نتیجه بگیریم که آنچه ممکن است به عنوان آسیب پیش بیاید، الان وجود دارد.
1 ـ مفهوم آسیب شناسی
واژه آسیب شناسی (patholojy) نخست در حوزه علوم زیستی و طبّ متداول شد و آنگاه به علوم اجتماعی وارد شد. این واژه در لغت به معنای «مطالعه علت بیماری و علایم مخصوص مرض و یا علایم غیرعادی هر چیزی» می باشد. با این وصف، انقلاب هم به عنوان پدیده اجتماعی مانند هر موجود زنده، دارای حیات است و مانند بدن انسان و سلسله اعصاب و خون رسانی ممکن است دچار خطرات، آفات و امراضی شود که برای پویایی و شادابی آن تهدید محسوب می شود و مانع به ثمر رسیدن آرمانهای انقلاب اسلامی و تبدیل آنها به دستاورد می شود.
در اصطلاح هم، مقصود از آسیب شناسی انقلاب عبارت است از:
«شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری که شکل گیری و تداوم آنها می تواند فرایند تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب را متوقف و یا به صورت محسوس کُند نماید.»
2 ـ ضرورت بحث آسیب شناسی
شناسایی و پژوهشهای آسیب شناسانه آفاتی که ممکن است هر پدیده ی اجتماعی را تهدید کند تا از رسیدن به اهداف و آرمانها خود بازماند، از مسائل حتمی است. انقلاب اسلامی ایران نیز که با سرمایه ای عظیم و با تقدیر الهی و براساس باور و ایمان مردم معتقد و متدین و با الهام از قرآن مجید، به ثمر رسیده است، نیازمند بازبینی واقع بینانه آفات و موانع رشد و کمال است. از این رو، بررسی آسیبهای انقلاب اسلامی ضروری وانکارناپذیر است.
نکته مهم اینکه، در بررسی آسیبها، باید از انحرافهایی که خود آسیب شناسی را تهدید می کنند، احتراز جُسته و از افراط و تفریط خودداری شود. به همین دلیل سعی کرده ایم از گفتار و نوشتار امام راحل یاری گیریم و مهم ترین آنها را در قالب موضوعات و سرفصلهایی در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی و... ارائه دهیم تا ما نیز مشمول این گونه لغزشها نشویم.
3 ـ چرایی و عوامل پیدایش انقلاب اسلامی ایران از نظر امام خمینی
برخلاف کسانی که یک عامل را در میان مجموعه ای از عوامل مانند مذهب، اقتصاد، استبداد، مدرنیزاسیون، توطئه و... در ایجاد انقلاب تاکید می ورزند، رهیافت امام راحل در این رابطه چند علتی است و برخی از آنها عبارت اند از:
1 ـ ماهیت طاغوتی رژیم شاهنشاهی: حکومت طاغوتی در عرض حکومت الهی است؛ برخلاف حکومت اسلامی که در طول حکومت الهی جای دارد. جمهوری اسلامی ایران مصداق بارز حکومت الهی است. ملت مسلمان ما وقتی خود را شناخت و به خودآگاهی رسید، طاغوت را کنار زد و حکومت دینی و اسلامی را جایگزین کرد.
2 ـ نداشتن پایگاه مردمی و جدایی از ملت: این هم نتیجه اتکای رژیم به ذخایر زیرزمینی بود که به ایجاد دیوار بی اعتمادی بین او و مردم منجر شد؛ لذا در نهایت برای توجیه خود به تئوری توطئه متوسل شده بود؛ برخلاف امام(ره) که فرمود:
«اگر پایگاه داشت این مرد بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود برای ارضای مردم، هرگز این قدرت به هم نمی خورد».
3 ـ وابستگی رژیم وقت به بیگانگان:
حال آنکه ایرانیان با داشتن تمدن و فرهنگ دیرین و دمیدن روح تمدن اسلامی در آن، وابستگی به بیگانه را برنمی تابد. ضمن آنکه در کنار پذیرش تحقیر و حقارت، به یغما رفتن ثروت ملی نیز وجود داشت. پس محروم بودن از استقلال صحیح، از چراییهای اولیه انقلاب می تواند باشد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:51
فهرست مطالب:
۱ـ مقدمه ۳
۲ـ سالهای اغازین جنگ ۵
۳ـ جنگ یا صلح مساله پس از فتح خرمشهر ۷
۴ـ پیشروی درخاک عراق ۱۱
۵-ـ موضع امام در قبال ادامه جنگ ۱۲
. ۶ـ جنگ تبلیغاتی ۱۶
». ۷ـ ردپای امریکا و مسیر ادامه جنگ ۱۸
۱ـ۷) حمایتهای امریکا از عراق ۱۹
۲ـ۷) جنگ نفتکشها اولین حضور نظامی امریکا ۲۰
۱ـ۲ـ۷) تاثیر جنگ نفتکشها بر ایران ۲۰
۸ـ امام خمینی و اندیشه اتحاد اسلامی ۲۱
۹ـ شرایط و وقایع سالهای ۶۲ تا ۶۵ ۲۳
۱۰ـ وضعیت داخلی ایران پس از فتح خرمشهر ۲۶
۱۱ـ امام با فرمایشی شدن جنگ مقابله میکنند. ۲۹
۱۲ـ اختلافات ارتش و سپاه ۳۱
۱ـ۱۳) امام و عرصه بینالمللی ۳۳
۲ـ۱۳) امام در عرصه داخلی ۳۴
۱۴ـ استراتژی جدید تحمیل صلح ۳۸
۲ـ۱۴) ماجرای مک فارلین ۳۹
۲ـ۱۴) مواضع امام در قبال مساله مک فارلین: ۴۱
۲-۲-۱۴ جلوگیری از بروز اختلافات داخلی ۴۲
۱۶٫ ایران در میان فشارهای همه جانبه ۴۵
۱-۱۶ – فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی شامل : ۴۵
۲-۱۶ – جنایات و اقدامات نظامی علیه ایران در قالبهای : ۴۶
۱۸ – امام در چالشهای پذیرش قطعنامه ۴۹
منبع
مقدمه:
همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد.
آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود. اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود.
حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.
از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.
ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواسته انقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.
2ـ سالهای آغازین جنگ
اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت.
عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد.
سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیاتها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد.
ضعف تسلیحاتی عراق ، نداشتن توقع چنین پیروزیهایی از ایران و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که تنها عکسالعمل عراق در مقابل بازپسگیریهای مناطق اشغالی توسط ایران تسریع در عقبنشینی و فرار از منطقه باشد. در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیاتهای ایران به پیروزی منجر میشد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده میگشت و ایمان آنها به رهبری امام و اخلالص مسؤولان هر روز بیشتر از روز قبل میشد. تصور میزان پتانسیل قدرت مردم ایران در پایان بهار سال شصت و یک هم اکنون بار یما بسیار دشوار است.
3ـ جنگ یا صلح مسأله پس از فتح خرمشهر
85% از مناطق اشغالی پس از چهار عملیات بزرگی که ذکر آنها شد آزاد گشت و تها حدود 2500 کیلومتر مربع از خاک ایران که البته در امتداد خط مرزی واقع شده بود در دست عراق باقی ماند. این امتداد طولانی که عمدتا در ارتفاعات بودند و تسلط عراق بر آنها بیچون و چرا بود را نیروهای ما نتوانستند آزاد کنند و از جهتی هم نقاط مهمی به حساب میآمدند زیرا نیمی از مرز مشترک دو کشور از قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه و کوشک تا شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر در اشغال دشمن متجاوز بود.
هر چند به جز نفت شهر که پایان جنگ در دست عراق باقی ماند رزمندگان اسلام همه مناطق دیگر را در طی سالهای بعد آزاد کردند ولی اصرار عراق به نگه داشتن این مناطق بعد از عقبنشینیها یکی از عمده دلایل بدبینی رجال سیاسی ایران در سال شصت و یک به مفهوم صلح بود. اما از طرف دیگر فشارهای بینالمللی برای پذیرش صلح آغاز شد. عراق خود را در همه محافل و مجامع صلحطلب معرفی میکرد و ایران را گرم کننده آتش جنگ.
حضرت امام در آنروزها به وضوح در باب صلحخواهی ایران اظهار نظر میکردند. ایشان در موارد متعدد میفرمودند که «ما صلح میخواهیم خیلی هم میخواهیم» و یا «دنیا بداند که ما حاضریم صلح کنیم» اما واقعیت این بود که ایران ادامه گلولهباران توپخانه عراق و خالی نکردن مناطق اشغالی را نشان فریبکاری آنها رژیم و مغایر با پیشنهاد آتشبس و صلح میدانست. از طرفی هم متوقف کردن حرکت پرشور نیروهای مردمی به صلاح نبود چرا که اولا در صورت نیاز دوباره بوجود آوردن آمادگی و روحیه موجود غیرممکن بود و ثانیا اینکه اصلا خود مردم و بخصوص رزمندگان هم در شرایط رو به جلو و پیروزیهای پیاپی عزم را جزم یکسره کردن کار جنگ و رژیم عراق کرده بودند و دستور توقف و بدتر از آن صلح بدون در نظر گرفتن آن همه خسارت و شهید و مجروح و مناطق در دست اشغال از سوی آنها قابل پذیرش نبود و به فرموده امام یک ملت انقلابی را هم نمیتوان کنترل کرد و تحمل بعضی رفتارها از هر که باشد را ندارند. جهتگیری عموم رجال سیاسی نظامی نیز همین بود که تا د رموضع قدرتیم و موتور جنگ بر روی دور پیروزی افتتاده تکلیف آنرا معین کنیم.
اما پیروزیها و پیشرویها و بازپسگیری مناطق اشغالی در سال 61 ایران را در موقعیتی قرار داد که تصمیمگیری درباره نحوه ادامه جنگ را دشوار میکرد. اما دستور داده بودند که پس از رسیدن به مرزها پیشروی متوقف شود. نیروهای مردمی زیادی طبق آمار و اطلاعات سپاه از آغاز عملیاتهای چهارگانه تا پایان فتح خرمشهر به منطقه سرازیر شدند به صورتی که منحنی جذب نیرو رشد فوقالعادهای را نشان میداد فشارهای بینالمللی هم برای تحمیل صلح به ایران هر روز رو به افزایش بود. هنوز بخشی از مناطق کشور در اشغال دشمن بود و بازپسگیری آنها هم غیرممکن و در این شرایط بود که عراق پیشنهاد صلح را مطرح میکرد.
قاعدتا پس از شکستهای پیدرپی و عقب نشینیها باید عراق در موضع انفعال و ضعف قرار میگرفت و به شرایط ایران تن میداد ولی در پیشنهادهای صلح اصلا به این موضوع توجهی نمیشد. فقط مقصود آتشبس بود ولاغیر . مثل همان هفته دوم جنگ که عراق درخواست آتشبس میداد در حالی که به اندازه یک استان کشور را در تصرف داشت و مقامات ایرانی هم گفتند که تا زمانی که یک سرباز عراقی در خاک ایران باشد فکر کردن به صلح هم بیمعناست و ما از طولانی شدن جنگ هم هراس نداریم. این بار هم در عموم پیشنهادهای صلح اکثر شرایط ایران از جمله تعین متجاوز، حالی کردن مناطق اشغالی ، تعیین دقیقمرزها پرداخت غرامت و …. نادیده گرفته میشد. بنابراین طبیعی بود که به حکم عقل و منطقل چنین صلحی پذیرفته نشود.
در این شرایط بودکه حضرت امام ضمن اینکه مثل همیشه بر صلح عادلانه تأکید کردند بار دیگر پیش شرطهای ایران برای صلح را این گونه تعیین کردند، «ما همان مطلبی که از اول گفتیم، همه دولتمردان ما همان مطلب را میگویند باید بیقید و شرط اینها بیرون بروند … باید تمام ضررهایی که به ما وارد کردهاند ما حالا مقدارش را نمیدانیم کارشناس باید بیاید بگردد و مقدارش را معلوم کند که چقدر مقدارش اس آن هم باید تحقق پیدا کند و باید مجرم هم معلوم بشود که چه کسی است» به این ترتیب پذیرش صلح از طرف ایران منوط به شرایطی شد که عراق و جامعه بینالملل به آنها تن نمیدادند.
اما نگهداشتن نیروهای متجاوز عراقی بر سر مرزهای جنگ برای ایران خالی از ضرر نبود از جمله:
1ـ3) حمله نکردن به دشمن درحالی که او هم توان هیچگونه تهاجمی را نداشت آرامشی بر منطقه جنگی حاکم میکرد که جز ایجاد خستگی و تضعیف روحیه ثمری برای ارتش و سپاه ایران نداشت چرا که هر روز نیروهای آماده و پر انرژی ما باید منتظر مینشستند تا شاید اگر حملهای شد مقاومت کنند.
2ـ3) عراق فرصت کار و بدست میآورد تا با استفاده از آرامش حاکم بر ترمیم نیروی زمینی ازکار افتاده خود بپردازد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
فهرست مطالب:
مقدمه
دوره نفی رابطه:
دوره صبر و انتظار
جاسوسی امریکا:
بررسی امکان یا عدم امکان رابطه ایران و امریکا
نتیجهگیری و جمعبندی
منابع و مآخذ :
مقدمه :
کشور ما تقریبا بیش از نیم قرن است که با آمریکا بیش از هر کشور دیگری رابطه گسترده دارد . در این مدت، تحولات و سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده تاثیر به سزایی در تحولات کشور ما داشته است و دارد . البته چگونگی این رابطه بسیار متفاوت و همواره با نوسانات زیادی همراه بوده و روند مستمر و یک نواختی را طی نکرده است . به عبارت دیگر، قبل از انقلاب اسلامی، با توجه به امتیازاتی که امریکاییها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ایران را داشتند و نوعی رابطه دست نشاندگی و سروری میان دو کشور به وجود آمده بود; ارتباطی که برای مردم، روشنفکران و روحانیون تحمل ناپذیر بود . برعکس، بعد از انقلاب اسلامی، رابطه ما با امریکا، بسیار خصمانه شد تا آنجا که به قطع روابط سیاسی بین دو کشور منجر گردید .
منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین دو کشور است که شامل روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو دولت (ارتباطات بینالمللی) و همچنین بین دو ملت (ارتباط بینالمللی) و براساس احترام متقابل به حق حاکمیت دو کشور میباشد .
طرح این بحث از دو جهت اهمیت دارد: اولا: ایالات متحده امریکا یکی از کشورهای قدرتمند و مطرح جهانی است و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که رقیب دیرینه امریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود، قدرت این کشور رو به فزونی نهاد، تا آنجا که ابرقدرت بلامنازع جهان شد . بررسی چگونگی رابطه ایران و امریکا بعد از فروپاشی نظام دو قطبی جهان، در بحثهای یاستخارجی اهمیتخاصی دارد; زیرا میتواند به نوعی تحولات کشور تجدید نظر طلب (ایران) را، آن هم در شرایط جدید قدرت امریکا، مورد مطالعه قرار دهد . ثانیا: از زمان تیره شدن روابط میان ایران و امریکا بحثی بسیار جنجالی در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبنی بر اینکه نحوه روابط این دو دولت در آینده باید چگونه باشد . موضوع مورد بحث تا حدود زیادی به این پرسش پاسخ میدهد .
در این مقاله چگونگی این رابطه را از منظر امام خمینی (س)، بنیانگذار جمهوری اسلامی و اصلیترین فرد مخالف حضور امریکا در ایران و منطقه و کسی که دست امریکا را از ایران قطع کرد، بررسی میکنیم; زیرا بدون تردید، نگرش و طرز تفکر رهبر موفق انقلاب نسبتبه مسائل سیاسی جامعه، کمک زیادی به فهم پدیدههای سیاسی و اجتماعی خواهد کرد .
بدین ترتیب، محتوای اصلی این مقاله، برسی فرایند رابطه ایران و امریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق موضعگیری و نحوه نگرش حضرت امام (س) میباشد . در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا امکان رابطه میان ایران و امریکا وجود دارد یا خیر، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرایطی ممکن استبرقرار شود، این بحثحکایت از سلب و ایجاب رابطه بین دو کشور دارد:
فرضیه اساسی این است که امکان ایجاد رابطه در نظریات حضرت امام (س)، تحتشرایطی خاص وجود دارد، اما فرضیه رقیب بیانگر آن است که امکان ایجاد چنین رابطهای در نظریات ایشان وجود ندارد .
حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهارنظرهایی درباره امریکا و نقش و جایگاه آن در ایران داشتهاند که میتوان آنها را به سه بخش کلی تقسیم کرد: بخش اول، از شروع زعامتحضرت امام (س) تا سرنگونی شاه; بخش دوم، از اواخر سلطنتشاه و بحبوحه انقلاب اسلامی یعنی از واژگونی رژیم شاهنشاهی تا استقرار نظام جمهوری اسلامی; و بخش سوم، از استقرار نظام جدید تا زمان رحلت ایشان .
قبل از شروع بحث ذکر نکاتی ضروری به نظر میرسد: اول اینکه، رابطه ایران و امریکا به صورت یک جانبه یعنی فقط از دیدگاه امام نسبتبه امریکا مطرح میشود و دیگر اینکه سعی شده است، از سخنرانیها و نوشتجات حضرت امام (س) که در مجموعه صحیفه نور جمع آوری شده استبه گونهای توصیفی و تحلیلی استناج شود تا شرح و تفاسیرهای مختلف از آن .
مروری بر تاریخچه روابط ایران و امریکا
به طور کلی، روابط ایران و امریکا را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی دوم را در برمیگیرد که با توجه به استراتژی انزواطلبی امریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفا به اعطای برخی خدمات آموزشی و بهداشتی و اعزام تعدادی از مستشاران امریکایی به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالی در ایران ختم میشد .
دوره دوم، از زمان اشغال ایران از سوی متفقین، در جریان جنگ جهانی دوم آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید . در این دوره، به تدریج، نفوذ امریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادی از نیروهای نظامی امریکا نیز در ایران مستقر شدند . تحولات این دوره به دو بخش تقسیم میشود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتای 1332 را شامل میشود، که امریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشی که ایران در مقابله با کمونیسم داشت، سعی کرد ایران را به اردوگاه سرمایهداری ملحق کند . مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور برای خروج نیروهای شوروی از ایران در زمان پایان جنگ جهانی دوم و جلوگیری از تجزیه ایران بود . بخش دوم با کودتای 1332 آغاز میشود که طی آن موقعیت امریکا درایران تثبیتشد و با نقشی که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتی بلامعارض در ایران درآمد . در این دوران بود که امریکا با حمایت همه جانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطقه خلیج فارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد، و به این منظور سیل جنگ افزارهای امریکایی را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبی برخی جنبشهای مترقی منطقه، همچون ظفار، به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه پرداخت .
دوره سوم از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع میشود که با توجه به ویژگی استقلالطلبی انقلاب و نفی دخالتبیگانگان در امور کشور، روابط دو کشور رو به تیرگی گذارد . گروگانگیری، بلوکه شدن داراییهای ایران، واقعه طبس، جنگ
ایران و عراق و سیاست مهار دوگانه (containment policy) سقوط هواپیمای ایرباس، تلاش برای امنیت اسرائیل، از جمله عوامل تیرگی روابط ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامی محسوب میشود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
فهرست مطالب:
روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب
نقد امام خمینی بر مسئله آزادی در ایران دوره پهلوی
امام خمینی و مفهوم آزادی
آزادی حقوقی یا تجویزی
ـ امام خمینی و ارزش آزادی
امام خمینی و انواع آزادی
پی نوشت ها
جایگاه آزادی در نظام سیاسی و تربیت
تأملی در آرای دکتر بهشتی
شریف لکزایی
پرسش و مدعا
در اهمیت و مفهوم آزادی
ساز و کارهای بهبود الگوی تربیتی
خاتمه
چکیده:
امروزه آزادی در کنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموکراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین, به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید, آزادی در مفهوم امروزینش, مفهوم جدیدی است که سابقه ای در تاریخ اندیشه دینی ندارد; به دیگر سخن, ما نمی توانیم برای تحلیل چنین واژه ای از واژگان اختیار و یا حرّیت استفاده کنیم. آزادی فلسفی تحت عنوان اختیار و تفویض در
مقابل جبر, از مباحث دیرین کلام و فلسفه اسلامی است. آزادی عرفانی که رهایی از تعلقات دنیوی است نیز در اندیشه عرفانی مسلمانان, سابقه ای طولانی دارد و بیش تر با عنوان حریت و آزادی مورد توجه قرار می گیرد. آزادی حقوقی با عنوان حرّ در مقابل عبد نیز گرچه در فرهنگ اسلامی, جایگاه اصیلی ندارد, اما با توجه به وجود (عبید) و (اماء( در عصر تشریع, مباحث متعددی را در آثار فقهی به خود اختصاص داده است.
البته ممکن است کسی در تحلیل مفهوم آزادی, آن را مبتنی و یا حتی متأخر از اختیار قرار دهد و با انجام اصلاحاتی, روایتی اسلامی از آن, ارائه کند, لکن نمی توان بین آزادی در مفهوم فلسفی آن و آزادی در مفهوم مدرن و تجویزی اش, تلازمی منطقی برقرار کرد. بوده اند عالمانی که با قبول مبنای فلسفی جبر و یا شبهه جبر, از جهت سیاسی, آزادی خواه شده اند (نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت) و یا این که با نفی چنین مبنایی و طرفداری از اختیار تکوینی آدمی, این گونه آزادی های اجتماعی و سیاسی را موجب هدم دین دانسته اند(نظر شیخ فضل الله نوری(
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:32
فهرست مطالب:
ردیف عنوان صفحه
1 شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)
1تا3
2 دشمن شناسی، دوست شناسی 4تا5
3 راز توفیقات پیوسته 5تا7
4 خصوصیات و ویژگی راه حضرت امام خمینی(ره)
7
5 مشخصات عصر امام خمینی(ره) 8تا9
6 هدایتگر اصلی
9تا10
7 عناصر اصلی در پایهگذاری جمهوری اسلامی 10تا14
8
راه خوشبختی ملت ایران
14تا16
9 نتایج و برکات حرکت و راه حضرت امام خمینی(ره)
16تا17
10 ده کار بزرگ امام(ره)برای ملت اسلامی 17تا23
11 وظیفه ما در قبال راه و خط حضرت امام خمینی(ره)
23تا27
چکیده:
الف - شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)
ب - خصوصیات و ویژگیهای راه حضرت امام خمینی(ره)
ج - نتایج و برکات حرکت و راه حضرت امام خمینی(ره(
د - وظیفه ما در قبال راه و خط حضرت امام خمینی(ره)
ه : خاطرات
شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)
شخصیت استثنایی و ممتاز
خصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بىنظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مىیابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهاى ما را گداخته است و غم سنگینى قلبهاى ما را مىفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس مىکنیم....
امام(ره)، خصلتهاى گوناگونى داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقى بود. نمىشد حقیقتى را در چشم او واژگونه جلوه داد. داراى ارادهیى پولادین بود و هیچ مانعى نمىتوانست او را از حرکت باز دارد. انسانى بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بىخود مىشد، و چه در هنگام برخورد با نقطههایى از زندگى انسانها که بهطور طبیعى دلها را به عطوفت و رأفت وادار مىکند. انگیزههاى نفسانى، جاذبههاى مادّى، هوىها و هوسها، نمىتوانست به قلهى رفیع وجود باتقواى او دستاندازى کند. او امیر هوىها و خواهشهاى خود بود؛ ولى خواهشها بر او حکومت نمىکردند. صبور و بردبار بود و سختترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمىکرد.
راز موفقیت اخلاص و اتصال به خدا
به اعتقاد من، مهمترین و تعیینکنندهترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معناى «ایّاک نستعین» را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهى متصل شود. وقتى یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودى، خودش را به اقیانوس بىپایانى وصل مىکند، دیگر هیچ عاملى وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. اگر هر انسانى همین کار را بکند، همانگونه خواهد شد. البته انسانها به آسانى نمىتوانند این کار را بکنند؛ ولى ایشان توانست و کرد. ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان در قلهها ایستادند، ما نیز از دامنهها حرکت کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قلهها هم دست پیدا نکنیم؛ ولى بههرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفهى همهى ماست.
شخصی ممتاز و جامع صفات
رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهرهى درخشانى در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهاى گذشته نداشتیم و در میان چهرههاى معروف عالم - بعد از انبیا و اولیا(علیهمالسّلام) - شخصیتى با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامعالابعاد و جامعالاطراف سراغ نداریم. من عقیدهى قاطع دارم که اگر این بزرگوار همهى آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولى اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک - به معناى تجنب از اهواى خود و دیگران - را نمىداشت، به این توفیقات دست نمىیافت. این توفیقات بزرگ در زمانى به وجود آمد که تمام نشانهها حکایت از انزواى دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوههاى مادّى و حاکمیت هوسهاى
شیطانى و بشرى در دنیا داشت.
دشمن شناسی، دوست شناسی
امام خصوصیات ممتاز فردى خیلى داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردى یک انسان - هرچه هم بالا - متکى باشد. شجاعت و آگاهى و عقل و تدبیر و دوراندیشى امام بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکى نیست - اما توفیقاتى که آن بزرگوار به دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آیندهنگرى زیاد یک انسان متکى باشد.
آن توفیقها از جاى دیگر نشأت مىگرفت، که در درجهى اول از اخلاص او ناشى مىشد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط براى او - ولاغیر - انجام مىداد. لذا اگر همهى دنیا هم در مقابل او قرار مىگرفتند و از او چیزى مىخواستند که مورد رضاى خدا نبود، انجام نمىداد.
در درجهى دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کارى در نظر او خارج از قدرت الهى نبود. کارهاى بزرگ، حرکتهاى عظیم، کندن کوههاى راسخ و جبال راسیات براى او میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکى است و خدا او را کمک مىکند؛ و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن مىنگریست.
امام دو خصوصیت دیگر هم داشت، که این هم جز با نورانیت الهى ممکن نبود، و آن عبارت بود از: دشمنشناسى و دوستشناسى. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد، و نیز از اول دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستى آنها منتفع شد.