فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:66
فهرست مطالب:
سرمقاله
تاریخچهی اعلامیهی جهانی حقوق بشر
اعلامیهی جهانی حقوق بشر
اسلام و حقوق بشر
مشکلات تئوریک توافق بر اعلامیهی حقوق بشر
اعلامیهی حقوق بشر فلسفه است نه قانون
آیا میدانید اعلامیهی حقوق انسانیچیست؟
Childrrn’s Rights
سازمان ملل متحد
هدفها و اصول سازمان ملل متحد
ارکان سازمان ملل
شورای امنیت
مجمع عمومی
دبیرخانه
شورای اقتصادی و اجتماعی
منشور سازمان ملل متحد
عضویت
اقدامات قهری و نیروهای سازمان ملل
حق وتو
بد نیست بدانید که …
نتیجهگیری
آشنایی با چند واژه مربوط به این مقاله
منابع
سرمقاله:
متأسفانه « حقوق بشر » در کشور ما با یک پیشداروی منفی همراه است. عدهای میگویند حقوق بشر یک تحفهی غربی است و اهل دین و دیانت باید با آن مخالفت کنند. این یک القای ناثواب و زیانبار است.
در چالش فکری نیرومندی که میان تفکر دینی ومسائل وموضوعات مهم زندگی انسان در جهان حاضردر گرفته خدمت بزرگ به این چالش این است که چنین موضوعی را مطرح کنیم و ابهام ها و تشویقهای موجود را برطرف سازیم ـ ما باید به صورت شفاف و قابل فهم درباره ی این موضوع بحث کنیم ونشان دهیم ما مسلمانان در عصر حاضر چگونه رویکردی میتوانیم به مسألهی حقوق بشر داشته باشیم، رویکردی که هم دینداری ما را ارضاء کند و ما را توانا سازد در جهان حاضر سازمان اجتماعی عادلانهی انسانی داشته باشیم.
حقوق بشر اصول و قواعد منظمی است برای به سامان کردن رابطه افراد دهد. جامعه با یکدیگر و با دولت و روابط انسانها و ملّتها در صنحنهی بین المللی با یدیگر ، حقوق بشر معیار نخستین و اصلی برای تنظیم رابطهی اجتماعی انسانها و ملّتها با یکدیگر در جهان است. سخن گفتن از حقوق بشر مقدم بر این مطلب است که انسانها تاریخ کدام فرهنگ و یا دین هستند. چه نژاد و چه ملتی دارند، در شرق عالم زندگی میکنند یا در غرب عالم. بحث از حقوق بشر به بحث ادیان مختلف ، فرهنگهای مختلف ، قومیتهای مختلف و مانند اینها مقدم است. حقوق بشر در دنیای امروز به این جهت مطرح شده که به ستمگریها ، خدمتها، جنگها و خونریزیها که در طول تاریخ بشر به عنوانهای مختلف و تحت نام دین، نژاد، ملیت و هر عنوان دیگری واقع شده به صورت نسبی پایان داده شود.
نسبت جوان کشور ما از تاریخ سایر نقاط دنیا اطلاع دقیقی ندارد. نسل جوان فعلی، گویی مهمترین نقطهی تاریخ انسان را همین بیست سال تلقی میکند. این بیست سال البته از آن جهت که در ایران و جهان اسلام تحّولات مهمی اتفاق افتاده بسیار قابل توجّه است امّا تاریخ در آن خلاصه نمیشود. دنیای حاضر دنیای گذشتهای دارد. وقتی به تاریخ گذشتهی جهان نگاه میکنیم، میبینیم تجاوز و ستمگریهای انسانها و جامعهها به یکدیگر شکلهای عجیب و غریب و متفاوتی داشته است. جنگهای صلیبی که یکی از خونینترین جنگهای تاریخی بود به نام دین اتفاق افتاده است، مسلمانان علیه مسیحیان و مسیحیان علیه مسلمانان. جنگهای زیادی تحت عنوان برتریهای نژادی اتفاق افتاد، هیتلری پیدا شد و گفت که من باید فضای زیست ملّت آلمان راکه یک نژادپرست است توسعه دهم و جنگ دوم جهانی را راه انداخت که از آن دهها میلیون کشته و زخمی به جا مانده است. جنگ و خونریزی به عنوانهای مختلف بلای بزرگ برای انسانیت بوده است. سلطهی نظامهای ستمگر نیز همیشه در داخل جامعهها مسألهای بسیار دردناک بوده است. نظامهای دیکتاتوری و استبدادی در سراسر جهان قرنهای طولانی با انواع ستمگریها و استثمارها حکومت کرده است. حقوق بشر تنظیم اصول معینی است برای دفاع انسانها ازخود در برابر آن ستمها و خونریزیها، اصول مواد اعلامیهی حقوق بشر در سه اصل کلی و عمومی خلاصه میشود.
1ـ آزادی فکر و عقیده و بیان فکر و عقیده.
2ـ مساوات همهی انسانها در حقوق و تکالیف.
3ـ مشارکت همهی انسانها در ساختن زندگی اجتماعی.
در آن اعلامیه که سی ماده دارد این سه اصل برای همهی انسانها اعم از متدین و غیر متدین و با هر دین و نژاد و فرهنگی به رسمیت شناخته شده است. انسان از آن نظر که انسان است برای او حق آزادی فکر ، ایده ، بیان و مساوات در حقوق و تکالیف و مشارکت در تنظیم زندگی سیاسی و اجتماعی پیشبینی شده است.
مبانی بعیدهی انسانشناسی حقوق بشرزا میتوان در فرهنگها و ادیان مختلف پیدا کرد. در همهی ادیان و فرهنگهای بزرگ دنیا انسان شریف شناخته شده و به گونهای ازکرامت انسانی سختی به میان آمده است. در این مطلب تردیدی نسبت اما در این هم تردیدی نیست که پرداختن تفضیلی به حقوق بشر، مشخص شدن آن به صورت سی اصل ، شفاف شدن مفهومهایی که در نظر است و ضابطهمند شدن آنها و میثاقهای بین المللی که به دنبال اعلامیهی حقوق بشر در دنیا تصویب شده، همه مربوط به دورهی جدید زندگی انسان و خصوصاً قرن بیستم است. این تفصیل و تدوین مال کشورهای غربی است. جنگ جهانی اول از 1914 تا 1918 و بعد جنگ جهانی دوم تا 1948 و کشته شدن میلیونها انسان و بلای بسیار عظیمی که انسانیت دچار آن شده بود، این تاریخ بسیار تلخ و خونبار، متفکران و انسان دوستان و سیاستمداران را برآن داشت که بنشینند و اصولی را به صورت مدون و معین و منظم بیان کنند که بتوان با آنها معیارهای روشنِ مراعات کرامت و شرافت انسانی را به جهان اعلام کرد.
زندگی سیاسی و اجتماعی صحنهی اختلاف و نزاع و کشمکش و تصادم منافع است. انسان گرچه اشرف مخلوقات است امّا در زندگی اجتماعیاش دچار این واقعیات تلخ است. آن چه مشکل را حل میکند این است که قواعد و ضوابطی مشخص تعیین شود که تکلیف برخوردهای افراد با یکدیگر و برخورد دولتها با افراد را به نیکی و وضوح معین کند. دقیقاً معلوم شود دولت و افراد چه اعمالی را حق دارند انجام دهند و چه اعمالی را حق ندارند انجام دهند. پرداخته شدن نهایی حقوق بشر به صورت یک سلسله قواعد و ضوابطی که تعیین تکلیف میکند در سال 1948 انجام شده است.
نکتهی دیگر این است که حقوق افراد انسان در مراحل مختلف تاریخ نمیتوانسته یکسان باشد. درهر مرحله از تاریخ، پیدایش و اعتبار و مدّون شدن حقوق انسانها تابع تحوّلات فرهنگی و اجتماعی جامعههاست. حقوق بشر فقط در قرن بیستم میتوانست به این شکل پرداخته و مدون شود که شد. انسانیت درقرن بیستم تجربههای زیادی را پشت سرگذاشته بود و وارد مرحلهی جدیدی شده بود، این تجربهها به انسان جدید مربوط میشد.عمدهترین مشخصههای انسان جدید دو چیز است:
1ـ آگاهی عقل خود بنیاد، رسیدن به یک استقلال درونی و توانایی به نقد سنّت.
2ـ توانایی عملی برای تصرف درجهان زیست خودش و تغییرآن.
این دو مشخصهی عمده در قرون جدید برای انسان پیدا شده است. این انسان جدید به تجربههای جدیدی دست یافت که در پرتو آنها میتواند چنین حقوقی را تدوین کند.
تاریخچه اعلامیه حقوق بشر:
متن اعلامیهی حقوق بشر را « یسیس » نوشت و در 26 اکتبر 1789 میلادی ازسوی مجلس مؤسسان فرانسه پذیرفته شد و بخشی از قانون سال 1791 گردید. اعلامیهی حقوق بشر از نظریات « روسو » و اعلامیهی استقلال آمریکا الهام گرفته و بر آزادی ، برابری، امنیت ، مالکیت فرد و حاکمیت ملی هر کشور تأکید داشت. این اعلامیه در اندیشههای آزادیخواهانه سدهی 19 میلادی تأثیر گذاشت.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
پیشگفتار 1
مقدمه 3
ریشه های تاریخی و توسعه نظری وعملی حقوق بشر 6
تحلیل فلسفی مفهوم حقوق بشر 16
- حقوق اخلاقی درمقابل حقوق قانونی 17
- حقوق ادعا و حقوق آزادی 21
- مقولات اساسی حقوق بشر 23
- حیطه ی وظایف حقوق بشر 25
توجیه فلسفی حقوق بشر 30
- آیا حقوق بشر نیازمند توجیه فلسفی است؟ 31
- رویکرد نظریه ی علاقه 32
- رویکرد نظریه ی اراده 37
نقد فلسفی حقوق بشر 42
- نسبی انگاری اخلاقی 42
- نقدهای معرفت شناختی بر حقوق بشر 45
نتیجه گیری 49
منابع 50
پیشگفتار :
در بیشتر سال های پس از انقلاب 57، درپی مصایب و فجایع باورنکردنی که رژیم اسلامی به بار آورد، غالب مردم ایران صمیمانه با این گفته مشهور موافق بوده اند که "در انقلاب 57 می دانستیم چه چیزی را نمی خواهیم، اما نمی دانستیم چه می خواهیم". درچند سال اخیر گفتمان حقوق بشر درکل جامعه رشد شتابنده ای یافته است. همزمان این نکته به نحو فزاینده ای پذیرفته می شود که انتظارتحقق کمترین میزان حقوق بشر در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، عبث است. و این سازش ناپذیری رژیم اسلامی با حقوق بشر ربطی به کیستی حاکمان ندارد، چرا که بنیاد قانون اساسی این رژیم برپایه حقوق الاهی است و نه حقوق بشر.
امروزه اغلب فعالین سیاسی و نخبگان مخالف وضع موجود، درمورد تحقق حقوق بشر به عنوان آرمان عینی اصلی مبارزه توافق دارند. این وفاق را بی شک می توان به فال نیک گرفت و امیدوار بود که این بار آرمان واقع گرایانه ای انگیزاننده مردم ایران برای دفن کالبد پوسیده ی فاشیسم مذهبی حاکم باشد. آرمانی که آنان را به جای جهنمی دیگر،عوض آرمانشهری خیالی مانند جامعه اشتراکی یا مدینه اسلامی، به سوی زندگی نیکویی در شأن انسان های آزاد سوق دهد.
تلاش برای تحقق تام و تمام حقوق بشر آرمان بی شک ارزشمندی است. اما، این تلاش بدون کسب درک درستی از آموزه حقوق بشر و اتخاذ رویکردی انتقادی در نفی جزمیت ها وعبودیت ها، حتی درپذیرش آرمان حقوق بشر، نهایتا ره به جایی نخواهد برد. ما باید بکوشیم تا به درستی بدانیم "چه چیزی را می خواهیم". شناخت تحلیلی آموزه حقوق بشر و تلاش برای ارزیابی انتقادی آن، همچنین یافتن دشواری های نظری و انضمامی تحقق محلی آن و کلنجار رفتن برای یافتن راه حل این مشکلات، گام هایی ضروری در این راه اند.
هدف این نوشته که با رویکردی فلسفی به آموزه حقوق بشرمی پردازد، فراهم آوردن منبع مختصری برای آشنایی با وجه فلسفی این آموزه است. اصل مقاله که مدخلی از دانشنامه اینترنتی فلسفه است، به گونه ای موجز و در حد خود جامع به این مهم می پردازد.
مقدمه
این مدخل به بررسی مبانی و محتوای فلسفی آموزه ی حقوق بشر می پردازد. این تحلیل مشتمل بر پنج بخش و یک نتیجه گیری است. بخش یک به اهمیت معاصر حقوق بشر می پردازد، و استدلال می کند که آموزه ی حقوق بشر برای ارزیابی وضعیت اخلاقی نظم ژئوپولیتیک حاضر، به آموزه اخلاقی غالب بدل شده است. بخش دوم بالندگی تاریخی مفهوم حقوق بشر را از قدیمی ترین مبانی فلسفی اش تا متأخرترین صور آن پی می گیرد. بخش سوم مفهوم فلسفی حقوق بشر را بررسی می کند. به تحلیل صوری می پردازد و به تمایزاتی بنیادی اشاره می کند که فیلسوفان میان انواع و مقولات مختلف حقوق قائل شده اند. بخش چهارم به این پرسش می پردازد که چگونه فیلسوفان برای توجیه مدعاهای حقوق بشر کوشیده اند و به ویژه استدلال هایی را که توسط دو رویکرد عمده در این زمینه ارائه شده، مطرح می سازد: نظریه ی علاقه و نظریه ی اراده. سرانجام بخش پنجم انتقادهای عمده ی فعلی وارد به آموزه حقوق بشر را طرح و برخی استدلال های اصلی کسانی را عنوان می کند که مبنای جهانشمول گرا و عینیت گرای حقوق بشر را به چالش می گیرند. سرانجام، نتیجه گیری مختصری ارائه می شود که رئوس موضوعات مطرح شده را خلاصه می کند.
آشنایی با اهمیت معاصر حقوق بشر
حقوق بشر′تضمین هایی اخلاقی پایه ای انگاشته می شوند که مردم در همه ی کشور ها و فرهنگ ها، به صرف انسان بودن شان باید از آنها برخوردار باشند′. اینکه این تضمین ها "حقوق" خوانده شده اند بدان معناست که به همه افراد جویای آن تعلق می گیرند، دارای اولیت بالایی هستند، و احقاق آنها اجباری است و نه مستحب. حقوق بشر را اغلب جهانشمول می انگارند، به این معنا که همه ی افراد از آن برخوردارند، و باید برخوردار باشند. این حقوق مستقل دانسته می شوند، به این معنا که فی نفسه وجود دارند و فارغ از اینکه توسط نظام قانونی کشوری به رسمیت شناخته شوند یا به اجرا درآیند یا نه، به عنوان معیارهای توجیه و نقد حاضر اند (,نیکل، 1992: 561-2). آموزه اخلاقی حقوق بشر معطوف به تشخیص پیش شرط های پایه ای است که هر انسانی برای حداقل بهروزی نیاز دارد. حقوق بشر هم معطوف به پیش شرط های سلبی کمینه ی لازم برای زندگی خوب هستند، مانند حقوق منع شکنجه و هم معطوف به پیش شرط های ایجابی، مانند حقوق برخورداری از سلامت. این آرمان طی پنجاه سال اخیر در اعلامیه ها و بیانیه های حقوقی مختلفی تبلور یافته است، که نخستین آنها اعلامیه جهانی حقوق بشر(1948) بوده و پس از آن از همه مهم تر در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر(1953) ، و میثاق جهانی حقوق مدنی و اقتصادی(1966) درج شده است. این سه سند در مجموع شالوده ی آموزه ای اخلاقی را تشکیل می دهند که به عقیده ی بسیاری، یک منشور حقوق بین المللی ارائه می دهند که قادر به برقراری نظم ژئوپلیتیک معاصر می باشد. با این حال مقصود از آموزه حقوق بشر ارائه ی یک آموزه اخلاقی جامع نیست. توسل به حقوق بشر فی نفسه به رویکرد اخلاقی جامعی منجر نمی شود. برای مثال، حقوق بشر معیاری برای پاسخ به این پرسش که "آیا دروغ گفتن ذاتاً غیراخلاقی است؟" یا اینکه "فرد تا چه حد باید نسبت به دوستانش وفادار باشد؟" به دست نمی دهند. مقصود اصلی حقوق بشر ارائه ی مبنایی برای تعیین شکل و محتوای هنجارهای اخلاقی بنیادی حیطه ی عمومی است. به قول جیمز نیکل، مقصود از حقوق بشر صیانت از شرایطی است که لازمه ی تأمین کمینه ی زندگی نیکو برای افراد است. معمولاً مراجع عام قدرت، چه ملی و چه بین المللی، به عنوان بهترین ضامن های تأمین آن شرایط شناخته می شوند، و لذا در نظر بسیاری، آموزه حقوق بشر منشأ تعیین ضمانت های اخلاقی پایه ای محسوب می شود که همگی ما حق داریم از همدیگر، و نیز از آن مؤسسات ملی و بین المللی که مستقیماً قادر به تاثیر گذاری بر مهمترین علائق ما هستند، طلب کنیم. آرمان حقوق بشر فراهم نمودن نظم ژئوپلیتیکِ به اصطلاح پسا- ایدئولوژیکی است که چارچوب مشترکِ بنیادیِ اقتصادی-سیاسیِ مورد نیاز همه ی انسان ها برای نیل به حداقل بهروزی را تعیین کند. با اینکه دولت–ملت ها نقش مهمی در کارآمدی عملی ترویج و حمایت قانونی از آموزه ی حقوق بشر دارند، اما اعتبار غایی حقوق بشر منوط به التزام دولت ها به آن انگاشته نمی شود. توجیه اخلاقی حقوق بشر مقدم بر ملاحظات ملی محسوب می شود. یک هدف اصلی آموزه ی حقوق بشر فراهم نمودن معیارهای مشروعی است که همه دولت-ملت ها بدان ها ملزم باشند. توسل به ارزشهای ملی نباید بهانه ای به ملت-دولت ها بدهد که تعهدات بنیادی خود برای صیانت از حقوق بشر را کنار نهند. به این ترتیب، آموزه حقوق بشر درحالت ایده آل معطوف به ارائه ی ابزار نیرومندی به افراد است تا با آن مشروعیت کلیه ی صورت های معاصر اقتدار سیاسی و اقتصادی را که مدعی اعمال قدرت بر مردم اند، ارزیابی کنند. اهمیت آموزه ی حقوق بشر به عنوان یک معیار اخلاقی و سیاسی معاصر، فزاینده است. از نظر بسیاری از حامیان سرسخت حقوق بشر، این آموزه مبنای مشروعیت اخلاقی را برای برقراری نظم ژئوپولیتیک معاصر فراهم می آورد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:23
فهرست مطالب:
چکیده:
حقوق بشر شمال وجنوب برابر ویکسان نماید؟
مقدمه
تعریف جهانی شدن
تاریخچه جهانی شدن
آثار جهانی شدن
مبانی حقوق بشر
آثار مثبت جهانی شدن بر حقوق بشرٍٍ
آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر
بنابراین به آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر بدینن ترتیب می توان اشاره کرد
گفتگوی تمدن ها به عنوان یک راه حل عملی جهت کاهش آثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر
نتیجه گیری
منابع:
چکیده:
درروند جهانی شدن تغییرات غیر قابل اجتنابی درزمینه های سیاسی، اقتصادی واجتماعی ملل مختلف ایجاد می شود که مردم دول جنوب بیش از دول شمال متاثر می گردند . بسیاری ازاین تغییرات با مبانی واصول حقوق بشر پذیرفته شده درحقوق بین المللی موجود درتعارض قراردارد. دراین مقاله سعی شده است نقاط تعارضی که دراین روند بانفی حقوق بشر دردول جنوب حاصل خواهد شد ویا تقویت بعضی از جنبه های حقوق بشر دردول جنوب وشمال مورد بحث ، تجزیه وتحلیل قرارگرفته وبررسی گردد. سپس موضوع گفتگوی تمدن ها مورد بحث قرارگرفته که آیا می تواند به عنوان یک راه حل عملی موفق آثار منفی احتمالی حقوق بشر ناشی از جهانی شدن را کاهش دهد ویا آثار مثبت احتمالی جهانی شدن را بر
حقوق بشر شمال وجنوب برابر ویکسان نماید؟
واژگان کلیدی:
گفتگوی تمدن ها ، جهانی شدن ، حقوق بشر، شمال وجنوب.
مقدمه
دراین مقاله تلاش شده جهانی شدن وآثار مثبت ومنفی ناشی از آن بر حقوق بشر مطرح گردد وگفتگوی تمدن ها به عنوان عملی ترین راه حل جهت کاهش آثار منفی احتمالی درآینده براین مسئله مورد تجزیه قرارگیرد. بنابراین ابتدا مفاهیم وتعاریف جهانی شدن ، تاریخچه آن ، گروه های رسمی وغیر رسمی کمک کننده به این مسئله وآثار ناشی از آن مورد بحث قرارمی گیرد.پس از آن به مبانی ومنابع اصلی حقوق بشر واصول جهانی پذیرفته شده آن اشاره می گردد وسپس با طرح آثار مثبت ومنفی ناشی از جهانی شدن توسط طرفداران ومخالفان این مسئله مورد کنکاش قرارمی گیرد. درپایان طرح گفتگوی تمدن ها به عنوان یک راه کار موثر برای کاهش اثار منفی جهانی شدن بر حقوق بشر برای تمدن های شمال وجنوب به طور اعم وبرای تمدن های جنوب به طور اخص مطرح می گردد ودرنهایت به جمع بندی بحث پرداخته خواهد شد.
تعریف جهانی شدن
درمورد تعریف جهانی شدن باید گفت اینکه این مسئله یک پدیده است یا یک روند بین صاحب نظران یک تعریف واحد متفق علیه وجودندارد . بنابراین برای روشن شدن این مفهوم بهتراست به تعاریفی که مطرح شده به طور خلاصه اشاره شود مارتین آلبرو معتقد است (( جهانی شدن به فرایند هایی که براساس آن تمام مردم جهان دریک جامعه واحد فراگیر جهانی به هم می پیوندند اطلاق می شود)) (1) مانوکاستل می گوید(( جهانی گرایی جامعه ای شبکه ای است که درادامه حرکت سرمایه داری درپهنه اقتصاد، جامعه وفرهنگ شکل می گیرد)) (2) امانوئل ریشتر نیز (( جهانی شدن را شبکه ارتباطی متصل کننده انسان های پراکنده می داند)) (3) ودرنهایت آلوین تافلر می گوید(( جهانی شدن درعصر دانایی راهی برای انتقال کالا، خدمات وسرمایه میان ملل است )) (4) درهمین زمینه برداشت ها وتعاریف مختلف دیگری نیز مطرح شده از قبیل – درهم ادغام شدن بازارهای جهانی برای تسهیل جابه جایی سرمایه ، نیروی کار، کالاؤ اطلاعات وفرهنگ، - اوج سلطه گری وسلطه پذیری یا اوج پیروزی سرمایه داری – جهانی شدن رقابت بی قید وشرط بوده که فقیر رافقیر تر وغنی را غنی تر خواهد کرد . عصر تحول سرمایه داری برای تمام انسان هاست که درمرکز شمال وپیرامون جنوب قرارمی گیرد، درجهانی شدن نقش دولت ومرز ملی کمرنگ می شود وشرکت های چند ملیتی وسازمان های بین المللی .. جای آن را می گیرند(5)
اگر تلاش شود تایک جمع بندی از تعاریف فوق حاصل گردد باید گفت جهانی شدن درنتیجه گسترش ابزارهای ارتباطی- اطلاعاتی پدید آمده که روند جابه جایی سریع کالا، سرمایه، نیروی کار واطلاعات را فراهم کرده که کنترل دولت بر آن عملی نمی باشدومنجر به یک فرهنگ واحد جهانی خواهد شد . به عبارت دیگر، جهانی شدن شبیه یک دستگاه مخلوط کن است که چرخ چهار پرده ای آن یعنی کالا، سرمایه یا نیروی کار واطلاعات است ودر اثر حرکت سریع آن معجون فرهنگ واحد یا به بیان دیگر دهکده جهانی پدید می آید
تاریخچه جهانی شدن
ازلحاظ نظری فلاسفه ، ادیان ، ایدئولوژی ها وسیاستمداران از قرون اولیه بشری اندیشه دولت واحد جهانی را به اشکال مختلف مطرح نموده اند . به عبارت دیگر، مسئله جهان وطنی که می توان آن را یک نقطه کمال وشاید سرانجام جهانی شدن دانست از مسائلی بوده که درگذشته نیز مطرح گردیده است . مثلا فلاسفه ای مانند ژان ژاک روسو-مارکس ویا رواقیون و- آرمان گرایان با طرح جهان شهر از دید خود چنین ایده ای را مطرح نموده اند از مسائلی بوده که درگذشته نیز مطرح گردیده است .مثلا فلاسفه ای مانند ژان ژاک روسو، - آرمان گرایان – رواقیون – مارکس با طرح جهان شهر ازدید خود چنین ایده ای را مطرح نموده اند . ادیان الهی یهودیت ، مسیحیت واسلام هرکدام با دعوت جهانی جهت تبعیت از دین خود وجامعه آرمانی موعود درپایان حیات دنیا (آمدن موسی(ع) یامهدی(عج) وتشکیل حکومت الهی عادلانه ) نیز به نوعی این ایده را مطرح کرده اند . ایدئولوژی هایی مانند مارکسیسم – سوسیالیسم وحتی لیبرالیسم آرمان شهر هرکام یک حکومت واحد جهانی است که حداکثر رفاه وعدالت را برای بشر نوید می دهند. سیاستمدارانی مانند ویلی برانت ( دولت جهان شمول ) یا نهرو ویا ویلسون نیز به دولت جهانی اشاره نموده اند (6) ولی جهانی شدن را به طور رسمی اولین بار ماک لوهان درکتاب خود با عنوان جنگ وصلح دردهکده جهانی درسال 1970 مطرح کرد(7)
درزمینه جهانی شدن از لحاظ عملی سازمان ها ونهادهای بین المللی رسمی مانند جامعه ملل، سازمان ملل متحد، گات وپس ازآن سازمان تجارت جهانی ( WTO) گام برداشتند ونیز نهاد هاوگروه های غیر رسمی که به طور آرام ولی قدرتمندانه حرکت کرده اند، شامل 1- شورای روابط خارجی آمریکا که درسال 1920 تشکیل گردید و مرکب از سران مالی، سیاسی، اقتصادی آمریکا مانند راکفلر ، فورد.. روسای جمهور، بانک ها، شرکت های آمریکایی بوده که تمام سیستم های کلیدی امریکا دراختیار آن قرارداشته وبرنامه ریز اصلی کشور وتاثیر گذار بر تمام دول عربی وشرکت هنای چند ملیتی وسازمانهای بین المللی تا کنون بوده اند(8) 2- گروه بیلدربرگ 1 که درسال 1952 شکل گرفت ومتشکل از سران وافراد ذی نفوذ اروپایی بوده وبه گروه قبل متصل می گردد هدف این گروه اتحاد غرب علیه هجوم شوروی سابق بوده است ونیز به دنبال تحقق صلح جهانی درپناه اتحادیه اقتصاد بین المللی گام برداشته است . تمام سران احزاب چپ ، میانه وراست اروپا علی رغم داشتن ایدئو لوژی های متضاد ، نقطه مشترک آنها دستیابی به یک دولت واحد جهانی ( یا سوسیالیسم یا لیبرالیسم ) بوده است امروز 24 شخصیت برجسته اروپایی و15 شخصیت آمریکایی اعضاءفعال دراین گروه با ایده دستیابی به یک دولت جهانی واحد با نگرش های چپ وراست فعالیت می نمایند(9)3- کمیسیون سه جانبه2که درسال 1973 درژاپن شکل گرفت وبه دو گروه قبل متصل شد، اعضاآن سران وافراد برجسته مالی- اقتصادی آسیایی می باشند که با همان هدف جهانی شدن اقتصاد با همکاری اروپا ، آسیا وآمریکا حرکت می نماید. هدف اصلی این سه گروه با، پیاده نمودن ایده دولت جهانی براساس اقتصاد آزاد وجابه جا یی آزادانه سرمایه، کالا، خدمات واطلاعات ارتباط وهمکاری تنگاتنگ با یکدیگر می باشد(10) ازدیگر گروه های غیر رسمی (گروه های غیر رسمی درمسئله جهانی شدن را به این صورت می توان تعریف کرد که اولا ساختار علنی وآشکار جهت دستیابی به یک اقتصاد وفرهنگ جهانی نداشته اند بلکه به طور سری ومخفی چنین کاری را می کنند . ثانیا اگر ساختارتشکیلاتی آشکار داشته اند هدف اعلانی ورسمی برای دستیابی به یک جامعه جهانی با اقتصاد وفرهنگ واحد نداشته اند، گرچه درعمل وبه طور غیر اعلانی وبه طور مقطعی دراین مسیر کمک می کرده اند ) کمک کننده به جهانی شدن شرکت های چند ملیتی اروپایی ، آمریکایی وآسیایی مانند جنرال موتور، B P فورد I B M و توتال می باشند . مثلا جنرال موتور درسال 1975 ، 132 میلیارد دلار وشرکت فورد 100 میلیارد دلار درآمد داشته اند که هرکدام معادل درآمد سالیانه چند کشور مانند عربستان سعودی، ایران وترکیه بوده است که این سود نصیب کشور سهامداراصلی یعنی آمریکا گردیده است (11)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:26
فهرست مطالب:
اسناد بینالمللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام(قسمت اول)
چکیده
مقدمه
موضوع ازدواج
سن رشد
حقوق مساوی
اسناد بینالمللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام(قسمت دوم)
موضوع مجازات اعدام
بررسی مجازات اعدام
زیگلر مینویسد:
چه مواقعی مجازات اعدام قابل توجیه است؟
موضوع ویژگیهای واژه¬شناسی
نتیجهگیری
ماخذ مقاله
اسناد بینالمللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام(قسمت اول)
چکیده
این مقاله سه موضوع اصلی را که در اسناد بینالمللی حقوق بشر مطرح گردیده مورد بررسی قرار داده است و آنها را از دیدگاه اسلام مورد نقد و بررسی قرار میدهد. موضوعهای مذکور عبارتند از ازدواج، مجازات اعدام، واژهشناسیها و ویژگیهای آنها میباشد. تکیه من محدود به دو سند بینالمللی است: اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین ۱۹۶۶ در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. نهایتاً این مقاله چنین نتیجهگیری و تاکید میکند که مسلمانان بهطورکلی از این اسناد حقوق بشر حمایت میکنند و آنها را بهعنوان یک نقطه شروع خوب برای بحث و گفتگو بین فرهنگها و مذاهب تلقی میکنند. به هر حال مسلمین معتقدند که این اسناد بهطور خالص و ناب بینالمللی تلقی نمیشوند، زیرا آنها در یک برهه زمانی که اکثریت گستردهای از جمعیت جهان تحت نظام استعماری به سر میبردند تنظیم و نوشته شده است و بنابراین مفاهیم مزبور به بررسی و ارزیابی مجددی، توسط گروهی از متخصصان بینالمللی و متفکرینی که نمایندگی کلیه مذاهب، فرهنگها و مکاتب سیاسی مهم را برعهده دارند، نیاز دارد تا این معاهدات بینالمللی مورد احترام تمامی مردم در هر جایی که هستند قرار گیرد.
مقدمه
اسلام حامی هر تلاشی منصفانه و منطقی در کمک به هر انسانی، در هر کجا و هر راهی را که انتخاب کرده است، میباشد تا آنان بتوانند با کرامت، آزادی و احترام زندگی کنند.
مسلمانان به اکثریت گستردهای از معاهدات بینالمللی مرتبط با حقوق بشر اعتقاد دارند. به هر حال من هم این بحث را مطرح میکنم که این معاهدات بینالمللی حقوق بشری شامل مفاهیم متعددی است که مبتنی بر تفاسیر مضیق و قوم مدارانه است. تحفظهای عمدهای که مسلمانان در ارتباط با این اسناد دارند در اعلامیههای حقوق بشر و میثاقین ۱۹۶۶ در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یافت میشوند. این تحفظها را میتوان در سه موضوع زیر خلاصه نمود: ازدواج، مجازات اعدام و واژهشناسیها و مفاهیم و ویژگیهای آنها.
موضوع ازدواج
ماده ۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر که بهوسیله مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ پذیرفته شده این چنین بیان میدارد:
« زنان و مردانی که به سن قانونی رسیدهاند بدون هیچگونه محدودیت نژادی، ملی و مذهبی حق ازدواج و تشکیل خانواده را دارند. هر زن و مرد رشیدی حق دارند بدون هیچگونه محدودیتی از حیث نژاد، ملیت یا مذهب با همدیگر ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند. ۱- در تمامی مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مرتبط به ازدواج دارای حقوق مساوی میباشند. ۲- ازدواج باید با رضایت کامل و آزاد زن و مرد واقع شود. ۳- خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماعی است و مستحق حمایت جامعه و دولت میباشد».
مسلمانان در ارتباط با الفاظ این ماده برخی تحفظهای عمده دارند. برای مثال بند اول این ماده شامل دو معیار بحثانگیز و یا حداقل محدودیت فرهنگی است: (الف) مفهوم «سن رشد» برای ازدواج؛ (ب) مفهوم «حقوق مساوی» در ارتباط با ازدواج.
سن رشد
اولین معیار برای ازدواج بهموجب این ماده مفهوم «سن رشد» است. این شرط برای حق ازدواج که توسط ماده مذکور مشخص شده بدین معنی است که طرفهای ازدواج به سن رشد رسیده باشند و رضایت کامل و آزادشان را در خصوص ازدواج ابراز دارند. در این جا این سوالها مطرح میگردد: «سن رشد» چه سالی است آیا ۲۱ سال است؟ یا ۱۸ سال؟ یا ۱۶ سال؟ یا چیز دیگری است؟ چه کسی این حق را دارد که در این خصوص تصمیم بگیرد؟ آیا ملل مختلف میتوانند معیارهای گوناگونی داشته باشند؟ آیا چنین معیاری تنها در مورد ازدواج مصداق دارد یا سایر موضوعهای اجتماعی نظیر مجازات و کار را در بر میگیرد؟ و اگر چنانچه چنین معیاری در کلیه موارد اجتماعی بهکار میرود چرا برخی از کشورها نظیر ایالات متحده امریکا از تصویب برخی از معاهدات حقوق بینالمللی بشر در مخالفت با سن مورد نظر امتناع میورزند؟ برای مثال، ایالات متحده امریکا سالها بود که از تصویب میثاقین ۱۹۶۶ در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امتناع میورزید. یکی از دلایل عمده آن این بود که بند (۵) ماده ۶ از این آموزه بشر بینالمللی مقرر میدارد که مجازات اعدام در خصوص کسانی که کمتر از ۱۸ سال دارند و جنایتی را مرتکب میشوند، اعمال نمیشود. حتی هنگامی که ایالات متحده امریکا این سند را درسال ۱۹۹۲ تصویب کرد نسبت به حق اعدام مجرمین نوجوان حق شرط قایل شد. ایالات متحده تنها کشوری است که نسبت به این حق، شرط مطروحه را ابراز داشته است.[۱]
همچنین ممکن است کسی چنین بیان دارد که مفهوم «سن رشد» که در ماده ۱۶ اعلامیه حقوق بشر آمده است منوط به تفاسیر و همچنین محدودیتهای فرهنگی است. چنین مطلبی براساس ارزشها و سنن مسیحیت که (طبعاً) جهانی نیستند، نوشته شده است و نباید بر سایر سنن، مذاهب و فرهنگها تحمیل گردد. بنابراین این یک واژه نسبی است که میتواند از یک فرهنگ در مقایسه با فرهنگ دیگر که مبتنی بر عوامل و اوضاع و احوال متعدد دیگری است، متفاوت باشد. برای مثال ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۷۱ مجبور شد از طریق اصلاح قانون اساسی ملی خود که سن رشد را، آنطور که در ماده ۱۶ متذکر میشود از ۲۱ سال به ۱۸ سال تقلیل دهد.
حقوق مساوی
اولین معیار برای ازدواج بهموجب ماده ۱۶ اعلامیه «حقوق مساوی»در خصوص ازدواج است. برطبق این معیار:
موارد ممنوعه در ازدواج: شخصی ممکن است اینگونه فرض نماید که ماده ۱۶ نمیخواهد اینگونه بیان کند که ازدواج بین پدر و دختر، مادر و پسر، برادر و خواهر و غیره مجاز است. اما به هر حال هیچ نشانه لفظی و محتوایی در این ماده وجود ندارد که بیانگر این باشد که ایجاد چنین واحدی ناخوشایند و مذموم است. طرفداران چنین سندی استدلال میکنند که این ماده نمیتواند چنین قصدی داشته باشد که ازدواجهایی را در محدوده موارد ممنوعه مجاز بشمارد. ] اما به هر حال[ در این مورد سوالهایی مطرح است؛ منظور طرفداران این ماده از موارد ممنوعه چیست؟ و بر چه پایهای استوار است؟ چگونه میتوان موارد ممنوعه را تعیین کرد؟ چه نظام یا نظامهای ارزشی میتواند اعمال شود؟ و کدام مذهب را میتوان استثناء کرد و بر چه مبنایی؟ تمام این سوالها و بسیاری دیگر نظیر آن توسط این ماده پاسخ داده نمیشود. این موارد در معرض تفاسیر زیادی قرار دارند. برای مثال اسلام بسیاری از این موارد ازدواج را ممنوع میداند. قرآن کریم میفرماید:
«بعد از نزول این حکم زن پدر را نباید به نکاح درآورد مگر آنکه پیش از این (در زمان جاهلیت) کردهاید که خدا از آن درگذشت. زیرا این کاری زشت، قبیح و مبغوض خداوند است. ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، مادران و خواهران رضاعی، مادر زن، دختران زنانتان که در دامن شما تربیت شدهاند درصورتیکه با زن مباشرت کرده باشید، ممنوع و حرام است و در صورت عدم مباشرت و طلاق اشکالی وجود ندارد که با دخترش ازدواج کنید. همچنین ازدواج با زن فرزندان صلبی (نه زن پسر خوانده شما) برشما ممنوع و حرام است. جمع بین دو خواهر (در یک زمان) بهعنوان همسر نیز ممنوع و حرام است مگر آنچه پیش از نزول این حکم انجام دادهاید که خداوند از آن درگذشت، زیرا خداوند در حق بندگانش بخشنده (آمرزنده) و مهربان است. نکاح زن محصنه (شوهر دار) نیز بر شما حرام است مگر آن زنان که در جنگهای با کفار به حکم خداوند متصرف و مالک شدهاید. بر شماست که پیرو کتاب خداوند باشید (با زنانی که ازدواج با آنها به حرمت یاد شد ازدواج نکنید) و هر زنی غیر از موارد ذکر شده حلال است که با مال خود از طریق ازدواج و نه از راه زنا با وی همسر گردید. پس چنانچه از آنان بهرهمند شوید مهر معین را که مزد آنان است به آنان بپردازید. باکی بر شما نیست که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید. البته خداوند به حقایق امور آگاه است».[۲]
براساس این ممنوعیتها که اسلام تعیین کرده است، آیا مسلمانان نمیتوانند استدلال نمایند که تمام این موارد ممنوعه در ازدواج باید جهانی و بینالمللی باشد؟ و اگر اینطور نیست چرا مسلمانان چنین حقی ندارند که به آنچه اعتقاد دارند عمل کنند؟ البته برطبق بند (۱) ماده ۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین حقی ندارند. این بند بهروشنی بیان میدارد که حق ازدواج باید بدون هیچ محدودیت مذهبی اعمال شود. بند مذکور چنین بیان میدارد: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را، بدون هیچ محدودیتی از لحاظ نژادی، ملیتی و مذهبی دارد».
چگونه این مطلب میتواند ممکن باشد؟ یک شخص ممکن است استدلال نماید که اساس و ریشه کلیه ممنوعیتها در خصوص ازدواج عمدتاً مبتنی بر یک مذهب (یا مذاهب) در هر جامعهای میباشد. بنابراین چگونه شخصی میتواند به دور از مذهب باشد؟ آیا محدودیتهای خاصی که بهوسیله یک مذهب توصیف میشود میتواند بهموجب این ماده معتبر تلقی شود (این گونه که اکنون هست) و آنهایی که بهوسیله مذاهب دیگر توصیف میشوند مردود باشند؟
یک شخص ممکن است این سوال را مطرح نماید که چه کسی حق دارد که این محدودیتها را وضع نماید؟ چرا ما نمیتوانیم بگوییم «بدون هرگونه محدودیت»؟ آیا این امر به این علت نیست که تنظیمکنندگان سند اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقادی به مذهب نداشتهاند؟ یا اینکه مذاهبشان به آنان آموزش میدهد که چنین کنند؟ و آیا همه ما مجبوریم که از آنان پیروی کنیم؟
تعارض با حقوق مذهبی: شخصی ممکن است چنین استدلال نماید که آیا بند (۱) ماده ۱۶ اعلامیه مذکور که میگوید: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را بدون هیچ محدودیت نژادی ملیتی و مذهبی دارد» با ماده ۱۸ آن در تعارض نیست که بیان میدارد:
«هرکس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهرهمند شود؛ این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهارعقیده و ایمان میباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس میتواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً بهطور خصوصی یا بهطور عمومی برخوردار باشد»؟*
اگر وضعیت چنین است که هرکس حق دارد که براساس ماده ۱۸ بهموجب مذهب خود عمل نماید پس چرا مسلمانان نباید بهموجب مذهب خویش ازدواج نمایند؟ چگونه یک شخص میتواند مذهب خود را اظهار دارد درحالیکه مجاز نیست در خصوص ازدواج به آن عمل کند؟
اگر شخصی حق دارد که «عقیده و مذهب خود را در زمینه تعلیمات و اجرای مراسم دینی ابراز دارد» چرا مسلمانان باید بهگونهای دیگر عمل نمایند؟ بند (۳) ماده ۲۱ اعلامیه بیان میدارد:
«اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید بهوسیله انتخاباتی برگزار گردد که از روی صداقت و بهطور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین کند».
چه اتفاقی میافتد اگر بهصورت دمکراتیک (یا بهوسیله اجماع) اکثریت مردم در یک کشور (نظیر یک کشور اسلامی) تصمیم بگیرند که مقررات مذهبی خود را در خصوص ازدواج اعمال نمایند؟ آیا آنان مجاز نیستند؟ آیا این دقیقا چیزی نیست که این ماده میگوید؟
معنی و مفهوم تساوی: چرا ازدواج باید مبتنی بر تساوی باشد؟ و معنی تساوی چیست؟ تساوی میتواند معانی مختلفی را در رابطه با مردمی مختلف داشته باشد؟ آن میتواند یکی (یا تمام) معانی زیر را داشته باشد: تساوی حقوقی، تساوی در نتیجه و تساوی در فرصت.
آیا چنین مفهومی از تساوی مفید خواهد بود؟ شکاکین در این خصوص متقاعد نمیشوند. آنان استدلال میکنند که هزینه برقراری مساوات برای یک هدف اساسی مرکزی هدفی بالا و دور از دسترس است.[۵] این شکاکین معتقدند دنبال کردن تساوی نهایتاً منجر به تقاضاهایی میشود که آن تنها برای «حق دنبال کردن خوشبختی» نیست بلکه برای «حق رسیدن به آن» است؛
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:45
مقدمه …۱
فصل اول:مفاهیم وکلیات .۳
مبحث اول:سبقه تاریخی …۴
گفتار اول: پیشینه حقوق بشر پیش از ..۴
گفتار دوم :حقوق بشر درظهور اسلام ..۵
مبحث دوم:تعاریف حقوق بشر ….۵
گفتار اول: ریشه¬های اصلی حقوق جهانی بشر به طور عام …۶
الف:تعریف حقوق بشردر بستر اندیشه و دین .۶
۱-مفهوم حقوق بشر: .۶
۲-تعریف حقوق بشر از دیدگاه دین : …۷
گفتار دوم : حقوق بشر در اعلامیه جهانی واعلامیه قاهره ….۸
الف :تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر ۸
۱-محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر …۸
۲-ویژگی های حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ….۱۱
۳-موقعیت اصول حقوقی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر در اسلام …۱۱
ب- اعلامیه حقوق بشر اسلامی ۱۲
۱-تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی .۱۲
۲-محتوای اعلامیه حقوق بشر اسلامی ….۱۳
۳-ویژگی های کلی اعلامیه حقوق بشر اسلامی .۱۴
۴- ابداعات و نوآوری های اعلامیه حقوق بشر اسلامی ..۱۴
۵-موقعیت اعلامیه حقوق بشر اسلامی نزد جوامع غربی ۱۵
فصل دوم:اسلام و حقوق بشر ..۱۶
مبحث اول:مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر با اعلامیه حقوق بشر اسلامی ..۱۷
گفتار اول: انطباق دو اعلامیه در وجوه مشترک ..۱۷
الف: اشتراکات اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه اسلامی …۱۷
۱ـ ممنوعیت برده داری . …۱۷
۲ ـ شناسایی حق مالکیت ادبی ۱۷
ب: تضادهای اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه حقوق بشر اسلامی ….۱۸
۱ـ برابری در حقوق . ..۱۸
۲ ـ کرامت و حیثیت …۱۹
۳ ـ نقش مذهب . ۱۹
۴ ـ منشأ قدرت حکومت ….۲۰
۵ ـ حقوق خانواده .۲۰
۶ ـ حق تابعیت جهانی ۲۰
گفتار دوم: موارد موجوددر اعلامیه اسلامی ومسکوت مانده در اعلامیه جهانی ۲۱
مبحث دوم:ابعاد معنا شناختی حقوق بشرو اسلام …۲۲
گفتار اول: مبانی و مناقشات غربی .۲۳
الف:دیددگاههای متفاوت غرب در سر منشا حقوق و حقوق بشر .۲۳
۱: حقوق الهی .۲۳
۲: حقوق طبیعی ….۲۳
۳: حقوق وضعی …۲۴
۴٫ حقوق مارکسیستی ….۲۴
گفتار دوم : مناقشات برونتمدنی(اسلام وغرب) .۲۵
الف :حقوق بشر در اسلام معاصر …۲۶
۱- نشانهشناسی و نظامهای معنایی مسلمانان ..۲۷
۲- سنّت اسلامی و حقوق بشر ..۳۰
۱-۲:الگوی حرکت در نظام معنایی ….۳۰
۲-۲٫ شالوده شکنی دوگانه نظام معنایی ..۳۱
۳-۲: گسترش و بومیشدن حقوق بشر در جهان اسلام ۳۱
ب:بازتاب حقوق بشر جهانی در حقوق بشر اسلامی از حیث معنا شناختی …۳۲
نتیجه گیری ….۳۷
منابع ۳۹
چکیده:
حقوق بشر منعکس کنندة آرمان جهانی عدالت و جامعه ای است که در آن هر انسانی بتواند از زندگی شرافتمندانه همراه با صلح، امنیت و رفاه برخوردار گردد. حقوق بشر همزاد با پیدایش انسان بوده و با وجود او به وجود آمده است پس نمی توانیم آن را در قالب یک تمدن خاص محدود نمائیم. برخی از اندیشمندان معاصر معتقدند که حقوق بشر یک پدیده ی کاملاً غربی است فارغ از اینکه حکومت ها، تمدنها و ادیان بسیاری از جمله دین اسلام و حکومت اسلامی از ابتدای تاریخ به این مسئله توجه داشته اند.در این نوشتار که در دو فصل گردآوری گردیده سعی شده بدوا به تبیین مفاهیم و کلیات حقوق بشر در سیر تکوینی و تاریخی آن بپردازیم و در فصل دوم از منظری دگراندیشانه بر پایه تحلیل دو اعلامیه حقوق بشرجهانی و اعلامیه حقوق بشر اسلامی به برون رفتی در حد توان از چالش همگرایی یا واگرایی اسلام با حقوق بشر بپردازیم.در این نوشتار سعی شده با امعان نظر به مفاهیم کلی پیرامون اسلام که در لوای تفاسیر سنتی کارکرد امروزی خویش را از دست داده به مفهومی نو در کارکردهای حقوقی اجتماعی اسلام نایل آییم.