فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:46
فهرست مطالب:
ضرورت رهبرى ۱
مبناى مشروعیّت رهبرى ۳
بحث بیعت ۱۸
حریم مردم در نظام اسلامى ۲۵
حضور مردم و تحقق خارجى ولایت ۲۷
حکومت اسلامى، استبداد نیست ۲۸
منابع: ۳۱
ضرورت رهبرى
اساسِ بحث از جایگاه رهبرى، ضرورت رهبرى براى جامعه است. بداهت این مسأله، آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهى است. عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبرى است.
مرحوم آیت الله نائینى، عدم رضاى شارع به اختلال نظام را، دلیل ثبوت نیابت فقها در عصر غیبت مى داند. او گفته است:
از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه، این است که در این عصر غیبت، على مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاى شارع مقدس به اهمال آن، حتى در این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهاى عصر غیبت را در آن، قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتى با عدم ثبوت نیابت عامّه در جمیع مناصب، و چون عدم رضاى شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایفِ راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیّات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نوّاب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات مذهب خواهد بود.[1]
در این کلام، این فقیه بزرگ، با ارتکازى دانستن عدم رضاى شارع به اختلال نظام ـ که همان هرج و مرج است ـ ولایت فقیه را در عصر غیبت ثابت مى داند.
در عصر امام على(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحید، در صدد نفى حاکمیت امام على(ع) برآمدند، آنان، به استناد اینکه ولایت و حاکمیت، اختصاص به خدا دارد (لا حکم إلاّ لله) گفتند، امام، حقِّ حاکمیت ندارد. حضرت، در برابر این انحراف گفت:
کلمةُ حقٍّ یراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حکم إلاّ لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمْرَةَ و إنَّهُ لابُدَّ للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِهِ المؤمن و یستمتع فیها الکافرُ و یُبَلَّغُ اللهُ فیها الأجل و یُجْمَعُ به الفَى ءُ و یقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و یُؤْخَذُ بها للضعیفِ من القویّ، حتّى یستریح بّرٌ و یُستَراحُ من فاجرٍ.[2]
[این] سخنِ حقّى است که از آن، اراده باطل شده است! آرى، حکم جز از آنِ خدا نیست، ولى این گروه مى گویند: «اِمارت و حکومت، ویژه خداوند است و بس»، و حال آنکه مردم، نیازمند امیر و حاکمى هستند، خواه نیکوکار یا بدکار، تا مؤمن، در سایه حکومت او به کار خویش پردازد و کافر، از زندگى خود بهره گیرد تا زمان هر یک به سر آید، و حقِّ بیت المالِ مسلمانان به دست او گرد آورده شود و به کمک او، با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقِّ ضعیف را از قوى بستاند، تا نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند.
پاسخ مولا(ع) به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زیرا ضرورت نیاز جامعه به نظام، امر بدیهى است و این، جز با رهبرى، امکان پذیر نیست.
امام(ع) در این سخن، در صدد تبیین ضرورت رهبرى است، نه مشروعیت بخشیدن به حکومتِ فاجر، امام علیه السلام در این صدد است که حتى حاکمیت جائر، بر هرج و مرج، ترجیح دارد! آن حضرت، در سخنى دیگر، گفته است:
والٍ ظلومٌ غشومٌ خیرٌ من فتنة تدوم؛[3]
حاکم ستمگرِ بیدادگر، بهتر است از فتنه اى که ادامه یابد.
نیز گفته اند:
أسدٌ حطومٌ خیرٌ من سلطانٍ ظلومٍ و سلطانٌ ظلومٌ خیرٌ من فتن تدوم؛[4]
شیر درنده، بهتر از حاکمِ ستمگر است و حاکم ستمگر، بهتر از فتنه هایى است که ادامه یابد.
برخى به انگیزه تشکیک در ولایت فقیه، اصل ضرورت ولایت و رهبرى را زیر سؤال برده و مى گویند: «ولایت، مخصوص محجورانى مانند صغار و مجانین است و عقلا، نیاز به ولىّ ندارند»!
در این شبهه، ولایت کلامى با ولایت فقهى، خَلط شده است. آرى، ولایتى که در فقه مطرح است، اختصاص به کسانى دارد که به جهت نقصان و ناتوانى عقلى، حقِّ تصرف ندارند، اما ولایتى که در بحث امامت مطرح است، ولایت کلامى است. این ولایت، نه تنها اختصاص به محجوران ندارد بلکه مورد نیاز کامل عقلا است، همانند ولایت خداوند. در سایه ولایت خداوند و آنان که برگزیده او هستند، عقلِ انسان رشد یافته و راه سعادت خود را مى یابد.
مبناى مشروعیّت رهبرى
از مباحث مهم و قابل توجه در بحث حکومت و رهبرى، مبناى مشروعیّت آن است. این بحث، در دو محور، مورد ارزیابى قرار گرفته است:
1ـ در رابطه با رهبرى پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام؛
2ـ در رابطه با ولایت فقیه.
در رابطه با محور نخست، نظریه مشهور شیعه، آن است که مشروعیت رهبرى پیامبران و امامان، با نصبِ بدون واسطه الهى است و در این زمینه، مردم نقشى ندارند.
آرى، در سالهاى اخیر، نظریه اى خلاف این نظریه، مطرح شده است. این نظریه مى گوید: «مشروعیت سیاسى، یک صورت بیشتر ندارد و آن، الهى ـ مردمى است و در این مورد، میان عصر حضور و غیبت امام، فرقى نیست.»
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
مقدمه :
علی اکبر :
علی اصغر :
ابوالفضل العباس
عبدالله بن امام علی ( ع )
عثمان بن امام علی ( ع )
جعفر بن امام علی ( ع )
محمد بن امام علی
ابوبکر بن امام حسن ( ع )
قاسم بن حسن ( ع )
عون بن عبدالله جعفر ( ع )
محمد بن عبدالله جعفر ( ع )
عبدالله بن حسن ( ع )
جعفر بن عقیل
عبدالرحمان بن عقیل
عبدالله بن مسلم بن عقیل
محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )
بشر بن عمرو حضرمی
یزید بن حسین
حر ریاحی
نافع بن هلال
حبیب بن مظاهر
قارب
یزید بن زیاد کندی
اسلم :
سوید بن عمرو فشحمی
عبدالله بن عمید کلبی
سالم بن عمرو
جابرین عروه غفاری
جون غفاری
عبدالله و عبدالرحمن پسران عروه غفاری
کنانه بن عقیق
فنر عامه بن مالک
حلاس بن عمر ور اسبی
قاسم بن حبیب از دمی
مسلم بن کثیر ازدی
یزید بن مغفل
عمید بن عبدالله مذحجی
حجاج بن مسروق
جناده بن حرث
عباس بن ابی شبیب
شوذب بن عبدالله
شبیب بن عبدالله
بریر بن خضیر
زیاد بن عریب
حنظله بن اسعد
حبشی بن قیس
مسلم بن عوسجه
محمد بن مسلم بن عقیل
عون بن جعفر طیار
عون بن امام علی ( ع )
جناده بن کعب
عمر بن جناده
تضب نمری
محمد و ابراهیم دو طفلان مسلم
انس به حارث کاهلی
ابوالحتوف بن الحرث انصاری عجلان و برادرش سعد بن الحرث
عمرو بن قرظه انصاری
نعیم بن عجلان انصاری
عبدالرحمان بن عبد رب انصاری
ابو ثمامه عمرو بن عبدالله صائدی
سیف بن الحرث- مالک بن عبدالله
مجمع بن عبدالله عائذی و عائد بن مجمع بن عبدالله
سیف بن مالک عبدی
عامر بن مسلم عبدی
عبدالله بن یزید و عبید الله بن یزید پسران یزید بن بثیط
جندب بن حجیر کندی
امام حسین ( ع )
نتیجه گیری
فهرست منابع و مأخذ
مقدمه :
کربلا سرزمین خون ، ایثار ، شهادت ، پیام . کربلا سرزمینی به پهنای فلک ، به بلندای آفتاب ، سرزمین انسانهایی که عاشقانه در کنار رهبر الهی ، از سلالة طلاها ، در راه پاسداری و اعتلای کلمه العلیا ، جان یافتند و زور ، زر ، تزویه و کفر اموی را باطل نمودند سلام خدا بر تو ای حسین ( ع ) ای سالار شهیدان و بر روان پاک فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیر خوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان و خویش را در کف اخلاص نهاده و در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرمای پر شور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت ( ع ) دفاع کردند و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و دامن خاک را از قطعات بدن خویش پر از عظمت ساخته و با کشش معنوی خود قلوب جهانیان را متوجه خویش کرده و مزار خود را قبله گاه ارباب معرفت نمودند .
علی اکبر :
آن جناب که بزرگترین فرزند امام حسین ( ع ) است در اوایل خلافت عثمان متولد شد کینه حضرت علی اکبر ( ع ) ابوالحسن و در حادثه کربلا ، بیست و هفت ساله بود . آن حضرت با دختری از نوادگان ‹‹ ام ولد ›› ازدواج کرده ولی فرزندی نداشت 1 . آن حضرت اولین شهید از بنی هاشم بود . او جوانی خوش چهره ، زیبا ، با وقار ، شجاع ، سخاوتمند و در عین حال خویشتن دار بود 2 . هنگام شهادتش امام حسین ( ع ) خود را به بالین علی اکبر رساند و او را به سینه اش چسباند چهره ی مبارکش را بر چهره فرزند نهاد و کلماتی زیر لب زمزمه کرد و پس از لحظاتی علی اکبر شهید شد .
علی اصغر :
علی اصغر در مدینه متولد شد و مشهور است که هنگام شهادت 6 ماهه بود و تنها خواهر علی اصغر حضرت سکینه می باشد . امام حسین ( ع ) هنگامی که برای وداع دوباره به سوی خیمه ها آمد صدای علی اصغر را شنید که از تشنگی گریه می کرد به حضرت زینب فرمود : آن کودک را به من بده تا بالا و وداع کنم سپس او را در بغل گرفت و بوسید و به سوی دشمنان آمد و فریاد زد اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد ترحم کنید ناگهان حرمه بن کامل اسدی تیری به سوی علی اصغر پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند . امام ( ع ) کودک را به خواهرش داد و مشت خود را از خون علی اصغر پر کرده و به سوی آسمان افکند و فرمود : آنچه بر من آمد بسی آسان است ، چرا که در پیش چشم خداست .
ابوالفضل العباس
چهارمین پسر حضرت علی بود . حضرت ابوالفضل در سال بیست و شش هجری متولد و مادرش حضرت 1 ام النبین ( فاطمه ) بود . پدرش امام علی ( ع ) به پیشنهاد برادرش حضرت عقیل با حضرت ام النبین ازدواج کرد تا صاحب پسرانی شجاع و رشید گردد که حضرت ابوالفضل حاصل این ازدواج بود و در سی و چهار سالگی در کربلا به شهادت رسید . حضرت عباس آخرین سخنانش را اینگونه به برادرش گفت : ‹‹ برادر مرا به خیمه گاه کودکان مبر از آنها خجالت می کشم که نتوانستم برایشان آب بیاورم آنگاه چشمانش را برای همیشه بست .
عبدالله بن امام علی ( ع )
عبدالله که کینه اش ‹‹ ابو محمد ›› بود در سال 36 هجری به دنیا آمد و پنجمین پسر حضرت امام علی ( ع ) است . در زمان شهادتش بیست و پنج سال داشت و به دست ‹‹هانی بن تثبیت ›› به شهادت رسید . عبدالله اکبر در هنگام نبرد این رجزها را می خواند ‹‹من پسر مرد دلاور و بخشنده ام ، آن مرد علی نیکوکار است که شمشیر پیامبر ( ص ) بود و کیفر دهنده ای که آثار ترس از او در هر جماعتی آشکار است .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:72
فهرست مطالب:
پیشینه تاریخی حرم مطهر رضوی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
تاریخچه پیدایش اماکن متبرکه
«حرم مطهر واماکن متبرکه و توصیف هریک»
تزیینات روضه منوره
تزیینات غیر معماری داخل حرم مطهر
گنبد طلا
مناره ها
شکل مناره ها
سنگ مرقد
ضریح اول:
ضریح دوم
ضریح سوم
ضریح چهارم
ضریح پنچم
کارگاهی اینچنین نه دیده شده و نه می شود.
شرح کوتاه ضریح
ضریح جدید
کارگاهی اینچنین نه دیده شده و نه می شود.
شرح کوتاه ضریح
روضه منوره
رواق ها
ورودیهای حرم
ایوان ها
صحن ها
سقاخانه حرم
مسجد گوهرشاد
گلدسته های مسجد
بست ها
مسجد بالاسر
کفشداریها
منابع:
پیشینه تاریخی حرم مطهر رضوی
دارالاماره و یا باغ حمید بن قحطبه طایی، در دهکده سناباد دژ نظامی بوده، که تاریخ پیدایش آن به قبل از اسلام می رسد. این محل بر سر سه راهی سناباد و نیشابور و سرخس و طوس و رادکان واقع بوده، در واقع به عنوان راهداری، تأمین کننده امنیت راه های آن منطقه و محل استقرار مرزبانان بوده است، با مرگ هارون و دفن وی در این محل، دارالاماره به بقعه هارونیه شهرت یافت.
پس از گذشت نزدیک دو سال از ورود امام به ایران، و استقرار در مرو، مأمون که از واگذاری ولایتعهدی به امام به انگیزه آرام کردن اوضاع و شورشها و التهاب های جامعه طرفی نمی بندد. نهایتا تصمیم هولناک و جنایت بار خویش را عملی ساخته، و در طوس امام را به شهادت می رساند .
پس از این اقدام زشت، برای دور داشتن خود از هر اتهام، از سر تزویر در سوگ امام گریبان چاک داد، پیشاپیش جنازه حضرت با شیون و گریه به عزاداری می پردازد و برای تبرئه کامل خود، فرمان می دهد تا امام در بقعه هارونیه نزدیک قبر پدرش دفن شود.
اصل بنای داخلی تالار دارالاماره معبد (آتشکده) بوده، که پس از دفن هارون بدستور مأمون تخریب و به سبک معماری خراسان، چهار دیوار ساده با ارتفاعی نسبتا کوتاه که با گنبدی با خیز کم پوشش یافته بود، بنا گردید. با پنهان شدن دُرّ جسد امام، بقعه هارونیه به مشهدالرضا تغییر نام یافت و مشهور گردید.
اولین سنگ مضجع منوّر امام علیه السلام، که هم اکنون در موزه مرکزی آستان قدس رضوی نگهداری می شود، سنگ مرمری است، با ابعاد چهل سانت طول و سی سانت عرض و قطر شش سانتیمتر. روی سنگ عباراتی مشتمل بر آیه قرآن و اسامی پیشوایان معصوم، به خط کوفی نوشته شده، که از لحاظ قدمت و نوع خط، حائز اهمیت بسیار است. این سنگ از اوایل قرن ششم، بر مرقد منور نصب شده است، تاریخ حک شده بر سنگ، سال 516 هجری قمری را نشان می دهد.
به مرور زمان سنگ مرقد، ارتفاع و حجم یافته، در مرحله بعد مکعبی به شکل صندوق با حجم و ارتفاع بیشتری ساخته و بر فراز مرقد شریف قرار می گیرد، و در مرحله بعد ضریح شکل یافته و در حالیکه هم سنگ مرقد و هم صندوق را در خود جای می دهد، بر مدفن منور امام قرار می گیرد.
بنظر می رسد، علت عمده این تحول ونهایتا ساخت ضریح، دوچیز بوده است.
بدرستی نمی توان مشخص نمود که از چه دورانی بر مرقد تابناک امام صندوق نصب شده، پاره ای از مورخان بر این عقیده اند که از زمان دفن حضرت صندوقی بر مضجع نصب می شود. اما نمی توان چنین نظری را به جزم پذیرفت و بر صحت آن اطمینان یافت. آنچه مسلم است، از سنه 500 هجری قمری مرقد امام صاحب صندوق بوده و تاکنون سه صندوق ساخته و بر فراز مرقد امام علیه السلام نصب می شود.
اولین صندوق مرقد منور امام مربوط به سال 500 هجری قمری است، صندوقی بوده چوبی با روکشی از نقره، انوشیروان زردشتی اصفهانی بانی صندوق بوده است.
ابن بطوطه گردشگر معروف جهان اسلام که درسال 734 از طوس دیدار داشته و توفیق زیارت حرم امام(ع) را یافته اینچنین حرم مطهر و صندوق آن را در کتاب تحفه النظار خود توصیف نموده است.
سامانیان
به روایت تاریخ، بوبکر شهمرد از پیشکاران نوح بن منصور سامانی، فایق الخاصه، پیشکار فایق، مشهد شهادتگاه علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان را آبادان کرد[1][1].
به گفته ابن بابویه، محمد بن عبدالرزاق طوسی و امیر حمویه از امرای عهد سامانی در دوران امارتشان نسبت به مرقد مطهر امام (ع) کمال ارادت و توجه را داشتند و تزییناتی در حرم به وجود آوردند[2][2].
غزنویان
یمین الدوله، سلطان محمود غزنوی، عمارت مشهد طوس را که مرقد علی بن موسی الرضا (ع) و رشید در آن است، پس از تخریبی که پدرش سبکتکین غزنوی در قبه به وجود آورد از نو ساخت و بنایی زیبا بر آن بنیاد نهاد[3][1]، در آن عصر، سوری بن معتز که از سوی سلطان محمود والی خراسان بود، در تعمیر و تجلیل آن مکان شریف همت گماشت[4][2].
علاوه بر این، ابوالحسن عراقی معروف به دبیر از رجال و دبیران دربار غزنویان در اوایل قرن پنجم ضمن مرمت بقعه رضوی اقدام به ساختن مسجد بالاسر در کنار حرم مطهر نمود[5][3].
سلجوقیان
امیر عمادالدوله که مقرب پادشاهان سلجوقی بود در اوایل قرن ششم هـ .ق.حرم را مرمت نمود.شرف الدین ابوطاهر قمی وزیر سلطان سنجر نیز گنبد را بر فراز بقعه بنا نهاد و ترکان زمرد ملک دختر خواهر زاده سلطان سنجر نیز ازاره حرم مطهر را با کاشیهای نفیس سنجری با تاریخ اثنی عشر و خمسمائه (512) آراسته نمود.
خوارزمشاهیان
در اوایل قرن هفتم هـ .ق، دوران سلطنت سلطان محمد خوارزمشاه، بار دیگر ازاره حرم مطهر با کاشیهای ممتاز، معروف به کاشی سنجری تزئین یافت واکنون این کاشیها با تاریخ اثنی عشر و ستمائه (612) در حرم موجود است. علاوه بر این، اطراف درِ پیش روی مبارک در ضلع شمالی رواق دارالحفاظ، کتیبه ای از کاشی چینی مانند ممتاز، مربوط به عهد خوارزمشاهیان تزیین یافته است. در این کتیبه به خط ثلث برجسته، نام و نسب حضرت امام رضا (ع) تا حضرت امیرالمؤمنین (ع) مکتوب میباشد
تیموریان
از آثار مهم این دوره، بنای با شکوه مسجد گوهرشاد در جنوب حرم مطهر و دو رواق تاریخی دارالحفاظ و دارالسیاده است. مدرسه پریزاد، مدرسه دو در و مدرسه سابق بالاسر که متصل به ضلع غربی دارالسیاده بوده و اکنون جزء رواق دارالولایه درآمده نیز به همین دوره مربوط میشود. این بناها مربوط به دوران حکومت شاهرخ بن امیر تیمور گورکانی است.
از آثار دیگر عهد تیموری ضلع جنوبی صحن انقلاب میباشد که به همت امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا آخرین امیر تیموری بین سالهای 885-875 هـ .ق.ساخته شد.
عهد صفویه
در دوره صفویه نیز اقداماتی در حوزه حرم مطهر انجام شده، از جمله: شاه طهماسب صفوی اقدام به تهیه اولین ضریح مرقد منور به سال 957 هـ .ق.نمود و در سال 932 هـ .ق.برای اولین بار گنبد را به طلا آراسته کرد، علاوه بر این، ایوان امیر علیشیر و گلدسته کنار گنبد را نیز طلا کاری نمود.
در زمان شاه عباس صحن انقلاب وسعت یافت و اضلاع شرقی و شمالی و غربی آن با ایوانها و حجرهها ساخته شد و شاه عباس دوم اقدام به تعمیر و کاشی کاری آن نمود.
در سال 997 هـ . ق. که عبدالمؤمن خان ازبک اقدام به غارت اموال آستان قدس رضوی و طلاهای گنبد منور نمود شاه عباس اول در سفری که به مشهد آمد مجدداً گنبد را طلاکاری کرد، این کار در سال 1016 هـ . ق. پایان یافت. جریان آمدن شاه عباس و طلاکاری گنبد به خط ثلث و خطاطی علیرضا عباسی در کتیبه کمربندی گنبد مکتوب است. علاوه بر آن، شاه سلیمان صفوی به تعمیر رواق دارالسیاده و طلاکاری مجدد گنبد که در اثر زلزله سال 1084 هـ . ق. آسیب دیده و فروریخته بود اقدام نمود. طلاکاری مجدد گنبد درعهد شاه سلیمان بر چهارترنج ساقه گنبد به خط محمدرضا امامی کتیبه شده است. رواقهای توحید خانه، گنبد الله وردیخان، گنبد حاتم خانی نیز از آثار عهد صفویه است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
افزایش تصاعدی زائران و عدم گنجایش فضاهای باز و سرپوشیده حوزه حرم و رواقهای موجود، عدم سهولت زیارت و آمد و رفت انبوه زائران، باعث شد که بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ضمن در نظر گرفتن مسائل اجتماعی، فرهنگی، زیارتی و خدماتی، بهترین و آرام ترین فضاهای لازم برای زیارت و نیایش زائران گرامی حضرت فراهم گردد.
با عنایت تولیت آستان قدس رضوی، روند احداث فضاهای زیارتی، فرهنگی و خدماتی به سرعت افزایش یافته است به گونه ای که طی سالهای اخیر حجم عملیات اجرایی بالغ بر پنج برابر بناهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میباشد. زیربنای اماکن در طول 12 قرن حدود 12 هکتار بود، در صورتی که از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون به 60 هکتار رسیده است.
آستان قدس رضوی ضمن توسعه بناهای گذشته اقدام به احداث بناهای سرپوشیده و فضاهای باز نموده است. از ابتدا ( آغاز پیدایش حرم) تا کنون در طول قرنها تعداد 25 بنای سرپوشیده به نام رواق، 9 فضای باز به نام صحن و 6 مدخل ورودی به نام بست در اطراف مضجع شریف رضوی ساخته شده است
تاریخچه پیدایش اماکن متبرکه
در سال 203 و به قولى 202 هجرى قمرى، پس از شهادت امام رضا علیه السلام، پیکر مطهر وى را در بقعه اى که بر روى گور هارون الرشید بناکرده بودند، به خاک سپردند. این بقعه در باغ «حمید بن قحطبه» و در روستایى به نام «سناباد» نزدیک «نوغان» در حدود 2 تا 4 فرسنگى طوس واقع شده بود.
با توجّه به این روایت، نخستین بناى آرامگاه، همان بقعه هارون الرشید باید باشد که توسط مأمون عباسى بنا گردیده بود. از این بقعه، هم اکنون 2 متر از دیوار آن باقى مانده و بقیه بناى حرم بر روى آن ساخته شده است. از این تاریخ تا روزگار دیلمیان، نشانه اى از تجدید یا مرمت حرم در دست نیست. ولى مسلم این است که مزارى معروف بوده، تا جایى که جهان گردان و جغرافى نویسان شهیرى به سبب وجود همان، از سرزمین طوس به «مشهد الرضا» تعبیر کرده و نام برده اند. به نظر مى رسد در عهد دیلمیان، تزئیناتى بر این بنا صورت گرفته باشد.
«سبکتکین» (387- 366 هـ.ق) پادشاه متعصب غزنوى، حرم مطهر را ویران و زیارت آن را ممنوع کرد. پس از آن، «عمید الدوله فایق» که بیهقى او را «خادم خاصه» نامیده است، در تکمیل بقعه و آبادانى «مشهد» کوشید. در سال 400 هجرى قمرى، «ابوبکر شهمرد» به دستور «سلطان محمود غزنوى» بناى بقعه را بار دیگر بر روى بازمانده دیوارهاى گلین با آجر برپا ساخته، مناره اى نیز بدان افزود. این بنا که هسته اصلى حرم را تشـکیل مى دهد، بنایى چهارگوش بوده و با توجّه به هم زمانى بناى آن با بناى «سنگ بست» آرامگاه «ارسلان جاذب» به نظر مى رسد که قبل از تزئینات و الحاقات بعدى، حرم امام رضا علیه السلام و آرامگاه او شبیه هم بوده است. پس از آن – با توجّه به سنگ نوشته موزه آستان قدس رضوى که قدیمى ترین سنگ قبر امام علیه السلام مى باشد، به نظر مى رسد که بناى حرم در سال 516 هجرى قمرى تجدید یا تعمیر شده است.
بناى بقعه در هنگام حمله «غزها» به سال 548 هـ ق آسیب فراوان دید. در روزگار «سلطان سنجر سلجوقى» (511 – 552 هـ ق) ، «شرف الدین ابوطاهر بن سعدبن على قمى» پس از مرمت بنا، گنبدى نیز بر آن ساخت. بعد از سال 557 هـ ق نیز « چترگان زمرد ملک» دختر «محمود سلجوقى» ، ازاره حرم را با کاشى هاى نقیس شش و هشت ضلعى و ستاره اى تزئیین کرد که نام وى و تاریخ تزئین بر کاشى هایی ثبت است.
در دوره خوارزمشاهیان، روضه رضوى مورد توجّه قرار گرفت و تعمیرات و تزئیناتى در ساختمان آن به عمل آمد. در این دوره (سال 612 هـ ق ) ، کتیبه کاشى خشتى بسیار زیبایى به خط ثلث برجسته بر روى دیوار دو طرف در ورودى حرم – از جانب رواق دارالحفاظ – نصب شد که بر روى آن، نام و نسب حضرت رضا علیه السلام تا حضرت امیرالمومنین علیه السلام ذکر شده است. چند کتیبه و سه محراب دیگر نیز مربوط به این دوره، در مجموعه ابنیه متبرکه موجود است.
در سال 618 هـ ق ، به هنگام حمله «تولی» پسر «چنگیز» بقعه رضوى دچار ویرانى شد، اما به انهدام کامل نینجامید. از آن تاریخ تا حدود یک قرن بعد، اطلاع مستندى که حاکى از مرمت حرم باشد، در دست نیست. تا آنکه نخست «غازان خان» و سپس «سلطان محمد خدابنده الجایتو» ضمن تعمیر، در تزئین و آبادانى روضه رضوى کوشیدند. «ابن بطوطه» که در سال 734 هـ ق مشهد را دیده است، به عمارت زیبا و کاشى کارى شده و ضریح نقره اى مرقد اشاره مى کند که احتمالاً از ساخته هاى دوره الجایتو بوده و به نـظر مى رسد، بناى کامل گنبد موجود نیز از خدمات هم اوست.
در قرن هشتم، آثار آستان قدس عبارت از حرم، مسجد بالاسر – که بانى آن «ابوالحسن عراقى» از دبیران عهد غزنوى بود – و چند بناى کوچک متصل به ضلع شمالى و یک مدرسه بوده است.
در دوره تیمورى، در زمان «شاهرخ» و همسرش «گوهرشاد» آستان قدس توسعه چشم گیرى پیدا کرد. در این دوره (سال 821 هـ ق) نخستین مسجد جامع شهر مشهد به نام مسجد گوهرشاد، در سمت قبله حرم مطهر برپا شد. سپس، بناى دارالحفاظ بین حرم و مسجد فوق الذکر، دارالسیاده، در مغرب دارالحفاظ و سرانجام «تحویل خانه» یا خزانه، در مشرق دارالحفاظ برپا شد. در پیرامون مجموعه نیز در عهد شاهرخ، سه مدرسه به نام هاى «مدرسه پریزاد» ، «مدرسه بالاسر» و "مدرسه دودر» ساخته شد.
در زمان «سلطان حسین بایقرا» (875 – 912 هـ ق ) ، به کوشش «امیر علیشیر نوایی» صحن کهنه و اساس ایوان طلا به وجود آمد، که صحن مزبور در زمان «شاه عباس اول» وسعت یافت و در دوره صفویه نیز اقدامات ارزنده اى بر روى آن صورت گرفت. «شاه طهماسب صفوى» مناره نزدیک گنبد را مرمت و طلاکارى کرد و در سال 932 هـ ق خشت هاى نفیس کاشى روى گنبد را به خشت هاى طلا بدل ساخت. بعد از غارت خشت هاى طلاى گنبد در شورش «عبدالمؤمن خان ازبک» شاه عباس در سال 1010 هـ ق به تجدید بناى آن دستور داد که شرح آن در کتیبه میناکارى شده گنبد به خط «علیرضا عباسى» نقش بسته است. در زمان پادشاهى همین شخص، صحن کهنه گسترش یافت و ایوان شمالی، اتاق ها، غرفه ها، سردرها و ایوان هاى شرقى و غربى آن احداث گردید.
ایجاد رواق توحید خانه در شمال حرم، از آثار منسوب به «ملامحسن فیض» است. رواق الله وردى خان، ایوان ضلع غربى دارالضیافه و رواق حاتم خانی، از ساخته هاى امیران بزرگ صفوى، «الله وردى خان» و «حاتم بیک اردوبادى» است. «شاه عباس دوم» صحن عتیق را تعمیر و کاشى کارى کرد و «شاه سلیمان» نیز گنبد حرم مطهر را که در اثر زلزله شکاف برداشته بود – به تصریح کتیبه اى که برآن نصب شده است – مرمت کرد و چندین مدرسه ساخت. ایوان شمالى مسجد گوهرشاد «ورودى به حرم مطهر» همزمان با مصلاى پایئن خیابان در این دوره توسط استاد شجاع بناى اصفهانى مرمت و کاشى کارى شد.
در دوره «نادرشاه افشار» ، ایوان طلاى صحن عتیق و مناره بالاىآن تعمیر و طلاکارى گردید. همچنین بناى مناره ایوان شمالى و تذهیب آن و سنگاب مرمر یک پارچه سقاخانه اسماعیل طلایى در صحن عتیق، مربوط به همین دوره است.
در طول دوره قاجار نیز تحوّلاتى در مجموعه ابنیه متبرکه حرم صورت گرفته است، از جمله : ساختمان صحن جدید که در دوره «فتحعلى شاه قاجار» آغاز و در زمان «ناصر الدین شاه» به پایان رسید و طلاکارى ایوان آن نیز صورت گرفت. ایوان و سردر شمالى صحن عتیق هم به تصریح کتیبه اى که برآن قرار دارد، در ایّام «محمدشاه» مرمت شده است. توحیدخانه مبارکه نیز در زمان نیابت تولیت «عضدالملک» در سال 1276 هـ ق مرمت گشته است. هم او در سال 1275 هـ ق دستور داد روى نقاشى ها و کاشى هاى نفیس حرم را آینه کارى کنند. ناصر الدین شاه نیز دستور داد ازاره دیوار تا بالاى ایوان غربى صحن جدید و سقف مقرنس آن را با خشت هاى طلا بپوشانند و از همین رو، به «ایوان ناصرى» معروف گردید. در ایّام «مظفرالدین شاه» نیز هردو صحن جدید و عتیق تعمیر شدند.
در سال 1330 هـ ق ارتش روسیه صدمات زیادى به مجموعه ابنیه وارد ساخت که پس از چندى توسط «حسین میرزا نیر الدوله» والى خراسان، تعمیر گردید.
در سال 1307 هـ ش تغییرى اساسى در شبکه پیرامون مجموعه به عمل آمد و فلکه دور حرم به شعاع 180 متر از نوک گنبد و به پهناى 30 متر احداث شد. سپس بناهاى موزه، کتابخانه و تالار تشریفات احداث گردید.
در سالهاى قبل از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامی، فلکه پیشین را تا شعاع 320 متر (از نوک گنبد مطهر) گسترش داده، به جز ساختمان هاى متعلق به مجموعه آستان قدس رضوى و چند بناى تاریخى متصل و مجاور ان، بخش مهمى از واحدهاى بافت تاریخى ابنیه متبرکه را – بدون در نظر گرفتن قدمت و زیبایى – برچیدند و در عوض، فضاى سبز ایجاد کردند.
«حرم مطهر واماکن متبرکه و توصیف هریک»
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:48
فهرست مطالب:
توضیحی در رابطه موجودات و رویدادهای تاریخ بشری با انسان
بروز ، اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها از دیدگاه اسلام
مقدمه
تاریخ و عبرت در کلمات و سیره امام على(ع)
.1 کیست که دل عبرت بین دارد؟
.2 چرا و چه وقت پیامبران مبعوث مىشوند؟
پىنوشتها:
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
توضیحی در رابطه موجودات و رویدادهای تاریخ بشری با انسان
چنان که در مبحث گذشته بیان کردیم ، خداوند سبحان، خالق جمیع موجودات و حرکات و روابط و رویدادها، در همه سطوح و ابعاد هستی است ، و هیچ احدی نمی تواند توانایی شرکت در خالقیت و فیض بخشی خداوندی را داشته باشد . در این مورد ، طبیعی است این مسئله پیش بیاید که پس انسان در به وجود آوردن شئون زندگی و تشکیل تاریخش چه کاره است ؟ آیا انسان در این صحنه هستی کاری انجام می دهد یا نقش او فقط نقش وسیله و آلت است ؟ در این مبحث ، بعضی از آیات مربوط به استناد کارهای آگاهانه و اختیاری بشر را به خود می آوریم :
« این ، برای آن است که خداوند نعمتی را که به قومی عطا فرماید ، آن را تغییر نمی دهد مگر این که وضع خودشان را تغییر بدهند . »*
« قطعاً خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر این که آنان وضع خود را تغییر بدهند . »*
این دو آیه مبارکه ، با کمال صراحت ، انسان را در ساختن سرنوشت حیات خود و تشکیل اجزا و عناصر تاریخش دارای اختیار معرفی می کند . دلیل اجمال این سنت الهی ، برمبنای دادگری مطلق خداوند سبحان است . زیرا وضعی که در حیات یک انسان به وجود می آید ، خواه آن وضع کیفیتی مطلوب برای انسان بوده باشد و خواه نا مطلوب ، قطعاً یا خود او عوامل آن وضع را به وجود آورده است ، یا عوامل جبری بوده است که وضع مفروض را به وجود آورده است ، اگر قسم اول باشد ، یعنی خود او عوامل آن وضع را به وجود آورده باشد پس رضایت و آگاهی واختیار وی بوده است که وضع مطلوب یا نامطلوب را به وجود آورده است ، و بایستی نتایج آن را دریابد . یعنی انسان خود را در مجرای نوعی خاص از حیات قرار داده ، و کیفیت معینی از زندگی را برای خود برگزیده ، و خداوند سبحان ، بدون بخل و بی نیاز از همه چیز، وسایل طبیعی و عضلانی و استعدادهای گوناگون درونی را در اختیاراو گذاشته است تا بتواند کیفیتی را که برای حیات خود انتخاب کرده است ، به وجود بیاورد و آن را ادامه بدهد .
اگر خداوند سبحان کیفیت انتخاب شده به وسیله خود انسان را تغییر بدهد ، انسان گمان خواهد کرد ، بلکه با خدا احتجاج خواهد کرد که اگر من همان کیفیت را که برای حیات خودم انتخاب کردم ، در اختیار داشتم و خداوند آن را مطابق مشیت خود تغییر نمی داد ، من چنین و چنان می کردم وبا آن کیفیت برگزیده ، به رشد وکمال اعلا می رسیدم . آن چه مشیت خداوندی درباره خلقت انسان و حیات اوست ، قرار گرفتن وی در مسیر کمال با آگاهی و اختیار خود انسان است . هر کیفیتی را که آدمی برای حیات خود انتخاب کند ، آگاهی و اختیار و قدرتش را می تواند طوری به کار بیندازد که در مسیر کمال ، که هدف از خلقت اوست ، قرار بگیرد . لذا ، تغییر وضع انسان از کیفیتی به کیفتی دیگر ، علت مجوزی ندارد .
« و اگر اهل آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا می ورزیدند ، البته ما برای آنان برکاتی از آسمان و زمین باز می کردیم ، ولی آنان [انبیا و حق را ] تکذیب کردند و ما آنان را به جهت آن چه که می اندوختند ، گرفتار کردیم .»*
« وما چه بسا آبادی ها راکه شکستیم و از بین بردیم که ستمکار بودند .»*
این مضمون در سوره حج ، آیه ۴۸نیز آمده است .
« و چه بسا آبادی ها که زندگی آن ها فاسد شده بود [در زندگی خودکامگی و فساد به راه انداخته بودند]، هلاک کردیم .»*
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
وحدت دین و سیاست در اندیشه امام خمینى(ره)
1ـ رابطه دین و سیاست در بُعد مفهومى
الف) تعریف دین
ب) تعریف سیاست
ج) رابطه مفهومى
2ـ رابطه دین و سیاست در بُعد نهادى
الف) ضرورت وجود حکومت در عصر غیبت
ب) الگوى عملى حکومت اسلامى در عصر غیبت
نتیجهگیرى
پىنوشتها
چکیده
یکى از مباحث مهم در حوزه اندیشههاى اجتماعى و سیاسى، رابطه «دین» و «سیاست» است. برخى با انکار هر گونه پیوندى میان دین و سیاست، تداخل یکى از آندو را در امور دیگرى موجب ناکارآیى طرف مقابل دانستهاند، از این رو به جدایى کامل آن دو توصیه مىکنند و برخى دیگر با قبول وجود رابطه میان دو مفهوم فوق، در کیفیت و نوع رابطه اختلاف نظر دارند. نوشتار حاضر در صدد مطالعه کیفیت ارتباط مفهومى و نهادى دین و سیاست در اندیشه امام خمینى(ره) است.
واژه هاى کلیدى: دین، سیاست، امام خمینى، رابطه مفهومى، رابطه نهادى.
مقدمه
از دیرباز یکى از مباحث مهم در حوزه اندیشههاى اجتماعى و سیاسى، سمتگیرى در قبال رابطه دو مقوله «دین» و «سیاست» بوده است. برخى با انکار هر گونه پیوندى بین این دو، تداخل یکى از آنها را در امور دیگرى موجب ناکارآیى طرف مقابل دانستهاند و به جدایى کامل آنها از یکدیگر با هدف حفظ حرمت هر یک از آن دو توصیه کردهاند. سابقه تاریخى چنین توصیهاى به اروپاى پس از قرون وسطى باز مىگردد. حاکمیت هزار ساله کلیسا بر کلیه شؤون زندگى در غربِ آن دوران و ناکارآیى آن در قرنهاى متمادى، بعضى از اندیشمندان سیاسى آن زمان را وا داشت تا به اندیشه تفکیک دین از حوزه حیات اجتماعى روى آورند و به تحدید دخالت دین در حوزه خصوصى زندگى انسانهاى غربى رضایت دهند.
ظهور چنین اندیشه و پدیدهاى به تشکیل حکومت هایى در جهان غرب منجر گردید که خود را ملتزم به مقررات دینى در سطح اجتماع، سیاست داخلى و امور خارجى نمىدیدند. این اندیشه پس از فراگیر شدن اندیشههاى غربى در غالب کشورهاى اسلامى نیز شیوع پیدا کرد؛ به طورى که امروزه بسیارى از این کشورها یا به طور رسمى داراى حکومتهاى سکولارند یا عملاً شیوه لاییکى اعمال حکومت را دارا هستند.